رمان ناجی به قلم اشکماه
ژانر: #عاشقانه #انتقامی
خلاصه :
داستان دختری است که کسی قصد انتقام گرفتن از او را دارد که دلیل این تنفر در داستان ذکر میشه غافل از اینکه دختر در این بین ناجیی پیدا میکندو...
طبق معمول زنگ تفريح نرفتم پايين حال و حوصله سه طبقه رفتن تا پايين رو نداشتم. ياس رفته بود
و براي خودمون دو تا راني آناناس خريده بود زانوهامو به ميز قفل کردم و داشتم رانيمو ميخوردم يه
يهو جيغکشان ياسي اومد تو کلس و گفت- هورا! صادقي نيومده. گفتن اين جمله همانا و رفتن
کلاس روي هوا همانا کي زنگ آخر چهارشنبه حال وحوصله عربي داشت اونم کي صادقي زنيکه ولش
ميکردي تا صب فک ميزد
ياس دستمو کشيد و گفت- پاشو ديگه
–وا؟چرا؟
بچهها گفتن- پاشو بر*ق*ص ديگه
دستمو کشيد و به شوخي گفتم- ولکم کنيتا مگه عروسي
ياس خنديد و گفت- نه
عروسي دخترخانه نه فردا پاشو ديگه. رانيمو گذاشتم روميز ميز سوم ميشستم حدودا دوتا مونده بود
به آخر مقنعهام رو ميز گذاشتم و کش موهام باز کردم که آبشار حالت دار قهوهايم ريخت تا پايين
کمرم. همه جيغکشيدن و گفتم- زهرمار خب الن من بايد بر*ق*صم؟ نازي يکي از بچههاي ته کلس
گفت- اگه تو باشي با اغبارم مير*ق*صي بيا من گوشي دارم بگو چي دوس داري عشقم؟ هجوم بردم با
جامدادي بزنم تو سرش که يهو در باز شد و غول دوسر شتري اومد تو.....همه ساکت شدن .....دادزد-
چه خبره؟ نازي غيب شد با گوشيش زير ميز و من فقط اون وسط بودم يکم چپ چپ نگامون کرد و
گفت- چي دارين؟ طبق عادت بين خودمان با بچهها گفتم- صادقي اخماش جمع شد و گفت:-کي؟
در حالي که من و بچهها جلو خودمو نميگرفتيم که نترکيم از خنده گفتم- خانوم صادقي سرتکون
داد و در بست پشت سرش ادا درآوردم و همه خنديدن نازي اومد بال و گفت- خب بگو چي بزارم
ديگه اه
گفتم- هيس حرف زيادي بزني ميگم شهابي بخوردتا
خنديد و گفت- عربي خوبه
– نه عربي نه آهنگ جديد ساقيا رو بزار ساسي خونده
– باشه ولي عربي مير*ق*صي جيگرتو ميشيا خنديد
و گفتم- جيگر باباته ياسي روميز نشست
گفت- آره مخصوصا با لباس مدرسه يه جيگري ميشه
نازي آهنگ رو گذاشت و بچه هم دوانگشتي دس ميزدند و منم شروع کردم به قردادن و با آهنگ
خوندن ساقيا هي هي هي هي بريز بنويس گر نر*ق*صم گلهمندي بنويس دست ياسي رو کشيدم
1
وسط.. تو حبيبم شو عزيزم طبيبم شو....وااي ساقيا...ياسي هم خوب مير*ق*صد ولي به پاي منکه سه
سال بود کلاس ميرفتم نميديدم نوبت مسخرهبازي ياسي بود خودشو چسبوبنده به من و با ساسي
ميخونه انگار يادمون رفته بود اينجا کلاسه.....حال خرااب است ... گر حرام است.... من به مي لب نزنم
تو لبات جام شراب است.....يارب چه ياري....يارب چه نگاري چه زلف پريشوني عجب مهرهماري باز توبه
شکستم پيمانه به دستم.....واي واي که چه مستم......
صداي پيج شهابي اومد-آتروان به دفتر خانوم نفس آتروان به دفترغش غش خندیديم و گفتم-يا خدا بدبخت شدم ياسي نگران گفت- واي يني چیکار داره؟
- ميخواد ازم براي پسرش خواستگاري کنه
نازي مقنعه و کشمو پرت کرد و گفت- پس بيا اينم سرت کن تصميمش عوض نشه خودش بگيردت تو دفتر... خنديم و موهامو سفت از بال بستم
مقنعه هم مرتب کردم و نفسنفس زنان رفتم پايين رسيدم به دفتر در زدم و رفتم تو نشسته بود پشت
ميز گفتم – بله؟ کاري داشتيد؟ آرواتنم با اخم يه نگاهي بهم انداخت و گفت- بله ميشناسم مايهي
ننگ انضباط کلس و مدرسه.لبمو تر کردم و گفتم- مگه من چي کار کردم؟ مهم اينکه درسمو
ميخونم –بله ولي چهارسايز حداقل شلوار مدرسه رو تنگ کردي مانتوتو اندامي کردي هميشه نصف
موهات از پشت مقنعه معلومه- خب بلنده- جواب نده بيتربيت شلوغ بازياچيه؟ اينقدر بزرگ نشدين
که دو ساعت معلم نداشته باشيد مدرسه سقفش خراب نشه؟ دفتر انضباطي روبرداشت ستون جلو
اسمم پر از ضربدر قرمز بود خودم خندم گرفت يه ضربدر ديگه زد و ولم کرد برم زنيکهي عقدهاي اه
اه سر راه کپسول آتشنشاني بدجور چشمک زد منم برداشتم و دويدم بال درسه خيلي سنگيين بود
ولي بايد زوري ميرفتم تو کلس پشتم درو کوبيدم و شيلنگشو گرفتم دستم. خودشو گذاشتم روزمين
و کلس کل سفيد شد حتي بعضي بچهها همه سرفهکنان رفتن بيرون و ديگه زنگ خورد...منم اول
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه کيفمو برداشتم و زدم بيرون.مدرسهم تقريبا نزديک بود ولي من اصل از پيادهروي خوشم نميومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از بس سربابام غرغر کردم که برام سرويس گرفته بود رفتم طبق معمول جلو نشستم که کنترل آهنگا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست خودم باشه آقاي موليي يه پيرمرد ٠٦-٠٦ساله بود اينم از شيرين بازياي بابام بود ميترسيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir2
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر يکي يدونهشو ببرن و خول و ديوونهش کنن سرويس من بودم و سه نفر ديگه که مال پايههاي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوم بودن سرويس که پرشد راه افتاديممعمول تو راه سکوت بود تا برسيم من اول از همه پياده شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو ماشين رفت کولهي ؟؟؟ انداختم و کليدم که جاکليدي خرس صورتي بود انداختم و درو باز کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار آسانسور شدم و زدم طبقهي ششم تو آينه ادا اصول درآوردم تا رسيدم دم در کليد انداختم واحد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir٢١ رو باز کردم و رفتم تو و بلند گفتم- سلللم مامان از تو آشپزخونه گفت- سلم دختر گل بلندگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقورت دادي؟ رفتم سمت آشپزخانه و رفتم تو مامان روغن رو برنج داشت ميد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاد از پشت سفت بغلش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردم – نکن دختر ميسوزيي – نخير مامانم کدبانوتر از اين حرفاس....يکم بو کشيد و گفت- نفس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان؟ - جونم؟ - بو چي ميدي؟ - بو گل – نه جدي برگشت و گفت – پشت لباستم که سفيده چه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتيشي سوزوندي؟ - اووم من برم لباس عوض کنم ناهار بخوريم....خنديد و گفت – برو.... برو وروجک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونهمون يه سالن بزرگ داشت که دو قسمت داشت يکي مبل سلطنتي و اونور مبل راحتي يکم اونورتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز درب ورودي آشپزخانه بود و اونطرف يه راهرو داشت که يک دستشويي بود سه تا اتاق خواب يکي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه اتاق مهمان بود و اکثر مامان وقتشو اونجا مشغول گل و گياه پرورشدادن بود و گاهي بابا به حساب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکتاب مغازههاي بازارش ميرسيد يک اتاق براي بابا و مامان و يکي براي تنها بچهشون که من باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدروباز کردم و رفتم تو سمت اتاقم صورتي بود پردههاي سرير صورتي بيحال که به پنجره رو به فضاي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسبز حياط بود رنگ ديوارا سفيد بود اما انعکاس وسايلم صورتيش کرده بود سرويس چوب اتاقم ست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورتي و سفيد داشت به شکل قلب سفيد کوچولو و ست روتختيام کالباسي بود روبهروش يه ساعت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگرد قابش راه راه صورتي سفيد کنارش پر از عکساي من و ياسي که حدودا تو پنج سال دوستيمون از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه ديوونهبازيامون انداخته بود. پاتختي کنارش که تاکشو داشت مخصوص عکسهاي منو مامان و بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود. کنارش ميز آرايش بود که يه آينه بزرگ داشت و يه صندلي بدون پشت ميزمم که روش پر از عطر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو ادکلن و لوازم آرايش بود و بيشتر لک و رژ که من عاشقشون بودم روبه روش کمدم که لباسام رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتشکيل ميداد و به قول بابا داشت ميترکيد يه درش آينه بود دوتا در ديگرش عادي روبرو تخت درست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir3
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزيرساعت ميز کامپيوتر بود که چون لبتاپ داشتم و اکثرم ميذاشتمش زيرتخت رو اون ميشستم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرس ميخوندم البته اين مال فيلن بود الن دمر رو تخت ميخونم بالي ميز آرايشم يه عکس بود که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعروسي آرش پسرعموم گرفته بودم و خيلي خوشگل شده بودم برفي يه دکلته با دامن کوتاه مشکي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبراق که بات سفيدم در تضاد بود و پاهاي خوش تراشمو به رخ ميکشيد موهاي قهوهايم حالت لخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه لبهل شو پيچيده بودم صورتم و قاب کرده بود آرايش صورتم عالي وبد و توعکس چال صورتم بارز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود رويه صندلي سلطنتي نشسته بودم پاهامو روي هم انداخته بودم تو آتليهي حرفهاي بابابزرگ چاپ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشده بود رو شاتي خورده بود...لباسامو با يه تيشرت خنک سفيد نيمتنه عوض کردم و شلوارک کوتاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسفيد که روي سينه پيرهنه خارجي نوشته بودن يکم ادکلن زدم و لباسامو بردم بيرون تا مثل هر هفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان شسته و اتو زده تحويلم بده بعدم نشستم سرميز تا از قرمهسبزيهاي نامي مامانم بخورم****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاشو نفس لنگه ظهره مامان هزار تا کار داريم غلت زدم تو جام و گفتم – يه پنجشنبه بذار مثل آدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخوابيم – جمعه بخواب پاشو دختر ديگه پتوروکشيدم سرم و گفتم- من تازه خوابيدم آخه يزيد پتو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو از صورتم کشيد و گفت- يزيد باباته همونجور خوابالو خنديم و پاشدم نشستم. مامان همينجور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه داشت ميرفت بيرون گفت- شيلا نگفته بود عموتم دعوت کرده خميازه طولني کشيدم و گفتم -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب که چي؟- هيچي ميگم مثل بايد ميگفت –چرا؟ - بالخره من نبايد بدونم مهموناي عروسي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواهرزادم کين؟ - نه...برگشت سمتم تو چشاش پر از فحش بود منم زدم زير خنده و گفت- پررو....رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو درم بست يه کش و قوسي به بدنم دادم دست کردم زير بالشم و گوشيمو برداشتم يه آيفون سيکس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسفيد که قابش روش جاي رژ صورتي بود. ساعتشو نگاه کردم يازده بود ساعت تو اتاقم بودا نميدونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه کرمي بود ساعت گوشيو نگاه کنم پاشدم کشون کشون رفته حموم و بدون اغراق دو ساعت اون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو بودم بعدم حولهمو برداشتم و اومدم بيرون ديدم ا؟ صداي باباي مياد لي درو باز کردم و دادم زدم -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا اومده؟ مامان گفت- آره حمومه.دروبستم و مشغول خشک کردن موهام با حوله شدم از تو کشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاتختي لباس زير مناسب لباس مجلسيامو برداشتم و پوشيدم بعم يه پيرهن نخي تا زانو قرمز پوشيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir4
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحوله لباس خونه نداشتم گشنم بود حوله رو سفتتر کردم و دور سرم و رفتم آشپزخانه يه چايي ريختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو خامه شکلتي و نون بربري هم برداشتم يکم خوردم مامان اومد گفت- الن ساعت چنده؟ لقمه رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقورت دادمو گفتم- ٦::١ چطور؟- من سه ساعت تو رو بيدار کردم وقتي دوش گرفتي من ساعت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرايشگاه وقت گرفتم دختر- يني من گشنه بمونم؟- نه خوردي فقط لباس بپوش برم – باشه باشه يه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلوپ ديگه خوردم و دويدم تو اتاق که الن بازار شام بود شلوار چسب مشکي جين پوشيدم با يه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانتو نيمه موهامو شونه زدم نصفشو بالي سرم بستم و روسري ساتن و بزرگ مشکي ساده سر کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه نصف موهاي که باز بود بيرون از روسري مونده بود کيف مشکيه که با کفش عروسکي پاشنهدار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشکي ست بود رو برداشتم و همراه مامان رفتيم آژانس دم در بود. چيزي طول نکشيد که رسيدم دم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگلرخ آرايشگاه هميشگي پياده شديم و رفتيم تو. مريم جوب صاحب آرايشگاه اومد جلو و گرم سلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو احوالپرسي کرد و راهنماييمون کرد و نشستم يجا که صدا کرد- فرانک جان يه دختر تيتيش که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنصف مو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهاشم تيغ انداخته بود و اونورش تا سر شونهش صورتي تيره بود ظاهر شد جالبه مردم چه کارا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميکنن مريم جون يکم باهاش حرف زد و اومد سمت من گفتم- سلم گفت- سلم خانوم قشنگ چي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارا داريم باهمر – موهام و صورتم البته خيلي ملایم – باشه پس اول بذار موي تو درست کنم – باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرسي- موهات حالت داره موس بزنم؟ همين حالتو خيس داشته باشه؟- يکم حالت بيشتر شد عيب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنداره – پس ميپيچم برات- باشه مرسي-عروس خوشگل ميشيا ماشالله خوشگلي –ممنون –
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچندسالته؟ - ٢١- اصل بهت نمياد قدت بلنده دانشجو که نشدي هنوز؟ - نه – خب کار من تموم شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبروبشين زير سشوار..بلند شدم و کمي اونورتر نشستم داشتم گردن درد ميگرفتم که گفت تموم شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاشو- اول موهامو باز کرد لوله لوله شد و اومد يکم بالتر اما تو کمرم بود يکم تافت زد و سفت از رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمراه جلوي موهام بست برام چشم و ابروم کشيدهتر شد... و گفت- خب اين موهاي خوشرنگ لبخند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدم و گفت- صورتت سفيده نيازي به سفيدکننده نداري اما خب يکم گيريم طوري برات ميزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرتکون دادم و گفت چشماتو ببند... بستم يچيزايي يخ رو صورتم ليز ميخورد بعد نيم ساعت گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir5
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم چشماتو بازکن واي خدا چشمم عالي بود يکم ريمل رژگونه مليح صورتي که گونهمو برجستهتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنه و يه رژ قرمز براق چشمک زد و گفت- دختر نکشي مردمو امشب خنديم و گفتم- دست من نيست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه – لباست رو اينجا ميپوشي؟ - آره اگر بشه – حتما عزيزم طبقه بال بايد بري – بله ممنون- مامانم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاضر نيستن؟ - چرا پنج ديقه ديگه- پس ميتونم لاکمو بزنم –آره – خوب شد؟ - آره عالي – فعلا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلک قرمزمو از تو کيفم درآوردم و رو ناخوناي کشيده و بلندم زدم و فوت کردم تا خشک بشه بعدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکار مامان تموم شد بابا اومد دنبالمون رفتيم باغ تو راه مامان بابا سکوت کرده بودن و منم هنسفري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشم بود و OMG آرش رو گوش ميدادم وقتي رسيديم اول همه پريدم تو پرو هيچکس اونجا نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداروشکر پيرهنم مشکي بود حالت پشت گردني که رو سينهش گيرپور بود و پشتش تا پايين کمرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز بود و کل سرم لخت ميموند اندامي بود و تا نزديک زانو صندلهاي مشکيمو پام کردم و ايستادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلو آينه موهام دورم بود دست به طل سفيدم و يه دست ساعتم دو تا هم انگشتر بندانگشتي نقرهاي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروهاي خوشحالت و چشماي درشت قهوهاي تيره که با وجود ريمل و خط چشم درشتترم شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيني معمولي و لباي قلوهايم با رژ براق و قرمز خودنمايي ميکرد به آرومي سرم رو بيرون دادم و ادکلن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدم و رفتم بيرون تازه فهميدم اوه همه که هستن يهو صداي آدرين )پسرخاله شيل( باعث شد برگردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir– نه خانوم همه نيومدن فقط اونايي که سر عقد دعوت بودن- سلم – سلم خوبي؟ - مرسي مبارک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه – دس به شما باشه – ايشاءال – هيس ا؟ دختره پررو شرمي گفتن حيايي گفتن- بله گفتن کيه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه گوش کنه؟ خنديد و گفت- نفس- هوم؟- خوب شده- چي؟- باغ ديگه- آره بد نيست شيکه –
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعروسي خواهرمه بالخره- بعدش نکنه تويي؟ - آره ديگه پس چي؟ - برو بابا دماغتون نميتوني بکشي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبال... اينو گفتم و رفتم سمت جمعيت اول با خاله شيل دست دادم و سلم کردم – سلم عزيزم ماشاءال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل قرص ماه شدي خنديم و خاله شهل گفت- قرص ماه بود دخترمون.. گفتم- ممنون لطف دارين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدم پا شوهراشون از دور سرتکون دادم يعني سلم خاله ايخنا رفتن اتاق عقد و منم فاز بيکاري نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيکي از ميزها و شروع کردم سلفي گرفتن که سنگيني نگاهيو حس کردم سرمو بال آوردم ميلاد بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir6
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند زد و گفت- سلم – گفتم – سلم خوبي؟ - مگه ميشه شمارو ديد و بد بود؟- نه...لبخند مليحي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزد و گفت- عکس ميگرفتي؟ - اوهوم يه چيزتا گرفتم؟ - منم گرفتم – از خودت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه از تو....غش غش خنديدم و گفتم – از من؟؟ - بالخره از چيزهاي خوشگل عکس ميگيرن سکوت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردم و ادامه داد- نفس؟ - بله؟ - ميخوام يه چيزي بگم اما-بگوصداي کسي باعث شد حرفشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقطع کنه- نفس بيا اتاق عقد قند بساو دختر نداريم آرين بود بي توجه به اين که ميلد خيلي ناراحت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه آرين نگاه ميکرد بلند شدم و گفتم – باشه بريم.رفتم تو اتاق عقد بعضيا رو نميشناختم اما خب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز رو ادب سلم ميکردم تا رسيديم به مهديس بد نشده بود لبخند زدم و گفتم – مبارکه خانومي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمک زد و گفت – عروسي بعدي تويي به بهبود هم سلم کردم پسر بور و بامزهاي بود اما من از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقيافه هاي غربي زياد خوشم نميادمد برعکس مهديس که عاشق چشاي طوبي بهبود شده بود من و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهديس تنها دختراي فاميل بوديم اونم که رفت مهديس ١٦ ساله بود و آمارشو داشتم که تو دانشگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسروگوشش ميجنبه و خداروشکر که عاقبت به خير شد و به عشقش رسيد مهديس و بهبود هر دو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوينده راديو جوان بودن و اين کار رو بامزهتر ميکرد همکلسي و همکار بودن خلصه عاقد عقد رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوند و گفتم عروس رفته گل بچينه همه دست زدن و بار بعد گلب رو گفتم و سومين بار بله رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت... عروسي به روال خودش پيش ميرفت و يهو مهديس گفت- يه عربي بذاريم ارکس سريع يه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irريتم تند عربي گذاشت بعدش هلم داد و گفت – بدو.ديوونه همه وسط رو برام خالي کردن و منم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشروع کردم عربي ر*ق*صيدن که ديدم امير پسرعموم اومد وسط که بر*ق*صيم با هم که اون بيشتر مسخره -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازي درميورد امير برادر آرش بود تنها پسرعموهاي من آرش دو سال بود که با ارکيده ازدواج کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود و امير تنها پسر مجرد تو فاميل بابا بود حدودا بست ساله و خوش پوش بود و خوشاخلق خلصه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه حسابي با هم مسخرهبازي درآورديم و کلي زديم و ر*ق*صيديم موقع شام شد ميزهاي سلف سرويس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو خيلي خوشگل چيده بودن بشقابمو برداشتم که برم شام بکشم جلوم امير بود پشتم ميلد پشتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرصاد برادرش امير برگشت و گفت- نفس بده من برات بکشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir7
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم ميکشم- نه بده من بهتر ميکشم تو ميکشي پاره ميشه غش غش خنديم و گفتم – باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبشقاب رو تو هوا از پشت ميلد گرفت و گفت- شما بفرماييد من ميکشم امير خندش جمع شد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت- شما؟ ميلاد اخم ظريفي کرد و گفت- بجانياوردم – پسرعموشم شما مشکلي داشتين؟؟ - منم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسرخالهشم بشقابمو ازشون گرفتم و گفتم- بيخيال بابا خودم ميکشم دعوا نکنين من مطلق به همهي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوستانم بعدم رفتم سرميزمون مامان که تو لباس ماکسي سورمهاي که کت شيک نيمه تنه ي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشکي داشت و شينيون بازو بسته و آرايش خواستني تر شده بود گفت- دير کردي مامان چيزي شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود؟ بابا کرواتش سفت کرد و گفت- شده بودم نفس بابا از پسش برمياد خنديدم و گفتم – بله شروع
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردم به خوردن چندتا دونه جوجه و برنج دردپام نميذاشت زياد لذت ببرم از غذام...****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاي بابا يه روز جمعه کپه مرگمو ميذاريم بدون اينکه چشمامو باز کنم گوشيرو گذاشتم دم گوشمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم – هاااان؟ اول صبحي – سلم کن – سلم شما؟ - اميرم يهو سيخ نشستم رو تخت و گفتم -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکي؟- امير بابا جان- امير بابا جان؟ بجا نميارم- تو تو مغزت گلوله بافتينه پسرعمو فريدم- خب ؟- خب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه جمالت – کارت؟ - مهندسي ميخونم- امير؟ ساعت ده صبح جمعه زنگ زدي بگي مهندسي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميخوني؟ - نه زنگ زدم دخترعمومو براي ناهار دعوت کنم- دختر عموت کار و زندگي داره؟ - مثل؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مثل اينکه شنبه پرسش کلاسيه حوصله پيچوندنم ندارم – نامرد نشد – چي کار داري آخه؟ ما از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين برنامهها نداشتيم – حال داريم خودم ميام دنبالت فقط با زن عمو نرو پاتختي ساعت ٢٢ ميام دم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر خونهتون فعل باي باي- باي گوشي رو قطع کردم و انداختم روتخت موهامو کليپس زدم و رفتم تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشويي صورتمو شستم ته آرايشي که مونده بود قشنگم ميکرد صورتم خشک کردم و گفتم- مامان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا؟ کسي نيست؟ صداي بابا اومد رفتم جلوتر و گفتم سلم بابا روزنامه رو از جلو صورتش کنار زد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت- سلم دخترم صبحت بخير – ممنون مامان کو؟ - رفت خونه خالهت مثل اينکه خالهت بيتاب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترش بوده واين حرفاي خاله زنکي که اصل به من مربوط نميشه هردو خنديديم و يک فنجان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچاي ريختم و خيره به تلويزيون خاموش خوردمش بعدم رفتم تو اتاق يه مانتو تاب ستاني نخ صورتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir8
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيحال پوشيدم و با شلوار جذب و تنگ جين سفيد يه شالم بود که با اينا معمول ست ميکردم سفيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود و طرهاي ظريف داشت کيف شکيمو با کفش تخت سفيدم پوشيدم گوشيمو برداشتم و انداختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو کيفم و اومدم برم گفتم- بابا من پيش ياسمينم – برو بابا مواظب باش- چشم -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداحافظت دروبستم و سوار آسانسور شدم دم در که پياده شدم رفتم بيرون سانتافه سفيد عمو رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديدم لبخند زدم و رفتم جلو نشستم امير يه پسر با چشماي قهوهاي تيره و موهاي ت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيرهتر صورت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمعمولي داشت اما جذاب )جذابيت گاهي به ترکيب صورت مربوط نميشه( هيکل معمولي دس دراز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکرد و گفت- سلم ممنون که اومدي دستشو فشردمو گفتم – ماشين عمورم که کش رفتي خنديد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت- اندازه سهمم که پسرشم اندازه يه ماشين نيست؟ - نه اندازه جوراباشه که بشوري خنديد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعينکشو بال سرش گذاشت و گفت- کجا دوست داري بريم؟ - بريم پارک ترجيحا –کدوم پارک؟ - آب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو آتش خوبه؟- بله شما بگي عاليه رفتارش مشکوک بود اما غرورم اجازه نميداد چيزي بگم منم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترجيح دادم سکوت کنم هرچي که هست بايد از طرف اون مطرح بشه صداي ضبطش سکوتو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشکست...يک آهنگ سوزناکيم بود رد کردم و گفتم- مرض قند داري؟ سرطان داري داري ميميري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديد و گفت- نه چطور؟ - اين چيه گوش ميدي؟ - عاشق نشدي خانومي- نکنه تو شدي؟ اول برو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسربازي کچلت بکنن بخنديم بعد زن بگير ناموسا خنديد و دنده رو عورض کرد اما هيچي نگفت منم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irادامه ندادم که گوشيم زنگ خورد گوشيمو از کيفم در آوردم مهديس بود گفتم- الو؟ سلم به به عروس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانوووم صبحونه مقوي آوردن خدمتتون؟ بي حال خنديد و گفت- خيلي رو داري- آمترم دارم -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيممتر زبونتو وردار بيار ديگه کجايي پس؟ - من بيرونم عزيزم کار پيش اومد- آهان بله سلم عرض
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنين خدمت برادرمون خنديدم و گفتم- برادر شما نيست، برادر منه- دارين ميرين مسجد؟- آره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديد و گفت- خوش باشي عزيزم- فدات- کاري باري؟ - نه فقط حواستو جمع کن من نيني مي -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوام- کاش ميشد زبون تو رو کوتاه کرد دم بريده- به اونم ميرسيم کاري نداري؟ - نه باي –باي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتماس قطع شد تازه فهميدم خاک برسرم که عجب حرفاي خاکبرسري زدم و اين امير ذليل مرده هم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir9
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند مرموز ميزنه لبمو تر کردم و خيره شدم به خيابون چي بگم ديگه گندو زده بودم ماشينو پارک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکرد خيلي پارک شلوغ بود رفتيم رو پل طبيعت يکم قدم بزنيم دستامو گرفت و هم شونه ي هم راه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميرفتيم وسطاي پل ايستاديم روبه درختا بودم و داشتم از محيط سرسبز اونجا لذت ميبردم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت- نفس؟ بدون اينکه نگاهش کنم گفتم- بله؟ - هيچي – بگو خب- کلس کنکور ميري؟... کامل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتابلود بود که بحث رو عوض ميکنه. منم اصرار نکردم و گفتم- آره کلس کنکور نه نميرم خودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميخونم و تست ميزنم راحتترم تا حال چندتا آزمون سنجش آزمون دادم همش عاليه – اگر دوست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتي کمکت کنم – نه ممنون خودم برنامهريزي دارم – نفس؟ -بله؟ - گرسنهت نيست؟ بريم ناهار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخوريم؟ - بريم.... باهم رد شديم از رو پل رفتيم و رفتيم سمت يک رستوران و دو تا پيتزا سفارش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداديم... و در طول ناهار خوردنم حرفي نزد و گاهي خيره ميموند درسته رفتارش اعصابمو خرد ميکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما خوشم نيومد چيزي بگم يا اصرار کنم که بگه چند تا تيکه از پيتزاهاي دوتامون مونده بود نفسشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا فوت داد بيرون و گفت- نفس من خيلي وقته احساس ميکنم بايد چيزي رو بهت بگم لبمو ترکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نوشابه ام و گفتم- بگو ميشنوم – اگر بگم قول ميدي مسخره نکني؟ - آره باو بگو- آخه چجوري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبگم نفس من عاشق شدم يکبار پلک زدم و گفتم – خب؟ - عاشق ميدوني يعني چه؟ يعني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخاطرش شب و روز ندارم چند وقته فقط به عکس پروفايلش خيره ميشم و کلافه دست تو موهاش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکشيد و گفت- من اصل بلد نيستم هيچ چيزي بگم شونه بال انداختم و گفتم – دونستن چيه خب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگر واقعا ميخوايش برو بهش بگو- چي بگم؟ چجوري؟ - طرف کي هست؟ من ميشناسم؟ -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآره اون- جونت بال بياد امير بگو ديگه- اون توي تو چشماش براق شدم که هرچي ليقشه بارش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنم اما بازم جلو خودمو گرفتم دست کردم تو کيفم و پول ناهارو گذاشتم روميز و به سرعت ازش دور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشدم پسرهي ديوونه اسممو صدا ميکرد و ميدويد دنبالم بيتوجه دستمو رو هوا تکونه دادم و جوري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه بشنوه گفتم- دنبال من نيا بغض داشت نفسم ميکرد و اصل دلم نميخواست اشکمو کسي ببينه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم خودمو رسوندم به يه اتوبان ماشينا به سرعت ميرفتن و من چشمام از اشک تارشد پسرهي وقت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir11
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشناس عوضي حقش بود بزنم تو دهنش يهو يه ماشين جلو پام ترمز کرد تاکسي بود مسيرو گفتم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکامو پاک کردم و به راننده گفتم بره سمت يه پارک يا فضاي سبز که اون نزديکي بود راننده که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد مسني بود دستمال رو داشبرد رو گرفت سمت من و گفت- دخترم چيزي شده؟ فقط سر تکون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادم و بعد حساب کردن پياده شدم سرم داشت ميترکيد دلم ميخواست خفهاش کنم از ش متنفرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتنفرم خر بيشعور... يه نيمکت گير آوردم و نشستم جلوم ابشار بود يه آب به صورتم زدم و يک لحظه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمامو بستم حوصله هيچي رو نداشتم دلم ميخواست زنگ بزنم و هرچي از دهنم درميومد ميگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره بغض کردم چندتا گربه جلو اومدن منم هميشه عاشق گربه ها بودم سرفاي امير ميپيچيد تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم و داشت ديوونهم ميکرد با اين کارش ميخواست به غرور من ضربه بزنه کور خونده بچهي ١٦
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساله فکر کرده بزرگ شده از دکهي پارک يکدونه سوسيس خريدم و با ناخوناي بلندم به چند تيکه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتقسيمش کردم و ريختم جلوي گربهها مشغول خوردن شدن و منم نگاشون ميکردم اما نميتونستن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالن حالمو خوب کنن يهو صدايي حواسمو پرت کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir– چيشده خانومي؟ کي حالتو بد کرده کوچولو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپفک بخرم برات؟ اخمام غليظ شد و بلند شدم و گفتم- برو براي عمت پفک بخر.... با قدمهاي بلند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازش دور شدم ديگه حوصله بيرونو نداشتم خسته بودم راه افتادم سمت خونه کليد انداختم و درو باز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردم رفتم تو خونه و صدا زدم- مامان؟ بابا؟ انگار هيچکس نبود دروبستم و رفتم تو اتاق.. اوووف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدرم شلوغ بود صداي گوشيم اومد دست کردم تو کيفم مامان بود – بله؟ - سلم مادر خوبي؟ -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irممنون شما کجايين؟ - تو اومدي خونه؟ - بله – خب يه آژانس بگير شام خونه خالیناییم باباتم اينجاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط سفارش نکنما آژانس بگير- چشم – زودبيا تاريک نشه – باشه کاري خونه ندارين؟ - نه –
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهموني رفتنمون کم بود اومدم برم حموم ديدم دوباره داره گوشيم خودشو ميکشه ياسمين بود –
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبله؟ - سلم نفس کمک – چي شده؟ - بايد مفصل بگم خونهاي؟ - آره ولي دارم ميرم خونه خالهام –
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه فردا ميبينمت – باشه – باي – باي يه دوش گرفتم و بعد لباس زير يه تونيک آستين سهربع
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir11
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوشيدم که يقهش قايقي بود و شونه هام ميوفتاد بيرون قرمز بود و روش طرح دو تا کفش اسپرت سفيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود حدودا تا زانو ميومد با يه ساپورت مشکي پوشيدم و پاپوش مشکي سادههم گذاشتم تو کيفم حوله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو از سرم درآوردم و يه شلوار حسابي کشيدم که يه کم حالتدار بود اما بالش صاف بعدم دماسبي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردم يه رژ صورتي زدم و يه ريمل لکمم از ديشب مونده بود يه مانتو مشکي کشيدم تنم و شال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقرمزي سرم کردم کيفمو برداشتم ساعت ٠ بود رفتم تو پذيرايي و گوشيمو برداشتم گفتن يه ماشين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبفرستن و منتظر موندم و سعي کردم حرفاي ؟؟؟ اميرو فراموش کنم تا خونه خاله زياد راه نبود با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشين يه ربع رسيدم کسي نبود خاله شهل بود و شوهرش مرصاد و ميلد هم که بودن خاله شيل بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو شوهرش و آرين ا؟ مهديس و بهبود هم مونده بودن مودب سلم کردم و بعد از تعويض لباسام نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنار مهديس ريز خنديدم و گفتم – بهبود با تريلي از روت رد شده! خنديد و گفت- پررو- چقدر تغيير
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردي؟ - جدي؟ - آره بابا نديدي خودتو تو آينه؟ آرين نذاشت جواب بده و گفت- بيا همه دختراي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاميل تموم شدن سرپسرا موند بيکله خاله شيل خنديد و گفت- پسر تو همش ١١ سالته- ا؟ من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir١١ سالمه هيچ ميلد ١٦ سالشه مرصادم که از رده خارجه کل ٢١ سالشه خنديدم و و آرين ادامه داد-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه بخندين منم ميرم خود ؟؟؟ ميکنم گفتم – حال تو ميخواي زن بگيري؟ باباش دست از ميوه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوست کردن برداشت و گفت- نه بابا نفس جان فسقله بچس زنش کجا بود خنديدم و ميلد وقتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه حواسشون پرت شد اومد بغل من نشست و آروم گفت- عزيزم چي شده/ ليوان چاي رو پايينتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآوردم و گفتم – بايد چيزي ميشد؟ - چشمات سرخه حواس مهديس جمع شد و گفت- صابون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفته تو چشمش لبخند زدم و گفتم – دقيقا ميلد مشکوک نگام کرد و رفت سراغ جمع پسرا...***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانوم آتروان خوابن؟ اه تو روحت دست بردار نيست که سرمو بلند کردم از رو ميز و گفتم -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنخير عينکشو بالتر زد و گفت- خيلي خب بيايين کلس يکم نگاه ياسي کردم که داشت تند تند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدعا ميخوند اونو صدا نکنه و گفتم – من امروز درس نخوندم – چرا اونوقت – نخوندم دفعه بعد – جلو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسمت علمت ميزنم جلسه بعد جلسه اخرمونه بچه ها کي ؟؟؟ صداي همزمان و نامنظم بچهها –
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir12
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس فردا- خب پس فردا هم درسي که امروز دادمو ميخوني هم اين درسو بشين سرتکون دادم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشستم بعدش صدا کرد- خانوم جغفري ياسي لب پايينشو گزيد و گفت- خانوم ببخشيد اما منم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنخوندم – من اينجا گل لقد ميکنم؟ شما هم بشين جلسه بعدي بلد نباشيد هردوتونو از کلس اخراج
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميکنم واحدم ناتمام يندنم که امتحان آخر سال راهتون ندن مشغول کشيدن شکلک شدم تو کتابم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو پاشد درس بده حوصله نداشتم گوش بدم فکر ميکرد خيلي مهمه زنگ که خورد همه رفتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيرون آدامسمو محکم ترکوندم و زدم به ياسي که عين برج زهرمار زل زده بود به تخته يه مشت حواله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازوش کردم و گفتم –هوي چته؟ - نفس؟ - هوم:- سهيل ازم پول خواسته منم گير کرم- سهيل؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآهاان همون پسره که يکساله باهاشي خب؟ - خب که خب – چقدري ميخواد؟ - پونزده ميليون –
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب ميشناسيش؟ - نه – خسته نباشي منگل جان نديااا- نه اما دلم نمياد ندم- ميخواد چيکار؟ -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميگه براي سرمايهي کارش- تو واقعا فکر ميکني بابات تو رو ميده به اين آدم آس وپاس؟ - الن يه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستگار برام اومده نفس اما– اما چي؟ شوهر کن ديگه – نفس جدي باش سهيل چي آخه؟ -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشرايط پسره چيه؟ - بدک نيست مهندسي داره ميخونه و تو مغازه باباش مشغوله – وضع قيافه چي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اونم مشکلي نيس مامانم ميگه خري قبول نکني –راست ميگه اگر همه چيش خوب تو چته؟ -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهيل چي؟ الن نميتونم ازش دل بکنم – واه واه اون مرتيکه کم رنگ دوست داري؟ - آره بغضش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترکيد و بغلش کردم گفتم- تو مطمئني اونم تو رو ميخواد؟ - آره – بيا – بيا چي؟ نفس ميخوام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيجوري امتحان کنم ٢١ ميليون زياد اما جواب خواستگارم و احساسم برام مهمتره – چهجوري؟ فين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفين کرد و گفت- تو– من چي؟ - شمارهش و ميدم ببين ميتوني باهاش دوست شي؟ - بيخيال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irياسي خل شدي – خواهش ميکنم – فقط به خاطر تو- مرسي عزيزم شمارشو برات ميفرستم –
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه *** اي بر پدرت دختر زنگ بزنم چي بگم يک بوق خورد جواب داد- بله؟ - سلم- سلم خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبفرمائيد ترول گفتم بهه چقدرم وفادار بچه گفتم – ببخشيد انگار اشتباه گرفتم – شماره خودتونه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چطور؟- آخه ٦١٢١- بله – ميتونم منم گاهي اشتباهي زنگ بزنم؟. جاخوردم و سکوت کردم ادامه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir13
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداد- نازتون هرچقدر گرون بنده خريدارم گوشي رو قطع کردم بيچاره ياسي دلم براش کباب شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي گوشيم منو به خودم آورد ياسي بود بدبخت فلک زده عاشق چه کپکي شده بودسالو؟ - چي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشد؟ - ياسي – چي شده؟ - لزم به پيام نبودگفت کل حرفاشو گفتم و قرار شد ياي خودشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرسونه خونه ما کوچه بغلي بود خونهشون ياسي يه دختر بور بود که قيافه هاش کامل غربي بود استارت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوستيمون از يه دعواي جانانه سرصف بوفه مدرسه بود پوست گندمي چشماي سبز و معمولي بيني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعادي و لباس متوسط موهاي طلايي و فر تا تو وسط کمرش تنها فلسفهش با عاشق شدن با سهيل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين بود که چشاشون رنگ همه و ميگفت هميشه عاشقا چشماشون يک رنگه چون قسمت همن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهيل تو اتوب*و*س باهاش دوست شده بود روزي که ياسي داشت ميرفت کتابخونه و با همين زبون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irريختناش دل-ساده و خر ياسي رو برده بود و هيچ اطلعتي نميداد ولي تا آدرس دانشگاه برادرش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنيامينم داشت ياسي با چشمهاي اشکآلود اومد با لباسهاي نامرتب با اشک گفت- نفس ؟ از اتاق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم بيرون مامانم حيرون گفت- ياسي جان چيزي شده؟ همه خوبن؟ ياسي سرتکون داد و منم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسريع بردمش تو اتاق خودم نشستيم روتخت و گفت- نفس؟ مطمئني خودش بود؟ - آره صداي پيام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز تلگرام اومد باز کردم خودش بود- عکس خودته ملوسي چقدر... ياسي مرز سکته بود و مدام زير لب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفحش ميداد و اشک ميريخت رفتم بيرون براش آب قند درست کردم و بردم خوردم و گفت- نفس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه کار ديگهام کن- چي؟ - قرار بذار باهاش و دوتايي بريم- ول کن شر ميشه- ميخواهم هرچي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irليقشه بارش کنم يکسال وابستگيه نفس بفهم –هرچي تو بگي زندگي خودته تايپ کردم – ميشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشما رو ديد؟ - آره عزيزم کجا؟ - شما سينگلي؟ - آره خيلي وقته- خب به حرف ياسي باهاش تويه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارک قرار گذاشتم و قبول کرد که فردا عصر ساعت ٠ همديگهرو ببينيم يدونه زدم تو سرياسي و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم – نبايد اين کارو ميکردي- هيس ميخوام همه چي تموم شه – يجور ديگه تمومش کن بلند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشد و گفت- نفس برم به درد خودم بميرم خداحافظ – مواظب باش خداحافظ رفت و منم نشسته به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرس خوردن و تست زدن که ديدم گوشيم زنگ ميخوره شماره امير بود جواب ندادم و گوشيمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir14
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاموش کردم و به درسم رسيدم و خوشم نيومد خيلي بهش فکر کنم و حس که حسش متقابله تا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخر شب درس خوندم و تا صبح طبق معمول با لبتابم بحث ميکردم یا اين و اون سرکار میزاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرويس مدرسه پنچر شد و مجبور شدم تنها و پياده برم خونه يهو ديدم يکي يقمو گرفتم و کوبيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ديوار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز ياسي نيومده بود ديروز واقعا بدجور با سهيل زدن به تيپ و تاپ هم و ياسي داغون شد بيچاره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب که تو چشماش نگاه کردم ديدم سهيله چاقوشو گذاته بود کنار گونهام و هي فشار ميداد اخم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغليظي داشت که وحشتناکش کرده بود البته که غرورم اجازه نميداد وگرنه همين الن ميشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترس زار ميزدم داد زد – تويه فضول يهو از کجا رسيدي لعنتي؟؟هااااان؟ از ترس زبونم بند اومده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرچند ساعت : بعدازظهر کسي تو يه کوچهي بن بست ميتونست بهم کمک کنه هي فشار چاقوشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيشتر ميکرد و پوستم ميسوخت و چشمامو بستم اومدم با تمام وجودم حرف بزنم که ولم کرد از بس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترسيده بودم پاهام شل شد و افتادم اونم شروع کرد به کتک زدنم فرصت بلند شدن بهم نميداد و از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترسش نميتونستم جيغ بکشم از يقه مانتوم گرفته و بلندم کرد و گفت: اين پيرهن سياهه رو ميبيني؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ترس نفس نفس ميزد بلندتر گرفت- سياهپوش ننم کردي منو دخترهي عوضي ميخواستم اين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپيرهن رو تن بابات کنم اما ديدم نه اينجوري يکسال زجر ميکشن بايد مثل من که براي عمل مادرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به هر کاري زدم واسه جمع کردن آبروش گدايي کنه از لایه دندونايي که ميساييد بهم گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir– يجوري شخصيتت رو خرد ميکنم که صداي جينگ جينگش کل شهر رو پرکنه کاري ميکنم روزي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدبار آرزوي مرگ کني از ترس تمام بدنم ميلرزيد که نميتونستم کنترلش کنم پرتم کرد رو زمين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو رفت دست کشيدم به صورتم ببينم چي شده دستم خوني شد چند تا سرفه کردم و شروع کردم با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهق هق گريه کردن عجب غلطي کردم اي خدا من چيکار کردم يهویی دستي رو شونهام احساس کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو بلند کردم يه خانوم جوون بود که انگار کارمند بود خريدارشو گذاشت کنار و گفت- دخترم؟ چي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir15
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشده؟- هيچي – مزاحمتون شدم- نه نه – بيا بريم خونه ما يه آبي چيزي بعد با ترديد نگاش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند مهربوني زد و گفت- من تنهام بيا دستمو گرفت و بلندم کرد سرم گيج مي رفت رفتم تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونهش صورتمو شستم و لباسمو تکوندم و رفتم خونه...مامان که منو ديد تا مرز سکته رفت و گفت -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچي شدي؟ - خوردم زمين – آخه چرا اينقدر سربه هوايي دختر مگه تو سرويس نداري؟- مامان؟ -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجانم؟ - پنجر شد- بيا بريم دکتر چيزيت نشده باشه کجا خوردي زمين؟- يه دوش بگيرم ميام توضيح
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميدم- برو بيا زود غذات سرد نشه رفتم تو حموم و يه دل سير گريه کردم واقعا احساس خطر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميکردم خيلي جدي حرف ميزد شايد واقعا تقصير من بود اگر با يه تک زنگ رابطهشونو خراب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنميکردم شايدم مادرش زنده ميموند اما به چه قيمتي؟ بيچاره شده ياسي؟ بعد از يه دوش سرسري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم بيرون و ناهار خوردم و بعدش طبق معمول ولو شدم رو تختم نبايد ميترسيدم کاري از دستش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرنمياد عصبي بود يه چيزي گفت من نبايد باور کنم و بترسم که اصل نفس نبايد بترسه ميخواست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irه*ر*ز*ه بازي درنياره که ياسي بهش پول بده والا تو همين فکرا خوابم برد.تعطيلت بود بعدشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامتحان درسته من وکيل ميخواستم بشم اما قبل از اون بايد براي خودم وکيل خوبي ميشدم و اين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعذاب وجدان لعنتي رو تموم ميکردم دو سه ساعت خواب بودم و بعدش پاشدم دوست نداشتم به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irياسي بگم چون ميدونستم ترسو و زودباور قرار بود پنجشنبهام براش خواستگار بياد و بار رهام حرفاشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبزنه اونجوري خوشبختيش لکه دار ميشد نميدونم کار درستي کردم يا نه اما کل عادت نداشتم کسي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتهديدم کنه و سريع فراموشش ميکردم اما نميدونم بايد چقدر خودمو مقصر بدونم؟ من باعث مرگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادر سهيل شدم؟ صداش تو سرم پيچيد »يجوري شخصيتتت رو خرد ميکنم که صداي جينگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجينگشو کل دنيا بشنوه« يني چه کاري از دستش برمياد؟ هيچي باو کاري برميومد نميذاشت مامانش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبميره براي زنده مودنش نبايد با احساس ياسي بازي ميکرد بايد صادقانه از ش قرض ميگرفت پس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين وسط هنوز معلوم نيست مقصر کيه؟ ياسيه؟ که براي نجات خوشبختيشو و احساسش خواست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنها مرد زندگيشو که يه لات بي سرپا بود امتحان کنه؟ دقيقه اولم که گل خورد و همه چيزش خرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir16
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشد يا مقصر سهيله که براي سلمتي و پول عمل مادرش که تنها فرد عزيز زندگيش بود با تمام توانش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميجنگيد تا دختراي پولدار رو مخ بزنه و از شون به هزار دروغ پول عمل مادرشو بگيره؟ يا من نفس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکسي که براي خوشبختي دوستش نذاشت ٢١ ميليون به کسي بده که نميشناختش... به ساعت نگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردم ١ شب بود و هنوز يک کلمهاي عربي نخونده بودم نه تستش را زده بودم دست انداختم تو موهامو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمينطور که باهاشون بازي ميکردم يهو صدايي دراومد بابام بود اومد خانه پاشدم و دويدم تو پذيرايي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با لبخند خستهاي تحويلم داد و گفت- سلم نفس بابا - سلم بابايي خسته نباشي- وقتي دختر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشگلي مثل تو دارم که خسته نميشم .صداي مزاحم سهيل پيچيده تو سرم»ميخواستم اين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرخت سياهو تن بابات کنم اما ديدم نه اونجوري يکسال زجر ميکشن تموم ميشه...بايد آبروشو گدايي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنه و از نو بسازه.« با صداي بابا به خودم اومدم – چيزي شده؟ - نه نه نه اصل – آخره يه جوري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخيرهاي بهم که انگار قراره برم و ديگه نيام... با اعتراض گفتم- ا؟ بابايي خدا نکنه... مامان از تو آشپزخانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابراز وجود کرد: منم هستما يکم بياد منو تحويل بگيره... .رفتم کمکش که ميزو بچينه و گفتم – شما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه تاج سري – آهان که اون بال باشه منو نبيني؟ بابا خنديد و گفت- شيرين نظرت چيه نفس رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترشي بيندازيم؟ مامان غش غش خنديد و گفت- آره خوبه اينجا مارو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروحيوتو شاد ميکنه ظرف نون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروگذاشتم روميز و گفتم –من ٢٦ سال ديگه اين اخلق رو ندارما پاچه ميگيرم سه تايي خنديديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بابا در حالي که داشت ميرفت دستاشو بشوره گفت- بله ولي فکر نکن شما رو به هرکسي مي -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديديم! شاه بياد با لشگرش شاهزادهها پشت سرش آيا بدم آيا ندم بعد از چيدن ميز بابا هم اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو مشغول خوردن شام شديم... اواسطش بابا گفت- شيرين اين آقاي قاسمي باهات حرف زد؟.... مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجرعهاي آب خورد و گفت- نه چطور؟ آقاي قاسمي سرايداره ساختمان ما بود آقاي مسن و زحمت -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکشي بود کل – ميگه جمعه تور گذاشته براي تهرانگردي – چقدر خوب هميشه اين فرصت پيش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنميادا حتما بريم... مشغول درست کردن لقمه بدي شدم و گفتم- همين هفتهس ؟ بابا گفت- آره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمين هفته از ساعت ٢٦ صبح تا ٠ بعدازظهر- پس من نميتونم بيام...مامان گفت- چرا؟ بابا ادامه داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir17
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir– گفت کل واحدها موافقن و ميان. – آخه من شنبهش امتحان آخر سال دارم جمعه هم از ٢٦ تا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir٢١ کلس داريم آزمون دارم.. مامان گفت- نفس يه جوري جور کن بريم يک ماه پيش هم تور لواسون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگذاشت چقدر خوش گذشت ديدي؟ بابا گفت- خب تو برو کلس اومدنا برو خونه عموت درس بخون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهم اومديم مياييم دنبالت ... تا گفت عموت ياد امير افتادم و غذا پريد گلوم...سريع آب خوردم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان گفت- آره خونه خالهتم هست خونه ياسي هست- باشه ميرم پيش ياسي اينجوري بهتره...درسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصل از اينکه جايي درس بخونم خوشم نميومد اما خب الن ميگفتم نميرم الکي نگران ميشدن بعد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز شام تا ديروقت درس خوندم وبعد خوابيم سرياسي حسابي با رهام گرم بود و خبري از من نميگرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم دوست نداشتم با خبرهاي بدم ناراحتش کنم و سعي داشتم که خودمم حرفاي مزخرف سهيل رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir