رمان تلالو هور به قلم نازنین هاشمی نسب
تازیانهی زمختِ نگونبختی، بیرحمانه بر وجودش میتازید. آن شب وحشی، آن سیه آسمانِ مخوف، دنیای سپید رنگش را به خاکستری سوزنده مبدّل کرد. او تنها ازخود و دنیای خود مراقبت میکرد اما با این اتفاق شوم، ازخود و دنیای خود متواری شد. در این دریاچهی مذاب بهناگه حسِ عشق فوران کرد. جوشید و طمع عصیانها را بهخود برانگیخت.
این رمان به صورت آنلاین در حال انتشار است و به مرور قرار داده میشود. شما میتوانید برای خواندن این رمان روی دکمه زیر کلیک کنید تا به صفحه مخصوص رمان منتقل شوید
آمنه
در پارت 9710در دنیای که پول وپولدار حکومت می کنند برای بدست آوردن بیشتر مقام غرور وخیلی صفات دیگر رو کنارمیذارن و وقتی که به جای دلخواه رسیدن تازه مغرور میشن وعده هاشون رو سر بدبخت ها وآدم های ساده تخلیه میکنند
۱۶ ساعت پیشآمنه
در پارت 9710نویسنده جون دلم برای مهرو میسوزه راستی قبلا گذر زمان در رمانتون خوب بود الان فقط درحالی مدت زمان ثابت نوشته شده گرچه وقتی می خوانم انگار دارم فیلم را تماشا میکنم خیلی دقیق وعالی توضیح میدین ولی مشتاقم بدونم چی میشه
۱۶ ساعت پیشم.ر
در پارت 9760کم از پاشا کشیدیم حالا از عطرین 😒
۱۸ ساعت پیشمهتاب
در پارت 9770این عطرین مصداق بارز کَنه اس 😂😂 واقعا حق با داوینه که یه ذره غرور نداره 😑
۱۸ ساعت پیشزهرا
10به نظرم داوین باعملش باید عشقش رابه مهروثابت کند
۱۸ ساعت پیشنشمین
در پارت 9610مرسی نازنین جان ویرایش رمان خیلی عالی شده منتظر بقیه رمان هستم
۲۳ ساعت پیشم.ر
در پارت 9610به به دل داوین خان رفت😊😊چقدر نگران شده
۴ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
بله درسته🥹 خیلی ممنونم از همراهیتون🌻🙏🏻
۲ روز پیشمهتاب
در پارت 9610چقدر نگرانی های داوین دلنشینه ...😊
۴ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
ممنونم مهتاب جان🌠💚
۲ روز پیشملودی
در پارت 9620ای خدا حالا چی میشه؟؟این عاشقانه ها جلوی چشمِ دراومده یِ پاشا😀😂😂کاش از حرص بمیره؛ ولی قطعا قدرت این عشق خیلی زورش بیشتر از پاشاس مرسی نازنین جان 😍🤗😘
۴ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
مرسی ملودی خوشقلب🩷😍 ممنونم از همراهیت😍🌷
۲ روز پیشفاطمه ❤️
در پارت 9610دل نگرانی هاش هم قشنگه داوین جون 💜💜💜😁کاش زودتر ربط این دوتا رو بفهمه وکمکش کنه
۳ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
مرسی فاطمه قشنگم🌼💚
۲ روز پیشپری
در پارت 9610نازنسن جان مگه داوین به مهرو نگفت دوستش داره؟تو پارتهای قبل گفت که حتی باماشین برد بیرون از خونه آقا بزرگ. پس الان چرا بعداز ویرایشها داشتان تغییر کرد؟متوجه نمیشم
۳ روز پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
سلام پری جانم. 💚 درسته اونقسمت از رمان حذف شده و اندکی رمان تغییر کرده. سعی کردم یه نموره به رمان هیجان بیشتری بدم. مرسی ازت🩷✨
۲ روز پیشسهیل۲۸
در پارت 9510خوش اومدید و دمتون گرم ویرایش عالیی بود..خدا پاشا رو لعنت کنه😐😑
۴ روز پیشفاطمه ❤️
در پارت 9520حسم به این پارت مهرو بیچاره تر از قبل شده که😭 داوین کجایی دقیقا کجایی بیا به داد مهرو برس😂😁 من یکی وقتی مهرو رو تایپ میکنم یه بیچاره بالای کیبورد مییاد بس که این دو تا رو با هم تایپ کردم کیبورد هم فهمیده بیچاره ست😁😂دیگه به من زحمت تایپ نمیده 😅💜💜💜💜 ممنون نازنین جان
۴ روز پیشفاطمه ❤️
در پارت 9420چه عوضیه این پاشا کاش داوین بیاد 💜💜💜
۴ روز پیش
فاطمه ❤️
در پارت 9720چرا بعضی از دخترا به شخصیت و ماهیت خودشون احترام نمیزارن ویه ذره غرور ندارن به هر دلیلی خودشون رو کوچیک میکنن پسرا هم هر طور دوست دارن باهاشون برخورد میکنن اگه ما به خودمون احترام بزاریم بقیه هم احترام میزارن 🥺اصلا عطرین رفت رو اعصابم فلسفی شدم یهویی😂😅 مهرو هم خنگه ها ممنون نویسنده جون 💜🌟💜🌟