داستان درمورد دختریه که هویت اصلیی نداره و تو یکی از مهمونی ها با یه نفری آشنا میشه که زندگیش به کل تغییر میکنه اما یه سوئتفاهم، یه اشتباه و برداشت اشتباه زندگیش نابود میشه…

ژانر : عاشقانه، اجتماعی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۹ دقیقه

مطالعه آنلاین تقصیر
نویسنده : الهه آرامش

ژانر : #عاشقانه #اجتماعی

خلاصه :

داستان درمورد دختریه که هویت اصلیی نداره و تو یکی از مهمونی ها با یه نفری

آشنا میشه که زندگیش به کل تغییر میکنه اما یه سوئتفاهم، یه اشتباه و برداشت

اشتباه زندگیش نابود میشه…

بزور چشمامو باز کردم بالای سرم پارچه های حریر مشکیو بنفش رو دیدم که بالای تختم بود و همراه نسیم خنکی که تو اتاق میپیچید میرقصید..چشمامو مالیدم با دیدن ساعت از جا پریدم.خیلی دیرم شده بود ساعت هشت و نیم کلاس داشتم ولی الان نه و سی و پنج دقیه اس..با دو تا دستام کوبیدم تو سرم و گفتم:

-وای بدبخت شدم الان لابد استاد...

دیگه ادامه ندادم پتو رو کنار زدم و بطرف دستشویی رفتم آبی به سر و صورتم زدم و خودمو توی آیینه نگاه میکردم.چشمای مشکی خالص..پوستم گندمی متمایل به سفید..لبای صورتی قلوه ای..صورتمم کمی کشیده بود ...بر خلاف عادت همیشگی بدون غر زدن از اتاق خارج شدم و بسرعت نور روی نرده نشستمو سر خوردم پایین.با دیدن پدرام حس کردم آب شدمو فرو رفتم تو زمین.اون مگه کار نداشت!همیشه نیم ساعت زود تر از من میرفت شرکت! نمیدونم چی تو چشمام دید که غش غش خندید و گفت:

-صبح بخیر گلآره خانم.چقد زود از خواب بیدار شدی.

گیج و منگ نگاهش کردمو گفتم:

-کلاسم دیر شده حالا چکار کنم؟دیشب خیلی دیر خوایدم

نشستم روی مبل و صودتمو لای دستام پنهون کردم.تا الان پنج بار تو کلاس ویالون غیبت کرده بودم هر بارم با دلایل مختلف که استاد بهش میگفت بهونه!مطمئنا اگه اینبارم برم از کلاس بیرونم میکنه.صدای پدرامو شنیدم که میگفت:

-پاشو دختر.پاشو بیا صبحانه بخور

پدرام پسر دایی من بود البته نه واقعی چون من پرورشگاهی بودمو تو سن دو سالگیم مادر و پدر مهربونم منو خریدن..اونا بچه دار نمیشدن برای همین پدرام و رو به فرزندی قبول کردن پدر و مادر پدرامم خیلی وقته که از دنیا رفته بودن.وقتی که پدرام شش ساله شد منو خریدن چون به گفته مامانم یه دختر دیگه هم میخواستن که خواسته هاشون کامل بشه.فریبا خانم که مادر بنده اس میگه وقتی منو خرید از دنیا بی نیاز شد میگفت وقتی منو پدرامو داره غم نداره این حرف پدرمم بود.وقتی به این موضوع بی ربط فکر کردم پر از هیجان شدم و گفتم:

-الان میام داداش

.با خوشحالی نستم روی صندلی پدرام یه لقمه رو گرفت سمتم لبخندی زد و گفت:

-اینم واسه خواهری

لقمه رو ازش گرفتم و خوردم.تا پایان خوردن صبحانه پدرام از در مورد کلاسمو درسام حرف زد ولی من بدون توجه به حرفاش آبمیوه پرتغالو نوشیدمو گفتم:

-پدی کی میریم صیغه بخونیم؟

خودشو لوس کرد و گفت:

-ایش!من که دلم نمیخواد خواهری غرغرو مث تو داشته باشم..

میدونستم به شوخی میگه منم اداشو دراوردمو گفتم:

-ایش دلتم بخواد دسته گلی مث من خو هرت باشه باید بذاری تو تخم چشات

دوباره با همون حالت گفت:

-ایش دلمم نمیخواد

هردو خندیدم..تازه یادم افتاد که فردا میریم صیغه کنیم برای محرمیت...

با خوشحالی پریدم روی تخت اما تا چشمم به ویالون خورد بادم خوابید.اول آموزش هم با خودم گفتم که من ازین شانسا ندارم که یه کلاسو تا اخر برم.دستامو گذاشتم زیر چون امو با اخم گفتم:

-تف تو شانس سگی من

کلافه سرمو گذاشتم روی بالشتو گفتم:

-اه اصلا ولش کن بیخیال ویالون.ازین خوشحال باش که دیگه قرار نیس تو خونه ات شال و روسری سر کنی

با همین فکر از جا پریدم و رفتم تو هال...پدرام داشت تلوزیون تماشا میکرد رفتم تلوزینو خاموش کردم قبل ازینکه غر بزنه جدی گفتم:

-من میخوام برم بیرون..پاشو

اخم کرد و گفت:

-اه چرا تلوزیونو خاموش کردی؟لعنتی موقعیت حساس بود..

چیزی نگفتم پدرام ملتسمانه گفت:

-گلی تورو خدا قول میدم اگه ببره بریم بیرون

تلوزیونو روشن کردم نشستم کناز پدرامو مشغول تماشا شدم...

دقیقه هشتاد بود نتیجه فعلا به نفع تیمش بود خدا خدا میکردم که نبازه اگرنه میدونم برای پدرم اوقات و اوضاع نمیمونه و اعصابش میریزه بهم وبقول خودش اگه نبره سگ میشه و این حرفشم حقیقت داره.کار خدا آخرش به نفعش تموم شد. پدرام اونقد خوشحال بود میخواست بال در بیاره. تاحالا اینقد خوشحال ندیده بودمش. با عجله گفت:

-زود باش بیا صورتمو قرمز کن زووود

-چند سالته پدرام کوچولو؟

خم شد روی صورتمو گفت:

-من شیش سالمه حالا هم پاشو زود منو درس کن تا ببرمت بیرون ببین چه خبررررره

با خوشحالی از جا کنده شدم با پدرام رفتیم تو اتاقمو بعد از بیست دقیقه صورتشو به رنگ قرمز اونطور که میخواست نقاشی کردم..چند دقیه بعد که امده رفتن شدیم پدرام کفش قرمزشو پوشید که با شال و پیرهنش کاملا ست شده بود.بند کفشمو بستمو گفتم:

-چه خبرته..تاحالا اینجوری ندیده بودتم مثل جن شدی

خندید و بی توجه به حرفم بطرف در رفت و گفت:

-زود باش بریم...

سوار 206 قرمزش شدیم.این همیشه همه چیزش قرمز بود از ماشین و لباس بگو تا رنگ تخت خواب و دکوآسیون اتاقش حتی چراغ خواب و آباژورشم برنگ قرمز بود و دیوار های اتاقش پر از عکس بازیکن ها و عکس های دسته جمعی تیمی...

شالشو داد به من درحالی که با سرعت میرفت و بوق میزد گفت:

-شالو ببر از پنجره بیرون

پنجره رو اوردم پایین و شالو بیرون تکون میدادم...خیابون شلوغ و پر از ازدحام جمعیت بود که همه روی صورتشون نقاشی کشیده بودن اونم برنگ قرمز.بعضی ها ماشینشو با پاچه های قرمز که آرم روش بود رو پوشونده بودن بعضی ها هم مثل ما شال داشتند و همراه کلاه های عجیب و غریب!اصلا از شلوغی خوشم نمیومد دوس داشتم بریم یه جای دبش و خلوت نه همش تو ترافیک و ماشین باشیم.پدرام صدای ظبتو برد بالا و میان آهنگ که رپی که میخوند داد و هورا از خوشحالی میکشید....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرام پرید تو بغل مامان و خودشو لوس کرد مامان خندید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدرام کوچولو مامانی تو..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه باهم خندیدم با اینکه 24 سالش بود ولی از لوس بازی و بچه بازیاش دست بردار نبود.بابا یکی زد پس گردنشو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بگو دَ دَ بابا ببینه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینبار صدای خنده ها بلند تر شد پدرام اخم کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا به من میگید بچه به این گلاره هه نمیگید؟من 26 سالمه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوتی زدمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اووووووو ببین چقد زیاد میگی اصلش 24 سالت بیشتر نیس.درضمن من هرچی سنم کمتر باشه بچه تر از تو نیستم که.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا دو سال ب جایی بند نیس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس اینقد با اعتماد به نفس نگو 26 انگار علامه ای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان دستشو حلقه کرد دور کمرمو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راس میگه دخترک نازم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همیشه تو شوخی هایی که میکردیم مامان طرف من بود و بابا طرف پدرام.بابا موهای پدرامو نوازش کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الهی من قربون پسرم برم که علامه اس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرام یواشکی واسم زبون دراورد منم در جوابش گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا ببین علامه تو چقدر با ادبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واسم زبون دراورد علامه کدخدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا زمان شروع سریال همگی ساکت شدیم و بعدش دوباره به گل گفتنا و گل شنفتنامون تا پاسی از شب ادامه دادیم.کم کم صدای خمیازه ها بلند شد و هرکدوم به سمت اتاقامون رفتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طبق عادت همیشگیم مشغول برسی خودم تو آینه بودم که پدرامو دیدم با تعجب رومو برگردونمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی..کسی یادت نداده با اجازه وارد اتاق شی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالی که به چشمام خیره شده بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من اینچیزا سرم نمیشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غریدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی توجه به شکایتم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی خوشگل شدی خواهری.تو عروس بشی چکار میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی نگفتم فقط مظلومانه نگاهش کردم پدرام دلش ضعف رفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اونجوری نگام نکن گربه چموش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کردم و بازم نالیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی میری بیرون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در کمال پررویی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نچ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه بی ادب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عروس خانم نمیخوان تشریف بیارن بریم ازدواج کنیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ازدواج؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله..ازدواج

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدونستم داره باهام شوخی میکنه پسش زدم و رفتم مشفول رژ لبم شدم اونم اومد بالاس سرم هنوز کامل نمالیده بودم که رژ لبو تو دستم نگه داشتو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بسه دیگه عروس خانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کردمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی بذار کارمو کنم مزاحمم نشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم بسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی اذیتم نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو که خشگل هستی پس آرایش برای چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی میری کنار یا نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرصم گرفت ولی ازین پرروییش خوشم میومد .دستمو از دستش کشیدم بیرونو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدرام داداش که میشی حق نداری گیر بخودی بدی ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میدم چون آبجیمی.خوشم نمیاد بیش ازین آرایش کنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مظلومانه نگاهش کردمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدرام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم دلش ضعف رفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه نمیگم اونجوری نگاهم نکن؟ باشه آرایش کن ولی اگه ببینم زیاد و غلیظ باشه برت میگردونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخ جون نقطه ضعفش دستم اومد..دیگه نمیتونه زور بگه.اگه زودتر دستم میومد اینقد حرص نمیخوردم..کمی که رژ زدم قبل ازینکه خودش شکایت کنه گذاشتمش کنار و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بریم داداشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گرفت و باهم از پله ها پایی اومدیم. مامانو باباهم که آماده شده بودن و جلوی در ایستاده بودن با دیدن ما خندیدن بابا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الهی من فدای دختر و پسر خودم برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز روی پله ها بودیمو پایین میومدیم مامان با هیجان دستشو جلو آورد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صبر کنید صبر کنید...همونجا وایسید تا دوربینو بیارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان بسرعت به اتاق رفت طولی نکشید که با خودش دوربین عکاسی رو آورد و نزدیک ما شد پایین پله ها ایستاد دوربینو گرفت جلوی چشمش و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بخندین ببینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هردو لبخند زدیم و مامان گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یک.دو.سه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و عکسو گرفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قربونتون برم عسلای من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدا نکنه مامان گلم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و ناخودآگاه پریدم تو بغلش و بوسیدمش بابا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب حالا زود بیایید نمیخواد ازدواج کنن که .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرام خندید و حرف بابا رو تایید کرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرام نشست کنارمو عاقد شروع کرد صیغه رو خوند.پدرام زیر لب آروم طوری که خودمو خودش بشنوه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یه لباس عروس کم داشتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفت بزور جلوی خندم رو گرفتمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هـیــــس...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو باز کردم اولین چیزی که نگاهم بش خورد پدرام بود که کناز روی تخت خوابیده بود از جا پریدمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی چرا اومدی تو اتاقم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالی که چشمامو میمالیدم نشست و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دوس دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غر زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی تورو خدا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غر نزن میخوام ی خبر خوب و داغ بهت بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه خبری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ذوق گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امشب بابا همه رو دعوت کرده برای جشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگاهش کردمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چـــــــــــی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همین که شنیدی.الانم پاشو بریم بیرون مامان یکم خرید سپرده بهم خودمم میخوام برم لباس بخرم میخوام تو هم باشی باهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتمو لای دستام پنهون کردم و غر زدم طوری که خودمم نشنیدم پدرام گفت:چی؟ دوباره غر زدم بازم همون سوالو پرسید و غر زدم جوری که خودمم نمیشنیدم غر میزدم پدرام دستامو کنار کشید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-درس بگو ببینم چی غر غر میکنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کلافگی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اصلا حوصله جشن و شلوغی رو ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیوونه خوشحال باش بابا بخاطر منو تو داره جشن میگیره اونوخ تو میگی حوصله نداری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منتظر نموند دوباره غر بزنم دستمو گرفت و از تخت بلندم کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زود باش حاضر شو تا بریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حوصله ندارم حوصله شلوغی و سر و صدا رو ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عزیزم من که نمیتونم رو حرف بابا بحرفم که.مامان لیست خریدا رو داده به من.گفتم تو هم باهام باشی.اگه دوس نداری بیایی نیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جانم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من بات میام ولی قول بده زود برگردیم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چشم قول میدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشواز زیر چون ام برداشت و هردوتا دستامو گرفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا حاضر نمیشی؟هنوز داری منو با نگاهت میخوری ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه اگه تو بذاری آماده بشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستامو ول کرد و بدون حرف از اتاق خارج شد.اه اینقد بدم میاد کسی از خواب بیدارم کنه که نگو...با کلی غرغر یه مانتو و شلوار پوشیدمو همراه پدرام به بازار رفتیم...اول خریدای مامانو انجام دادیمو بعد رفتیم سراغ لباس ها..درحالی که دست تو دست هم بودیمو تو بازار دور میرفتیم چشمم خورد به یه مردونه فروسی دست پدرامو تکون دادمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی نیگا..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به مغازه اشاره کردمو ادامه دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میخوای بریم اونجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چشم بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داخل مغازه رفتیم یه پسر جوون که بش میخورد 23-24 ساله باشه فروشنده اش بود و با ورود ما خوش امد گفت..پدرام بطرف یکی از بلوز ها رفت که سفید و ساده بود آستینشو گرفت طرف منو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این چطورهآبجی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ساده ست هاااا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبل ازینکه پدرام چیزی بگه پسره از پشت میز بیرون اومد یه کت مشکی رنگ همراه یه پاپیون مشکی آورد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینا هم همراهش هست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرام کت و پاپیون رو گرفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برم پروو کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برو..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت تو یکی از اتاقک ها و مشغول پروو شد منم روی یکی از چها پایه ها نشستم چشمم خورد به پسره که تو چشمام خیره شده بود وقتی منو متوجه خودش دید لبخندی زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میدونستی خیلی خوشگلی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگاش کردم عجب رویی داشت!مرتیکه عوضی لندهور اگه پدرام نبود میرفتم یقه شو میچسبیدم کاری هم نداشتم که جای تعجب داشته باشه..قبل ازینکه من فحشش بدم اومد به طرف کاغذی رو گرفت سمتم و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا خانم خوشگله...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاغذو ازش گرفتم همونجا جلوی چشمش پاره کردمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فکر کردی اون که همراهمه کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون توجه بحرفم میخواست حرفی بزنه که پدرام از پشت مچ دستشو گرفت و پیچوند. پسره پشت سرهم التماس میکرد و میگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخ...آی..ول کن دستمو آخ...غلط کردم..آی دستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینقد دستشو فشار داد تا پسره به گریه افتاد دلم براش سوخت رفتم سمت پدرامو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدرام ولش کن...تورو خدا کشتیش بدبختو ولش کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در آخر دستشو ول کرد و با خشونت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ابله به نامزد من شماره میدی آدمت میکنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گردنشو گرفت میخواست بچسبونتش به دیوار که جلوشو گرفتم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بخدا پدرام اگه ادامه بدی ول میکنم میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرام نگاهی بم انداخت و بعد به پسره اخرش گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-د آخه تو غلط میکنی ک به نامزد من شماره میدی عوضی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره با نگاهای ملتمسش گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خواهش میکنم غلط کردم ولم کن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرام کلافه دستشو از گردن پسره جدا کرد کتشو دراورد و وحشیانه انداخت کف زمین بدون حرف دستمو گرفت و از اونجا دور شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو ماشین نشستیم دستمو ول کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خریدمو زحر مارم کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخه به من چه؟خودش اول شروع ک...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جملمو هنوز کامل نگفته بودم که محکم کوبید به فرمون و داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بس کن گلاره.مگه من همیشه نمیگم بهت که کم آرایش کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو زیر انداختم میترسیدم حرفی بزنمو دوباره سرم داد بزنه ناخودآگاه بغض کردم و چونه ام لرزید پدرام که حالمو دید لبخند تلخی زد دستشو برد زیر چون امو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید ناراحتت کردم نباید سرت داد میزدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکم روی گونم سر خورد با شصتش اشکمو پاک کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-.گفتم که نمیخواستم ناراحتت کنم.حالا گریه نکن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه داداشی اشکال نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این تو ذاتم بود..از بچگی دل نازک بودم سر یه چیز بیخودی سریع گریم میگرفت. اشکم دم مشکم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو بوسید بعد نوازششون کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیگه نبینم ازون چشمای نازت اشک بباره ها...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم دوباره ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا بیا بریم جای دیگه خرید کنیم آبجی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشینو روشن کرد و براه افتاد ...دم یه پاساژ شیک نگه داشت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا افتخار میدی سلیقه خرج کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند کجی زدمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بریم داداشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و دمبال این حرف هر دو از ماشین پیاده شدیم و بطرف پاساژ رفتیم ..پدرام به یه مردونه فروشی اشاره کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بریم اونجا آبجی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ذوق گفتم بریم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگاهش میکردم چقدر لباسی که پروو کرده بود بهش میومد! یه شلوار سرمه ای پر رنگ تنگ با پیرهن آستین سه ربعی سفید که یقه اش با پاپیون مشکی پوشیده شده بود..با چشمایی گرد نگاهش کردمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای پدی خیلی بهت میاد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرام یه نگاه دیگه از سر تا پاه کرد و با ذوق گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واقعا؟.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره دیگه .پس همینو برمیداری؟یا میخوایی کت بردای یا تیپ اسپرت بزنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه همین خوبه البته اگه تو بگی چیز دیگه میگم چشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه داداش هرچی خودت بپسندی..من که میگم این قشنگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه پس همین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت تا با فروشنده حساب کنه پاهام درد میکرد دیه نای راه رفتن نداشتم چشممو دوختم به کفش پاشنه ده سانتی که پوشیده بودم دستی روی زانوم کشیدمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم پدرام از کجا پیداش شد اونکه داشت با فروشنده حرف میزد!کنارم روی پاهاش نشست دستمو که روی زانوم بود گرفتو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی شده مهربونم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از لحن حرف زدنش خندم گرفت.اون هیچوقت اینجوری باهام حرف نمیزد حتما میخواست از دلم در بیاره جلوی خندمو گرتمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیزی نیس فقط یکم پاهام درد گرفته..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فدات شم..بخاطر من اینقد راهو اومدی.میخوای بغلت کنم عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمایی گرد نگاهش کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جان دلم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی بیا بریم دیگه دیر شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل همیشه دستمو گرفت و همراه هم از پاساژ بیرون اومدیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لباس بلند سفید بین مهمونا میخرامیدم پدرام حتی یک لحظه هم ازم پشم برنمیداشت و حواسش بهم بود...یه لحظه رفت پیش دوستش که صداش زد بهم گفته بود که یه گوشه وایسم تا خودش بیاد داشتم شربت میخوردم که یکی از پشت بازومو چنگ زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تاحالا اینقد خوشگل ندیده بودمت عزیز تر از جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم نگاهش کنم وای خدای من آرشام بود نوه دایی مامانم اونکه همیشه سعی رسیدن به منو داشت و من چقدر ازین بشر متنفر بودم.برعکس روابط خونوادگیمونم باهاشون خوب بود ولی من هیچوقت سعی نداشتم به پدرام یه به مامان بگم که این یه مزاحم سیریشه...با بهت گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو اینجا چکار میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منتظر جواب واینسادم خواستم از جلوش رد بشم که سد راهم شد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آ آ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیکلتو کنار بکش میخوام برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا اینقدر تند میری دختر؟اروم تر..من که دوستت دارم چرا اینکار میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص هلش دادم ولی چشمم روز بعد نبینه پدرام پشتش بود و داشت منو آرشامو نگاه میکرد با خودم گفتم الانه که دعوا را بندازه عابرو ریزی کنه!ولی خلاف این عقیده دست آرشامو با خشونت گرفت و باهم از پله ها بالا رفتند...وای خدا نکنه بکشدش!یا کتکش بزنه!یا خفه اش کنه!بی توجه به پسرایی که متلک مینداختن با عجله از پله ها بالا رفتم و گوشمو چسبوندم به اتاقی که صداشون میومد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرام: مگه من بهت نگفتم دس از سرش بردار؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرشام:اون مال منه هیچکسم حق نداره رو حرفم حرف بزنه فهمیدی؟من با تمام وجودم یپرستمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو غلط میکنی که بخوای بپرستیش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببین پدرام این قضیه چه مشکلی با تو داره؟چند وقت دیگه هم قراره بیاییم خواستگاریش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدا تمام وجودم تو حالت بهت خشک شده بود نه پلک میزدم نه تکون میخوردم حتی نفسم نمیکشیدم این آشغال بیشعور میخواس بیاد...دیگه ادامه ندادم و ادامه دادم به گوش دادن حرفاشون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هر مشکلی که داشته باشه اجازه نمیدم خواهرم مال تو باشه حالا هرچقدرم که میخوای تقلا کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فکر نمیکنم عشق من نسبت به گلاره ربطی به برادرش داشته باشه نه یه برادر خونی بلکه یه برادر..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم چی شد که صداش خفه شد و صداهی نا واضح از اتاق بیرون میومد فقط خدا کنه که خف اش نکرده باشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرام:میبندی یا خودم ببیندم اون گاله تو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من کاری به تو ندارم پدرام یه روزی میرسه که گلاره مال من میشه مال من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ادامه نده آرشام اگرنه دهنتو با خون یکی میکنم حیف که نمیخوام این جشن زحر مار گلاره و من بشه چون ارزش نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من با تموم وجودم عاشق گلارم اگه لازم باشه میوتم برم تو جشن داد بزنم که دنیامو به پاش میریزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ارشام نذار اخلاقم عنی بشه حرف گوش کن و کاری به گلاره نداشته باش نذار کاری کنم حتی روابط خونوادگیمونم بهم بریزه چون میکشمت اگه یبار دیگه نزدیکش شی...ببین ما داریم مث دو تا مرد صحبت میکنیم پس نذار جشن خراب شه خب؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما داریم مث دو تا مرد صحبت میکنیم خب؟پس بگو مشکلت با منو گلاره چیه؟؟-

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مشکل اینجاس که گلاره دوستت نداره میفهمی؟ اگه باور نداری یتونی از زبون خودش بشنوی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بدرک..بدرک که دوستم نداره ولی من میخوامش من که دوستش دارم من که عاشقشم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه صحبتی رد و بدل نشد گوشم هنوز روی در بود که در با دستای پدرام گشوه شد قلبم تو سینه ام داشت بالا و پایین میرفت از خجالت سرمو انداختم زیر حتی نتونستم ببینم عکس العمل آرشامو پدرام چیه!پدرام دستمو محکم و با خشونت گرفت و بردم تو اتاقمو درو قفل کرد..از ترس داشتم ب خودم میلرزیدم رفتم طرف پدرامو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چت شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون توجه به سوالم فقط نگام کرد.درحالی که به چشمام خیره شده بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من با تو چکار کنم دختر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منگ نگاه کردم تو چشمشو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چکار کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب سوالمم نداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدرام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم جوابی نداد. فقط زیر لب گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این آرشام داره دیوونم میکنه. باید به حسابش برسم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولش کن اون آشغالو.. همه ت جشن منتظرموننـــــا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه...میریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی بریم بیرون؟گرمم شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی نشست روی تخت و بیخیال شد از ته دلم خوشحال شدم تا خواستم دستگیره رو بگیرم که برم بیرون گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میخوان بیان خواستگاریت؟ تو میخوای ازدواج کنی؟ اون پسره ی هرزه عوضی تو رو میخواد گلاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من قرار نیس ازدواج کنم پدرام..اون میاد که به درک فک کردی من قبول میکنم؟من هیچوقت با کسی که دوستش ندارم ازدواج نمیکنم هیچوقت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد کنار من شونه هامو محکم گرفت تکون داد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مطمئن باشم خواهرم عاشق کسی نمیشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفته بود این چی داشت میگفت؟فک کنم دیوونه شده شده بود عاشق؟ازدواج؟ کسی؟د اخه کی؟من روهم رفته نوزده سالمه من هنوز بچه ام این چی داشت میگفت واسه خودش؟ جدی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدرام داداش...من قرار نیس..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بقیه شو تاکید کردم روشو با جدیت بیشتری گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حتی به ازدواجم فکر کنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باور کن دوستت دارم باور کن نگرانتم این رفتار از هر داداشیه که رو خواهرش حساسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنون داداشی جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و از اتاق که فضای خفقان آوری داشت بیرون اومدم پشت سرمم پدرام اومد دستمو گرفت و با هم از پله ها پایین رفتیم به پله اخر که رسیدیم در گوشم زمزمه کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیگه تنهات نمیذارم هر هرزه ای بیاد مثل این اشغال نزدیکت بشه خواهری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنون پدی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و همراه هم جمعیتو میشکافتیمو از بینشون رد میشدیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان درحالی که غذا رو میذاشت روی اجاق روبه پدرام کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدرام مامان یه دقه بیا تو اتاق کارت دارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی توجه به مامانو پدرام که رفت طرف اتاق مامان مشغول تماشای فیلم شدم...چند دقیه بعد پدرام از اتاق بیرون اومد و کنارم روی مبل نشست و بدون حرف به تلوزیون چشم دوخت.به موقعیت حساس فیلم که رسید گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی دیدی چکارش کرد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب نداد.وقتی که نگاهش کردم دیدم یه جا خیره شده و کنترل تلوزیونو گرفته تو دهنش کنترلو کشیدم از تو دستش بیرون و نالیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدرام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرام که به خودش اومد گیج نگاهم کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله؟...جانم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کردم خودمو انداختم تو بغلشو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حواست کجاس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو حالی که موهامو وازش میکرد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید عزیزم..خوب چی کار کرد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حالت قهر گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خم شد روی صورتمو مظلومانه نگاهم کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گلی من ک عذر خواهی کردم ازت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اینکه نگاش کنم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به چی فکر میکردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس هیچی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اَه بس کنید دیگه هعی هیچی هیچی..نفهمیدیم چی شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرام یواشکی خندی و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بجون آبجیم هیچی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آهـــان پس هیچی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی خب بسه کن الان مامان دوباره صداش درمیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بدون حرفی مشغول دیدن بقیه فیلم شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالی که پست های دوستامو میخوندم یه پفک گذاشتم تو دهنم چشمم افتاد به یه متن زیبا که خیلی عاشقش شدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داداش که داشته باشی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی هست که آخر شبا با اینکه خستش ببرتت بیرون یه هوایی بخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داداش که داشته باشی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی هست بیاد دستاتو گره بزنه به هم تو بغلش و از اینکه نمیتونی جم بخوری لذت ببره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داداش که داشته باشی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی هست بهت گیر بده که روژت ی کم زیادی پررنگه کم رنگش کن لدفن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داداش که داشته باشی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی هست بگه یه جوری برو بیرون که کسی به آبجی خوشگلم چپ نگاه نکنه ملتففففف؟تو ام بگی آره اونم بگه دِ نشد ملتففففففف؟ تو ام جیغ بکشی آرررههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داداش که داشته باشی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی هست وقتی بهش زنگ میزنی بگه باز چی میخوای؟کی اونروز برسه که از شرت راحت شم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داداش که داشته باشی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی هست که واست غیرتی شه...روت حساس باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه داداش که داشته باشی انگار دنیا رو داری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لایک گذاشتم زیر پیتش و آخرش کپی اش کردم و فرستادم برای پدرام...من عاشق داداشم بودم عاشق حساس بودناش بودم عاشق لوس بازی هاش بودم عاشق وحشی بازیاش بودم و اندازه مامانو بابام دوسش داشتم بخصوص اینروزا که رگ غیرتش میزنه بیرون. درسته که خونی نیس ولی خب فرقی هم نداشت بالاخره تو دلم محبوبیت ایجاد کرده بود و همین برای من کافی بود که عاشق برادرم باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرام رفته بود شرکت و تا شب خونه نمیومد خدایا چی شد که این متنو خوندم اینقد جوگیر شدم!دلم براش تنگ شد دوس داشتم همین الان برم پیشش ولی حیف که گفت جلسه داره و سرش شلوغه.حالا که دلم براش تنگ شده میرم واسش هدیه میخرم..با این فکر از جا پریدم و بسرعت نور آماده شدم...رفتم لب خیابونو دربست گرفتم و رفتم پاساژ.تصمیم داشتم واسش یه لباس قرمز بخرم رنگ مورد علاقه اش همیشه قرمز بود و مطمئن بودم با دیدنش خوشحال میشه.ولی اونکه هزار تا لباس قرمز داره!پس بهتره بفکر دیگه ای باشم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو ی مغازه مشغول دیدن گوشواره ها و النگو ا شدم که صدای اس ام اس از تو جیبم اومد درش اوردم پدرام بود نوشته بود:من فدای تو بشم گل من عروسک ناز من فدای چشمات برم عزیز دلم خواهر خودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدمو جوابشو دادم:خدا نکنه داداش گلم..همه جوره برام عزیزی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیمو گذاشتم تو جیبم از کناز اون مغازه رد شدم نصمیم گرفتم واسش عروسکای قرمز بخرم...به مغازه بزرگی رسید که پر از دنیای عروسک و اسبابازی بود.رفتم ته سالن قسمت عروسک ها یه خرس گنده و بزرگ قرمز پشمالو که تو دستش یه قلب سیاه بود داشت بهم چشمک میزد قیمتشو از فروشنده پرسیدمو در جواب شنیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-5/55 تومان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچی بود خیلی جیگر بود بی توجه به قیمتش از تو میخ دراوردم و گرفتم تو بغلم اما ازمنم رد کرده بود خیلی بزرگ و گنده بود زانو هاش روی زمین تا شد و قدش هنوز از من بالا تر بود.فروشنده اومد سمتم سوتی کشید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واقعا میخوایین بخرین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله..فقط نمیدونم چطوری ببرم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فروشنده هه فقز به منو عروسک نگاه میکرد ادامه دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه یکی بیاد اینو واسم تا خابون بیاره بیش از قیمتش بهش تعلق میدم بدون تخفیف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فروشنده لبخندی زد نگاهی پشت سرش انداخت و داد د:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اصـــــــغـر حواست به مغازه باشه من زود میام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خرسو ازم گرفت خواست بره ک گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجا؟من هنوز کارم تموم نشده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر جاش ایستاد نگاهی به جعبه های خشگل انداختم یکی به شکل قلب که تقیبا بزرگ بود و به پاپیون مشکی رور جعبه اش بود رو برداشتمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینو هم میبرم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با فروشنده از مغازه خارج شدیم رفتم سمت یه کفش فروشی اونجا یه کفش مشکی براق که کنازش یه سگگ داشت و شیک و مردونه بود رو برداشتمو گذاشتم تو جعبه و قیمتشو بهاش حساب کردم...فروشندهه خرسو گذاشت کنار من بعد از اینکه باهاش حساب کردم تاکسی راه افتاد به سمت خونه.وقتی رسیدم فهمیدم مامانو بابا نیستند مامان که طبق روال ویرفت مهمونی و بابا هم شرکت بود پس بهترین موقعیت بود واسه اینکه پدرامو سوپرایز کنم...خرسو گوشه تختش گذاشتم جعبه هم کناز قرار دادم...با سرعت رفتم تو آشپزخونه و بسته شکلاتو آوردم و کناز هدیه ها گذاشتمو صبر کردم تا بیاد.روی تختش نشسته بود که گوشیم زنگ خورد شرظ بستم که پدرامه و همونم بود گوشیو برداشت پدرام گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الو سلام عزیزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام داداشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجایی آبجی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خونه ام..پدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جانم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کی میایی خونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ساعت نه شب میام چطور عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی همینطوری من تو خونه تنهام حوصله ام سر رفته...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الهی فدات شم.تازه جلسه تموم شده جلسه بعدی نیم ساعت دیگه شروع میشه بعدش وقتی کارای شرکتو کردم میام پیش آبجیم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی من تنهام تا تو بیایی من مردم که..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گلی بس کن..من زنگت نزدم این حرفا رو بشنوم دیگه تکرار نمیکنی ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید داداش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا دوس داری بیام دمبالت حداقل پیشم باشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه اونجا بیشتر حوصله ام سر میره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب بشین فیلم ببین..یکم واسه خودت دلبری کن الکی آرایش کن برقص...رمان بخون ..اتاق منو تمیز کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید منم خندیدمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی پررویی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میدونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیش از حد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خبر دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جان پدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیگه چکار کنم؟دوس دارم پیشم باشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم بیش تر از تو آبجی خوشگل خودم.دیگه کاری نداری عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه نمیگی جلسه نیم ساعت دیگه شروع میشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا ولی اگه الان پرونده ها رو برسی کنم اونوقت شب زود تر میام خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قول میدی زود برگردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره خواهری قولت میدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خداحافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خداحافظ خواهری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیو قطع کردم و گذاشتم کناز خرس.اونقد فکر کردم تا نمیدونم چی و کی شد که خوابم برد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بوسه ای که روی پیشانیم گذاشت از جا پریدم .با دیدن پدرام جا خوردم وای خدا تمام نقششه هام نقش بر آب شد..پایین تخت نشست دستمو گرفت ازون لبخندا زد که به زیبایی هاش می افزود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الهی دورت بگردم...بخاطر من اینقد زمحت کشیدی و منتظر موندی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو مالیدم یه کش و قوصی به خودم دادمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پدی خیلی بدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا شیرینم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا در نزدی وارد اتاق شدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندش گرفت و خنده اش شدید تر شد یه نگهای ب دور و برم اداختم. وای خدا جون چه سوتی داده بودم تو اتاقش خوابیده بودم بد میگم چرا در نزده!لبمو گاز گرفتمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید اصلا هواسم نبود اینجا خوابم برده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو کشید روی گونه امو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فدای سرت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشاره کردم به هدیه ها و با کلی ذوق گفتم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دوستشون داری؟ببین واست چی گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در جعبه رو باز کردمو گرفتمش سمت پدرام ..با چشمایی گرد شده یکی از لنگه های کفشو دراورد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای مهربونم چه کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطمه

    00

    افتضاح بود اصلا قلم خوبی نداشت

    ۱ سال پیش
  • fateme

    ۱۷ ساله 00

    خیلی گشنگ بود ممنون از نویسندش🙂♥️✨

    ۲ سال پیش
  • ....

    00

    چرا اینطوری بود؟!با چه اعتماد ب نفسی اینو منتشرکردن 🙂🤣

    ۲ سال پیش
  • دیار

    02

    خوب بود.........

    ۲ سال پیش
  • آرام

    ۲۴ ساله 100

    فقط یه سوال برا چی داخل همه رمانا پسر دختر هر غلطی بخوان میکنن بعد ک ب جای باریک میرسه میگن تو مثل اب زلال و پاکی نمیتونم بهت دست بزنم رمانش هم اصلا خوب نبود

    ۲ سال پیش
  • آرام

    ۱۸ ساله 00

    چرت بود

    ۲ سال پیش
  • نیلی

    ۱۶ ساله 30

    اصن خیلیییی چرت بودرمانش خیلی غلط داش مث (دیبونه🤣🤣ودمبال) وای اصلا خیلی مزخرف بود دخترع هرکیو میدید عاشقش میشد مگ میشه ادم ب بچه ی خدش حسودی کنع اصن انگار دخترش هووش بود🤣😂

    ۲ سال پیش
  • شیطون

    30

    آآآ این چه رمانی حالم بد شد رمانم این قدر مزخرف مثلا میخواس شبیه رمان تقاص باشه اخه بلد نیستین رمان بنویسین چرا دست به قلم میشین مارو هم از رمان خوندن ناامید کردین

    ۳ سال پیش
  • یه بنده خدا:|

    50

    وات د فاز😐چرا اینجوریه هی ازدواج میکنه شوور ندیده بدبخت😐واقعا خیلی مسخره بود خیر سرم اومدم یه رمان عاشقانه بخونم دیگه عمراا با این وضع مسخره ی رمانا عاشقانه،عاشقانه بخونم:/💔

    ۳ سال پیش
  • ازاده شیبانی

    ۳۲ ساله 40

    از همون چند سطر اول فهمیم چقدر میتونه مزخرف باشه 🤢🤢🤢

    ۳ سال پیش
  • مهسا

    00

    یعنی مزخرف

    ۳ سال پیش
  • یاسمن

    41

    اولش میگه پدرام غیرتیه!بعد یهو پدرام که داداش ناتنیشه میاد دنبالش از خونه داداش تنیش میبرتش پارتی.بعدتوپارتیم سالسا میرقصه😂ببخشید نویسنده عزیز ولی خوب نبود. قلم ضعیف و بهم ریختگی موضوع

    ۳ سال پیش
  • .....

    100

    داستان ِ جالبی داشت ولی خب قلمش اصلا خوب نبود مخصوصا اونجا که نوشته بود مادرم به رحمت خدا مرد😐🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣پوکیدم اصن

    ۳ سال پیش
  • یاسمن

    30

    یعنی هرکی میگه این رمان خوبه تا حالا رمان نخونده . اصلا معلوم نبود چی به چیه من تا قسمت سوم خوندم اصلا معلوم نیست چی میگه 😑غلط املایی زیادیم داشت.

    ۳ سال پیش
  • ققنوس

    00

    همش چرت بود حیف وقت تلف شده....چی نوشتی حداقل یک کم رو قلمت کار کن....😋⁦🤯😬

    ۳ سال پیش
  • دنیا

    00

    اصلاخوب نبود🙃

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.