رمان تاوان بی گناهی به قلم نسترن
ژانر : #هیجانی #انتقامی
خلاصه :
قصه ما قصه زندگی دختریه که مجبوره تاوان بده
تاوان گناه نکرده
در گذشته عمو دختر قصه ما یه خطایی کرده که این دختر از همه جا بیخبر باید تقاصشو بده
دختری که عاشق میشه….
تقاص میده
و ..
به آرومی چشمامو باز کردم نور خورشید قشنگ تا وسط اتاقم اومده بود سرمو برگردوندم به ساعت دیواری نگاه کردم بادیدن ساعت که 11بود چشمام گرد شد.
البته خوب زیاد جای تعجب نداشت مامان ایناو عمو اینا میخواستن برن مسافرت دیشب شب خدافظی و یه قول معروف گودبای پارتیمون بود.
سریع لباسامو عوض کردم دست و صورتمو شستم بدو بدو رفتم پیش خانوادم یه ساعت دیگ قراربود راه بیوفتن
رفتم تو سالن طبق معمول همه باهم مشغول صحبت کردن بود باصدای بلندی سلام دادم
که تمام سرها به طرف من برگشت اولین نفر مامان بود ک جوابمو داد
_سلام به روی ماهت دخترقشنگم ظهرت بخیر
بااین حرف مامان همه بخنده افتادن که صدای اعتراضم بلندشد
_عه خوب چیه خسته بودم دیگه
عمواولین نفری بود که سعی کرد خندشو بخوره وبه طرف داری ازمن بلند شد
_راست میگه خوب دخترم دیشب تا دیرت وقت خدافظی بود دخترم دیر خوابید
بایه لبخند عمیق رفتم سمت عمو دستمو انداختم دورگردنش گفتم:
_ای قربونت برم عمویی گلم برم مگه شما منو درک کنی والا بخدا...
زن عمو به حرفم خندید و گفت
_توتمخواد قربون شوهرمن بری دستتو از گردنش بردار که الان راتین میبینه حسودیش میشه بچم
به این حرف زن عمو همه به خنده افتادن راتین پسر عموم بود که برای اذیت کردن من وقتی به عمو نزدیک میشدم ادای ادمای حسود و در می اورد ماکلی مسخرش میکردیم
همینجوری ک به سمت بابا میرفتم رو به زن عمو گفتم:
_بیخیالش زن عمو دنیا دوروزه حالا کجاست این شازده؟
به جای زن عمو مامان جواب داد
_رفته بیرون کاری داشته الان میاد
کنار بابا نشستم به عادت همیشگیم دستمو انداختم دور گردنش گونشو بوسیدم
_بابایی من چه طوره؟؟؟؟؟
باخندید لپمو کشید گفت:
_چه عجب یادت به منم افتادوروجک
با خنده گفتم: من همیشه به یاد شمام بابا جونم ساعت چند حرکت میکنید؟
بابا دستی به سرم کشید
_یه ساعت دیگه حرکت میکنیم
_نمیشه نرید؟؟
بابامثله همیشه مهربون خندید باهمون مهربونی جوابمو داد
_نه گل بابا نمیشه اقای اسدی یکی از دوستای قدیمی منو عموت هستش که اللن حالش خوب نیست وظیفمونه به عیادتش بریم
ولی باز بااین حرف بابا قائع نشدم نمیدونم چرا دلم شور میزد شاید واسه این بود مه دفعه اوله که خانوادم به تنهایی میرن مسافرت و یه مدت از هم جدایم....
انقدر تو فکر بودم که متوجه اومدن راتین نشدم با دستی که جلم تکون میخورد به خودم اومدم راتین بااون چشمای خوشگل طوسیش زل زده بود به من وقتی فهمید از هپروت در اومدم خندید و با تمسخر گفت
_بپا غرق نشی...
پشت چشمی براش نازک کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
_نخیر شما نترس شنا بلدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومدجواب بده که صدای مامان که گفت دارن میرن سوار ماشین بشن مارو متوجه خودش کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباراتین بلندشدم رفتیم توحیاط در ورودی باز بود دیدم که بابا داشت ساکاشونو میذاره تو صندوق عقب پراید عمو رفتم به طرفشون دلشوره بیشتر شده بود انقدر که بغض بدی تو گلوم نشست...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم طرف مامان همدیگرو سفت بغل کردیم یه قطره اشک از گوشه چشمم چکید بعداز مامان به نوبت زن عمو و عمو رو بغل کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخرین نفرم بابای نازنینم بود محکم بغلش کردم گونمو بوسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم توگوشم گفت: گریه نکن عزیزدلم الان مامانتم گریش میگرهااااااا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرومو اشکو پاک کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_زود برگردین بابادلم براتون تنگ میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه بار دیگ بایا گونمو بوسیدوگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم دختر قشنگم،خیلی مراقب خودت باش باشه عزیزم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه سوار ماشین شدن در اخر مامان بهم گفت که مراقب خودم باشم وحواسم بخودم باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی خیالشو بابت خودم راحت کردم کاسه آب و از دست راتین گرفتم ریختم پشت سرشون براشون آرزوی سلامتی کردم همین جوری خیره به جای خالی ماشین بودم که صدای راتین و شنیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بیا تو دیگه میخوای تا شب اینجا وایسی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرموکردم طرفش باحاظر جوابی گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فضولی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه مثله اینکه زبون شش متریت باز شده بیا توبابا هیچی نخوردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینجوری که میرفتیم تواون ازمن جلوتر بود بهش گفتم:مگه توام دیر از خواب پاشدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه ای بالاانداخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره منم یه نیم ساعت قبل از تو ازخواب بیدارشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباهم رفتیم تو نشستیم پشت میز ناهار خوری راتین غذای دیشب و گرم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانواد ما باعموم اینا توی یه خونه زندگی میکنیم یه خونه دو طبقه توی وسط شهر،که طبقه بالا خونه ما بود طبقه پایینم خونه عمواینا اخه مامان و زن عمو باهم توگذشته دوستای خیلیییی صمیمی بودن هردوتاشونم خانوادهاشو از دست دادن ولی بابا و عمو یه پدردارن که من تاحالا ندیدمش اخه از موقعه ازدواج مامان اینا باما قطع ارتباط کرده تا الان که ازاین قضیه 24سال میگذره حالا چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلیلشوفقط خودشون میدونن به کسی ام نمیگن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباتکونای که راتین بهم داد از فکر اومدن بیرون و گیج و گنگ نگاش کردم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چیه هی منواذیت میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباچشمایی گرد شده جواب داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من اذیتت میکنم والا جنابعالی همش امروز میری تو هپروت راستشو بگو عاشق شدی؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حالت خوبع عشق چیه بابا این حرفو ازکجا آوردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اخه عاشقا هی میرن تو هپروت به فکر یارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدشم به حرف خودش غش غش خندیدبا عصبانیت نگاش کردم که خندشو خورد همین طور که نگاشو تو کل آشپزخونه گردوند اخرشم گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه ،باشه،یه شوخی بود چراجدی میگیری؟؟غذاآمادس میل بفرماید بانو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت چشمی براش نازک کردمو مشغول خوردن ناهارم شدم بعداز ناهار که توسکوت خورده شد بلندشدم ظرف غذامو گذاشتم توسینک و شستمش بعدبه سمت اتاقم رفتم با گوشی معمولیم یه آهنگ گذاشتم گوش دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدی تابستون همینه دیگه همیشه حوصلم توی این سه ماه سر میره موقعه مدرسه ها سرم بادرسام گرمه هرچند توی مدرسه ام دوست صمیمی ندارم ولی خب باز بهتراز بیکاریه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوساعتی از رفتن خانوادهامون میگذشت بلندشدم رفتم توهال دیدم راتین داره بابیخیالی سیب میخوره وفیلم میبینه رفتم بالا سرش گفتم: _بدنگذره بهت یه وقت؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباسرخوشی خندید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه چرابد بگذره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوووفی کشیدمو ترجیح دادم جوابشو ندم چون حوصله کل کل نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم کنارش نسشتمو منم مشغول دیدین همون فیلم شدم که از تلوزیون پخش میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینجوری ک مشغول دیدین فیلم بودیم راتین ازحالت نشسته در اومد به حالت دراز کش رو مبل افتاد همین کارش باعث شد سرش روی پای من بیوفته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباچشمای گرد شده ای نگاش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پاشوووبیبینم،چقدر پرویی تو،روتو برم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عه چه لوس شدی حالا مگه چی شده؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پاشووو بیبینم پروووووو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه دیگه چرابلندشم عزیزم من راحتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
_عه نه بابا توراحتی من ناراحتم پاشوووو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراتین همین که خواست جواب بده تلفن خونه زنگ زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شد رفت کنار تلفن کنار میزتلفن گوشی روبرداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله بفرماید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چی؟بیمارستان برای چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یعنی چی آقا جواب منو بدید میگم چه اتفاقی افتاده؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه،باشه کدوم بیمارستان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه ممنون الان خودمو میرسونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمات و مبهوت داشتم به راتین نگاه میکردم بااسم بیمارستان تنم یخ بست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباعجله رفتم طرف راتین اونم خشک شده بود پشت کنار میز تلفن ایستاده،رفتم کنارش تکونش دادم گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راتین،چیشده کی بیمارستانه چیشده اخه حرف بزن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یه نگاه گنگ بم انداخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باورم نمیشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چی باورت نمیشه حرف بزن دیگه جون به بلم کردی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_از پلیس راه زنگ زدن گفتن که ماشین بابا تصادف کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
باشنیدن این حرف انگار سطل آب یخ ریختن روم خون تورگام یخ بست پس دلشورم الکی نبود ،راتین که حال بد منو دید بازوهامو گرلفت تکونم دادو گفت: _دریاجان عزیزم منو بیبین هیچی نشده گفتن حاشون خوبه باید بریم بیمارستان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینجوری که اروم اروم اشک میریختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_منم میام...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراتین که حال خرابمو دید مخالفت نکرد.... زنگ شد به آژانس...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحدود نیم ساعت بعد که توحال خراب من گذشت ارتین سعی در اروم کردنم داشت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآژانس بالاخره اومد مادوتام سریع سوارشدیم راننده ام باسرعت به طرف بیمارستان که خانوادهامون اونجا بودن رفتیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدازاینکه رسیدیم سریع پیدا شدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی توجه راتین که داشت کرایه رو حساب میکرد به طرف بیمارستان رفتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد بخش اورژانس شدم روبه پرستاری که اونجا بود گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام،خانوم ببخشید چهارتا مریض تصادفی رو اوردن اینجا؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_همونایی که دوتا اقا و خانومی که باماشین تصادف کرده بودن..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصدای تحلیل رفته گفتم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله همونا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شماچه نصبتی باهشون دارید؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دخترشون هست....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرستار با تاسف نگاهم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_متاسفم این خبروبهتون میدم دونفراز سرنشینای ماشین همون موقعه تصادف فوت کردن،دونفرشونم چنددیقیقه بعداز رسیدن به بیمارستان فوت شدن بازم متاسفم،ایشالله غم اخرتون باشه.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه هیچی نمیشنیدم برای لحظه ای قلبم از حرکت ایستاد....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس کردم یه چیزی به بزرگی سیب تو گلوم گیر کرده راه تنفسیمو بسته بود .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو مشت مردن اوردم بالا محکم کوبیدمش روی سینم هنوز نمیتونستم نفس بکشم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینار مشتمو محکمتر کوبیدم باز هیچی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراتین دیدم جلوم باهام داره حرف میزنه صورتش قرمزشده بود چشماش رنگ خون بود ولی من چیزی نمیشنیدم.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه درکی داشتم از قضیه داشتم..نمیتونستم نفس بکشم دوباره مشت کوبیدم بازم کوبیدم ولی هیچی.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایانمیتونم نفس بکشم یکی کمکم کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمامو بستم شاید منم بیاید میرفتم پیش مامان و بابام ولی همون موقع که داشتم کامل ازهوش میرفتم هوا باتموم انرژی وارد ریه هام شد،لای چشماموباز کردم دیدم روبرنکارد بیمارستانم و یکی از پرستارا داره باماکس اکسیژن بهم اکسیژن میده بعدازچندثانیه تازه تونستم نفس بکشم هوارو باتموم قدرتم بلعیدم راتینو دیدم بالای سرم ایستاده داره باچشمای اشکیش نگام میکنه،همین موقعه همه انرژیم تحلیل رفت چشمام بستم به دنیای بی خبری فرورفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم لای چشممو بازکردم دهنم خشک وتلخ بود نور بالای سرم خیلی شدید بود چندبار پلک زدم تاتونستم اطرافو بیبینم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوبیمارستان بودم به دستم سرم وصل بود که دیگه اخراش بود نگاهمو توکل اتاق گردوندم راتین دیدم که کنارم تقریبا با فاصله ازمن نشسته رو صندلی سرتا مشکی پوشیده بود آرنجشو تکیه داده بود به زانوهاش به جلو خم شده بود دستشو کرده بود تو موهاش.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلوم خیلی خشک بود آب میخواستم تلاش کردم حرف بزنم ولی صدایی از گلوم خارج نشد انقدر آب نداشته دهنمو قورت دادم تاتونستم حرف بزنم به آرومی صداش زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راتین...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشدت سرشو بلند کرد نگاه سرخشو دوخت توچشمام باسرعت اومد طرفم بالای سرم ایستاد سعی کرد لبخند بزنه به ته ریش چندروز روی صورتش بود دستی به سرم کشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جان دلم،توکه منو دق دادی این چندروز میدونی چندروزه بیهوشی عزیزمن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدرحالم بد بودکه متوجه لخن بسیار مهربون و نرم راتین نشدم فقط باصدای گرفته ای ک از گلوم شد گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چهارروز؟؟؟برای چی اخه من چیزی یادم نیس....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراتین سرشو پایین انداخت باصدای گرفته گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دریا یادت نیست چی شده از پلیس راه زنگ زدن خبر تصادف خانوادمونو دادن....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتااینو شنیدم فهمیدم که چه بلایی سرم اومده واسی چی توی بیمارستانم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم آروم شروع کردم گریه کردن اصولا اهل زجه زدن و دادوبی داد نبودم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراتینم چیزی بهم نگف فقط اجازه داداخودمم خالی کنم..نمیدونم چندساعت بود که داشتم برای بخت بدم گریه میکردم برای پدرمادر عزیزم عمو و زن عمو ی مهربونم نمیدونم چقدر گذشته بود واقعا که باقرارگرفتن یه لیوان اب جلوی صورتم به خودم اومدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهمواز لیوان گرفتم و بالاتر کشیدم یه صورت ناراحت و خسته راتین رسیدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
_بیااین لیوان و بگیر یه کم اب بخور حالت بد میشه وگرنه عزیزمن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیوان آب ازش گرفتم یکم ازش خوردم بالحنی که بخاطره بغضم میلرزید گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا این اتفاق افتاد عمو که همیشه بااحتیاط رانندگی می کرد؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلرزشه چونه مردونشو به خوبی حس کردم باصدایی ک سعی میکرد لرزششو مخفی منه جواب داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مثله اینکه ترمز نگرفته و پرت شدن ته دره......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینجوری که دوباره اشک میریختم باصدای ارومی گفتم: _الان کجاهستن،دفنشون کردین؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_توبیهوش بودی،دکترم گفت معلوم نیس کی بهوش بیای ماام مجبور بودیم ولوم صداشو کم کرد.... دفنشون کنیم......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهق هق خفم شکست گریه کردن و از سرگرفتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراتین بالای تختم نشست منوکشید تو بغلش آروم توگوشم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هیشششششششش، آروم باش عزیزم،دریااینجوری خودتو نابود میکنی......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی باهیچ حرفی دل بیچاره ی من آروم نمیشد از دو طرف یتیم شدم اونم تو یه روز....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسخت بود.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی سخت بود....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان چندروزی هست که مرخص شدم، اومدم خونه ی ،اون روز ساعتی بعداز اینکه توبغل راتین گریه کردم ازش خواستم منوببره بهشت زهرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولش قبول نکرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه زور راضیش کردم اونم با هزارجورگریه،التماس،اشک و خواهش.... اونم قبول کرد حسابی گریه کردمو خودمو خالی کردم ولی بازم نزدیک بود از حال برم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالانم تواتاقم نشستم به درو دیوار زل زدم افسرده شده بودم راتین هرچی میخواست توی روحیم تغییر ایجاد کنه....به جایی نمیرسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوافکارم غرق بودم که باصدای زنگ درخونه به خودم اومدم ولی توجهی نکردم راتین خودش باز میکنه درو..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحدودو ده دقیقه بعداز صدای زنگ...راتین درو زد بعداز گفتن بفرماید وارد اتاقم شد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم من من کرد اخرسرم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یکی اومده با ما کار داره بیابیرون ببینش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاجازه ی اعتراضم به من نداد سریع رفت بیرون...خیلی تعجب کردم اخه ما که کسی رو نداشتیم که بیاد دیدنمون.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم از جام بلندشدم بعداز اینکه موهامو شونه کردم بالای سرم محکم بستمشون یه شالم رو سرم انداختم رفتم دیدن اون فرد ناشناس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد هال شدم یه پیرمرد رو دیدن که با غرور روی مبل نشسته بود ویه عصای که مشخص بود از چوب گردو درست شده و بسیار گرون قیمته دستش بود بهش تکیه داده بود لباسای یه دست مشکی تنش کرده بود که به نظر گرون قیمت بود درکل مشخص بود وضع مالیش خیلی خوبه لباساش که اینو میگفت.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه کم نزدیک تر رفتم با صدای نصبتا آرومی سلام کردم که سر اون مرد وراتین به طرف من برگشت.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام دخترم خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدش رو به راتین که چشماش یه برق خاصی داشت گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_معرفی نمیکنی راتین ایشونو؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراتین گلشو صاف مرد با لبخند از ته دلی که کم ترازش دیده بودم جواب داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ایشون پدربزرگمون هستن دریا جان پدر بابا و عموی خدابیامرز.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
اگه بگم از تعجب کم مونده بود شاخ در بیارم دروغ نگفتم اخه این آدم بعدازاین همه سال اینجا چی کار می کرد....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناخوداگاه ازش بدم اومد بابا وعمو به سختی تونستن همین خونه رو بخرن هیچ وقت حرفایی که مامان از نداری و بدبختیشون میگفت یادم نمیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
یه دفعه مثه آتشفشان فوران کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
_این اینجا چی کار میکنه حالا که دیگه هیچ کس برامون نمونده یادش افتاده نوه ای داره،پسر داره،عروس داره،احتیاجی بهتون نیس آقای محترم بهتر برید پشت سرتونم نگاه نکنید بایه پوزخند مثله گذشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراتین دهنشو باز کرد که جوابمو بده ولی قبل از اون پیرمرد باصدایی که به شدت محکم با صلابت بود گفت: _فکر کنم فرهاد(پدر دریا) بهت یادنداده به بزرگترت احترام بزاری از فرهاد بعیده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصدایی که خشم توش به خوبی مشخص بود گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا اتفاقا بلدم به بزرگترم احترام بزارم بابام خیلی خوب بهم یاد داده که به بزرگترم احترام بزارم،ولی به آدمی که سالها بچه هاشو،عروساشو و نوه هاشو ول میکنه میره براش مهم نیس چه بلایی سرشون میاد یا اومده،نه بلد نیستم احترام بزارم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صورتی که از خشم قرمز شده بود نگام کرد قبل از پیرمرد صدای داد راتین و شنیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_این چه طرز حرف زدنه دریا از توبعیده زودباش عذرخواهی کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
باخشم رو کردم به راتین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دیگه چی هاااان؟همین مونده تو طرفه ایشون بگیری برات متاسفم یادت نمیاد بابا و عمو چقدر برای در اوردن یه قرون پول اذیت شدن سختی کشیدن....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از اینکه راتین جوابمو بده صدای پیرمرد بلند شد بالحن آرومی رو به من گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_درست میگی دخترم حق باتوعه،من اشتباه کردم ولی خواهش میکنم تو به روم نیار .حالا اومدم که کم بودهای گذشته رو جبران کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چی رو جبران کنید؟برای کی جبران کنید؟؟ پسرایی که نیستن، عروسایی که رفتن زیر خروارها خاک یا برای نوه های بی خانوادتون.... برای کی میخواید جبران کنید چیزایی که اصلا جبران نمیشه رو؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میدونم، میدونم که اشتباه کردم یه اشتباه خیلی بزرگ یه اشتباهی که بخاطرش تا آخر عمرم عذاب وجدان دارم... ولی بزار برای تو راتین تنها یادگاری های پسرام جبران کنم که حداقل اون دنیا بتونم تو صورتشون نگاه کنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
قبل اینکه اینکه من جواب بدم راتین مداخله کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_این چه حرفیه پدرجون، آدمیزاد جایزو خطاس...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزدیک بود چشمام بخاطره تعجب از کاسه چشمم بزنه بیرون، پدر جون؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی چی؟؟!!! این طرز حرف زدن از راتین به شدت بعید بود اون به زور به عمو میگفت بابا حالا چی شده این آدمو که تاحالا یه بارم تو عمرش ندیده رو پدر جون صدا میزنه......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتاراش عجیب شده بود لبخند روی لبش عجیبه برق توی چشماشم همین طور.... به جرئت میتونم بگم راتین و تا حالا اینجوری ندیدم حتی وقتی دانشگاه تهران رشته مهندسی قبول شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا آخر عاقبتمونو بخیر بگذرونه، باصدای بلند و رسای حرف زدن پیر مرد به خودم اومدم(یه لحظه تو دلم به خودم گفتم اخه اینم اسمه من واسش گذاشتم )بیخیالی گفتمو به حرفاش گوش کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
_میدونم پسرم،حالا از تو دختر عزیزم میخوام که قبول کنید و به خونه ی من بیاید تا اونجا باهم دیگه زندگی کنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی محوی رو لبم نشست چقدر یه آدم میتونه پرو باشه بچه هاشو تو فلاکت و بدبختی ول کرده حالا اومده مثلا جبران کنه ، اومده سراغ ما تامارو با خودش ببره خدا میدونه شاید فردا مارو هم از خونش انداخت بیرون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از اینکه دوباره اجازه بدم راتین حرف بزنه و چرب زبونی کنه گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راتین هرجایی که دوست داره میتونه بره ولی من نه علاقه ای به شما دارم نه به اینکه بیام خونتون و پیش شما زندگی کنم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
صدای پر بهت راتین بلند شد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دریااااا؟؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حفظ همون پوزخند برگشتم طرفشو با بی تفاوتی گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله؟ چیه من دیگه الان 18سالمه و میتونم برای خودم تصمیم بگیرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندو پر رنگ تر کردم ادامه دادم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشما میتونی باایشون هرجایی که دوست دارید برید ولی من هیجا نمیام کسی ام نمیتونه مجبورم کنه به اینکه کجا برم و کجا باشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
از جام بلندشدم به طرف اتاقم راه افتام ولی قبل رفتن رو کردم به پیرمرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میدونم بهتون بی احترامی کردم و حرمت مهمون نوازی و میزبانی رو اصلا به جا نیاوردم امیدوارم منو ببخشید و...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدامو آروم تر کردمو زیر لب گفتم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه هم دیگرو نبینیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
بعد ازاین حرف به سرعت به سمت اتاقم رفتمو افتادم رو تختم اشکام از گوشه ی چشمم جاری شد..مثه همیشه آروم بی سرو صدا گریه کردم تا صدام به بیرون نرسه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم حسابی گرفته بود این آدم با این سروضعش میشد فهمید که آدم ثروتمندیه هرچند قبلا یه چیزایی از مامان شنیده بودم درمورد ثروتش البته نه خیلی.... که اونم بابا فهمیدو کلی مامانو سرزنش کرد....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا واسم سواله که چرا پدرای ما توی سختی و مشقت بااینکه مدرک تحصیلی ام داشتن ولی چون سابقه نداشت و البته پارتی بهشون کار نمیدادن اونام از هیچکاری برای امرار معاششون فروگذار نکردن....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای خــــــــدا....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگاهی اوقات دنیات و ادمات انقدر بد میشن که حتی دیگه آدم نمیتونه کلمه ای به زبون بیاره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدر با خودم فکر کردم اشک ریختم که نفهمیدم کی خوابم برد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحساس کردم یکی داره یکی داره تو موهام دست میکشه نوازشم میکنه.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی آرامشبخش بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستاش چه گرمه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرست مثله وقتایی که مامان برای مدرسه میخواست بیدارم کنه ، مامان؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما مامان که؟!...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبااین فکر که کی الان بالای سرمه چشمامو تا ته باز کردم بادیدن راتین خواب از سرم پرید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه ضرب نشستم روی تخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داشتی چی کار میکردی؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراتین درحالی که یه لبخند خوشگل روی صورتش بود جواب داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هیچی هرکاری کردم بیدار نشدی مجبور شدم اینجوری بیدارت کنم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحالی که اخم بین ابروهام بخ خاطرکارش نشسته بودگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
_دیگه این کارو تکرار نکن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراتین پوفی کشداری کشید و از جاش بلندشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم خانوم بیاشام بخور ناهارم که نخوردی میترسم چندروز دیگه محو بشی از رو زمین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی تفاوتی نگاش کردم و با تلخی گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ازتوکه چیزی کم نمیشه فوقش من میمیرم تو میری پیش پدر جونت زندگی میکنی بده مگه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه اخم که جذبشو صدبرابر میکرد نشست بین ابروهاش و با شدای جدی گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_درمورد این موضوع که بعدا باید حتما دربارش باهم صحبت کنیم حالا بیا شامتو بخور...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومدم جوابشو بدم که باصدای از دفعه پیش جدی تر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هیچی نمیخوام بشنوم گفتم بعد شام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی به جدیتش زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خیلی خوب برو بیرون منم الان میام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعداز رفتنش بلند شدم رفتم بیرون آبی به صورتم زدم بعداز خشک کردنش به سمت آشپزخونه راه افتادم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراتین توی آشپزخونه نشسته بود منم رفتم به صندلی بیرون کشیدمو نشستم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغذارو ازبیرون سفارش داده بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی منودید انگار که نه انگار تو اتاق بحثمون شده بود خیلی ریلکس بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراتین:بخور،بخور الان از دهن میوفته بخوردیگه،نخوری ازدستت رفته ها از من گفتن بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحالی که خندم گرفته بود یه قاشق برداشتم خوردم اونم همینجوری چرت و پرت گفتناش ادامه میداد منو میخندوند..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدازاینکه شامو خوردیم من جمع کردن و شستن ظرفارو که زیادم نبود به عهد گرفتم بعداز تموم شدن اینکارا چای دم کردم بیرون رفتم راتین نشسته بود روی مبل داشت اخبار گوش میداد؛منم با بی تفاوتی رفتم روی مبل نشستم به صفحه تلوزیون خیره شدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحوصلم سررفته بود دیگه کم کم داشت خوابم میگرفت بلند شدم و روبه راتین گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من میرم بخوابم شب بخیر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظرجوابی نشدم برگشتم که برم ولی هنوز اولین قدمو برنداشته بودم که صدایش بلندشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بشین یادت رفت باید درمورد موضوع پدرجون صحبت کنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباپوزخند برگشتم سمتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عه،پدرچون؟؟از کی تاحالا باورم نمیشه تویی که به زور به پدرت میگفتی بابا به این پیرمرد بگی پدرجون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرجون آخرو با تمسخر بیان کردم البته کل حرف به طعنه بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمی بین ابروهای راتین نشست باصدای کنترل شده ای گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوب گوشاتو باز کن دریا خانوم،اون آدم پدر بزرگ ماست چه ما خوشمون بیاد چه نیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس باید باهاش کنار بیایم اون آدم میتونه مارو به جاهای بهتری برسونه واسه چی به خومون سختی بدیم یه عمر سگ دو بزنیم آخرشم هیچی ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی یه نفر هست که میتونه کمکمون کنه کاری ندارم توی گذشته چه اتفاقی افتاده الان دیگ نه عمو هست نه بابای که بخوایم قبرسون کهنه بشکافیم پس خواهش میکنم عاقلانه رفتارکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#part_20
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمات و مبهوت سرجام ایستاده بودم خدای من چه حرفایی دارم میشنوم این آدم راتینه؛ وای نه محاله، غیر ممکنه این حرفا چیه میزنه پس دلیل برق چشماش این بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس دلیل خوشی بیش از حدش این بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباورم نمیشد همش بخاطره پول،موقعیت اجتماعی، ثروت و....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه لعنت به همشون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی به چشمای گستاخش زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوب کور شدی البته درستش اینه پول خوب کورت کرده برات متاسفم خیلی ام متاسفم که حتی تواز مرگ پدرو مادرت متاسف نیستی بابیخیالی تمام از نبودنشون حرف میزنی،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن سرحرفم هستم توهرجا که میخوای برو هرکاری دوست داری انجام بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی بدون یه روزی ازاینجوری حرف زدنت پشیمون میشی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
اومدم که برم تو اتاقم که دوتا بازوهامو گرفت کبوندتم به دیوار کنارم تقریبا عربده زد: _چراداری چرت و پرت میگی من کی گفتم از مرگ عزیزانم متاسف نیستم کی میخوای بزرگ شی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن دارم بهت میگم بریم یه جای بهتر زندگی کنیم یه جایی که راحت بتونیم پیشرفت کنیم به قول خودت چقدر بابا و عمو زحمت کشیدن چقدر سگ دومیزدن آخرم هیچی به هیچی ولی ما میتونیم بهتر زندگی کنیم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#part_21
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم بلند مثله خودش جیغ زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پدرامون اگه هیچی ام به قول تو نداشتن عشق داشتن،محبت داشتن، ولی من تو الان چ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irی داریم؟برو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرو هرقبروستونی که دوست داری هرجایی که پیشرفت میکنی بروو هر غلطی دلت میخواد بکنی بکن، هیچ وقت فکر نمیکردم انقدر پست بشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلندتراز دفعه قبل جیغ زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالم ولم کن لعنتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسای داغ و عصبیش به صورتم میخورد، صورتش قرمز شده بود سفیدی چشماش رنگ خون بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لحظه عین چی ازش ترسیدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی خب آب ریخته شده رو نمیشه جمع کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورتشو اورد کنارسرم سرشو کج کرد لبشو چسبوند به لاله ی گوشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش از لایه دندونای کلیدشدش بیرون اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هرچی دلت خواست بارم کردی ولی اشکال نداره منم بعدا تلافیش و سرت در میارم حواستو جمع کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدازاین حرفش که منو تا مرز قبض روح شدن برد، در کمال ناباوری لاله ی گوشمو بوسید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازوهامو ول کرد وبه سرعت به سمت اتاقش رفت درو بهم کوبید که از صداش شیشه های خونه ام لرزید من که جای خود دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
تنهاتوی اتاقم نشسته بودم ؛ چقدره بده که ماهیچ کسی رو نداریم که بهمون سر بزنه یا سراغی ازمون بگیره....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوف کشداری کشیدم رو تخت داز کشیدم؛ ذهنم رفت پیش "راتین" الان سه روز از اون اتفاق میگذره ولی راتین یه کلمه ام بامن حرف نزده یه جورایی شدیم "جن" و" بسم الله" هروقت منو میبینه سریع میره تو اتاقش که باهم، همکلام نشیم حتی شام ناهارشم توی اتاقش میخوره الانم معلوم نیستش که کجا رفته از صبح از خونه زده بیرون تا الان برنگشته....،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی افکارم غرق بودم که باصدای زنگ به خودم اومدم؛ یعنی کی میتونه باشه عجیبه راتین که کلید داره!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه ای بابیخیالی بالا انداختم رفتم درو باز کنم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونه ما حیاط داره یه خونه حیاط داره دو طبقه ی قدیمی توی یه محله با بافت قدیمی ولی هرچی باشه من دوسش دارم .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا فکری اینکه راتین پشت دره مانتو تنم نکردم چون لباسم یه تونیک تقریبا آستین بلند بود فقط یه شال روی سرم انداختم اونم چون میخواستم برم جلوی در..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم توی حیاط؛دوباره صدای زنگ بلند شد سریع پا تند کردم درحالی که درو باز میکردم غرغر کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تومگه کلید نداری زنگ میزنی،توکه همیشه باخودت کلید میب...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبادیدت شخصی که پشت در بود حرف توی دهنم ماسید این اینجا چی میخواد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتما با"راتین" کارداره چون من که قبلا بهش گفتم نمیخوام ببینمش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی غیر عادی شالمو جلو تر کشیدم درحالی که صدامو صاف میکردم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام،خوب هستین؟ بخشید اگه با راتین کار دارید باید بهتون بگم که نیستش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبلا از اینکه من ادامه حرفمو بگم پرید بین حرفم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_علیک سلام دخترجان، تو چراانقدر هولی اجازه بدم منم صحبت کنم، باراتین کارندارم اومدم با خودت صحبت کنم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
خیلی تعجب کردم فکر میکردم بارفتار اون روز من دیگه نخواد حتی اسم منو بشنوه ولی الان اومده اینجا، چرا آخه...؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیخیال تعجبم شدم دعوتش کردم تو به رانندش گفت توی ماشین منتظرش بمونه تا بامن صبحت کنه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد تو خونه بدون هیچ تعارفی رفت نشست روی مبل منم که سر پا ایستاده بودم رفتم یه کم میوه که داشتیم گذاشتم توی ظرف با یه شربت براش بردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیوه شربت گذاشتم روی عسلی کنار دستش روبه روش روی مبل نشستم اونم شروع کرد به حرف زدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ممنونم، احتیاجی نبود زحمت بکشی....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواهش میکنمی زیر لب گفتم اونم شروع کردبه حرف زدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگه امروز اومدم اینجا، میخواستم باهات صحبت کنم دوتایی و تنها میدونم که چقدر از من متنفری بخاطره کم کاریام توی گذشته به توام کامل حق میدم ولی دریا دخترم، یه قصه ی دراز پشت این کار ناپسند من هست که باعث شده من بچه هامو پاره های تنمو از خودم طرد کنم قصه ای که باعث شده ما بیست و چهارسال نه همدیگرو ببینیم نه باهم حرف بزنیم هرچند دورادور از احوالات شما باخبر بودم من توی این داستان از همه بیشتر اشتباه کردم و همه چی تقصیر منه؛
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه مخالفت نمیکردم باپسرام برای ازدواجشون یه فکر بچگانه از سوی من و طردشونشون بازم ازطرف من انجام نمیشد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان ما یه خانواده خوشبخت بودیم ولی الان من موندم با پسرای که نیستن، عروسای که هیچ وقت درست و حسابی ندیدمشون؛ ویه عذاب وجدان بزرگ که هیچ جوره ولم نمیکنه فقط الان ازت میخوام که با قبول مردن اینکه بیای با من زندگی کنی و اجازه بدی من همه جوره از شما دونفر پشتیبانی کنم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن هیچ وقت ازاین عذاب لعنتی خلاص نمیشم ولی ازت میخوام که کمکم کنید کم تر بشه؛ دخترم روی من پیر مرد و زمین ننداز دلم نمیخواد بیشتر ازاین پیش همه رو سیاه بشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
مات و مبهوت داشتیم به پیرمرد روبه روم نگاه میکردم که با عجز و التماس ازم میخواست که به خونش برم ازتنفرم نصبت بهش کم تر شده بود چون واقعا مشخص بود که از کارش پشیمونه داره عذاب میکشه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس همه این کدورتها برمیگرده به اینکه این آدم نذاشته پدرو مادرمون بهم برسن ولی چرا چه ایرادی توی مادرای ما وجوداشت که اون این اجازه رو نداده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوالی که برام پیش اومده بودو به زبون اوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرامخالفت کردید باهاشون؟ چرانذاشتید باهم ازدواج کنن چرا طردشون کردین؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخنده خسته ای زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اون زمان من عقیده های خاص خودمو داشتم،فکر میکنم تا حدودی فهمیدی که من یه ادم ثروتمندی هستم من توی اون دوران میخواستم با ازدواج پسرام با یکی از شریکام این ثروت دوبرابر بشه وقتی این پیشنهادو بهشون دادم هردوشون مخالفت کردن خیلی ام زیاد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون زمان واقعا نمیدونستم دلیل این مخالفت چیه خب دخترای شریک منم اونقدرا بد نبودن ولی من بی خبر بودم ازاینکه پسرا دلشون پیش دوتا دختر چشم دریایی جا گذاشتن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز هر دری که فکرشو بکنی وارد شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادو فریاد،عصبانیت،لحن ملایم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرجوری که بگی ولی اونا نم پس نمیدادن نه میگقتن چرا راضی به این ازدواج نمیشن نه میگفتن که دلشون جای دیگه گیر کرده،اخرسرم من طاقت نیوردم به خاک مادرشون قسمشون دادم که حقیقت و بگن اونام که توی منگه گیر کرده بودن همه چی رو لو دادن هیچ وقت اون روز یادم نمیره بعدازاینکه فرزاد(بابا راتین)اومدبهم گفت که عاشق دوتا دختر شدن خیلی تعجب کردن چون اصولا پدراتون توی این خطا نبود وقتی ازشون راجب دختراسوال کردم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیزایی که میخواستم بشنوم نشنیدم آخه مگه میشد پسرای پاکزاد بزرگ عاشق دوتا دختر که حتی پدرو مادر ندارن بشن به هر روشی تحدیدشون کردم از گرفتن ماشین و تا مسدود کردن حسابای بانکشون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخرسرم وقتی دیدم کوتاه نمیان ازخونه بیرون انداختمشون تا شاید سر عقل بیان ولی اونا رفتن......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوهنوز بیست و چهارسال برنگشتن و دیگه ام بر نمیگردن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شونه های خم شدن از زور هق هق میلرزید من دستمو جلوی دهنم گذاشت بودمو فقط داشتم نگاش میکردم فقط یه کلمه میتونم بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"باورم نمیشد"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
فقط یه روز ازاون سه روز مهلتم مونده تقریبا تصمیم خودمو گرفتم نمیدونم آیا در آینده پشیمون میشم یانه؟؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی الان که از این تصمیم راضیم فقط باید صبر کنم به راتین همه چیزو بگم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفردای اون روز یه اتفاق جالب افتاد اونم اینکه راتین از خونه بیرون نرفت برام هم عجیب بود و هم جالب سرمیز صبحانه بازم سکوت کرد(امروز اومد توی آشپزخونه صبحانه خود میگم که جالب شد) هیچی نگفتم اونم بدتر از من انگار با چسب لباش و بهم چسبونده بودن....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی صبحانش تموم شد بی توجه بع من رفت روی مبل نشست با گوشیش مشغول شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوووووف....از دست این آدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره که باید برم باهاش حرف بزنم میزو که جمع کردم رفتم روبه روش نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راتین؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز سرش توی گوشیش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_رااااتین؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هوووم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدام و بردم بالا تقریبا جیغ زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راااااااااااتین؟؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیچاره یه متر از جاش پرید، با صورت ترسیده داشت منو نگاه میکرد منم اصلا به روی خودم نیوردم یه لبخند خوشگل زدم خانومانه تکیه دادم به مبل وقتی به خودش اومد اخماشو به شدت کشید توهم و با صدای که عصبانیت وخشم توش موج میزد گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
_چیه؟؟؟ چرا اینجوری صدام میکنی؟؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اروم صدات کردم محل ندادی خوووب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پووووف خیلی خوب بگو بیبینم چی شده مشکلت چیه؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میخوام باهات حرف بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راجب چی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راجب همون قضیه ای که یه مدت ازمن دلخوری و محل نمیدی....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من از دستت دلخور نیس....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنذاشتم حرفش تموم بشه پریدم تو حرفش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه این الان مهم نیس که تو ازمن دلخوری یانه؟ فقط میخوام باهات راجب همون مسئله حرف بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اوکی،میشنوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چندروز پیش پدربزرگمون اومده بود اینجا....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخماشو کشید توهم با لحن جدی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اینجا؟ کی؟ چرا به من نگفتی ؟ چی بهت گفت؟.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir#part_27
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
_چیه؟؟؟ چرا اینجوری صدام میکنی؟؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اروم صدات کردم محل ندادی خوووب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پووووف خیلی خوب بگو بیبینم چی شده مشکلت چیه؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میخوام باهات حرف بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راجب چی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راجب همون قضیه ای که یه مدت ازمن دلخوری و محل نمیدی....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من از دستت دلخور نیس....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنذاشتم حرفش تموم بشه پریدم تو حرفش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه این الان مهم نیس که تو ازمن دلخوری یانه؟ فقط میخوام باهات راجب همون مسئله حرف بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اوکی،میشنوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چندروز پیش پدربزرگمون اومده بود اینجا....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخماشو کشید توهم با لحن جدی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir