رمان کیارش به قلم فائزه بهشتی راد
رمان درمورد زندگی سخت یه پسر به اسم کیارشه که چندسال پیش پدر و مادرش و عشقش تو دریا غرق میشن و آقا کیارش قصه ما ضربه ی روحی بدی می خوره و به پیشنهاد یه روانپزشک همراه دوستش برای دوری از خاطراتش میرن خرم آباد حالا چهار سال گذشته و هنوزم حالش خوب نشده ولی یه اتفاق میفته و اون یه دختری رو میبینه که خیلی شبیه عشقشه و…
تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۵۴ دقیقه
ژانر : #اجتماعی #عاشقانه
خلاصه :
رمان درمورد زندگی سخت یه پسر به اسم کیارشه که چندسال پیش پدر و مادرش و عشقش تو دریا غرق میشن و آقا کیارش قصه ما ضربه ی روحی بدی می خوره و به پیشنهاد یه روانپزشک همراه دوستش برای دوری از خاطراتش میرن خرم آباد حالا چهار سال گذشته و هنوزم حالش خوب نشده ولی یه اتفاق میفته و اون یه دختری رو میبینه که خیلی شبیه عشقشه و…
با آریان اومدیم ماشینامونو بشوریم هه فکر کرده با مسخره بازیاش حال خراب منو خوب می کنه واقعا که خیلی خوش خیاله من خیلی وقته از این دنیا بریدم از اون وقتی که اون اتفاق وحشتناک افتاد اون اتفاقی که باعث شد... بی خیال با فکر کردن به اون اتفاق فقط حال خودمو خراب تر می کنم!
آریان – کیارش! کیارش!
بعد پخی زد زیرخنده و با صدایی که خنده توش موج می زد گفت:
آریان - من تو فکر نازنینم دل به کار نمیدم ، تو تو چه فکری هستی که داری ماشین تو گربه شور می کنی؟
بعد خبیث خندید و مشکوک نگام کرد و گفت:
آریان – نکنه خبریه؟ زیر سرت بلند شده؟
خندیدم و گفتم:
- نه بابا منو چه به خر شدن، من مثل تو بی جنبه نیستم که زود گوشام دراز شه افتاد؟
آریان – ا جدا؟ پس سپیده کیه هان؟ بگو دیگه این سپیده خانم...
نزاشتم حرف شو بزنه و شلنگ آب و سمتش گرفتم تا خیس بشه که بله باز این فکر منو خوند ولی آخ خدا بگم چیکارت کنه آریان، حالا من چیکار کنم دختر مردم موش آب کشیده شده!
آریان درحالیکه خنده شو قورت می داد گفت:
آریان – دختر بیچاره اینقد بی هوا خیس شده که هنوز تو شوکه خخخ!
خودمو خجالت زده نشون دادم و سرمو آوردم بالا که خشکم زد این دختر چقد شبیه ستاره عشق منه! حتی فکرشم نمی کردم که اینقد شباهت بتونم حتی بین دوتا دوقلو هم گیر بیارم ولی این دختر حجاب شو رعایت کرده و ستاره نه! خدایا خودت بهم رحم کن خدایا از تهران اومدم خرم آباد تا دیگه به ستاره فکر نکنم دیگه به اون اتفاق فکر نکنم حالا... بغض بدجوری راه نفس مو گرفته بود، به دختره نگاه کردم اخم کرد دیگه نمی تونم تحمل کنم، خواست چیزی بگه که صدای هق هقم بلند شد به خدا دست خودم نیست، ستاره هم آخرین باری که دیدمش اینقد خیس شده بود زیر چشمی به دختره نگاه کردم که با دهن نیمه باز خشکش زده بود سریع خودشو جمع و جور کرد نگاش مهربون شد و با لحن شوخی گفت:
دختره – مثلا من باید گریه کنم شما چرا گریه می کنید؟
آریان سرشو آورد بالا و گفت:
آریان – چه شباهتی! باورم نمیشه! یه چیزی بگو!
دختره لبخندی زد و با صدایی که مهربونی ازش می بارید گفت:
دختره – میشه به منم بگید اینجا چه خبره؟ می خواید همینجوری نگام کنید آقا؟
آریان از رک بودن این دختره چشماش گرد شد و یه نگاهی به من انداخت و با ایما و اشاره پرسید که بهش بگم یا نه؟ منم سرمو به نشونه اره تکون دادم آریان با همون چشمای گرد شده به دختره نگاه کرد که دختره اخم کرد و با لحن کلا فه ای رو به آریان گفت:
دختره – آقا میشه اینجوری نگام نکن
با این حرف خنده م گرفت و یادم رفت که مثلا داشتم گریه می کردم خخخ غیرمستقیم گفت آریان چشماتو درویش کن! آریان که با این حرف دختره از شدت خجالت سرشو انداخته بود پایین و قرمز شده بود با صدایی که از ته چاه میومد گفت:
آریان – چشم!
دختره نگاهی به من کرد و با لحن پرتمسخری گفت:
دختره – معذرت خواهی هم خوب چیزیه نه؟
خدایا چقد این دختر رکه! هجوم آوردن خون به صورتمو احساس کردم سرمو انداختم پایین که آریان با صدای بلند خندید و گفت:
آریان – حقته منو مسخره میکنی!
بی توجه به حرفی که زد رو به دختره گفتم:
- ببخشید شرمنده از روی عمد نبود !
دختره - خواهش می کنم دشمن تون شرمنده، متوجه شدم از روی عمد نبود، بااجازه!
و راهشو گرفت رفت تو حیاط ساختمون ما رو کردم سمت آریان و گفتم:
- آریان این دختره رفت تو ساختمون خودمون به نظرت چرا؟
آریان خندید و گفت:
آریان – حتما خونه شون اینجاست خره تو ساختمون که فقط سه تا واحد ما نیست شش تا واحد دیگه هم هست!
راست میگه بی خیال ولی واقعا شبیه ستاره بود اصلا می دونی چیه؟ درسته عشقم نیست و عشق من مرده ولی از این لحظه به بعد نمیزارم کسی اذیتش کنه حالا نخواست عشم هم باشه... نه نه نمی تونم مثل عشقم ببینمش، تنها عشق من ستاره بود و هست و خواهد ماند، ولی تمام سعی مو می کنم که نزارم کسی اذیتش کنه فقط همین نه چیزی بیشتر نه چیزی کمتر... صدای نخراشیده آریان رشته افکارمو پاره کرد
آریان - اوه از دست رفتی، چه زود گوشات دراز شد!
با حرص یه مشت کوبیدم تو سینه ش و با لحن حرصی تر گفتم:
- خفه شو آریان تا نکشتمت!
آریان خندید خواستم برم بزنمش که سریع رفت تو ساختمون و رفت سمت راه پله ها و با صدای بلندی گفت:
آریان – بی جنبه شوخی کردم!
و سریع رفت بالا، حواس مو دادم به موقعیتم که یادم اومد آخ آریان خدا بگم چیکارت کنه باز ماشین شو گذاشت تا من واسش بشورم فرصت طلب... بی خیال من که این همه ماشین اینو شستم این یه بارم روش سریع ماشینارو شستم و رفتم داخل ساختمون ، سریع از پله ها بالا رفتم ولی جلومو نگاه نکردم که محکم خوردم به یه چیزی سرمو آوردم بالا که دیدم دختره پرت شده روی دوتا پله بالاتر، وای خدایا من چیکار کردم؟ سریع کیف شو که افتاده بود رو پله ای که من روش بودم و برداشتم و رفتم پیشش و گفتم:
- خانم حال تون خوبه؟
دختره یه نگاهی به خودش کرد و گفت:
دختره – آره خوبم!
و سرشو انداخت پایین نه امکان نداره من شکمم درد می کنه اونوقت اون چیزیش نشده با یه حالتی که یعنی خرخودتی نگاش کردم و گفتم:
- خانم... امم ببخشید اسم شریف تون؟
یعنی خوشم از این سیاست اسم پرسیدن میاد دختره سرشو گرفت بالا و گفت:
دختره – شبنم هستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای گرد شده نگاش کردم چه دختره...لااله الی الله و با لحن تمسخرآمیزیگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هه منظورم اسم فامیل تون بود نه اسم کوچیک تون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفم سرشو آورد بالا و نگام کرد نگاش رنجیده بود اشک تو چشاش جمع شد و با صدای بغض دار و لرزونی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم – من فقط شبنمم نه واسه شما بلکه واسه همه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم گرفت دوست ندارم بغض کنه، سرمو انداختم پایین و با صدایی که از ته چاه میومد گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببخشید شبنم خانم قصد جسارت نداشتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم سرشو انداخت پایین و با صدای بی نهایت لرزونی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم – مشکلی نیست من عادت دارم به...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه قطره اشک از گوشه چشمش چکید و با صدایی که شبیه هق هق بود گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم – هیچی خوش به حالتون که مثل من نیستید مثل من بی کس و کار نیستید و خوش به حال تون که پسرید و قدرت دفاع از خودتونو دارید، هه من چرا دارم اینارو به شما میگم؟ خدافظ!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از پله ها پایی رفت هنوز دو تا پله پایین تر از من نرفته بود که گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم خونه ت توی این ساختمونه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم – نه کلفت واحد چهارم!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبم آتیش گرفت مگه شبنم چند سالشه که کار میکنه اونم خدمتکاری؟ واژه ی کلفت و دوست ندارم جرقه ای تو ذهنم زده شد واحد چهارم واحد اون پسره ی بی بند و بار دخترباز فکم منقبض شد دستشو گرفتم سعی کرد دست شو از تو دستم دربیاره ولی محک دست شو گرفتم از لای دندونای کلید شدم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کدوم واحد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم پوزخندی زد وگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - واحد چهار!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لحن تندی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چند وقته که واسه اون پسره ی... لااله ال الله کار می کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره اشک تو چشماش جمع شد و با صدای لرزونی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - همین امروز!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسی از سرآسودگی کشیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همین الان برو بگو نمی خوای واسش کار کنی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم تلخ خندید اونقد تلخ که احساس کردم دهنم تلخ شده و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - من مثل شما پولدار نیستم من برای یه لقمه نون باید از صبح تا شب کار کنم این کارو هم با کلی این درو و اون در زدن پیدا کردم من که دوست دخترش نیستم کلفت شم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین چی داره میگه؟ با لحن تندی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- واسه یه لقمه نون حاضری بری تو خونه ی اون پسره ی بی بند و بار هان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم گریه ش گرفت و سرشو انداخت پایین و چیزی نگفت، عصبی شدم و با لحن نیش داری گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- - آره باید از اول می شناختمت تو هم یه دختری که به خاطر پول هرکاری...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمت چپ صورتم سوخت سرمو گرفتم بالا که شبنم شروع کرد به گریه کردن با صدای بلند گریه می کرد زار می زد، هرکاری کردم ساکت نشد دیدم اوضاع خیطه اگه کاری نکنم همسایه ها می ریزن بیرون دست شو گرفتم و کشوندمش سمت در خونه با دست دیگه م کلید انداختم و درو باز کردم و کشوندمش تو خونه و سریع درو بستم نگاش کردم داره با ترس نگام می کنه لبخندی زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نترس کاریت ندارم حالا هر چقد دلت می خواد گریه کن داشتی آبرومو می بردی واسه همین آوردمت تو خونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم نشست گوشه ی دیوار و به قول آریان دوباره آبغوره گیریش شروع شد، رفتم پیشش نشستم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بیا واسه من کار کن درس خوندی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم سرشو آورد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - واسه شما؟ آره درس خوندم پیش دانشگاهیم البته غیرحضوری می خونم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس شما از همین الان استخدامی به عنوان بازاریاب، می تونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم لبخندی زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - ولی من بازاریابی بلد نیستم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یادت می دم مدرسه تم برو بعدازظهر بیا سرکار حقوق تم دو میلیون خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای گرد شده نگام کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم – ولی این خیلی زیاده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزاشتم بقیه حرف شو بزنه و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مال خودمه، به خودم ربط داره فقط کجا زندگی می کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم – محله...(یه محله ی فقیر نشین)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای گرد شده نگاش کردم و با صدای نسبتا بلندی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم سرشو انداخت پایین و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم – بهتره که من برم خدافظ!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواست از جاش بلند شه که گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه نه من فقط یکم شوکه شدم فقط همین فکر نمی کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه ادامه ندادم نمی خواستم بی پولی شو به روش بیارم ولی یه سوال بدجوری فکر مو مشغول کرده واسه همین گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم خانم خونه مال خودتونه یا اجاره ایه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچونه ی شبنم لرزید و با صدای لرزونی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - اجاره ایه، من تنها زندگی می کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعصبی شدم با لحن تندی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یعنی چی که تنها زندگی می کنی؟ پس بابا مامانت کجان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکای شبنم رو گونه ش جاری شد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم – من بابا مامان ندارم یعنی من هیچکس ندارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز برخورد بدم شرمنده شدم یه دفعه یاد اون یه واحد خالی خودم توی همین ساختمون افتادم لبخندی زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- می تونی بیای اینجا زندگی کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبراق شد تو صورتم و با صدای نسبتا بلندی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو! تو چی فکردی؟ فکر کردی من میام اینجا با تو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزاشتم بقیه حرف شو بزنه و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه منظورم این نبود منظورم این بود که من یه واحد دیگه تو این ساختمون دارم و کسی توش نیست شما بیا همین جا تو اون واحد زندگی کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم تلخ خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم – هه اجاره ی اینجا خیلی بالاست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نیازی به اجاره نیست اون خونه مال خودت فقط به یه شرطی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم سرشو انداخت پایین و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم – از ترحم متنفرم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدم بلند شد که بره سریع دست شو گرفتم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بشین شبنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم سعی کرد دست شو از دستم دربیاره که محکم تر دسعت شو گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - ولم کن عوضی تو هم یکی هستی مثل اون پسره نصرتی( صاحب واحد چهار)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمی دونم که چی شد تا به خودم اومدم دیدم با مشت و لگد افتادم به جون شبنم و اونم هیچی نمیگه و فقط گریه می کنه، خشکم زد من چرا شبنم و زدم؟ من مثلا می خواستم نزارم کسی اذیتش کنه حالا خودم اینجوری زدمش سریع دوتا دست شو گرفتم و شروع کردم به گریه کردن و زار زدن شبنم با صدای گرفته ای گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم – ولم کن تو چرا داری گریه می کنی؟ ولم کن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هیش من غلط کردم من بی جا کردم، ستاره به خدا دست خودم نبود نمی خواستم بزنمت تو چرا منو با شهروز مقایسه کردی تو که می دونی من تا حالا حتی یه دوست دخترم نداشتم من دوست دارم چرا متوجه نمیشی که تو تنها دختر تو زندگی منی چرا... چرا... منو با اون اشغال مقایسه کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم دستاشو از تو دستام دراورد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - کدوم نامزد؟ کی گفته من نامزد توام؟ ستاره خر کیه؟ شهروز کیه؟ بابا قاطی کردی خدا شفات بده!ولم کن می خوام برم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا این حرفا از دهنم بیرون اومدن؟ چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره - ولم کن عوضی تو هم یکی هستی مثل شهروز ولم کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرف قاطی کردم و شروع کردم به کتک زدن ستاره شاید دلیل اینکه ستاره از من خوشش نمیومد همین بود، شبنم دست شو جلوی صورتم تکون داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - کجایی؟ تو هپروت سیر می کنیا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نخیرمم، یه چیزی بهت بگم قول میدی به کسی نگی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم – قول میدم حالا بنال!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین چه طرز حرف زدنه؟ بی تربیت، اخمامو کشیدم تو هم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بی تربیت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندید و با نگاهش بهم فهموند که حرف تو بزن منم سرمو انداختم پایین و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چهار سال پیش وقتی تازه هجده ساله شده بودم یه دختری بود که خیلی دوسش داشتم نه عاشقش بودم اسمش ستاره بود اون اوایل دوست داشتنم متوجه شدم که تا حالا با چهارتا پسر رابطه...داشته می خواستم بی خیالش بشم ولی نشد هر موقع می خواستم سعی کنم که فراموشش کنم قلبم آتیش می گرفت، نتونستم فراموشش کنم ولی خودمو کنترل کردم که دیگه خونه شون نرم و نبینمش یه سال ندیدمش نتونستم فراموشش کنم یا از شدت دوست داشتنم کم کنم شاید صد برابر علاقه م بهش اضافه شد بعد از یک سال به اصرار مامانم میخواستیم بریم شمال که عمو زنگ زد و گفت ستاره رو هم با خودتون ببرید و اونم اومد خونه ی ما با هم رفتیم وقتی رسیدیم ویلا ستاره گفت بریم قایق سواری هر چقد بهش گفتیم الان نه خسته ایم بریم بخوابیم شبه ولی اون قبول نکرد و مامان بابا رو هم مجبور کرد که بیان قایق سواری، به ناچار رفتیم سوار قایق شدیم دیگه رسیده بودیم به قسمتی که عمق زیادی داشت که کف قایق شکست و بابا و مامان و ستاره افتادن تو آب بعدم خودم سعی کردم نجات شون بدم ولی نشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اینجا که رسیدم کمی مکث کردم و بعد با صدای لرزونی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سعی کردم ولی خودمم غرق شدن دریا منو برمی گردونه ساحل و من نفس می کشم آخه من شنا بلد بودم و تا لحظه آخر شنا کردم که یه موج بزرگ اومد و دیگه چیزی یادم نمیاد کلی بهم ماساژ قلبی می دن تا به سرفه افتادن و ابهایی که وارد ریه هام شده بود و بالا آوردم، به هوش که اومدم نه ستاره بود و نه بابا و مامان منم توانایی حرف زدن نداشتم فقط گریه می کردم آمبولانس اومد رو به یه نفر خیلی سخت گفتم مامان و بابا و ستاره اونا هم غرق شدن و امدادگرا منو بردن بعد از دو روز از بیمارستان مرخص شدم مامان و بابا و ستاره تو دریا غرق شدن و دریای لعنتی جسم شونو پس نداد قبر بابا و مامانم و ستاره خالیه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکام رو گونه م جاری شد، شبنم با لحن متعجبی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - خب چرا اینارو داری به من میگی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبریده بریده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برو تو اتاق خواب یه آلبوم روی عسلی کنار تخته اونو واسم بیار!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم که معلوم بود بدجوری کنجکاو شده رفت تو اتاق خواب و سریع البومو آورد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - بیا بگیرش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآلبومو گرفتم و سریع ورق زدم تا به عکس ستاره رسیدم دادمش دستش و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این و ببین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم با حالت گنگی نگام کرد و البومو گرفت به محض اینکه نگاش به عکس افتاد خشکش زد ولی سریع خودشو جمع و جور کرد و با صدایی که از عصبانیت می لرزید گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - تو... تو... عکس من دست تو چکار می کنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم و آلبومو ازش گرفتم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون عکس تو نیست عکس ستاره ست عکس عشق منه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم عصبانی شد و با صدای جیغ جیغویی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - اینم فیلمته؟ گفتم چرا یه نفر قبول کرده یه بچه بیاد کلفتی شو بکنه نگو نقشه واسم کشیدین، نیازی به این دروغا نیست بگو چی می خوای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بی حال افتاد رو مبل سریع خودمو بهش رسوندم و دستاشو گرفتم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم! شبنم خوبی؟ حالت خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم اشکاش رو گونه هاش جاری شد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - چی از جونم می خواید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به خدا هیچی فقط می خوام مواظبت باشم فقط همین، به خدا هرچه بهت گفتم عین حقیقته!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم از جاش بلند شد و رفت سمت در منم پشت سرش رفتم لحظه آخر که داشت دست شو سمت دستگیره می برد برگشت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - حرفاتو باور نمی کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو خواست درو باز کنه که فکری به ذهنم رسید و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره من بهت دروغ گفتم ولی فقط به خاطر خودت گفتم بزار برات توضیح بدم اجازه میدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم پوزخندی زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - بگو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستم بهش اشاره کردم که بره روی مبل بشینه اونم رفت نشست و به من نگاه کرد منم رفتم روبروش نشستم سریع گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببین شبنم من چون می دونستم از ترحم بدت مباد بهت دروغ گفتم ولی می دونم که تو دختر خوب و نجیبی هستی و وضعیت زندگیت یه جوریه که ممکن تو بشی یه دختره... یه دختره... چجوری بگم راستش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم وسط حرفم پرید و با صدای لرزونی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - بی بند و بار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو انداختم پایین و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میخوام نزارم اینجوری بشه، من خرج زندگی تو میدم تو فقط درس تو بخون و با آرامش زندگی تو بکن و هر موقع چیزی خواستی بهم بگو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم با صدای گرفته ای گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - نمی تونم قبول کنم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریدم وسط حرفش و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم نگو که این زندگی رو دوست داری نگو که باور نمی کنم به خدا فقط می خوام مواظبت باشم، باید قبول کنی امشبم همین جا می مونی منم میرم خونه دوستم تو واحد روبرو و فردا با هم میریم واسه اون واحد که قراره مال تو باشه وسیله می خریم و تو اونجا زندگی می کنی و همچنین پرونده تو از اون مدرسه ی غیرحضوری درمیاریم و با هم میریم یه جای دیگه ثبت نام می کنی، هیچ اعتراضی هم وارد نیست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو قبل از اینکه شبنم بتونه حرفی بزنه رفتم سمت در و بازش کردم و از خونه اومدم بیرون، اگه شبنم دختر خوبی باشه به این پیشنهاد نه نميگه و از اعتماد من سوءاستفاده نمی کنه الان تو خونمه اگه دختر بدی باشه فردا خونه پرازخالیه و اگه نه تا حدودی میشه گفت دختر خوبیه، سریع رفتم و با کلیدی که اریان بهم داده بود در واحدشو باز کردم و رفتم تو خونه، اریان طبق معمول جلویtv خوابش برده بود رفتم یه پتو آوردم و روش کشیدم و TV رو خاموش کردم، خودمم رفتم تو اتاق خواب و رد تخت دراز کشیدم کم کم داشت خوابم می برد که زنگ در به صدا درومد، از اتاق اومدم بیرون که درو باز کنم که دیدم اریان بیدار شده و داره به خودش و اونی که پشت دره فحش میده خخخ، سریع گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بخواب من درو باز می کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع برگشت سمت من و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - تو اینجا چکار میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اومدم شب و اینجا باشم مشکلیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان سرشو خاروند و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - نه چه مشکلی؟ حالا هم برو درو باز کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم درو باز کردم که شبنم سریع اومد داخل و درو بست، داشت نفس نفس میزد معلوم بود ترسیده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم تو اینجا چکار می کنی؟ مگه قرار...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه چشمم خورد به آریان که دیدم چشاش گرد شده و نگاش بین من و شبنم در نوسانه، با اشاره بهش فهموندم که بعدا برات توضیح میدم، به شبنم نگاه کردم که خدایا داره گریه می کنه بریده بریده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - من... نميتونم... قبول کنم....م..معذرت می خوام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی ميگه این؟ دست شبنم و گرفتم و شبنم و کشون کشون بردم نشوندم رو میل و خودم روبروش رو زمین نشستم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا نمی تونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم ساکت شد عصبی شدم داد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- د حرف بزن لعنتی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان که تازه خودشو جمع و جور کرده بود و از حالت بهت خارج شده بود گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - کیارش چرا داد میزنی؟ چی رو نمی تونه قبول کنه؟ شما دوتا چی دارید می گید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچنان بد نگاش کردم که اریان سرشو انداخت پایین و ساکت شد به شبنم نگاه کردم دیدم داره گریه می کنه چنگ زدم تو موهام و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم کورخوندی اگه فکر می کنی میگزارم بری کلفتی تو خونه ی مردم و بزارم برگردی خونه ت، تو یه دختر تنها، تنهایی میخوای بری تو اون خونه که چه غلطی بکنی؟ هان؟بهت گفتم هیچ اعتراضی وارد نیست گفتم یا نگفتم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم با صدای لرزونی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - گفتی ولی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداد زدم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولی و اما و اگر و اینارو نداریم نمی زارم با یه تصمیم غلط زندگی تو خراب کنی فهمیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو گریه ی شبنم قطع شد و با صدای نسبتا بلندی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - آره فهمیدم ولی لامصب اگه به حرفت گوش بدم اون تورو زنده نمیزاره می کشتت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد مثل اینکه تازه یادش افتاده باشه که داره چی میگه، دست شو گذاشت رو دهن شو ساکت شد، متعجب نگاش کردم و با لحنی که تعجب مو نشون می داد گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی داری میگی؟ کی میخواد منو بکشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم که دیگه می دونست هیچ راهی واسه جواب ندادن به سوالم نیست به ناچار گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - آرشام... اون... الان دم دره... اگه نرم شمارو می کشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان با لحن نگرانی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - شما چی دارید می گید؟ مگه ما چیکار کردیم که می خواد مارو بکشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم سرشو انداخت پایین و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - آرشام خاستگارمه، خیلی آدم بدیه، مثل آب خوردن آدم میکشه قسم دروغ میخوره مواد فروشه و یه لات چاقوکشه، من به خاستگاریش جواب منفی دادم ولی اون بی خیال نشد حالا هم اومده تا ببینم من کجا دارم میرم که اون موقع که شما منو خیس کردید و دیده و فکر می کنه من با شما دوستم، زنگ زده میگه یا میآی پایین یا میان تو و اون دوتا آشغال و می کشم، آرشام اینو گفت من قصد جسارت نداشتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مهم نیست برو استراحت کن هیچ غلطی نمیکنه گوشی تو خاموش کن اگه هم خواست کاری کنه زنگ می زنم به پلیس که بیاد جمعش کنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم که انگار خیالش راحت شده بود نفسی از سرآسودگی کشید ولی سرشو با ترس بالا آورد و به من نگاه کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - من میترسم اون خیلی خطرناکه! خیلی بی پناهه، لبخندی زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نترس نمیزارم اذیتت کنه حالا هم برو استراحت کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم با صدای بغضداری گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - نه من میرم دم درو با آرشام برمیگردم خونه، اون شمارو میکشه اون آدم کشتن واسش عین آب خوردنه شما میخواید به من کمک کنید جواب خوبی رو با بدی نمیدن، خدافظ!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو سریع از روی مبل بلند شد و رفت سمت در که بره که سریع از جام بلند شدم و رفتم سمت درو دست شو گرفتم و داد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم! شبنم آخه من به تو چی بگم؟ گفتم اون هیچ غلطی نمی کنه حتی اگرم بخواد کاری بکنه نمیزارم حالا هم برو خونه و استراحت کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد کمی مکث کردم و با صدای آرومی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم خواهش می کنم بزار مراقبت باشم به خدا نمیزارم آب تو دلت تکون بخوره، نمیخوام تا چندسال دیگه بشی یه دختر بی قید و بند، خواهش می کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم با صدای لرزونی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - ولی اون شمارو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریدم وسط حرفش و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم به من اعتماد داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم لبخند پراسترسی زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - آره ولی نمی خوام بلایی سرت بیاد نمی خوام به خاطر من....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریدم وسط حرفش و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا که بهم اعتماد داری پس برو خونه و استراحت کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای آژیر پلیس اومد، آریان با صدای بلندی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - خداروشکر اومدن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی شبنم زنگ خورد بهش نگاه کردم که دیدم داره با ترس به صفحه ی گوشی نگاه می کنه، گوشی رو ازش گرفتم به صفحه ش نگاه کردم (ارشام)و جواب دادم و گوشی رو زدم رو آيفون و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- الو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرشام - زود گوشیو بده به شبنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حرف تو بزن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرشام - بهش بگو گفتم میام می کشم تون منتظرم باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبوق بوق بوق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه شبنم نگاه کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - قطع شد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم با تته پته گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - م...من...ب...باید...برم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم بس کن دیگه، تو هیچ جا نصیری!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم شروع کرد به گریه کردن و بریده بریده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - تورو خدا بزار برم، اون رو حرفش می مونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ساکت شو اون هر کی که هست واسه خودشه، اون یه لات آسمون جوله همین، هیچ غلطی نمی تونه بکنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم ساکت شد دست شبنم و گرفتم و بردمش تو اتاق خواب و کلید اتاق خوابو بهش دادم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برو بخواب درو هم قفل کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خنده ی آریان بلند شد و با لحن شوخی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - کیارش میگه درو قفل کن آریان که نامزد داره خطرناکه ولی من مجرد هیچ خطری ندارم دستت درد نکنه واقعا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد رو کرد سمت منو گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - بیا من و تو میریم خونه ی تو می خواهیم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم با ترس سریع گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - من میترسم اون حتما امشب میاد، من مطمئنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم نترس ما امشب همین جا میمونیم، شما هم برو تو اتاق و درو قفل کن البته اگه قفلم نکنی کسی باهات کاری نداره ولی واسه اطمینان خاطر خودت درو قفل کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم لپاش گل افتاد و سرشو انداخت پایین و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - ببخشید مزاحم تون شدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان خندید و مشکوک نگام کرد و رو کردم سمت شبنم و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - خواهش میکنم شما مراحمید خواهر گلم برو بخواب خیالت راحت باشه اون پسره هیچ غلطی نمی تونه بکنه ما هواتو داریم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرف آریان شبنم رنگ صورتش پرید و شد مثل گچ و اشکاش روی گونه هاش جاری شد منو آریان سریع رفتیم پیشش من دست شو گرفتم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم چرا گریه می کنی؟ چرا رنگت پریده؟ شبنم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم محکم منو بغل کرد خشکم زد، شبنم درحالیکه گریه میکرد بریده بریده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - شاهین داداشم هم همینو ميگفت ولی آرشام کار خودشو کرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتعجب گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو که گفتی کسی رو نداری گفتی تنهایی پس این حرفا چیه میزنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم محکم تر بغلم کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - آره دیگه کسی رو ندارم آرشام اول شاهین و کتک زد و بعدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهق هقش اجازه نداد بقیه حرف شو بزنه اه چرا همش می چسبه به من؟ از خودم جداش کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بعدش چی شد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم با صدای لرزونی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - بعدم داداش مو کشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای نسبتا بلندی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان هول گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - یواشتر الان همسایه ها میان اینجا ببینن چه خبره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه آریان حتی نگاهم نکردم ولی صدامو آوردم پایین و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم چرا ازش شکایت نکردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای هق هق شبنم بالا رفت اشکاشو پاک کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شبنم گریه نکن غلط کردم دیگه ازت سوال نمیپرسم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه صدایی از پشت سرم بلند شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدا - صد البته که غلط کردی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم با صدای بلند و کش داری گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - آرشام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرشام خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرشام - آره خودمم شبنم خانم، همین الان بیا با هم بریم خونه ی من، بهش چیزی نمیگم فقط اینجا نمون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنعره کشیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خفه شو آشغال!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو رفتم یقه شو گرفتم و کوبوندمش به دیوار و با صدای بلندی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آریان زنگ بزن به پلیس، همین الان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرشام دست کرد تو جیب شو چاقو درآورد خواست منو بزنه که دست شو گرفتم، ولی اون زورش بیشتر بود و چاقو رو فرو کرد تو شکمم که صدای آخم بلند شد آرشامم که ترسیده بود فرار کرد، شبنم سریع اومد پیشم و دست گذاشت رو زخمم و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - کیارش! کیارش حالت خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدایی که سعی می کردم آروم باشه تا دردمو نشون نده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوبم شبنم خوبم! آریان نزار فرار کنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از کمی مکث گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آریان چرا وایسادی منو نگاه می کنی برو دنبالش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان که معلوم بود هم هول شده و هم نگرانه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - اون دیگه رفته، منتظر اورژانسم تا بیاد، کیارش حالت خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم داد بزنم و بلند شم که به خاطر حرکت سریعم آخم بلند شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آخ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم با نگرانی اومد پیش من و با دستپاچگی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - تحمل... کن... الان...اورژانس میرسه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدایی که سعی می کردم احساس دردمو نشون نده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من زنده م گریه نکن میشه بری من یه کار خصوصی با آریان دارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم سرشو تکون داد و رفت، رو کردم سمت آریان و بهش اشاره کردم که بیاد پیش من، آریان اومد پیشم و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - جانم داداش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم و با لحنی که نگرانی مو نشون میداد گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آریان تورو خدا نزار شبنم بی کس بمونه، هواشو داشته باش نزار آب تو دلش تکون بخوره، اگه مردم اون یک سوم از اموال که میشه واسش وصیت کرد بده به شبنم که دیگه راحت زندگی کنه، درضمن نزار آرشام اذیتش کنه باشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان که حالا داشت گریه میکرد با صدای لرزونی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - داداش اینجوری حرف نزن خودت می دونی که جای آریا داداش مو واسم پر کردی، داداش تو هیچیت نميشه مگه نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آریان گریه نکن خوشحال باش من دارم میرم پیش ستاره و مامان و بابام، باید خوشحال باشم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه صدای جیغ شبنم بلند شد و بعدم با صدای جیغ جیغویی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - واقعا ستاره وجود داشته؟ واقعا من شبیه اونم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی خواستم حرفی بزنم که دوباره صدای جیغ شبنم اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم - آقای دکتر حالش خیلی بده خواهش می کنم کمکش کنید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامدادگره اخماشو کشید تو هم و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامدادگر - نسبت شما با این آقا چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم رنگش پرید خواست دهن باز کنه که چیزی بگه که گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ستاره دختر عمومه اگرم بخواید شناسنامه شو بهتون نشون میدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامدادگره لبخندی زد و با لحن مهربانی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامدادگر - ببخشید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد آروم درگوشم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامدادگر - معلومه بدجور دوست داره قدرشو بدون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو همزمان با این حرف منو گذاشت رو برانکار و بعد از اقدامات لازم برانکارد و برداشتن و منو بردن تو آمبولانس و آمبولانس سریع حرکت کرد تو وسطای راه بود که چشمام سیاهی رفت و دیگه همه جا سیاه شد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا آریان سوار ماشین شدیم و پشت سر آمبولانس حرکت کردیم نمی دونم چرا هرکاری می کنم نميتونم جلوی ریزش اشکامو بگیرم آریان کلافه دستی تو موهاش کشید و با لحن کلافه ای گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - بسه ديگه! چرا اینقد گریه میکنی؟ کلافه م کردی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسکوت کردم ولی اشکان روی گونه هام جاری بود هیچ راهی برای جلوگیری از ریزش اشکام نبود، آریان که معلوم بود بدجور کلافه شده با صدای نسبتا بلندی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - دختر تو چته؟ هنوز یه روزه کیارش و دیدی، مگه عاشقش شدی که اینجوری گریه میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو انداختم پایین ولی خودمم می دونم که به خاطر پول کیارش اومدم تو زندگیش بالاخره یه روز ولش میکنم مثل آرشام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - دختر حواست کجاست؟ ميگم گریه نکن بسه ديگه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهول گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ح... حواسم...همین جاست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان پوزخندی زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - نکنه واقعا کیارش و دوست داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچی نگفتم، آریان با صدای نسبتا بلندی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - دختره ی احمق فکر کیارش و از اون ذهن مسمومت بیرون کن، کیارش یه بار تو زندگیش شکست خورده نمیزارم به خاطر تو یه شکست دیگه بخوره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغرورم شکست خرد شد با صدای لرزونی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آقا آریان من هیچ علاقه ای به آقا کیارش ندارم اگرم میبینید دارم گریه می کنم برای اینکه یاد مرگ داداشم افتادم و برای آقا کیارشم ناراحتم چون به خاطر من اینجوری شده، همین نه نه چیزی بیشتر نه چیزی کمتر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدروغ گفتم داداش من زنده ست ولی به خاطر حفظ غرورم و اجرای نقشه م باید دروغ میگفتم باید... آریان پوزخندی زد و با لحن پرتمسخری گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - خوبه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه هیچ حرفی نزدیم وقتی که رسیدیم بیمارستان قبل از اینکه ماشین و نگهداره درو باز کردم و پیاده شدم و دویدم سمت اورژانس، اینم یه بخش از نقشه ست، تو اورژانس یه پرستار دیدم سریع رفتم پیشش و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خانم پرستار ببخشید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرستار لبخندی زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرستار - امرتون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خانم پرستار اون آقا پسری که چاقو خرده کجاست؟ حالش خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرستار آخماتوا کشید تو هم و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرستار - شما چه نسبتی باهاش دارید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا باید چی میگفتم آهان فهمیدم سریع گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دختر عموشم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرستاره مشکوک نگام کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرستار - بردنش اتاق عمل خون زیادی از دست داده زخمشم عمیقه درصد زنده موندنش سی درصده البته این چیزیه که دکتر گفت شما امیدتون به خدا باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاهام سست شدن و روی زانوهام محکم خوردم زمین، عذاب وجدان گرفتم خدایا چرا به خاطر پول دوست بودن من اون باید بمیره؟ خدایا نزار بمیره خواهش میکنم، چشمام سیاهی رفت و دیگه همه جا سیاه شد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارش:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسخت چشمامو باز کردم که دیدم تو یه اتاق سفیدم نور چراغ چشمامو زد چشمامو بستم و بازکردم، بدجور تشنه م بود واسه همین با صدایی که از ته چاه ميومد گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آ..ب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان سریع اومد و دستمو گرفت و با لحن ذوق مرگی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - خدارو به هوش احمدی الان به دکترت خبر مقدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر واسه چی؟ آهان اون شب، شبنم، آرشام، چاقو، یادم اومد پس شبنم کجاست؟ سریع گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آریان پس شبنم کجاست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچنان با اخم و غیظ نگام کرد که سرمو انداختم پایین و با صدایی که از ته چاه ميومد گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حال و روز خودتو دیدی به خاطر اون دختر سه روزه تو کمایی، اونوقت داری به اون فکر میکنی؟ کیارش حواست باشه اسم این دخترو آوردی نیاوردیا فهمیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم مثل خودش گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آریان اولدورم قلدرم بازی تو بزار واسه کسی که نشناستت، پرسیدم شبنم کجاست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بعد داد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جواب بده آریان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه آریان نگاه کردم خشکش زده بود ولی سریع خودشو جمع و جور کرد و با لحن دلخوری گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - تو همین بیمارستان بستریه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرف آریان احساس کردم خون تو رگام یخ بست نفسم بالا نمیومد، آریان هول اومد پیش من و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - کیارش حالت خوبه؟ کیارش! یاابولفضل!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو سریع رفت بیرون و با یه دکتر اومد، هرکاری کردم نفسم بالا نمیومد که بگم حالم خوبه، دکتر سریع اومد و یه چیزی تزریق کرد تو سرمم که بعد از بیست ثانیه شایدم کمتر تونستم نفس بکشم، یه نفس عمیق کشیدم، دکتر عصبی و پر غیظ به آریان گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر - آقای محترم مگه نگفتم نباید بهش شوک وارد بشه معلوم نیست چی بهش گفتی که اینجوری شده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان سرشو انداخت پایین و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - دکتر راستش فکر نمیکردم واسش مهم باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر با صدای نسبتا بلندی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر - آقا لطفا بفرمایید بیرون، باید علائم حیاتی شو چک کنم و چندتا آزمایشم باید ازش بگیریم، بفرمایید بیرون تا من به کارم برسم، به پرستار احمدی هم باید بیاد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان - چشم بااجازه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو رفت بیرون دکترم شروع کرد به نور انداختن تو چشمم و گرفتن نبض و فشارم و غیره، البته به قول خودش داشت علائم حیاتی مو چک می کرد ولی در اصل داشت رو اعصاب من رژه میرفت پرستاره اومد و یه ويلچر آورد و اونو دکتر کمکم کردن تا رو ويلچر بشینم و منو آوردن بیرون تا منو ببرن آزمایشگاه و چندتا آزمایش ازم بگیرن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآریان:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاقی که کیارش توش بستری بود اومدم بیرون و رفتم پیش پرستار احمدی و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خانم احمدی دکتر تو اتاق مریض ما منتظرتون هستن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحمدی لبخندی زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحمدی - به سلامتی مثل اینکه این دوست خوش خواب تون به هوش اومده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم و احمدی هم رفت، نشستم رو صندلی، خدایا یعنی شبنم واسه کیارش مهمه یعنی کیارش شبنم و دوست داره، مطمئنم که شبنم کیارش و دوست داره آخه وقتی پرستار گفت امکان زنده موندنش سی درصده بی هوش شد ولی کیارش نه اون شبنم و دوست نداره، شبنم فقط اونو یاد ستاره ميندازه بیچاره شبنم که اگه با کیارش ازدواج کنه باید بی مهری های کیارش و تحمل کنه، شبنم خیلی از ستاره سرتره، حداقلش مثل اون بی قید و بند نیست (استغفرالله پشت سر مرده حرف نزن) عذاب وجدان دارم اون حرفایی که تو ماشین به شبنم زدم فقط به خاطر خودش بود نمیخواستم عذاب بکشه بلند شدم و رفتم دم در اتاقی که شبنم توش بستری بود در زدم و رفتم داخل، پرستار داشت سرم شو عوض می کرد شبنمم به یه گوشه دیوار خیره شده بود از پرستار پرسیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خانم حالش چطوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرستار - خوب نیست فشار خونش خیلی پایینه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از اتاق رفت بیرون رفتم رو صندلی کنار تخت نشستم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir