رمان پیانولا به قلم مرجان فریدی
بگذار دستانت به آرامی نوازشم کنند. نُت به نُت تنم را در آغوش بگیرند و تمام مرا بنوازند. من برای تا ابد نوازش شدن به دست تو کلاویهات میشوم. به شرط آن که، تو نوازندهام باشی. مثل کلاویههای پیانو سیاه بود، سیاه. مثل کلاویههای پیانو، سفید بود، سفید. نُت به نُت، من او را از بر بودم و او مرا، من بدون او یک پیانوی بیصدا بودم و او بدون من، بدون من… او همیشه بود، حتی بدون من حتی بدون من. خزان، دختری که سالها روزگارش جنس پاییز بود، روحش زرد و مچاله و جسمش مانند برگهای زخمی و خش خورده. خو گرفته در عمارتی که سالهاست بویی از زندگی نبردهاست. فقط خودش بود و یک پیانو، تا این که او آمد، آمد تا بر خزان ببارد یا شاید هم بتازد! آمد تا خزانش را سبز کند و یا…
این رمان به صورت آنلاین در حال انتشار است و به مرور قرار داده میشود. شما میتوانید برای خواندن این رمان روی دکمه زیر کلیک کنید تا به صفحه مخصوص رمان منتقل شوید
Maryam
در پارت 500سلام به نویسنده عزیز ممنون از رمان قشنگتون عالی بود فقط یک سوال داشتم خزان داخل عمارت چیکار میکنه با میکائیل نسبتی داره؟
۱۳ ساعت پیشSozi
در پارت 7920و من در این لحظه عاشق ماکارانی شدم💔🙂
۱۳ ساعت پیشMw
در پارت 7950مرجان نکن این کارو بامااا اینقدر توقع هام بالا رفته هیچکس گردنم نمیگیرهه😂
۱۳ ساعت پیشMw
در پارت 7800فکر کن داری واسه درد و دل خزان اشک می ریزی یهو با جمله میکائیل نیشت باز میشهه
۱۳ ساعت پیشمحی
در پارت 7920حقیقتا منم عاشق شدم خزان جان:))))
۱۳ ساعت پیشمحی
در پارت 7810هعییی سینگلی هعععییییی
۱۴ ساعت پیشفریبا
در پارت 7921محبت کردناش شبیه همسر منه.وقتی داشتم میخوندم تمام حرکتای عشقولانش منو یاد اقاییم انداخت اینجور محبت ها هزار برابر دوستت دارما به دل میشینه
۱۴ ساعت پیشنهال
در پارت 7950کاش ادمهایی مثل میکاییل که با بودنشون قلبت پروانه ای میشه تو دنیای واقعی هم وجود داشت.
۱۴ ساعت پیشsnowdrop
در پارت 7930هر کلمه ک میخونم بیشتر به این پی میبرم ک مرجان محشره هیچ کلمه ای این حجم از زیبایی رو نمیتونه توصیف کنه
۱۴ ساعت پیشسمیه
در پارت 7960منم مثل خزان عاشق میکائیل شدم🤭🤍🤍🥰🥰
۱۷ ساعت پیشsnowdrop
در پارت 7940باید این قلمو بوسید
۱۴ ساعت پیشNilya
در پارت 7930هیجان و احساسی که سر این پارت حس کردم و هیچوقت تو زندگیم احساس نکرده بودم حاضرم برای تک تک جملات این پارت جونم و بدممممممم
۱۵ ساعت پیشReyhane
در پارت 7920خزان کاش مرحم داشتی برای زخمات کاش انقد مظلوم نبودی امیدوارند میکائیل بشه اون مرحم:)
۱۷ ساعت پیشستایش
در پارت 7920دلم رفتتتت
۱۷ ساعت پیشNajva
در پارت 7970کاش از همون اول همه چی با میکائیل پیش می رفت...البته حابیل ام جای خود داره.🥀
۱۸ ساعت پیش
Maryam
در پارت 1400سلام به نویسنده عزیز ممنون از رمان قشنگتون خیلی زیباست دلم برای خزان میسوزه