داستان درباره دختری که تو راه دانشگاه با اقا پسری تصادف میکنه که این تصادف شروع درگیریا و کل کلاشون میشه و......

ژانر : عاشقانه، طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵۷ دقیقه

مطالعه آنلاین شرط میبندی
نویسنده : mahtab mt

تعداد صفحات : 105

ژانر : عاشقانه , طنز و کلکلی

خلاصه رمان :

داستان درباره دختری که تو راه دانشگاه با اقا پسری تصادف میکنه که این تصادف شروع درگیریا و کل کلاشون میشه و......

ادامه رمان:

"نفس"

تو خواب و بیداری بودم که صدای گوشیم بلند شد

ااااه این صدای چیه؟؟

بابا خواب دارم چرا نمیفهمین

با چشمای بسته دنبال گوشیم می گشتم

بالاخره زیره بالشت پیداش کردم

بدون این که به شماره نگاه کنم جواب دادم:

هااا بناااال

با جیغ باران از جام پریدم:

_نففففس من تو رو زندت نمیزاااااارم

:چته روانی رررم کردی

باران:بیشعور یه نگاه به ساعت وااا موندت بنداز نیم مین دیگه کلاس شروع میشه پس تو کدوم گوری هستی؟؟

:واااای اومدم اومدم

باران:درد و...

دیگه به حرفاش گوش ندادم تلفن قطع کردم

سریع از روی تختم پریدم پایین،به سمت دستشویی رفتم

آبی به صورتم زدم

پریدم تو اتاقم و در کمدمو باز کردم

:اوووف حالا چی بپوشم

دست کردم تو کمد و شلوار جین سرمه ایم و با مانتو مشکیم و در اوردمو سریع پوشیدمشون

رفتم جلو آیینه به خودم نگاه کردم:

چشمای طوسی،بینی قلمی،لب های قلوهی...

ااای وااای خاک تو سرت نفس دیرت شده اونوقت نشستی اینجا داری خودتو دید میزنی

سریع مو های بلندمو که تا کمرم می رسید بالای سرم محکم بستم

یه مقنعه مشکی هم سرم کردم کیفم و برداشتم و از اتاق زدم بیرون

از نرده ها سر خوردم و اومدم پایین

سریع وارد پارکینگ شدم

سوار جنسیس قرمزم شدمو حرکت کردم سمت خونه ی باران

بالاخره رسیدم در خونشون

ااوه اوه باران عصبی دم در ایستاده بود و پاهاشو با ضرب به زمین می کوبید...

جلو پاهاش ترمز زدم اومد سمت ماشین ،نشست،درو محکم بست

قبل از این که منفجر بشه سریع گفتم

:بارانی غلط کردم ببخشید

روشو به سمت شیشه کرد و چیزی نگفت...

پامو تا جایی که می تونستم روی گاز فشار دادم

نزدیکای دانشگاه بودیم که یهو یه مازراتی پیچید جلوم و زد به ماشین خوجملم

تا چند ثانیه تو شوک بودم...

سریع به خودم اومدم و از ماشین پیاده شدم،هم زمان با من راننده مازراتی هم پیاده شد

اصلا بهش نگاه نکردم دهنم و باز کردم و هرچی دهنم بود بهش گفتم

:هههووی یاااابوو مگه کوری؟؟ببین چی به روزه ماشین نازنینم اوردی

کدوم الاغی به تو گواهی نامه داد؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_همون الاغی که به تو داده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن صداش سرمو بالا کردم واااای چه پسر مامانی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمای سبز،صورت استخونی،بینی قلمی،هیکل ورزشکاری...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای سرفه باران دست از برنداز کردنش برداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ااووه اووه فکر کنم گند زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی وقته زول زدم به یارو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نفس عمیق کشیدمو به خودم مسلط شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به چشماش خیره شدم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:آقای به ظاهر محترم این لگنتو از جلو ماشینم بردار می خوام رد شم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشماش در اومده بود خوب حقم داشت آخه کی به این ماشین میگه لگن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون توجه به چشمای قلمبش رفتم سوار ماشینم شدم،به باران هم اشاره کردم سوار شه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند مین بعد دیدم پسره داره میاد طرف ماشینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خسارت نمی خوای خانوم کوچولو؟؟؟ددی جونت دعوات نکنه؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وااااای داشتم از عصبانیت منفجر می شدم من شدیدن از کلمه کوچولو متنفر بودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم یه جواب دندون شکن بهش بدم که دستی رو پام قرار گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باران بود به سمتش برگشتم تو چشماش ترس و دیدم اون میدونست که چقدر از اون کلمه تنفر دارم و تا حد مرگ عصبی می شم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لبخند بهش زدمو برگشتم به طرف پسره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:نوچ بابا بزرگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبانیتو تو چشماش دیدم یه پوزخند زدمو دنده عقب گرفتمو از کنارش رد شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"آرسام"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو شوک حرفش بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وااای چطور ممکنه هیچکی تا حالا جرعت نکرده به من حرف بزنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونوقت یه الف بچه به من میگه بابا بزرگ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای شروین به خودم اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رفیق مثل این که قهوه ایت کرده یارو بیا سوار شو گریه نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمتش با عصبانیت نگاش کردم که خندش قطع شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:ببند دهنتو شروین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشین شدمو حرکت کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"نفس"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشینو تو پارکینگ دانشگاه پارک کردمو پیاده شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باران هم پیاده شد،به ساعتم نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوووف کلاس خیلی وقته شروع شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رومو طرف باران کردمو گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:به کلاس اولمون که نرسیدیم بیا بریم یه چیز بخوریم تا کلاس بعدی شروع شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اوکی بزن بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طرف یونی رفتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو تا قهوه سفارش دادیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از گرفتن قهومون به سمت یه میز رفتیم و نشستیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به محظ نشستنمون همه نگاه ها برگشت سمت ما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه هنگ کردم رومو به طرف باران کردمو گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:میگم بارانی اینا چرا اینجوری نگاه می کنن؟؟یعنی تا این حد دختر ندیدن؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باران:نیدونم خواهر،بیخیال قهوتو بخور سرد شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"آرسام"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین و یه گوشه پارک کردمو پیاده شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم داشتم به اون دختره ی پرو فهش می دادم،نزاشتن به کلاسمون برسیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای شروین برگشتمو بهش نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:بابا بیا بریم یه چیز کوفت کنیم مردم از گشنگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:ای کارد بخوره شکمتو که هرچی می خوری سیرمونی نداری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هم به طرف یونی حرکت کردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سفارشامونو تحویل گرفتیم،خواستیم بریم میز همیشگیمون بشینیم که دیدم دو تا دختر نشستن جامون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه واقعا عصبی شده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چون همه می دونستن اونجا فقط جای ما دوتاست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه کم جلو تر رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ااووله له ببین کیا اینجان...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رومو کردم سمت شروین و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:هستی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و با ابروم به دخترا اشاره کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین:برو دارمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"نفس"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم قهومو می خوردم که یهو یکی محکم کوبید رو میز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچی قهوه تو لیوان بود ریخت تو صورتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند بار پلک زدم تا دیدم واضع شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باران دهنش وا مونده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو آروم بلند کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشام در اومد این یارو اینجا چیکار می کنه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از رو صندلی بلند شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لامصب چه قدیم داره من تا گردنش می رسیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو چشماش نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو بردم بالا و محکم کوبیدم تو صورتش و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:اینو زدم که بفهمی با یه دختر ضعیف طرف نیستی که هر غلطی بخوای بکنی و اون فقط نگات کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دهن باز داشت نگام می کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون توجه بهش کیفمو بر داشتمو به سمت در خروجی حرکت کردم باران هم پشت سرم میومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم درو باز کنمو برم بیرون که با حرفش ایستادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرسام:اینجوریاست؟؟؟اوکی،بچرخ تا بچرخیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میچرخیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و از یونی خارج شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشین شدم و حرکت کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باران و رسوندمو خودم رفتم خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشینو تو پارکینگ پارک کردم و وارد خونه شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلوووم اهل خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان سرشو از تو آشپزخونه بیرون اورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:سلام دختر خوشگله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مامانی تا همینجاشو نگهدار برم دوش بگیرم و بیام بووس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع پله هارو دو تا یکی بالا رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد اتاقم شدم و لباسامو در اوردمو پریدم تو حمام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دوش یه ربعه گرفتم،حولمو پوشیدمو از حمام اومدم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه تاپ و شلوارک صورتی تنم کردم و از اتاق زدم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو آشپز خونه که دیدم بابایی هم اومده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:سلام بابا جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و یه ب*و*س از لپش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا:سلام به روی ماهت بابا خوبی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:اووره بابایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اوردن غذا توسط مامان دیگه چیزی نگفتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخرای غذام بود که بابا رو به مامان گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا:خانم آخر این هفته دوستم یه مهمونی ترتیب داده و ما هم دعوت کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از خوردن غذام از مامان تشکر کردمو رفتم تو اتاقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم و رو تخت انداختم داشتم به امروز فکر می کردم که نفهمیدم کی خوابم برد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای گوشیم از خواب پریدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیمو از رو میز برداشتم و به شمارش نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باران بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:جانم بارانی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باران:سلام خانومی،میگم آجی میای بریم بازار یه چرخی بزنیم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:سلام،آره باران اتفاقا آخر هفته مهمونی دعوتم لباس مناسب ندارم،تا نیم مین دیگه دم خونتونم بابای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باران:اوکی جوجو فعلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد دستشویی شدم و آبی به صورتم پاشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد اتاقم شدم کمدمو زیر و رو کردم که بالاخره یه مانتو چشم گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانتو لیمویم و با شال و شلوار سفیدم پوشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلو آینه نشستم و یه مداد تو چشمام کشیدم که زیبایی چشمامو دو برابر کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه رژ کالباسی هم زدم و کیف و کفش ست لیمویم و پوشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد پارکینگ شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیش به سوی خونه ی بارانی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از یه ربع بالاخره رسیدم دم خونشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیمو از تو کیفم در اوردمو یه تک بهش زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع از خونه اومد بیرون و سوار ماشین شد تا چشمش به من افتاد گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باران:جوون جوون خانم شماره بدم پاره کنی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_گمشو مسخره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشینو روشن کردم و حرکت کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دم در پاساژ یه جا پیدا کردم و ماشین و پارک کردم،از ماشین پیاده شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از زدن دزدگیر وارد پاساژ شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم مغازه هارو نگاه می کردم که یه لباس پشت ویترین نظرمو جلب کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع دست بارانو کشیدمو وارد مغازه شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فروشندش یه پسر از این سوسولا بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا چشمش به ما افتاد گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره:سلام پرنسسا،چه کمکی می تونم بهتون بکنم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باران که حالش داشت از جلف بازیای پسره بهم می خورد،سریع از مغازه زد بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی من مجبور بودم این بچه سوسولو تحمل کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباسو بهش نشون دادمو گفتم واسم بیاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت و چند مین بعد با همون لباس اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباس و ازش گرفتم و وارد اتاق پرو شدم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوشیدمش،تو تنم فوق العاده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه پیراهن بلند مشکی که دور مچ و یقش به طور زیبایی کار شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیراهن و از تنم در اوردمو لباس های خودمو پوشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اتاق اومدم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پولشو حساب کردمو به سمت باران رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بارانی بریم کافی شاپ یه چیزی بخوریم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باران:آره،پایتم شدیددد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت کافی شاپ حرکت کردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از خوردن سفارشامون از کافی شاپ بیرون اومدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشین شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باران و پیاده کردم و خودم به سمت خونه روندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در خونرو باز کردم،مثل این که کسی خونه نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو اتاقم بدون این که لباسامو در بیارم روی تخت ولو شدم و خوابیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"آخر هفته"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره روز مهمونی فرا رسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از خوردن نهار رفتم تو اتاقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه کم کم باید آماده می شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع یه دوش ده مین گرفتم و اومدم بیرون،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیراهن و پوشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم جلو آیینه موهامو فر کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه سایه دودی پشت پلکم زدم،یه مداد هم تو چشام کشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه رژ قرمز زدمو مانتو مشکیم و پوشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیش به سوی مهمونی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا ماشین و پارک کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ماشین پیاده شدیم شالم و مرتب کردم و با مامان اینا همراه شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واااااااااای این اینجا چه غلطی می کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدبخت شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میگم مامانی من سرم درد می کنه برم خونه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان با عصبانیت نگام کردو گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:نفس حرفشم نزن زشته دختر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ااوووف عصابم خرد شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مجبوری باهاشون همراه شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دم در یه خانم و اقا هم سن و سال مامان بابا ایستاده بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا رفت جلو مردونه دست داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا:خانم ایشون آقای سلمتی هستن و ایشون هم همسرشون و پسرشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و هم زمان به اون بابا بزرگ اشاره کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه واقعا هنگ کرده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دست مامان که کمرمو فشار می داد وارد خونه شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی شلوغ بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانم سلمتی رو به من گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:عزیزم برو بالا و لباساتو تو یه اتاق بزار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چشم خیلی ممنون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع از پله ها بالا رفتم و وارد اولین اتاق شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ااوووف خودشیفترو همه جا عکساشو زده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو یه فکر شیطانی به سرم زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رژ قرمزمو از تو کیفم در اوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طرف یکی از عکساش رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در رژ و برداشتم روی عکس نوشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:اگه دیوونت نکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع از اتاق زدم بیرون به سمت مامان رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به محظ این که نشستم دیدم بابا بزرگ با یه قیافه عصبی از پله ها پایین میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم اومد طرفم،پشتم ایستاد سرشو خم کرد و دم گوشم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرسام:شرط می بندی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وااای مثل این که نوشت رو دید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفساش که به گردنم می خورد قلقلکم می داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باعث شد سرم و به سمتش خم کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه فوت تو گردنم کرد که باعث شد با صدای بلند بخندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"آرسام"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وااا دختره خله،چرا الکی می خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع راست ایستادم و به سمت دوستام رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دارم برات خانم کوچولو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم پیش شروین داشت با بچه ها صحبت میکرد همین که رفتم بشینم دلارا بازومو چسبید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اووووف باز این دختره ی کنه فقط چون دختر عموم بود هیچی بش نمیگفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وگرنه.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارا:ارسامی جوونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارسام:هااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارا:میشه یه خواهش کنم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارسام: بگووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارا:میشه برامون پیانو بزنی دلم برا صدات تنگ شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخه من به این دختره ی .... ای خدا خواستم بگم نه که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروین گفت: داداش برو دیگه ما هم دلمون تنگ شده به ناچار بلند شدم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«نفس»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم این ورو اون ورو نگاه میکردم خسته شدم اه این دیگه چه مهمونیه مسخریه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینجور داشتم مگس میپروندم که دیدم ارسام از جاش بلند شد رفت پیش پیانو(اهو میخواد پیانو بزنه چه اعتماد به سقفی برو بابابزرگ شربتت رو بخور)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم همین جوری ور میزدم که ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دفعه همه جا رو سکوت گرفت و صدای پیانو بلند شد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوه خدای من عجب چیزیه خدایی محوه پیانوش بودم که دیدم صدای کف زدن میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای بابا کی تموم شد داشتم تازه تخمه در میوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دفعه دختری که از همون اول مهمونی به ارسام چسبیده بود رفت بقلش و ماچش کرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اییییش دختره انتر ...( به تو چه نفس جان ؟؟ دوس داشت ب*و*سش کرد؟؟ تو چیکارشی؟؟) باز این وجدان ما حرف زد برو گمشو نکبت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم همینجوری با خودم حرف میزدم که ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدم ارسام داره بهم نگا میکنه .. ها. چیه؟؟ انگار ادم ندیده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه پوزخند زدو رفت طرف بالکن .. وا خره به من پوزخند زد الان عایا؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دارم براش صبرکن .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم میرفتم طرف بالکن که دیدم باز این دختره کنه هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزار یه ذره فضولی کنم ببینم چی میگن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارسام:دلارا میشه انقدر بهم نچسبی برو میخوام تنها باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارا: ارسام تو چرا اینطوری ؟؟ مگه من چیکارت کردم من فقط تو رو دوس دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جاااان؟؟ دوسش داره پس بگو مثل پروانه دورش پرواز میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارسام:دلارا چرا دست از سرم بر نمیداری ها؟؟؟ برو گمشو دیگه اه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارا پاشو رو زمین کوبید امد بیرون یه جوری نگام کرد انگار ارث پدرشو خوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

والا.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم تو بالکن ارسام داشت سیگار میکشید ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیر چشمی نگام کرد باز روشو اونور کرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هی؟؟ با تو بودمااااا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارسام : الان خیلی برات مهمه خوبم یا نه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیشورو ببینا منو بگو اصلا برا چی با این گوریل حرف میزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم: نه خیر اقا زیاد برت نداره نگرانت نشدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارسام: هه... خوبه بهتره زیاد به پرو پام نپیچی کوچولو چون بدمیبینی حالیته؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این الان به من چی گفت؟؟؟ نه شما بگین گفت کوچولو؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببین اقاهه من مثل اون دخترای دورت نیستم که برات له له بزنم حواست باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من نفسم ... نفس .... تو چی فکر کردی ها؟؟؟ پسرا نفسشون بند میاد با من صحبت کنن...بعله اینجوریاس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دفعه دیدم ارسام قرمز شد و مثل خر داره میخنده .... این الان به چی داره میخنده مرتیکه رو ببینا شیطونه میگه بزنم لهش کنم .... ولی خدایی میخنده چه خشگل میشه کثافت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارسام: نه بابا پرنسس، ملکه اینگلیس ، چه اعتماد به سقفیم داری تو قابل تحصینه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خشگل تر از توشم نتونستن رامم کنن تو که دیگه در برابرشون هیچیم نیستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اعصبانیت نمیدونستم چیکارکنم یه نگا به دستش کردم لیوان مشروب دستش بود....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو یه تصمیم ناگهانی کل لیوانو رو صورتش خالی کردم ...اها حالا بخور با من اینجوری حرف میزنی هاهاها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"آرسام"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این الان چه غلطی کرد؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه واقعا عصبی شده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو گرفتم و پیچوندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آره خانم تازه اولشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"نفس"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درد دستم خیلی زیاد بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طوری که اشک تو چشام جمع شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداشو از بغل سرم شنیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرسام:ببین دختره خیره سر با من نپیچ که چرخ فلک می شی،من به هیچ دختری رو نمیدم خیلی وقته که دور هرچی مونث خط کشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو برگردوندم و تو چشماش زل زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه قطر اشک چکید رو گونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فشار دستاس کمتر شد بعد از چند ثانیه دستمو ول کردو از بالکن خارج شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"آرسام"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم چه مرگم شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه بعد از آرام به هیچ دختری علاقمند نشده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اون آشغال دیگه به هیچ احدی اجازه ندادم وارد قلبم بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اااه عصابم داغون بود وارد اتاقم شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار پنجره ایستادم و سیگاری روشن کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم بیرون نگاه می کردم که چیزی نظرمو جلب کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"نفس"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از این که آرسام رفت منم از خونه زدم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به هوای آزاد نیاز داشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینجوری داشتم واسه خودم قدم میزدم که از پشت سرم صدا خش خش شنیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی ترسیده بودم،آروم برگشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به پشتم نگاه کردم ولی باغ خیلی تاریک بود چیزی رو نمیدیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اااه لعنتی راه برگشتم گم کردم دیگه داشت گریم می گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناگهان دستی دور کمرم حلقه شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس تو سینم حبس شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بوی گند الکل و حس کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداشو از کنار گوشم شنیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جووووونمممم چه جیگررررری،امشب ماله خودمی جوجووووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خاطر مستی کلمات و کشیده می گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکم قفل شده بود نمی تونستم جیغ بزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعی کردم خودمو از تو بغلش خارج کنم ولی لعنتی خیلی زور داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو منو برگردوند و محکم کوبیدم به درخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درد کل بدنم و فرا گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش و اورد نزدیک صورتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گردنم و ب*و*سید سرشو تو موهام کرد و نفس عمیق کشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه داشتم از حال می رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همیشه وقتی بیش از حد می ترسیدم غش می کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه نمی تونستم تحمل کنم و چشام سیاهی رفت و دیگه هیچی نفهمیدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«ارسام»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع از اتاق زدم بیرون به سمت باغ رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخه چرا انقدر این دختر دردسر سازه رسیدم به ته باغ وای خدا ببین تا کجا امده این دختر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جسم بی جون نفس تو تو بغل یه پسر غریبه دیدم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون لحظه خونم به جوش امده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک پسره شدم و یه ضربه تو گردنش زدم که بیهوش شد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طرف نفس رفتم سریع یه دستمو زیر پاهاش و اون یکی زیر گردنش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گذاشتم و بلندش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از در پشت باغ وارد اتاقم شدم چون اگه از دره جلو میبردمش ممکن بود خانوادش ببینن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم روی تخت گذاشتمش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو بردم سمت پیشونیش ..داغ داغ بود فکرکنم مال فشار عصبی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع رفتم یه پارچه و ظرف آب اوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پارچه رو تو آب گذاشتم و روی پیشونیش گذاشتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه سرم هم از تو کیفم در اوردم و به دستش وصل کردم .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه نمیخواد ببرمش دکتر...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبی دکتر بودن همینه دیگه.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"نفس"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حس سوزش تو دستم چشمامو باز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اااخ سرم چقدر درد می کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا من کجام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون لحظه آرسام اومد تو اتاق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه ترسیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صحنه های تو باغ مثل فیلم اومد جلو چشمم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل دیوونه ها داد میزدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:نیااااا نزدیکه ممممن تورو خدا به من کاری ندااشته باااش،آخه چی می خوای از من لعنتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکام کل صورتمو پوشانده بود،حرکاتم دست خودم نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرسام تازه از بهت خارج شده بود اومد نزدیکم و روی تخت نشست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم و گرفت و منو کشید سمت خودش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

افتادم تو بغلش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حس امنیت می کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو با دستش گذاشت رو سینش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای ضربان قلبش آرومم کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم داروی بیهوشی بود یا صدای قلبش که من و به خواب برد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارسام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره اروم شد صدای نفساش نشون دهنده ی این بود که خوابیده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم روی تخت خوابوندمش .. موهاشو از تو صورتش کنار زدم، دلم میخواست بب*و*سمش ..(اه خاک بر سرت پسر تو که انقدر سست نبودی)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوووف کلافه از رو تخت بلند شدم از اتاق زدم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید به خانوادش بگم شبو اینجا میمونه ...چون بعید میدونم با اون داروی بیهوشی که بهش تزریق کردم به این زودی ها بیدار بشه .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به محض پایین امدنم دلارا خودشو بهم رسوند .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلارا:ارسامی کجا بودی فدات شم؟؟؟؟ نمیگی ناراحت میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اه ببین گیر چه ادمایی افتادم ...خدایا داشتی شانسو تقسیم میکردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من دقیقا کدوم گوری بودم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اینکه جوابشو بدم از کنارش رد شدم اونم دیگه پاپیچم نشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو به خانواده ی نفس رسوندم رو به پدرش گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اقای اریانمهر خیلی عذر میخوام میتونم چند لحظه وقتتونو بگیرم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اره پسرم حتما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی اونور تر رفتیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:مثل اینکه نفس خانم رفته بودن تو باغ و متاسفانه من یادم رفته بود سگو ببندم ایشون هم تا سگو دیدن از حال رفتن ، الان هم تو اتاق مامانم خوابیدن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حالت نگرانی گفت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الان حالش چطوره؟؟خوبه؟نیاز هست ببریمش دکتر؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:نه اقای اریانمهر خودم بهشون سرم وصل کردم الان هم خوابیدن ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه پسرمدستت درد نکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:خواهش میکنم وظیفه بود ،فقط یه چیزی نفس خانم امشب باید اینجا بمونه مشکلی که نداره؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه جوان مشکلی نیست ،مرسی که اعطلاع دادی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکون دادم از کنارش گذشتم و پیشه شروین رفتم .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با احساس تشنگی از خواب بیدار شدم گوشیمو برداشتم به ساعتش نگاه کردم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت ۴ صبحه من اینجا چیکار میکنم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم از روی تخت بلند شدم ... ااااا ارسام روی کاناپه خوابیده بود از سرما تو خودش جمع شده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم براش سوخت .. سریع پتوی روی تختو بر داشتم و رفتم نزدیکش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پتو رو اروم کشیدم روش .. داشتم بر میگشتم تا از اتاق برم بیرون که یهو دستمو کشید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چون انتظار این حرکتو نداشتم افتادم روش سرم تو چند سانتی صورتش بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشاش بسته بود سرشو به گوشم نزدیک کرد اروم گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیس ... فقط بزار اروم شم،بخواب ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر این جمله رو مظلومانه گفت که نتونستم مخالفت کنم همونجا کنارش دراز کشیدم از پشت بغلم کرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو فکره رفتارش بودم که نفهمیدم کی خوابم برد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای راننده به خودم اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ندا

    ۲۱ ساله 00

    من خود رمانو نخوندم ولی از خلاصه میشه فهمید چه رمان چرتبه .ولی فکر میکردم نسل این رمان ها که تو راه دانشگاه تصادف میکنن و کلکل و .....منقرض شده 😅

    ۲ ماه پیش
  • هانی

    ۱۶ ساله 00

    خیلی خوب نننننننه عالیییییییییی بوددددددد😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

    ۴ ماه پیش
  • Maede

    11

    مضخرف ترین رمانی بود که خوندم😑انگار یه بچه ۱۲.۱۳ساله نوشته

    ۵ ماه پیش
  • فاطمه

    ۱۸ ساله 21

    بچگونه بود انگار نویسنده رمان ۱۳ یا۱۴ سال داشت

    ۲ سال پیش
  • فاطمه

    ۱۸ ساله 02

    بگی ۱۰ ساله بود بهتره

    ۱۲ ماه پیش
  • کبوتر عشق

    ۱۲ ساله 00

    رمان نسبتا خوبی بود ، ولی اگه پارت هاش بیشتر بود بهتر میشد ، من خودم چند تا رمان نوشتم به اسم های (عشق در اشک) ، (دوستی در کنار عشق) ، (گل مریم) و ... . ، ولی هنوز منتشرشون نکردم

    ۶ ماه پیش
  • بیتا

    ۱۴ ساله 00

    عالیییی بود درسته کوتاه بود اما خوب بود

    ۷ ماه پیش
  • عسل

    10

    چرا تو یکی از رومانا اتفاقا ترسناکی مثله این که دخترع پسروو بکظه نیست؟ 😂😐یا اینکه دخترع با یکی دیگه ازدواج کنه من هر رومانی خوندم دخترع نامزدم کرد یجوری دکش کردن که مثلا با اون پسر نقش اول ازدواج کن

    ۱۱ ماه پیش
  • زهرا

    01

    نویسنده عزیز ما رو بیکار فرض کردی آیا تب داشتی چرا هزیون هاتو به اسم رمان پخش میکنی

    ۱۱ ماه پیش
  • 9027770952

    00

    سلام ممنون از نویسنده لطفا به نویسنده بی احترامی نکنید شاید رمان اولشه و اینکه به نظر من رمان پارت های کمی داشت ولی بازم ممنون از نویسنده

    ۱۱ ماه پیش
  • zahra

    10

    رمانش خیلی شبیه رمانهای دیگه بود رمانهای دیگه هم همینطوره توی شمال عاشق میشن و ادامه داستان و اینکه انتظار بیشتری داشتم و اگه پارت ها بیشتر بودند بهتر بود ولی در کل خوب بود

    ۱۲ ماه پیش
  • zahra

    10

    رمان خوبی بود ولی پارتها بیشتر بود بهتر میشد

    ۱۲ ماه پیش
  • ..‌‌.

    01

    کاملا آبکی بود🙄 ولی خب کلا دو پارت بود و بیشتر انتظار نمی رفت

    ۱۲ ماه پیش
  • فاطی

    ۱۶ ساله 00

    رمان خوبی بود فقط خیلی آبکی بود اصلا معلوم نبود چی به چیه

    ۱ سال پیش
  • رها

    ۲۵ ساله 11

    خواهشا از این توهمات چشای طوسی و ماشین های فضایی بیاین بیرون کلا چند نفر از اینا دارن همشم تو رمان هستن توهم میزنین منطقی تر باشه

    ۱ سال پیش
  • مهیا

    ۱۷ ساله 11

    اه گمشو اون ور نخونده فهمیدم رمان چیه

    ۱ سال پیش
  • .

    00

    به به چه ادبیات زیبایی!

    ۱ سال پیش
  • آخرین تکه رانی

    ۱۷ ساله 51

    جان جد خدابیامرزم قصه شنگول و منگول بیشتر هیجان داشت ای چی بو خوندم 😵😦😶اصن شبیه رمان نبود یکم بیشتر بود بهتر بودا حوصله ندارین نننویسین جان خودتون باز. خداروشکر کم بود زیاد وقتمو نگرفت

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.