‎ترنم دختر خوبیه خانوادش رو دوس داره اما به خاطر دانشگاه ازشون دور میشه ازکرمان میاد تهران وتو دانشگاه اتفاقی میوفته…بعد از یکی دوهفته خبرمیدن داداشش میخواد نامزد کنه و بر میگرده کرمان که اتفاقاتی میوفته که باعث میشه اتفاقی تویه وجود این دختر رخ بده….

ژانر : عاشقانه، معمایی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۲۵ دقیقه

مطالعه آنلاین ترنم
نویسنده :ریحانه فلاح

طراحی و صفحه آرایی: رمان فوریو

ژانر : #عاشقانه #معمایی

خلاصه :

‎ترنم دختر خوبیه خانوادش رو دوس داره اما به خاطر دانشگاه ازشون دور میشه ازکرمان میاد تهران وتو دانشگاه اتفاقی میوفته…بعد از یکی دوهفته خبرمیدن داداشش میخواد نامزد کنه و بر میگرده کرمان که اتفاقاتی میوفته که باعث میشه اتفاقی تویه وجود این دختر رخ بده….

----------------------

ترنم:

-آخ بیتا زود باش دیر شد دیگه داریم میریم دانشگاه عروسی که نمیریم.

بیتا دختر خالمه برعکس من خیلی به غرو فرش میرسه.اما...

من عاشقِ جین و تی شرت و تاپهایِ رنگیِ دخترانه ام

شاید اسپُرت بودن سالهاست از مُد اُفتاده است

ولی من همان دخترِ آن دورانم

من همینم و ساده بودنم را به همین سادگی دوست دارم و

ساده خواهم ماند

من سادگیم را به هیچ حس و مُدی نخواهم فروخت . .

بیتا:وایسا بابا من که مثل تونیستم بزار به خودمون برسیم بلکه یه حاجتی شداز ترشیدگی در امان موندیم.والا.

-اگه بخواد حاجتی شه با این غرو فر نمیشه ساده که بهتره..

از اتاق اومد بیرون درحالی که میرفتیم بیرون گفت:اما پسرای امروزی دوست دارن دختر به خودش برسه نه مثل تو..

-اوی مگه من چمه خیلی هم دلشون بخواد..

-چه اعتماد به سقفیم داره آخه دخترخوب کی همیشه کتونی میپوشه بابا حداقل تو دانشگاه یه کفش خوشمل عروسکی بپوش....

-بیخودی حرف نزن تیپ من بهترین تیپه

هردو ساکت شدیم ورفتیم سرکوچه همین که رسیدیم قبل از این که ماشین بیاد

بیتا:ببینم نکنه توتوی عروسی خودتم میخوای کتونی بپوشی ها؟

خندیدم و یه ماشین گرفتم

سوار شدیم و پیش به سوی کسب علم ازنوع هنر...

بیتا دختر یکی یدونه خاله بهارمه باهم از شهر کرمان اومدیم تهران وتویه خونه شخصی زندگی میکنیم .

من بیشترتیپ اسپرت میزدم اما بیته عاشق کفشهای پاشنه دار خوشمل بود. بیتا قیافه قشنگی داشت.

منم خوشگل بودمو قد بلند..صورتی گرد داشتم با چشمهای عسلی یا نمیدونم زیتونی عاشق چشمام بودم آخه خیلی خوشگلن خوب...دماغم کوچیک بود لبامم که دیگه هیچی..خخخخخخ

خیلی فکر کردم . نزدیک دانشگاه پیاده شدیم داشتیم وارد حیاط میشدیم که صدای بوق ماشین اومد وای گرخیدم

چه خبره انگار دنبالش کردن...

چرخیدم سمت ماشین:هوی یارو چه خبره مگه سر آواردی؟

چی گفتم

سرشو ازپنجره بیرون آوارد:نه خیر مثل اینکه یه چیزی هم بدهکار شدیم...لا اله الله ...برو کنار خانوم این همه جا مجبوری ازوسط رد شی بو بزار ردشم.

چیزی نگفتم و لج کردم و راهمو ادامه دادم.چه زورگویه پرووووووووو.....اونم دید که من از رو نمیرم از کنارمون رد شد.

بیتا: تنت میخاره ها دیوونه خوب مثلا اگه میرفتی کنار طلاهات میریخت..این بهش میخورد استاد باشه ها...زد پس کلم و ادامه داد:میگم کیس خوبو میپرونی میگی نه.

- مرض..اصلا استاده که استاده مگه سر آوارده خوب وایمیستاد ما میرفتیم بعد میرفت نه اینکه مثل بوق... سرو صدا کنه.

- باشه بابا تسلیم...

رفتیم سر کلاس،کلاس شلوغ بود.حدودا پرشده بود.باهم کنارهم نشستیم چند لحظه بعد در کلاس باز شد اما من سرم تو کولم بود متوجه نشدم.یه دفعه کسی بازومو چنگ انداخت خواستم یه چیز بگم که دیدم بیتا با داره جایی رو میبینه رد نگاهشو گرفتم........وای گاوم دوقلو زایید اینکه همونیه که یه ماشین ناز داشت واقعا حیف اون ماشین.

بیتا: تـــــــــر......نم

از تته پته کردنش خندم گرفت بلند خندیدم ..خوب چیکارکنم عادتمه بلند میخندم مامانم هرکاری کرد نشد که ای عادتمو کنار بزارم.استاد اخم غلیظی کرد بیتا باچشماش بهم میگفت که تمومش کنم.

بسه خانوم اگه چیز خنده داریه بگید ماهم بخندیم.استاد بود .

- نه استاد چیزدیگه ای نیس اگه بود میگفتم شما هم بخندیدتا شاد شید.خخخ......کلاس رفت رو هواکه استاد گفت:خانم......

- کریمی هستم استاد ترنم کریمی

استاد:خانم کریمی چون امروز روز اوله میبخشم دفعه بعد حق ورود به کلاس رو ندارید...مفهوم

سری تکون دادم خندم تموم شده بود.استاد که خیلی کفری شده بود خواست که بحث رو عوض کنه گفت:خوب حالا خودتونو معرفی کنید ......بعد از شناخت بچه ها گفت :خوب منم شروین قاسمیم استاد گرافیک

یکی از دختراگفت:استاد جسارته میشه بگید چند سالتونه؟

استاد:چطور؟

- آخه بهتون نمیخوره سن زیادی داشته باشید خیلی جوونید برای استادی...

اوق چه دختر جلفی آخه به تو چه چند سالشه ایـــــــــــــــششش...........

استاد: بله درست میگید 30 سالمه!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه با تعجب بهش نگاه میکردن !!!!!!وا چرا تعجب میکنن خوب معلومه جوونه دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی دیگه گفت:استاد کی فارغ التحصیل شدید پس؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد:حدودا3،4سال پیش چطور؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: چه مخی داشتید استاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد:مخ نه خانم کریمی استعداد آخه نقاشی مخ نمیخواد استعدادمیخواد،خانم نابغه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اه چه سوتی دادما بیشور خودتو مسخره کن آقای استعداد........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: ممنون از یاداوریتون آقای با استعداد.......خخخخخخخخخ حالشو گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد: کافی خانوم کریمی مثل اینکه زیادی زبون میریزید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوه اوه بی جنبه شد هواپسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: هرچی عوض داره گله نداره ......زیر لب آروم گفتم بیجنبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا: شرمنده استاد این رفیق ما امروزخبر خوبی شنیده کبکش خروس میخونه ...بهتر نیس درسو شروع کنیم ساعت کلاس کمه بچه ها منتظراََ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخ باز این پرید وسط بابا کدوم خبر خوب میزاشتی ادامه میدادیم خوش میگذره.....اوف چه خوشمان هم آمده خخخخخخخخ....دیوونه شدم رفت جوگیر شدم آهای جو ولم کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد نه بیخیال بگیم شروین راحت تریم چه زود دختر خاله شدم اما پیش خودش میگیم استاد قاسمی...خخخخخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین خیل خوبی گفت و درس رو شروع کرد.......بعد کلاس داشتیم میرفتیم که.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین: خانوم کریمی بمونید باید صحبت کنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببینین من میخوام کوتاه بیاما اما خودش میخواد والا خدا خودت شاهدیا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا با استرس گفت: بفرما خانوم هی بهت میگم بی خیال شو هی ادامه بده..شونه ای بالا انداختم ورفتم سمت میزش کسی تو کلاس نبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بله بفرمایید کاردارم باید زود برم....چه کلاسم میزارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:خانوم کریمی احترام خودتونو نگه دارید وگرنه مجبورم دیگه اجازه نشستن سر کلاس رو بهتون ندم.مفهوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اوم سعی خودمو میکنم اما حرف زورو قبول نمیکنم شما هم اگه حرفی بزنیدکه بهم بر بخوره نمیتونم تحمل کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:نخیر مثل اینکه جایگاهمون عوض شده شما استاد بنده اید هوم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نخیرخیلی هم درسته اما قرار نیس چون مثلا استاد منید هرچی خواستید بگید و منم بشینم و نگاه کنم نه آقا من تحملم کمه هرکاری میخوای بکن والا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد همینجور که به سمت در خروج میرفتم گفتم:من همینجورم و اخلاقمم عوض نمیشه با اجازه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبر نکردم عکس العملشو ببینم و سریع رفتم بیرون........وای باز این اخلاقم بعد دوسه سال بلتد شد اصلا به من چه خودش شروع کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوف چه دختر گستاخیه اصلا ترسی هم نداره از الان اینجوره خدا بخیر کنه این ترمو ........اما منم نباید کوتاه بیام بازی رو خودش شروع کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(منم شروینم خوب به نقاشی علاقه داشتم برا همینم زود فارغ التحصیل شدم .یه پسر 30 ساله با قد بلند چشمایی قهوه ای روشن و موهای همرنگشون امروزیم دوستا میگن از خود راضیم با دخترا فقط در حد معمولیم با کسی تا حالا طرح رفاقت نریختم.یه خواهر دارم اونم همیشه بهم میگه باید با دخترا بهتر رابطه بر قرار کنم اما نمیخوام بعضی از دخترا رو بدی سواری میخوان .....راست میگم دیگه) خوب دیگه رفتم بیرون سوار فراریه قرمزم شدم و پیش به سوی خونه......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایش چه پسر از خود راضیه انتظلر داره هرچی میخواد بگه منم وایسم نگاش کنم....رفتم سمت حیاط بیتا روی یکی از نیمکت ها نشسته بودتا منو دید سریع اومد پیشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا: چیشد دختر چی بهت گفت زود باش مردم از نگرانی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نگرانی یا فضولی؟....همه چیو براش گفتم........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا: وای دختر چی کردی بد بخت شدی رفت اخه نمیتونی دو دقیقه جلو اون زبونتو بگیری نترس کسی نمیگه لالی...برو بابایی گفتم و راه افتادیم سمت خونه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در هفته فقط سه روز کلاس داریم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(من ترنم کریمی21 ساله دانشجویه رشته گرافیک تو کرمان زندگی میکنم اما برا درس اومدم تهران چون قبلا تهران بودیم تویه خونه قبل لیمونم خوابگاه نرفتم...بابام متخصص قلبه مامانمم خونه دار یه داداش و یه آجی دارم خودم تهتقاریم ..یه خواهر زاده خوشگلم دارم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدیم خونه.....بیتا: ترنم میگم دیدی چه جیگری بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: کی ؟ باز کیو دیدی قاطی کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:خره شروین دیگه دیدی چه خوشگل و جذاب و جدی بود ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یواش یواش صبر کن باهم بریم.آخه کجاش جذاب بود پسره چلغوز ازخود راضیه خر ایـــــــــش توهم با این انتخابات........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نگو به این خوشملی دلت میاد......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دیوونه ای به خدا همه دختر خاله دارن ماهم داریم........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بی احساس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خدا بتو یه عقل به منم صبر بده!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تویه اتاقو مشغول عوض کردن لباسم شدم .یه اتاق دخترونه ساده داشتم خیلی تجملی نبودم عاشق سادگیم یه بلیز و شلوار خاکستری ساده پوشیدم ودست و صورتمو شستم .رفتم تو آشپزخونه یه لیوان آبخوردم و مشغول دیدن tv شدم.بیتا هم لباساشو عوض کرده بود اومد و پیشم نشست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:دیدی چه اخمی داشت اخمشم دل آدمو میبرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: وای بیتا بسه دیگه دیوونم کردی این همه پسر تو اون کلاسه گیر دادی به دست نیافتنیش ول کن جون مادرت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرض جون خودت،چرا دست نیافتنی؟دیدی چه تهریشی داشت ....وایییی عجب تیکه ای بودا..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میخوای بگم فردا برسه خدمت بگه بیتا خانوم منو به غلامی میپذیری؟هاااااااااا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کوفت غلامی چیه سروری!!!!!!!وای نگو غش میکنما.هه هههههههههههههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ازدست رفتی،بی خیال پاشو دوتا چایی بریز بیار نوش جان کنیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ااااااااابه من چه خودت پاشو من دارم به آقامون فکر میکنم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب آقاتون وقتی چایی بخواد باید بلد باشی دیگه پاشو دِ پاشو دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- راس میگیا اما خرخودتی تو امروزو بریز بعد حالا یه فکری میکنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه بابا فقط به خاطر اینکه امروز قاطی کردی میترسم چیز خورم کنی قبول میکنم وگرنه از این به بعد پشت گوشتودیدی چایی دیدی؟افتاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو تکون داد.... خدایا بکمک......رفتم دوتا چایی غم پهلو ریختم ،ا.مدم ومشغول tv دیدن شدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.................................................. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوروز گذشت امروز کلاس داشتیم...رفتیم سر کلاس استاد اومد اه باز اینه که آدم قهته ...نخیر مثل اینکه قهره باید یه ترم تحملش کنم...بهد از سلام دادن مشغول درس دادن شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعداز تموم شدن درس ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین: خوب دوستان عزیز هفته دیگه یه اردو یه روزه داریم به مقصد کوه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخ جونم اردو.. بسه ترنم خفه انگار دبستانیه واچیه مگه خوب اردو دوس دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادامه داد: هردونفر یه گروه میشن ودوتا نقاشی هم از طبیعت اونجا هم از هم گروهیشون میکشن... خوب سوالی نیس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟/

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی از دخترا:اساد شما هم هستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین: بله مگه میشه نباشم........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره:ایول اونوقت کی شمارو نقاشی کنه؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:اومممممممم سوال خوبیه ،یه شرط میزاریم هرکی بهترین نقاشی رو بکشه اجازه داره منو نقاشی کنه..........دیدید گفتم چه از خود راضیه پسره بـــــــــــــــــوق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اونوقت آگه اجازه ندید نمیشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین : نه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: چه از خود متشکر ،اونوقت اونیکه بهترین نقاشی رو کشید اگه دلش نخواست شمارو بکشه چی؟؟؟؟؟؟تکلیف چیه؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین: مجبوره چون شرطیه که گذاشته شده، اما فکر کنم خیلیا دلشون بخوا برنده شن تا منو هم بکشن هوم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:میگم از خود متشکرید همینجاست اعتماد به سقفتونم که بالاست اونوقت من که نمیخوام چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟اگه من اول شدم و نخواستم شمارو بکشم چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:اومممممممممم اونوقت هرشرطی بگی قبوله....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من: هرشرطی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:هرشرطی مردِ و حرفش........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نیش خند زدم واوکی گفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلاس اون روز هم تموم شد ومارفتیم خونه همه فکر و ذکرم شده بود بردن این مسابقه خیلی دوت داشتم وقتی شرطمو میگم ببینم چه عکس العملی نشون میده....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدرم زود قبول کرده شاید فکر میکنه نمیتونم برنده شم اما من به خودم ایمان دارم نقاشیم بیسته اینو من نمیگم همه میگن...اما باید حالشو کامل بگیرم...پیش به سوی برنده شدن.........هــــــــــــــوو� �ورراااااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی کاناپه نشسته بودیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا: ترنم جونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:جان ترنم..........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا: چه بلایی میخوای سرش بیاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:کیو میگی؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:شروین دیگه.....هوم؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:آها......هنوز فکر نکردم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم فکرمیکردم که.....بیتا: ترنم جونم میگم تو بباز بعد عکسشو بکش بده من ها؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه آی کیو اون عکسو میخواد برا خودش نمیده که به تو تازشم ببازم به خاطر یه توعفه کم خودتو لوس کن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واینسادم جواب به رفتم تو اتاقم.باید فکر میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک هفته بعد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:استاد من میتونم شرطمو بگم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:از کجامعلوم برنده شی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خب حالا گفتنش که ضرر نداره، بگم؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:نه خب، بفرما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست به سینه با ژست وایساد و بهم نگاه میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ماشین......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:چیییییییییییییی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوه شنیده بودم ماشینشو کلی دوس داره برا همین این شرطو گذاشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:شرط من اینکه اگه برنده شدم اون ماشین خوشگل قرمزه هس تو حیاط یه هفته مال من.هوم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشماش از تعجب باز شد.....بیتا: چییییییییی؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:همین که شنیدی........مـــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــا شین........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا :آخه تو ماشین میخوای چیکار؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابشو ندادم و رو به شروین گفتم:خوب استاد قبوله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:بااینکه سخته قبول اما........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادامه حرفشو نزد................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.................................................. .................................................. ........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.................................................. .................................................. ...........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز قرار بود بریم کوه خوب من یه شلوار ارتشی بایه کتونی کوهنوردی و یه مانتو کوتاه سبزلجنی همراه مقنعه پوشیدم وکوله پشتیمم برداشتم هرچی نیاز داشتم گذاشتم داخلش.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منوبیتا باهم بودیم،دم در دانشگاه سوار اتوب*و*س شدیم شروین هم با اتوب*و*س اومد اول راضی نمیشد اما دخترا مجبورش کردن ...تو اتوب*و*س کلی از دختر پسرا باهاش رفیق شدن اصلا بهش نمیومد اینقدر زود رفیق شه........خخخخخخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی به کوه رسیدیم دست بیتا رو گرفتم و اومدیم بیرون،شروین هم اومد بیرون رفتم سمتش و گفتم :به سلام استاد گرام حال مهمون من چطوره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:حالا کو تا مهمونت بشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مطمئن باشید میشه آمادش کنید...خخخخخخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:اگه بردی وای به حالت اگه بلایی سرش بیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اون ماشین یه هفته مال بندس میخوای بخواه نمیخوای هم نخواه هرکاری بخوام میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:باشه شماهم یه ترم در اختیار بنده اید پس هر نمره ای بخوام میدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:دیدی دیدید گفتم بی جنبه اید همش با نمره تهدید میکنید!!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:بسه بابا دعواهاتونو بزارید برا بعد فعلا بریم چند وقت دیکه برنده مشخصه بریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین رفت منوبتا هم خندیدیم.........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا :دیوونه تو باز شیطونیت گل کرد،وای به حال شروین.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو بیتا باهم رفتیم سمت کوه اونجا یه جای خوشگل بود که یه نشیمن گاه سنگی داشت که دورشو درخت احاطه کرده بود زمینشم پربود از سنگ ریزه های رنگارنگ انگار یه نفر ساخته بودش خیلی ناز بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست بیتا رو گرفتم ورفتیم اونجا نوبتی طرح هامونو کشیدیم.بیتا وقتی نقاشیمو دید گفت: وای ترنم بی نظیره این واقعا منم ،آخ جون یه هفته ماشین بازی ایول دختر خاله جونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون روز هم با تموم خوشیاش تموم شدنقاشی هارو تحویل شروین دادیم اما همینکه خواست نقاشیمو ببینه گفتم: اگه میشه روز مسابقه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سه روز گذشت امروز روز تعیین برندست،(شروین با تعدادی از استادا خواسته بود برندرو مشخص کنن...بلاخره خرش میره دیگه)مربی ها که از استادان گرافیک دانشگاه خودمون هستن همه توی سالن آمفی تئاترجمع شده بودیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استادان تک به تک طرح هارو نگاه میکردن.وقتی نوبت به نقاشی من رسید قیافه شروین دیدنی بود،از تعجب چشماش گرد شد،وای اینقدر خوشحال شدم که نگو تو دلم عروسی بود.....خخخخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از نتایج مسابقه که به نفع من بود همه رفتن تویه کلاس،همه تچه ها بهم تبریک میگفتن وبه شروین نگاه میکردن تا عکس العملشو ببینن بلاخره کم چیزی نیستا.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند دقیقه به سمتم اومد و سویچ ماشینشو گرفت طرفم وگفت:تبریک خانوم کریمی عالی بود. اینم قولی که دادم اما مواظبش باشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه بابا مواظبم دلم نمیاد اوراقش کنم آخه خیلی ناناسه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سویچواز دستش قاپیدم و گفتم :ایول استاد خوش قول بامرام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روموکردم طرف بچه ها و گفتم: خوب خوب ساکت دوستان عزیز حالا که استاد سر قولش موند منم می خوام افتخار بدم و تقاشی این استاد اخمالو و گند دماغمونو بکشم،ها نظرتون چیه،قبــــــــــول؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبول آخرو وقتی تو چشماش نگاه میکردم گفتم....حرصی بو اما گفت: خوب حالا اگه من افتخار ندم چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها گفتن:استاد قتول کنید،عالی میشه،استـــــــــــاد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو آوارد بالا وابرو هاشو بالا انداخت و تو چشام نگاه کرد گفت:خوبـــــــــ حالا چون خیلی اسرار میکنید باشه قبولـــــــــ........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اااااااه آخه خنگا اسرار نمیکردید نمیشد هیییییییییی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دخترا باهم مشغول صحبت شدن که یه دفعه سهیلا یکی از دخترای جلف کلاس پاشد وگفت:استـــــــــــاد با تچه ها تصمیم گرفتیم جمعه بعد خودمونو مهمون کنیم خونتون و همون جا ترنم از شما نقاشی کنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:چه زود خودتونم دعوت کردید اصلا به مناسبت چی؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:به مناسبت باختتون بلاخره کم چیزی نیست باخت استاد کلاس شما هم مجبوری بلاخره باید یه چیزی هم به ما برسه.....چه بخوای چه نخواید ما جمعه میایم پیدا کردن آدرستونم کاری نداره.هان؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخه دیوونه ها مهمونی چیه دیگه اصلاانگار نه انگار این شازده استادن.....منو شروین هم که دیکه چاره ای نداشتیم قبول کردیم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از رفتن شروین دخترا خوشحال شدن ویکی یکی میگفتن و بقیه تائید میکردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلی دیوونه شده بودنمثل اینکه به بچه شکلات بدی خوشحال بودن.......ااااااااخب راس میگم دیگه نبودید ببینیدکه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسراهم به کاراشون میخندیدن...اما این علی خیلی پرویه..علی یکی از بچه های که با شروین دوست صمیمی شدن..اصلا من هنو باور نکردم این یارو استاد باشه.والا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از کلاس با بیتا زدیم بیرون لحظه شماری میکردم زودی سوار اون خوشگله شم ماشینو میگما!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم سمت پارکینگ .بیتا:وای ترنم عجب جیگریه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم و دست کشیدم روش و دورش چرخیدم و رو به بیتا گفتم :بیتایی؟میدونی چرا همچین شرطی گذاشتم؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا :نه بگو ببینم.. من:چون اون استاد از خود راضی عاشق ماشینشه منم باید نقشه بکشم برا ماشین..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:نـــــــه میخوای چی کار کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:راستش اول میخواستم خط خطیش کنم اما دلم نیومد ولی همین که دست ما باشه و نتونه طرفش بیادم خوبه حرص میخوره نه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا: برو دیوونه میتونستی ازش چیزای دیگه ای بخوای.!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مثلا......؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ای کرد وگفت:مثلا یه ب*و*س از اون لبای خوش فرمش ها؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یدونه زدم تو سرشو گفتم:گمشو منحرف بیشعور.....پرتت میکنم پایینا.......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو گرفت بالا و گفت:تسلیم بابا بی جنبه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:ترنم جونم بیا بریم یه چرخ توشهر بزنیم ها؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:الان حوصله ندارم بریم خونه فردا که تعطیله میریم،که هم بگردیم هم برا جشن جمعه شب لباس بخریم خوب؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:باشه پس پیش به سوی خونه......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه آهنگ دوپس گذاشتم بهبه بر استاد گرام عجب آهنگ هایی .......رسیدیم ماشین رو پارک کردیم ورفتیم تو بیتا سریع رفت تو اتاقش منم لباساموعوض کردم اومدم برم تو آشپز خونه که تلفن زنگ زد........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کد کرمان بود....من:الو جانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:سلام دختر خوشگلم خوبی یادی از ما نمیکنیا چه خبرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:سلام به رویه ماهت مامانم خوبی؟سلامتیت این چه حرفیه چه خبرابابا خوبه سیاوش چی؟عسل خاله چیکار میکنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:آی آی دختر یواش تر منم برسم...همه خوبن سلام میرسونن....اوم راستی یه خبر ؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:چی شده مامان جونم چه خبری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:خوب داری خواهر شوهر میشی!!!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:چــــــــــــــــی؟؟؟؟� �؟؟؟نه ........چیشده بلاخره خر مغز داداشمو گاز گرفت....؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:این چه حرفیه دختر بیا ببین چه فرشته ای آوارده مثل اسمش شیرینه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اواااااااا مامان یعنی چی شیرینه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:خوب اسمش شیرین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:آها حالا کی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:یکشنبه جشن میگیریم تو شنبه بیا باشه؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:به روی چشم سرورم اما به اون شا دوماد بگو کارش دارم منتظر باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:وای باشه میدونم چی میگی!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:وااااااااا مامان !!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان: باشه باشه بای...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بای مامان گلی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میبینید چه مامان گلی دارم باحاله نه ؟گلـــــــــه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخ جون زن داداشـــــــــــــ باز بلند بلند میخندیدم ...بیتا با حوله روی سرش اومد پیشم تازه از حموم اومده بود بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:چیشده باز کبکت خروس میخونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:وای بیتا دارم خواهر شوور میشم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:چییییییی واقعا ؟؟؟؟ پس این پسر خاله عزیز بلاخره دم به تله داد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بـــــله تازه یکشنبه هم جشنشه باید شنبه بریم کرمان..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا :آخ جون عروسی پس ،فردا که رفتیم لباس بگیریم برای عروسی هم لباس میگیریم.هــــــــــــــــ� �وراااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:عروسی نه عقد خنگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:خوب بابا حالا چه فرقی داره حالا دوتاشم یکیه دیگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:من رفتم بخوابم شام نمیخورم بیدارم نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:باشه بابا همیشه بی ذوقی آگه من داداش داشتم سنگ تموم میزاشتم.ایشــــــــ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا یکی یه دونه بود برا همین منو سیاوش همیشه بهش میگفتیم یکی یدونه خل و دیوونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام گرم شده بود که در اتاق باز شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:راستی ترنم جونم با ماشین شروین میریم کرمان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ایــــــــــ الهی بگم چی نشی تازه خوابم برده بود...آره خوب تا چارشنبه هفته بعد دست ماست دیگه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:اونوقت اگه بگن ماشین کیه چی بگیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:هیچی میگیم واسه یکی از بچه هاس قرض کردیم...حالا میتونم کپه مرگموبزارم؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:آره بابا بخواب شبت شیک..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.................................................. ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز اومدیم پاساژبرای خریدن لباس تویه یه مغازه بزرگ وایساده بودیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بیتا هرچی میخوای بخر من جای دیگه ای نماما تورو ول کنی تا شب منو میچرخونی خوب؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:ااااااااااباشه بابا سعی میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من یه تاب مشکی با یه شلوارک لی آبی آسمانی با یه کفش عروسکی مشکی گرفتم.خیلی جیگربودن..اما بیتا همش اذیت میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:اه ترنم تورو خدا بیخیال اینا بیا یه لباس شب ناز بخراین صورتیه خیلی بهت میادا ها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نــــه خیرم من همینو میپوشم ،توچیکار داری به لباس پوشیدن من .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:پس لااقل این صورتیرو بخر برا جشن سیاوش ها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:باشه اینم میشه.........به لباس نگاه کردم یه دکلته صورتی که نگینایه نازی داشت.اونو با یه کفش پاشنه 5 سانتی بایه کیف ستش برداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا یه لباس سبزبلندکه بندش از پشت گردنش میومد با کیف و کفش ستش برا جشن شروین ویه لباس کوتاه آبی با کیف و کفش گرفت...خدایی لباساش ناز بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز روزجمعس وروز جشن ،مهمونی ساعت 6عصر شروع میشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان ساعت 4:30 دقیقست .......موهامو دم اسبی بستم جلوی موهامم فرق کج باز کرده بودم و روی صورتم ریخته بودم .تاب و شلوارکموگذاشتم توی کیفم تا اونجا عوض کنم.یه گردنبند ظریف بایه پلاک قلب کوچیک انداختم گردنم عاشقش بودم.....یه آرایش معمولی کردم .یه مانتو کرم رنگ که تا رویه زانوهام بود یه کمربند قهوه ای داشت باشلوار جین ستش کردم شال قهوه ایموسرم کردم کیفمو برداشتم و راه افتادم.رتم توی سالن که دیدم همزمان با من بیتا هم اومد بیرون یه مانتو آبی نفتی خوش دوخت باشلوار جین همرنگش یه شالم که روشنتر بود پوشیده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:ترنم خوشگل شدم.... دور خودش چرخید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من :خوشگل شدی اما ته من که نمیرسی.....(اعتماد به سقفو حال کنید)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:اون وقت به شروین میگه از خودراضی اگه اون از خود راضیه به تو چی بگیم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خفه بینیم بابا بیا بریم دیر شد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راه افتادیم سوار ماشین شدیم،به آدرسی که بچه ها داده بودند رفتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی رسیدیم یه خونه ویلایی بزرگ که درختاش سربه فلک کشیده بودند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:اوفـــــــــــــــ عجب ویلایی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:چه خبره مگه حالا خوبه به پایه خونه خودتون که نمیرسه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:میدونم اما خوبه ها....نه؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابشو ندادم یوق زدم که یه پیر مرد درو باز کرد ماشینو بردم تو و گوشه ای پارک کردم. ازپله ها بالا رفتیم درو که باز کردن صدایه آهنگ پیجید تو گوشمون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم داخل اکثر بچه ها بودن خیلی هم خوشگل کرده بودن.....خونه بزرگی بود از در که رفتیم تو سمت راست آشپزخونه بود سمت چپم چند دست مبل و انواع دکور ها بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رویه یکی از متل ها نشستیم نمیدونستیم کجا باید لباس عوض کنیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین اومد طرفمون:سلام خوش اومدید.ماشینم خوبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایشــــــــ اینم با ماشینش مارو کشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ممنون بله خوبه اما بهترم میشه ،چون میخوام ببرمش مسافرت!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:نـــــــــــــه؟؟؟؟� �؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:چراکه نه اتفاقا خیلی هم خوش میگذرونیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:نگران نباشید من هستم مراقبم...........یه کلمه از مادر عروس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین رو به بیتا:ممنون خانم بهمنی شما عاقل تری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیــــــــــ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به من گفت کم عقل ؟؟؟؟؟؟دارم برات استاد قاسمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادامه داد :خوب میتونید تویکی از اتاق هایع بالا لباساتونو عوض کنید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه کلی بهش انداختم به شلوار جین مشکی که یه کمر بند سفید بزرگ داشت بایه پیرهن مردونه کرم قهوه ای که آستین هاش رو تا کرده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم بالا تو اولین اتاق لباسامونو عوض کردیم موهامو مرتب کردم.رفتیم پایین آهنگ ملایمی بود.دخترو پسر باهم میر*ق*صیدن جفت جفت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو بیتا هم باهم مشغول شدیم شروین با یکی از دخترا مشغول بود باریتم آهنگ چرخیدیم هرکس همراهش عوض شد بیتا که چرخید یکی دیگه جاشو گرفت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو آواردم بالا تو دوتا چشم قهوه ای خیره شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیش خندی زدم:به به سلام استاد جوان آق شروین...........واچه زود دختر خاله شدما!!!!!هههههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام بر خانوم زبون دراز کریمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اختیار دارید باید پیش شما لنگ بندازم زبونم کوچولویه ..بعد زبونمو آواردم بیرون ببین این هاش کوچولویه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندبد: کوچولو اخلاقت عین یه دختر شیطون دبیرستانیه!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شکفت نفسی مینمایید پس حتما شماهم پسر 60 ساله ای ها؟؟؟؟؟؟ بعد با صدا خندیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میگم زبون درازی میگی نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو دور کمرم محکم حلقه کرد...وا چرا اینجور کرد؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باماشین جدید خوش میگذره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوهوم مفت باشه کوفت باشه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو رویه کمرم حرکت داد منم همونجور که دستم دور گردنش حلقه بود خودموتکون میدادم دیگه چیزی نگفتیم فقط با ریتم آهنگ میر*ق*صیدیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرخیدم و پشت بهش وایسادم دستاشو دور شکمم حلقه کرد سرشو آوارد لایه موهام و گفت:برخلاف اخلاق بچگونت خوب میر*ق*صی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ممنون اما فکر نکنم ر*ق*صیدن بامن براتون خیلی خوب باشه به هر حال شما استادید و من شاگرد شایعه زود درس میشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهنگ داشت تند میشد دستمو گرفت تو دستشاز آغوشش بیرون رفتم از خودش فاصلم داد بعد کشیدتم آروم روی دست خودمو خودش قلت خوردم ورفتم تو آغوشش دستشو گذاشت پشت کمرم ومنو به سمت پایین ورو دستش خم کرد صورتامو روبه رویه هم بود لبخندی زد و ازم جداشد..وای خدا عجب ر*ق*صی داشت ...نمیدونم چرا کنار نکشیدم بعد سیاوش داداشمو میگم اولین مردی بود که باهاش ر*ق*صیدم .!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه متوجه بیتا شدم بعد من همراهش علی بود بهترین دوست شروین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمتش که گفت:به به خانوم خرشانس مار از پونه بدش میاد جلو در خونش سبز میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب بابا اتفاقی بود همراه توهم که خوب بود بعد شروین تودل بروترین پسر کلاس.....هههههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد ر*ق*ص علی همرو به سکوت دعوت کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

علی:خوب دوستان بااجازه میزبان عزیز که آقا شروین باشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امشب همه میدونید که چرا اینجا جمع شدیم قراربود ترنم خانوم برامون به نقاشی از شروین عزیز برامون بکشه.چه زود پسرخاله شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وروبه من ادامه داد:خوب ترنم خانوم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم باکمال خونسردی وغرورگفتم: حالا چون درخواست کردید..اومممممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:خوب این دختر خاله بنده یکم ناز میکنه..زیر لفظی میخواد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

علی:خوب اونو که شروین خان تقبل کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(حال اصلا انگار نه انگار که اول خودم قبول کردم نقاشیش کنما...خخخخخ)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:نه اون که قبول نیست اون از قبل تعیین شده بود تازشم هفته دیگه باز میشه مال خودشون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ساکت و خون سرد روی مبل نشسته بودم و یه بحث بین علی و بیتا گوش میدادم...اینا چه خود کشی میکنن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

علی دستاشو یه سمت با گرفت و گفت:من تسلیم....رویه شروین...شروین جون اصلا بیا خودت بگو زیر لفظی چی میدی تا خانوم قبول کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروینم که از خود راضی رفت سمت علی وجای اون وایساد علی هم رفت بین جمعیت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک سرفه ای کرد وبا پرویی گفت:خوب دوستان عزیز اول اینکه خیلی ممنون که خودتونو دعوت کردید و منو سرافراز و خندید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که صدای داد دخترا در اومد که میگفتن:ااااشروین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جانم شروین!!!!چه زودم دختر خاله میشن والا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادامه داد:و دوما خانوم کریمی به خاطر شرطی که گذاشت منم ماشینمو به مدت یه هفته بهش دادم بلاخره مرده وحرفش.وسوم اینکه نقاشی منو خانوم کریمی اگه میلی به کشیدن داشتن میتونن بکشن ونیازیم به اسرار بی جا نیس !!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه لفظ قلمم حرف میزنه چلغوز ..چی گفتم اصلا اشتباه کردم اون روز گفتم میکشم یه خوشکی شانس اما به درک خوبه الان زود نگفتم قبوله که دور ورداره وضایعم کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمتش ولی بهش اصلا نگاه نکردم ورو به بچه ها گفتم:خوب دوستان من به خاطر شما اول قصدداشتم بکشم اماخوب استاد قبول نکردن منم هیچ الزامی نمیبینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها اعتراض کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی از دخترا گفت:خوب استاد ما امشب مهمون شماییم شماهم از ترنم بخواید به خاطر ما نقاشی کنه،هان؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین باجدیت:من نیازی به ادامه بحث نمیبینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

علی گفت:من باشروین جان موافقم یه مرد هیچ وقت از یه دختر خواهش نمیکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:یه کلمه از مادر عروس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دخترا غش غش میخندیدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بحث خیلی بالا گرفته بود دخترا وپسرا جنجالبه پا کرده بودن...............

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفت بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه کلافه شده بودم که داد زدم ساکت بسه دیگه عین خروس جنگی افتادید به جون هم خیر سرتون اینجا مهمونیه آقــــــــا شروینه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید وا چرا میخنده پسره از خود راضی ایشــــــ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستاشو بهم کوبید وگفت:خوب خوب حالا بفرمایید برای شام...واااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه به سمت حیاط رفتیم..انواع غذا و دسر و...هرچی بگی بود کلی خرج کرده بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی غذا تموم شد.پسرا نوشیدنی(م*ش*ر*و*ب)خوردن اصلا باورم نمیشد شروینم بخوره اما همه پسرا خوردن اما نه در حدی که م*س*ت کنن خیلی کم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم ر*ق*صیدن...علی با بیتا منم با شروین اه این چه شانسیه اما خوب ر*ق*صش عالیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچ کدوم ازرفتاراش به استادا نمیخوره هنوز شک دارم استاد باشه....!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول جدا از هم ر*ق*صیدیم اما همینکه آهنگ عوض شد نزدیک هم شدیم مثل قبل دستامو دور گردنش حلقه کردم اونم کمرمو گرفت با ریتم آهنگ میر*ق*صیدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بالا گرفتم عجب چشمایی داشت قهوهای بود اما هوش از سر آدم میبرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ته ریش رو صورتش خیلی بهش میومد چند تا تار از موهاش رو صورتش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای ترنم چته توتا الان ازش بدت میومد چیشد چشماتو ببند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اصلا بهتون نمیومد نوشیدنی بخورید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اااچطور؟مگه هرک نوشیدنی میخوره رو پیشونیش نوشته یا باید بهش بیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اما هرچی باشه استادید باید امشب خودتونو کنترل میکردید. حداقل با وجود ما دخترا نمیخوردید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدو گفت:خوب اگه نوشیدنی نبود که از تشنگی تلف میشدم.....باتعجب نگاش کردم،پسره خر منو اسکل کرده اسکل خودتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم خودمو عقب بکشم نذاشت .............

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم نگهم داشت اما اصلا به هم برخورد نکردیم هنوز فاصله داشتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحرص گفتم:ولــــم کن میخوام برم اُسکُل خودتی......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وایسا بی جنبه زشته بچه ها دارن نگاه میکنن،خودت آی کیوت پایینه من چه کار کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه پرو بود زودم پسرخاله شدوالا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اولا بی جنبه خودتی،دوما بچه ها نگاه میکنن که میکنن من چیکار کنم برا من مشکلی نیس درضمن خودت آی کیوت پایینه اگرتو استادی که بقیه استادا باید سر شونو بزارن زمین بمیرن..زیر لب گفتم..نکـبـت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما فکرکنم شنید چون جوش آوارد و با صدایی که عصبانیت ازش مشخص بود گفت:احترام خودتو نگهدار،من هرجور بخوام رفتار میکنم به موقعش هم جدیم هم معمولی،یکم به روتون خندیدم فکر کردید کی هستید؟از فردا من میشم استاد جدی و شما دانشجویه حرف گوش کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیش خندی زدم:هه حرف گوش کن.یه هزار بده آش به همین خیال باش آقـــــــــــــاااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو ازش جدا کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی لباسامو با مانتو و شلوارم عوض کردم اومدم تو حیاط شروین رو ندیدم بیتا داشت میر*ق*صید کشیدمش کنار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:هوی چه خبره چرا اینجوری میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هوی تو کلات بدو برو آماده شو میخوام برم خونه.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرا چیشده مگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_زیاد حرف نزن من تو ماشینم اگه میای زود5دقیقه وقت داری بدو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی رو دارما توخونه خودش هرچی خواستم بهش گفتم تازه طلبکارم هستم.تازه ماشینشم میبرم،پسره خر خرفت چلغوز اه ببین اعصاب نازنینموبرایه چه کسی هم خورد میکنم با صدایه در ماشین به خودم اومدم بیتا بود دیوونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:دیوونه خودتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگاش کردم که داد زد:اونجور نگاه نکن میدونم تو دلت بهم گفتی دیوونه اما خودتی...چته یه دفعه زدی بیرون ها باخودتم درگیری؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مرض گمشو خودت خود درگیری داری با اون استاد چلغوزت حرفم شد پسر از خود راضی بیشور سربه سر من میزاره منو اُسکُل میکنه بیجاره زنش..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اوف چه توپشم پره یواش برو منم برسم خوب چیشده حالا؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشینو روشن کردم وتو راه همه پیزو تعریف کردم کلی خندید...............

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی رسیدیم ماشین رو پارک کردم پیاده که شدم درشو محکم کوبیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا :یا صاحب ماشین دعوات شده به این زبون بسته چی کارداری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچی نگفتم رفتیم داخل،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بیتا رفتی تو اتاق اول چمدونتو ببند فردا میریم کرمان ماشین اون آقا رو هم به جایه چهارشنبه جمعه تحویلش میدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا خندید و باشه ای گفت و رفتتو اتاقش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم رفتم تو اتاق و بعد یه دوش آب گرم چمدونمو بستم و لالا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان بهم زنگ زد و گفت باید برم جشن خواهرم بود...از دانشگاه مرخصی گرفتم ...فردا راه میوفتم ............

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون دختره بیشوروقتی حرفمون شد خیال کردم ماشینو میزاره میره اما بردش پس باید بدون ماشینم برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اماخیلی پروبود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چمدونمو بستم وگوشیمو گذاشتم رو ساعت ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدایه زنگ گوشیم بیدار شدم.کش وقوسی به بدنم دادم ،رفتم سمت دستشویی دست و صورتمو شستم موهامو شونه کردم ورفتم تویه آشپزخونه چای ساز رو روشن کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تویه اتاق بیتا اونم بیدارکردم مشغول صبحونه خوردن شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:به سلام خانوم سحرخیز خوبی خوشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام خواهر ممنون من خوبم شما خوبی؟.....مرض کم مزه بریز بیا بشین دیرمیشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:ایششششششششش کوفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو اتاقم اول یه آرایش مختصر کردم و یه مانتو سفید که یه کمربندمشکی پهن داشت بایه شلوار لوله تفنگی مشکی یه شال سفید مشکی هم که کاملش کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چمدون وکیف دستیمو برداشتم . رفتم تو پذیرایی.بیتا یه مانتو آبی خوش رنگ با یه شلوار سفید تنگ پوشیده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیتا:ای ناقلا خوشگل کردیا ختر مبریه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وا بیتا امروز چته خوب دارم خیر سرم میرم جشن داداش یکی یدونما......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اه اه اه بد اخلاق آها نکنه علت بد اخلاقیت.......ها درسته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی درسته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_از دست رفتی ترنم عاشق شدی !!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کم چرت و پرت بگو عاشقی چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوب تو امروز میری پیش خانوادت و عصبانی هستی وتنها دلیل عصبانیتت اون شازدس..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه گرفتم چی میگه کم داره به مولا..آخه من که با اون بحثم شد اما!!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آره یه چیزیم شده ها .........سرمو تکون دادم ...مرض ترنم آخه کی به این زودی عاشق میشه هم خودت هم بیتا توهم زدید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بیا بریم دیر شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه انکارکن اما من میدونم که......ناقلا........خندید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتونی سفیدمو پوشیدمو رفتیم سمت ماشینتویه راه بودیم که بیتا یه آهنگ گذاشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(آهنگ عاشقونه از شهاب بخارایی)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من تورو از دلو جونم تویه دنیا میخوام من تورو تو زندگیمو تویه رویا میخوام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو همه وجودمی دستای گرمم ماله تو همه تارو پودمی حرفای خوبم مال تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دست تو دیگه دیوونه میشم اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رنگ چشم تورو هیشکی نداره اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه دستای قشنگت تویه دست من نمونده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حسرت فاصله هامون منو به آتیش کشونده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه دستای قشنگت تویه دست من نمونده حسرت فاصله هامون منو به آتیش کشونده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرصتی نمونده باقی سخته از عشق تو گفتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سخته حتی از تو گفتن از گذشته ها نوشتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدایه عاشقونه تورو فریاد میزنم من اسم تورو هزار بار تویه سینه داد میزنم من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه دستای قشنگت تویه دست من نمونده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حسرت فاصله هامون منو به آتیش کشونده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه دستای قشنگت تویه دست من نمونده حسرت فاصله هامون منو به آتیش کشونده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من تورو از دلو جونم تویه دنیا میخوام من تورو تو زندگیمو تویه رویا میخوام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دست تو دیگه دیوونه میشم اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رنگ چشم تورو هیشکی نداره اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه دستای قشنگت تویه دست من نمونده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ترنم

    ۱۹ ساله 00

    خییلی خوب بود

    ۳ ماه پیش
  • آیناز

    ۱۳ ساله 00

    خیلی خیلی قشنگ بود عاشقش شدم ممنون از نویسنده ی این رمان

    ۵ ماه پیش
  • نارسیس

    01

    بشدت آبکی

    ۹ ماه پیش
  • سهیل

    ۲۷ ساله 20

    بسیاااار افتضاح فقط چند خط اولشو خوندم رمان باید مقدمه ش جذاب باشه و خواننده رو جذب کنه نه اینکه شروع نشده خخخخ و خخخخ ش براه باشه..متنفرم از اینکه رمان با لودگی و خخخخ و خخخخ شروع بشه.

    ۹ ماه پیش
  • ترنم

    00

    👍🏼👍🏼

    ۱۱ ماه پیش
  • فاطمه

    00

    رمان خوبی بود ولی خیلی خلاصه بود آخراش اصلا معلوم نشد چیشد چون وقتی بیمارستان بودن یدفعه پرید وقتی برادر ترنم صاحب فرزند میشه

    ۱ سال پیش
  • نرگس

    01

    خوب بود بد نبود سرگرم کننده بود من رمان های کم و خیلی دوست دارم اصلا به نظر من رمان زیاد حوصله سربره

    ۲ سال پیش
  • دلارم ایرانمنش

    ۲۰ ساله 01

    افتضاح در کل خسته نباشید

    ۲ سال پیش
  • ش.ا.ج

    00

    چرت و پرت مال یه دقیقشه .... در از غلط املایی واقعا حیف وقت مثلا نوشته اسرار به جای اصرار یا قهت به جای قحط .... در یک کلام افتضاح

    ۲ سال پیش
  • ?

    12

    سلام به خاطرزحمت نویسنده ممنون اما اصلا رمانش عالی نبود یه سوال چرا تواکثررمانهادخترا زحمت می کشنددانشگاه قبول میشنداون وقت به خاطریه پسردرس نمی خونندوخانواده هاهم خیلی بی توجه هستند؟🤔

    ۳ سال پیش
  • Diana

    ۲۰ ساله 10

    والا نمیدونم

    ۳ سال پیش
  • دخی

    ۱۸ ساله 20

    منکه نفهمیدم چی شد اما ممنونم

    ۳ سال پیش
  • اسما

    32

    به این رمانا میگن آبکی.

    ۳ سال پیش
  • تورو سننه عزیزم

    ۱۳ ساله 21

    رمان چرت و مزخرفی بود😞😳

    ۴ سال پیش
  • ماهی

    51

    تکراری

    ۴ سال پیش
  • راضیه

    42

    یه موضوع کلیشه ای و دیالوگهای کلیشه ای

    ۴ سال پیش
  • دختر شمالی

    81

    قلم نویسنده خیلیییی ضعیف بود رمانش بیشتر شبیه انشا بود خواننده رو جذب نمی کرد ترنمم خیلی لوس بود خیلی زود عاشق شد خیلی زودم بی خیالش شد کلا رمان خوبی نبود ولی خب نویسنده هم زحمت کشیده دستش درد نکنه

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.