رمان عشق تاریک به قلم یاسمین فرحزاد
ژانر:#عاشقانه #هیجانی
خلاصه :
پسری که به خاطر گرفتن انتقام مرگ نامزدش خلافکار میشه...پسری از دیار تنهایی ،خسته و بی رحم
و دختری بی گناه دزدیده میشه...
پایان خوش
باصدای رعد برق چشم از فنجان قهوه ام گرفتم ،امروز صبح هوا خیلی گرفته بود هیچ فکرشو نمی کردم انقدر زود بارون شروع بشه .
بارون قشنگی می بارید قطرات درشت بارون به شیشه های کافی شاپ سیلی می زد
یکم دیگه از قهوه ام رو خوردم ،با صدای دلینگ دلینگ گوشیم حدس زدم بازم آرمینه ،
باکمی تاخیر دکمه اتصال زدم
_سلام داداشی
صدای بم و مردونش پشت گوشیم لبخند به لبم می اورد...
_سلام ابجی کوچولو ،کجا رفتی یهو واسه خودت ،صبح مگه قرار نشد بیام دنبالت تا بریم دیدن خاله منیر
نفسمو کلافه دادم بیرون ،از اون خانواده بعد از دعوایی که با مامان بزرگ کردن هیچ خوشم نمی امد به خصوص که تو این چند روزه خود دایی مجتبی هم از کانادا به اینجا امده
_خب چرا اما ،راستش فاطمه بهم زنگ زد گفت می خواد منو ببینه دیگه امروز رو با دوستام می گذرونم ...شما برید من خودم میرم خونه
مکث کرد می دونست دارم بهانه میارم،خودشم زیاد دوست نداشت پیش اون خانواده بره اگرم می رفت به احترام مامان بود
_باشه ...پس من با مادر جون می رم ....اگر زودتر برگشتی بیا خونه خاله خیلی طولش ندیا
لبخندی زدم خداروشکر حل شد
_چشم برو دیگه دیرت می شه ....خدافظ
بعد از قطع موبایل ،نگاهی به ساعت کردم باز این دوتا منو کاشتن ....تو فکر این بودم بهشون زنگ بزنم که صداشون امد
دستی براشون تکون دادم تا منو ببین ، فاطمه صندلی رو به روم یکم کشید عقب مثل همیشه پرانرژی بود ،مائده ام کنارش نشست
_سلام ...سلام
اخمی کردم:باز شما دوتا که دیر کردید ،من بدبخت چرا هی باید معطل شما دوتا خول بشم؟
مائده درحالی که کیفشو روی میز می گذاشت با حالت بامزه ای گفت:خول که تویی ...صفت های خودتو به ما نچسبون بعدشم میبینی که بارون میاد ،دو دفعه نزدیک بود تصادف کنیم
فاطمه درحالی که دوتا فنجون قهوه سفارش می داد باخنده گفت :الکی بارون بهونه نکن ،با این دستفرمونی که تو داری زمین صافم باشه ما تو ابراییم ...تا اینجام من سه دفعه نذر کردم
خندیدم
_باشه بابا توجیح شدم ....خب چه خبر
مائده :برف امده تا کمر
فاطمه به پهلوش ضربه آرومی زد :
_توام با این برفت ولمون کن دیگه "رو کرد سمت من " خودت چه خبر زود تند سریع تعریف کن ببینم جریان خواستگاری چی بود بگو که ترکیدم از فضولی
اخم هام رفت توهم خداروشکر به خواستگاری نرسید ،یاداوری سپهر برام عذاب اور بود پسره نفهم
_کنسل شد ....حتی نزاشتم بیان خونه
مائده متعجب گفت:عقل نداری ترشیده ....پسر به اون خوبی چرا تو همه رو را به را رد می کنی
یکم دیگه از قهومو خوردم و خونسرد گفتم:
_من داییمو زوری تحمل می کنم ...پسرش که از خودش بدتره یه ازخودراضیه ،گوریل ...از نظر من باید پوشک ببنده تو خیابون راه بره با اون هیکلش
با این حرفم جفتشون ترکیدن از خنده
فاطمه بین خنده هاش گفت:
_وای خدا آرزو گند زدی بهش که کجاش شبیه گوریله پسر به اون خوبی
لبخند کجی بهش زدم بعد از اینکه حسابی خندیدن
فاطمه جدی گفت:
_جدا از شوخی خوب کردی ردش کردی،با اون رفتاری که داییت با مادربزرگت کرد اصلا خانواده نرمالی نیستن بهتر
مائده:اره باو حیف می شدی
جوابی ندادم فقط خیره شدم به لیوان خالی قهوم، تا چند سال پیش انقدر از داییم بدم نمی امد
هیچ وقت فکر نمی کردم داییم و خالم انقدر پول پرست باشن با مرگ پدربزرگم همه اموالشو کشیدن بالا ،تو همون شرایط بود که مامان و باباهم از هم جدا شدن
که دیگه حسابی اوضاع بهم ریخت
وقتی مامان طلاق گرفت باباهم خیلی زود رفت سراغ زن دومش!انگار نه انگار مایی ام وجود داریم
دایی و خاله برای سهم مادرمم دندون تیز کردن و اخرسرم مادرم فقط به خاطر اینکه حرمت ها نشکنه و روحیه خرابش همه ارث واگذار کرد به داداشش،
درحالی که حقش بود ،چقدر مادرم تو این جریانا و دعواهای الکی دلش شکست دردی که پدرم برامون گذاشت یه طرف اونام که ...
الانم ما خونه مادربزرگ مادریم زندگی می کنیم..خیلی طول کشید تا روحیه داغونم یکم درست بشه
،با تمام این جریان ها بازم ارمین تو شرکتی که سپهر تاسیس کرد کار می کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخ که چقدر دلم می خواد کل شرکتشو اتیش بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هی آرزو ....هووو کجایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیج نگاهی به فاطمه کردم ،انگار دوباره تو خودم غرق شدم ،لبخندی به جفتشون پاچیدم هوا کم کم داشت بهتر می شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پاشید بریم این اطراف یه قدمی بزنیم ....هوا عالیه واسه قدم زدن ...اگر بشه یه سرم بریم داروخونه خیلی خوب می شه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داروخونه برای چی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند تلخی زدم:دارو های مامانم تموم شده باید یه چندتا قرص بگیرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از حساب کردن قهوه امدیدم بیرون هوا خیلی سرد نبود ،ماه مهر،تو این ماه خیلی بی مهری دیدم ...بعد از قدم زدن تو این هوای عالی حس کردم حالم حسابی بهتر شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمائده و فاطمه منو تا دم خونه رسوندن ....ساعت نزدیک هشت بود قطعا تا الان امدن خونه ،تو کیفم درحال جست و جو کلید بدبختم بودم ....باکلی جون کندن بالاخره پیداش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما خونه تاریک بود ....این یعنی هنوز برنگشتن ،چراغ های پذیرایی روشن کردم ،اول زنگ زدم به آرمین گفت تو راهن و دارن برمی گردند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوبیش اینکه تا اونا بیان منم میرم دوش می گیرم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از حموم مشغول خشک کردن موهام بودم که رسیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیخیال خشک کردن بقیه موهام ،از اتاق امدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام به همگی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرجون لبخندی زد امد جلو پیشونیم رو ب*و*سید:سلام وروجک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرمین تاره ای از موهای خیسمو برداشت اروم کشید :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هپلی برو موهاتو خشک کن مریض میشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان خندید نگاهی به چهره خستش کردم می دونستم چقدر دلش گرفته ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بچه ها من گشنمه شما نامردا شام خورده امدید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با لبخند گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوردیم اما برای شما غذا تو یخچال هست ....الان برات گرم می کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن غذا تازه به این موضوع پی بردم که چقدر گشنمه ،مثل قحطی زده ها داشتم می خوردم که مامان سردرد بهونه کرد و رفت بخوابه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به ساعت کردم تازه نزدیک ده که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس می کردم یه چیزی شده همشون دمق بودن ،بعد شستن ظرف ها رفتم تو اتاق پیش آرمین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میشه بیام تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پشت لب تاپش نگاهی بهم کرد :بیاتو وروجک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنارش روتخت نشستم ،دستشو انداخت دورشونم و بیشترمنو به خودش فشار داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آرمین......امروز رفتید خونه خاله خبری شده؟چرا مادرجون و مامان انقدر دمق بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلپو کشید و باخنده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه چیزی نشد ....مادرجون که همین امروز از شهرستان امد اون عادیه خسته باشه ....مامانم که از صبح سرپاس ....فقط این وسط تو غیر عادی که از صبح مثل تراکتور اینور و انور رفتی و چشات مثل قورباغه بازه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشتی به سینش زدم:قورباغه خودتی بچه پرووو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب من قورباغه حالا برو بزار بخوابم فردا باید برم شرکت دیر کنم دایی کشتتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگونشو ب*و*س کردم برگشتم تو اتاق ، چپیدم زیر پتو یه جورایی خیلیم خوابم می آمدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانیت یقشو گرفتم و کوبیدم به دیوار از بین دندون های کلید شده غریدم :مرتیکه بی همه چیز ،این قرار ما نبود ،فک کردی من خرم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیقشو تکونی دادم و داد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هیچ احدی نمی تونه رادوین تاجیک خر فرض کنه!هیچ کس نمی تونه سرمنو گول بماله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحکم هولش دادم که افتاد زمین ....انقدر عصبانی بودم که دست خودم نبود لگدی به شکمش زدم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پاشو تن لشتو جمع کن....نمی خوام دیگه ریختتو ببینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز درد ناله ای کرد و بریده بریده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اقا به خدا من ....چیزی پیدا نکردم ....ازقصد نبود نمی خواستم این...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دادی که زدم ساکت شد:دهنتو ببند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز صدای داد بیداد من داروین با شتاب دراتاق باز کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه برزخیم بهش انداختم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_این اشغال از شرکت من بندازش بیرون تا نکشتمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداروین فقط نگاهم کرد ،امد سمت مراد و بلندش کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا رفتن اونا یه لگد به میز کنار صندلیم زدم که واژگون شد انگار می خواستم همه عصبانیتم رو سر میز بدبخت خالی کنم ،این چندمین دفعس که همچین چیزی میشه و من خر،امی دوارم چیزی پیدا شه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای در با لحن کلافه ای گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داروین به خدا حوصله ندادم یه کلمه حرف بزنی کشتمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامد کنارم ،دستی روی شونم گذاشت چقدر از این کارش لذت می بردم ،هنوزم دست های گرم پرمهرش رو شونم بود با لحنی که سعی می کرد اروم باشه گفت:باز گردو خاک کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسکوت کردم اروم به سمت صندلی رفتم ،کمی با دستم چشمامو فشار دادم تا شاید حالم بهترشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تردید امد رو به روم نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بعضی وقتا واقعا نمیشناسمت ...نباید انقدر زود تسلیم شی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم تسلیم؟قلبم هزار تیکه شده دیگه چیزی ازش نمونده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دنبال یه جاسوس دیگه باش ...ببین می تونی یه نفرو پیدا کنی که با مظفری اشنا باشه یا نه ...هرکی بتونه اطلاعات درست درمون برام بیاره پول خوبم گیرش میاد ...اما اگه مثل امروز بشه ....طرف هرکی باشه می کشمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت پنجره اتاق رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبم تیرمی کشید ،دستمو گذاشتم روش چرا انقدر بی تاب شدی تو چته ،تو فقط باید به امید پیدا کردن و کشتن اون ع*و*ض*ی بتپی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناامید نمیشم هرجا باشی بالاخره پیدات می کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای داروین منو از افکار کشید بیرون:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_همه چی بسپار به من ،اگر تونستی به کمالی زنگ بزن خیلی می خواست باهات حرف بزنه ...الانم برو خونه من شرکت می مونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابی بهش ندادم سرمو انداختم پایین ،از این جهنم راحت شم کمالی روهم می کشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکتمو از رو صندلی برداشتم و باقدم های محکم امدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تمام حرص پامو روی گاز فشار دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبارون میبارید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرعتمو بیشتر و بیشتر کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"_عه رادوین تروخدا یواش برو دیونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بگو دوستم داری تا یواش برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندید چقدر لبخندش قشنگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو که می دونی عاشقتم ...یواش برو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بازم بگو...بازم بگو می خوام بشنوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند تر داد زد:عاشقتم دیونه"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنجری تو قلبم فرو میرود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا مشت روی فرمون کوبیدم و داد زدم:مگه نگفتی عاشقمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیشتر گاز دادم : مگه نگفتی تا ابد پیشمی ......لامصب کجایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تمام توانم پامو رو ترمز فشار دادم ،ماشین با شتاب خیلی زیاد خورد به تیرچراغ برق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خاطر ضربه،چشام تار می دید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا تموم نمی شه ....چرا من نمیمیرم تا بیام پیش تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو به صندلی تکیه دادم ،افرادی که دور ماشین جمع شده بودن هی زیاد تر می شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بی حالی چشامو گذاشتم رو هم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی خوام تموم شه،می خوام دیگه بلند نشم ،دریا کجایی می خوام بیام پیشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دریا....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتاریکی بود ظلمات،مثل قلبم تاریک صدای دریامو می شنیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم نمی خواست چشامو باز کنم ،اما درد داشتم ،چقدر این روزا من درد می کشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره پلک های سنگینمو بلند کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیمارستان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیج به اطراف نگاه کردم چشام تار می دید ،پوزخندی به بدبختیم زدم باز که زنده ام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم تیرمی کشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دکتر ...دکتر بیدار شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به داروینی کردم که از بیدار شدن من خوشحال بود و من به خودم لعنت فرستادم که چرا همچنین خوشحالی نصیب اون شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا دیگه خوشحالی نصیب من نمی شه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر به همراه داروین بالاسرم بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اقای تاجیک درد دارید ؟می دونید کجا هستید ،یا چه اتفاقی افتاده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزل زده بودم به سقف تا دلت بخواد درد دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطمئنم قطر اشک سمجی از گوشه چشمم چکید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار داروین بیشتر از دکتر میفهمید دردم چیه ،با نگاه دلسوزی نگاهم نمی کرد ....نگاهش رنگ نگرانی داشت تنها کسی که تو زندگی می دونستم واقعا نگرانمه داروین بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهر سکوت لب هامو شکستم دیگه با سوال هاش داشت خستم می کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سامان من خوبم ....مشکلیم ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_براتون ازمایش نوشتم ....خوشبختانه اسیب دیدگیتون زیاد جدی نیست و...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یه مسکن بهم بزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر نگاه کلافه ای بهم کرد .چندتا برگه ای رو که تو دستش بود رو انداخت رو میز ،کمی عینک روی صورتش رو جا به جاکرد و با لحن آرومی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_منو تو چندساله همو میشناسیم ،نمی خوام پند یا نصیحت کنم ...اما زندگیت خراب نکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندگی؟هه خیلی وقت زندگی من خراب شد ...نابود شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره سامانم دربرابر سکوت من کم اورد و رفت بیرون ،داروین کنارم رو تخت نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چه بلایی سرت امده چیشد یهو تصادف کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی تفاوت گفتم:حواسم پرت شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم کرد :به همین راحتی؟فقط حواست پرت شد؟پرت چیشد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابی بهش ندادم خودش جواب سوالشو می دونست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از کمی سکوت ادامه داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دریا دوست نداره تو اینجوری کنی ...اون می خواد تو خوشبخت شی ،زندگیت دوباره بسازی نه اینکه این طوری کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشامو روهم فشوردم :تا وقتی که قاتلشو پیدا نکنم....تا وقتی که کاری که با دریام کرد تلافی نکنم آروم نمی گیرم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_رادوین انتقام دریارو برنمی گردنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانیت داد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_منو که اروم می کنه....به کمالی زنگ بزن آخر همین هفته میرم دیدنش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش رنگ نگرانی گرفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میری دیدنش؟برای چی مگه قرار نشد یه چندوقتی بپیچونیش تا یکم اوضاع اروم شه ...هنوز پلیسا درگیر جنس هان ...الان دوباره بخوای کاری کنی شک برانگیز میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برام مهم نیست ....من به اطلاعات کمالی نیاز دارم ....فعلا دور،دور اونه مجبورم باهاش را بیام تا چیزی که می خوامو بهم بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداروین کمی بیشتر بهم نزدیک شد و اروم ترگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس احتیاط کن ....کمالی یه روباه ع*و*ض*یه ،خودتم می دونی تورو برای چی پیش خودش نگه داشته ،درهرحال خطرناکه خیلی وارد جزئیات کاراش نشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسربرگردونم و بالاخره به چشمای پر از نگرانی و تردیدش نگاه کردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من کارومو بلدم ....نمی خواد نگران باشی ...فقط قرار رو بزار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*آرزو*
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند روزی بود که آرمین اصلا حوصله نداشت .حس می کردم خیلی ناراحته ،چیزی بروز نمی داد اما چهرش داغون بود ،چیزی که باعث شکم شده بود تغییر رفتار سپهر با آرمین ، خیلی مرموز شده بودن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیروز خودم دیدم تو کوچه داشتن باهم جروبحث می کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبته هیچی از حرفاشون نفهمیدم ،معلوم نیست چه خبره نه مامان چیزی می دونه نه مادرجون،آرمین با هیچ کس حرف نمی زنه،کم کم این حس داره بهم دست میده که یه اتفاق بدی افتاده ،حتی صبح مامان با ارمین نشست حرف زد اما تنها چیزی که گفت این بود که این روزا فشار کاری روش زیاده ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که باور نمی کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم کتابمو ورق زدم ،ساعت نزدیک یازده شبه و من اروم و قرار ندادم ،مخم هنگ کرده هی می خوام به چیزی فکر نکنم اما نمی تونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکتابمو محکم بستم جوری که صداش کل اتاق رو پر کرد ،شاید اگه خودم ازش بپرس بهم چیزی بگه ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه امید اینکه بیدار باشه یواش رفتم دم اتاقش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم درو باز کردم و از لای در سرکی کشیدم ،نور گوشیش روی صورتش افتاده ،پس بیداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آرزو ....هنوز نخوابیدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم تو،یواش دراتاق رو بستم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه خوابم نمی آمد ....یه سوال دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیش گذاشت کنار و چراغ خوابشو روشن کرد :بپرس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم من من کردم ،اخه نمی دونستم دقیق چی بپرسم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داداشی تو چند روزه خیلی کلافه ای اتفاقی افتاده؟حتی درست حسابی با مامان و من هم حرفی نمی زنی .....من خیلی نگرانم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه زمین زل زده بود ...این سکوتش نشون میده یه چیزی شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی تخت نشستم و خیره به چشماش :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگه اتفاقی افتاده به منم بگو ....حداقل به من بگو چیشده شاید بتونم کمکی بهت بکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت نگاهم کرد :یه چیزی شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس حق با من بود منتظر نگاهش کردم ،دیدم جوابی نمی ده اروم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_توشرکت با دایی مشکلی پیش امده؟بابا منو سکته دادی بگو چیشده آرمین .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نمی خوام تو درگیر بشی ،چیزی نشده خودم می تونم حلش کنم ....فعلا لازم نیست تو بدونی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه نگاهش کردم خیلی خسته و ناراحت به نظر می رسید اما اینکه نمی گه ،رو مخ من بود ،دلشوره بدی داشتم نمی دونم چرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگر لازم شدم بهت میگم عزیزم....نگران نباش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم نگاهش کردم ،باشه ارومی گفتم و امدم بیرون ،امی دوارم واقعا مسئله مهمی نباشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح با تکون هایی که بهم داشت وارد می شد بابدبختی چشامو باز کردم با دیدن مائده و فاطمه تو اتاق سیخ تو جام نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شما دوتا کی امدید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمائده خندید:الان امدیم ....دختر تو مگه خرسی؟چرا هرچی بهت زنگ می زنیم جواب نمی دی ،انقدر خوابت سنگینه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیم و از کنار پاتختی برداشتم و نگاهی بهش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اوووه چقدر زنگ زدید...چتونه حالا خراب شدید رو سر من بدبخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه پتو رو از روم کشید :بلند شو لباس بپوش امروز قرار گذاشتیم بریم با بچه هادور دور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفش وارفته دوباره دراز کشیدم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ولم کنید حوصله ندارم می خوام بخوابم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمائده :غلط کردی ....شب بخواب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو گرفت و بلندم کرد:ما تو هال منتظرتیم مثل ادم لباس بپوش بیا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا رفتن اونا کلافه بلند شدم امروز اصلا حوصله نداشتم باحرف هایی ام که دیشب آرمین زد ،رسما بی عصاب بودم ،بابدبختی لباس پوشیدم و امدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مامان جان چیزی نمی خوای ....من با این دوتا دیونه میرم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان از اشپزخونه امد بیرون و با لبخند گفت:نه دخترم برو ،فقط خیلی بیرون نمون شب زود برگرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمائده :خاله نگران نباش زود برمی گردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برید به سلامت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتیم پایین به سمت 206 مائده خانم، فاطمه عقب نشست منم امدم جلو نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمائده تا نشست یه اهنگ شاد گذاشت :بریم که قرار بترکونیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو راه زیاد چیزی نگفتم فکرم بدجور درگیر حرف های آرمینه ،یه جورایی خیلی نگران بودم دلشوره عجیبی که داشتم نمی دونم برای چی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدر سکوت کردم که مائده کلافه شد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ای بابا آرزو چه مرگت شده امدیم هوا خوریا ،چرا انقدر ساکتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه از صندلی پشت دستشو دراز کرد و صداضبط رو کم کرد:چیزی شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی به جفتشون زدم ،دوست نداشتم کسی از مشکلاتم یا نگرانی هام چیزی بدونه:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه فقط خستم ،شما دوتا که اجازه ندادید من بدبخت بخوابم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمائده اخمی کرد:اره جون خودت مام گوشامون دراز باور کردیم ،نمی خوای بگی نگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چیزی نیست که بخوام بگم ....بعدشم مگه قرار نشد که م....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبقیه حرفم با دست اندازی که به صورت واقعا وحشتناک رد کردیم کلا ماسید ،خداروشکر کمربند بسته بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خاک برسرت کدوم گاوی به تو گواهی نامه داده ...قلبم افتاد پایین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه رسما به پشت صندلی من چسبیده با صدایی که توش ترس موج میزد گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مائده من جوونم،ارزو دارم ...تورو سر جدت بزن ب*غ*ل اصلا من با مترو میام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمائده خونسرد دنده رو عوض کرد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ساکت بابا،یه دست انداز بود ،تقصیر من چیه که دست اندازش مشکل داشت از رانندگی من ایراد نگیرید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفش خشک نشده بود که چنان می دون دور زد که فاطمه از پشت رفت تو حلق پنجره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مائده بزن کنار .....ناموسن بزن کنار من امشب می خوام برگردم خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه:اره تروخدا بزن کنار آرزو میشینه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباچشم غره فراوان و البته کلی غر، زدم ب*غ*ل خودم نشستم پشت فرمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یعنی من فقط بدونم کی به تو گواهی نامه داده به خدا خودم ترورش می کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمائده بامزه دستشو زد به سینش و حق به جانب گفت:نکنه رانندگی تو خیلی خوبه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه از پشت یکی زد پس کلش و باخنده گفت:هرچی باشه از تو ناشی بهتره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو بردم سمت ضبط و یه اهنگ خودم پلی کردم .....اون دوتا خول میزدن سرکله هم منم باخنده همراهیشون می کردم پشت چراغ قرمز بودیم ...این تهرانم همش ترافیکه ،از شیشه ماشین داشتم اطراف دید میزدم که یه لحظه چشمم افتاد به ماشین کناریمون ....حس کردم اشناست به رانندش نگاه کردم ،اما خیلی مشخص نبود .....با سبز شدن چراغ بیخیال شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتقریبا یه روب بعد رسیدیم به رستورانی که با بچه ها قرار داشتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه رستوران سنتی ، وسط یه باغ خوشگل ،البته چون یکم هوا سوز داشت مارفتیم داخل نشستیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن دوستای قدیمیم کلا نگرانی هامو یادم رفت ،خاطرات قشنگی که داشتیم همش برام زنده شد!نازنین ویگانه که باهمسرهاشون ،فرنازم با نامزدش امده بود ،پسرا با فاصله ازما نشستن و حسابی مشغول حرف زدن شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمائده با خنده گفت: فقط ما سه تا انگار این وسط ترشیدیم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازنین خندید :اره شما ترشیده ها رو باید بزاریم رستوران همراه غذا سروتون کنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اوه اوه باشه اقا ما ترشیده ....ما سینگل بدبخت شما به شوهر داریتون برسید ....ما فعلا از مجردیمون داریم لذت می بریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحال بگو بخند بودیم که نگاه سنگین کسیو رو خودم حس کردم، سربرگدوندم تا ببینم کی میز کناریمون نشسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما با دیدن سپهر که با اخم نگاهم می کرد ،ناخداگاه خودمم اخم کردم این اینجا چه غلطی می کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباحرص رومو برگردوندم ایکبری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه که متوجه اخمم شده بود اروم گفت:آرزو یهو چیشدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم کنار گوشش گفتم:ضایع نکن ....سپهر میزکناریمونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاطمه یواشکی نگاهی به میزکناریمون کرد :چه برج زهرماریه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ولش کن بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه حرف زدنمون ادامه دادیم اما من حواسم به سپهری بود که با نگاهش داشت منو درسته قورت می داد ،از نگاهش داشتم کلافه می شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازجام بلند شدم:بچه ها شما غذا سفارش بدید من برم دستمو بشورم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه سرویس بهداشتی داخل بود از قصد امدم بیرون ،و به سمت سرویس بهداشتی تو محوطه رفتم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم اروم می رفتم...وقتی مطمئن شدم دنبالم امد ایستادم ، برگشتم سمتش و باحرص گفتم:تو اینجا چیکار می کنی ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاصلشو باهام طی کرد و باهمون اخم وحشتناکش باصدای کنترل شده ای گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خودت اینجا چه غلطی می کنی؟امدی با دوستات تو رستوران هرهر می کنید که چی بشه ....مامانت می دونه اینجایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی نیست بگه به توچه اخه احمق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانیت یکم صدامو بردم بالا:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به توچه که من کجا امدم....بله که می دونه فکر کردی من مثل اون دوست دخترای هرجایتم؟نخیر جناب با دوستام امدم بیرون خوشگذرونی به توام هیچ ربطی نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامدم از کنارش رد شدم ،مچ دستمو گرفت و کشید سمت خودش نگاهی به چشمای به خون نشستش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اتفاقا خیلیم به من مربوط میشه...هیچ نگاه کردید پشت سرتون اون پسرا چه طوری نگاهتون می کردن؟اصلا با دوست پسر دوستات امدی رستوران که چی بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباعصبانیت خواستم دستمو از دستش بکشم بیرون که بیشتر فشار داد اخی زیرلب گفتم :من با اون پسرا چیکار دارم....اونی که داشت بد نگاه می کرد تو بودی ....اخ دستم ول کن وحشی....شکست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم فشارشو کمتر کرد اما با عصبانیت گفت:همین الان گم میشی میری خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شدت دستمو کشیدم بیرون :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برو بابا ...تو کی هستی که من به حرفت گوش بدم هرکاری بخوام می کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سگم نکن ارزو ...یه کاری نکن یه بلایی سرت بیارم،خاک برسر اون برادر بی غیرتت که میزاره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبقیه حرفش با سیلی که بهش زدم نصفه موند ،تهدید وار دستمو تکون دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یه بار دیگه به برادرم بی احترامی کنی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی....به تو هیچ ربطی نداره من کجا میرم ،هرچند که به تو بازم مربوط نیست اما اون پسر هاییم که سر میز ما بودن شوهر های دوستامن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینو گفتم محکم زدم تخت سینش تا از سر راهم بره کنار ،برگشتم تو رستوران پسره احمق به توچه اخه ،دلم می خواست در حد مرگ بزنمش ملعون خاک برسر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خدا اگه پسر داییم نبود ....چنان میزدمشا همون طوری غر میزدم که نشستم سر میز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز نگاه برزخی که پیدا کرده بودم فاطمه یواش امد کنارم:حالت خوبه چرا انقدر قیافت عصبیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرناز:آرزو جون چیزی شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند زورکی به جفتشون زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه بابا ....من که گشنمه بخورید که سرد شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونام که دیدن چیزی از من درنمیاد بیخیال مشغول خوردن غذا شدن ،زیرچشمی نگاهی به صندلی خالی میزکناری انداخت ....لبخند محوی روی لب هام جاخوش کرد دلم خنک شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا نزدیکی ساعت هشت با بچه ها بودیم ،کلی خندیدم جریان سپهرم کلا بیخیال شدم ارزش نداشت بخوام روزمو به خاطرش خراب کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از خدافظی با بچه ها مائده اول فاطمه رو رسوند،بعد منو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباورودم به خونه سلام بلندی کردم ،مامانی پای تلوزیون بود با دیدنم لبخندی زد :به به ببین کی امده چه طوری دختر گلم ...خوشگذشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم همون طور که سمت اشپزخونه می رفتم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله مامانی جاتون خالی....مامان و آرمین کجان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آرمین که گفت کارش تو شرکت طول می کشه دیرتر میاد ،مادرتم تو اتاقه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاهانی گفتم رفتم تو اتاق ،مامان تو کمد دنبال چیزی میگذشت از پشت سرب*غ*لش کردم و گونشو ب*و*سیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام مامان خوشگلم من امدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلپمو یواش کشید:خوش امدی ....برو لباس عوض کن من الان یکم کار دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازش یکم فاصله گرفتم:دنبال چی میگردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دنبال آلبوم خانوادگیمون خودم گذاشتم تو کمد ،اما الان هرچی میگردم پیداش نمی کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت در اتاق رفتم :وایسا لباس عوض کنم میام کمکت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع لباس عوض کردم و رفتم کمک مامان،اون البوم واسش خیلی مهم بود عکس های مادربزرگ و پدربزرگم ،بیشتر بچه های فامیل ،عکس بچگی خود مامان همش تو اون البوم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتقریبا یک ساعتی کل کمد واتاق گشتیم بلکه بتونیم پیداش کنیم یه جوری شد که مامانی بیچاره امد کمک ،بعد از عملیات سخت بالاخره موفق شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مادر من دفعه بعد یه جا دیگه بزارش اخه زیر این همه جعبه و وسایل آلبوم به این داغونی رو میزارن؟خوبه تا الان پِرس نشده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان همون طور که با دستمالی جلد قدیمی و ترک برداشته البوم تمیز کرد با خنده گفت:دفعه بعد میزارمش زیر تخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین البوم و عکسای داخلشو تاحالا هزار دفعه دیده بودم اما هنوزم دوست داشتم،عاشق عکس بچگی مامان و خاله بودم ....کنارش نشستم و با ذوق مشغول دیدن عکس هایی شدم که هرگوشش خاطره بود و قصه کوچیکی تو خودش داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا نزدیکی های شب مامان کلی باهام حرف زد عکس دیدیم و خاطرات گذشته از بچگیش و پدربزرگ تعریف کرد،منم با لذت گوش کردم به نجواهای شیرین مادرانش ،که حتی خاطر تعریف کردنشم برای من لالایی بود .شب برگشتم به اتاقم آرمین خیلی دیر برگشت خونه تقریبا ساعت نزدیک دو صبح بود ،از لای در نگاهش کردم خیلی داغون به نظر می رسید می خواستم برم باهاش حرف بزنم اما پشیمون شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاراش عجیب شده و این منو می ترسونه ،فردا بعد از کلاس گیتارم دوباره باهاش حرف می زنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir............
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"رادوین"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستی به کتم کشیدم از تو اینه نگاهی به چهرم کردم ،حق با داروینه جدیدا خودمم خودمو نمیشناسم ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از تصادف فقط دستم در رفت ،حالا مجبورم همش با راننده اینور و اونور برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما امروز با کمالی قرار داشتم و داروین ترجیح داد خودش همراهم باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تک بوقی که زد ،در باغ رو برامون باز کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو ،توماشین بمون ....می خوام تنها برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداروین با حرص برگشت سمتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حرف مفت نزن این همه را نیومدم تو ماشین بمونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون توجه به من در ماشین باز کرد و پیاده شد ،درک می کردم نگرانمه اما زیاد دلم نمی خواست قاطی کارام بشه ،من وارد کار خلاف شدم کافیه دیگه دوست دارم برادرمم تو این لجن گیر کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنار داروین ایستادم مشخص بود حسابی از دستم کفریه ،یکی از افراد کمالی امد جلو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام اقای تاجیک خوش امدید ،اقا داخل منتظرتون هستن بفرمایید تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباقدم های محکم به سمت در رفتم،داروینم شونه به شونم حرکت می کرد یه جورایی از اینکه همراهم امد خوشحال بودم ،حضورش باعث دلگرمی من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه کلی به ویلا انداختم،این کمالی نمی دونم چندتا خونه داره این سومین خونه ای که توش قرار ملاقاتش کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به به سلام پسر چه عجب افتخار دادی ببینیمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه بی تفاوتی به مرد رو به روم کردم ،کسی که منو وارد این باند کرد ته دلم خیلی دوست داشتم همین جا بکشمش ،بیشتر اوقات واقعا با عصابم بازی می کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوبه بهت گفته بودم زیاد از این دیدار های مخفی اونم تو باغ های پرت تهران خوشم نمیاد .....سری بعد اگه بازم همچین جایی قرار بزاری مطمئن باش نمیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامد جلو ،خنده ای کرد :تو خیلی عجولی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به داروین کرد که یکم عقب تر از من ایستاده بود،سمتش رفت و باهاش دست داد:چه قدرخوب کردی که برادرتم اوردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمراهش رفتیم تو اتاقی ،بی حوصله رو مبل نشستم داروینم کنارم نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمالی اشاره ای به یکی از افرادش کرد:برامون نوشیدنی بیار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ما چیزی نمی خوریم بهتر زودتر حرفتو بزنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیرچشمی نگاهم کرد:ای بابا امروز چقدر بی حوصله شدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار داروین فهمید عصابم دیگه کم کم داره ته می کشه ،پیش قدم شد و بحث راه انداخت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شنیدم محموله امشب قراره از مرز رد بشه،مشکلی تو کارا پیش نیومده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمالی تکیه به صندلیش داد و برگه ای رو سمتم گرفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_امشب بچه ها راه میوفتم اما زمان ورود بین ساعت شیش تا هفت صبحه البته اگر تو مرز خیلی معطل نشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگه رو ازش گرفتم ،دوتا کامیون بار تریاک و کوکائین ،سه تا کامیون هم اسلحه همشون آمریکایی سرمایه خیلی زیادی بود و خیلیم بابتش خرج کرده بودن ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمالی مشتریای خاص خودشو داشت، اما تو این یکی من سهمی نداشتم فقط قرار بود افراد من اونارو از مرز افغانستان تا یه جایی تو کرمان همراهی کنند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون طور که چشمم رو برگه بود گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ افراد من ساعت هشت نزدیکی محل*** مستقر میشن و تا خود کرمان بارتو اسکورت می کنند وخودم هم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبقیه حرفمو قطع کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_این بار نمی خوام افراد تو جنس هامو اسکورت کنند،این یکی رو خودم انجام میدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروهام بالاپرید اما سریع اخم کردم :پس الکی منو تا اینجا کشوندی؟می دونی من چقدر کار تو شرکت تو سرم ریخته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جام بلند شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_رادوین صبر کن برای چیز دیگه ای خواستم بیای اینجا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداروین نگاهی به کمالی کرد:چی اونوقت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من با یه گروه خارجی دیگه می خوام معامله کنم ....به یه نفر قابل اعتماد برای سرمایه گذاری نیاز دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لحظه شکه شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمی بین ابرو هام جاخوش کرد،من تا جایی که می تونستم اصلا تو کارش یه قرونم خرج نمی کردم ....چه برسه به سرمایه گذاری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_این یکیو من نیستم ...همون اول که منو وارد این کار کردی حدمو بهت گفتم،به هیچ عنوان من سرمایه گذاری نمی کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت در رفت دلم می خواست زودتر این اتاق برم بیرون :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فکر نمی کنم حرف دیگه ای مونده باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداروینم بلند شد که باز صدای نحس کمالی امد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وای پسر امروز چته ،حداقل بزار حرفمو تموم کنم بعد برو،این کاری که من می خوام بکنم به توام مربوط میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم و منتظر بهش چشم دوختم :سریع بگو کار دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جاش بلند شد انگار برای حرفی که می خواست بگه مردد بود ،داشت کلافم می کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_این باند یه جورایی به مظفری دسترسی داره از طریق چندتا از جاسوس هاشون تونستم اطلاعاتی پیدا کنم ،زیاد نیست اما نشون میده مظفری براشون کار می کرده میشه چندتاشون خرید تا اطلاعات خوب بهمون بدن و...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبقیه حرفاشو نشنیدم فقط یک کلمه ....مظفری .....مظفری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم هام به شدت رفت توهم دست های مشت شدم نشون از حجم زیاد عصبانیتم می داد ،برای لحظه ای کنترلم رو از دست دادم و داد زدم:چی ازش پیدا کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمالی که از تغییر ناگهانی رفتارم جا خورده بود متعجب نگاهم کرد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_انگار یه مدت با این باند کار می کرده ،من مطمئنم می تونیم ازش چیزایی بدست بیاریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاصلمو باهاش طی کردم ،داروین که نگرانم بود امد کنارم ،الان هیچی مهم نیست یه سرنخ از اون ع*و*ض*ی پیدا شده ...یه سرنخ از قاتل دریام پیداشده به همین راحتی ازش نمی گذرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چقدر لازم داری ؟هرچقدر بخوای سرمایه میزارم وسط فقط اون مرتیکه رو برام پیدا کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمالی که انگار از این موضوع خوش حال بود دستی روی شونم گذاشت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کار عاقلانه ای کردی مطمئن باش خیلی تو این معامله سود گیرمون میاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشو از روشونم پس زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سود برای من مهم نیست من فقط ......مظفریو می خوام،من برمی گردم شرکت تا شب خبرم کن چقدر لازم داری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر بقیه حرف هاش نشدم سریع امدم بیرون ،انگار می خواستم از اون محیط فرار کنم ،تو حیاط که رسیدم مستقیم رفتم سمت ماشین ،انگار بالاخره دارم به چیزی که می خوام می رسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من نگرانم ای کاش قبول نمی کردی ،بابا به هیچ چیز این یارو نمی شه اعتماد کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم سمتش ،مشخص بود نگرانه نگاهی به اطراف کردم :بشین تو ماشین حرف می زنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی از باغ کلا خارج شدیم اشاره ای به داروین کردم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برگرد برو شرکت باید یه سری کار انجام بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری تکون داد یکم که گذشت دیگه طاقت نیاورد شروع کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_رادوین تروخدا انقدر ریسک نکن ،من نگرانم بازم میگم نمی شه به کمالی اعتماد کرد ،نباید قبول می کردی .....اصلا از کجا معلوم راست بگه اون اگه واقعا از مظفری خبر داشت می تونست بازم چند نفرو تو اون باند بخره ....فکر می کنی نمی تونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خودم می دونم...اما برام مهم نیست کلا ثروتمم تو این راه لازم باشه میدم ...من تا اون اشغالو پیدا نکنم اروم نمی گیرم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببین به خدا میفهمم ،تو از اولم اینکاره نبودی می دونم پیدا کردن اون یارو چقدر برات مهمه ،اما می تونیم از راه دیگم پیداش کنیم خودت کم ادم داری؟کم نفوز داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعدمو گذاشتم رو پیشونیم و چشمامو بستم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راه های دیگه رو امتحان کردم دیدی که کسی نتونست اطلاعات درست حسابی برام بیاره ،نمونه کوچیکش همین مراد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداروین با عصبانیت چند بار روی فرمان کوبید و با حرص گفت :چرا انقدر به اون مرتیکه اعتماد داری اخه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرجواب عصبانیتش فقط تونستم خونسرد بگم :چون چاره ای ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه حرفی نزد خودشم می دونست بحث فایده ای نداره ،چیزی نمی تونه نظرمو عوض کنه دیگه تو این دنیا چیزی نیست که برام با ارزش باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی شرکت از ماشین پیاده شدم و رو به داروین گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یه سر به بچه ها بزن ،بعدش برو خونه من خودم کارای شرکتو کنم میام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابی بهم نداد فقط سر تکون داد ،برگشتم به اتاقم ،ساعت نزدیک ده شبه و من خواب به چشم ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان باید برگردم خونم ...اما دلم نمی خواد برم باخودمم بیگانه شدم ،هربار که محموله ای رو از مرز رد می کنیم من تا صبح تو شرکت می مونم اما اینبار که قرار نیست من کاری کنم باز چه مرگمه،نشستم پشت میزم و زل زدم به صندلی هایی که کنار میزم چیده شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"_عه رادوین نکن تو شرکت زشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_از رو صندلی ها بیا پایین وقتی بهت گفتم خونه بمون حرف گوش نمی کنی اینم اخر عاقبتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدریا خندید پاشو روی صندلی کوبید و بالحن بچگانه ای گفت :خب می خواستم ببینم تو شرکت چیکار می کنی ...الانم حوصلم سر رفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمتش رفت و طی یک حرکت عشقش را تو ب*غ*لش گرفت و روی پایش اورا نشاند ،نواز شگونه دستش را روی گونه اش کشید ،دریا ساکت به چشمایش زل زده بود ،انگشتان رادوین از گونش سر خورد و روی لب هایش متوقف شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_که حوصلت سر رفته ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدریا لبخند محوی زد و سرش را پایین انداخت ..عاشق شرم و حیایش ،فاصله صورت هاشون باهم کمتر شد "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانیت چند لحظه چشمامو گذاشتم روهم لیوانی که روی میزم بود محکم کوبیدم به دیوار ،با دستم سرمو گرفتم و فشار دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_لعنتی نه ...خدایا چرا ازم گرفتیش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای لحظه نتونستم جلوی بغضمو بگیرم نگاهی به تیکه های شکسته لیوان کردم ،الان قلب من دقیق همین جوری شکسته ...چه طوری درستش کنم ؟اصلا مگه میشه تیکه های شکستشو درست کرد ،دوباره روی صندلیم فرو رفتم ...فقط یکم دیگه مونده تا انتقامم رو بگیرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام میسوخت برای لحظه ای سنگینی پلک هامو نتونستم تحمل کنم و اروم چشم هامو گذاشتم روی هم ...نمی دونم چقدر گذشت که با ویبره گوشیم دوباره چشمامو باز کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهوا روشن شده بود و گردن دردم نشون از این می داد که چند ساعتی هست خوابم برده ،گوشیم و برداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای نحس کمالی پشت گوشی پیچید چقدر از این صدا متنفرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الو پسر کجایی ،بدبخت شدیم محموله ام...تمام خرجی که کردم همه چیزم به باد رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش نگرانی و ترس رو باهم داشت و یه جورایی پشت گوشی داشت نعره میزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چیشده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تازه میگی چیشده ؟ای کاش محموله رو دست خودت میسپاردم ...پلیسا لب مرز ریختن سر بچه ها کلا جنسام همش به باد فنا رفت ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینکه محموله لو رفت بود چیز خیلی بدی بود اما خوشحال بودم که این سری من توش دخالتی نکردم ،یه جورایی برام مهم نبود چیشده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کسیم دستگیر کردن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کمی مکث صداش امد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه بچه ها اکثرشون فرار کردن اما چندتاشونم تیر خوردن ...خیلیارو از دست دادیم بدتر ازهمه من بدجور ضرر کردم...مطمئنم یکی مارو لو داده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو دلم گفتم به درک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مهم اینه که کسی رو زنده دستگیر نکردن وگرنه بدبخت می شدی ،شب باهم حرف می زنیم بیا ویلا ،الان کار دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون خداحافظی تلفن قطع کردم یه جورایی خندم گرفته ضرر کردن کمالی باعث خوشحالی من شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به ساعت کردم نزدیک هشته ،از جام بلند شدم باید برم خونه از دیشب این لباسا تنم بود و داشت حالمو بهم میزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی خونه چندتا بوق کوتاه زدم تا بچها درو برام بازکنند ،سویچ رو تو دستم تاب دادم و رفتم داخل مثل همیشه تنها صدایی که تو ویلا بود صدای ضعیف چندتا از خدمتکارا و ویکی سگ داروین بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعضی وقتا از سکوت این جا حالم بهم می خوره ...به سمت پله ،رفتم طبقه بالا که صدای داروین منو از حرکت نگه داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_رادوین کی امدی ...نبودی نمی دونی چیشده ...بدبخت شدیم کما...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبقیه حرفشو قطع کردم و بلند گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir