رمان تاوان خواهم داد اما با عشق به قلم مریم پور محمد
نگاهِ غمگینم را به سربازِ اخمو دوختم. -فقط پنج دقیقه وقت دارید خانم. تندتند سرم را تکان دادم و وارد اتاق ملاقات شدم. همین که سرم را بلند کردم با اُسطورهی زندگیام مواجه شدم. چقدر پیر و شکسته شده بود! نتوانستم بغضم را حفظ کنم. با گریه به آغوشِ امنش هجوم بردم و سرم را در سینهی مردانهاش فشردم و ...
تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۴۰ دقیقه
تندتند سرم را تکان دادم و وارد اتاق ملاقات شدم.
همین که سرم را بلند کردم با اُسطورهی زندگیام مواجه شدم.
چقدر پیر و شکسته شده بود!
نتوانستم بغضم را حفظ کنم. با گریه به آغوشِ امنش هجوم بردم و سرم را در سینهی مردانهاش فشردم.
...
مقدمه :
اگر آسمان چشمان من امشب اشکباران است خيالي نيست!
اگر فاصله ي بين من و تو به وسعت روزگاران است خيالي نيست!
مرا همين بس، که عشقت در چهارچوب ويران وجودم پنهان است...
"آذرخشِ آسمانم" باش
(عارفه کشیر)
نگاهِ غمگینم را به سربازِ اخمو دوختم.
-فقط پنج دقیقه وقت دارید خانم.
تندتند سرم را تکان دادم و وارد اتاق ملاقات شدم.
همین که سرم را بلند کردم با اُسطورهی زندگیام مواجه شدم.
چقدر پیر و شکسته شده بود!
نتوانستم بغضم را حفظ کنم. با گریه به آغوشِ امنش هجوم بردم و سرم را در سینهی مردانهاش فشردم.
-بابا؟
-جانِ بابا؟
وای خدا! وای که بغض صدایش دیوانهام کرد.
سرم را بیشتر در سینهاش فشردم و او سرم را بوسید.
-بابا من نمیذارم. حتی اگه خودم بمیرم نمیذارم اتفاقی برات بیافته.
سرم را بلند کردم و به صورت شکستهاش نگاه کردم.
عاشق موهای یکدست سفیدش بودم.
به اجزای صورتش نگاه کردم. باز بغض به گلویم چنگ انداخت. هرگز نمیگذاشتم چنین اتفاقی بیفتد. حتی اگر جانِ خودم را هم بِستانند، نمیگذارم پدرم را نابود کنند.
لبخند غمگینش، غمزدهام کرد.
-قربونِ دختر بابا برم که انقدر به فکرمه.
با گریه پوزخند زدم.
باور حرفهایم برای قهرمان زندگیام غیر ممکن بود!
-باور نمیکنی نه؟ ولی باور کن که اگه باور کنی بهتره. من نمیذارم اتفاقی برای بابام بیافته.
اینبار اشکش چکید و من شکستم از دیدن اشک پدرم.
خورد شدم!
ویران شدم!
اسطورهی زندگیام اشک میریخت؟
وای بر من! وای!
صورتم را چند بار پشت سرِ هم و با عطش بوسید.
عمیق نگاهم میکرد. جوری که انگار برای آخرین بار است که گل سر سبدِ خانهاش را میبیند!
-چادر به صورت معصومت خیلی میاد بابا جان!
حرف را عوض میکرد؟ که چه؟
همین که خواستم حرف بزنم تقهای به در خورد. همان سرباز اخموی همیشگی بود.
-بیاین بیرون خانم، وقت تمومه.
سرم را تکان دادم. اصلا مگر مخالفت با این سربازِ خشن، نتبجهای هم داشت!
پدرم را بوسیدم و با تحکم زمزمه کردم.
-از اینجا میای بیرون بابا. خیلی زود! در شأنِ پدر من نیست که تو این چهار دیواری باشه!
پدرم اصلا امید نداشت.
چشمانِ بیفروغ و غمگینش دلم را آب میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین نگاهش دلم را ریش میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به مامانت سلام برسون آسمانم. بهش بگو خیلی دوستش دارم. آبجی بارانتم ببوسش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز آغوشش بیرون آمدم و قبل از اینکه از اتاق خارج شوم، با بغض گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من نه سلام میرسونم، نه آبجی باران رو میبوسم. خودت میای بیرون، اونموقع هر چقدر دلت خواست میبوسینش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر چشمی به چشمانِ پر از اشکش نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیدن گریهی پدر، برای منی که میپرستیدمش بیرحمانه ترین مجازات بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خداحافظی هم نمیکنم بابا. پس فعلا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم روی هم گذاشت و من بیطاقت دستم را جلوی دهانم گذاشتم و از اتاقِ کوچکِ ملاقات خارج شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایا چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا پدر من؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا خانوادهی من؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاش میمُردم و چنین روزهایی را نمیدیدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر خانه را باز کردم و با بیحوصلگی وارد شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحیاط کوچک و دلبازمان جای خالیِ پدرم را به رخ میکشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغمگین و نالان داخل شدم و در را پشت سرم محکم بستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام آجی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای باران سر چرخاندم و نگاهم را به صورت زیبا و بانکمش دوختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند زدم و روی زانو نشستم. دستانم را از هم باز کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام عشقِ آجی! بیا ببینم اینجا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده به سمتم آمد و من با بیقراری خواهرم را به خودم فشردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغض سر باز کردهام را نتوانستم مَهار کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباران از آغوشم بیرون آمد و با تعجب اشکهایم را پاک کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آجی آسمان چرا گریه میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستانِ کوچکش را بوسیدم و با لبخند گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گریه نمیکنم باران کوچولو. گرد و غبار رفته تو چشمم. میدونی که هوای اینروزای تهران آلودست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورتم را بوسید و با لحن کودکانه و فوقالعادهاش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله آجی میدونم، ولی من انقدر خنگ نیستم که الان متوجه نشم داری گریه میکنی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمیشه با این شیرین زبانیاش خلعِ سِلاحم میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترِ نیم وجبیِ شیطان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه رویش لبخند زدم و صدای مادرم توجهمان را جلب کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اومدی امیدِ خونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتندتند اشکهایم را پاک کردم و به سمتش پا تند کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگونهی برجستهاش را بوسیدم و به چشمهای پر از اشکش خیره شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام مامانم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش را به نشانهی سلام تکان داد و هقهقش به آسمان رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامانم چرا گریه میکنی؟ هان؟ وقتی گریه میکنی ناراحت میشم. باور کن من نمیذارم بابا اون تو بمونه. میفهمی مامان؟ من نمیذارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانیت از خانه بیرون زدم و شمارهی مدیر برنامهاش را گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند بوق پِیاپِی جواب داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعاجز شدم و عاجزانه و با بغض لب باز کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما رو به جون کسی که میپرستین قسم میدم بزارین باهاش حرف بزنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دختر جان باز تویی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترم آقا از حرفشون برنمیگردن. ایشون فقط قصاص میخوان. قصاص!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقصاص!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر مغزم اِکو وار تکرار میشد این کلمهی منحوس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرعشه به تنم افتاد و هقهقِ عاجرانهام به گوش فلک رسید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-التماستون میکنم! به پاتون میافتم، اصلا هر کاری بگین میکنم. به خدا بابای من قاتل نیست. عمدی نبود به خدا که عمدی نبود. فقط سرعتش زیاد بود. شما رو قسم به مقدساتتون یه کاری بکنید من آقاتون رو ببینم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوچی کرد و بعد از کمی مکث گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-صبر کن! یک آدرس برات میفرستم ساعت پنج اونجا باش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irذوقزده و با هیجان "چشم" گفتم و ارتباط قطع شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو به آسمان کردم و از تهِ دل آزادی پدرم را خواستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا مرا میدید! بیجوابم نمیگذاشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکرم به قدری مشغول بود که با دیدن عمارت هم تغییری در حالم ایجاد نشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا استرس و اضطراب ناخنهایم را میجویدم. کم مانده بود سکته کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دختر جان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شنیدن صدای مدیر برنامهاش به خودم آمدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دهانش چشم دوختم تا حرفش را ادامه دهد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقا نمیخواد ببینتِت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغضم بیهیچ غرور و خجالتی شکست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی پایش روی زمین نشستم و باز هم از درِ التماس وارد شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر این اوضاع غرور به چه دردم میخورد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا غرور کیلویی چند؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-التماستون میکنم، خواهش میکنم! من رو بذارین جای دخترتون، بذارین ببینمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپایش را کنار کشید و با ناراحتی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دختر جان این چه کاریه؟ بلند شو زشته دارن نگاهمون میکنن! مگه دسته منه که بذارم ببینیش یا نه؟ بلند شو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهم نبود! من غرورم بیشتر از اینها شکسته بود و شکست دوبارهاش اصلا ایرادی نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره به پایش افتادم و ضَجه زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما رو به جون مادرتون قسم میدم. من بدون پدرم میمیرم. من نمیخوام یتیم بشم، خواهرم هنوز بَچس. رحم کنید! به من نه، به خواهر کوچولوم رحم کنید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوچی کرد و خیلی سریع بازویم را گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از دست من کاری برنمیاد دختر جان. چرا نمیفهمی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمظلومانه اشک میریختم و معصومانه نگاهش میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر همین حِین کسی از پشت بازویم را گرفت و مرا به سمت خودش چرخاند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گریه و تعجب نگاهش کردم و مرد دستپاچه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانم، شما چرا اومدین بیرون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی او بیتوجه به حرف مرد، کفِ دستش را به نشانهی سکوت مقابلش گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه صورت مهربان و جا افتادهاش نگاه کردم. مثل فرشتهها بود. آن هم از نوعِ زمینیاش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآیا میتوانست کمکم کند تا پدرم را نجات دهم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچانهام از بغض لرزید و او با انگشتان ظریف و زنانهاش اشکهای روی صورتم را پاک کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا گریه دخترم؟ هوم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدانم لحن مهربان و اِغواگرش بود یا مهر و محبتِ موجود در چشمانش! فقط میدانم دلم از وجودش گرم شد و با رنج لب باز کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند ملایم و زیبایی روی لبانش نشست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابات چی خوشگل خانم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی نمیدانست من برای چه اینجا هستم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگر او اهل همین خانه نبود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عمد نبود! قتلِ عمد نبود! قسم میخورم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه یکباره لبخند از روی لبانش پر کشید و صورت مهربانش درهم شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحشتزده نگاهم را به نگاه سرد و بیروحش دوختم! از آن مهمتر، تعجب خاصی بود که در چشمانش مثل جزر و مد بالا، پایین میشد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه شد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبانم از بغض لرزید و میدانستم اگر بفهمد که هستم اینگونه برخورد میکند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی نه! انگار این زن فقط برای مهربانی و محبت آفریده شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورتم را نوازش کرد و با صدای آرامشبخشش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گریه دوای درد نیست که چشمای خوشگلت رو اینجوری اذیت میکنی عزیزم! بیا بریم تو گل دختر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفینفینی کردم و به همراهش وارد خانه شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحیاطشان بیشباهت به یک باغ نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم را عمیق بیرون دادم و سرم را پایین انداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداخل خانه صد برابر زیباتر و قشنگتر از حیاطش بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما فکرم انقدر مشغول بود که حوصلهی دید زدن را هم نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای همان زنِ دوست داشتنی سرم را بلند کردم و شوکه نگاهش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من همسرِ اون مرحومم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهانم را باز کردم تا حرفی بزنم اما هیچ صدایی از حنجرهام خارج نشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغم چشمانش به حدی زیاد بود که توان حرف زدن را از من گرفته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ثانیه نکشید که هقهقِ گریهام بلند شد و شرمنده و بریدهبریده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به خدا عمد نبود. به جونِ مامانم از قصد نبود. یک اتفاق بود فقط یک اتفاق! ببخشید، بابای من رو ببخشید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم التماسش بکنم که در همین حِین صدای فریادی رعشه به وجودم انداخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایش به قدری جدی و پر اُبُهت بود که لال شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اتفاق؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تنی لرزان به سمتِ صدا برگشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقطعا خدا وقت و زمان زیادی را برای خلقتش گذاشته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک دستش در جیب شلوارش بود و با اقتدار پلهها را پایین میآمد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاجزای صورتش ماهرانه کنار هم قرار گرفته بودند و چشمانش با آن برق عجیب جذابترین عضو صورتش بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچ عیب و نقصی نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر یک کلمه، "جذاب" بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبان خشک شدهام را با زبان تَر کردم. دستان عرق کردهام را در هم قفل کردم و سرم را پایین انداختم. گویا زبانم از دیدن هیبت و قدرتش بند آمده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کی به تو اجازه داد بیای داخل؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این سوالش در خودم جمع شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغرورم لِه شده بود و بیشک ذرهای غرور برایم باقی نمانده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرش با بغض نالید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بس کن آذرخش. چرا انقدر سنگدل شدی مامانم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآذرخش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعلاوه بر عجیب بودن، اُبهت خاصی داشت و به صورت و رفتارش کاملا میآمد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین مرد همانند رعد بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدرتمند و غیرتمند!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز قدیم راست گفتهاند که نام هر شخص، در خوی و خِصلتش تأثیر میگذارد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدمی به جلو گذاشتم و با بغض گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هر کاری بگید میکنم فقط التماستون میکنم رضایت بدین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناگهان یک شرارت خاص در چشمانش نمایان شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشرارتی که مرا میترساند!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشرارتی از یک نوع خاص!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک تای ابروی پرپشت و مردانهاش را بالا داد و با جدیت گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هر کاری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیفکر و با اطمینان گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هر کاری!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه ایکاش لال میشدم و آنقدر محکم و مطمئن جوابش را نمیدادم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخند زد و بیتردید گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زنم شو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irثابت و صامت در جایم مانده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشوکه شده بودم و با دهان باز نگاهش میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیوانه شده بود قطعا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک لحظه فکر کردم گوشهایم اشتباه شنیدهاند و شاید شوخی میکند. ولی؟...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چـ... چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست دیگرش را داخل جیب شلوارش گذاشت و با طعنه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زنم شو! نه برای خانمی تو این عمارت بلکه برای کُلفتی. آسونترش میکنم. خونبس باش تا رضایت بدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا به حال اینگونه خورد و خمیر نشده بودم. هیچوقت مثل امروز مچاله نشده بودم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغضم را فرو دادم و سعی کردم نمیهی پر لیوان را ببینم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقطعا نیمهی پرش آزادی پدرِ عزیزم بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرش با داد و رنج نامش را صدا زد. ولی او بیتوجه فقط به من چشم دوخته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب دهانم را قورت دادم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اگه قبول کنم رضایت میدین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم کرد و سکوت کرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسکوتش مطمئنا نشانهی رضایتش بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم را پایین انداختم و با درد نالیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قبوله!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحو لبخند زد و یک لحظه متوجه برق چشمانش شدم. فقط برای یک لحظه! مادرش با عجله به سمتش رفت و کت اسپرتش را در مشتش گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نکن پسرم. نکن رعدِ من. با زندگی این دختر بازی نکن! مرگ پدرت یک حادثه بود مامانم. من التماست میکنم. مامانت داره خواهش میکنه. دردت رو میدونم عمر مامان، ولی این راهش نیست قربون دل عاشقت برم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بهت نگاهشان میکردم. دل عاشق؟ عاشق چه کسی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا نمیفهمیدم چرا این زن از من طرفداری میکند!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیفهمیدم چرا بخاطر من التماس پسرش را میکند!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیفهمیدم چرا بخاطر نجات من گریه میکرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا نمیفهمیدم چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین مرد قطعا بویی از احساس نبرده بود که حتی به مادرش هم رحم نمیکرد. اما آن ترس و نگرانی درون چشمانش چه معنی داشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اِنزِجار نگاهش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی با کاری که کرد، متوجه فکر اشتباهم شدم. دستِ مادرش را گرفت و محکم بوسیدش و هیچ نگفت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این کارش حداقل دلم گرم شد که احترام بزرگتر را نگه میدارد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمتم آمد و درست کنارم ایستاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یادت باشه قبول کردی! بزنی زیرش نابودت میکنم. فهمیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحنش به قدری ترسناک بود که وحشتزده سر تکان دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دنبالم بیا! کارت دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز در ورودی عمارت بیرون زد و من به فرشتهی مقابلم نگاهی انداختم و لب زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شاید اگه امروز نبودین هیچوقت نمیتونستم از پسرتون رضایت بگیرم. ممنون از وجودتون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش را تکان داد و با گریه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نباید قبول میکردی دخترم! نباید! حداقل اینجوری نه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگذاشت چرایش را بپرسم و تند پلهها را بالا رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو من مدام در سرم تکرار میشد که چرا نباید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز عمارت بیرون زدم و او را کنار یک شاسیبلند یافتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمتش قدم برداشتم و درست کنارش ایستادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدش زیادی بلند بود و منِ ریزه میزه به زور تا سینهاش میرسیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیروح نگاهم کرد و با سر اشاره کرد تا سوار شوم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیهیچ چون و چرایی سوار شدم و او هم کنارم جای گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراننده داشت و هیچ لزومی نمیدید خودش ماشین را بِراند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمُرَفَهِ بیدرد بود دیگر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی از ژست نشستنش هم تکبر و غرور میبارید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاملا صاف نشسته بود و دستِ راستش، مشت شده روی رانِ پایش بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیق کشیدم. اصلا مگر این چیزها مهم بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدایش از افکار احمقانهام فاصله گرفتم و نگاهِ اشکیام را به لبانش دوختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زنم میشی و من رضایت میدم. ولی به شرطهها و شروطهها!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز هم شرط؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایا من دیگر جز تو هیچ پشتوانهای ندارم. توکل به خودت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم را به تو سپردم. حواست پِیِ من باشد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبینیام را بالا کشیدم و با صدای آرام و پر بغضی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من قبول کردم و پیِ همه چیز رو به تنم مالیدم، پس هر شرطی که باشه بازم قبوله!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیهیچ احساسی نگاهم کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی ذرهای تَرحم هم نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسنگدل!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بعد از اینکه زنم شدی حقِ دیدن خانوادت رو نداری حتی برای یک لحظه! حق حرف زدن باهاشون رو نداری حتی برای یک ثانیه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شوک نگاهش کردم. انگار که برق دویست و بیست وُلتی به من وصل کرده باشند، خشک شده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمان و گلویم میسوختند ولی، قلبم بیشتر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای لرزانی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وَ... ولی... ایـ... این انصاف نیست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگشتِ سَبّابهاش را روی بینیاش گذاشت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیــس! قبول کردی. بی چون و چرا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچانهام لرزید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگر من آدم نبودم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحق انتخاب نداشتم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حال، مهر تائید روی حرفهایش زدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قبول کردم، بیچون و چرا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبم را گاز گرفتم تا مبادا حرف نابجایی از دهانم خارج شود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمیق نگاهم کرد و دوباره گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-درس میخونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم را پایین انداختم و مشغول بازی با ریشه شالم شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله! میخونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای سوزناکم دلم را به درد آورد ولی او از سنگ بود. رحمت به سنگ! او از سنگ هم بدتر بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه رشتهای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تجربی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر چشمی نگاهش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش را تکان داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبه! میای خونم و به درست ادامه میدی. ولی اگه نمره پایینِ نوزده داشتی فراموشش میکنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم را جلوی دهانم گرفتم تا هقهقم اوج نگیرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایا خورد شدن تا به کِی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا این مرد، مرا اینگونه بیرحمانه سَلاخی میکرد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآدرس خانه را خواست و من با کمال میل آدرس خانه را برایش بازگو کردم. حوصله تاکسی سواری را نداشتم و چند دقیقه بعد جلوی خانه بودیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای جدیاش دستم روی دستگیره خشک شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وسایلت رو جمع کن، پس فردا رانندم میاد دنبالت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقطره اشکم را پاک کردم و بیقرار گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من میام ولی شما رضایت میدین. مگه نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا غِیظ نگاهم کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مرد اگر حرف بزنه ازش برنمیگرده. رو حرفم هستم. حرفم دو تا نمیشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم را تکان دادم و خداحافظیام بیجواب ماند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی در خانهاِمان ایستادم و بعد از یک نفس عمیق در را باز کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرم طبق معمول در حیاط نشسته بود و برای خواهر کوچکم باران قصه میگفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدنشان در آن حالت تا اعماق وجودم سوخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن چطور بیفکر و اَبلهانه شرطِ مزخرفش را قبول کرده بودم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن اگر یک روز خانوادهام را نمیدیدم نفس کم میآوردم. آن هم منی که دختر لوس پدر و مادرم بودم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغضم شکست و همانجا کنار در روی زمین نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعاجزانه و بیهیچ شرمی گریه میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای! وای و امان از پشیمانی که سودی ندارد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرم که مرا با آن حالت دید، وحشت زده به سمتم دوید و کنارم نشست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشانههای ظریفم را گرفت و با ترس و نگرانی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیشده عزیزِ دلِ مادر؟ چرا اینجوری گریه میکنی دلم خون شد؟ چیزی شده؟ اتفاقی برای بابات افتاده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا نکند مادرم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن بدون شما و پدرم میمیرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشما سالم و سلامت باشید! من به درک!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم را روی صورت زیبای مادرم گذاشتم و نوازشش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخ که من دیوانهی خانوادهام بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآنقدر عاجزانه و سوزناک صدایش کردم که گریهاش تشدید شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکف دستم را محکم بوسید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جان مامان؟ عزیزِ دلِ مامان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفینفینی کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابا آزاد میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشوکه و با بهت نگاهم کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار باورش نشده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتلخخندی زدم و با بغضِ وحشتناکی که گریبانگیرِ گلویم شده بود گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رضایت گرفتم ازشون مامان. خیلی خوشحالم که قراره بابایِ خوبم آزاد بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرم از شوق گریه میکرد و من!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگریهی من از حماقتی بود که کرده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورتم را بوسهباران کرد و مدام قربانصدقهام میرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چطوری قربونت برم من؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچطوری رضایت گرفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا مگه امکان داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره امکان داره! وقتی بابا بیاد خونه میبینی مامانم. خوشحال باش که خوشحالی شما خوشحالیِ منم هست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرم اینبار جدی و با تحکم پرسید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چطور رضایت دادن آسمان؟ جوابمو بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمانم را روی هم فشردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحال چگونه برایش بگویم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچگونه مُجابش کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بریم تو میگم بهت مامان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم کرد و به سمت خانه پا تند کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایستادم و نفس عمیقی کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایا چطور بگویم با قبولیِ مزخرفترین شرط رضایت گرفتم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستِ خواهرِ گریانم را گرفتم و بوسه رویش زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آبجیِ گل من چرا گریه میکنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمانش را مالید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم و بغلش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه داخل رفتیم و من باران را خواباندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه چهرهی غرق در خوابش نگاهی انداختم و با لذت صورت تُپلش را بوسیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یادآوری اینکه دیگر نمیبینَمش غم عالم در دلم خانه کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر بدبخت بودم و خودم نمیدانستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآه خدایا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق خارج شدم و چشم چرخاندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرم روی کاناپه نشسته بود و به فکر فرو رفته بود. به سمتش رفتم و سرم را روی پایش گذاشتم. چشمانم را با آرامش روی هم گذاشتم و خدا کند او شرطش را پس بگیرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرم در حال نوازش موهایم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیخوای بگی چطور رضایت گرفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دیوار بیروح روبهرویم خیره شدم و سرم را به چپ و راست تکان دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآهِ خفیفی کشید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه دخترم، باشه! حالا من شدم غریبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه ایستادم و با وقاحت بر سر مادرم فریاد کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-غریبه نیستی ولی من نمیخوام بگم تا ناراحت بشی. نمیخوام بگم چطور رضایت گرفتم. نمیخوام بدونی قراره ازدواج کنم. نمیخوام بدونی دیگه هیچوقت نمیبینمتون. نمیخوام! نمیخوام مامان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغضم میان فریادم شکست و هایهای برای بخت بد و سیاهم شیوَن سر دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزانوهایم شل شدند و بیحال سقوط کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیتوجه به مادر مبهوت و درماندهام گریه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگریهای که شاید از سر بیپناهی و بیکسی بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه مادرم نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرمانده بود و گریان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمتم آمد و مقابلم نشست. با صدای آرامی که شبیه به نجوا بود گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیکار کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبریدهبریده از شدت هقهق گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون... اون گُ... گفت... فَ... فقط به یِ... یک شرط رِ... رضایت میده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم بالا نمیآمد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایا این روزها کِی تمام میشود؟ اصلا تمام میشود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گُف... گفت... اَگه با... باهاش... ازدواج کُ... کنم رِ... رضایت میده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرم رنگ به رو نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبانش کبود شده بود و چشمانش هر لحظه باز تر از حد معمول میشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوحشت زده شانههایش را گرفتم و تکانش دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان! مامان جان؟ مامان چیشدی؟ مامانم؟ الهی بمیرم چیشد؟ مامان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبانش را تکان داد، اما انگار نمیتوانست درست و حسابی کلمات را کنار هم بچیند. تند بلند شدم و یک لیوان آب برایش آوردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی به خوردش دادم و مقداری را روی صورتش پاشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالش کمی بهبود یافته بود اما هنوز هم شوکه بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورتش را بوسیدم و با گریه گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامانم خوبی؟ ترسوندیـ!...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سوختن صورتم حرف در دهانم ماسید و با دهان باز دو دستم را روی گونهام گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرم مرا زد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآسمانش را؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعزیز کردهی خانهاش را؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بهت نگاهش کردم و لب زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار هنوز باورم نمیشد که از مادرم سیلی خوردهام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیکار کردی آسمان؟ خونه خرابمون کردی آسمان. الهی میمُردم و این روز رو نمیدیدم. چطور تونستی؟ به فکرِ منِ ذلیل شده نبودی، لااقل به فکر اون بابات میبودی که برات هزارتا آرزو داشت. وای خدا چیکار کنم؟ چیکار کردی آسمان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمان اشکیام نگاهش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگر چارهای هم، جز قبول کردن شرطش داشتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم را پایین انداختم و در دل به خود گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من بخاطر شماها اینکار رو کردم. بخاطر بابای عزیزم که همهکَسَمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همان سر پایین گریه کردم و آرام گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برام هیچی مهم نیست. مهم فقط آزادیِ بابامه! همین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر به نشانهی تاسف تکان داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اگر بابات مهم بود اینکار رو نمیکردی. بابات بفهمه با بدبخت کردنِ دخترش آزاد شده سکته میکنه. میفهمی آسمان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بهش نگو مامان. بذار بیاد بیرون وقتی خودش منو نبینه، متوجه همه چیز میشه. خواهش میکنم مامان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادر با ترس سرش را به نشانهی منفی تکان داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه! نه! میرم بهش میگم. تو هم همین امروز میری و به اون مرد میگی نمیتونی قبول کنی. میری و بهش میگی پشیمون شدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گریه و بلند گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من نمیخوام بابام قصاص بشه. من نمیخوام خودم و خواهرم یتیم بشیم. مامان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان خواهش میکنم. التماست میکنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحال هر دو با صدای بلند گریه میکردیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگریه میکردیم بخاطر سرنوشت و روزگار خاکسریِمان، که سیاهی را هم گذرانده بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادر دستش را بلند کرد و شکایت کرد. از سختیِ روزگار و سنگدلی بنده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خدایا این چه مصیبتی بود که نصیبمون کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه کارِ اشتباهی کردیم؟ چه ظلمی در حق بندهات کردیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا بندههات انقدر سخت و سنگن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا دختر من باید قربانی بشه خدایا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم را روی زمین گذاشتم و بلند گریه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاش سرنوشت رویِ خوبش را نشان میداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو روز گذشته بود و چه زود دو روز گذشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گریه و ضجه تمام وسیلههایم را جمع کرده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباران، خواهرم گریه میکرد و مادرم ناله و نفرین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آسمانم؟ دخترم بیا و از خیر این کار بگذر. برو بهش بگو پشیمون شدی و رضایت هم نمیخوای. بابات اومد من چی بگم بهش؟ بگم دخترش؛ پارهی تنش کجاست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلنا
۲۱ ساله 10جدال پر تمنامن این رمان چند سال پیش خوندم اسم دختره بلوته اسم رمان هم بلوت بود حالا که دان کردم اس رمان تغییرکرده اسم دختره هم تغیر کرده دیگه کپی همون رمان حالا نمیدونم اون نویسنده کپی کرده یا این😑
۲ سال پیشماهی
00سجاده و سلیب
۲ سال پیشساتیا
00اره جدال پر تمنا و اسم دختره هم ویولت بود پسره اراد
۲ سال پیشفاطی
00جدال پر تمنا
۲ سال پیشآبادیس
00سجاده و صلیب....
۱ سال پیشرها
۲۰ ساله 00جدال پر تمنا
۱ سال پیشفاطمه
10جدال پرتمنا
۱ سال پیشمریم
00جدال پر تمنا باید باشه
۱۰ ماه پیشزهرا
00شاید جدال پرتمنا بود
۲ ماه پیشفائزه
00جدال پرتمنا
۲ هفته پیشعاطی
00سلام خوب بود فقط حیف که هیجان نداشت مگه دیگه همچین عشق و دوست داشتن و مادرشوهر وعروسی توی دنیاهست؟🤔🤔😁😁
۱ ماه پیشنسترن
۲۱ ساله 00عالی بود یکی از با احساس ترین رمان هایی بود که خوندم
۶ ماه پیشدهقان
۵۴ ساله 00داستان خیلی زیباتر میشد اگر اینقدر آذرخش عاشقی نمیکرد در مجموع عالی بود ، فقط مرد اینقدر عاشقی کردن داستان رو از چشم خواننده میندازه و خسته میشه از این تکرارهای عاشقی 😉
۶ ماه پیشنیلا
۱۶ ساله 00هی خوبه بدک نیست ولی دختره خیلی ترسو و خجالتی بودولی خوب بود..
۷ ماه پیشدرسا
00قشنگ بود...اما آخراش دیگه عاشقانه مزخرف بود واقعا یکم داشتم حالت تهوع می گرفتم، لوس شدن، نمی دونم چطور بود.
۷ ماه پیشSaba
00قشنگ بود خیلی ولی چرا آذرخش بعد اینکه بهم هم اعتراف کردن انقدر لوس شد؟ هی دم به دقیقا بغض می کرد مثلا برای اینکه یه بچه ازش خواسته بود جونش رو نجات بده اومده بود خونه گریه میکرد؟
۹ ماه پیشالهه
10خیلی ابتدایی وبچگانه .اصلا توصیه نمیکنم .فقط وقت هدر دادنه .
۱۰ ماه پیشفاطی
۲۹ ساله 10خیلی سطحی و ابتدایی بود.. از مسائل زود رد میشه...هر اتفاقی هم که تو هر رمانی نوشته شده همش جمع شده تو این رمان...پر حاشیه و خسته کننده..
۱۱ ماه پیشTika
10توصیه میکنم اگه بالای ۱۵ سال سن دارید این رمانو نخونید. رمانی به شدت آبکی و بچگانه. نویسنده سعی کرده با لحن ادبی و جملات قلمبه سلمبه قلم خودشو قوی نشون بده ولی موفق نبوده و ناپختگی قلمش معلومه
۱۱ ماه پیشکارن
۱۹ ساله 10اولین رمانی بود که ۳ بار خوندمش هرگز قبل این رمان هیچ داستانی رو دوبار نمیخوندم
۱۲ ماه پیشرومی
۱۵ ساله 00باهر گریه دختره گریم میگرفت تنها رمانی بود که تونست اشکمو در بیاره خیلی زیبا و خاستنی بود خیلی قشنگ بود اصلا نمیشه توصیفش کرد عالیه
۱۲ ماه پیشعاااالیییی بووود مرس
۱۵ ساله 00عالی بود من چند باره دارم میخونم
۱۲ ماه پیشسحر ۳۵
10قشنگ بود
۱ سال پیشطناز
20دیگه آخرای داستان داشتم تهوع می گرفتم دیگه خیلی مزخرف بود
۱ سال پیش
نیایش
۱۸ ساله 20سلام خیلی رمانت قشنگ بوذ من همش گریه ام میگرفت پارت بیمارستان عالی بود ❤❤❤❤❤ کسی اسم این رمان رو میدونه راجب یک دختر مسیحی به اسم وایولت هست اولین برخوردش با پسره تو حراست دانشگاه هست