تو برای رهایی خود کبریتی نیم‌سوز در جنگل انداختی؛ فارغ از اینکه حریقی ویرانگر به جان درختزارِ سبز افتاد! تو با خودخواهی قلب عاشقی را شکستی؛ فارغ از اینکه دیوی ددمنش در جامعه رها شد! تو به نیت نجات به سوی آغوش دیگری دویدی؛ فارغ از اینکه سرتاسر راهت چاه مرگ بود و تو محکوم به سقوط! سالها پیش زنی از جنس تو، عشق پاکی را نادیده گرفت و حمید نیازی را محکوم به جنونی ابدی کرد! سالها پیش زنی از جنس تو، برای اسکانس‌های سبز معشوقه‌ی دیگری شد و مرد سودازده‌ای را تبدیل به مجنون کرد! سالها پیش زنی از جنس تو، مردی را کُشت و مرد هم تن به تن، زنان را به نیت بازستاندن حقش به خون کشید! آری زنی از جنس تو؛ زنی از جنس تو مردی را به جانِ همجنس تو انداخت؛ و شاید؛ جانِ بعدی خودِ تو باشی...!

ژانر : عاشقانه، معمایی، جنایی

این رمان به صورت آنلاین در حال انتشار است و به مرور قرار داده میشود. شما میتوانید برای خواندن این رمان روی دکمه زیر کلیک کنید تا به صفحه مخصوص رمان منتقل شوید

شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • شادی

    ۲۹ ساله 10

    پس پارت جدید چرا نمیاد☹️

    ۵ ساعت پیش
  • سارا

    00

    ولی آرش گناه داره تپش برا رفع کمبود محبتاش یه نفر دیگه قربانی میشه:)

    ۱ هفته پیش
  • گل

    00

    آرش خودش گناهکار اعظمه.....

    ۵ روز پیش
  • Tina_tgh6

    در پارت 8400

    به نظرم خود تپش هم میخواد که پدرش رو ببینه فقط می ترسه.. اینکه با دیدنش تمام سال های سختیش یادش بیاد

    ۶ روز پیش
  • یک آدم گیج

    00

    عالی:)

    ۷ روز پیش
  • عاطفه

    00

    خسته نباشی نویسنده عزیز،من شخصارمانتون رادوست دارم ولی در کل هفته یه پارت میزارید اون هم ۲هفته پشت هم شده جلسه روانکاوی خسته کننده شد.البته این نظرمنه شرمنده ولی بازم رمانتون روخیلی دوست دارم ممنونم

    ۱ هفته پیش
  • سوگند

    در پارت 8400

    چقدر این قسمتش جالب بود . تحلیل های سرمه خیلی جای فکر داره .ممنون از رمانت .خسته نباشی همیشه پارت های طولانی بزاری خیلی خوبه.

    ۱ هفته پیش
  • زهره

    ۴۵ ساله 00

    سلام، نویسنده ی عزیز خانم کمانی، ممنون از رمان جالب و سرگرم کننده ی شما

    ۱ هفته پیش
  • وایلا لیلی

    00

    تا وقتی خودتو دوست نداشته باشی همچنان منتظر اینی ک بقیه تائیدت کنن :(

    ۱ هفته پیش
  • لونا

    00

    ما از ترس طرد شدن مدعی شدیم کسی هستیم که نبودیم ترس از طرد شدن تبدیل به ترس از مطلوب نبودن شد سرانجام ما به کسی تبدیل شدیم که در حقیقت نیستیم. تبدیل به رونوشتی شدیم از باورهای مادر، پدر، معشوقه مان

    ۱ هفته پیش
  • ساره

    00

    وقتی نتونی خیلی حرفارو بزنی با یه لبخند فیک تمومِش میکُنی.🚶🏿 ♂🩶 '

    ۱ هفته پیش
  • جامعه شناس

    00

    چه طولانی خسته نباشی گلم❤ واقعا حرفای سرمه عین حقیقت بود همه مون یک آدم تو زندگی مون مثل سرمه نیاز داریم

    ۱ هفته پیش
  • شیدا

    00

    عالیه رمانت:)

    ۱ هفته پیش
  • ملیکا کمانی | نویسنده رمان

    عالی شمااایی خانم😘💋

    ۱ هفته پیش
  • ستاره

    در پارت 8420

    به به چه پارت طولانی 🌹ولی سرمه خیلی رک همه چیاگفت که راه فرارنداشته باشه تپش

    ۱ هفته پیش
  • ملیکا کمانی | نویسنده رمان

    رسما جلسه تراپی بود😂❤️ ممنون که خوندی عزیزدلم

    ۱ هفته پیش
  • Sarina

    در پارت 8310

    چه پارت طولانی 😍 مرسی ملیکای جذاب و دوست داشتنی 😘

    ۲ هفته پیش
  • والالیلی

    00

    جوری ک سرمه باهوشه..

    ۲ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.