قصه ما قصه زندگی دختریه که مجبوره تاوان بده تاوان گناه نکرده در گذشته عمو دختر قصه ما یه خطایی کرده که این دختر از همه جا بیخبر باید تقاصشو بده دختری که عاشق میشه…. تقاص میده و ...

ژانر : انتقامی، هیجانی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۳ دقیقه

مطالعه آنلاین تاوان بی گناهی
نویسنده :نسترن

ژانر : #هیجانی #انتقامی

خلاصه :

قصه ما قصه زندگی دختریه که مجبوره تاوان بده

تاوان گناه نکرده

در گذشته عمو دختر قصه ما یه خطایی کرده که این دختر از همه جا بیخبر باید تقاصشو بده

دختری که عاشق میشه….

تقاص میده

و ..

به آرومی چشمامو باز کردم نور خورشید قشنگ تا وسط اتاقم اومده بود سرمو برگردوندم به ساعت دیواری نگاه کردم بادیدن ساعت که 11بود چشمام گرد شد.

البته خوب زیاد جای تعجب نداشت مامان ایناو عمو اینا میخواستن برن مسافرت دیشب شب خدافظی و یه قول معروف گودبای پارتیمون بود.

سریع لباسامو عوض کردم دست و صورتمو شستم بدو بدو رفتم پیش خانوادم یه ساعت دیگ قراربود راه بیوفتن

رفتم تو سالن طبق معمول همه باهم مشغول صحبت کردن بود باصدای بلندی سلام دادم

که تمام سرها به طرف من برگشت اولین نفر مامان بود ک جوابمو داد

_سلام به روی ماهت دخترقشنگم ظهرت بخیر

بااین حرف مامان همه بخنده افتادن که صدای اعتراضم بلندشد

_عه خوب چیه خسته بودم دیگه

عمواولین نفری بود که سعی کرد خندشو بخوره وبه طرف داری ازمن بلند شد

_راست میگه خوب دخترم دیشب تا دیرت وقت خدافظی بود دخترم دیر خوابید

‌بایه لبخند عمیق رفتم سمت عمو دستمو انداختم دورگردنش گفتم:

_ای قربونت برم عمویی گلم برم مگه شما منو درک کنی والا بخدا...

زن عمو به حرفم خندید و گفت

_توتمخواد قربون شوهرمن بری دستتو از گردنش بردار که الان راتین میبینه حسودیش میشه بچم

به این حرف زن عمو همه به خنده افتادن راتین پسر عموم بود که برای اذیت کردن من وقتی به عمو نزدیک میشدم ادای ادمای حسود و در می اورد ماکلی مسخرش میکردیم

همینجوری ک به سمت بابا میرفتم رو به زن عمو گفتم:

_بیخیالش زن عمو دنیا دوروزه حالا کجاست این شازده؟

به جای زن عمو مامان جواب داد

_رفته بیرون کاری داشته الان میاد

کنار بابا نشستم به عادت همیشگیم دستمو انداختم دور گردنش گونشو بوسیدم

_بابایی من چه طوره؟؟؟؟؟

باخندید لپمو کشید گفت:

_چه عجب یادت به منم افتادوروجک

با خنده گفتم: من همیشه به یاد شمام بابا جونم ساعت چند حرکت میکنید؟

بابا دستی به سرم کشید

_یه ساعت دیگه حرکت میکنیم

_نمیشه نرید؟؟

بابامثله همیشه مهربون خندید باهمون مهربونی جوابمو داد

_نه گل بابا نمیشه اقای اسدی یکی از دوستای قدیمی منو عموت هستش که اللن حالش خوب نیست وظیفمونه به عیادتش بریم

ولی باز بااین حرف بابا قائع نشدم نمیدونم چرا دلم شور میزد شاید واسه این بود مه دفعه اوله که خانوادم به تنهایی میرن مسافرت و یه مدت از هم جدایم....

انقدر تو فکر بودم که متوجه اومدن راتین نشدم با دستی که جلم تکون میخورد به خودم اومدم راتین بااون چشمای خوشگل طوسیش زل زده بود به من وقتی فهمید از هپروت در اومدم خندید و با تمسخر گفت

_بپا غرق نشی...

پشت چشمی براش نازک کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نخیر شما نترس شنا بلدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدجواب بده که صدای مامان که گفت دارن میرن سوار ماشین بشن مارو متوجه خودش کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باراتین بلندشدم رفتیم توحیاط در ورودی باز بود دیدم که بابا داشت ساکاشونو میذاره تو صندوق عقب پراید عمو رفتم به طرفشون دلشوره بیشتر شده بود انقدر که بغض بدی تو گلوم نشست...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم طرف مامان همدیگرو سفت بغل کردیم یه قطره اشک از گوشه چشمم چکید بعداز مامان به نوبت زن عمو و عمو رو بغل کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخرین نفرم بابای نازنینم بود محکم بغلش کردم گونمو بوسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم توگوشم گفت: گریه نکن عزیزدلم الان مامانتم گریش میگرهااااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرومو اشکو پاک کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_زود برگردین بابادلم براتون تنگ میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه بار دیگ بایا گونمو بوسیدوگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چشم دختر قشنگم،خیلی مراقب خودت باش باشه عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه سوار ماشین شدن در اخر مامان بهم گفت که مراقب خودم باشم وحواسم بخودم باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی خیالشو بابت خودم راحت کردم کاسه آب و از دست راتین گرفتم ریختم پشت سرشون براشون آرزوی سلامتی کردم همین جوری خیره به جای خالی ماشین بودم که صدای راتین و شنیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بیا تو دیگه میخوای تا شب اینجا وایسی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رموکردم طرفش باحاظر جوابی گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فضولی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه مثله اینکه زبون شش متریت باز شده بیا توبابا هیچی نخوردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینجوری که میرفتیم تواون ازمن جلوتر بود بهش گفتم:مگه توام دیر از خواب پاشدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه ای بالاانداخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اره منم یه نیم ساعت قبل از تو ازخواب بیدارشدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهم رفتیم تو نشستیم پشت میز ناهار خوری راتین غذای دیشب و گرم کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانواد ما باعموم اینا توی یه خونه زندگی میکنیم یه خونه دو طبقه توی وسط شهر،که طبقه بالا خونه ما بود طبقه پایینم خونه عمواینا اخه مامان و زن عمو باهم توگذشته دوستای خیلیییی صمیمی بودن هردوتاشونم خانوادهاشو از دست دادن ولی بابا و عمو یه پدردارن که من تاحالا ندیدمش اخه از موقعه ازدواج مامان اینا باما قطع ارتباط کرده تا الان که ازاین قضیه 24سال میگذره حالا چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلیلشوفقط خودشون میدونن به کسی ام نمیگن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باتکونای که راتین بهم داد از فکر اومدن بیرون و گیج و گنگ نگاش کردم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چیه هی منواذیت میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باچشمایی گرد شده جواب داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من اذیتت میکنم والا جنابعالی همش امروز میری تو هپروت راستشو بگو عاشق شدی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حالت خوبع عشق چیه بابا این حرفو ازکجا آوردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اخه عاشقا هی میرن تو هپروت به فکر یارن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدشم به حرف خودش غش غش خندیدبا عصبانیت نگاش کردم که خندشو خورد همین طور که نگاشو تو کل آشپزخونه گردوند اخرشم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه ،باشه،یه شوخی بود چراجدی میگیری؟؟غذاآمادس میل بفرماید بانو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت چشمی براش نازک کردمو مشغول خوردن ناهارم شدم بعداز ناهار که توسکوت خورده شد بلندشدم ظرف غذامو گذاشتم توسینک و شستمش بعدبه سمت اتاقم رفتم با گوشی معمولیم یه آهنگ گذاشتم گوش دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدی تابستون همینه دیگه همیشه حوصلم توی این سه ماه سر میره موقعه مدرسه ها سرم بادرسام گرمه هرچند توی مدرسه ام دوست صمیمی ندارم ولی خب باز بهتراز بیکاریه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوساعتی از رفتن خانوادهامون میگذشت بلندشدم رفتم توهال دیدم راتین داره بابیخیالی سیب میخوره وفیلم میبینه رفتم بالا سرش گفتم: _بدنگذره بهت یه وقت؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باسرخوشی خندید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه چرابد بگذره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوووفی کشیدمو ترجیح دادم جوابشو ندم چون حوصله کل کل نداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم کنارش نسشتمو منم مشغول دیدین همون فیلم شدم که از تلوزیون پخش میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینجوری ک مشغول دیدین فیلم بودیم راتین ازحالت نشسته در اومد به حالت دراز کش رو مبل افتاد همین کارش باعث شد سرش روی پای من بیوفته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باچشمای گرد شده ای نگاش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پاشوووبیبینم،چقدر پرویی تو،روتو برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عه چه لوس شدی حالا مگه چی شده؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پاشووو بیبینم پروووووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه دیگه چرابلندشم عزیزم من راحتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عه نه بابا توراحتی من ناراحتم پاشوووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راتین همین که خواست جواب بده تلفن خونه زنگ زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شد رفت کنار تلفن کنار میزتلفن گوشی روبرداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله بفرماید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی؟بیمارستان برای چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یعنی چی آقا جواب منو بدید میگم چه اتفاقی افتاده؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه،باشه کدوم بیمارستان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه ممنون الان خودمو میرسونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مات و مبهوت داشتم به راتین نگاه میکردم بااسم بیمارستان تنم یخ بست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باعجله رفتم طرف راتین اونم خشک شده بود پشت کنار میز تلفن ایستاده،رفتم کنارش تکونش دادم گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راتین،چیشده کی بیمارستانه چیشده اخه حرف بزن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یه نگاه گنگ بم انداخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باورم نمیشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی باورت نمیشه حرف بزن دیگه جون به بلم کردی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_از پلیس راه زنگ زدن گفتن که ماشین بابا تصادف کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشنیدن این حرف انگار سطل آب یخ ریختن روم خون تورگام یخ بست پس دلشورم الکی نبود ،راتین که حال بد منو دید بازوهامو گرلفت تکونم دادو گفت: _دریاجان عزیزم منو بیبین هیچی نشده گفتن حاشون خوبه باید بریم بیمارستان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینجوری که اروم اروم اشک میریختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_منم میام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راتین که حال خرابمو دید مخالفت نکرد.... زنگ شد به آژانس...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حدود نیم ساعت بعد که توحال خراب من گذشت ارتین سعی در اروم کردنم داشت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آژانس بالاخره اومد مادوتام سریع سوارشدیم راننده ام باسرعت به طرف بیمارستان که خانوادهامون اونجا بودن رفتیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدازاینکه رسیدیم سریع پیدا شدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی توجه راتین که داشت کرایه رو حساب میکرد به طرف بیمارستان رفتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد بخش اورژانس شدم روبه پرستاری که اونجا بود گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام،خانوم ببخشید چهارتا مریض تصادفی رو اوردن اینجا؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_همونایی که دوتا اقا و خانومی که باماشین تصادف کرده بودن..؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای تحلیل رفته گفتم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله همونا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_شماچه نصبتی باهشون دارید؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دخترشون هست....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرستار با تاسف نگاهم کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_متاسفم این خبروبهتون میدم دونفراز سرنشینای ماشین همون موقعه تصادف فوت کردن،دونفرشونم چنددیقیقه بعداز رسیدن به بیمارستان فوت شدن بازم متاسفم،ایشالله غم اخرتون باشه.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه هیچی نمیشنیدم برای لحظه ای قلبم از حرکت ایستاد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حس کردم یه چیزی به بزرگی سیب تو گلوم گیر کرده راه تنفسیمو بسته بود .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو مشت مردن اوردم بالا محکم کوبیدمش روی سینم هنوز نمیتونستم نفس بکشم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینار مشتمو محکمتر کوبیدم باز هیچی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راتین دیدم جلوم باهام داره حرف میزنه صورتش قرمزشده بود چشماش رنگ خون بود ولی من چیزی نمیشنیدم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه درکی داشتم از قضیه داشتم..نمیتونستم نفس بکشم دوباره مشت کوبیدم بازم کوبیدم ولی هیچی.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایانمیتونم نفس بکشم یکی کمکم کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو بستم شاید منم بیاید میرفتم پیش مامان و بابام ولی همون موقع که داشتم کامل ازهوش میرفتم هوا باتموم انرژی وارد ریه هام شد،لای چشماموباز کردم دیدم روبرنکارد بیمارستانم و یکی از پرستارا داره باماکس اکسیژن بهم اکسیژن میده بعدازچندثانیه تازه تونستم نفس بکشم هوارو باتموم قدرتم بلعیدم راتینو دیدم بالای سرم ایستاده داره باچشمای اشکیش نگام میکنه،همین موقعه همه انرژیم تحلیل رفت چشمام بستم به دنیای بی خبری فرورفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم لای چشممو بازکردم دهنم خشک وتلخ بود نور بالای سرم خیلی شدید بود چندبار پلک زدم تاتونستم اطرافو بیبینم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توبیمارستان بودم به دستم سرم وصل بود که دیگه اخراش بود نگاهمو توکل اتاق گردوندم راتین دیدم که کنارم تقریبا با فاصله ازمن نشسته رو صندلی سرتا مشکی پوشیده بود آرنجشو تکیه داده بود به زانوهاش به جلو خم شده بود دستشو کرده بود تو موهاش.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلوم خیلی خشک بود آب میخواستم تلاش کردم حرف بزنم ولی صدایی از گلوم خارج نشد انقدر آب نداشته دهنمو قورت دادم تاتونستم حرف بزنم به آرومی صداش زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راتین...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشدت سرشو بلند کرد نگاه سرخشو دوخت توچشمام باسرعت اومد طرفم بالای سرم ایستاد سعی کرد لبخند بزنه به ته ریش چندروز روی صورتش بود دستی به سرم کشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جان دلم،توکه منو دق دادی این چندروز میدونی چندروزه بیهوشی عزیزمن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدرحالم بد بودکه متوجه لخن بسیار مهربون و نرم راتین نشدم فقط باصدای گرفته ای ک از گلوم شد گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چهارروز؟؟؟برای چی اخه من چیزی یادم نیس....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راتین سرشو پایین انداخت باصدای گرفته گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دریا یادت نیست چی شده از پلیس راه زنگ زدن خبر تصادف خانوادمونو دادن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تااینو شنیدم فهمیدم که چه بلایی سرم اومده واسی چی توی بیمارستانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم آروم شروع کردم گریه کردن اصولا اهل زجه زدن و دادوبی داد نبودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راتینم چیزی بهم نگف فقط اجازه داداخودمم خالی کنم..نمیدونم چندساعت بود که داشتم برای بخت بدم گریه میکردم برای پدرمادر عزیزم عمو و زن عمو ی مهربونم نمیدونم چقدر گذشته بود واقعا که باقرارگرفتن یه لیوان اب جلوی صورتم به خودم اومدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهمواز لیوان گرفتم و بالاتر کشیدم یه صورت ناراحت و خسته راتین رسیدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بیااین لیوان و بگیر یه کم اب بخور حالت بد میشه وگرنه عزیزمن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لیوان آب ازش گرفتم یکم ازش خوردم بالحنی که بخاطره بغضم میلرزید گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرا این اتفاق افتاد عمو که همیشه بااحتیاط رانندگی می کرد؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لرزشه چونه مردونشو به خوبی حس کردم باصدایی ک سعی میکرد لرزششو مخفی منه جواب داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مثله اینکه ترمز نگرفته و پرت شدن ته دره......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینجوری که دوباره اشک میریختم باصدای ارومی گفتم: _الان کجاهستن،دفنشون کردین؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_توبیهوش بودی،دکترم گفت معلوم نیس کی بهوش بیای ماام مجبور بودیم ولوم صداشو کم کرد.... دفنشون کنیم......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هق هق خفم شکست گریه کردن و از سرگرفتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راتین بالای تختم نشست منوکشید تو بغلش آروم توگوشم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هیشششششششش، آروم باش عزیزم،دریااینجوری خودتو نابود میکنی......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی باهیچ حرفی دل بیچاره ی من آروم نمیشد از دو طرف یتیم شدم اونم تو یه روز....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سخت بود.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی سخت بود..‌‌..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان چندروزی هست که مرخص شدم، اومدم خونه ی ،اون روز ساعتی بعداز اینکه توبغل راتین گریه کردم ازش خواستم منوببره بهشت زهرا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اولش قبول نکرد...‌

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زور راضیش کردم اونم با هزارجورگریه،التماس،اشک و خواهش‌.... اونم قبول کرد حسابی گریه کردمو خودمو خالی کردم ولی بازم نزدیک بود از حال برم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الانم تواتاقم نشستم به درو دیوار زل زدم افسرده شده بودم راتین هرچی میخواست توی روحیم تغییر ایجاد کنه....به جایی نمیرسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توافکارم غرق بودم که باصدای زنگ درخونه به خودم اومدم ولی توجهی نکردم راتین خودش باز میکنه درو..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حدودو ده دقیقه بعداز صدای زنگ...راتین درو زد بعداز گفتن بفرماید وارد اتاقم شد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم من من کرد اخرسرم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یکی اومده با ما کار داره بیابیرون ببینش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اجازه ی اعتراضم به من نداد سریع رفت بیرون...خیلی تعجب کردم اخه ما که کسی رو نداشتیم که بیاد دیدنمون.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم از جام بلندشدم بعداز اینکه موهامو شونه کردم بالای سرم محکم بستمشون یه شالم رو سرم انداختم رفتم دیدن اون فرد ناشناس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد هال شدم یه پیرمرد رو دیدن که با غرور روی مبل نشسته بود ویه عصای که مشخص بود از چوب گردو درست شده و بسیار گرون قیمته دستش بود بهش تکیه داده بود لباسای یه دست مشکی تنش کرده بود که به نظر گرون قیمت بود درکل مشخص بود وضع مالیش خیلی خوبه لباساش که اینو میگفت.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه کم نزدیک تر رفتم با صدای نصبتا آرومی سلام کردم که سر اون مرد وراتین به طرف من برگشت.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام دخترم خوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ممنون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش رو به راتین که چشماش یه برق خاصی داشت گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_معرفی نمیکنی راتین ایشونو؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راتین گلشو صاف مرد با لبخند از ته دلی که کم ترازش دیده بودم جواب داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ایشون پدربزرگمون هستن دریا جان پدر بابا و عموی خدابیامرز.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه بگم از تعجب کم مونده بود شاخ در بیارم دروغ نگفتم اخه این آدم بعدازاین همه سال اینجا چی کار می کرد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناخوداگاه ازش بدم اومد بابا وعمو به سختی تونستن همین خونه رو بخرن هیچ وقت حرفایی که مامان از نداری و بدبختیشون میگفت یادم نمیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دفعه مثه آتشفشان فوران کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_این اینجا چی کار میکنه حالا که دیگه هیچ کس برامون نمونده یادش افتاده نوه ای داره،پسر داره،عروس داره،احتیاجی بهتون نیس آقای محترم بهتر برید پشت سرتونم نگاه نکنید بایه پوزخند مثله گذشته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راتین دهنشو باز کرد که جوابمو بده ولی قبل از اون پیرمرد باصدایی که به شدت محکم با صلابت بود گفت: _فکر کنم فرهاد(پدر دریا) بهت یادنداده به بزرگترت احترام بزاری از فرهاد بعیده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدایی که خشم توش به خوبی مشخص بود گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرا اتفاقا بلدم به بزرگترم احترام بزارم بابام خیلی خوب بهم یاد داده که به بزرگترم احترام بزارم،ولی به آدمی که سالها بچه هاشو،عروساشو و نوه هاشو ول میکنه میره براش مهم نیس چه بلایی سرشون میاد یا اومده،نه بلد نیستم احترام بزارم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صورتی که از خشم قرمز شده بود نگام کرد قبل از پیرمرد صدای داد راتین و شنیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_این چه طرز حرف زدنه دریا از توبعیده زودباش عذرخواهی کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخشم رو کردم به راتین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دیگه چی هاااان؟همین مونده تو طرفه ایشون بگیری برات متاسفم یادت نمیاد بابا و عمو چقدر برای در اوردن یه قرون پول اذیت شدن سختی کشیدن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبل از اینکه راتین جوابمو بده صدای پیرمرد بلند شد بالحن آرومی رو به من گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_درست میگی دخترم حق باتوعه،من اشتباه کردم ولی خواهش میکنم تو به روم نیار .حالا اومدم که کم بودهای گذشته رو جبران کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی رو جبران کنید؟برای کی جبران کنید؟؟ پسرایی که نیستن، عروسایی که رفتن زیر خروارها خاک یا برای نوه های بی خانوادتون.... برای کی میخواید جبران کنید چیزایی که اصلا جبران نمیشه رو؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میدونم، میدونم که اشتباه کردم یه اشتباه خیلی بزرگ یه اشتباهی که بخاطرش تا آخر عمرم عذاب وجدان دارم... ولی بزار برای تو راتین تنها یادگاری های پسرام جبران کنم که حداقل اون دنیا بتونم تو صورتشون نگاه کنم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبل اینکه اینکه من جواب بدم راتین مداخله کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_این چه حرفیه پدرجون، آدمیزاد جایزو خطاس...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک بود چشمام بخاطره تعجب از کاسه چشمم بزنه بیرون، پدر جون؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی چی؟؟!!! این طرز حرف زدن از راتین به شدت بعید بود اون به زور به عمو میگفت بابا حالا چی شده این آدمو که تاحالا یه بارم تو عمرش ندیده رو پدر جون صدا میزنه......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتاراش عجیب شده بود لبخند روی لبش عجیبه برق توی چشماشم همین طور.... به جرئت میتونم بگم راتین و تا حالا اینجوری ندیدم حتی وقتی دانشگاه تهران رشته مهندسی قبول شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا آخر عاقبتمونو بخیر بگذرونه، باصدای بلند و رسای حرف زدن پیر مرد به خودم اومدم(یه لحظه تو دلم به خودم گفتم اخه اینم اسمه من واسش گذاشتم )بیخیالی گفتمو به حرفاش گوش کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میدونم پسرم،حالا از تو دختر عزیزم میخوام که قبول کنید و به خونه ی من بیاید تا اونجا باهم دیگه زندگی کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی محوی رو لبم نشست چقدر یه آدم میتونه پرو باشه بچه هاشو تو فلاکت و بدبختی ول کرده حالا اومده مثلا جبران کنه ، اومده سراغ ما تامارو با خودش ببره خدا میدونه شاید فردا مارو هم از خونش انداخت بیرون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبل از اینکه دوباره اجازه بدم راتین حرف بزنه و چرب زبونی کنه گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راتین هرجایی که دوست داره میتونه بره ولی من نه علاقه ای به شما دارم نه به اینکه بیام خونتون و پیش شما زندگی کنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای پر بهت راتین بلند شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دریااااا؟؟!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حفظ همون پوزخند برگشتم طرفشو با بی تفاوتی گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله؟ چیه من دیگه الان 18سالمه و میتونم برای خودم تصمیم بگیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندو پر رنگ تر کردم ادامه دادم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شما میتونی باایشون هرجایی که دوست دارید برید ولی من هیجا نمیام کسی ام نمیتونه مجبورم کنه به اینکه کجا برم و کجا باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام بلندشدم به طرف اتاقم راه افتام ولی قبل رفتن رو کردم به پیرمرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میدونم بهتون بی احترامی کردم و حرمت مهمون نوازی و میزبانی رو اصلا به جا نیاوردم امیدوارم منو ببخشید و...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدامو آروم تر کردمو زیر لب گفتم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه هم دیگرو نبینیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد ازاین حرف به سرعت به سمت اتاقم رفتمو افتادم رو تختم اشکام از گوشه ی چشمم جاری شد..مثه همیشه آروم بی سرو صدا گریه کردم تا صدام به بیرون نرسه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم حسابی گرفته بود این آدم با این سروضعش میشد فهمید که آدم ثروتمندیه هرچند قبلا یه چیزایی از مامان شنیده بودم درمورد ثروتش البته نه خیلی.... که اونم بابا فهمیدو کلی مامانو سرزنش کرد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا واسم سواله که چرا پدرای ما توی سختی و مشقت بااینکه مدرک تحصیلی ام داشتن ولی چون سابقه نداشت و البته پارتی بهشون کار نمیدادن اونام از هیچکاری برای امرار معاششون فروگذار نکردن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای خــــــــدا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گاهی اوقات دنیات و ادمات انقدر بد میشن که حتی دیگه آدم نمیتونه کلمه ای به زبون بیاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر با خودم فکر کردم اشک ریختم که نفهمیدم کی خوابم برد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

احساس کردم یکی داره یکی داره تو موهام دست میکشه نوازشم میکنه.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی آرامشبخش بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستاش چه گرمه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درست مثله وقتایی که مامان برای مدرسه میخواست بیدارم کنه ، مامان؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما مامان که؟!...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بااین فکر که کی الان بالای سرمه چشمامو تا ته باز کردم بادیدن راتین خواب از سرم پرید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه ضرب نشستم روی تخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_داشتی چی کار میکردی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راتین درحالی که یه لبخند خوشگل روی صورتش بود جواب داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هیچی هرکاری کردم بیدار نشدی مجبور شدم اینجوری بیدارت کنم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالی که اخم بین ابروهام بخ خاطرکارش نشسته بودگفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دیگه این کارو تکرار نکن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راتین پوفی کشداری کشید و از جاش بلندشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چشم خانوم بیاشام بخور ناهارم که نخوردی میترسم چندروز دیگه محو بشی از رو زمین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی تفاوتی نگاش کردم و با تلخی گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ازتوکه چیزی کم نمیشه فوقش من میمیرم تو میری پیش پدر جونت زندگی میکنی بده مگه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه اخم که جذبشو صدبرابر میکرد نشست بین ابروهاش و با شدای جدی گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_درمورد این موضوع که بعدا باید حتما دربارش باهم صحبت کنیم حالا بیا شامتو بخور...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم جوابشو بدم که باصدای از دفعه پیش جدی تر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هیچی نمیخوام بشنوم گفتم بعد شام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی به جدیتش زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خیلی خوب برو بیرون منم الان میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعداز رفتنش بلند شدم رفتم بیرون آبی به صورتم زدم بعداز خشک کردنش به سمت آشپزخونه راه افتادم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راتین توی آشپزخونه نشسته بود منم رفتم به صندلی بیرون کشیدمو نشستم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غذارو ازبیرون سفارش داده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی منودید انگار که نه انگار تو اتاق بحثمون شده بود خیلی ریلکس بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راتین:بخور،بخور الان از دهن میوفته بخوردیگه،نخوری ازدستت رفته ها از من گفتن بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالی که خندم گرفته بود یه قاشق برداشتم خوردم اونم همینجوری چرت و پرت گفتناش ادامه میداد منو میخندوند‌..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدازاینکه شامو خوردیم من جمع کردن و شستن ظرفارو که زیادم نبود به عهد گرفتم بعداز تموم شدن اینکارا چای دم کردم بیرون رفتم راتین نشسته بود روی مبل داشت اخبار گوش میداد؛منم با بی تفاوتی رفتم روی مبل نشستم به صفحه تلوزیون خیره شدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حوصلم سررفته بود دیگه کم کم داشت خوابم میگرفت بلند شدم و روبه راتین گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من میرم بخوابم شب بخیر...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منتظرجوابی نشدم برگشتم که برم ولی هنوز اولین قدمو برنداشته بودم که صدایش بلندشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بشین یادت رفت باید درمورد موضوع پدرجون صحبت کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باپوزخند برگشتم سمتش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عه،پدرچون؟؟از کی تاحالا باورم نمیشه تویی که به زور به پدرت میگفتی بابا به این پیرمرد بگی پدرجون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرجون آخرو با تمسخر بیان کردم البته کل حرف به طعنه بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمی بین ابروهای راتین نشست باصدای کنترل شده ای گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوب گوشاتو باز کن دریا خانوم،اون آدم پدر بزرگ ماست چه ما خوشمون بیاد چه نیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس باید باهاش کنار بیایم اون آدم میتونه مارو به جاهای بهتری برسونه واسه چی به خومون سختی بدیم یه عمر سگ دو بزنیم آخرشم هیچی ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی یه نفر هست که میتونه کمکمون کنه کاری ندارم توی گذشته چه اتفاقی افتاده الان دیگ نه عمو هست نه بابای که بخوایم قبرسون کهنه بشکافیم پس خواهش میکنم عاقلانه رفتارکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#part_20

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مات و مبهوت سرجام ایستاده بودم خدای من چه حرفایی دارم میشنوم این آدم راتینه؛ وای نه محاله، غیر ممکنه این حرفا چیه میزنه پس دلیل برق چشماش این بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس دلیل خوشی بیش از حدش این بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باورم نمیشد همش بخاطره پول،موقعیت اجتماعی، ثروت و....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هه لعنت به همشون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی به چشمای گستاخش زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوب کور شدی البته درستش اینه پول خوب کورت کرده برات متاسفم خیلی ام متاسفم که حتی تواز مرگ پدرو مادرت متاسف نیستی بابیخیالی تمام از نبودنشون حرف میزنی،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من سرحرفم هستم توهرجا که میخوای برو هرکاری دوست داری انجام بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی بدون یه روزی ازاینجوری حرف زدنت پشیمون میشی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم که برم تو اتاقم که دوتا بازوهامو گرفت کبوندتم به دیوار کنارم تقریبا عربده زد: _چراداری چرت و پرت میگی من کی گفتم از مرگ عزیزانم متاسف نیستم کی میخوای بزرگ شی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من دارم بهت میگم بریم یه جای بهتر زندگی کنیم یه جایی که راحت بتونیم پیشرفت کنیم به قول خودت چقدر بابا و عمو زحمت کشیدن چقدر سگ دومیزدن آخرم هیچی به هیچی ولی ما میتونیم بهتر زندگی کنیم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#part_21

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم بلند مثله خودش جیغ زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پدرامون اگه هیچی ام به قول تو نداشتن عشق داشتن،محبت داشتن، ولی من تو الان چ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ی داریم؟برو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برو هرقبروستونی که دوست داری هرجایی که پیشرفت میکنی بروو هر غلطی دلت میخواد بکنی بکن، هیچ وقت فکر نمیکردم انقدر پست بشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلندتراز دفعه قبل جیغ زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالم ولم کن لعنتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسای داغ و عصبیش به صورتم میخورد، صورتش قرمز شده بود سفیدی چشماش رنگ خون بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه عین چی ازش ترسیدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی خب آب ریخته شده رو نمیشه جمع کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتشو اورد کنارسرم سرشو کج کرد لبشو چسبوند به لاله ی گوشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداش از لایه دندونای کلیدشدش بیرون اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هرچی دلت خواست بارم کردی ولی اشکال نداره منم بعدا تلافیش و سرت در میارم حواستو جمع کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدازاین حرفش که منو تا مرز قبض روح شدن برد، در کمال ناباوری لاله ی گوشمو بوسید..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازوهامو ول کرد وبه سرعت به سمت اتاقش رفت درو بهم کوبید که از صداش شیشه های خونه ام لرزید من که جای خود دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنهاتوی اتاقم نشسته بودم ؛ چقدره بده که ماهیچ کسی رو نداریم که بهمون سر بزنه یا سراغی ازمون بگیره....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوف کشداری کشیدم رو تخت داز کشیدم؛ ذهنم رفت پیش "راتین" الان سه روز از اون اتفاق میگذره ولی راتین یه کلمه ام بامن حرف نزده یه جورایی شدیم "جن" و" بسم الله" هروقت منو میبینه سریع میره تو اتاقش که باهم، همکلام نشیم حتی شام ناهارشم توی اتاقش میخوره الانم معلوم نیستش که کجا رفته از صبح از خونه زده بیرون تا الان برنگشته....،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی افکارم غرق بودم که باصدای زنگ به خودم اومدم؛ یعنی کی میتونه باشه عجیبه راتین که کلید داره!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه ای بابیخیالی بالا انداختم رفتم درو باز کنم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خونه ما حیاط داره یه خونه حیاط داره دو طبقه ی قدیمی توی یه محله با بافت قدیمی ولی هرچی باشه من دوسش دارم .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با فکری اینکه راتین پشت دره مانتو تنم نکردم چون لباسم یه تونیک تقریبا آستین بلند بود فقط یه شال روی سرم انداختم اونم چون میخواستم برم جلوی در..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم توی حیاط؛دوباره صدای زنگ بلند شد سریع پا تند کردم درحالی که درو باز میکردم غرغر کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تومگه کلید نداری زنگ میزنی،توکه همیشه باخودت کلید میب...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادیدت شخصی که پشت در بود حرف توی دهنم ماسید این اینجا چی میخواد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتما با"راتین" کارداره چون من که قبلا بهش گفتم نمیخوام ببینمش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی غیر عادی شالمو جلو تر کشیدم درحالی که صدامو صاف میکردم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام،خوب هستین؟ بخشید اگه با راتین کار دارید باید بهتون بگم که نیستش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبلا از اینکه من ادامه حرفمو بگم پرید بین حرفم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_علیک سلام دخترجان، تو چراانقدر هولی اجازه بدم منم صحبت کنم، باراتین کارندارم اومدم با خودت صحبت کنم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی تعجب کردم فکر میکردم بارفتار اون روز من دیگه نخواد حتی اسم منو بشنوه ولی الان اومده اینجا، چرا آخه...؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیخیال تعجبم شدم دعوتش کردم تو به رانندش گفت توی ماشین منتظرش بمونه تا بامن صبحت کنه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد تو خونه بدون هیچ تعارفی رفت نشست روی مبل منم که سر پا ایستاده بودم رفتم یه کم میوه که داشتیم گذاشتم توی ظرف با یه شربت براش بردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میوه شربت گذاشتم روی عسلی کنار دستش روبه روش روی مبل نشستم اونم شروع کرد به حرف زدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ممنونم، احتیاجی نبود زحمت بکشی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواهش میکنمی زیر لب گفتم اونم شروع کردبه حرف زدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اگه امروز اومدم اینجا، میخواستم باهات صحبت کنم دوتایی و تنها میدونم که چقدر از من متنفری بخاطره کم کاریام توی گذشته به توام کامل حق میدم ولی دریا دخترم، یه قصه ی دراز پشت این کار ناپسند من هست که باعث شده من بچه هامو پاره های تنمو از خودم طرد کنم قصه ای که باعث شده ما بیست و چهارسال نه همدیگرو ببینیم نه باهم حرف بزنیم هرچند دورادور از احوالات شما باخبر بودم من توی این داستان از همه بیشتر اشتباه کردم و همه چی تقصیر منه؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه مخالفت نمیکردم باپسرام برای ازدواجشون یه فکر بچگانه از سوی من و طردشونشون بازم ازطرف من انجام نمیشد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان ما یه خانواده خوشبخت بودیم ولی الان من موندم با پسرای که نیستن، عروسای که هیچ وقت درست و حسابی ندیدمشون؛ ویه عذاب وجدان بزرگ که هیچ جوره ولم نمیکنه فقط الان ازت میخوام که با قبول مردن اینکه بیای با من زندگی کنی و اجازه بدی من همه جوره از شما دونفر پشتیبانی کنم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من هیچ وقت ازاین عذاب لعنتی خلاص نمیشم ولی ازت میخوام که کمکم کنید کم تر بشه؛ دخترم روی من پیر مرد و زمین ننداز دلم نمیخواد بیشتر ازاین پیش همه رو سیاه بشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مات و مبهوت داشتیم به پیرمرد روبه روم نگاه میکردم که با عجز و التماس ازم میخواست که به خونش برم ازتنفرم نصبت بهش کم تر شده بود چون واقعا مشخص بود که از کارش پشیمونه داره عذاب میکشه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس همه این کدورتها برمیگرده به اینکه این آدم نذاشته پدرو مادرمون بهم برسن ولی چرا چه ایرادی توی مادرای ما وجوداشت که اون این اجازه رو نداده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوالی که برام پیش اومده بودو به زبون اوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرامخالفت کردید باهاشون؟ چرانذاشتید باهم ازدواج کنن چرا طردشون کردین؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخنده خسته ای زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اون زمان من عقیده های خاص خودمو داشتم،فکر میکنم تا حدودی فهمیدی که من یه ادم ثروتمندی هستم من توی اون دوران میخواستم با ازدواج پسرام با یکی از شریکام این ثروت دوبرابر بشه وقتی این پیشنهادو بهشون دادم هردوشون مخالفت کردن خیلی ام زیاد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون زمان واقعا نمیدونستم دلیل این مخالفت چیه خب دخترای شریک منم اونقدرا بد نبودن ولی من بی خبر بودم ازاینکه پسرا دلشون پیش دوتا دختر چشم دریایی جا گذاشتن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از هر دری که فکرشو بکنی وارد شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دادو فریاد،عصبانیت،لحن ملایم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرجوری که بگی ولی اونا نم پس نمیدادن نه میگقتن چرا راضی به این ازدواج نمیشن نه میگفتن که دلشون جای دیگه گیر کرده،اخرسرم من طاقت نیوردم به خاک مادرشون قسمشون دادم که حقیقت و بگن اونام که توی منگه گیر کرده بودن همه چی رو لو دادن هیچ وقت اون روز یادم نمیره بعدازاینکه فرزاد(بابا راتین)اومدبهم گفت که عاشق دوتا دختر شدن خیلی تعجب کردن چون اصولا پدراتون توی این خطا نبود وقتی ازشون راجب دختراسوال کردم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزایی که میخواستم بشنوم نشنیدم آخه مگه میشد پسرای پاکزاد بزرگ عاشق دوتا دختر که حتی پدرو مادر ندارن بشن به هر روشی تحدیدشون کردم از گرفتن ماشین و تا مسدود کردن حسابای بانکشون...‌

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخرسرم وقتی دیدم کوتاه نمیان ازخونه بیرون انداختمشون تا شاید سر عقل بیان ولی اونا رفتن......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وهنوز بیست و چهارسال برنگشتن و دیگه ام بر نمیگردن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه های خم شدن از زور هق هق میلرزید من دستمو جلوی دهنم گذاشت بودمو فقط داشتم نگاش میکردم فقط یه کلمه میتونم بگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"باورم نمیشد"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط یه روز ازاون سه روز مهلتم مونده تقریبا تصمیم خودمو گرفتم نمیدونم آیا در آینده پشیمون میشم یانه؟؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی الان که از این تصمیم راضیم فقط باید صبر کنم به راتین همه چیزو بگم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردای اون روز یه اتفاق جالب افتاد اونم اینکه راتین از خونه بیرون نرفت برام هم عجیب بود و هم جالب سرمیز صبحانه بازم سکوت کرد(امروز اومد توی آشپزخونه صبحانه خود میگم که جالب شد) هیچی نگفتم اونم بدتر از من انگار با چسب لباش و بهم چسبونده بودن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی صبحانش تموم شد بی توجه بع من رفت روی مبل نشست با گوشیش مشغول شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوووووف....از دست این آدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره که باید برم باهاش حرف بزنم میزو که جمع کردم رفتم روبه روش نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راتین؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز سرش توی گوشیش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رااااتین؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هوووم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدام و بردم بالا تقریبا جیغ زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راااااااااااتین؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیچاره یه متر از جاش پرید، با صورت ترسیده داشت منو نگاه میکرد منم اصلا به روی خودم نیوردم یه لبخند خوشگل زدم خانومانه تکیه دادم به مبل وقتی به خودش اومد اخماشو به شدت کشید توهم و با صدای که عصبانیت وخشم توش موج میزد گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چیه؟؟؟ چرا اینجوری صدام میکنی؟؟!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اروم صدات کردم محل ندادی خوووب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پووووف خیلی خوب بگو بیبینم چی شده مشکلت چیه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میخوام باهات حرف بزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راجب چی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راجب همون قضیه ای که یه مدت ازمن دلخوری و محل نمیدی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من از دستت دلخور نیس....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نذاشتم حرفش تموم بشه پریدم تو حرفش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه این الان مهم نیس که تو ازمن دلخوری یانه؟ فقط میخوام باهات راجب همون مسئله حرف بزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اوکی،میشنوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چندروز پیش پدربزرگمون اومده بود اینجا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخماشو کشید توهم با لحن جدی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اینجا؟ کی؟ چرا به من نگفتی ؟ چی بهت گفت؟.......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#part_27

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چیه؟؟؟ چرا اینجوری صدام میکنی؟؟!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اروم صدات کردم محل ندادی خوووب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پووووف خیلی خوب بگو بیبینم چی شده مشکلت چیه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میخوام باهات حرف بزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راجب چی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_راجب همون قضیه ای که یه مدت ازمن دلخوری و محل نمیدی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من از دستت دلخور نیس....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نذاشتم حرفش تموم بشه پریدم تو حرفش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه این الان مهم نیس که تو ازمن دلخوری یانه؟ فقط میخوام باهات راجب همون مسئله حرف بزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اوکی،میشنوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چندروز پیش پدربزرگمون اومده بود اینجا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخماشو کشید توهم با لحن جدی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • K

    00

    منی که دلم می خواست دریا به راتین برسه .😭😭وای ماجرای راتین خیلی گنگ تموم شد

    ۴ ماه پیش
  • فافا

    00

    بنظرم شخصیت دختر یمقدار ضعیف بود، انتظار داشتن بهتر با ارسال برخورد کنه ولی خیلی درمقابله ضعیف بود🙁

    ۵ ماه پیش
  • فاطی

    00

    من که نتونستم تا آخر بخونم رمان باب میل من نبود ولی یه اشکال که میتونم بگم این هست که بعضی جاهای رمان خیلی مبهم بود و آدم نمیتونست متوجه بشه ماجرا چی هست در کل دست نویسنده درد نکنه 🌹🌹

    ۷ ماه پیش
  • یگانه

    ۱۷ ساله 00

    در کل رمانی خوبی بود من که عاشقش شدم

    ۹ ماه پیش
  • Fasieh

    ۱۳ ساله 00

    عالی بود بینظیر

    ۱۱ ماه پیش
  • .....!♡دخی بلوچ

    ۱۳ ساله 10

    عالی بود بهترین رمانی بود که خوندم شاید پیش خودتون بگید با این سن چی میفهمه ولی خیلی خوب بود خیلی دست سازندش طلااااا🤍

    ۱۱ ماه پیش
  • یاسی

    00

    توی رمان های این برنامه تمام دخترا مرتب میرن زیر سرم وغش کردن آخه آدم اینقدر ضعیف اول داستان دختره کمی مغروره سرخم نمیکنه بعد دیگه هی گریه وغش.اول داستان فقط جزئیات الکی گفته میشه آخرش آبکی تموم میشه

    ۱۱ ماه پیش
  • مینا

    00

    واقعا عالی بوددست نویسنده طلا

    ۱ سال پیش
  • سحر ۳۵

    10

    جالب نبود

    ۱ سال پیش
  • 00

    سرگرم کننده بود درکل خوب بود

    ۱ سال پیش
  • .

    ۱۹ ساله 00

    چوس

    ۱ سال پیش
  • هانی

    00

    رمان خوبی بود نمیتونم بگم عالی ولی درکل خوب بود

    ۱ سال پیش
  • raha Kermani

    ۱۷ ساله 00

    رمان خیلی قشنگی بود از زحماته نویسنده ممنونم اما خب کاش داستان راتین یه جور دیگه تموم میشد واقعا اتفاقی ک براس افتاد غم انگیز بود با توجه ب خطایی کرده بود ب هر حال من از خوندن این رمان لذت بردم

    ۲ سال پیش
  • عاممم

    10

    خیلی بد بود شخصیت دختر خیلی رو مخ بود و همینطور پسر فقط راتین خوبود که زیدی آخرش نویسنده البته بچه تا نویسنده

    ۲ سال پیش
  • Narsls

    30

    مسخره بود دختره خیلی رو اعصاب بود دلم میخواست واقعی بود برم بزنمش راتین هم گناه داشت بد بود اصلا

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.