رمان ردهای ماندگار به قلم moon shine
ماندگار دختریه که روی صورت ودستهاش پررد چاقواِ…هرکسی که میبینتش یا چهره اش درهم میره یا با اشمئاز بهش نگاه میکنه .این ردها حک شدن روی پیشونی وگونه اش ..روی بند بند انگشتهاش وهیچ کس نمیفهمه ماندگار چه دردی میکشه وچقدر منتظر اون روزیه که خدا حقش رو بهش برگردونه ..
تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۴۴ دقیقه
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه :
ماندگار دختریه که روی صورت ودستهاش پررد چاقواِ…هرکسی که میبینتش یا چهره اش درهم میره یا با اشمئاز بهش نگاه میکنه .این ردها حک شدن روی پیشونی وگونه اش ..روی بند بند انگشتهاش وهیچ کس نمیفهمه ماندگار چه دردی میکشه وچقدر منتظر اون روزیه که خدا حقش رو بهش برگردونه ..
«من ماندگارم... جای ردهای انتقامو روی صورتم میبینی ..؟»
چشمام گشاد شده بود ونفس هام تنگ ...به مرحله ای از شوک رسیده بودم که حس میکردم تمام عروق بدنم یک باره یخ بستن ..
عکسها جلوی چشمهام بود ومغزم مدام ارور میداد ..آیا اینها من بودم ..؟من ..؟
نگاهم با تاخیر ومکث بالا اومد..بالاتر واخر سر رسید به مرد مقابلم ..به مردی که ریش های بلند وموهای اصلاح نشده اش فرانکشتاینی خلق کرده بود که جونم را لحظه به لحظه میگرفت ..
به قدری دیدن عکس ها عجیب وشوک اور بود که حتی نمیتونستم لب باز کنم وبهش بگم که این زنی که توی عکس شبیه به منه ..من نیستم ..
که تو هیچ کجای ذهن وحافظه ی من همچین عکسی ثبت نشده ..که من اونقدر پاکدامن بودم که حتی توی رویاهام هم تا به این حد به مردی نزدیک نبودم
نگاهم بازهم بالاتر اومد تا به چشمهاش رسید وبالاخره نفسم رفت ...امان از این نگاه که ضربان قلبم رو به صفر رسونده بود ..
مرد با چشمهای گشاد شده وترسناکش زمزمه کرد ..
-چیه ..؟توقع نداشتی عکست رو داشته باشم ..؟مدرک از این واضح تر ..؟فکر کردی با هوچی گری وقسم وآیه خر میشم ..؟
ودرنهایت دوباره فریاد کشید ..
-نگاش کن ع*و*ض*ی ..این همون داداش بدبخته منه که زیر خاک داره میپوسه ..ببین کی تو ب*غ*لشه ..؟تو ..توی —
نفس هام به قدری کم وزیاد شده بود که سینه ام گنجایش هوای اضافی رو نداشت ..مویرگ های خونی چشم های مرد هم هرلحظه بدتر از قبل ضربانم رو کند میکرد ..
از ترس نگاهم رو ازش جدا کردم وپائین تر اوردم باز هم با تاخیر ومکث ..پائین تر وپائین تر تا اخر سر رسید به همون عکس کذایی ...به زنی که در دستان مرد ارمیده بود ولبخند لبهایش به شدت شبیه به من بود ..
من بودم .؟من ..؟ولی من که میدونستم من نیستم ..من که میدونستم همچین عکسی اصلا وجود خارجی نداره ..
ولی پس تو این عکس ها ..؟ چرا با این مرد بودم ..؟این مردی که هیچ شباهتی به مرد مقابلم نداشت ومرد مدام میگفت برادرش ِوهمه کسش ..
مرد دستش رو جلو اورد ویه عکس دیگه از زیر عکسها بیرون کشید ...چشمام سیاهی رفت ولبهام بهم چسبید ..خدایا این کاب*و*س کی تموم میشه ...
بازهم من بودم واینبار ..خدایا این هم که منم ..منم ومرد دیگه ای ..
دوست داشتم یه نفرباشه تا ازش بپرسم اینجا چه خبره ..؟یا از خدا بپرسم ..خدا !؟ اینجا چه خبره .؟
نکنه کاب*و*سه ...یه کاب*و*س مسخره ..که بعد از بیدار شدن چند ثانیه ای بهش فکر میکنی واخر سرهم یادت میره
اره خدا ؟کاب*و*سه دیگه ..مگه میشه؟ مگه امکان داره منی که با هیچ احد والناسی حتی دوستی هم نکردم حالا این عکس های مختلفم تو دست یه مرد باشه واون مرد ؟اره همین مرد نعره بکشه وفحش ناموسی بارم کنه وبرادر جوون مرگ شده اش رو ازم بخواد ..؟
خدایا تو بگو که یه کاب*و*سه ..ولی چرا بیدار نمیشم ؟..چرا این عکس ها اینقدر زنده ومجسمن؟ ..اینقدر مجسم که خودم هم دارم به خودم وگذشته ام شک میکنم ..
صدای مرد دوباره چهار ستون تنم رو لرزوند
-اره نگاهش کن ...چی شد زبونت بند اومد ..؟دیگه نمیگی اشتباه میکنم ..؟
عکس دوم رو چنگ زد وپرت کرد تو صورتم ..
-شناختی نه ؟اون یکی رفیقت بود سامان جـــون
وجون رو چنان کشدار وحال بهم زن کشید که بیشتر خودم رو جمع کردم ..ولی به ثانیه نکشید که دوباره چشمهاش گشاد شد صورتش ترسناک ونفس هاش کشدارومویرگ های داخل چشمش خونی تر ..وقلب من از ترس حتی ضربه هم نزد ..
-به خاطر همین عکس ها بود که داداش بدبختم تصادف کرد ومرد ..به خاطر توی ----...به خاطر تویی که نشستی زیر پاش خاکستر شد وسوخت وحتی یه استخونش هم سالم پیدا نشد ..
از تصور مرگی به این شدت درد اور موهای تنم سیخ شد ..مرد تو یه لحظه عکس های تو دستش و روی زمین ریخت ودست به جیبش برد ویه جسم تیره رنگ رواز جیبش بیرون کشید ..ولی ریزش بی امان چشمهام نمیذاشت تا ببینم چی توی دستشه ..
نگاهم پی اون شی چرخید که با صدای تقه ای وبازشدن جسم درجا ثابت موندم
چاقو بود ..همون چاقوی ضامن داری که ردش رو قبلا لمس کرده بودم ..همونی که هنوز هم باعث سوزش مچ دستم بود ..همونی که هنوز زخمش خوب نشده بود
مرد با همون چشمهای گشاد شده ونفس های تند گفت ..
-حالا دیگه منم وتو ...منی که میخوام تقاص مرگ داداشم رو ازت بگیرم ..ازم بترس ماندگار ..من فرهادم ..فرهاد ..
«تحمل نگاه ها دیگر درتوانم نیست»
دستکش های مشکی رنگو روی رد زخم ها بالا کشیدم وتو ائینه با دل چرکینی نگاهی به صورتم انداختم ..هفت سال از اون روزهای تلخ میگذشت وحالا دیگه جای جای خط های این صورت رو حفظ بودم ..
خط مورب روی گونه ام ....خط افقی روی پیشونیم ...خطی که از یه طرف صورتم شروع میشد وروی چونه ام ختم میشد ..ودراخر... خطی که از کنار گوشم شروع شده بود وبه لبم که میرسید کج میشد وازروی لبم پائین میرفت ..
با اینکه هرروز وهرلحظه این ردها رولمس میکردم ولی هنوز هم بعد ازهفت سال نمیتونستم به این خط ها عادت کنم ..انگار که هیچ وقت برام خودی نمیشدن ..
هدبندم رو پائین تر کشیدم ونگاه از ائینه گرفتم ..ولی چه فایده داشت نگاه گرفتن وچشم بستن ..شاید با این دستکش وهدبند میشد جای زخم های روی پیشونی ومچ دستم رو بپوشونم ولی ردهای چاقویی که روی گونه وکنار چونه ولبم جا خوش کرده بود هیچ جوری پاک نمیشد... هیچ وقت پنهون کنم ..
اره هیچ وقت پنهون نمیشد از دید دیگران وهمین سخت تر میکرد فراموش کردن فرهاد وجای تک به تک زخم هایی که از نفرت زیادش روی تنم به یادگار مونده ونرفته
یه وقتهایی که بهش فکر میکنم ..روزهایی که تنهاتر از همیشه ام... دلم براش میسوزه ...برای مردی که اونقدر نفرت تو وجودش ارمیده بود که همچین بلایی سرمن اورد ..
ومن هر لحظه وهرثانیه منتظر روزیم که نکنه بازهم بگرده ورد چاقوی ضامن دارش خط بکشه روی صورت وبدن وهمه ی هستی من ..
بی حوصله تر از همیشه از اتاقم بیرون اومدم ..مامان با همون چشمهای خسته وپرخوابش پرسید
-ماندگار ..؟صبحونه نمیخوری ..؟
پاشنه ی کفشم رو ورکشیدم وسری تکون دادم ..
-نه دیرم میشه خداحافظ ..
پشت سرم به بدرقه ام اومد وجمله ی هرروزه اش رو دوباره تکرار کرد
-حواستو جمع کن مادر مراقب خودت باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irومن پوزخند زدم به حرف اخر مادری که هنوز هم چشمش میترسه وتنش میلرزه از فکر بلاهایی که هفت سال پیش به سرم اومد وهیچ وقت هم تموم نشد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآسه آسه وبی دغدغه نگاهم رو به زمین دوختم وراهی ایستگاه اتوب*و*س شدم ..این جور وقتها خیلی دوست دارم تا یه ماشین کوچیک درحد رنو زیر پام بود تا نگاه سرتا ته کوچه رو روی صورتم حس نکنم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اینکه هفت سال گذشته بود ولی هنوز هم سخت بود ودرد اور و هیچ وقت برام عادی نمیشد ..نگاه بد بچه هایی که با تعجب رد زخم های کهنه ی صورتم رو میگرفتن ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا پسرهایی که گاهی با تمسخر وگاهی بی تفاوت از کنارم میگذشت ومن..! ماندگار توانا انگار قرار نیست هیچ وقت اخت بشم به نگاه های زیر زیرکی مردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدم ایستگاه ایستادم وخیره شدم به ماشین های گذری ..مزدای مشکی که از جلوی چشمم رد شد تن وبدنم تو لحظه لرزید ..از یاد اوری خاطرات... از حس بوی چرم ماشین ودست گره کرده روی گردنم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپلک زدم ونفس گرفتم ..عمیق عمیق ..مرد میانسال رد شد وبا چشمهاش صورتم رو کاوید ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرچرخوندم که نگاه زنِ سنگک به دست ..روی صورتم چرخید ..اینبار چشم نگرفتم ..خیره شدم به زن تا دست از این کنجکاوی احمقانه برداره ..هرچند زشت بودم وبد هیبت ..ولی من هم غروری داشتم که با همین نگاه ها اونقدر خط خطی شده بود که دیگه هیچی ازش باقی نمونده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتوب*و*س که رسید بی درنگ سوار شدم ..صندلی های خالی صف کشیده بودن پشت سرهم ..خاموش وبی حرف ...انگار معرفت این صندلی ها خیلی بیشتر از مردم شهرم بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقرعه رو به نام اخری زدم وکز کردم گوشه ی صندلی سرد وخالی ..تا پرشدن اتوب*و*س نگاهم رو به بیرون شیشه های غبار گرفته دوختم ..بازهم به ادمها ..آدمهایی که حالا بدون نگاه کردن به صورتم هرکدوم پی زندگیشون می دوئیدن ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپلک های خسته از شب بیداریم کم کم روی هم افتاد وخاطره ها بازهم زنده که نه مجسم شد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناشناسی به زندگیم امده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«هفت سال قبل ..»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بی خیالی صدای تلوزیون رو کم کردم ودکمه ی آن گوشی بی سیمی رو زدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الو بفرمائید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خودتی آ*ش*غ*ا*ل ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام ثابت موند رو تبلیغ تلوزیون ..به قدری این جمله عجیب ودرعین حال رعب اور بود که حتی نفس کشیدن رو هم برای ثانیه ای فراموش کردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دارم میام سراغت ماندگار ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبوق آ*ش*غ*ا*ل وقطع کامل ..شاید سرتا ته این گفتگو به ده ثانیه هم نرسید ولی همین ده ثانیه به معنای خاتمه ی تمام خوشبختی من بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیج ومات همچنان گوشی به دست مونده بودم ..مرد پشت گوشی رو ابدا نمیشناختم ..ولی مرد من رو خوب میشناخت ..اسمم رو میدونست ومن مات بودم بابت نفرت در کلامش ..بابت صفت آ*ش*غ*ا*لی که بارم کرد وبی توضیح قطع کرد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت میاد سراغم ..؟چرا ..؟اصلا کی بود که به سراغم بیاد ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی رو با مکث سرجاش گذاشتم ..چشماهام دو دو میزد ..من رو میشناخت ..خوب میشناخت ..ادمی نبود که از سر بی کاری یا روانپریش بودن زنگ بزنه ومزاحم بشه وهمین نمیذاشت تا به سادگی فراموش کنم این تماس رعب اور رو ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کی بود ماندگار ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جا پریدم واب گلوم رو قورت دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم ..قطع کرد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی این تلفن اخر ماجرا نبود ..ابتدای ویران شدن زندگی وتمام باورها وارزوهای ماندگار توانا بود ..این تلفن تازه اول ماجرا بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدقیقا از فردای همون روز بود که کاب*و*س من تو روز روشن شروع شد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرجا میرفتم حس آدمی رو داشتم که چشمهایی به دنبالشه ..که نگاه خیره ی یه نفر داره وجودم رو پاره پاره میکنه ..که نفرت یه نفر بیخ گلوم رو گرفته ونفس هام رو تنگ کرده ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای قدم هایی رو که به دنبالمه میشنیدم ..صدای پای مرگ رو ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی با چرخیدن .یا برگشتنم ..باز هم میدیدم همه ی اینها یه توهم احمقانه است ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irده روز از اون تلفن مشکوک گذشته بود ومن تو بی خبری این روزها کمی نفس می کشیدم ..انسان فراموش کار یه وقتهایی همه ی خطرها والارم ها رو فراموش میکنه ..ترسی که مو به تن سیخ میکنه ونگرانی ای که قلب رو به تپش می اندازه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفراموش کردم صدای مرد پشت گوشی رو که اسمم رو میدونست وبدتر از اون میخواست به سراغم بیادواز همه ی اینها موهوم تر اینکه ازمن ووجودم متنفر بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حوصله کوچه ی خلوت روبه روی دانشگاه رو پائین میرفتم واز خش خش برگهای پائیزی زیر پام لذت میبردم ..اوایل مهر بود وهوا لطیف تر از همیشه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس گرفتم وبا ویبره ی گوشیم لبخندی به اسم پویا زدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به به افتاب از کدوم طرف در اومده که اقا پویا این بنده ی حقیر رو سرافراز کردن..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتک خنده ای کرد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام به خانم نوازی ..کجایی که داری مزه میریزی شیطون ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نفس عمیق دیگه گرفتم وبا لبخندی که نشات گرفته از حس درونیم بود گفتم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کوچه روبه رویی دانشگاه رو اسه آسه دارم میرم پائین ..عجب هوائیه جات خالی ...نمیدونی الان تو چه فاز خوبیم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس زود حرفم رو بزنم تا فازت نپریده ..برنامه ی اخر هفته رو که فراموش نکردی ..؟قراره با بچه ها بریم دربند ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه حواسم هست من کارهام رو راست وریست میکنم که بریم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه مزاحم قدم زدن وفاز خوبت نشم ..مواظب خودت باش ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندم بازتر شد ومحبت پویا تو قلبم ریشه دار تر ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو هم مواظب خودت باش بای ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی رو قطع کردم ودسته ی کوله ام رو جا به جا کردم ..سراشیبی زیبای کوچه همچنان ادامه داشت وسکوت زیبای عصر گاهی واقعا دلپذیر بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهام رو از خوشی بستم که صدای قدم هایی باعث شد ناخواسته لبخندم کمرنگ بشه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای قدم ها رو میشناختم ..فراموش کرده بودم ولی با شنیدن صدای قدم ها مطمئن بودم که همون شخصیه که تو این مدت طنین کوبیدن صدای کفش هاش تو ذهنم مونده بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاید عجیب باشه این قاطعیتم ولی وقتی جای من باشی ..اونوقته که صدای پای مرگ رو به خوبی میشناسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس هام بی اراده تند شد ولذت قدم زدن روی برگهای نارنجی وقرمز پائیزی از سرم پرید ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی اختیار به پشت سرم نگاه انداختم واینبار از دیدن مردی که با فاصله ی کم ونقابی که تا روی چشمهاش پائین کشیده شده بود وبه دنبالم میومد تیره ی پشتم لرزید ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدم هام تند شد ونگاهم هراسون ..هنوز فاصله ی زیادی تا خیابون اصلی داشتم ..سراشیبی کوچه باعث میشد قدم هام سریع تر بشه ولی صدای قدم های تند وسریع مرد وخش خش تند برگهای پائیزی هم نشون از سرعت گرفتن قدم های مرد داشت ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس هام دیگه به شمارش افتاده بود ..مدام از خودم میپرسیدم که چرا داری فرار میکنی ...؟شاید بیچاره کار داره ومیخواد از کنارت بگذره ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی افکاری که خوره شده بود به وجودم اجازه ی فکر کردن به اینها رو نمیداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ترس حتی جرات نگاه کردن به پشت سرم رو هم نداشتم ..صدای قدمها وخش خش ها کافی بود تا با تمام توانم بدوئم وسعی کنم زودتر به اون خیابون نفرین شده برسم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای قدم ها که بهم نزدیک شد قلب من ازکار افتاد ..مرد داشت به من میرسید ومن دیگه توانی برای دوئیدن نداشتم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن ماشین های گذری بی مهابا خودم رو تو خیابون انداختم ..ترس از مرد پشت سرم حتی نمیذاشت ترسی از ماشین های پرسرعت داشته باشم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیوندای نقره ای جلوی پام با صدای بدی ترمز کرد... تو یه لحظه حس کردم الانه که باهام تصادف کنه ولی هیوندا با اختلاف چند سانت ایستاد اب دهنم رو به سختی قورت دادم ..و با همون نگاه ترسیده نگاهی به پشت سرم انداختم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد هم مثل من قدم هاش کند شده بود انگار هردو تو یه ثانیه قبض روح شده بودیم ..مرد راننده سرش رو از شیشه بیرون اورد وشروع کرد به فحاشی که دوباره قدم های مرد نقاب دار به راه افتاد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای نفس های بلندم حتی تو گوشهام هم میپیچید وزانوهای سستم دیگه توانی برای دوئیدن نداشت ..ولی با دیدن نزدیک شدن مرد ..قدم هام بی اراده به راه افتاد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین بعدی رو هم رد کردم که اینبار یه وانت جلوی پام ترمز کرد که ضربه ی نه چندان ارومی به پهلوم وارد کرد ومنو مسافتی به جلو انداخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز درد به خودم پیچیدم ودوباره نگاهی به عقب انداختم ..انتظار داشتم حداقل با دیدن وضعیتم بایسته ولی مردبا همون نقابی که تا روی چشمهاش پائین اومده بود از لا به لای ماشینها به سمتم میومد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه فکرم به هیچی قد نمیداد ...اینکه باید تو این شرایط چی کار کنم وچه جوری با این موج دردی که تمام بدنم رو سست کرده به کجا فرار کنم ..ولی همون لحظه انگار معجزه شد ..یه تاکسی سبز رنگ درست از کنار وانت گذشت که تو یه تصمیم انی جلوی تاکسی پریدم و سوار شدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد میون چشمهای ترسیده ونفس های اخرم وسط خیابون ایستاد ..نگاهم به عینک افتابیش خیره موند .به اون سایه ی شومی که نمیدونم از کجا ولی درست وسط زندگی زیبای من سر دراورده بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانم کجا میری ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای راننده ازجا پریدم ودستم رو تو سینه مشت کردم ..به قدری ترسیده بودم که تموم وجودم می لرزید از وجود مرد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبهای خشکیده ام رو بهم زدم ولی از نفس نفس زدن های زیاد نایی برای حرف زدن نداشتم ..نفس عمیقی کشیدم وزمزمه کنان گفتم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کلانتری نزدیک این محل کجاست ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد با بی خیالی گفت ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مسیرم نمی خوره ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عجز نالیدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دربست برید اقا ..فقط برید ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیفم رو با بی حالی روی میز گذاشتم وبا خستگی خودم و روی تخت انداختم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اینکه به کلانتری رفته بودم وکلی دوندگی کرده بودم ولی هیچی عایدم نشده بود ..هیچ نشونه ای از مردی کلاه به سر وجود نداشت تا بتونم کاری پیش ببرم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ماندگار اومدی ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بی حوصلگی چشمهام و روی هم گذاشتم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اره مامان اومدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس چرا اینقدر دیر کردی..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ترس دل نگرانی های اتی مامان به دروغ متوسل شدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سر راه دوستم و دیدم رفتیم کافی شاپ ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب یه زنگ میزدی ..پویا صد دفعه زنگ زد ..دل نگران شده بود ..حداقل اون گوشیت رو جواب بده که عالم وادم رو نگران نکنی ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخسته از تمام استرس هایی که کشیده بودم برای خلاص شدن از دست غرغرهای مامان گفتم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه خودم بهش زنگ میزنم از دلش در میارم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم و روبالشت چرخوندم ونگاهم رو به قاب عکس دو نفره ی خودم وپویا دوختم ..پویا یکی از فامیل های دور مادرم بود که بواسطه ی فوت یکی از بستگان با هم اشنا شدیم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر خوبی بود ودستش به دهنش میرسید ..ومهمتر از همه ی اینها دوستم داشت ودوستش داشتم ..حالا نمیدونستم به این پویایی که تا حد زیادی روم تعصب داره حقیقت ماجرا رو بگم یا برای اون هم دروغ سرهم کنم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیترسیدم با دل نگرانی های بی خود مانع ادامه تحصیلم بشه مخصوصا که از قبل هم یه پیش درامد برای ترک تحصیل ازش داشتم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دل چرکینی گوشی رو برداشتم هنوز هم از اتفاقی که افتاده بود دستهام میلرزید واعصابم خراب بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمدام ازخودم میپرسیدم چرا یه نفر باید دنبالم باشه ؟..من که تیپ وقیافه ی انچنانی ندارم ..یا حتی مال واموال فراوون ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوبازهم با خودم میگفتم ..نکنه مربوط به همون تلفنی که قبلا زدن باشه..همون مردی که میخواست بیاد سراغم ..همونی که بی هیچ دلیل موجهی بهم لغب آ*ش*غ*ا*ل داد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهام رو با بی حوصلگی مالیدم وخسته از همه ی این فکر وخیال های بی نتیجه شماره ی پویا رو گرفتم ..بدون دلیل انتظار داشتم صحبت کردن با پویا بتونه کمی ارومم کنه ..هرچند که ترجیح میدادم فعلا حرفی از مردی که به دنبالم افتاده بود به میون نیارم ..کارهای صلی رو انجام داده بودم وحالا این وظیفه ی مامورهای کلانتری بود که پیداش کنن ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستی روی پهلوی دردناکم کشیدم وبا الو گفتن پویا سلام کردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام پویا جان ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه محض سلام کردن من صدای طوفانی پویا تو گوشی پیچید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام پس تو کجایی ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشه ی ناخونم رو جویدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشید میدونم نگران شدی .سر راه یکی از دوستهام رو دیدم رفتیم کافی شاپ سرم به حرف زدن گرم شد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا گوشیت رو جواب نمیدی ..نمیگی نگران میشم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناراحت از سیل دروغی که پشت سر هم میبافتم زمزمه کردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رو سایلنت بود متوجه نشدم بازهم ببخشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای نفس کشیدن پویا تو گوشی پیچید ..انگار تا حدی خیالش راحت شده بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یکم مراعات کن عزیز دلم ..دیگه داشتم راه میوفتادم تو کوچه خیابون دنبالت بگردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی حرف فقط به دل نگرانی هاش گوش دادم واخر سر هم با کلی قربون صدقه رفتن گوشی رو قطع کردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست انداختم تو جیب کوله ام وگوشیم رو بیرون کشیدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irده تا تماس بی پاسخ ..وپنج تا پیغام که همه از نگرانی وترس پویا خبر میداد ..بی حوصله پیغام های بی خودی رو پاک کردم که گوشی تو دستم لرزید ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشماره ناشناس بود وعجیب وغریب ..دو تا سه ...سه تا دو ..کلا عجیب بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله بفرمائید ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از دستم فرار میکنی ماندگار ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلرز تو تنم نشست ودرد پهلوم تویه لحظه سر به فلک گذاشت ..خودش بود همون مردی که بهم گفته بود آ*ش*غ*ا*ل ..همونی که گفته بود میاد سراغم وبه واقع هم به سراغم اومده بود ..همونی که امروز وسط خیابون جا گذاشتمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبهای خشک شده به حرف اومدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو .تو کی هستی ..؟چی از جون من میخوای ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خشن مرد تو گوشی پیچید ..سخت وتند ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جونت رو ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبم وایساد ..مردِ پشت تلفن چه بی رحمانه از گرفتن جونم حرف میزد ..مگه من چه کار کرده بودم ؟..چه هیزم تری بهش فروخته بودم ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-امروز رو جستی ماندگار ..فکر میکنی چند بار دیگه میتونی از دستم در بری ...؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس هام یکی درمیون شده بود ..ترس از مرد ومرگ دنیا رو جلوی چشمهام تاریک کرده بود ..با عجز نالیدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اخه چرا ..؟مگه من چی کار کردم ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شایان رو یادته ..بهم بگو اون چی کار کرده بود که همچین بلایی سرش اوردی ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشایان ..؟شایان ...؟هرچی تو ذهنم به دنبال کسی که همچین اسمی داشته باشه گشتم چیزی پیدا نکردم ...واخر سر به این نتیجه رسیدم که من کسی به اسم شایان نمیشناسم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمردهای زندگی من به شدت محدود بودن ..پدرم ..پویا ..امیر علی پسر کوچیکه ی محبت خانم که خواستگار قبلیم بود وبعد از یه مدت هم از محل رفتن ..سیامک وپرهام هم پسرهای فامیل بودن ..غیر از اینها هیچ مرد مهم دیگه ای تو زندگیم نبود ..چه برسه به شایان نام ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شایان کیه ..؟اصلا کدوم بلا ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همون کسی که توی آ*ش*غ*ا*ل سرش شیره مالیدی... همونی که بدن سوخته اش گوشه ی قبرستون افتاده ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز این تهمت بزرگ تمام تیره ی پشتم لرزید ودرد پهلوم نفسم رو گرفت ..من سرکسی رو کلاه نذاشته بودم ..من هیچ مرده یا زنده ای به اسم شایان که حالا مرده بود نمیشناختم ..من به واقع شایان رو نمیشناختم ولی نفرت کلام مرد رو میشناختم نفرتی که تمام لحظاتی که از دستش فرار میکردم تمام رگ وپی بدنم رو لرزونده بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ناراحتی نالیدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من ..من شایان نمیشناسم ..به خدا اشتباه گرفتید ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای پوزخند مرد تو گوشی پیچید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هه اشتباه ..میام سراغت وبهت نشون میدم کدوممون اشتباه میکنیم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیون حرفش پریدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اقا به خدا اشتباه گرفتید من نه شایان نامی میشناسم نه شمارو ..من خودم نامزد دارم ..نامزدمم رو هم خیلی دوست دارم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نفرت زمزمه کرد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اره میدونم به خاطر همین پویا خان چه معامله ای با برادر بدبخت من کردی ..برای اون هم نقشه دارم ..بشین وتمام نقشه هام رو ببین ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای نفس های تند من با قطع شدن تماس تو گوشی پیچید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الو الو اقا ..اشتباه گرفتید ..اقا ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی دیگه صدایی اون طرف خط نبود ..صدایی که به اشتباه فکر میکرد من باعث مرگ برادرش شدم وقلبم با دیدنش ..با حس تنفری که هرلحظه تو صداش تزریق میکرد ...بدجوری نوید خبرهای بد رو میداد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی هنوز تو دستم بود که زنگ خورد ..قلبم مثل یه لیوان اب سرته شد وریخت ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس نگاهی به شماره انداختم ..پوریا بود ..پوریای من ..کسی که بعد از خدا تنها پناه من بود ..با دستهای لرزون تماس رو برقرار کردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام پویا جان ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام ..با کی حرف میزدی یه سره آ*ش*غ*ا*له ...؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس گرفتم ..نمیدونستم بگم یا نه ..با اینکه میترسیدم از مرد وخشونت در کلامش ..ولی دلم هم نمیخواست همین اول زندگی ذهنیت پویا رو خراب کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن قرار بود عمری با این مرد زندگی کنم وترجیح میدادم بدون اینکه بویی از موضوع ببره قضیه رو ختم کنم ..چقدر ساده بودم که فکر میکردم میشه این جریان رو بدون سرو صدا فیصله داد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-با فریبا ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فریبا ..؟همین دختره که تازه تو دانشگاه باهاش دوست شدی ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس گرفتم ومفصل های دستم رو به دندون گرفتم ..خدایا به خاطر تمام این دروغ ها من رو ببخش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اره یه جزوه میخواست زنگ زد ببینه دارم یا نه ..تو برای چی زنگ زدی ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند بی رمقی زدم وبرای پرت کردن حواسش ادامه دادم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نکنه دوباره دلت برام تنگ شده ..؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ی ارومی کرد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زنگ زدم برای فردا شب ...مامان دعوتتون کرده ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهام رو مالیدم ونفس خسته ام رو بیرون دادم ..ذهنم حول وحوش مرد می چرخید ..باید چی کار میکردم ..من تو این وانفسا باید چی کار میکردم ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نفرتش با این پنهون کاری های مداوم ..با دروغ هایی که بی اختیار برای عزیزانم پشت سر هم قطار میکردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الو ماندگار ..؟قطع شد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستپاچه به خودم اومدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه نه هستم ..باشه به مامان میگم خبرش رو بهت میدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اکی .پس فعلا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی رو قطع کردم وکش وقوسی به خودم دادم واز جا بلند شدم..دستم وروی پهلوی اسیب دیده ام گذاشتم وروبه روی ائینه وایسادم ..جای ضربه به کبودی میزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشه ی لباسم رو پائین کشیدم وبه سمت در رفتم باید به مامان بگم فردا شب خونه ی پویا دعوتیم که گوشیم دوباره تو دستم زنگ خورد ..بدون نگاه کردن به شماره تماس رو برقرار کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جانم پویا جان ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس نامزد گرامی بود ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم شل شد ...پاهام بی حس ...فکرم کش اومد وتو گوشم صدای زنگ زدن پیچید ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-احتمالا پویا جونتون میدونه چه نامزد خرابی داره ..؟بهتر نیست یکم روشنش کنم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشک تا پشت چشمهام جلو اومد ..با اخرین توانم نالیدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چی از جون من میخوای من که کاری نکردم ..اصلا تو کی هستی ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فکر کن عزرائیل ..یا ملک الموت ..شایدم مامور تقاص ..فعلا که برای گرفتن جونت دارم لحظه شماری میکنم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه فکرم به هیچ جا قد نمیداد ..اینکه خبر این حرفها به گوش پویا که تا حدی متعصب بود برسه ..یا حتی به گوش مامان ..اونوقت دیگه چیزی از آبروی من باقی نمی موند ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای اینکه مامان متوجه نشه صدام رو پائین اوردم ونالیدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به خدا که اشتباه گرفتید ..من رو با کس دیگه ای اشتباه گرفتید ..من برادرتون رو نمیشناسم ..شما رو نمیشناسم ..من تو عمرم فقط با یه پسر رابطه ی نزدیک داشتم که اون هم نامزدمه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد چند لحظه سکوت کرد ودرنهایت صدای زمزمه اش تو گوشی پیچید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه تو ماندگار توانا نیستی ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلب گزیدم ..اسم وفامیلم رو درست میگفت ..بهتر ازخود من ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه بیست ودو سالت نیست ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود ..من !ماندگار توانا بیست ودوساله بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه اسم نامزدت پویا نوازی نیست ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا خدا ..یا خدا همه چیز رو میدونست ..بهتر از خودم ..بهتر از تموم دنیا ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی اراده خواستم توجیه کنم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همه ی اینهایی که گفتید درسته ولی بازهم میگم اشتباه متوجه شدید ..من برادرت رو نمیشناسم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی صدای فریاد مرد نذاشت حتی حرفم رو ادامه بدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خفه شو س — طه ..تا کی میخوای منکر بلایی که سر برادرم اوردی بشی ..؟راحتت نمیذارم ماندگار ..این رو مطمئن باش ..هیچ وقت راحتت نمیذارم ..دارم روز شماری میکنم برای اون روزی که بهم التماس میکنی ..تا بهت رحم کنم ..ولی من حتی برای یه لحظه هم دلم به حالت نمیسوزه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی قطع شد ودستم روی مانتوم افتاد ..اشکام ازترس خشک شده بود ..اگه واقعا حرفش رو عملی میکرد ..اگه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای باز شدن بی هوای در ازجا پریدم ودستم تو سینه مشت شد ..انگار منتظر ورود مرد بودم ..همون مردی که با کلاه تقاب دارش تمام مسیر رو به دنبالم دویده بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چی شده ماندگار ..چرا رنگت پرید ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبهام بی اذن من به دروغ باز شد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچ...هیچی نیست ..یکم خستم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو عرض این چند ساعت چند تا دروغ گفته بود ..بیست تا ..؟سی تا ...یه دنیا ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مطمئنی ..؟اخه انگار جن دیدی ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آ..آره ..اره خوبم ..نگران نباش ...راستی پویا برای فردا شب دعوتمون کرده ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورت مامان گشاده شد ورنگ نگرانی از چشمهاش رفت ..مامان عاشق پویا وخونواده اش بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به سلامتی ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برای فردا شب کاری نداری ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه چه کاری مهمتر از دعوت دامادم ..یادت باشه موقع رفتن یه چیزی بگیریم دسته خالی زشته ...من برم که شیفت شبم ..تو هم استراحت کن غذا رو گازه ..هروقت گرسنه ات شد بخور ..رنگ به روت نمونده ..پویا فردا شب اینجوری ببینتت ..پس میفرستت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی به حرف مامان زدم وروی تخت نشستم ..انگار ته دلم میدونستم که رابطه ام با پویا رو به اتمامه ..سایه ی نحس مرد مثل بختک روی زندگیم افتاده بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم وروبالشت گذاشتم وچشمهام رو بستم ..خدایا من باید با این مرد چی کار میکردم ...؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرد ودل هایم را میشنوی فرهاد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ایستگاه اخر که رسیدم ..از جا بلند شدم وبدون عجله از پله ها پائین رفتم ..فرهاد راست گفته بود .بلایی به سرم اورد که هرروز ارزوی مرگ ازخدا دارم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراه شرکت رو در پیش گرفتم ..البته شرکت که نه .یه ساختمون قدیمی ساز که دالترجمه اش کردن ..ومن تو اخرین اتاقش که از بوی گند نم ورطوبت حتی نمیتونستم نفس بکشم کار ترجمه وتایپ رو انجام میدادم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپله های سنگی قدیمی رو اروم اروم پائین رفتم .کم کم بوی رطوبت دلم رو به اشوب انداخت ..اگه دست خودم بود حتی حاضر نبودم برای یک لحظه ی دیگه هم تو همچین جایی کار کنم ..ولی چاره ای نداشتم ..من بودم ومادرم ونون بخون نمیری که از این کار وخرحمالی مامان تو درمونگاه عایدمون میشد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر راه سلام نصفه نیمه ای تحویل اقا جواد دادم واز راهروی باریک گذشتم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطبقه ی اول به نسبت این زیر زمین جای بهتری بود ..ولی این طبقه وپنجره های کوچکش ..واقعا غیر قابل تحمل بود ..ومن میون همه ی این مشکلات چاره ای نداشتم ..با این صورت ..با این شرایط ..این زیر زمین نمور تنها جایی بود که میشد بی دغدغه ونگرانی خاطر... کار کنم وخرج خونه رو در بیارم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیفم رو پشت دستگیره ی در اتاق اویزون کردم وپشت میز نشستم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهام رو مالیدم ودستم و روی جای رد چاقو گذاشتم ..برامدگی گوشتی که از مابین رد چاقو بیرون اومده بود رو لمس کردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهاد! ...فرهاد بیچاره ..چه کردی با من ..؟چه کردی با خودت ..؟حالا کجایی ..؟خوبی ..؟خوشی ..؟راضی هستی ...؟انتقامت رو که خوب گرفتی ...حالا سبک شدی ..؟یا نه ...سنگین تر از قبل حالا با دوتا کوه عذاب زندگی میکنی ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهاد از من که گذشت ولی تو خوش باش ..اخه همون چیزی که میخواستی شد ...هرروز از خدا مرگمو میخوام ولی نمیده ..قراره زنده باشم وبا این صورت واین بدن سرکنم ..الحق که خوب تقاص مرگ برادرت رو گرفتی ولی بی انصاف ...اشتباه گرفتی ..من اونی نبودم که این بلا رو سرت اورد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن بی گ*ن*ا*ه به این روز افتادم ..حساب کتابهات غلط از اب در اومد فرهاد ..هرچند که دلیل وبرهانهات دهن خودم رو هم بست ..اون عکس های فتوشاپی ... شهادت اون دوتا دروغگویی که نمیدونم از کجا من رو تو دامن تو انداختن ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومدی برای تقاص گرفتن ..برای انتقام ..انتقامی که حقت بود ومن حتی با وجود تمام این زخم ها بازهم این حق رو بهت میدم ..ولی تیرت به سنگ خورد... منی رو که هیچ گ*ن*ا*هی نداشتم بدبخت کردی واون کسی که مسبب تمام اینها بود داره راحت وبی خیال زندگیش رو میکنه وبه ریش من وتویی که گولش رو خوردی میخنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اینجا که میرسم بازهم دلم به حال فرهاد میسوزه ..فرهادی که فکر میکرد کارش درست وداره عدالت را اجرا میکنه ..فرهادی که در طول اون یک هفته ی کذایی اگه زخم چاقوهاشو روی دست وپا وصورت وگردنم به وفور دیدم ..ولی حتی یک قدم هم به حریمم نزدیک نشد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاید لمسم کرد اون هم با نفرت وزجر ولی نه خبری از ت*ج*ا*و*ز بود ونه خبری از کثافت کاری ...فقط درد رد های چاقوهایی که میکشید بود وسوزشش ..می اومد ونگام میکرد..نگام میکرد ونگام میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس هاش تند میشد وچشماش گشاد وجای چاقوهایی که قبلا روی تنم کشیده بود میسوخت .. گردنم .. دستها ..گونه هام وشقیقه ام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون وقت چاقوش را بیرون می اورد وزمزمه میکرد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-درمقابل کاری که با برادرم کردی چیز کمیه ..ولی دلم میخواد به جای اینکه نفست رو تموم کنم یه عمر بدبختی کشیدنت روبا چشمهام ببینم ..که چه جوری مثل یه سگ زندگی میکنی ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا میبینی فرهاد؟! دارم بدبختی میکشم ودلم نمیخواد حتی یک لحظه هم جای تو باشم وقتی میفهمی که راه رو خطا رفتی ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همون نفس های تند و مویرگ های سرخِ تو چشماش میگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من یه زندگی راحت واروم رو ازت میگیرم تا لحظه به لحظه تقاص کارت رو بس بدی ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سراغم می اومد با چشمهای خون چکان واون نفس های طوفانی واون ریش بلند ویک دست سیاه ودرنهایت چاقوش رو میکشید ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرقی نمیکرد کجا ..هرجا که به دستش می اومد میکشید ..با ضرب وپرقدرت ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی ..دوتا ..گاهی هم که عصبانیتش سر به فلک میذاشت سه تا ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواون وقت میشست وبه پیچ وتاب خوردن هام نگاه میکرد ..به خونی که از لابه لای پنجه هام جاری میشد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irودرنهایت با دیدن خون چکیده روی زمین اشک هاش جاری میشد ..اشک میریخت برای برادرش .. برای خودش که زهر انتقام واردارش کرده چه کارهایی انجام بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی خوب یادم میاد اون روز اخر رو ..شش روز گذشته بودکه دوباره به سراغم اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خاطر خون ریزی ودردهایی که کشیده بودم اونقدر بی حس بودم که حتی توان حرکت کردن رو هم نداشتم واون به سادگی اب خوردن با همون چاقوی خون الود روی بند انگشتام خط کشید واز درد تا ته ج*ی*گ*رم رو سوزوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکام جاری شد وزجه زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بی انصاف من گ*ن*ا*هی نکردم ..من به برادرت خ*ی*ا*ن*ت نکردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی اون هنوز هم نگاهش به ردهای خون چکان روی دستم بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ته دل زار زدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیبخشمت ..هیچ وقت نمی بخشمت ..به خاطر این دردها وردهای چاقو تا خود قیامت هم نمیبخشمت ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم تو صدام چه حسی بود که نگاش رو تا به چشمهام کشوند ..نفهمیدم چی تو نگام دید که با بی حسی عقب رفت وتکیه زد به دیوار روبه رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه گریه هام نگاه کرد واخر سر شکست... کمرش خم شد وروی زمین زانو زد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشک که تو چشمانش حلقه بست تازه فهمیدم درد مرد مقابلم صد برابر درد منه ...من مظلوم بودم واون ظالم .ولی خدا نکنه که بفهمی تو خود ظلمی وظالم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقطره اشک از گوشه ی چشمش سرخورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببین با من چی کار کردی ..؟ببین چه بلایی به سرمن اوردی ..؟منی که یه ادم موفق وخوشحال بودم ..حالا شدم مثل قاتل های زنجیری ..منم ازت نمیگذرم ماندگار.. منم مثل تو هیچ وقت ازت نمیگذرم ..تو برادرم و ازم گرفتی ..اون جای پدرم بود ..مادرم بود ..ولی تو با بی وفایت ..با خ*ی*ا*ن*تت پدر ومادرم وازم گرفتی ..تو این مدت هزار بار ازت پرسیدم ..اگه نمیخواستیش چرا باهاش بهم نزدی ..؟چرا باهاش موندی وبهش وعده ووعید دادی وخامش کردی که حالا کارمون به اینجا بکشه ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خشونت دست روی صورتش کشید وتو چشمهام خیره شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میدونی از چی میسوزم وچی باعث میشه هر بار محکمتر از قبل روت چاقو بکشم ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبهام بسته وفشرده موند من جوابی نداشتم ..چیزی برای گفتن به این مرد داغدیده نداشتم ..اصلا من خودم کوه درد بودم ..چه جوری میتونستم جواب هیاهوی ذهنی این قاتل رو بدم ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چون میخواست بیاد خواستگاریت ..میخواست بگیرتت ...وقتی ازت حرف میزد چشماش میدرخشید برای خودش رویا میبافت ..از اینکه بالاخره داره عیال وار میشه ..بالاخره سروسامونی پیدا میکنه وخونه اش روشن میشه تو اسمونها سیر میکرد.. ..اونوقت تو چی کار کردی ؟..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای نعره اش باعث شد سرم رو تو سینه ام فشار بدم وهق بزنم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برادر جوونم رو سوزوندی وخاکستر کردی و فرستادی سینه کش قبرستون .. نمیبخشمت ماندگار که زندگی من وبرادرم رو با هم خراب کردی ..نمیبخشمت که از من که مثلا یه ادم درس خونده وفهمیده بودم یه روانی ساختی ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم و روی بند های انگشتم فشردم ..همچنان مثل لحظات اول میسوخت عجیب هم میسوخت ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیون هق هق سینه ام به رد خون نگاه کردم ونجوا کنان گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من نبودم ..به خدا که من نبودم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدام کم کم خاموش شد ..از زور درد ..عذاب ..رنج ..وشاید دیگه امیدی به قبول صحبت هام نداشتم ..مرد مقابلم به هیچ عنوان نمیخواست برای لحظه ای به بی گ*ن*ا*هیم فکر کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازجا بلند شد ...با استین لباسش اشک صورتش رو گرفت وقاطعانه گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو این روزها حتی یه بار هم شک نکردم که تو همون دختر نامرد زندگی برادر منی ...من از یه نفر نپرسیدم ..دو نفر با هم گفتن که تو همون کسی هستی که شایان خاطرخواهش بود... حتی دوست پسر آ*ش*غ*ا*لت اعتراف کرد که تو بودی ..دست از دروغ بردار وقبول کن ..اونوقته که شاید دلم به حالت بسوزه وبذارم بری ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجمله ی اخر و به قدری با خستگی وبی حالی زمزمه کرد که شک کردم به شنیدنش ..میذاشت برم ..؟واقعا ..؟اگه به دروغ میگفتم که این کار وکردم رهام میکرد ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفهای دروغ نوک زبونم پشت سرهم قطار شد ..ولی همونجا مابین دندون ها محب*و*س موند ..نه... نمیتونستم دروغ بگم وبه جرم نکرده اعتراف کنم ..من اینکارو نکرده بودم ..ازحالا تا خود قیامت حرفم همین بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکم چکید روی دستم ورد خون پخش شد ..بازهم سوخت ..باز هم ج*ی*گ*رم اتیش گرفت ناله زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من نبودم ..به خدا که نبودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم هاش در هم شد وصداش بلند ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دروغ نگو ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا غیض پرخاش کردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دروغ نیست بی شرف ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمتم خیز برداشت ودستش رو بالا اورد واز بین دندون های بهم جفت شده غرید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به من نگو بی شرف ..بی شرف تویی که زندگی دو نفر دیگه رو با گند کاری هات به گوه کشیدی ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم تو نگاه وصورتم چی دید که نفسی کشید ومشتش رو پائین اورد وبا تاسف سری تکون داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو ذاتت کثیفه ...هیچ وقت هم آدم نمیشی ..فکرنکن با این مظلوم بازی ها میتونی از زیر بار گ*ن*ا*هت دربری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازم فاصله گرفت وبه سمت در رفت که با بغض نالیدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فرهاد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدم هاش خشک شد وایستاد ...بازهم نفهمیدم تاثیر بردن اسمش بود ..یا صدای مهنت کشیده ام ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچ وقت ..هیچ وقتِ هیچ وقت نمیخوام جای تو باشم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرخید به سمتم وخیره شد به نگاه خیسم ..دست خونیم رو تو سینه ام فشردم ..نگاه فرهاد روی دستم موندگار شد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-روزی میرسه که میفهمی من اون کسی نیستم که باعث مرگ برادرت شده ..اونوقته که اصلا نمیخوام جای تو باشم وجای تو عذاب بکشم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش از دستم کنده شد وبه چشمهام رسید ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بترس از اون روز فرهاد..ماه هیچ وقت پشت ابر نمیمونه ..امیدوارم هیچ وقت جای تو نباشم و بار عذابی رو که اون روز میکشی نکشم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش روی چشمهام موندگار شدواخرین نگاه رو بهم کرد .. ودرنهایت در پشت سرش کوبیده شد ودرد زخم هام سر به اسمون گذاشت ..اون روز اخرین باری بود که رنگ درد رو تو چشمهای تیره وسرخش دیدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا ببین فرهاد ..همون چیزی که خواستی شد ..هرروز درد میکشم وزجر سر میکشم ..وبازهم روی حرفم هستم ..هیچ وقت نمیخوام به جای تو باشم .. روزی که تو متوجه ی اشتباهات بشی ..وزیر بار این عذاب تا خود قیامت زجر بکشی ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون تو ادم خوبی هستی ..بد نبودی که منو خاطراتمو به بوته ی فراموشی بسپری ...تو می مونی وزجر میکشی واخر سر از این همه غصه ودرد دق میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اون روز فرهاد رو دیگه ندیدم ...شش روز تمام اسیرش بودم وبعد هم تموم ..اسیر فرهاد وچاقوی ضامن دار ونفرتش ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنها چیزهایی که از اون روزها یادم مونده ریش های نزده وابروهای پرپشت ومویرگ های سرخ چشمهاش بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irودرنهایت دستهایی که با نفرت وقدرت وصلابت چاقو میکشید ...چشمهایی که گاهی با درد من میگریست ...یه آدم بیچاره تر از حال من ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اینکه نفرتش ته کشید ..شاید هم ته نکشید وفقط خسته شد... شاید هم نگران همون فردایی که ازش دم زدم شد...رهام کرد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنِ پراززخم وخون رو به امون خدا رها کرد تا بمیرم ..شاید هم زنده بمونم وبدتر از مردن مردگی کنم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو هفته طول کشید تا بتونم به خودم بیام واز اطرافم باخبر بشم اونوقت بود که تازه فهمیدم گم شدن من تو اون شش روزِ نفرین شده چه بلاهایی به سرم اورده ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام صورت ودستها وپاهام باند پیچی شده بود ..عفونت تمام بدنم رو گرفته بود ویک هفته تو تب ولرز گذرونده بودم ...وحسن ختام تمام این بلاها ...گم شدن فرهاد بود ...هیچ اثری از شخصی به نام فرهاد که من رو دزدیده بود وجود نداشت ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهاد وشایان ونفرتش ناپدید شد وهمراه خودش همه چیز من رو با خودش ربود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپویا وزندگی مشترکمو ...ارزوهای خوش ودور ودرازمو ...سلامتی وزیباییمو ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندگی من ومادرم در یک کلام به کل کن فیکون شدودیگه هیچ چیز سرجاش نبود ..فرهاد گم شد... پویا رفت وپشت سرش رو نگاه نکرد وتو عرض شش ماه خبر ازدواجش به گوشم رسید ..مادرم هم به اندازه ی صد سال پیرتر شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اخر سر من موندم ویه عالم خط روی دست وساق دستم ...روی مچ پام وبدتر از همه روی پیشونی وگونه وگردنم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهاد به واقع به من وحریمم ت*ج*ا*و*ز نکرد ...هیچ بلای خاصی هم به سرم نیاورد ..ولی کاری کرد که جز مرگ چیزی از خدا نخوام ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهاد از زندگی من رفت ومن موندم واین خط ها واین رد های دردناک چاقو ..که اگرچه بعد از هفت سال دیگه درد جسمی نداشت ولی درد معنویش تمام روزهام رو سیاه کرده بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو این سالها ..بعضی وقتها حس میکنم بازهم فرهاد رو میبینم ..بازهم سایه اش در تعقیبمه حتی یه وقتهایی مطمئنم که اگه سربگردونم دوباره همون دو چشم سرخ ونگاه طوفانی پشت سرمه وبه انی میخواد چاقوشو روی شاهرگ گردنم بکشه ..ولی اگه بخوام صادق باشم دیگه هیچ وقت ندیدمش ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپلیس وکلانتری وشکایت وهزاران هزار کار بی خود دیگه هم نتونست فرهاد رو پیدا کنه وتقاص زخم هام رو ازش بگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا هفت سال از اون روزها میگذره هفت سالی که توانزوا ودرد من گذشت ...هفت سالی که به مرورمن رو تنهاترین بنده ی خدا روی زمین کرد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادر بیچاره ام هنوز هم طاقت دیدن زخم هام رو نداره ..از صبح تا شب تو یه درمونگاه زپرتی جون میکنه تا بتونه تک دخترش رو ازشر این خط های روی صورتش خلاص کنه ..ولی مگه میشه؟ ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکترهای بی انصاف میگن که خرجش سر به فلک میذاره..مخصوصا که رد زخم ها کهنه شده وبازسازیش به شدت سخت وخرج ومخارج زندگی دو نفرمون هیچ فرجه ای برای پس انداز کردن بهمون نمیده ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوست جدیدی به اسم ؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهفت سال از اون دردهای کمر شکن گذشت تا بالاخره زندگی ساده وپرازغم من تو یک روز ملایم بهاری دست خوش تغیر شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعصر خسته کننده ای بوداز اون عصرهایی که رنگ خاکستری اسمون به شدت تیره وتار بود ودلگیر .. بعد ازیه روز سخت وطاقت فرسا به خونه برگشته بودم وبی حوصله وگرفته روی پشت بوم ...کنار کولر زهوار دررفته به اسمون وادمهایی که بی خبر از من وحالم رفت وامد میکردند نگاه میکردم که صدای اس ام اس گوشی ازجا پروندم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشماره پرت بود ..یه ایرانسل صفر نهصد ونمیدونم چی چی ..فکر کردم یا اشتباه فرستاده یا مزاحم ِ..مثل خیلی های دیگه ..بی اراده واز سر بی کاری پیغام رو باز کردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کسی هست ..؟من اینجا خیلی تنهام ..تنهای تنها ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم روی همین چند کلمه چرخید عجب اس ام اس عجیب غریبی ..خب من هم تنها بودم ..شاید خیلی تنهاتر از اونی که این مسیج مسخره رو به اشتباه برام فرستاده ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیغام را پاک کردم وبه غروب مه گرفته خیره شدم ..من هم تنها بودم ..تنهای تنها ..وچه حسن تصادف عجیبی ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای گوشیم دوباره بلند شد ..بازهم همون پیش شماره ی صفر نهصد ونمیدونم چی چی ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یه سنگ صبور میخوام ..میشه همدمم بشی ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمدم بشم ..؟من ..؟من که خودم محتاج یه همدم درست ودرمون بودم؟! ..چجوری میتونستم همدم کسی شم؟..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرچند که این همدم شدن منافاتی با هم نداشتن ..هردومون میتونستیم همدم هم شیم .. یا خدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری تکون دادم وپوزخندی زدم ..از سر بی کاری وتنهایی فکرم به کجاها که پرنمیکشید ..پوزخند گوشه ی لبم پررنگ تر شد چقدر تنها بودم که با یه پیغام ساده برای خودم رویا بافی میکردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز گوشی تو دستم بود وپوزخند گوشه ی لبم وفکرم پی تنهای خودم ..که بازهم گوشی لرزید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تنهام ..تنهای تنها دنبال یه پناه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه کم کم حوصله ام سر رفت ..چقدر میگفت تنهاست! ..از من که تنهاتر نبود !..از من که زشت تر نبود! ..مسلما ادمهایی دور و ورش بودند که هواش رو داشتند واون با پررویی فقط دم از تنهاییش میزد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بی حوصلگی پشت سرهم تایپ کردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اشتباه گرفتید لطفا مزاحم نشید ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمعلوم نبود کدوم بدبخت بیچاره ای از سردل تنگی دم غروبی دست به گوشی برده تا همدمی برای این لحظات دلگیرپیدا کنه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاید هم راست میگفت ..شاید هم تنهاتر از من پیدا میشد ..شاید هم بدبخت تر از من..هرچند که من سالم بودم ولی دنیایی غم دلم رو پر مه کرده بود ..ودل که خوش نباشه هیچ چیز دیگه به مذاقت خوش نمی اد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی همچنان تو دستم بود که بازهم لرزید وپشت بندش تعجب من شدت گرفت ..چقدر امروز مهم شده بودم ..حالا سالی به دوازده ماه کسی خبر از این ماندگار مادر مرده نمیگرفت یه امروز پشت سر هم میلرزید وپیغام می اورد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تنهام ...خواهش میکنم همدمم شو ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعجبا ..؟این دیگه کیه ..؟دیوانه است ..؟مجنون ..؟مزاحم مازوخیسمی ..؟شاید هم فقط تنها بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب این میشد دلیل پیغام هایش ... من هم تنها بودم ..ولی با اس ام اس بازی مخل آسایش دیگرون نمیشدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاس بعدی ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اسمم ماهانِ ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی اختیار زمزمه کردم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ماهان ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسم قشنگی بود ..تن زیبایی هم داشت ..از اون اسم هایی که بی جهت یه تصویر خوب تو ذهنت میسازه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی هدف گوشی را تو دست گرفتم ..در این لحظات دم غروبی دل تنهام حوصله اش سررفته بود وهمین اس ام اس ها سرحالم می اورد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اسمت ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی روی لبم نشست ..احمق فکر میکرد به این راحتی گزک دستش میدم ..ولی عمرا ..من مار گزیده بودم واز ریسمان سیاه وسفید میترسیدم ..محال بود دوباره گزیده شم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اسمت رو میذارم رها که نه معلوم بشه زنی نه مرد ..باشه رها .؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندم بازتر شد .رها اسم قشنگی بود .حداقل ازم نپرسیده بود مردم یا زن ..نرم یا ماده ..که اگه پرسیده بود همون لحظه گوشی رو خاموش میکردم وهمین فردا یک خط جدید برای خودم میگرفتم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازهم گوشی لرزید ومن بی اختیار تمام توجهم به پیغام بعدی جلب شد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رها..؟تنهام ..حرفهام رو میخونی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخوندم ..اون هم برای در امدن از بی حوصلگی وبی حسی دم غروب ...مرد اون طرف خط که خبر نداشت زن این طرف با کلی رد موندگار تو چهره اش برای خارج شدن از خمودگی پیغام هاش را میخونه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-توی دنیا هیچ کس به فکر من نیست ..من تنهاترین وبدبخت ترین بنده ی روی زمینم ..حتی خدا هم دلش به حالم میسوزه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره تفریح وکیف از دلم پرکشید واشک تو چشمام نشست ..بی انصاف دلم رو سوزوند..چشمام روهم سوزوند ..مسلما اون بدبخت تر از من نبود ..اصلا بدبخت تر از من تو دنیا پیدا نمیشد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رها ..؟از من بدبخت تر هم پیدا میشه ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکم بالاخره چکید ..پیدا میشد ..چرا نمیشد ..؟خود من یکی از اونها ..با این خط های گوشتی وبد ترکیب... پیشونی سوخته تر از من پیدا نمیشد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دلم میخواد دق کنم وبمیرم ....خدا تنهاتر از من هم افریده ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشک بعدی هم چکید ...مرده شورش را ببرن که دم غروبی دلم رو کباب کرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبم با هرکلمه ای که میخوندم اوارمی شد ولبهام لرزون ..چقدر دردهاش شبیه به مال من بود ..اصلا انگار منِ من بود که برام پیغام می فرستاد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم میخواست من هم مثل اون از دردهام بگم ..اصلا طومار غصه هام و براش رو کنم تا ببینم باز هم ناشکری میکنه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهان اون طرف خط که این همه خط موندگار نداشت ..این همه درد ...مثل من هم دختر بخت مرده ای نبود که تا اخر عمر بیخ ریش تنهاییش بپوسه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو این دنیایی که همه به هم پشت میکنن من موندم تنهای تنها ..تنهام رها ..خدا هم دیگه منو دوست نداره ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسد چشمهایم بالاخره شکست ..بالاخره با اماج پیغام هاش دریچه ی های اشکم رو بازکرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز من مادری داشتم که علارقم خطوط واشتباه نکرده ام هنوز هوام رو داشت ..ولی این بیچاره که حتی کس وکار درست ودرمونی هم نداشت ..نه... گویا بدبخت تر از من هم پیدا میشد ..ناخوداگاه کفه ی ترازوی غم ها را براش پائین تر فرستادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همدمم نمیشی نه ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم بشم ..خدا خودش میدونست که با شنیدن درد وتنهاییش قبلم به سوزش افتاده..بعد از عمری یه همدرد جسته بودم که اون طرف خط بود وبا نگاه تیزش روی زخم های صورتم ...دلم را نمیسوزوند ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رها ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر قشنگ بود این اسم ..عقده های تلمبار شدم رو بازمیکرد..بالاخره کسی پیدا شده بود که به من هم یه لقب زیبا بده ..هفت سال بود که حتی مادرم هم منو زیبا نمیدید ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیخوای باهام حرف بزنی ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم ولی نمیشد ...ترس از گذشته های خوفناک نمیذاشت ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برم رها ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه بالا انداختم وانگار که ماهان جلوی روم باشه گفتم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب برو ..نکنه فکر کرده برای نرفتن وقطع نشدن این پیغام ها خودمو قربونی میکنم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا بذار بره ..من هم باز میشینم این گوشه ودوباره به اسمون نگاه میکنم ..اِه! راستی غروب رفته ..گرگ ومیش هم رفته ..اسمون تاریک شده ..تاریک تاریک ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه دیگه حوصله اش رو نداشتم ..دروغ چرا .. بودن این پیغام ها خوب بود ..حس شیرینیو زیر پوستم میدووند ..حس رها بودن ..آزاد ..بی دغدغه ..زیبا بودن ..زیبایی که هفت سال بود نداشتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس میرم شبت خوش ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irورفت ..دیگه حتی یه صدای کوچک هم از گوشیم بلند نشد ..آسمون مثل قیر تاریک وسیاه شده بود ومن بازهم تنها بودم ..درست مثل ماهان ..تنهای تنها وحالا !من هم مثل اون به دنبال یک همدم میگشتم ..مثل ماهان تا به من بگه (رها )ودلم را روشن کنه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواسته ی زیادی بود ..؟نمیدونستم ..فعلا که بعد از پیغام های گیج کننده ودرد اور ماهان ..من مونده بودم وآسمونی که دیگه روشن وشفاف نبود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهان نرفت ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفردای اون روز دقیقا همون وقتی که من تازه روی تکه فرش گوشه ی پشت بوم جا خوش کرده بودم وچای عصر گاهیم را فوت میکردم پیغام داد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشماره اش را دیگه حفظ بودم ..همان شماره ی ایرانسل کذایی رو ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بدبخت تر از من هم تو دنیا پیدا میشه؟ ..امروز خیلی تنهاتر از دیروزم ..تنهاتر از پریروز ..تنهاتراز همیشه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو زبونم نچرخید که بگم تنهاتر از من ..؟بدبخت تر از من ..پیشونی سیاه تر از من ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رها ..؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالیتا۳۲
00عالیی بود واقعیته جامعه رونشون میدادکه مردم به کسی که یه نقص جسمی داره نگاه میکنن دیدجامعه واقعا به این افرادخیلی بده که فقط ظاهرآدمارودرنظرمیگیرن
۴ هفته پیشساره
00خوب بود
۹ ماه پیشسحر
10انتظار داشتم،بعدِ ازدواج ماندگار و ماهان،فریبا به خاطر عذاب وجدان،با فرهادِ فلج ازدواج کنه.همه ظالما باید بفهمن،دنیا دارِ مکافاته.
۱ سال پیشکیانا
00قشنگ بود
۱ سال پیشسحر 34
00قشنگ بود
۱ سال پیشالهه
00خیلی قشنگ وجذاب بود تمام دردهای گاندگار ملموس وقابل درک بود
۱ سال پیشسلطان غم
00رمان خیلی پرش زمانی داشت و دور از واقعیت بود
۲ سال پیشفربد
00خوب وسرگرم کننده..........
۲ سال پیشسحر
00عالی بود واقعا
۲ سال پیشالهام
۳۰ ساله 01عالی بود
۲ سال پیشکلم بروکلی
10فکر کنم دفعه ششصد می هست که میخونمش
۲ سال پیش......
20تازه وقتی هم میمیره طی یک امدادغیبی زنده هست و حافظشو از دست داده چی میشه شخصیت اصلی پسر داستان اواخر داستان وارد بشه و همه کاسه کوزه رمان خونو به هم بریزه بی صبرانه منتظر یک همچین رمانیم
۲ سال پیش.....
10همه رمانا بلا استثنا همین شکلین تو رو خدا یه کم هیجان بدید داستانو غیر قابل پیش بینی کنید تا حالا رمانی نخوندم که شخصیت دختر با پسر داستان که همه فکر میکنم ازدواج نکنه مگه اینکه پسره بمیره تازه
۲ سال پیش......
00داستان جالب و متفاوتی داشت اما باز هم اتفاق تکراری داخل همه رمان ها ما وقتی شروع میکنیم به رمان خوندن همین که شخصیت پسر وارد داستان میشه میدونیم که تهش ازدواجه چرا داستانو کمی نمیپیچونید تا هیجانی بشه
۲ سال پیش
زیبا
۳۰ ساله 00خیلی خوب بود دوسش داشتم فقط دوس داشتم یه کمی عاشقانش بیشتر بود