رمان سیب دندان زده به قلم شفقه مشعوفی
دختری ب بکری سیب سرخ حوا ب پاکی اب زمزم وبه زیبایی خورشید پسری از تبار گرگ که برای انتقام، از خورشید وپسر عمویش استفاده میکند... تا آبروی خاندان درخشان را بریزد... ازدواجی از سر اجبار... برای جمع این آبرو ریزی و عشقی که جرقه میزند با وجود زن دوم... و چه چیزی در انتظار این سیبی بکری است که دندان زده شده است...
ژانر : عاشقانه، ازدواج اجباری
تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۳۱ دقیقه
ژانر: #عاشقانه #ازدواج_اجباری
خلاصه:
دختری ب بکری سیب سرخ حوا
ب پاکی اب زمزم
وبه زیبایی خورشید
پسری از تبار گرگ که برای انتقام، از خورشید وپسر عمویش استفاده میکند...
تا آبروی خاندان درخشان را بریزد...
ازدواجی از سر اجبار...
برای جمع این آبرو ریزی
و عشقی که جرقه میزند با وجود زن دوم...
و چه چیزی در انتظار این سیبی بکری است که دندان زده شده است...
به نام خدا
تو به من خندیدی
و نمیدانستی
من به چه دلهره
از باغچه ی همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام
آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت !
’حمید مصدق ‘
دیگر ناگهانی لبخند نمی زد
و انگار غم سال ها
در نقطه ی کورِ خانه
منتظر مانده بود
تا حرف دلـش را به ما بزند...
خیره به چشم هایش که می شوم
شوخی نیست
جدی نیست
چیــزی نیست...
چه اندوهی ست
کنارِ نگاه مادرت چیزی نباشد جز نگرانی ...
دلواپسی ...
صدای ارام و طنازش را به گوشم رساند :برو اول دیدن خان بابا و زندی .
از کنارم گذشت.
صدایش کردم :مامان؟
ایستاد بر نگشت.
پر تردید لب ب سوال گشودم :چرا نمیذاشتی این سه سال رو بیام خونه ؟
نفس عمیقش و باز صدای این زن خوش قد وقامت .
- دیرت میشه خورشید ...مواظب باش این یه وجب شالت ازسر نیافته مش یوسف تو باغه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمان قد و قامت خوش ترکیبش را در کنج اشپزخانه چپاند و مرا باز بی جواب گذاشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبه های شالم را پشت سر انداختم و کتانی به پا کرده راهی عمارت وسط باغ شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمارتی کهمحل حکم رانی خان بابا بود و زندی و عمارت کناری اش مال آقا جان (پدرم)و زن اول پدرم ملک بانو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اصولا نه من نه مادرم از راه سنگفرش شده اجازه ی رفت و امد نداشتیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای نرم سبزه های مرطوب زیر پاهایم و خش خش برگهای بالا سرم تک تک حس های خوابیده ام را بیدار کرد بعد از دوسال باز بوی مخصوص این باغ را میشنیدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای پایی از پشت سرم نزدیک میشدایستادم و سر بر گرداندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعارف بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنا برادری...هنوز هم گویی یک تکه یخ بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهمرا از چشمان تیز وجست وجوگرش دزدیده و به دکمه های پیراهن مشکی اش دوختم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلامم را جواب نداد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمواخذه گرانه گفت : خبر نداشتم اومدی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرامش صدایم جلوی این لحن با جان کندن حفظ کردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دیشب رسیدم .خبر دار نشدنتون هم چندان تعجب اور نیس اصولا ادمای اون ور باغ ”نیست“حساب میشن،و شاید نیش زدم و او نیشخند .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای نیشخندش و با اجازه گفتن من و برگشتنم و صدای او که متوقفم کرد :نیست؟ اگه نیست حساب میشین این همه زیر نظر خان بابا و زندی بودن چه معنی میده؟مخصوصا توصدایم پر دلخوری بود :اینم برامون زیادیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایی نیامد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو پاهایم خودکار به طرف عمارت راه افتاد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم پُر بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپر از درد این سال ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین ”نیست“بودن ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین نبودن ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی مهری ها .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir„در دل من چيزی است...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل يک بيشه نور...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل خواب دم صبح...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو چنان بی تابم که دلم می خواهد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدوم تا ته دشت ، من بدوم تا سر کوه„
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر چوبی عمارت را که باز کردم بوی اسپند و گلاب زندی می آمد گویی وارد خانه ای در دهه ی سی شده بودیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپر از عتیقه پر از مخمل و ساتن خوش رنگ و لعاب پر از میز و صندلی های چوبی منبت کاری شده ی لهستانی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمان هایی که جان زندی به آن ها بسته است .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو گویا خان بابا جان میگیرد موقع دیدنشان .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف اشپزخانه یا همان مطبخ زندی راه افتادم .از ان مطبخ های امروزی بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه چهار چوب در تکیه زدم . دل سیر نگاهش کردم موی سپید و نقره فامش را ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیراهن تا سر زانوی خوش رنگ وجنسش و ان دستان سفید وچروکیده ای که گردو جای هسته ی خرما میگذاشت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارام که سلام دادم، ارام سر چرخاند، ارام لبخند زد. ارام قربان صدقه ام رفت و بازوانش شد مامن، شد ارام کننده ی جان، شد بر طرف کننده ی کینه و چرک دل .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دورت بگردم الهی خونه ام باز روشن شد ..،خورشیدم اومده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش را بوسیدم، موی سپیدش را بوییدم . اشک از چشمش زدودم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورت گرد و قاب گرفته دور چادر شبم را غرق بوسه کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو من غرق مهرش شدم .مهری که بیش از مهر مادرمبود، بیش از مهر پدرم بود؛ بی منت،بی تردید، همیشگی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسراغ خان بابا را که گرفتم به نشیمن اشاره کرد به سوی محل استراحت خان بابا پا تندکردم و با هر قدم صدای ظریف ودلنشین دخترکی بلبل زبان بلند تر میشید... سرک که کشیدم دخترکی با موهای بلند و طلایی فر دار را دیدمکه رویپای خان بابا نشسته و قندوعسل واز زبان جاری میسازدو این پیر مرد را شیفتهی خود میکرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام که دادم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر هر دوبه سویم چرخید. چشمان پیر فرتوتی که همچون سرو قصد خم شدن نداشت درخشید...لبخند جاری ساخت و این میان صدای جیغ دخترکی موطلایی خانه را در برگرفت ... و منی که لحظاتی بعد غرق بوسه های ابدار این عروسک بودم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخان بابا را هم با همان صلابت همیشگی با همان گره ی پیشانی و لبخند لب هایش زیارت کردم .لبخندش عمق داشت ...بوسه اش روی پیشانی ام هم مهر تاییدی بود بر مهرش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفهمید که بیرون میروم چند تراول کف دستم گذاشت و اعتراضم را که دید چشم بست که یعنی ساکت برو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هر چه زور در تن داشتم شیرین را از خود جدا کرده از در عمارت که بیرون زدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irملک بانو را نشسته در ایوان دیدم. چشمان افسونگرش همانند عقاب زیر نظرم داشت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سر سلامکردم. پوزخند زد وبا انگشت اشاره ،اشاره کرد به طرفش بروم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه گرداندم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا یوسف بیل به دست نگراننگاهم میکرد .لبخندی زدم به رویش و به سوی ایوان راه افتادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهچند قدمی اش که رسیدم سلامی دادم و دیالوگ تکراری بخیر بودن صبحش را تکرار کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند به روی لب های خوش فرم و رژ زده اش نشست ...نه از روی محبت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاهای کشیده اش را روی همانداخت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رسیدن به خیر ...چه بی خبر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند کمرنگی زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنون ...بالاخره که باید برمیگشتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندش کج شد ...پوزخند شد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب بعد از سه سال خود سر بودن این برگشتت یکم غافل گیر کننده اس .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم تنگ کردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه طور ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه چرخاند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچکدوممون انتظار برگشتت رونداشتیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب اینجا خونم بود باید برمیگشتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندش که محو شد، نگاهش هم تیزتر شد، برنده تر ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اینجا خونه ی تونیست دختر ...مادرت یه کلفته توهم یه کلفت زاده بیشتر نیستی خونه ام خونه ام نکن برای من .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم ریز کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پدرم چی ... اصولا بچه روبا پدرش با اصل ونصب دار میکنن پدرمم کلفته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقد بر افراشت ... قدم جلوگذاشت ...لبه ی شالم را چنگ زد و به طرف خود کشید ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی صورتم توپید : توفقط حاصل یه اشتباهی ،حاصل یه بد مستی دختر جان ... هیچی نیستی هیچی ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند کجی به چشمهای براقش زدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یادتون باشه ملک بانو من دختر جمشید درخشان هستم ...مثل پسرای شما .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعقب رفتم و دستش از بند شال بی نوایم رها شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت به اوکرده راهی در باغ شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدانستم این زبان درازی ام مجازات به همراه دارد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل ها از اومیترسیدم ... حتی دور بر عمارت هم آفتابی نمیشدم .الانهم میترسم ... بیشتر از دیروز ولی با بیست و دو سال سن نمیتوانستم ترسم را علم کنم و نشان دهم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی نذاشت به دیدن آقا جان بروم و این برخورد بعد از این چند سال چندان هم تعجب آور نبود همیشه اینگونه بود چه با من چه با مادر ساکت و مظلومم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه در نرسیده پسری قد بلند و خوش سیما لنگه ی در را باز کرد .گویا مهران بود .برادر زاده ی ملک بانو که بیشتر اوقات اینجا بود . هر چند تا مادرش زنده بود رفت امد کم بود ولی با مردن زن داداش ملک بانو و شریک شدن آقاجون و برادر ملک بانو رفت امد مهران خان بیشتر و بیشتر شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسی فوت کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخمجلوامد با چند قدم فاصله با اخم ومتفکر چند لحظه ای نگاهم کرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرو بالا انداخت و با لبخند جذابش گفت:به به خورشید خانوم رسیدن به خیر بعد سه سال چشممون به جمالت روشن شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنون ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنها کلمه ای بود که برای خالی نبودن عریضه توانستم بگویم . از همان بچگی تاثیری عجیبی روی من داشت .ضربان قلبم را تند میکردوزبان را کوتاه تر . سر پایین انداختم و با اجازه گویان از کنارش رد شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایش باز شد دلیلی بر تنگی نفس و سست شدن تک تک اعضای بدنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آب زیر پوستت رفته خوشگل شدی ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو شاید لازم بود ممنونی هم به این جمله ی خورشید خراب کن تحویل میدادم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی نشد، نتوانستم ، گویا جان میدادم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز در که بیرون زدم...خم شدهبند کتانی ام را داخل کفش کردم وپا تند کردم ایستادنو گوش دادن به نطق گرایی همه وقت گیر بود ...هر چند هنوز نصف ساکنین باغ را زیارت ننمودم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار تاکسی زرد رنگ شدم ادرس خانه ای در مرکز شهر را دادم ...خانه ای که جانم به آنجا بند بود و سه سال بود که از این بند جان دور بودم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکشنبه بود؛ از ان یکشنبه هایی که پریا خانه بود و تا لنگظهر در خواب .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنگ در را که برای سومین بار فشردم صدای گرفته اش در گوشم پیچید و لبخندم را کش داد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-منم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو این کلمه ی جادویی”منم“ حلال مشکلات بود که در باز شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدمی داخل حیاط گذاشتم و در را پشت سرم بستم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز دو پله ی جلوی حیاط بالا رفتم و در را با دستمهل دادم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاهای عریان و سفیدش از دسته ی مبل آویزان بود و تنِ پوشیده در تاب سفیدش روی مبل ولو بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی به این همه شلختگی اش زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همان چشمان بسته و صدای نخراشیده اش گفت :توروحت هر کی هستی ... سر صبحی چی از جونم میخوای که مزاحم شدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ای بی صدا کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشالم را در آورده و روی صورت نشُسته اش انداختم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نزدیک یکه دختره ی خرس. عوض مهمون نوازیته ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشالم را از صورتش کنار زد و با چشمانی درشت شده مرا که به طرف اشپزخانه میرفتم رصد کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اینجا چیکار میکنی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی توجه به او در یخجالش را باز کردم قوطی اب پرتقال رابرداشته ولیوانی پر کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-علیک سلام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیخ نشست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کی اومدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دیشب .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی از اب پرتقال را بالا رفتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری به این وضع لباس پوشیدنش تکان دادم وگفتم :خجالت بکش با این سر و وضعت،لبخند پهنی زد و به طرفم اومد بازوانش که دورم پیچید لبخند روی لب هایم شکوفه زد .و چه بیخیال بودم من که این همه سال به دور از آغوشش سر کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبه که اینجایی خورشید ... خوبه که میبنمت ...بودنت خوبه . اونم بعد سه سال .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دلم تنگت بود بی وجدان نکردی بیای یه سر بهم برنی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس آه مانندش به گردنم خورد:نتونستم به والله .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خود جدا کردم این همه مهربانی را این همه حسرت را .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فدای سرت چرا حالا بغض کردی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی میان آن هم بغض سر زد :چیزی نیس ...کتری و بذار رو شعله جوش بیاد الان میام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعقب گرد کرد پتو و بالش ولو شده روی کاناپه را برداشت و به طرف اتاق رفت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو نگاه من هنوز هم به جای قدم هایش بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دختر را چه شده بود در این سه سال؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوچرا ته این دل من شور میزد ...شور که سهل است رخت میشستند خروار خروار .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف کتری خالی و دمر شده روی آبچکان رفتم و برداشته وپر آب کرده و روی شعله ی گاز گذاشتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیره خیره نگاهم میکرد و من در آن ته ته های چشمان خوش فرمش چیز غریبی میدیم و درک نمیکردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرکش سخت بود، گنگ بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی به طرفش خم شدم :پریا؟ چیزی شده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورتش از بی روحی بیرون امد لبانش کش آمد:نه بابا ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتکیه دادم :دروغ میگی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر تکان داد :ول کن توروخدا خورشید .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یعنی چی ؟ چرا طفره میری ؟ میگیچه مرگته یا نه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شد: نه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم به روی چرخ خیاطی سفیدوپارچه های دور و برش خیره ماند .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خورشید ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم دوختم به قامتش :جانم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کاش این سه سال رو بودی ...حداقل این سه سالی که سخت بود ...بدون تو سخت بود.و سنگینی ابروان در هم تنده ام از این بغض وحسرت پریا پیشانی ام را چین داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر تکان داد و گذشت از مقابل دیدگان منتظرم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنا امید از شنیدن حرفی بلند شده و آماده ی رفتن شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوش سپرده به شیرین زبانی های شیرین مشغول خورد کردن سیب زمینی هابودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندی هم با لبخند مهربانش گه گاهی نگاه خیره اش را حواله امان میکرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای گرامافون خان بابا کل در و دیوار عمارت را مست میکرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیب زمینی ها را به زندی داده و به طرف شیر آب رفتم دستانم را آب کشیدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام زندی ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر چرخاندم به سوی مردجوان ایستاده در درگاه آشپزخانه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسرک شر و شیطان عموی مرحومم بود ...عمویی که هم زمان با زن دومش در عرض یه روز داخل ماشین سوختند و ماند سه بچه ی عمو سهراب که یکیشان شاهین بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند به رویش زدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای زندی آمد :سلام به روی ماهت مادر رسیدن به خیر ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه شگفت زده اش روی من خشک شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خورشید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندم عریض ترشد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبی پسر عمو .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلو امد :خدای من کی اومدی دختر ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دیشب رسیدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی هوا در حجم آغوش برادرانه اش فرورفته و فشرده شدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میدونی چه قدر دلتنگت بودیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبه باز یه عده دلتنگمن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو این بار پسر بزرگ عموی مرحومم با دستانی پر از پلاستیک وارد شد ...و شیرینی که با دیدن برادرش پرواز کنان به سوی او شتافت پاهایش را در آغوش گرفت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیسه ها روی زمین ولو شدند و بازوانش به دورخواهرکش قفل شد و بوسه هایش روی سر و صورتش نشست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندی گل از گلش شکفت و به سوی اورفت :سلام به روی ماهت ...الهی قربون قد بالات برم مادر خسته نباشی ...دستت درد نکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبوسه ی شاهرخ روی موهای زندی نشست و آروم پر از لبخند گفت :خدا نکنه ...کاری نکردم که شاهین از گوشه ی چشم نگاهم کرد و با حرصی کاذب گفت :تحویل رو داشتی ؟ از اول خر شانس بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ی ریزم که در آشپز خانه ی بزرگ پیچید، سر شاهرخ به طرفمان چرخید ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروانش بالا پرید .لبخند کجش که روی لبانش نشست باز پیش خود اعتراف کردم که این دو برادر عمرا شبیه هم باشند ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهرخ از پسر زن اول عمو سهراب بود و شاهین و شیرین بچه های زن دوم عمو سهراب هر چند شاهرخ مثل یک پدر مراقب خواهر و برادرش بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلامی آرام به این همه مردانگی کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام رسیدن بخیر...کی اومدی خبردار نشدیم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف ماهی های یخ زده رفتم :دیشب اومدم...خسته نباشین .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلامت باشی ...چشمت روشن زندی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه پر محبت زندی به روی من لغزید :روشنه مادر ...خورشید که باشه همه جا روشنه نه فقط چشمم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای شاکی شاهین بلند شد: خدابده از این شانسا ما که یه شمع هم نبودیم پیش این زندی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ی من وزندی بلند شد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندی رو به اوگفت:چشم سفیدی نکن برین دوش بگیرین شام رو بکشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآشپزخانه که خالی از پسران عمو سهراب شد باز مشغول خورد کردن گوشت ماهی ها شدم .و شاید من هم به اندازه ی شش سال پیش تغییر کرده بودم ..مثل شاهرخ...شاهرخی که از همان پانزده سالگیه من عزم رفتن به کانادا را کرد ورفت تا یک سال پیش که دوباره بازگشت ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازگشتی که من ندیدم؛ یعنی نبودم ...نگذاشتند که باشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوچه حکمتی در این نبود من بود؟ نمیدانستم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخان بابا که لیلی اش را صدا کرد زندی به طرف نشیمنش پا تند کرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیرین با ظرف خالی پاستیلش پایین پایم ظاهر شد :خاله خورشید ...تموم شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی به اخمانش زدم :خب بذار روی سینک دیگه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلب آویزان کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدل ربود این یه وجب ونیم :بازم میخوام خب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به دور و بر کردم :فقط ده تا دیگه. خب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمانش که خندید سری به تایید تکان داد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست شستم و به طرف کابینت رفتم و چندتایی پاستیل درون ظرفش ریختم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبووس آبدارش روی گونه ام نشست و به طرف صندلی رفت و رویش جا گیر شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خودشیرین بودن توذات تو و مادرته ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر چرخاندم به سوی ملک بانوی شیک پوش و زیبای عمارت ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوامد ...شیرین سلامی داد و اوبوسه ای روی موهای این دخترک کاشت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاید اگر دخترهوویش نبودم مرا هم دوست میداشت ...شاید ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زندی کجاست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نشیمنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر تکان داد روی صندلی نشست وپا روی پا انداخت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بعد شام یه سر به آقاجونت هم بزن ... مثلا پدرته .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعوارض حرف های صبحم بود که نیش میزد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچاقو به گوشت ماهی زدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خبرش رو گرفتم شرکت بودن ...وگرنه میخواستم بیام دیدنشون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند کجی زد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مادرت کجاست از صبح ندیدمش ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خبر ندارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمسخر قاطی حرف هایش کرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شاید باید دل بسوزونم براش که دخترتازه برگشتش هیچخبری ازش نداره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر بلند کردم .این رعایت کردن بس بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه، لازم به دلسوزی نیس ملک بانو ... وقتی بدونم امنیت داره و دائم کسی اذیتش نمیکنه لازم نمیبینم چکش کنم ،هر چند نمیشه رو این امنیت کاذب اعتماد کرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبانش فشرده شد ... دهن باز کرد که چیزی بگویید ،زندی امد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش بین من و ملک بانو رفت آمدکرد و چیزی نگفت . چیزی نداشت بگویید ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدانست به هیچ وجه من الوجوه من و این زن حوری شکل با هم کنار نمیاییم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندی کنارم نشست موهایم را پشت گوش زد و زمزمه وار گفت:بگردم دورت مادر ناراحتت کرد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی به چین و چروک این زن زدم :نه زندی، عادت کردیم. چه میشه کرد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به دل نگیر تودلش هیچی نیس زبونش تنده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی به این طرفداری زندی زده و بلند شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهرخ را ایستاده پشت سرمان دیدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونسرد نگاهم کرد و پرسید :شام آماده اس ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری تکان دادم :الان میز رو میچینم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو انگارنه انگار که گوش ایستاده بود این مرد ...خجالت هم خوب چیزی است .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر میز شام که عارف و مهران هم آمدند محبور به اوردن بشقاب اضافی شده و به طرف آشپزخانه رفتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهران هم به قصد شستن دست هایش پشت سرم آمد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدوننگاه به این عامل دگرگونی احوالاتم دو بشقاب دیگر برداشتم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دستمال کاغذیتون کجاست ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی حرف به طرف کابینت رفته جعبه ی دستمال کاغذی را به طرفش گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون حرکتی خیره نگاهم میکرد ...بالاخره من هم نگاهم را به چشمانش سراندم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیش زدم :توخونه ی خودتون هم دستاتون رو تو سینک ظرف شویی میشورین ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند برگ از دستمال را بیرون کشید و بالبخند جذابش گفت:اگه دور و بر سینک ظرف شویی دختری مثل تو باشه ترجیح میدم دست که هیچ سر وتنمم اونجا بشورم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همه ی زبان بازیش پوزخندی تحولش دادم و گفتم :خدا خر و شناخت که بهش شاخ نداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندش که ماسید جعبه را روی میز گذاشتم و راهی شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از شام و شستن ظرف ها شیرین که به خواب رفت راهی خانه شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکفش هایم را از پا در نیاورده صدای خنده ی ریز مادر و آقا جان را شنیدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو تنها فکری که ب ذهنم رسید ... ملک بانویی بود که تنها بود ...عارف و آقا جان که نبود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعقب گردکرده و راهی وسط باغ شدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمش یوسف از ده درخت روی یکی فانوس شارژی وصل کرده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر یکی از آنها نشستم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو شاید حق داشت ملک بانو ...دل سوزاندن که به کارش نمی آمد ولی من دل میسوزاندم برای زنی که بعد از زایمان اولین فرزندش رحمش را از دست داد و دیگر بچه دار نشد ... زنی که شوهرش را به قول خودش با کلفتی زیبا شریک شده بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلفتی که شده بود هوویش و دختری هم زاییده بود ... کلفت زیبایی که مادرم بود ...و میدانستم آقاجون عاشق این کلفت زیبایش هست ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکفش از پا کنده و پاهای لختم را روی چمن های مرطوب کشیدم مانتو دراورده و شال مچاله کردم و روی چمن ها دراز کشیدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسه سال اندی بود که در شیراز به سر میبردم و حق برگشت نداشتم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای چه ؟ الله اعلم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو حال ... گویی کسی مدام دم گوشم تکرارکنان میگفت که کاش بر نمیگشتی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به ته ریش همیشگی شاهرخ کرده و گوش به حرف های شاهین سپردم و شیرین را در بغل جا به کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندی:اخه مادر حالا چرا شب ؟ روز چشه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین قربان صدقه ای رفت وگفت :اخه قربونت برم این جور مراسم ها رو که روز نمیگیرن. چند ساعت به عنوان بزرگ و مهمان ما میشینی اونجا میخوری میشنوی میکنی پا میشی میای خونه ی خودت،زندی رو به شاهرخ سیگار به دست ومحو خطوط میز گفت :اره مادر ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهرخ سر بلند کرد و تکان داد و گفت :اره دورت بگردم همش سه ساعته .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندی ناچارا سری تکان داد و دست به زانو بلند شدوگفت :عمرم تا فردا کفاف بده با حاجی میایم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای اعتراض آمیزهر سه یمان بلند شدکه بی تفاوت به طرف نشیمن و کنار مجنونش رفت ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خدا رو خوش نمیاد اذییتشون کنی شاهین .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز گوسه ی چشمنگاهی حواله ام کرد :مگه میریم سلاخی؟ ...یه جشن بین سهام داراست با حضور خانواده ها ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فقط زندیو خان بابا میان ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه عمو جمشید و زنعمو ها هم هستن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیرین : منم هستما ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهرخ لبخندی زد :وروجک قولش رو از من گرفته ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین پوفی کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیرین هم دندان های سفیدش را نشانش داد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بدجنسی گفتم :شانست اورده خاله، داداش شاهرخ پشتته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین:میای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه میرم خونه ی پریا ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبوسه ای روی موهای شیرین زدم و گفتم :فردا میبرمت حموم عروسک...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری تکان داد و سر بلند کردم که با اخمای فرو رفته شاهین و چشمانی که خیره شده به دود سیگار شاهرخ بود روبه رو شدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتاثیراسم پریا که نبود بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز درعمارت که بیرون آمدم روی ایوان خانه ی ملک بانو برادر زاده ی همیشه حاضر را دیدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگویی سیگار کشیدن در این باغ ارثی بود ...شاهرخی که سیگار تفننی اش هیچ گونه با هیکلش سنخیت نداشت .و حال این عامل تند شدن ضربان قلب من ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهایم را داخل شال کرده به طرف در باغ قدم تند کردم ...بعد از ظهر بود و مش یوسف همه جا را آب پاشی کرده بود و بوی نم خاک و سبزه تمام تاژک و مژک های بینی را نوازش میکرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-روز بخیر خورشید خانوم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرست جلوی ایوان قدم کند کردم و سر بلند کردم :سلام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندش از همان ۱۵سالگی قلبم را میلرزاند :سلام ...کجا به سلامتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همه ی تند بودن ضربان قلبم زبانم هم تند میشد از ترس رسوایی این دل :مفتش باغی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپلک زد :تو فکر کن آره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیف را روی شانه ام جابه جا کرده راه افتادم :خونه ی پریا .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وایسا میرسونمت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدمهایم کند شد ولی توقف نکرد :خودم میرم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ماشین دم دره بشین میام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر گوش خر یاسین خواندن بهتر از این بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی حرف داخل ماشین خوابیده اش نشستم ...بوی عطر همیشگی اش را میداد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند دقیقه که گذشت ماشین غول پیکرسیاه رنگی جلوی در بوق زد تا مش یوسف در را باز کند .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیشه ی دودی رنگ پایین رفت ...صورت پر اخم شاهرخ که مرا می نگرسیت نمایان شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کجا با این پسره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به در باغ کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خونه ی پریا گفت میرسونتم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمکثی کرد و سر تکان داد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مواظب باش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از کی این شاهرخ مرموز نگران من میشد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر تکان دادم مهران از در باغ بیرون امد سری به شاهرخ تکان داد و سوار شد ...و شاید جلوه ی بدی داشت رساندن من توسط این پسر ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراه که افتاد اهنگ بیکلامش نیز در ماشین پخش شد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تونمیری جشن ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی کشیدم :نه حوصلش رو ندارم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قبلنا که زیادی پر جنب و جوش بودی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون مال قبلنا بود خوب ...درضمن تو اون جشن چیزی نیس که سرگرمم کنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم ریز کرده نگاهم کرد :دنبال سرگرمی هستی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم به این لحن شیطون و مرموزش :نه دنبال دلگرمی و آرامشم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خونه ی پریا داره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره ... خیلی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قبلنا زیاددم پرشاهین بود ... الان یه سالیه نیس .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرویم به اندازه ی چند میلی مترنا محسوس بالا رفت و تعجبم زیر پوسته ی بی تفاوتم خشک شد :قرار نیس همیشه خر بمونه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ی مستانه اش داخل ماشین پیچید و باز هرم گونه های داغم بلند شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اینو خوب اومدی ... خر بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخر بود میدانستم ولی خری نبودکه دوست داشتنش را رها کند آن هم از شاهین ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر دو مشکوک بودن پریایی که طفره میرفت از جواب دادن و شاهینی که اخم میکرد از شنیدن اسمش ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خود که امدم نگاه خیره ی مهران را روی خود حس کردم سر برگرداندم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی خاصی داشت ... خاص بودکه مرا هم خر میکرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمانند پریا ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زیادی خوشگلی ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اینبار بزرگ شدن شعاع چشمانم را پنهان نکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر برگرداندم :از همون سالی که پاشدی رفتی شیراز انگار یه چیزی روگم کردم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساکت و صامت ماندم ...و کاش حرفی داشتم تا صدای این ضربان قلب بی حیایم به گوشش نرسد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوشحالم که اومدی ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاو هم ساکت شد ...باز خوب است ..میتوانم این ضربان قلب را تنظیم کنم تا رسوایی بار نیاورد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه گنگش را به من دوخت و خداحافظی زیر لبی نثارم کرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر ماشین را که بستم پشت کرده به او داخل کوچه شدم ...تا رسیدن ب خانه ی پریا صدای لاستیک های ماشینش نیامد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست روی زنگ که گذاشتم بعد چند دقیقه بدون جوابی باز شد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدم داخل خانه گذاشتم و در همان وهله ی اول پریای مچاله شده پایین آف آف را دیدم ...پریایی که صدای هق هق گریه اش تنها صدایی بود که میشد شنیدمات و متحیر به تصویر روبه رویم چشم دوختم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایش که کردم، نه واکنشی دیدم، نه جوابی شنیدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیفم را روی زمین انداخته به طرفش رفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خدا مرگم بده چیشده ؟پریا ...سرتو بلند کن ببینم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی افتاده روی زمین را به کناری هل داده وکنارش زانو زدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی هوا دستانش را دور گردنم حلقه کرد و ضجه ای زد که کل تار و پودم را به لرزه انداخت -پریا ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینبار صدایم آرام بود ...پر خواهش که لب باز کند...لب باز کند که دق نکنم ...دق کردنم حتمی بود با این حالش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبانم را به موهایش چسباند و بازوانم را دورش بیشتر حلقه کردم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خورشید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخش داشت صدای طنازش ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جانم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گفتم که نرو ...گفتم که بمون و اینجا درست رو بخون ...حرف گوش نکردی ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا چرت و پرت میگی پریا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپر ضجه پر هق هق زیر گوشم نالید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به خدا که چرت نیس اگه بودی ...نمیذاشتی خام شم ...نمیذاشتی خر بشم ...عاشق بشم ...بدبخت شم ...خاک برسر بشم ...نمیذاشتی آتودستش بدم برای تهدید ...همش تقصیر توئه که رفتی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنش را از خود جدا کردم ...اخم کرده نگاهش کردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یعنی چی پریا ...چی میگی برا خودت ؟کی تهدیدت میکنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمان درشت و سیاه ونمناکش خون به دل میکرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پریا؟ چته ؟ از وقتی دیدمت یه مرگته ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب دهن قورت داده ...پر تردید نگاهم کرد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو من چه جانی کندم تا لب وا کند ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگاهی فکر میکنم چه میشد من هم مثل پریا از خانه بیرون میزدم و آزاد بودم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه مفتشی نه بازپرسی ...حتی مزاحمی میان خواب بعد از ظهرت یاصدای گفت و گویی میان خواب دم صبح...سکوت مطلق ولی حال میبینم که صدای آواز خواندن مش یوسف میان خواب ظهر نعمت است و گیر دادن های مادر برای زود بیدار شدن رحمت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همه ی خوار شدنم توسط ملک بانو و پسرش ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاطراف من پر از صداس، پر از حمایت...پر از توجه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحمایت های خان بابا و و شاهین حتی آقاجون ...توجه های زندی ومادر و حتی شیرین عروسک سان .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی پریا چه ؟پریایی که عاشق همان حمایتگرم شده بود ...حمایتگری که عمرا فکرش را میکردی گند بزند به هر چه تصور از او داری .اویی که هر چه سواستفاده بود از پریا کرده و با یک تیپا رها کرده بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترانگی های پریا میان دستانش جان داده بود ... دخترانگی هایی که با چنگ و دندان حفظ کرده و دو دستی تقدیم حمایتگرم کرده بود ... و چه رذل بود شاهین درخشان ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگریه های پریا هم به خاطر شاهینی بود که قبل از امدن من زنگ زده وتهدید کرده بود اگر به من بگویید چه بلایی سرش آورده رسوای عالمش کند .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه فکرش را میکرد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهای پریا را پشت گوشش زدم؛ خواب بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از ساعت ها گریه وگله به خواب رفت ...و کاش حسم اشتباه میکرد ...حسی که احساس میکرد هنوز زیر خروار ها نفرت به شاهین عشقی هست ... حتی سوزنده تر .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنصف شب باصدای تق و توق کابینت ها بیدار شدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاهای لختم را روی پارکت های سرد کشاندم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچراغ آشپزخانه روشن بود و پریایی که قرصی را بالا میرفت ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه کانتر تکیه دادم. بغضم گرفت از حال خواهری که سه سال بیخبر بودم از حال خرابش ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا تا حالا بهم نگفته بودی پریا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت به من دستانش را به کابینت تکیه دادو سر پایین انداخت :چی میگفتم ؟زنگ میزدم مشتلق بدم با پسر عموت که روهم ریختم هر چی هم داشتم رو پاش گذاشتم اخرشم مثل یه تف ..تفم کرد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت به طرفم : خودت بودی میگفتی خورشید ...؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خواهرت بودم لعنتی قرار نبود با رفتنم حرفای خواهرمونمون هم از هم بپاشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبه که خواهرمی خورشید ...ولی اون سه سال بیشتر محتاجت بودم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروانش از بغضش در هم رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سویش رفتم نگاهی به چهره ی معصومش انداختم دوسال از من بزرگتر بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواهر بزرگه بود و حال اعتراف میکرد محتاجم است ...و من کجا مرده بودم وقتی که خواهرم محتاجم بود؟ خواهری که از مادر یکی بودیم و از پدر نه ... و چه ساده مادر بی وفایم رهایش کرده بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزکیه
00مزخرف به معنای واقعی
۳ هفته پیشآسمان
11قشنگ بود.قلم قوی داشت
۳ هفته پیشجعفری
20سلام به نویسنده رمان خسته نباشید میگم امیدوارم از نظرم دلخور نشید خورشید اصلا دختر پاکی نبود نسبت به همه پسر ها حس داشت با همه پسر ها جور بود به همسرش پایبند نبود از همه لحاظ شاهرخ هم خیلی گناه داشت
۲ ماه پیشسونا
۳۵ ساله 10خوب نبود نمیدونستیم پاک بودن دختر یعنی بایه مرد سه سال همخونه باشی .بغلش کنی چرت بود
۲ ماه پیشRaz
۳۰ ساله 00رمانش موضوع داشت ولی خوب ننوشته بود و پر بود از ایراد میتونست بهتر باشه و اینکه خیلی راحت با موضوعات کنار میومدن، و پدر دختره اصلا دخترش براش مهم نبود با اینکه حاصل عشقش بود. و انگار یه دختر 13نوشتش
۴ ماه پیشماهرخ
10خوب بود . این وسط امیر از همه بیشتر در عذاب بود
۵ ماه پیشطاها
14بسیار عالی بود دوبار خوندم
۵ ماه پیشثنا
۱۴ ساله 40رمان خوبی بود عالی بود
۵ ماه پیشناهید
۴۰ ساله 00تنها نکته قوتش قلم توانمندش بود والسلام چه خوب که این رمانو تانصفه خوندم ومعنی پاکی ونجابت روهم فهمیدم😏😐😑
۶ ماه پیششیوا
۳۰ ساله 10بس که دختره نالید خسته شدم اصلا توضیح نداد چی شد که یهو عاشق خورشید شد میشه همینجور الکی الکی؟ کلا دوسش نداشتم....من نمیدونم این همه شعر وسط داستان چرا باید باشه 🥱🥱🥱🥱
۸ ماه پیشمریم
10خوب بود
۱۱ ماه پیشسحر ۳۵
20خیلی قشنگ بود دوسش داشتم
۱۱ ماه پیشدرنا
۲۵ ساله 20رمان بدی نبود ولی به شدت دختره پاک نبود.توی بغل همه ی مردا بود ولی ادعای پاکی هم میکرد.رفتارهای دختره به اول داستان نمیخورد و تناقص داشت.اول داستان هم حوصله سر بر بود.کلا من نپسندیدم
۱۱ ماه پیشفاطمه
۳۱ ساله 51واقعا نویسنده چه فکری کرده دختره بغل همه مردان می ره بی بندو باله بعد میگه از برگ گل پاکترم بهش***میشه به قدری راحت با موضوع کنار میاد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده در کل ارزش خواندن ندارم
۱۲ ماه پیش
ماهی
۲۸ ساله 00رمانش عالی بودولی خیلی سریع پیش میرفت