رمان رسوایی عشق اشتباهی به قلم مبینا کامرانی
همه چیز خوب بود با اینکه مادر و پدر نداشتم ولی سلاله برای منو سهیل همه چی بود ولی همه چیز از جایی شروع شد که کمبود نداشتن پدر رو درک کردم اونجا بود که تو نگاه اول عاشق مردی جذاب شدم برخلاف ظاهری که داشت بیست سال ازم بزرگ تر بود ولی این اول ماجرا نبود.. تا خواستم این عشق یه طرفه رو دوطرفه کنم فهمیدم سلاله بارداره اونم از مردی که شده بود شاهزاده سوار بر اسب سفیده من.. ولی من سودام دست بردار نیستم برای همین تو یه تصمیم ناگهانی به عقد..
تخمین مدت زمان مطالعه :
آ
۳۴ ساله 00خوب بود واقعا عالی بود که یعنی زحمتش ثمره دادهولی انسان نیاز به همدم داره واون باید میگفت تا بتواند بفهمه چقدر زحمتش پیشرفت کرده که اگه راضی باشن
۴ ماه پیشبیتا
00موضوع جالب و جدیدی داره از شخصیت ها خوشم امد
۴ ماه پیشسوگند
00عالی
۴ ماه پیشز
۱۶ ساله 00خوبه
۶ ماه پیش۲۰
00خوبه
۶ ماه پیشناهید
۱۸ ساله 00موضوعش جالبو قشنگه لطفا ادامه شو بزارید ممنون میشم
۷ ماه پیشماه
۲۳ ساله 00به نظر من رمان خوبی بود دوست دارم ادامشو بخونم لطفاً ادامشو بزارید تو خماری موندیم
۷ ماه پیشدکتر
00عالیییییییییییییییی
۷ ماه پیشاسرا
00امیراگرسلاله دوست داره چراسودابه عقدمی کنه مگراینکه سودابه کاردادگاهی می کنه
۹ ماه پیشفاطمه
00سلام عزیزم. قلم دل نشینی دارید. بی صبرانه منتظر ادامه اش هستم😍😍❤❤
۹ ماه پیش
یاس
00بد نبود