رمان یغماگر احساس به قلم معصومه محبی
چشمهایت را به چه تشبیه کنم؟ درست مثل یک شعر نا تمام میمانند... مثل یک غزل یا قصیده... آمدنت چه؟ مثل یک خواب بلند،شیرین و عمیق... به چه تشبیه کنم حسمان را؟ عشقمان را که مهمان ناخوانده و اجباری قلب هایمان شد؟... دل کندنمان چه؟ به چه تشبیه کنم این دوری با عشق را؟ تاوان چه را میدهیم؟ به چه جرمی کنار همیم و نیستیم؟ تو بگو؟
ژانر : عاشقانه
تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۴۴ دقیقه
ژانر:#عاشقانه
خلاصه :
چشمهایت را به چه تشبیه کنم؟
درست مثل یک شعر نا تمام میمانند...
مثل یک غزل یا قصیده...
آمدنت چه؟
مثل یک خواب بلند،شیرین و عمیق...
به چه تشبیه کنم حسمان را؟
عشقمان را که مهمان ناخوانده و اجباری قلب هایمان شد؟...
دل کندنمان چه؟
به چه تشبیه کنم این دوری با عشق را؟
تاوان چه را میدهیم؟
به چه جرمی کنار همیم و نیستیم؟
تو بگو؟
به خاطر سرمای باد و سوز سرد هوای بهمن ماه قدم هام رو تندتر کردم.
با این که پالتو تنم بود و مدت زمان زیادی بیرون نبودم اما بیش از حد سردم بود.
به در خونه که رسیدم پوفی کشیدم و تند کلید خونه رو بیرون آوردم.درو باز کردم و وارد حیاط شدم.
نفس عمیق اما پر حرصی کشیدم.درو باز کردم و وارد شدم.
زن دایی مثل همیشه با اخم جلوم ظاهر شد و گفت:
-کجا بودی تا الان؟
دندون قروچه ای کردم و جواب دادم:
-سر قبر ننه بابام بودم، به تو چه؟
از چشماش حرص و خشم زبونه میکشید.
-همینه دیگه، بالا سرت نبودن که درست تربیتت کنن، بدبختیش فقط افتاده گردن ما.
پوزخندی به حرفای تکراریش زدم و گفتم:
-زن دایی هزار بار گفتم یه بار دیگه هم یادآوری میکنم.
شمرده شمرده ادامه دادم:
-به تو ربطی نداره، اینکه من چه جوری تربیت شدم فقط به خودم ربط داره، شما هم اگه دلتون نمیخواست از اولم مجبور نبودین نگهم دارین که خدای نکرده باعث بدبختیتون نشم.
منتظر عکس العملش یا جواب دادنش نموندم و به سرعت خودمو به اتاقم رسوندم،خیلی راحت میتونستم عکس العملش رو در برار حرفام تصور کنم.
درو که بستم نفس عمیقی کشیدم و لباس هامو با لباس خونگی عوض کردم.
روی تخت دراز کشیدم و قفل موبایلم رو باز کردم.
عکسی که با فری گرفته بودم رو داخل اینستاگرامم گذاشتم.
هنوز صدای غر غر زن دایی از بیرون میومد.
مچ گرفتن من عادت همیشگیش بود، منم تا اونجایی که میتونستم آتو دستش نمیدادم.
بیخیال فکر کردن به زن دایی شدم و چشمام رو بستم و از خستگی خوابم برد.
مثل همیشه با صدای داد و بیداد زن دایی که داشت گزارش زبون درازی های منو به دایی میداد چشم باز کردم.
هوا تقریبا تاریک شده بود.
بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم.
دایی با اخم روی مبل نشسته بود و زن دایی هم همراه با آه و ناله با پیاز داغ زیاد گزارش میداد:
-خدا شاهده آیدا هم مثل سانازم میمونه ولی چه کنم که این دختره از اولشم با من سر لج افتاد، هر چی بهش میگم یا از این گوشش میشنوه از اون یکی در میکنه یا حاضر جوابی میکنه...
قبل از اینکه بخواد ادامه بده جلو رفتم و سلام دادم.
زن دایی با اخم روشو برگردوند و دایی سرد جوابم رو داد.
روی مبل نشستم و کنترل تی وی رو به دست گرفتم.
دایی:آیدا؟
میدونستم باز میخواد نصیحت های پدرانهش رو شروع کنه.
سرد جواب دادم:
-بله دایی؟
-چرا انقدر با زن داییت لجبازی میکنی؟ تو عین دخترش میمونی ، بهش احترام بذار!
به طرف زن دایی برگشتم اما خطاب به دایی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب دایی جان شما از زن دایی بپرس ببین چند بار دخترش رو کنترل کرده، اصلا اهمیتی براش نداره دخترش تا چه ساعتی بیرونه، بعد میگه خب جوونن، به من که میرسه میشه دایه مهربان تر از مادر، دایی جون بعد از مرگ مامان و بابام نگهم داشتین دستتون هم درد نکنه ولی منم تا حالا پا رو دم کسی نذاشتم که بخواد بیاد به شما گزارش بده، من زندونی نیستم حق دارم هر جور که دلم میخواد زندگی کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدایی سرش رو تکون داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو زن داییت رو ناراحت نکنی زن داییت هم گیر دادناش و حساسیتش رو کم تر میکنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزن دایی از اینکه تیرش به سنگ خورده بود با اخم نگاهم میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمیشه سعی میکرد بین من و دایی جنگ راه بندازه اما هر دفعه دلیل و بهونه میاوردم تا دایی بیخیال دعوا بشه البته چند باری هم به لطف زن دایی سیلی خوردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند پیروزمندانه ای زدم که زن دایی با حرص بلند شد و وارد آشپزخونه شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر میز شام نشسته و منتظریم دایی بیاد تا شروع کنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزن دایی همچنان اخم داشت و نگاهم نمیکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساناز دختر داییم رو به روم نشسته بود و با گوشیش ور میرفت، از گردن کبود شدش هم معلوم بود تا الان کجا بوده، با کرم پودرم نتونسته جاشو کم رنگ کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسامان پسر دایی و بزرگتر از ساناز بود و کنارم نشسته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدایی از سرویس بهداشتی بیرون اومد و سر میز نشست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای خودم کمی برنج کشیدم، سامان سرشو خم کرد و کنار گوشم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باز با مامان بحثتون شده که اینجوری اخم کرده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل خودش آروم جواب دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من کاری بهش ندارم اون به الکی به من گیر میده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخم و داد زن دایی جفتمون ساکت شدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-غذاتونو بخورین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو پایین انداختم و مشغول غذا خوردنم شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از تموم شدن غذام بلند شدم و تشکر آرومی کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اتاقم پناه بردم و روی تخت نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموبایلم رو از روی میز عسلی برداشتم و شماره فری رو لمس کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند بوق صدای پر انرژیش توی گوشی پیچید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به به آیدا خانوم چه عجب یاد ما کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مزه نریز، چطوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بد نیستم، تو خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زن دایی بذاره عالیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ریزی کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باز گیسای هم دیگرو میکشیدین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیخیال، کجایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پیش مهران.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام رو در حدقه چرخوندم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا باهاش بهم نمیزنی؟ بس نیست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه بابا، تازه داره رام میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از من گفتن، از اون مهران برای تو آبی گرم نمیشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیخیال،شب بیا پیشم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه، فعلا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب، تعریف کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که داشتم دکمه های مانتوم رو باز میکردم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از چی تعریف کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفری روی تختش نشست و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-با علیرضا بهم زدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یادآوری علیرضا اخم هام رو تو هم کشیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یکم سمج، ولی دارم از سرم بازش میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو این چهار ماهی که دوست دخترش بودی چی برات خرید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانتوم رو از تنم خارج کردم و به گوشه ای پرت کردم، کنار فری روی تخت تک نفرش نشستم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یه گوشی با یه گردنبند برام خرید با چند تا خرت و پرت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همونم خوبه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میگم فری جدیدا یه مشت آدم خسیس معرفی میکنی ها، حواست هست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی تخت دراز کشید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره....آخ آیدا اگه یه پول درست حسابی داشتما...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بالشت زدم تو سرش و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کم رویا بباف بابا، آدم قابل اعتماد پیدا کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآهی کشید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چند نفر به وسیله دوستام پیدا کردم اما میترسم، میخوام بدون مشکل بفرستتمون اون ور آب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه فرقی میکنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همین دیگه، خیلی فرق داره، میدونی اگه موقع قاچاقی رد شدن از مرز بگیرنمون چی میشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نفوس بد نزن، هر چه زودتر یکی رو پیدا کن فری، دیگه نمیخوام بمونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه آرومی گفت و ساکت شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز وقتی مامان و بابا تو تصادف مردن یه روز خوش نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز وقتی با فری دوست شدم رفتم تو کار تیغ زدن پسرا البته از نوع بچه سوسولش که بلکه یه پولی داشته باشم تا بریم یه کشور دیگه، شاید اونجا خوشبختی درش رو به رومون باز کرد هر چند...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان نزدیک هشت ماهه فری داره دنبال یه آدم قابل اعتماد میگرده تا بی دردسر بریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه فری نگاه کردم، عمیق توی فکر بود و اخم روی پیشونیش نشسته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشک نداشتم داره به گذشته ی تلخش فکر میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنارش دراز کشیدم و آروم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فری کِی تموم میشه این روزا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هزار بار نگفتم به من نگو فری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irریز خندیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فری که قشنگ تر از فریباست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو کاریت نباشه همون فریبا صدام کن، بالاخره از این جهنم میریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فکر بعدش رو کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که سعی میکرد بغضش رو قورت بده تا معلوم نباشه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یک ساله دارم به همین فکر میکنم، زندگی اگه روی خوش نشونم میداد الان مجبور نبودم بیوفتم دنبال پسرای مردم تا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه نتونست ادامه بده و بغضش شکست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا پشت دست قطره اشکی که تا روی گونهش سر خورده بود پاک کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای این که از اون حال و هوا درش بیارم بهش چسبیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عشق من اگه گریه کنه براش لازانیا درست نمیکنم ها، گفته باشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیون گریه خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پاشو بریم درست کن ببینم چه کوفتی میخوای به خوردمون بدی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-انگشتاتم لیس میزنی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببینیم و تعریف کنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا فری بلند شدیم و به آشپزخونه رفتیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآشپزخونه رو به یه روزی انداخته بودیم که هر کی میدید فکر میکرد بمب ترکیده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای موبایلم از آشپزخونه کوچک خونه اجاره ای فری خارج شدم و وارد اتاق شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموبایلم رو از جیب مانتوم بیرون کشیدم و به اسم علیرضا که چشمک میزد نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی حوصله وصل کردم و جواب دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام عزیزم، کجایی چند بار زنگ زدم بر نداشتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به تو ربطی نداره، کارت بگو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آیدا چرا یه مدته لجبازی میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم رو با صدا بیرون دادم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-علیرضا گفتم هر چی بین من و تو بود تموم شد، چرا تو گوشت نمیره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولی من...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاجازه ندادم ادامه بده، گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بسه علیرضا، دیگه زنگ نمیزنی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون خداحافظی قطع کردم و دوباره به آشپزخونه برگشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه صندلی عقب کشیدم و نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-علیرضا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوفی کشید و با حرص گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وای چقدر چسبه، چرا ولت نمیکنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه هام رو بالا انداختم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الان نزدیک دو هفته اس دارم بی محلی میکنم انگار حالیش نیست که هر چی بوده تموم شده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک کم فکر کرد و با مکث گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یکی سراغ دارم مخ زدنش با خودت، شاید اگه این پسره هم ببینه با یکی دیگه ای ولت کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کی هست حالا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنارم نشست و با آب و تاب شروع کردن به تعریف کردن:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اسمش فرهاده، بیست و هفت یا هشت سالشه، هم جذابه هم خوشتیپ، مهمتر از اون هم دست و دل بازه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالا کجا میشه پیداش کرد این شاهزاده رو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پنج شنبه شب یه مهمونیه، احتمالا اونجا بیاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مهمونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند گله گشادی زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همون پارتی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیخیال، کیه زن دایی و دایی رو بپیچونه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش رو روی شونم گذاشت و با لحنی که توش پر از عشوه بود و بیشتر برای دوست پسراش استفاده میکرد، گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب معلومه، عشق من آیدا خانوم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که شونه ام رو تکون میدادم تا سرش رو برداره گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب بابا، این جوری به من نچسب!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از خداتم باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باز کجا شال و کلاه کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه زن دایی که پشت سرم، جلوی در اتاقم ایستاده بود نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعطرم رو برداشتم و عمیق بو کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرش رو برداشتم و یه دوش مفصل باهاش گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزن دایی دستش رو تو هوا تکون داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خفه مون کردی، میگم کجا میری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعطرو سر جاش گذاشتم و کیفم رو از روی تخت برداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که کنارش میزدم تا بتونم از چارچوب در رد بشم، گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-با فری میرم خرید، امری بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این دختره آخرش منو دق میده، از وقتی پاشو گذاشت تو زندگی ما از دست تو یه روز خوش نداشتیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اینکه حرص میخورد لبخندی روی لبم اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر رو باز کردم، قبل از خارج شدن به طرف زن دایی که همچنان جلوی اتاقم ایستاده بود، برگشتم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-انقدر حرص نخور زن دایی، پوستت چروک میشه دایی طلاقت میده ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز حرص رنگ صورتش به کبودی میزد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیرون رفتم و درو بستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزن دایی هیچ وقت از فری خوشش نیومد و هیچ وقت هم اجازه نداد پا به خونه بذاره، میگفت این دختره از راه به درت میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتند تند قدم برمیداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر خیابون که رسیدم تاکسی گرفتم و سوار شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفری جلوی در پاساژ ایستاده بود و پاشو به زمین میکوبید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکرایه رو حساب کردم و پیاده شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفری تا منو دید شروع کرد به غر زدن:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کجایی یه ساعته منو کاشتی اینجا، یخ زدم دیوونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله از دماغ قرمزت معلومه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاعتراض آمیز و پر حرص گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بخند، بایدم بخندی، زیر پام علف سبز شد تا بیای.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیا بریم تا بیشتر از این یخ نزدی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد پاساژ شدیم و یه دور کامل تو مغازه ها زدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفری لباس دکلته قرمز رنگی که یه وجب بالاتر از زانوش بود انتخاب کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم مثل اون یه لباس دکلته اما مشکی با مدل متفاوتی برداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اینکه حساب کردیم از مغازه بیرون اومدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میگم آیدا اون لباس فیروزه ای هم خوشگل بودا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرمانده به طرفش برگشتم و ناله کردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وای فری تورو خدا بیخیال شو دیگه، دو ساعته داریم الکی میچرخیم، تازه یادت افتاده اون یکی قشنگ تره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب حالا، انگار چی شده، اصلا نخواستم همین خوبه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پاساژ خارج شدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنار خیابون ایستادیم تا تاکسی بگیریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفری هنوز داشت در مورد اون لباس فیروزه ای حرف میزد، میدونستم تا مخ منو نخوره ول نمیکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرشیای سفید رنگی جلوی پامون ترمز کرد و پشت سرش صدای پسر جوونی که گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیاین بالا خوشگلا، میرسونمتون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه فری نگاه کردم که ساکت و با اخم به راننده ماشین زل زده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف راننده ماشین برگشتم و جوابش رو دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو رد کارت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نازت هم میخرم خوشگل خانوم، فعلا سوار شین، هوا سرده ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفری طاقت نیاورد و با داد جواب داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دِ برو پی کارت دیگه حالیت نیست نیست چی گفت...گمشو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره فحشی زیر لب داد و دور شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف فری برگشتم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اعصاب نداریا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-واسه کنه ها ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باز جای شکرش باقیه که اون روی دیگت رو نشون ما نمیدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مواظب باش ممکنه تو هم ببینی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ساناز؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب نداد، بلندتر داد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ساناز؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد اتاق شد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا غیض به طرفش برگشتم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-احیانا لاک زرشکی منو ندیدی این تازگیا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرو بالا انداخت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب که چی، دیدمش، الان میارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق بیرون رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی تخت نشستم و پوفی کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهزار بار بهش گفتم بدون اجازه به لوازم آرایشی من دست نزن ولی کو گوش شنوا؟...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر روز یه چیزی بر میداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی فکر بودم که دستی جلوم تکون خورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کجایی تو، بیا اینم لاکت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاک از دستش گرفتم و بلند شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسینه به سینه اش ایستادم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فقط کافیه یه بار دیگه بدون اجازه دست به وسایل من بزنی، اون وقت من میدونم و تو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستاش رو روی سینش قلاب کرد و ابروهاش رو بالا انداخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مثلا چیکار میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف میز آرایش رفتم و در همون حین گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-امتحان کن ببین این بار چیکار میکنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخند صدا داری زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همون لاکی که دست جناب عالیه پولش از جیب بابای من رفته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی صندلی نشستم و در لاک رو باز کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلاک رو علیرضا برام خریده بود اما ساناز که نمیدونست...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب تو هم اگه خیلی دوست داری لاک این رنگی داشته باشی میتونی از ددی جونت پول بگیری بری بخری البته اگه قبلش دوست پسرت نفهمه و برات نخره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستاش رو مشت کرد و یک قدم جلو اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حرف دهنتو بفهم، من مثل تو نیستم هر روز سوار ماشین یکی شم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر همون حین که لاک رو روی ناخن های بلندم میکشیدم پوزخندی زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره میدونم تو فقط سوار یکیش میشی، یه بی ام وی سفید، نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه وضوح جا خورد و رنگش پرید اما سعی کرد عادی باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چی میگی واسه خودت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچی عزیزم داری وقتم رو میگیری، اگه میشه موقع رفتن درم ببند!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی حرف با اخم های در هم از اتاق بیرون رفت و در رو بست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکار لاک کشیدن به انگشت هام که تموم شد بلند شدم و رژ لب زرشکیم رو برداشتم و روی لبم کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتقریبا کارم تموم شده بود...با صدای موبایلم به طرفش رفتم و جواب دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله فری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خبر مرگت هنوز آماده نیستی؟ مگه عروسی میریم که انقدر طولش میدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم و با خونسردی تمام جواب دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هنوز کار دارم، یکم طول میکشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دِ بجنب دیگه، به زور مهران رو راضی کردم که نیاد جلوی در.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم راست میگفت یا چون میدونست از مهران خوشم نمیاد این حرف رو زد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اه فری بمیری که روزم رو خراب کردی، حالا نمیشد این پسره نیاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشید سرکار خانم پس با چی میرفتیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز بحث پیش اومده کلافه شدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وایسا لباس بپوشم الان میام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اومدیا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقطع کردم و داخل کیفم گذاشتمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسم رو با لباسی که خریده بودم عوض کردم و زیپش رو بالا کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم مانتوم رو میپوشیدم که زن دایی وارد اتاق شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کجا با این وضع؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دارم میرم تولد دوست فری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پسر و دختر قاطی که نیستن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرفش برگشتم و با آرامش جوابش رو دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه، فقط دوستای خودش رو دعوت کرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمجبور بودم عین آدم باهاش حرف بزنم تا گیر نده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب داری میری مهمونی سانازم ببر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین مونده سانازو ببرم پارتی، نرسیده به خونه گزارش میده دست دایی بیچاره میشم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زن دایی دعوتش نکردن وگرنه میبردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اونجا انقدر شلوغ میشه که طرف خودشم نمیفهمه کی رو دعوت کرده کیو نکرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمجبوری یه لبخند نصفه و نیمه زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بهش بگین زود آماده شه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زد و از اتاق خارج شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینو کجای دلم بذارم حالا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه روی تخت نشستم و سرمو بین دستام گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه ساناز قبول میکرد چی؟...بیچاره میشم که...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای زن دایی به خودم اومدم و سرم رو بالا گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تا تو بقیه کارات رو بکنی اونم میاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفش انگار که یه سطل آب یخ روم خالی کرده باشن، یخ زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعی کردم عادی جوابش رو بدم اما انگار بی فایده بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه زن دایی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلو اومد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی با شک نگاهم کرد و راهش رو کشید و رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای موبایلم دستم رو دراز کردم و کیفم رو برداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموبایلم رو بیرون کشیدم و جواب دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فری بدبخت شدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چی شده باز؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچی، زن دایی میگه ساناز هم ببر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ای بابا، یه روز نشد ما بدون سر خر بریم مهمونی ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شیطنت گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اولیش رو که جناب عالی به عنوان راننده آوردی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه دستم بهت نرسه آیدا، مهران به این خوبی تو چرا ازش بدت میاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاد نگاه هیز مهران افتادم و با چندش قیافم رو جمع کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون رو ول کن، سانازو چیکار کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم یه کاریش بکن دیگه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه پوفی کشیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه خودم حلش میکنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از اینکه جواب بده صدای ساناز اومد که گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من آمادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی از سر تا پاش کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا وجود مانتو و شلوار نفهمیدم چی پوشیده اما آرایش نسبتا غلیظی کرده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموبایلم رو خاموش کردم و دوباره داخل کیفم گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز روی تخت بلند شدم و کیفم رو برداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بریم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ساناز از خونه خارج شدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی که از خونه دور شدیم ساناز گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-با تاکسی میریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایستادم و نگاهی به اطراف انداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه، فری با دوستش میاد دنبالمون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنور حرفم تموم نشده بود که ماشین مهران که یه لندکروز مشکی بود جلوی پامون ترمز کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشین شدم و کمی کنار کشیدم تا ساناز هم بشینه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام آرومی دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهران به طرف عقب برگشت و با اون نگاه هیزش یه دور از سر تا پامو نگاه کرد و با لبخند جوابم رو داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساناز تا سوار شد نگاه کنجکاوش روی مهران ثابت موند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام داد و نگاهش رو از مهران گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفری:سلام ساناز جون، خوبی عزیزم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنون، شما خوبین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفری:مرسی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهران ماشین رو روشن کرد و راه افتاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفری ساکت به بیرون نگاه میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساناز خم شد و کنار گوشم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نگفتی طرف مرده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل خودش آروم جواب دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه فرقی داره واسه تو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خیلی فرق داره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابش رو ندادم و ساکت به راهی که میرفتیم نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسانازم چون میدونست جواب نمیدم پا پیچ نشد و بیخیال قضیه شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهران ماشین رو کنار خیابون پارک کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پیاده شین، رسیدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیاده شدیم و پشت سر مهران راه افتادیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی ساختمونی ایستاد و زنگ درو زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهران سرش رو جلو برد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مهرانم، باز کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر باز شد و وارد شدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساناز از پهلوم نیشگونی گرفت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این پسره کجا میاد، مامان که گفت مختلط نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایستادم و سرم رو جلو بردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-انتظار نداشتی که به مامانت بگم دارم میرم پارتی اونم مختلط؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرنگش پرید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دختر دیوونه منو آوردی پارتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم که با حرص زد به شونم و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من نمیام داخل، به بابا هم باید جواب پس بدی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم کردم و هلش دادم کنار دیوار.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی صورتش خم شدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راه برگشت نداری، اگرم موقع رفتن بخوای گزارش بدی که کجا بودیم جناب عالی هم باید در مورد راننده اون ماشین خوشگله جواب پس بدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهلم داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو بابا، هیچ غلطی نمیتونی بکنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه بالا انداختم و به طرف پله ها راه افتادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خود دانی، امتحان کن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد شدم و بین افراد چشم چرخوندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر کنم جزء آخرین نفرات بودیم چون خیلی شلوغ بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم گردوندم و فری رو کنار مهران دیدم به طرفش رفتم و با صدای بلند جوری که بشنوه گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کجا لباسم رو عوض کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی حرف چرخید و با انگشت به جایی اشاره کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه جایی که اشاره کرد نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف اتاق رفتم و درو باز کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند دختر دیگه هم بودن که داشتن آرایششون رو تجدید میکردن یا لباس عوض میکردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانتو و شلوار و روسریم رو در آوردم و دستی به موهام کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم از اتاق خارج میشدم که صدای بحث دو نفر از اتاق ب*غ*لی رو شنیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچندان اهمیتی برام نداشت اما صداشون به قدری بلند بود که با صدای بلند موزیک هم به گوش میرسید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی کنار ایستادم و از لای در که کمی باز بود نگاهی به داخل کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمردی با پیراهن آبی نفتی که آرنجاشو بالا زده بود و شلوار مشکی پوشیده بود، پشت به من ایستاده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پسر حدود بیست و چهار یا پنج ساله هم رو به روش ایستاده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداشون واضح نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسری که رو به در ایستاده بود تند تند حرف میزد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار داشت چیزی رو توضیح میداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه دفعه اونی که سرمه ای پوشیده بود برگشت و درو باز کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از این که کنار بکشم محکم بهم تنه زد و رد شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونهم رو با دست گرفتم و ماساژ دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی کنار ایستادم و به راهی که مرده رفته بود نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی کی بودن؟ چرا دعوا میکردن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم از فضولی میمردم که دستی جلوی صورتم اومد و پشت سرش صدای ساناز که گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هوی آیدا کجایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی بهش کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو که گفتی نمیای تو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل عصا قورت داده ها نگاهم کرد و با مکث گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir