رمان لعل بخارا به قلم فاطمه علی آبادی
نبات بنت علی نگارگر دختریست در دل تاریخ؛ دخترکی اهل نیشابور که رویای طبابت در سر میپروراند و هزاران مانع بر سر راه دارد. در همان زمان در دل بخارا، پسرکی زندگی میکند که رویایش نبودن تبعیض است و اختلاف طبقاتی. پسری اشرافزاده که رویای همسفرگی با رعایا را دارد. آیا قرار است این دو به رویاهایشان برسند؟ چه میشود اگر تحولات سیاسی چون مرگ منصورابننوح سامانی درست در همین خلال باشد؟
این رمان به صورت آنلاین در حال انتشار است و به مرور قرار داده میشود. شما میتوانید برای خواندن این رمان روی دکمه زیر کلیک کنید تا به صفحه مخصوص رمان منتقل شوید
آرمین
در پارت 300عالی بهترین رمانی هست که خواندم
۱ هفته پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
خدا رو شکر که به دلتون نشسته😍😍
۷ روز پیشزهرا
در پارت 200خیلی قشنگه فقط کافیه تصورش کنی قشنگ میری تو دنیای نبات
۱ هفته پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
قربونت عزیزدلم🥰🥰 شکر که به دلت نشسته😍
۷ روز پیشمهسا
در پارت 100رمان به این می گن ها
۲ هفته پیشمریم
در پارت 800خیلی ادبی نوشته شده
۳ هفته پیشعلیرضا
00دلم برای لعل تنگ شده🥲
۴ هفته پیشهانیه
در پارت 6810خیلی خوشحالم که وقتم رو صرف خواندن این رمان کردم واقعا بی نظیری
۴ هفته پیشهانی
در پارت 100خوشم اومد واقعاا
۱ ماه پیشنورا
در پارت 2000نبات بیچاره شده که دو دقیقه نمی تونه خیال یارشو بکنه
۱ ماه پیشنورا
در پارت 1700وای وای حسشون به کل لو رفت بوهای خوب خوب میاد 😂
۱ ماه پیشنورا
در پارت 1600عجوزه اخه نبات؟فقط میتونم بگم صدرا خدا به دادت برسه😂
۱ ماه پیشنورا
در پارت 1300صدرا خیلییی خوبه😍😁😂
۱ ماه پیشنورا
در پارت 1100وااایییی تنم لرز گرفت چه شانسی هم داشته نبات سه تا یوز در برابر یه اسب
۱ ماه پیشنورا
در پارت 1000شخصیت نبات انگار اینجوریه که یه کاریو میکنه و تازه میفهمه چی کار کرده خیلی شجاعه 😁😅
۱ ماه پیشنورا
در پارت 100از همین پارت اول که خوشم اومد💗 خیلی قلمتون قویه نوسنده جان
۱ ماه پیش
zahra♡
در پارت 1310من چرا تو ذهنم سینا مهراد رو صدرا تصور کردم😂