داستان درباره ی یه دختره! یه دختر مغرور اما بازیگوش . با یه شغله هیجانی و پر خطر . عاشقه شغلشه و به خاطر انتقام رو به این شغل آورده و اما همین شغلشه که باعث میشه وارد یک زندگی جدید شه…! و شایدم عشق چیزی که ازش فراریه… داستان زندگیه سروان مرواریده سپهری و ماموریته جدیدش یعنی وارد شدن به عنوانه یک دانشجو در یک دانشگاه مشهور…پایان خوش

ژانر : عاشقانه، طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۳۴ دقیقه

مطالعه آنلاین دختری به نام مروارید
نویسنده : dorsaaaaa

خلاصه:

داستان درباره ی یه دختره! یه دختر مغرور اما بازیگوش . با یه شغله هیجانی و پر خطر .

عاشقه شغلشه و به خاطر انتقام رو به این شغل آورده و اما همین شغلشه که باعث میشه وارد یک زندگی جدید شه…! و شایدم عشق چیزی که ازش فراریه…

داستان زندگیه سروان مرواریده سپهری و ماموریته جدیدش یعنی وارد شدن به عنوانه یک دانشجو در یک دانشگاه مشهور…پایان خوش

سلـــــــــــــــام!

تازه یادم افتاد کسی خونه نیست هه!خسته و کوفته کیفمو گذاشتم ر. مبل و ولو شدم!اهههه!اخه چرا این ماموریت به من افتاد؟ای خدا از بچگی هم شانس نداشتم اگه داشتم که...خوب قبل از هر چیزی خودمو معرفی میکنم من سروان مروارید سپهری هستم 22 ساله که با عموم که الان حکم پدری رو به گردنم داره زندگی میکنم یعنی سرهنگ امیرعلی سپهری.وقتی 4سالم بوده پدر و مادرم طی یک نقشه برنامه ریزی شده در جاده ی تهران-شمال مورد جمله قرار میگیرندو شهید میشوند منو اون موقع خونه ی عموم اینا گذاشته بودند.اره درسته پدرم هم پلیس بوده.پلیس خیلی راحت طی تجقیقات متوجه میشه که همون باندی پدر و مادرم رو به قتل رسوندن که پدرم سعی در رو کردنه دستشون داشته و به اطلاعات عظیمی راجبه اونا رسیده بوده اونا که میفهمن پدر من واسشون دردسر درست میکنه تصمیم به قتلش میگیرن.بعد از مرگ اونا عموم که منو خیلی دوست داشته و همسرو فرزندشم توسط همین باند به وسیله ی ماشین کشته میشوند سرپرستی منو به عهده میگیره عموم از همون موقع منو مثل فرزند خودش بزرگ میکنه و تصمیم میگیره زندگی خودش رو وقف من و انتقام از اون بابد عظیم کنه اما هنوز بعد از18سال هنوز موفق نشده و طی گزارسات جدید رئیس اون باند مرده و پسرش به جاش گروه رو رهبری میکنه عموم ازسن 6سالگی من رو به کلاس های تکواندو و جودو و کاراته میفرسته چون تصمیم داشته منم وارده شغله خودشو کنه حدود سه سال رو جهشی تو مدرسه خوندم چون هوش و استعدادم واقعا ستودنی بوده تو سن 15-16 سالگی وارد دانشگاه افسری شدم و بعد از اون عموم که الان بابام صداش میزنم منو وارد حرفه ی خودشون کرد الانم که به خاطر موفق شدن تو چند ماموریت عظیم سمت سروانی بهم محول شده در اصل منم برای این که از اون باند انتقام خون خانوادم رو بگیرم وارد این حرفه شدم.

واااااای باز یادم افتاد ای خــــــدا...امروز بهم یه ماموریتی خورده میدونید چیــــــــه؟ امروز بابا بهم گفت که جدیدا متوجه شدن که توی دانشگاه...مواد بین بچه ها پخش میکنن بهم ماموریت خورده به عنوان یک دانشجو وارد دانشگاه بشم و اون گروهی رو که این کارو میکنن شناسایی کنم...از فردا باید وارد دانشگاه بشم میون اون دانشجوهای کودن.جیــــــــغ

با صدای زنگ در از فکر و خیالاتم بیرون اومدم!ای وای من لباسامم عوض نکردم که. سریع دویدم و درو باز کردم که با چهره ی گوگولیه بابا یا همون عمو امیرعلیم مواجه شدم.

-سلام بابایی

-سلام به دختر گل خودم مروارید هر وقت بهم میگی بابا جون میگیرم

-بــــــــــــابــــــــای ی

-جووووووونم

با خنده وارد خونه شدیم

بابا-دخترم چرا لباساتو عوض نکردی زود عوض کن بیا کارت دارم

-چشم بابایی

سریع لباسامو عوض کردم و رفتم نشستم بغله بابا

-جونم بابای؟

-دخترم میخواستم راجبه اون ماموریت باهات صجبت کنم

-بفرمایید بابا جون

-ببین وارد دانشگاه که شدی طبق توضیحاتی که قبلا واست دادم میگی از دانشگاه...توی اصفهان انتقالی گرفتی اینجا تو تهران و چند ترم اینجا مهمانی اونجا یکی دیگه هم بهت کمک میکنه و با هم باید این ماموریت رو پیش ببرید

-هـــــــــــان؟کی؟

-بچه جان هان چیه؟

-یه واژه با سه حرف.بعدم یه خنده ی گشاد زدم

عمو خندید و گفت برو دخترپرو

-این شخصی که میخواد به تو کمک کنه از جای دیگه ای میاد و خیلی حرفه ای هست یعنی سرگرد ارمین کامیاب

-ایش درجش از من بالاتره!ولی چشم حواسم هست

-سعی کن اونجا به کسی اعتماد نکنی در ضمن لنزقهوه ای میذاری اسلحه ات هم همیشه همراهت باشه گردنبندت هم که ردیاب داره همیشه گردنت باشه

-چرا لنز؟

-کار از محکم کاری عیب نمیکنه دخترم الانم بر بخواب که واسه فردا باید زود پاشی بری ساعت کلاساتم که بهت دادم

-چشم بابا شب بخیر

-شبه تو هم بخیر دخترم

راه افتادم سمت اتاقم.از بچگی عمو منو چندین کلاس زبان ثبت نام کرده بود یعنی انگلیسی-فرانسه-المانی-ایتالیایی اوووووف با بدبختی یادگرفتما فکر نکنید اسون بوده پیانو و گیتار و ویولن هم میتونم بزنم

وااای باز به فکر فردا افتادم رفتم زیر پتو اول یه فاتحه واسه پدرو مادر خوندم بعدم به اغوش خواب رفتم...

صدای زنگ ساعت گوشیم داشت دیوونم میکرد.اصلا این چرا الان داره زنگ میزنه؟ یهو هوشیار شدم واااای امروز روزه دانشگاه و مصیبته اخه خودم این همه رفتم دانشگاه بسم نبود اینم اضافه شد اصلا از محیط دانشگاه خوشم نمیومد دسته خودمم نبود وااای دیرم شد ساعت الان هشته من نه کلاس دارم!سریع رفتم مسواک زدم و صورتمو شستم بعدم نشستم که به صورته محترم رسیدگی کنم اول از همه لنزم رو گذاشتم و فقط یه برق لب به لبای سرخم زدم همینم زیادی بود من دختر بسیار هلوییم!اعتماد به لوسترم تو حلقم.خوب میریم سر توصیف خودم!خوب بنده چشام یه چیزی تو مایه های سبز-ابی-توسیه که هر دقیقه یه رنگ میشد البته به رنگ لباسمم ربط داره ها ولی فکر کنم در اصل ابیه من داره دیرم میشه اون وقت دارم خودمو تجزیه تحلیل میکنم! خوب موهامم که قهوه ای روشنه یعنی خیلی روشن و براق با رگه های طلایی,فر درشتم که هست انگار که بابیلیست کشیدم تا پایین کمرمم میرسه که دیگه دارم از دستشون دیوونه میشم چون خیلیم پرپشته واقعا نگه داریشون سخته اگه به خودم بود الان صد دفعه از ته زده بودمشون ولی چه کنیم که بابا عاشقه موهامه و نمیذاره.لبای غنچه ی سرخی هم دارم کلا خیلی خوشگلم یعنی همه این طور میگن و من همیشه از این بابت خدا رو شکر میکنم.

خوب موهامم فرق کج کردم یه ذره اش هم ریختم تو صورتم بریم سراغ انتخاب لباس یعنی لذت بخش ترین بخش کار!

یه شلوار مشکی تنگ و یک مانتوی سورمه ای خیلی خوکشل که اندامو به رخ میکشید تنم کردم یک مقنعه مشکی هم سر کردم

اووووف چه جیگری شدمممممم

کفشای ادیداس سرمه ایم رو هم پوشیدم و پیــــــــش به سوی بدبختی!

سوار کمری سفیدم شدم با این که 22 سالم بود اما خیلی بچه تر نشون میدادم ولی تو کارم فوق العاده جدی و حرفه ای بودم اگه یه ذره دیگه بیشتر تلاش کنم به درجه ی سرگردی هم میرسم یوهووووو.تا حالا ماموریت های پر خطر زیادی رفتم تو یکی از ماموریت هام شانس زنده موندنم ده درصد بود اما من کسی بودم که عاشقه ریسک کردنه و از هیچ چیز واهمه ای نداره الا خدا.از اون ماموریت هم به شکر خدا موفق و سربلند بیرون اومدم و کلی افتخارم نصیبم شد الان دیگه همه به کاار من اعتماد دارن و کلی روم حساب میکنن و من چه قدر از این بابت خوشحالم.

ساعت 8:55 مین بود و من 9 کلاس داشتم با سرعت سرسام اوری میروندم که متوجه شدم یک ماشین پلیس داره بهم علامت میده بایستم.ای تو روحت لعنت من خودم دیرم شده حالا باید به تو هم جواب پس بدم؟سریع زدم بغل اونم زد بغل 2تا افسر بودن که فقط یکیشون پیاده شدو اومد دمه پنجره ایستاد و دهنه مبارک را باز کرد

-خانم کمربند که نبستین,سرعتتون هم که بسیار بالا بوده سبقت غیر مجازم که میگرفتین مادارکه ماشین و گواهینامه تون رو بدید و همچنین ماشین منتقل میشه پارکینک!

هی این چی داره میگه؟

-اوهو کجا با این عجله پیاده شو با هم بریم برو کنار من دیرم شده ماموریت دارممممممممم

-هوی خانم موظب حرف زدنت باش پیاده شو ماشین رو باید ببریم پارکینک یه پوزخند مسخره هم زد و گفت خانم شما رو چه به رانندگی؟

دیگه جوش اوردم.اااااااای نفسسسسس کــــــــــــــش

-تو میدونی داری با کی حرف میزنی

-اره با یه خانم کوچولو

دیگه داشتم میترکیدم یعنی این قدر بیبی فیسم که این جوری داره حرف میزنه؟؟؟؟؟؟؟؟سریع کارتمو دراوردم و جلوش گرفتم تا دید کارتو از دستم قاپید و چشاش شد قد بشقاب

-برو انور تا گزارش نکردم رفتارتو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیچاره زبونش بند اومده بود بنده خدا حقم داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع احترام گذاشت که من شخصا گرخیدم.اخه این چه وضعشه وسط خیابون ترسیدم خوب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید جناب سروان خواهش میکنم من عذر میخوام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جمله بندیت تو حلقم بیچاره چه قدر هول شده که حرف زدنشم یادش رفته اوخـــــــی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اقا برو اونور من کار دارم دیگه همچین رفتاری با هیچ کس ازت سر نزنه چون اون موقع راحت از این موضوع نمیگذرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع رفت کتار منم شوار شدمو گازشو گرفتم تا رسیدم به دانشگاه از شانسه خوبم یه جای پارکه خالی بود سریع ماشینو پارک کردم و وارد دانشگاه شدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب حالا کلاسم کدومه؟ای خدا...با بدبختی کلاسمو یافتم اوه اوه ساعت که 9:15 میباشد حالا چه کنممممممم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع در کلاسو زدم و وارد کلاس شدم همه ی نگاه ها چرخید به طرفم!وا اینا چرا این جوری نگاه میکنن؟مگه جن دیدن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میتونم بیام تو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به ساعتتون نگاه کردین؟میدونید چنده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما منو سر پا نگه داشتین که این سوالو ازم بپرسین؟نشسته هم میتونم ساعتو بهتون بگما!درضمن ادم مهمونشو دم در نگه نمیداره یه تعارفی چیزی...اخه من این جا مهمانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها داشتن با لبخند به زبونه درازم نگاه میکردن.خو چیکار کنم؟باید شادو شنگول نشون بدم دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد فکر کنم بهش برخورد چون داشت رنگ عوض میکرد.مری دیوونه مگه افتاب پرسته که رنگ عوض کنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نخیر من خودم ساعت دارم نمیخوام ساعتو از شما بپرسم بعدم مهمون این قدر پرو نوبره والا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-استاد داشتیم؟پزه ساعتتون و به من میدید؟منم ساعت دارماااا ولی پز نمیدم اخه خیلی خجالتیم فکر کنم شما هم فهمیده باشی بعدم درست فهمیدین من نوبره بهارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم یه لبخند شیطون زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-البتــــــه از شواهد معلومه چه قدر خجالتی هستین شما رو ول کنن میای منم میزنی به خدا !بعدم من پز ندادم خبر دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- استاد دور از جونم!من مگه از نمرم سیر شدم که شما رو بزنم شاید اگه معلمم نبودین اونم شایـــــــــــــد ولی الان نچ از نمرم سیر نشدم بعدم خبرتون رو درباره ساعت دریافت کردم اجازه نشستن صادر میکنید به جونه شما نباشه به جونه خودم خسته شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه همه داشتن میخندیدن استادم خندش گرفته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله اگه تا صبحم با شما بحث کنم شما یه جوابی تو استین دارین بفرمائید تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الان صبحه استاد باید میگفتین تا شب.شرمنده اخلاقه ورزشیتونم که سوتی رو گرفتم بعدم درسته استین من زیادی گشاده کلماته توش زیادن هی میخوام تنگش کنم یادم میره .ای دله غافل! الانم با اجازه میام تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای بلند گفتم یاالله و وارد کلاس شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه بچه ها ولو شده بودن استادم خندش گرفته بود و با گفتن بفرمائید از جلو در کنار رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چهره ی متفکر وسط کلاس ایستاده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب حالا افتخار به کدوم صندلی بدم روش بشینم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای بیا اینجای پسرا با دخترا قاطی شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یه مین سکوت بفکرم!اهـــان واسه این که دعوا نشه جای استاد میشینم!بعدم با یه قیافه گربه شرکی زل زدم به استاد و مظلوم نگاش کردم یهو پقی زد زیره خنده بیشووووور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی پرویی به خدا برو بشین که اگه بگم نه تا شب باهام بحث میکنی که قبول کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اورین این چه خوب منو شناخته ها اورین اورین سووووووووت برا این استاده خفن.میخوره 26 یا 27 سالش باشه چه قدرم خوشجله شیطون!ای مروارید بی هیا هیزززز!چشای مشکیش منو کشته هاااا مثله شب سیاهه لامصب ادم توش گم میشه ولی نیدونم چرا حسه جالبی بهش ندارم یه جورایی مورمورم میشه وووی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من به این مظلومی استاد اخه این چه حرفیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم رفتم نشستم رو صندلی استاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استاد با خنده گفت خیلی رو داری به خدا بعدم تک سرفه ای کردو ادامه داد جوب دیگه میریم سره درس!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شروع کرد به درس دادن منم داشتم با دقت گوش میکردم یهو وسطه درس دادنش گفت راستی معرفی نکردین خودتونو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صبح بخیر استاد!به نام خدا بنده مروارید س...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم بگم سپهری که لال شدم داشتم سوتی میدادما!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-س...سینایی هستم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب از کدوم شهر مهمان شدین این دانشگاه به این مشهوری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-استاد یه ذره هندونه بذارین زیره بغله دانشگاهتون!من از اصفهان اومدم تهران چون حس میکردم پایتخت محله بهتری برای انجام کارای بزرگ و پیشرفت های عظیمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حرفت درسته در هرصورت خوش امدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میسی نه... یعنی مرسی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تک خنده ای کرد و گفت به ادامه درس میرسیم.تا اخره کلاس داشت مثله بز کوهی درس میداد!خاک تو سرم که خل شدم رفت!اخه مگه بزه کوهیم درس میده؟مری جون خوب میشی عزیزم زیاد به خودت فشار نیار!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-استاد ترو خدا لاقل این 5مینه اخرو بیخیال درس دادن شین من مخم داره فوت میشه از فشار زیاد یه استراحت بدین دیگه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثله این که حرفه دله همه رو زدم چون تا حرفم تموم شد همهمه های استاد راست میگه و استاد استراحت بدین و این چیزا شروع شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه کلاس تمومه میتونید این 5مینه اخرو برید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیل تشکرات به سوی استاد جاری شددددد منم سریع از میون جمعیت جیم زدم اومدم بیرون!اخیششششششش خسته شدما برم یه چیزی بکوفتم.کوفت چیه بی ادب میل کنم!اهان بله وجدان جان منظورم همون بود. در حاله بحث و جدال با خودم بودم که یه دختره با نمک جلوم ایستاد!بی ادب این همه جا باید حتما میومد جلو من مثله درخت سبز میشد؟بزنم لهش کنم؟خوب شاید کاری داره؟اره احتمالش هست!کنجکاو زل زده بودم به دهنش که صداش درومد!ای جون بکنی بنال دیگه از فوزولی پکیدممممممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر مرموزه درختیه گفت سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-علیک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منو یادت میاد مروارید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم و تمرکز زوم کردم رو صورتش بلکه فرجی شود شروع کردم به سرچ کردنش تو ذهنم اهان یادم اومد!من چه باهوشممممم برم یه اسفندی دود کنم واسه خوده خوشمله باهوشم! اعتماد به سقفو جونه داداش حال میکنی؟این دختره دوست دوران بچگی و دبستان و راهنماییم بود عزیــــــــزم مثله خواهرم بود ولی از وقتی خونشون رو عوض کردن از هم دور افتادیم و دیگه خبری ازش نداشتم چه روزایی بودا.جوانی کجایی که یادت بخیر!تو خاطراتم داشتم شنا میکردم که یهو دیدم ای دله غافل توش غرق شدم!یهو دیدم با شدت یکی بغلم کرد تو هنگه این حادثه بودم که دیدم دارم ابلمو میشم دیر بجنبم له میشم تو این لحظات سخت بودم که شوک دیگه هم بهم وارد شد دیدم دختره منو تو بغلش گرفته و های های داره گریه میکنه چشام گشاد شد!داره گریه میکنه چرااااا؟اشکش که دمه مشکشه؟خاک تو سره بی احساسه بی عاطفت کنم مری دیوونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو گفت خیلی نامردی که منو یادت نمیاد مروارید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صدف اجی له شدم جیگر یه ذره یواش تر دارم پودر میشم جونه داداش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو صدای گریش قطع شد وگفت میدونستم منو یادت نمیره اجی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره معلومه یادم نمیره(اره ارواح عمم)حالا میشه ولم کنی؟ابلمو شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خدا نفسم داشت بند میومد چه زوری داشت لامصب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو منو ول کرد و شرمنده گفت ببخشید بس که هیجان زده شدم تو رو هم ناکار کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم و گفتم اشکال نداره باو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اظهار دلتنگی و ماچ و بوسه و ابیاری شدنم توسط صدف سریع گفتم صدف بیا بریم یه کافی شاپی چیزی ابرومون رفت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف هینی گفت و سریع گفت اصلا حواسم نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا شانس اوردیم کسی اون ورا نبود وگرنه معلوم نبود چه صفحه هایی که پشته سرمون نمیذاشتن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا بریم بیرون از دانشگاه صدف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بریم راستی ماشین داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره گلی بیا بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشینم شدیمو به سمته یک کافی شاپ دنجی که پاتوقه خودمو دوستای دانشگاهم بود حرکت کردم که یهو صدف پرسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مروارید تو که چشمات ابی بود پس اینا چیه دختر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع هول شدم وای حالا چی بگم بهش ؟صدف دختره خیلی باهوشیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیز... چیزه میدونی صدف رنگش الان که بزرگتر شدم زده تو ذوقم زشت شده دیگه دوسش ندارم واسه همین این لنزرو میذارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف مات و مبهوت از چرت و پرتای من مونده بود!اخه این دری وریا چی بود که من گفتم؟کدوم شاسی باور میکنه اخه؟حالا خدا رو چه دیدی شاید صدف باور کرد منتظره عکس و العمل صدف بودم که یهو گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیـــــــــــــــــــــــ ـــــــــلی دیوونه ای احمق یادمه چشای تو تو مدرسه تک بود الحق که دیوونه و ناشکری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لحنه نه چندان دوستانه ای گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صدف جون وقتی چیزیو نمیدونی خواهشا اظهار نظر نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ناشکر نبودم هیچ وقت نبودم اگه بودم وقتی پدر و مادرمو از دست دادم ناشکری میکردم رو این حرف شدیدا حساس بودم به خصوص که من همیشه هم شاکر خدا بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف که از لحنه من جا خورده بود با لحنه شرمنده ای گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منظوری نداشتم به خدا مروارید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من اگه ناشکر بودم وقتی پدر و مادرمو از دست دادم قید خدا رو میزدم صدف دیگه راجبه این موضوع بحث نکن نمیخوامم هیچ کس تو دانشگاه متوجه رنگه چشام شه پس لطفا جار نزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی عصبی شده بودم و کنترلی رو حرفام نداشتم یاده پدر و مادرم برام زنده شده بود و تحملش سخت بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف با صدای لرزانی گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مروارید منو این جوری شناختی؟دهن لق؟من همیشه راز دارت بودم یادت رفته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا داشتم دقو دلیمو سره صدف بیچاره خالی میکردم؟خاک تو سره نامردم کنن که باعثه رنجشش شدم صدف همیشه مثله خواهرم بود همیشه راز داره من بود چطور تونستم همچین حرفی رو بهش بزنم؟اهههههه لعنت به من لعنــــــــــــــت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با پشیمونی گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ساری صدف یک ان یاده پدر و مادرم افتادم کنترلمو از دست دادم شرمنده واقعا شرمنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو همین لحظه جلو دره کافی شاپ توقف کردم که صدف سرمو تو اغوش کشید و گفت میدونم اجی خودتو ناراحت نکن من هیچ وقت ار حرفای تو دلگیر نمیشم چون قلبه مهربونتو میشناسم فدات شم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از این همه بزرگواری صدف قلبم به درد اومد و منم سفت بغلش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند لحظه برای تغییر جو گفتم ایششششش جمع کن بساطتو ضعیفه بریم تو که گشنمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف پقی زد زیره خنده و شد همون صدفه شوخه تو مدرسه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بریم نفله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده از ماشین پیلده شدیم و وارد کافی شاپ شدیم و دنج ترین جای ممکنو انتخاب کردیم و نشستیم و بعد از دادنه سفارش قهوه و کیک میخواستم شروع به صحبت کنم ولی قبلش خیره شدم به صدف.صدفم خیلی تغییر کرده بود واسه همین اول نشناختمش خوشگل تر شده بود صدف چشملی قهوه ای تیره با پوسته نه سفید نه سبزه بود یه چیزی تو مایه های سفید و سبزه بود با لبای غتچه لی و موهای هم رنگه چشاش و جثه ای ظریف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوردی منوووووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خونسرد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه خوردنی هستی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد جوابمو بده که سفارشارو اوردن که اونم دیگه بیخیالش شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مروارید خیلی خوشگل شدیا بلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جرئه ای از قهومو خوردم و گفتم :بودم هانی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بر منکرش لعنت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بههههههله دیه.چه خبر از پدر و مادرت اجی صدفم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهی کشید و گفت طی یک تصادف فوت شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیــــــــــــلی ناراحت شدم واقعا دوسشون داشتم خیلی به من محبت کرده بودن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واقعا متاسفم اجی پس الان کجا زندگی میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با همون بغض تو صداش گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پیشه مادر بزرگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بمیرم واست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خدا نکنه مری خواسته خدا بوده وللش از خودت بگو هنوز پیشه همون عموتی که بهش میگی بابا؟درسته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره گلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی شد که سر از اصفهان دراوردی؟گفتی از اونجا انتقالی گرفتی دیگه درسته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایا منو ببخش که مجبورم دروغ بگم شاید یه روز همه چیرو به صدف گفتم ولی الان وقتش نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره راستش با بابا تصمیم گرفتیم یه چند وقتی از تهران دور شیم بلکه این خاطراته تلخو فراموش کنیم چند سالی اونجا بودیم که من دانشگاه قبول شدم چند ترمی اونجا بودم که به بابا گفتم دوباره برگردیم تهران اونم قبول کردو گفت چند ترم مهمان باشم که اگه دوباره خواستیم بر گردیم مشکلی نداشته باشه اگه نتونستم عادت کنم و راحت نبودم دوباره برمیگردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف نمیدونست بابا پلیسه یعنی هیچ کس از همسایه ها و این ور و اون ور نمیدونستن بابا و عمو با هم چند تا کارخونه شریکی داشتن که بعد مرگه پدرم سهمش به من رسید و عمو سهممو به نامم کرد و همیشه سوده کارخونه ها رو به حسابم میریزه و نمیزاره بهشون دست بزنم میگه تو مثله دخترمی و خودم خرجتو میدم اون پول بمونه واسه بعده مرگ من.واقعا هیچ چیزم برام تا الان کم نذاشته الهی که من فداش شم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مریییییی نریا همین جا بمون من خیلی تنهام تازه پیدات کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش یه قطره اشک از چشمش چکید... بمیرم واسش که این قدر درد کشیدس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گذاشتم رو دستشو گفتم منم تازه پیدات کردم و مطمئن باش به این اسونیا تنهات نمیذارم و ولت نمیکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف لبخندی زد و دستمو فشرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا از پیدا کردنش خوشحال بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از خوردنه قهومون عزمه رفتن کردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صدف پاشو بریم دیگه دیر شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نذاشتم صدف حساب کنه و خودم حساب کردمو بعدم به طرفه ماشین حرکت کردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صدف ادرس بده میرسونمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مزاحم نباشم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه پس گردنی بهش زدم و گفتم واسه من ادای ادمای مودب و در نیار نکبت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف در حالی که گردنشو میمالوند گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خاک تو سرت مرواریده خر دستت چه سنگین شده بیشعووووور اصلا باید با تو مثله عمله ها حرف زد لیاقته خوب حرف زدنو نداری که اصلا وضیفته گمشو برو...ادرسو داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینههههه همین صدفو میخواستم که گیر اوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده ماشینو روشن کردمو راه افتادیم وسط راه کلی صدف با اهنگ ادا اصول دراورد که مرده بودم تو مدرسه همیشه منو صدف شر ترین بودیم البته اول من بعد صدف همیشه هر اتفاقه شومی میافتاد اول به اکیپ ما گیر میدادن اخه 4نفر بودیم من و صدفو مژده و مژگان که دو قلو غیر همسان بودن -راستی چه خبر از مژگان و مژده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو صدف با هیجان گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یه خبر خوفففففففففف !خوب شد یادم انداختی این دو تا پت و متم تو دانشگاهه ما هستن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی شوکه شدم واقعا خوشحال شدم با جیغ گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چــــــــــــــــــــــــ ی؟دروووووووووووووغ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف که از صدای جیغه من جا خورده بود گوشاشو سریع گرفت و چهرشو کرد تو هم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چته دیوونه!من گوشامو لازم دارماااااااا بعدم که این قدر شوقو ذوق نداره که من هر روز این قدر از دسته این دو تا حرص میخورم که میخوام هر سه مونو با هم بکشم شرای دانشگاهیم که فکر کنم با اومدن تو همون یه ذره کنترلی که رو رفتارمون داشتیمم از دست بدیم و اگه بخوایم این جوری ادامه بدیم از دانشگاه شوتمون میکنن بیــــــــــــــــرون !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به این جا ش که رسید غش غش خندیدو گفت:اتفاقا چند وقت پیش داشتن از تو حرف میزدن و ارزوی دیدنه تویه تحفه رو میکردن!کجان که ببنین که رو سرمون نازل شدی!فکر کنم از خوشحالی زیاد 2تا سکته رو رد کنن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که حسابی سره کیف بودم انگار که به خر رانی داده بودن ذوقیده بودم برای همین رو به صدف با هیجان بالایی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وااااااااای اگه بدونی چقدر دلم براشون تنگولیده بود بعدم نکبت از خدات باشه که این فرشته اسمونی از اسمون واستون نازل شده!راستی پس امروز کجا بودن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیروز مژگان حالش خوب نبود اومد دانشگاه فکر کنم سرما خورده بود میدونی که یکی از اینا مریض شه اون یکی هم صد در صد میگیره پس احتمال میدم هر دوشون الان تو تخت خوابشون باشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهشون نگو که منو دیدی فردا دیدنه چهره های بهت زدشون حالش بیشتره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ارهههههههه شوکه میشن در حده بنز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اینجا که رسید وارد کوچه ی صدف اینا شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همین کوچس دیگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره عزیزم همون خونه در مشکیس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوی در نگه داشتمو گفتم :خوب دیگه شرت کم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منظورت همون خیر بود میدونم هانی!بیا بالا باو فکر کردی میذارم همین جوری بری؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه منظورم که همون شر بود ولی باید برم خونه گرسنمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو صدف چشاش برقی زد و گفت:پس باید ناهار بیای خونه ی ما بخوری بدو پیاده شو مرواریدددددد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اه بهونه بهتر از این نبود اخه؟بابا باید برم اداره!حالا جوابه اینو چی بدم من!میترسم ناراحت شه خوب منم که گشنمه میرم یه دلی از عذا در میارم یه ناهار مجانیم میوفتم دیگه زودی هم میام بیرون اره همینهههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه برو من ماشینو پارک کنم میام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ذوق و شوق گفت:نپیچونیا بدو بیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایا ببین سابقم پیشه اینم خرابه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند عریضی زدم و گفتم:باشه بابا اومدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع ماشینو پارک کردم و وارد شدیم.خونه ی صدف اینا تو طبقه ی سوم یه ساختمون 5طبقه بود.بعد از پیاده شدن از اسانسور تو طبقه ی سوم صدف سریع کلید انداخت و درو باز کرد و رفتیم داخل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف:مامانیییییییییی کجایی که مهمون داریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای داده صدف مامانیه صدف سریع از اشپزخونه اومد بیرون و گفت:بچه چه خبره مگه سر اوردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این دفعه من جوابشو دادم:بله سره دوستش مرواریدو اورده سلام مامانیه صدف مامانیه منم میشید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا میدونه که چقدر این زنه دوست داشتنی رو دوست داشتم اون موقع ها خونه ی صدف اینا زندگی میکرد منم که هر روز تلپ بودم اونجا واسه همین همیشه منو صدف پیشه مامانی بودیم اونم ماهارو خیلی دوست داشت فکر نمیکردم که منو یاد باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام دخترم خدا نکنه بله که مامانیه شمام میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپس رو به صدف که میخواست یه چیزی بگه گفت:صدف دوستتو معرفی نمیکنی؟چهرش خیلی اشناش مادر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف با شور و ذوق گفت:مامانی این همون مرواریده که همیشه خونه ی ما بود همیشه با هم بودیم همیشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامانی نذاشت ادامه حرفشو بگه و سریع گفت:وایییییی باورم نمیشه اون دختره شرو شیطون این قدر بزرگ شده باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و سریع با یه حرکت منو تو اغوش کشید.تو اغوشش حسه خیلی خوبی داشتم که یهو این صدفه پارازیت خودشو انداخت وسط

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ههههههوی مروارید بیا این ور ببینم که هنوز دو مین نشده اومده داری مامانیمو ازم میگیری؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده از اغوشه مامانی جدا شدم و رو به صدف گفتم:کور شود انکه نتوان دید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف به طرفم خیز برداشت که مامانی سریع اومد جلومو رو به صدف با اخم ساختگی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینن چه طرزه پذیرایی از مهمونه؟غذا هم سرد شد بذارید بعده غذا الانم برید لباساتونو عوض کنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دو چشمی گفتیمو به طرفه اتاقه صدف حرکت کردیم وارد اتاق که شدیم خودمو انداختم رو تخت و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه ملوسه اتاقت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مثله صاحبش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عزیزم اینجا دستشویی نیستاااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع یه بالشت برداشتو خواست پرتاب کنه سمتم که سریع گفتم:تو رو خدا بعد غذا گشنمه بزار انرژی داشته باشیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف که قانع شده بود چشم غره ای واسم رفتو گفت بعدن به خدمتت میرسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده لباسامونو در اوردیم خوبه که همیشه زیر مانتوم لباسه خوب تنمه هااااا!پوووووووووف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد اشپزخونه که شدیم بوی قرمه سبزی مستم کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دسته گلت در نکنهههههههههههه مامانی من که مردم از گشنگی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع نشستمو یه بشقاب برای خودم غذا کشیدمو تا تهشو خوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدف:نترکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو حواست به خودت باشه نه منه باربی چون باربیا نمیترکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پاشوبابا بریم بیرون بسه خوردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم و از مامانی تشکر کردمو با صدف رفتیم رو مبلا نشستیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هی وای من!من دیرم شدددددددد یهو سیخ شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صدف باید برم دیرم شده وایییی الان بابا میاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یه ذره دیگه بمون خوب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- با عجله از جام پاشدمو گفتم مرسی صدفی بازم مزاحمتون میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع لباسامو تنم کردمو بعد از خداحافظیه سرسری سوار ماشین شدمو به طرف خونه حرکت کردم!وقتی رسیدم خونه لباسای فرممو پوشیدمو به طرفه اداره راه افتادم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از پارک کردنه ماشین به طرف در ورودی رفتم سرباز دمه در برام احترام گذاشت خیلی جدی و محکم وارد شدم وقتی لباسه فرمم رو میپوشم یه ادمه جدید میشم یه ادمه سنگی یه ادمه بی احساس که با احدی شوخی نداره همه به شدت ازم حساب میبرن و اخلاقمو میدونن به سمت اتاقه سرهنگ(پدر)حرکت کردم با زدن چند تقه به در و صدور اجازه ی ورود وارد اتاق شدم و پاکوبیدم و احترام گذاشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام جناب سرهنگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام سروان بیا بشین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با قدم های محکم رفتم و نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب چه خبر سروان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امروز روزه خاصی نبود و اتفاقه خاصی هم نیفتاد ولی فهمیدم چند تن از دوستانم توی این دانشگاهن و با وجوده اونا کاره منم اسون تر میشه و میتونم اطلاعات زیادی ازشون کسب کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوبه گزارشتو کامل منم برام بیار میتونی بری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم و دوباره احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم و به طرفه اتاقه خودم حرکت کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کش و قوسی به بدنم دادمو دستامو کشیدم وای تمومه بدنم خشک شدهههه اوپس هوا هم که تاریک شد.تا الان داشتم به کارام رسیدگی میکردم بهتره دیگه برم خونه!سریع وسایلمو جمع و جور کردمو کیف و وسایلمم برداشتم و اومدم بیرون و به طرفه ماشین حرکت کردم!اوه اوه این جا رووووووو نامرد زده ایینمو ترکونده!بیشوره بی شخصیته الاغغغغغغغغ باید بره گاری برونهههههههههههه نه اصلا ماشین لباس شویی باید سوار شه نهههههه اصلا باید سواره گاو و گوسفند شهههههه همین جور داشتم به این دیوونه ای که زده و در رفته فحش میدادم که یهو با صدایی 6متر پریدم هوا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خانم فحشاتون تموم شد بنده کارمو بگم اگرم تموم نشده ادامه بدید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع چادرمو جلوشو با دست گرفتم که معلوم نشه پلیسم نمیدونم چرا دلم نمیخواست بدونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورته پسره رو نمیتونستم درست ببینم چون تو تاریکی بود ولی برقه چشماش که با شیطنت بهم زل زده بودو کامل تشخیص دادم!یهو یاده موقعیتم افتادم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوا که تاریکه نکنه منو بدزده؟؟؟؟؟؟خاک تو سرت مری مثلا پلیسی! اره خواست کاری کنه یه فیلیپینی میزنم فکش بیاد پایین!شیرههههههه مروارید!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا چرا من دارم جو الکی میدم ما الان جلو پاسگاهیم این که غلطی نمیتونه کنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا باب الحوائج اصلا این کیه؟سریع به خودم اومدم و شدم همون مروارید پلیس و جدی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع یه اخم کردم که صورتم با جذبه نشون بده جذبم تو حلقه خودمممممممممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اقا اولا سننه مربوط که فحشام تموم شد یا نه؟دوما نخیر تموم نشده هنوز امواتش مونده اونا رو هم فوش بدم تموم میشه الانم برو مزاحمه کاره من نشو!ضمنا ادم وقتی میخواد با یک بانوی محترم حرف بزنه عین جن از پشت سر نمیپره که طرف سکته رو بزنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو تلپی زد زیره خنده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو اب بخندی چلغوز!بزنم فکشو بیارم پاییناااااااااااااااا!مری اروم نفسه عمیققققققققققق.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این که چهرشو درست نمیدیدم اما چه خوگشل میخندید!مری بیحیا شدی جدیدنااااااااا چشا درویششششششششش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره بریده بریده میون خندش گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میخواس...تم به خاط...ره توهینات یه چیزه خفن بهت بگم ولی خداییش خیلی باحالی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این چی گفت؟اصلا به این چه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی میگی تو مستی یارو؟تو تهشی یا سرش که دخالت میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نچ من هوشیاره هوشیارم بعدم سرو ته چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یارو شاسیه ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا نابغه پیاز دیگه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول نگرفت چی میگم بعدش دوباره زرت زد زیره خنده!ای رو اب بخندییییییییییییییی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای دخترثواب کردی امشب موجبات شادیه منو فراهم کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببین من نه برف شادیم نه تو تو تولد که شادی کنی الانم بیا برو تا نزدم کتلتت کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو جلو دهنمو گرفتم خاک تو سره سوتیم کنن اخه این کتلت چی بود من بلغور کردممممممممممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه داشت غش غش میخندید!بعد از اینکه خنده هاش خیره سرش تمومید زبونش باز شد.با خنده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا چرا اون چادرو اون قدر چسبیدی؟نترس بابا نمیخورمت!اومدم بگم من زدم ایینتو ترکوندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه متوجه خودم شدم!ای خدا منو بکشششششششششش.چادرو سفت چسبیده بودم و گوله شده بودم تو خودم ای خداااااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه مین وایسا این الان چی گفت؟این عروسکمو زدهههههههههههه؟حقش بود اون فحشایی رو که شنیددددددد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به به چه شجاع!تازه با نیشه گشاد(اداشو دراوردم)میگی ایینتو ترکوندم؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این قدر باحال اداشو در اوردم که خودمم خندم گرفته بود و یه لبخند بی اراده زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این پسره که دیگه ولو بود!اگه هر پسره دیگه ای بود بلایی به سرش میاوردم که حض کنه ولی نمیدونم چرا با این کاری ندارم چرا یه حسی دارم؟چرا در برابرش نمیتونم جدی باشم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جونه من یه بار دیگه ادامو درار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه اومدی سیرک؟بیا برو هاااااااا بیا برو من کار دارم میخوام برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو یه ماشینی که داشت از تو خیابون میگذشت نور چراغش خورد تو صورته ما!اون داشت منو بررسی میکرد من اونو!شاید 3ثانیه بیشتر نبودا ولی ته چهرش یادم موند خوشگل بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میگم من زدم به ایینت اومدم بگم چی کار کنم واست به جاش؟هزینشو بدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان حالتو میگیرم جنابببببب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هر کاری بخوام میکنی دیگه؟هر چی بخوام میدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه دیگه هر چیه هر چی اومدی و جونمو خواستی اون وقت باید جونمو به توی ازرائیل بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی شخصیتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تتتتتتتتتتتتتتتتتتت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اشتباه گرفتی خانوم...نه نه اقا!اخه چهرتون دخترونه میزد گمراه شدم !داشتم میگفتم ازراییل خان من نیستم من دوستش پریه مهربونم برو تا نگفتم بیاد جونتو بگیره!هر چند خریته محضه بخواد جونه تو رو بگیره و با خودش ببره اخه خیلی غیر قابله تحملی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این تیکه اخرشو با حرص گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده بلغور کرد:باشه پری جون حرص نخور بگو چی کار کنم دلت خنک شه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این شد حرفه حساب!اگه دسته خودم بود میزدمت ولی متاسفانه اسلام دسته منو بسته منم که تابع دستورات اسلامیم!بذار فکر کنم..... اهـــــــــــــــــــان فهمیدم!میخوام ایینه اون فراری قرمزو بترکونم باید خسارت اونو بدی!خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه بد که اسلام دسته پریه مهربونو بسته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم شیطون نگام کرد و ادامه داد:خواستت خیلی بالائه ولی چون تویی باشه!اونم ماشینه خودمه ولی عینه بچه هایی خدایی!امروز کلی باهات حال کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی ادببببببببببببب حال چیههههههههههه؟مری منحرف! گفت ماشینه خودشههههه؟ای جوووووون چه عروسکیه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من دلم نمیاد بزنم بهش که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به پسره که داشت منتظر نگام میکرد کردمو گفتم:نمیخوام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهربون خندیدو گفت:میدونستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میدونستی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره چون ادمایی مثله تو شیطون خیلی دله مهربونی دارن ولی هر کار بخوای میکنم پری جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بذار برم خونمون فقط کلی کار دارم برو شرت کم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دختر خیلی رکیا!ای ول داریا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میدونم از بچگی همین بودم دیگه برم بای بای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم دره ماشینو باز کنم که گفت:بابا این همه فک زدیم یه شماره ای چیزی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه امپر چسبوندممممممممممممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چادرو نمیبینییییییییییییییییییی یییی؟اصلا چه معنی میده یه دختر با یه پسر دوست باشه؟ایششششششش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه بابا قاطی نکن منظورم دوسته معمولی بود همین جوری مثله دو تا دوست و هم جنس!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لازم نکرده خدافظییییی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه بهش مهلت ندامو سوار ماشین شدم و گاز دادم.ولی این پسره عجیب ذهنه منو درگیره خودش کرده بود!چرا دربرابرش نمیتونستم همون مرواریده پر جذبه باشم؟؟بی خیال بابا اینم یکی مثله بقیه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خونه رسیدمو و سریع رفتم بالا.باید غذا درست کنم خداییش واسه خودم کد بانویی بودما.اشپزیم حرف نداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع لباسامو عوض کردمو و پریدم تو اشپزخونه!الان بابا میاد باید غذا بذارم.با این که داشتم از خستگی میمردم ولی با چشمای نیمه بازو تنی خسته قیمه رو بار گذاشتم و از خستگی روی مبل ولو شدم و چیزی نشد که خوابم برد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اشعه ی نور خورشید که به صورتم میخورد از جام پاشدم.من کی اومدم تو اتاق خوابم؟حتما بابا اورده دیگه.ساعت 10 هه من 12 کلاس دارم.خوب یعنی من علکی پاشدم دیگه!جیــــــــــــــــــ� �ــــــــــــــــــــــــ� �ـــــــــــــــغ!من که دیگه الان خوابم نمیبره وی جام نیمخیز شدم و به پشته تختم تکیه دادم وشروع کردم به فکر کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون یارو که قراره باهام همکاری کنه چه شکلیه؟اصلا چرا دیروز نیومد؟اصلا چرا من از بابا نپرسیدم؟اصلا اون چرا باید فکره منو مشغول کنه؟اصلا چرا هی من اصلا اصلا میکنم؟ایـــــــــــــــش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به من چه اصلا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب اونایی که دارن مواد بینه بچه ها پخش میکنن مطمئنن هدفی دارن.این دانشگاه دانشگاهه نخبه هاس ولی چرا اونا باید نخبه ها رو معتاد کنن؟طبق تحقیقات این گروه زیرمجموعه همون بانده عظیمیه که سال هاست دنبالشیم یعنی اگر بتونیم یه جوری وارد گروهشون شیم میتونیم به رئیس و هسته ی گروه برسیم.اما چه طوری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید با مه ی بچه ها رابطه ی دوستانه برقرار کنم و باحال باشم و تو مهمونیشون شرکت کنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر کاری میکنم حتی جونمم میدم اره میدم من واسه انتقامم هر کاری میکنم.یهو متوجه مشتای گره خوردم شدم.به خودم قول دادم قوی باشم هرگز گریه نمیکنم هرگـــــــــــــــز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم باش مروارید اروم باش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیرم شد دیگه برم حاضر شم.باید تیپ بزنم خفن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب چی بپوشم؟ااهان گرفتم!شلوار جین مشکیم+مانتو توسی+مقنعه مشکی+کفشه الستاره توسی!اوففففففف چی شدم!لنزمو هم گذاشتمو برقه لبمم زدم و کیفمو برداشتم و رفتم تو اشپزخونه یک شیرکاکائو هم برداشتم و زدم بیرون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایینم ناجوره وضعشا باید برم بدم درستش کنن.سریع از پارکینک زدم بیرون و به سمت دانشگاه حرکت کردم.دلم هوای سرعت کرده.دلت غلط کرده مری.یه کوشولو تو لو خداااااااااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پامو گذاشتم رو گازو...یــــــــــــــــــ� �ــــوهــــــــــــــــــ� �ـــو چه سرعتــــــــــــــی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم حال میکردم که دیدم یه ماشین داره از خیابون بغلی میاد بیرون.هه خوب ترمز میگیرم دیگه اینم گفتن داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا عــــــلی ترمزم چرا نمیگیره.وای چیکار کنم؟لحظه ی اخر یه مقدار ترمزم گرفت اما دیگه دیر شده بود چون ... نــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به شدت به پهلوی ماشین برخورد کردم.منگ بودم سرم گیج میرفت.شانس اوردم کمربندمو بسته بودم وگرنه حسابم با کرام الکاتبین بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا ماشینه چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوفففففففففففففف چه فراریه مامانیه!صاحبش فداش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو 2تا پسر از توش اومدن بیرون پسر که نه هلووو!اوه اوه اخمو ببینن اینا الان که منو میزنن لهم میکنن!هر لحظه داشتن به ماشین نزدیک تر میشدن و سرگیجه ی منم بیشتر میشد فکر کنم فشارم افتاده بود چون شیرکاکائویی رو هم که از خونه برداشتم نخوردمو گذاشتم تو کیفم.سرم رو فرمون بود که حس کردم دره ماشین به شدت باز شد و صدای اشنایی که با نگرانی میگفت:خانم حالتون خوبه؟.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بریده بریده در همون حال که سرم رو فرمون بود بود نالیدم:ب..له حالم خوبه شما برید منم الان میام بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کاملا مشخصه که چقدر خوبی!بیا بریم بیمارستان بابا.سرتو بلند کن ببینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد سرمو از رو فرمون بلند کنه که سریع بهش توپیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اولا خوبی نه و خوبید چایی نخورده پسر خاله نشو دوما من بمیرمم بیمارستان نمیام سوما دستت به بدنه عزیزه من بخوره خورشتت میکنم اخ اخ بیا برو دیگه میگم میام چه گیری هستیا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده گفت:باشه بابا من تسلیمم شلیک نکن بعدم بلـــــــــــه دیگه بدنه عزیزتون! بعدم سریع در و بست و با خنده رفت سمته ماشینه خودش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بــــــــــــــــــــــی ادب هیـــــــــــــــز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم بهش برسه کشتمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر میکنم فشارم افتاده چون بهم شوک وارد شده و از صبحم چیزی نخوردم عادیه شیر کاکائوی صبحمم که هنوز تو کیفمه.با بدبختی شیر کاکائو رو از کیفم در اوردم و به سختی بازش کردم که البته ناگفته نمونه نصفش سره باز کردنه درش ریختو به فنا رفت.لاجرئه سر کشیدمش.اخیش جیگرم حال اومد.ولی صدای این یارو اشنا بودا!حالا چرا رفتن تو ماشینشون نشستن بیرون میموندن من یه ذره دیدشون میزدم خو!مری بی حیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا این یارو این قدر خونسرده انگار نه انگار ماشینه چند صد میلیونیشو زدم ترکوندما منو باش فکر میکردم الان میاد یقه ی منو میگیره بعد منم میام از تو ماشین قفله فرمونو درمیارم و میگم ای نفس کـــــــــــــــــــش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعد همو میزنیم!خوب اینم از فانتزیه ما چه شیرین بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه حالم جا اومده بهتره برم پیششون دره ماشینو به ارومی باز کردمو پیاده شدم و به طرفه ماشینه پسره حرکت کردم و جلوی ماشین توقف کردم و به ارومی چند تقه به شیشه زدم و بدون این که نگاش کنم رفتم اونور ایستادم سریع پیاده شد و اومد حرفی بزنه که یهو چشمای جفتمون شد قده توپ پینگ پونگ نه یعنی توپه تنیس نه اصلا فوتبال!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این که همون پسر چلغوز دیشبیس!وای خدا من دیشب فقط یه ته چهره ای شو دیدم فکر نمیکردم این قدر معرکه باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمای سورمه ای یا همون ابی پررنگ داشت که توش رگه های ابی کم رنگم پیدا میشد و درخشش و برقه عجیبی داشت لبای قلوه ایش خیلی به چهرش میومد و پوستشم نه سفیده سفید بود نه سیاه سیاه یه چیزه واقعا متعادل بود.هیکلش و که هر کوریم میدید میفهمید ورزشکاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو متوجه شدم اونم داره منو بررسی میکنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو هر دومون پقی زدیم زیره خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میون خنده گفتم:هر چی عوض داره گله نداره تو زدی ایینمو داغون کردی منم ماشینتو حساب بی حساب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداییش خیلی بی انصافی کردم من خرجه میلیونی گذاشتم رو دستش ولی اون فقط ایینمو ناکار کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه خوش شانس بودی که دوباره منو دیدی بگو پسسسس تو نخه من بودی از خدا خواستی منو دوباره ببینی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایــــــش فانتزیتو عشق است

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس از قصد زدی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخه هر خری بود میفهمید همچین چیزی اتفاقی نمیشه البته بلا نسبته خر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کم نیاری یه وقتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه قول میدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اهــــــــــان پس کو چادرت این قدر چادر چادر میکردی و چسبیده بودی بهش؟یه نگاه از بالا تا پایین بهم کرد که راستش خجالت کشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عجب تیپــــــــی !ما رو باش فکر کردیم ازون بچه مذهبیایی که اون جور مثه خاله سوسکه چادرو دوره خودت پیچیده بودی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیز..چیزه...اصلا دلیلی نداره من به تو توضیح بدم که چون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدنه صحنه ی روبه روم حرف تو دهنم ماسید و چشام شد توپ بسکتبال!خدایا کرمتو شکر اخه مگه میشههههه؟مگه میشه دو تا ادمی که حتی همو نمیشناسن این قدر شکله هم باشن؟؟؟اونم یه دخترو پسر.این پسری که الان روبه روی منه دقیقا شکله منه فقط با چشمای خاکستری انگار که منو پسر کرده باشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره هم داشت با بهت نگام میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای اهم اهم چلغوز به طرفش برگشتم:چته تو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوردید همو بابا متین تو چرا دیگه داداش؟پریه مهربون توام چشاتو درویش کن دخترم دخترای قدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پسره که شبیه من بود و حالا فهمیده بودم اسمش متینه رو به چلغوز با حرص گفت:خفه ارمــــــــــــین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارمین یهو تلپی زد زیره خنده ای که رو اب بخندی.مثله این که از امین اباد فرار کرده ولی چه خوشگل میخنده مثله خودم د. تا چاله کوشولوام وقتی میخنده رو لپاش میافته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من-رو اب بخندی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متین-ببخشید خانم دسته خودم نبود بهتون خیره شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راستش من تا حالا کسی و این قدر شکله خودم ندیده بودم منم نگاهم غیر ارادی بود شرمنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متین اومد حرفی بزنه که ارمین سریع بشکنی رو هوا زد و با هیجان گفت:من دیدم چه قدر قیافت واسم اشناهه ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد یه نگاهی به منو متین کردو ادامه داد:خداییش خیلی شکله همید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم قیافه متفکری به خودش گرفت و گفت:مثله کارتونه شاهزاده و گدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جااااااااان؟این چی گفت؟این کارتونم میبینه؟این قدر باحال جملشو گفت که هر سه مون به هم نگاهی کردیمو ترکیدیم از خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو ارمین گفت:اااا نیگاش کنا بطریه شیرکاکائوشو گرفته دستش از اون موقع تا حالا داره به ما پز میده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد با یه لحنه مظلومی ادامه داد:خوب دلم خواست دیددده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه دلم براش ضعف رفت الهی من بمیرم که این دلش خواسته من خیلی ادمه مهربونی بودم از شیکمه خودم میزدم میدادم بقیه اونوقت این بطری رو دیده و دلش خواسته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو یه حرکت به سمت سوپر اونور دویدم تا این که به جوبه بزرگی که میونه سوپر و من بود رسیدم اگه میخواستم تا پل برم که فسیل میشدم پس با یه حرکته ژیمناستیکیه کاملا حرفه ای به اون سمته جوب پریدم و روی دو دوپا فرو اومدم و با زانو روی زمین خم شدم به طوری که یه دستم به زمین بود و بی توجه به نگاه هایی که بهم میشد وارده سوپر مارکت شدم و 6شیرکاکائو از تو یخچالش برداشتمو سریع پولشو حساب کردمو دوباره از رو جوی پریدم و نفس زنون رسیدم به ارمینو متین که ماته من بودم و رو بهشون گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شرمنده اگر زودتر میگفتید این قدر منتظر نمیموندید و منم این قدر شرمنده نمیشدم و سریع تر براتون میگرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم چرا اشک داشت تو چشام جمع میشد هنوزم لنزم تو چشمام بود ولی اشک هرگــــــــــز نمیریزم هـــــرگز.فقط گاهی نمه اشک میشینه تو چشمام مثله الان ولی هیچ وقت اجازه ریختن ندارن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگام با نگاهه اسمونیه ارمین برخورد کرد نمیدونم چرا یهو طرز نگاهش عوض شد و سرشو برگردوند ولی سریع به حالت عادی برگشت و گفت:اوه تو عذر خواهیم بلد بودی؟بده بخورم اونا رو که ضعف کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و با پرویی تمام پلاستیکو ازم گرفت متینم که انگار یخش باز شده بود گفت:دستت طلا منم میخوام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من-پس منم میخوام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارمین یه دونه به متین دادو یکیم برای خودش باز کرد و گفت:نه دیگه تو زیادیت میشه اینا برای ما گناه داریم داشتیم میرفتیم صبحونه ای چیزی بخوریم بعد بریم به کارو زندگیمون برسیم که این اتفاق افتاد گشنه ایم شدیــــــد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدمو گفتم:باشه نوشه جان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همیشه همین قدر مهربون بودم دسته خودمم نبود ولی تمومه تلاشمو تو این مدت کردم که تو شغلم از این خصلتم خبری نباشه و همیشه سرکوبش میکردم که موفقم شدم ولی وقتی لباسه ساده میپوشم و یه ادمه عادیم مختارم هر کاری که دوست دارم کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارمین و متین که انگار که هر دوشون تحته تاثیره مهربونیم قرار گرفته بودن با هم گفتن:شوخی بود خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدمو گفتم:منم شوخی کردم نوشه جان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارمین میونه خوردنش گفت:راستی چه خفن پریدیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره دیگه حرکت ژیمناستیک بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دو زیر چشمی نگاهم کردنو متین گفت:ولی این یه حرکت ویژه بود که هر به هر کسی یاد داده نمیشه شاید متوجه نشده باشی اما به طور کاملا حرفه ای از کنکفو هم کمک گرفتی و این چیزه عادی نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که هول شده بودم دستپاچه گفتم:نه بابا چرا بزرگش میکنی؟اینم یه چیزه ساده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم بحثو عوض کنم:راستی خسارته ماشینتو بگو بهت میدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونا که متوجه دستپاچه شدن و عوض کردنه بحث شده بودن نگاهه معنا داری به هم کردنو ارمین گفت:این به جای اون ایینه ای که زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیسسس ادامه نده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه ولی بازم شرمنده من دیگه باید برم دیرم شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو متین گفت:ما اسمتم نمیدونیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدمو گفتم:مرواریدم.خوب دیگه با اجازه من برم بای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه نشنیدم چی گفتن چون سریع گازشو گرفتم و به طرفه دانشگاه حرکت کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ذوقو شوق وارد دانشگاه شدم هنوز 30 مین تا شروع شدن کلاس وقت داشتم دلم برای دیدنه دوستام پر میکشید دیروز یادم رفته بود شمارمو بدم صدف امروز یادم باشه بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرعت پریدم تو کلاس که باعث شد نگاهه 5تا پسری که داشتن با هم چرت و پرت میگفتن به طرفم جلب شه همین طور نگاهه 3تا دختر!اون که صدفه..پس اون دوتای دیگه...نــــــــــــــــه مژگانو مژده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جنان جیغی کشیدم که همشون گوشاشون و گرفتن با سرعت جتی رفتم پریدم و سه تاشونو با هم تو اغوش کشیدم اونا تازه فهمیدن اوضاع از چه قراره و من مرواریدم شروع کردن به جیغ جیغ!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از این که حسابی همو چلوندیم بی توجه به پسرا که رو ما زوم کردن ادامه دادم:دلم فندوق شده بوددددد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مژگان-نکبت بیشور کجا بودب این همه مدت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو اشک تو چشاشون جمع شد اما با پس گردنی که بهشون زدم برقه سه فاز از سرشون پرید و گردنشونو گرفتنو گفتن:چته دیوونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دلتون میاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هم گفتن:نههههههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میدونستم رفقا راستی صدف گفتی بهشون جریانمو دیگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره عزیزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خیلی نفهمید یه ذره احساس ندارید که...چرا دیروز نیومدید پیشم؟ و سه تا پس گردنیه دیگه بهشون زدم که دادشون رفت هواااااا و افتادن دنبالم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه بیشتر بچه های کلاس اومده بودن . داشتن به رفتاره ماها میخندیدن حالا دورکلاسو داشتن میدوییدن دنباله من!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم که زبل خان به این اسونیا گیر نمیافتادم بچه ها داشتن تشویقم میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این 3تام هی اون وسط میگفتن:اخه مرواریده احمق ما ادرستو داشتیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوه اوه ولی چه سوتی دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرکات ژیمناستیک ورجه وورجه میکردم و از رو صندلی های بچه ها میپریدم این ور اونور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو داد زدم:بابا یکی کمک من کنه 3نفر به یک نفر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Hinata

    ۲۰ ساله 00

    چرت یه قسمت بیشتر نتونستم بخونم خانوم مثلا پلیس بود ولی از ادمای عادیم امل تر بود انگار رفته خونه خاله نه ماموریت خطرناک

    ۱۲ ساعت پیش
  • عالیییییی

    ۱۲ ساله 00

    عالیه عالیه عالیه

    ۱ هفته پیش
  • ریحانه

    ۲۰ ساله 20

    چرا همیشه باید یه دخترایی توی گذشته پسره باشن و با دیدن زن پسره از گردنش آویزون شن😐😐اونم وقتی که حالا طرف زن و زندگی داره، در کل بد نبود، میتونست بهترم باشه

    ۱ سال پیش
  • فاطمه

    ۱۹ ساله 00

    دقیقا بعد چرا هر رمان پلیسی ک میخونم دختره مادر و پدرش تو چاده چالوس از دست داده و خونه عموش زندگی می کنه و بسیار این جور دخترا لوس تشریف دارن خانوادگی همگی پلیسن 😐🙂

    ۱ ماه پیش
  • فاطمه

    ۱۹ ساله 00

    من نیمی از پارت اول خوندم چه استاد خوبی ک با وجود اون همه پرویی تو کلاس راهش داد بعد گذاشت رو صندلیش بشینه واقعا دور از انتظاره من ک از خواندن منصرف شدم 🤔😐

    ۱ ماه پیش
  • فرنوش

    ۱۷ ساله 00

    واقعا عالی بود ارزش شب بیداری و خواب موندن از کلاسم رو داشتتت نویسنده قلمت خیلی خوبه عزیزم ادامه بده تو بهترینیی مروارید هم شخصیت خوبی داشت و با شوخیاش همشه خنده به لب من میاورد و بابت این ازت ممنون

    ۲ ماه پیش
  • صهبا افسری

    ۱۱ ساله 00

    عالییییی

    ۲ ماه پیش
  • فرشته

    ۱۸ ساله 01

    من که تا آخرش خوندم اما به شدت سطحی بود. شیطونی های مروارید بیش از حد بود و انگار هیچ پلیس دیگه ای بجز مروارید وجود نداشت که همه جانفشانی ها رو اون کرد خیلی درگیر جزئیات شده بود و به مهم ها توجه نشده

    ۳ ماه پیش
  • شیوا

    ۲۰ ساله 00

    عالیییی خیلی قشنگه من ۱۵سالم بوذ خوندم ولی بازم خواستم بخونم دوباره 😁

    ۳ ماه پیش
  • Nazy

    00

    عالی من عاشقشم دم نویسنده گرم

    ۳ ماه پیش
  • کیمیا

    ۱۹ ساله 00

    واقعاعالی بود من اینو چندسال پیش بچه تربودم خوندم هنوزتوذهنم مونده بودوتصمیم گرفتم دوباره بخونم دم نویسنده گرم بنظرم ک همچیش خوب بوداعم از اینکه میگن تخیلی و..هرکسی نمیتونه حتی تخیلیشم انقدر خوب بنو

    ۳ ماه پیش
  • دیلا

    ۱۸ ساله 00

    عالللللللللللللیه من خیلی رمان خوندم اینم خوب بود ولی یکم تخیلی بود و معلوم بود نویسنده چیزی. راجب شغل پلیسی نمیدونسته

    ۴ ماه پیش
  • بارن

    ۱۸ ساله 00

    رمان خوبیه ولی اولاش یکم تخیلیه

    ۴ ماه پیش
  • نازنین

    ۱۵ ساله 10

    خیلی باحال بود پیشنهاد میکنم حتما بخونیددد دست نویسنده طلا

    ۵ ماه پیش
  • زهرارسولی

    ۱۲ ساله 00

    عالی خیلی قشنگ بود من ۳بار ازروش خوندم

    ۷ ماه پیش
  • رستا

    ۱۸ ساله 00

    عالیئیی

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.