رمان دختر بوکسور به قلم honney 66
داستان از زبون دختر ۱۸ ساله ی بیان میشه که خیلی شیطونه .خب یه جورایی خیلی هم بد شانسه. این خانم از یه طرفی کیک بوکسر هم هست و اخلاقای جالبی داره، هیچی تو دلش نیست صافه صافه عین آینه ولی آیا اتفاقای خوب و بد روزگار میذارن که این خانم همینطوری بمونه یا سعی در بزرگ کردنش دارن....
تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۲۱ دقیقه
ژانر : #عاشقانه #طنز
خلاصه :
داستان از زبون دختر ۱۸ ساله ی بیان میشه که خیلی شیطونه .خب یه جورایی خیلی هم بد شانسه. این خانم از یه طرفی کیک بوکسر هم هست و اخلاقای جالبی داره، هیچی تو دلش نیست صافه صافه عین آینه ولی آیا اتفاقای خوب و بد روزگار میذارن که این خانم همینطوری بمونه یا سعی در بزرگ کردنش دارن....
اَه خرس قطبی بلند شو دیگه دیوونم کردی
کث....ت عین میمون پشتشو کرد بهم و دوباره خوابید .احمق هوووف دیگه داره از گوشام دود بلند میشه پسره تنبل یه کمی عقب رفتم و یکی از چشامو بستم با اون یکی چشم نشونه گرفتم تا دقیق پام فرود بیاد تو کُلیش از بس عصبی بودم دیگه حواسم به خرت و پرتایی که رو زمین بود نشد
یه پامو تا جایی که تونستم بردم عقب و با شدت به سمت جلو پرت کردم که آاایییی آخ الهی بگم چی نشی ونداد که منو سکته دادی آخه گوساله
چشتون روز بد نبینه همچین از پشت خوردم زمین که احساس میکنم کل نشیمن گاهم زیر و رو شد همینطور داشتم با دستم پشتمو ماساژ میدادم که صدای خنده ی ونداد رفت هوا
_ ای لای در دستشویی بخندی خل مشنگ ای تو لوله فاضلاب بگندی پاشو بلند شو گلابی نمیدونم تو دیگه چه خرسی هس.........
ونداد _ بسه دیگه هر چی حیوون بود رو نسبت دادی به من بزار جا واسه نفر بعدی
_ نفر بعدیی وجود نداره وقتی تو هستی
ونداد _ به اینو باش وقتی تو سر دَستَشون هستی منو میخوای چیکار وانیل ؟؟
با عصبانیت یه جیغ کشیدم و افتادم دنبال ونداد اونم وقتی دید عین یه حیوان با وفا البته بلا نسبت خود عزیزم بله افتادم دنبالش سریع از رو تخت بلند شد در رفت. از در اتاق که رفت بیرون درو بست منم اومدم از اون حرکت آرتیستیا بیام یه جهش به سمت در زدم تا از بینِش رد شدم
که ...
آخـــــــــخ عین مارمولک وارفته چسپیدم به در. به جان همین ونداد الاغ همچین رفتم تو در که فکر کنم باید الان بیان با کاردک جمعم کنن .
ای خدا آخه چرا من اینقده خوش شانسم؟ نمیدونم .
صدای شلیک خنده ی ونداد از اونطرف اومد
ونداد _ آخ بمیریی الهی آخِی آباجی کوچیکه چی شد اوف شدی ؟
بعد دوباره زد زیر خنده . خیلی شیک خودمو از در جدا کردم و دستو پامو جمع کردم یه نگاهی به اتاق انداختم که یهو چشام برق زد خودشه آخ قربونت برم که تو چقد چیز خوبی هستی! الهی ..من غلط کردم تو رو دوست نداشته باشم تو عسل خودمی بمیری برام الهی جیگرتو ..
با چشایی که برق میزد برگشتم سمت در و قفلش کردم بعد از مدتی که خنده ی ونداد آروم شد اومد پشت در و دستگیره ی در و چند بار کشید وقتی دید باز نمیشه صداش رفت بالا
ونداد _ هیی وانیا چت شد ؟ زنده ای ؟ بیا این درو باز کن ... وانیا ؟ خداروشکر مردی دیگه نه ؟ الهی یعنی آرزوم برآورده شد ؟ کاش از خدا یه زن میخواستم ..وا...
همینطور داشتم به برادر خل و منحرف خودم میخندیدم و به فکر خودم میخندیدم .. وایسا حالا دارم برات وندادی جیگر.. یه کم دیگه هم ور ور کرد و رفت .صدای در اومد یه بشکن زدم .ایول, حتما رفته دستشویی یووهوو به هوا پریدم و یه بشکن زدم
دوباره به عشق خودم نگاه کردم الهی قربونت برم وایسا که اومدم ، به سمت میزی که گوشه ی اتاق ونداد بود رفتم با نیش گشاد که
همه ی دندونامو نشون میداد نوشابه ی کوکا یی که ونداد از دیشب گذاشته بود رو میزش رو برداشتم . سرشو باز کردم یه کمی اطرافو نگاه کردم که چشمم خورد به دوات و قلم نی که رو میز بود با احساس وصف نشدنی دوات رو برداشتم
و با خباصت تموم خالی کردم تو نوشابه در نوشابه رو بستم و همینطور که به سمت بیرون میرفتم تند تند داشتم تکونش میدادم از اتاق
که بیرون رفتم رو به رو در توالت ایستادم و منتظر شدم تا ونداد بیاد بیرون یه مدت اونجا بودم که یه صدایی شنیدم یعنی نزدیک بود رو زمین ولو شم همچین گ...د انگار سه ساله دستشویی گیرش نیومده بیچاره ، نزدیک بود دل و رودم بیاد تو حلقم
چه بلندم گ....د بچم فقط دلم میخواست قه قهه بزنم ولی چون امکان داشت لو برم به سختی خودمو کنترل کردم بعد از مدتی صدای شیر آب اومد فکر کنم کارش تموم شد آماده باش ایستادم و همین که در توالت باز شد و اومد بیرون کل نوشابه که بر اثر تکونایی که بهش داده بودم آماده ریختن بود ، همین که درشو باز کردم فوران کرد و ریخت رو طرف
بد بخت تو هنگ بود همونطور خشکش زده بود ، منم که از خنده پخش زمین بودم یعنی فکرشو بکنید نوشابه با دوات چه شود اونم سر صبحی وای که داشتم میمردم
یهو صدای عصبی ونداد و شنیدم یعنی گرخیدما ! هر دو دستشو مشت کرده بود و با اخم وحشتناکی داشت بهم نگاه میکرد ولی تو چشاش برق شیطنت موج میزد یعنی بمیرم واسه اخلاق متضاد این داداش خلم تا اومد منو بگیره سریع از جام پریدمو با آخرین سرعتی
که داشتم به سمت پله ها رفتم همینطور که داشت میدوئید دنبالم صداشم میشنیدم که داشت منو مورد لطف خودش قرار میداد .بیا همه داداش دارن ما هم داداش داریم ، یعنی به این میگن زِندِگیا جدی!!!!... میگی نه نگاه کن
ونداد _ آخه خره وایسا تا نشونت بدم . اوی مشنگ با توام ..وایسا ...د اگه مردی وایسا تا حالیت کنم ...نگا نگا چه به روزم آورد دختره خرِ .دیوونه ...میگمت وایسا ..وانیا یا خودت وای میستی یا اگه من بگیرمت زندت نمیزارم
به پله ها که رسیدم یه نگاهی به پشتم انداختم که دیدم ونداد با آخرین سرعتش داره بهم نزدیک میشه زبونمو تا ته حلقم واسش در آوردمو سریع نشستم رو نرده کنار پله و آماده ی سر خوردن شدم دیدم اگه زهرمو نریزم نمیشه واسه همین قبل از اینکه بِسُرم زر زدم
_ ونداد دیشب چی خوردی که اونطوری گ.....دی ها ؟ راستشو بگو داداش به کسی نمیگم ..
همین که حرفم تموم شد سر خوردم به سمت پائین ولی خیال باطل چی فکر کردین این که در رفتم ولی باید با کمال ناامیدی بگم که نخیر برعکسش گیر افتادم اونم چیــــــی نه ببخشید یعنی دست ککیــــــــی؟؟ ونداد دیوونه..
دستشو دور کمرم حلقه کرد و با یه حرکت بلندم کرد و دوباره به سمت اتاق خودش برگشت همچین کولی بازی در میوردم انگار بچم
هیولاست ، والا مگه دروغ میگم از هیولا چیزی کم نداره عین گاو.. خر زوره ...
ونداد _ بگو ببینم تو پشت در دستشویی چیکار میکردی من اونجام ار دست تو آسایش ندارم
اِی ..... یعنی بر پدرت صلوات شانس خَرَکیِ من.... که یه بارم نشد منو نندازی تو هچل حالا چه شکری بخورم؟؟
_ ببین داداشی خل من نه نه اشتباه شد یعنی همون گل من!! تو که میدونی من نبودم دستم بود!..
ونداد _ آره دیگه تقصیر آستینت بود اونم مال کتت بود و و و بله دیگه
_ وای جونمی جون یعنی خر شدی ؟
همیچین نگام کرد که بلند گفتم شکر خوردم
ونداد _ حالا شد کم نه زیاد بخور ..
_ اااا وندای دلت میاد؟ منو بزار برم دیگه کار دارم مگه تو نمیخواستی بری سر کارت؟
ونداد _ نه وایسا الان میرم منو که مجبور کردی دوش بگیرم چرا تو بی نسیب بمونی اونم چه دوشی..
بعدم خودش به حرف خودش خندید زبونمو تا ته واسش در آوردمو همینطور داشتم تکونش میدادم که یهو احساس کردم سر ته شدم
یکمی که دقت کردم فهمیدم این ونداد اومده تو بالکن و منو از رو بالکن به سمت پائین سر و ته کرده ..ای وایــــــی بد بخت شدمـــــــــــم
_ ونداد ن..نن..نگو که میخوای همون کاری رو کنی که الان تو ذهنمه ؟
ونداد _ چرا عزیزم میخوام همون کارو کنم مشکلیه ؟
_ نه تو رو خدا نکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد شروع کردم به جیغ زدن از صدای جیغ و داد ما مامان اومد به اتاق ونداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ چیه این موقع عصر شما دوتا باز افتادین به جوو.........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن ما تو اون وضعیت حرفشو خورد و زد تو صورتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ خدا مرگم بده این چه وضعشه چرا همچین میکنید بزارش پائین مرد گنده. ونداد؟ ..با توام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینطور داشتم ابرو واسه ونداد بالا مینداختم که با مکالمه ی بعدیه ونداد با مامان لب و لوچم آویزون شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ نه مامان دخترت به یه دوش سر صبحی نیاز داره ببین چه به روز پسر دسته گلت آورده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد با دست آزادش به خودش اشاره کرد و با قیافه ای مظلوم به مامان نگاه کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ وا تو چرا اینطوری شدی ونداد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ دسته گل دخترته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ وانیا تو باز شروع کردی چند بار باید بگم که سر به سر داداش بزرگترت نزار هان ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا ونداد بود که با نیش باز داشت واسه من ابرو بالا مینداخت از قیافش خندم گرفت و شروع کردم به خندیدن که ای کاش نمیخندیدم با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتکون خوردن من دستش ول شد و من با کله رفتم تو استخر یعنی خدا رو شکر که همیشه توش آب هست وگرنه الان وانیایی نبود که ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد با خنده از همون بالا داد زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ وانیا میخوای واست مایوتو بیارم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم خندید منم که کفرم در اومده بود از حرس شروع کردم به جیغ جیغ کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ برو مایو ی ننه ی ننه بزرگ بابای عموی ننه ی عمه ی پدرِ پدر زنتو بیار بیشعور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ هووی به خانمم توهین کردی نکردیا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا اومدم جواب بدم صدای مامان خفم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ بـــــــــــسه با جفتتونم .ونداد کی به تو زن میده که هنوز نگرفته داری طرفداریش میکنی!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد با اعتراض _ مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ شمام بله مامی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ تو یکی ساکت من بعدا میدونم با تو چیکار کنم تا یه هفته حق نداری دست به ماشین بزنی فهمیدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مامان اخه این انصاف نیست آخه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ حرف نباشه همین که گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم پشتشو کرد و با ناز و قر رفت ونداد هم نیششو باز کرد چشمم که به قیافه ی سیاه و دندونای سفیدش که افتاد.. ترکیدم از خنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به پشت رفتم تو آب که باعث شد ونداد برگرده تو و منم نزدیک بود خفه شم چون نیشم باز بود و حواسمم نبود یه مقدار آب رفت تو گلوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه به بدبختی تونستم خودمو کنترل کنمو از استخر اومدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرخوش به سمت خونه رفتم خب بزارید قبل از اینکه وارد شم یه بیوگرافی از خونه خوشملمان بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونه ی ما تو یکی از بهترین منطقه های تهران هستش با کلی دنگ و فنگ تونستیم این خونه رو پیدا کنیم که با سلیقه ی هممون جور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود از چه لحاظ خب باشه میگم تا نمردین از فضولی ببینین چه دخمل گلیم من؟ ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولش اینکه یه باغ متوسط رو به رو ی ساختمون داره و یه باغ بزرگ پشت ساختمون که دارای دو محیط جدا هست و این با سلیقه ی ددی جانمان جور است بله ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوم اینکه یه اسخر پشت ساختمون و یکی زیر ساختمون و یکی هم درست زیر پنجره ی اتاق ونداد داره که الان منو پرت کرد توش و این به سلیقه ی ونداد خله میاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوم اینکه یه باشگاه کامل هم در کنار استخر پائین داره که خودم به شخصه عاشقشم و همه تمرینامو اونجا انجام میدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچهارم اینکه خود ساختمون به سبک مدرن و امروزی هست و دوبلکسه که به سلیقه ی مامی جانمان میاد و اون اینطوری دوست داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سر و وضع ضایع از پله های ورودی ساختمون بالا رفتم و جلو در ورودی مکث کردم بعد از دقایقی وارد شدم همین که وارد میشی یه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراهرو تقریبا بزرگ رو به رو هست که باعث میشه حال رو از قسمت آشپزخونه و اتاقایی که پائین هست جدا کنه بعد از راهرو سمت چپ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه حال بزرگ هست که به سلیقه ی مامی تزئین شده و از دو رنگ قرمز و مشکی گوشه ی حال هم یه بار تقریبا کوچیک هست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز سمت چپ راهرو هم یه سالن دیگه هست که سالن غذا خوریه و از کنارش پله خورده رفته بالا که اتاقای ما و همچننین اتاق مهمان بالا هست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه کمی اونطرفتر از پله هم آشپزخونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب دیگه بستونه حوصلم سر رفت دیگه حال ندارم توضیح بدم اصلا به شما چه ربطی داره که خونه ی ما چه مدلیه ؟والله مردمم مردم قدیم این دور زمونه خیلی فضول شدن ها !!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سرعت به سمت بالا رفتم و........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو وارد اتاقم شدم یه نگاه به ساعتم انداختم که جیغم رفت هوا وایــــــی نه!!! یعنی بازم تاخیر آخه چرا من هیچوقت نمیتونم مثل آدم باشم ؟ مثلا ونداد و بیدار کردم که منو ببره امروز حوصله رانندگی ندارم اونوقت .اِی خدا سری با کله خودمو پرت کردم تو حموم تو اتاقم که باعث شد با سر برم تو وان یعنی یه حالت باحالی بودا تا کمر تو وان بودم و از کمر به اونور بیرون وان آویزون بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای خدا یعنی وقتی که داشتی شانس و تقصیم میکردی من کجا بودم که الان این وضعیتمه ؟ سریع دستو پامو جمع کردمو یه دوش گربه ای گرفتم اومدم بیرون رو به رو آینه ایستادمو به خودم چشم دوختم از زیبایی که داشتم خدا رو شکر کردم سریع سشوارو به برق زدم و شروع کردم به خشک کردن موهام بعد از اینکه کارم تموم شد خیلی سریع یه شلوار ورزشی جذب به رنگ مشکی به همراه سوئیشرتش پوشیدم چون سوئیشرت تا زیر ب*ا*س*نم بود دیگه نیازی به مانتو نبود و اینکه وقتی اینطوری لباس میپوشیدم زیاد معلوم نبود که دخترم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع کلاه نقابدار سبزمو به همراه کفشای مخصوصم پام کردم و بعد از برداشتن کارت باشگاه و یه سری چیزای دیگه به سمت پائین دوئیدم ساعت داشت دیگه هفت میشد و منم هفت ونیم کلاسم شروع میشد تو راه با صدای بلند شروع کردم به صدا کردن ونداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ونـــــــداد ..ونــــــــــــداد پس کدوم خراب شده ای هستی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ همون جایی که تو هستی صد بار بهت نگفتم درست حرف بزن ؟ دختر تو آخر سر میترشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وا مامان من که بد حرف نزدم حالا کو ونداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ کار داشت رفت بیرون تو کجا این موقع بعد از ظهر ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای خدا نمیدونم چرا درست همون روزی که من دیرم شده همه چی دست به دست هم دادن که من دیر برسم ؟ مامان خب دارم میرم باشگاه دیگه اینم سؤاله که میپرسی ؟ راستی کلید ماشینم نبود پیش شماست میشه بدینش من دیرم شده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ نه که نمیشه تا یه هفته تنبیه شدی یادت رفت امروز که با اتوب*و*س رفتی و همینطور روزای دیگه آدم میشی ، تا موقعی که مدرسه میرفتی هر روز مدیرت زنگ میزد الان که تابستونه و مدرسه نیست صدای اینو اونو در میاری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وای مامانی بیخیال شو دیگه من رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد دیگه منتظر نموندم تا چیزی بگه سریع در رفتم تا دم در دوئیدم ماشالا حیاط نیست که راه قندهاره والا ، از در که زدم بیرون یه نگاه به ساعت مچیم انداختم. اه 20 مین بیشتر وقت نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگل بگبرن این شاشو وای اشتب شد یعنی همون شانسو بله حالا بازم باید این همه راهو بدوئم؟ اه با ماشین 10 مین راهه پیاده 40 مین حتما وقتی بدوئم هم 20 یا 30 مین. خوبه از دم در شروع کردم به دوئیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه انگار بدم نیستا دیگه وقتی برسم باشگاه بدنم گرمه این واسم بهتره به حالت نرم و سرعت متوسط تو پیاده رو شروع کردم به دوئیدن به سمت باشگاه. هر کی از کنارم رد میشد یه جوری نگام میکرد خب معلومه دیگه پیش خودشون میگن نگاه این دختره مونگل همه صبحا ورزش میکنن این بعد از ظهر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای خاک تو سر ..ام .. ام چیزه الان کلمه موجود نمیباشد بعدا که پیدا کردم میگم خدمتت. حدود 20 دقیقه بعد رو به رو باشگاه بودم خوب بود باشگاه تو قسمتی بود که معمولا خیابونای خلوتی داشت یه نگاه به چپ و راست انداختم و به حالت دو خواستم از خیابون رد شم که چشتون روز بد نبینه !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه بنز کوپه مشکی داشت با سرعت به سمتم میومد منم که عین این احمقا خشکم زده بود نمیتونستم جم بخورم. با بوقایی که اون یارو پشت فرمون میزد به خودم اومدم یه متر یا دو متر بیشتر نمونده بود که بهم بخوره که با یه حرکت آکروباتیک سریع خودمو پرت کردم سمت جدول و افتادم اون سمت جدول که اون یکی خیابون میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون بنزم بخاطر حرکت ناگهانیه من زده بود به جدول ولی انگار زیاد باکیش نبود چون فقط سپر جلوش کج شده بود حواسم به اون ور بود که با صدای یه بوق دیگه سریع چرخیدم که لاستیک ماشین با فاصله ی 5 سانتی از کنار سرم گذشت به شدت شکه شده بودم .ولی من بیدی نیستم که با این ماشینا بلرزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع از وسط خیابون بلند شدم و به سمت باشگاه چرخیدم هنوز قدم اولو ورنداشته بودم که با صدای یه نفر مجبور شدم بایستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوایـــــی مامانی چه صدای خوشکلی داری تو الهی قربونم بری.. الهی پیش مرگم بشی.. الهی بمیری برام ..همینطور که داشتم یارو رو مورد لطف خودم قرار میدادم به سمتش چرخیدم که با دیدن یارو دهنم سه متر باز موند !!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدای من این دیگه چه حوریه ی بهشتیی هست ؟خواب که نیستم؟ .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدش که فکر کنم باید به برج میلان بگه برو من جات هستم داداش . لامسب چه قدی داره باید جلوش گردن دراز کنم من که با قد 175 جزء قد بلندا به حساب میام تا شونش بودم یعنی قشنگ باید کلرو میفرستادم آسمون تا بخوام نگاش کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای تازه چشم به هیکلش افتاد عجب هیکل پر و رو فرمی ...قشنگ معلوم بود که خیلی واسش زحمت کشیده از هیکلش چشم گرفتم و به صورتش نگاه کردم آخ قربون خدا برم که چه تیکه ای آفریده نازی بیشین بینیم نیازی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوستش برنزهــــــــه ..ته ریـــــــــش خوشمل ....صورت تفریبا کشیده و پری داشت دماغ بلند و خوش فر می که به صورتش میومد و لبای قلوه ای و درشت که میخواستم بپرم ب*و*سش کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی محکم زدم پس فکرم .خاک تو سرت وانیا چقد تو منحرف شدی؟ دوباره چشام رفت بالا و رو چشاش قفل شد عجب چشایی داری تو پسمر!! یعنی همون پشر نه وای خدا معتاد شدم رفت ، همون پسر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشای جذاب قهوه ای تیره که از دور مشکی میزد یعنی از ته دل بهش حسودی کردم من همیشه آرزوم بود که همچین چشایی داشته باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروهایی پر و مردونه که فکر کنم خدایی زیرش تمیز بود و موهاش دو طرف سرش به اندازه ی یک سانت کوتاه بود ولی بالای سرش یه وجب بلند بود که به طرز قشنگی حالت داده بودش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتموم دید زدنم حتی 10 ثانیه هم طول نکشید و خیلی سریع تونستم خودمو جمع و جور کنم دوباره بهش نگاه کردم که اون پوزخند روی صورتش رفت رو اعصابم و باعث شد همه ی اعترافاتمو از خدا پس بگیرم .والا !!! به این نتیجه رسیدم که ارزش نداره بابا پشیمون شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بله با من کاری داشتید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پوزخند دیگه زد و یه نگاه به من کرد و یه نگاه به سپر ماشینش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره زشته _ ههه دختره ی دیوونه باعث شدی سپر ماشینم داغون شه اونوقت راست راست جلوم وایسادی میگی با من کاری داری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاری داریه آخرشو با حرص و یه صدای نازک شده گفت که خندم گرفت و پقی زدم زیر خنده با تعجب بهم نگاه میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزشته _ چیه دیوونه شدی ؟ یا عقلتو از دست دادی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ برو بابا حال داری.. مایه دار گدا صفت خب تو که این ماشینته نمیتونی پول اون سپرو بدی؟ بزار من برم کار دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی گفتم پولدار گداصفت از حرص قرمز شد قشنگ پیدا بود که بهش برخورده خب به من چه بر بخوره چیکارش کنم ؟خسیس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزشته _ هی تو مواظب حرف زدنت باش کوچولو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی این چی گفت کوچولو عمته!! وایسا ببینم .نذاشتم حرفشو ادامه بده و با یه جهش عین این وحشیا پریدم روش با مشت محکم زدم تو صورتش که فکر کنم فکش جابه جا شد و سریع بعدش با زانو زدم تو شکمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجای تعجب داشت !!صورتش که برگشت نگاش کردم آب ار آب تکون نخورده بود یعنی چی من هزار بار خیلیارو زدم با همون ضربه اول یا دوم افتادن اما این جونور آخم نگفت که !!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزشته _ آخی کوچولو تعجب کردی ؟ چیه فکر نمیکردی دووم بیارم ههه باید بگم که کور خوندی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد با یه صدای عصبی غرید و به سمتم اومد با یه دستش دو تا دستمو گرفت و منو چسپوند به ماشینش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزشته _ ببین بچه باید یدونی که بدجور رو اعصابم راه رفتی امیدوارم که دیگه با هم رو به رو نشیم چون اون موقع تضمین نمیکنم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسالم باشی ..بعد با پوزخند ادامه داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزشته _ در اینکه من پولدارم شکی نیست ولی اینو باید بدونی که من پولمو به هر کسی نمیبخشم اونم ادمایی مثل تو پرو و زبون دراز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هی عمو بکش کنار باد بیاد هی هیچی بهش نمیگم پرو تر میشه برو کنار تا نزدم ناقصت نکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه خنده ی عصبی کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزشته _ چی؟؟ تو منو ناقص کنی؟؟ خب تلاش کن ببینم چطور این کارو میکنی !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نگاه به خودم و خودش انداختم که عین فیل و فنجون میموندیم وای الان چه خاکی تو سرم بریزم اه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چی ازم میخوای؟ بکش کنار گنده بک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزشته _ هی بچه حواست باشه که چی داری میگی . درضمن من کاری با تو ندارم خصارتمو میخوام تو هم اینجا میمونی تا پلیس بیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد گوشیشو از جیبش در آورد شروع کرد به شماره گرفتن. اه حالا چیکار کنم؟ اگه پام به کلانتری باز بشه که بیچارم یهو یه جرقه زد تو مغزم سریع با پام زدم وسط پاش که گوشیش از دستش افتاد، و خودش هم کمی عقب رفت یه پامو گذاشتم رو کاپوت ماشین و با یه جهش اون یکی پامو رو سقفش گذاشتم یه نگاه بهش کردمو لبخند زدم. بکش کنار جیگر ! سریع پریدمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پامو رو شونش گذاشتم از این حرکات زیاد استفاده میکردیم تو پارکور واسه همین منم چون تو خونه میمون بازی زیاد در میوردم وارد بودم و تیز جوری که دست هیچ کسی بهم نمیرسید. یه مَلَق تو هوا زدم و دو متر اونطرفتر ازش افتادم یه دستمو یه زانوم اومد رو زمین برگشتمو با لبخند بهش نگاه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب داشت نگام میکرد یه لبخند حرص در ار زدمو ابرومو تند تند واسش دادم بالا بعد به سمت ساکم پریدم و سریع برش داشتم همونطور که به سمت باشگاه میدوئیدم یه لحظه برگشتم و نگاش کردم نمیشد کرم نریزم پس دوباره زبونمو در آوردم آخرین تیرمم پرتاب کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چیه میخوای به پلیس زنگ بزنی زشته خب بزن .. زیر پاهات علف سبز شه باشـــــــــش تا بیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحظه ی آخر احساس کردم که یه لبخند محو اومد رو صورتش به روی خودم نیوردم و به سمت باشگاه دوئیدم و واردش شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***************
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند روزی میشد که به ایران اومده بودیم و به خونه ی جدیدی که پدرم زمانی که آلمان بودیم به یکی از دوستای قدیمیش که ایران بود سپرده بود پیدا کنه ..اون موقع که ما از ایران داشتیم میرفتیم من 16 سالم بیشتر نبود و دختر آقای مجد هم 5 سالش بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پوزخند اومد رو لبم از همون بچگیش شر بود یادمه که همیشه با کاراش دیوونم میکرد شاید به خاطر همونه که الان اصلا دوست ندارم ببینمش ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو این مدت که ایران بودیم وقت نشد که بریم خونه ی آقای مجد ولی بعد از این مدت بلاخره با اصرارای همسرش که همون دوست مامانم میشه قرار شد که امشب بریم اونجا و الان مه ساعت 7:30 هست منم دیر کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپامو بیشتر رو گاز فشار دادم ماشین با سرعت بالایی شروع به حرکت کرد با یه دستم یه سیدی گذاشتم تو سیستم و ولوومشو کم کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز این سوسول بازیا اصلا خوشم نمیاد بیشتر دوست دارم از گوش دادن موزیک احساس آرامش کنم و موزیکای بیکلامو بیشتر میپسندم همینطور داشتم فکر میکردم که یهو با دیدن یه چیز سیاه وسط خیابون به خودم اومدم و دستمو محکم گذاشتم رو بوق و پامو رو ترمز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای بدی از لاستیکای ماشین بلند شد واسه یه لحظه چشامو بستم و زیر لب یا خدا گفتم چشامو که باز کردم حدود یه متر و خورده ای مونده بود که بخورم بهش که با یه جهش خودشو پرت کرد اونور و افتاد اون سمت خیابون منم با جدول برخورد کردم ولی خدا رو شکر بر اثر ترمز سرعتم کم شده بود و ماشینم صدمه جدی ندید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو برگردوندم که یه لحظه از صحنه ای که دیدم چشام گرد شد یه ماشین با سرعت از کنارش عبور کرد یه لحظه من فکر کردم الان زیرش میکنه ولی انگار طرف فرزتر از این حرفا بود حسابی اعصابم خورد شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه آدمای بیفکری پیدا میشن نزدیک بود هم خودشو به کشتن بده هم منو بد بخت کنه پسره ی دیوانه بهش میخوره بچه باشه بهش دوباره نگاه کردم که دیدم سریع بلند شد و به سمت اونور خیابون رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعجب ادمیه این دیگه!! سریع از ماشین پریدم پائین و صداش زدم سر جاش ایستاد ولی برنگشت همینطور منتظر برخورد بعدیش بودم که خیلی آروم برگشت خدای من این دختر بود چه هیکل ظریف و چهار شونه ای داشت من فکر کردم یه پسر 15 یا 16 سالست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لحظه چشاش رو بدنم چرخید یه پوزخند اومد رو لبم انتظار دیگه ای هم نمیشه داشت چشش که بهم خورد سریع به خودش اومد و اون دهنشو باز کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره __ بله با من کاری داشتید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه پرو و گستاخه معلومه بچس با تمسخر و پوزخند یه نگاه به خودش انداختم و بعدم به سپر ماشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ههه دختره ی دیوونه باعث شدی سپر ماشینم داغون شه اونوقت راست راست جلوم وایسادی میگی با من کاری داری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو عین دیوونه ها پقی زد زیر خنده داشتم با تعجب نگاش میکردم چش شد نکنه دیوونه شده واقعا ؟ واسه همین فکرمو به زبون آوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چیه دیوونه شدی ؟ یا عقلتو از دست دادی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره_ برو بابا حال داری مایه دار گدا صفت خب تو که این ماشینته نمیتونی پول اون سپرو بدی؟ بزار من برم کار دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره ی زبون نفهم دیوونه چطور تونست به من توهین کنه خیلی عصبی شدم ولی به سختی خودمو کنترل کردم تا نزنم دندوناشو تو دهنش خورد کنم خون خونمو داشت با این حرفش میخورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هی تو مواظب حرف زدنت باش کوچولو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار بهش برخورد که تا گفتم کوچولو عین وحشیا پرید روم یه مشت به صورتم زد و سریع با زانوش یکی خابوند تو شکمم واقعا تعجب کردم اگه خودم مربیه این رشته نبودم عمرا میفهمیدم که اینکارست ولی این چطور تونست بپره به من یه نفس عمیق کشیدم و برگشتم سمتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آخی کوچولو تعجب کردی ؟ چیه فکر نمیکردی دووم بیارم ههه باید بگم که کور خوندی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعصبی غریدم و به سمتش رفتم با یه دستم دو تا دستشو قفل کردمو چسپوندمش به ماشین و خودمم نزدیکش شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ببین بچه باید بدونی که بدجور رو اعصابم راه رفتی امیدوارم که دیگه با هم رو به رو نشیم چون اون موقع تضمین نمیکنم که سالم باشی ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد با پوزخند ادامه دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ در اینکه من پولدارم شکی نیست ولی اینو باید بدونی که من پولمو به هر کسی نمیبخشم اونم ادمایی مثل تو پرو و زبون دراز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره_ هی عمو بکش کنار باد بیاد هی هیچی بهش نمیگم پرو تر میشه برو کنار تا نزدم ناقصت نکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه خنده ی عصبی کردم و دوباره توپیدم بهش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چی تو منو ناقص کنی خب تلاش کن ببینم چطور این کارو میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم با پوزخند و تمسخر منتظر موندم تا کاری انجام بده وقتی دید کاری نمیتونه بکنه زبونشو به کار گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره_ چی ازم میخوای بکش کنار گنده بک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین چی داره بلغور میکنه دیگه داره زیادتر از کوپنش زر میزنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هی بچه حواست باشه که چی داری میگی . درضمن من کاری با تو ندارم خصارتمو میخوام تو هم اینجا میمونی تا پلیس بیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد با اون یکی دست آزادم گوشیمو از جیبم در آوردمو شروع کردم به شماره گرفتم قصد نداشتم به پلیس زنگ بزنم میخواستم به ونداد زنگ بزنم تا بیاد که یهو دختره با پاش زد وسط پام که یه لحظه نزدیک بود عین زنا غش کنم تنها حرکتی که تونستم انجام بدم این بود که گوشیم از دستم بیوفته و منم یه قدم عقب برم اونم از این فرصت استفاده کرد و سریع یه پاشو گذاشت رو کاپوت و اون یکی پاشو هم گذاشت رو سر ماشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت و یه لبخند بهم زد من که کلن تو هنگ بودم سریع اون یکی پاشو گذاشت رو شونم و از رو سرم پرید اونطرف کل حرکاتش حتی 10 ثانیه هم طول نکشید خیلی تعجب کرده بودم برگشتم نگاش کردم که داشت با لبخند بهم نگاه میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون لبخندش واسه من حکم دهن کجی رو داشت دلم میخواست بگیرمشو تیکه تیکش کنم همونطور که میخندید ابروهاشم تند تند تکون میداد بعد به سمت ساکش رفت و برش داشت همینطور که داشت اون طرف میرفت برگشت و دهنشو دوباره باز کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز حرفی که زد یه لبخند محو اومد رو لبم ولی خیلی زود جای خودشو به یه اخم بد داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره_ چیه میخوایبه پلیس زنگ بزنی زشته... خب بزن ..منتظری تا بیاد هههووووووو جیگرمو زیر پاهات علف سبز شه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباششششششش تا بیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دختره احمق چیو میخواست با این کاراش ثابت کنه دیوانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیم شروع کرد به زنگ زدن از رو زمین برش داشتم و یه نگاه بهش انداختم مامان بود چشمم که به ساعت افتاد آهم بلند شد ساعت 8 بود و این یعنی نیم ساعت تاخیر و این واسه مامان اصلا خوشایند نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ الو سلام مادر من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ سلام و درد ..سلام و کوفت تو کجا موندی پسر هان مگه نگفتم که 7 باید خونه باشه ...با این کارات تو آخر منو میکشی ..مجبور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشدم تنهایی با پدرت بریم ..کجا موندی هان ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه نمیپریدم وسط حرفش تا صبح میخواست همینطور ادامه بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای بابا مادر من چیزی نیست یه کن کار واسم پیش اومد الان میام 5 مین دیگه اونجام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای بابا مادر من چیزی نیست یه کم کار واسم پیش اومد الان میام 5 مین دیگه اونجام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ سریع
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم گوشی رو قطع کرد با تاسف یه سری تکون دادم و بیخیال زنگ زدن به ونداد شدم دلیلی نداشت اون بیاد تو این چند روز خیلی کمکم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشین شدم و با یه تیک آف از اونجا دور شدم حدود 10 مین بعد رو به رو خونه ی آقای مجد بودم بعد از زدن دو تا بوق مش رحمت نگهبانشون در و باز کرد یه سری به نشونه ی احترام واسش تکون دادم و از راه سنگی که به ساختمون میخورد رفتم تا به خود ساختمون رسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نگاه به ساعت توی دستم انداختم پوففف 8:10 مین بود و این یعنی اوج فاجعه ..از ماشین که پیاده شدم به سمت ساختمون حرکت کردم از پله های ورودی بالا رفتم و به در اصلی رسیدم بعد از کمی تعلل وارد ساختمون شدم بعد از گذشتن از راهروی ورودی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر و صدا و بحث و گفتگوشون واضح به گوش میرسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ شبنم تو هنوزم دست از این کارات بر نداشتی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم خانم _ والا چی بگم پریسا به دلم نمیشینه که کسی تو آشپزخونه کار کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل ار اینکه مامان چیزی بگه صدای ونداد بود که مانع شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ ای بابا خاله میبینی ؟ این همه سال من خودمو کشتم تا یه خدمتکار ترگل ورگل بگیره بیاره اینجا تا شاید حاجتی شد مام رفتبم گرفتیمش مگه گوش میده ..نگاه کنید به اینجام رسیده دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن تازه وارد سالن شده بودم که متوجه شدم با دستش داره یه جایی بین دماغشو نون میده همینطور که حرف میزد یهو چشش به من افتاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ ا ا ا نگاش کن پسره ی گنده چرا ماتت برده به رفیقت نمیخوای سلام کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفش بابا و آقای مجد سرشون برگشت سمت من و یه لبخند اومد رو لب پدرم ولی آقای مجد عجب کرد خب معلومه نزدیک 15 ساله که منو ندیده اون موقع چه شکلی بودم و الان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانما که تا حالا متوجه نشده بودن چون پشتشون به من بود و منم خیلی بی سر و صدا وارد شده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ شبنم جون خیلی دلم واسه این کارای ونداد تنگ شده بود هنوزم همونقدر شیطون و پر سر و صداس ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفش پدر ونداد و مامانش به همراه خود ونداد با تعجب نگاش کردن تو همون موقع منم که رسیده بودم بهشون بلند سلام کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره همه سرا برگشتن به سمتم با همه سلام و احوالپرسی گرمی کردم و نشستم کنار ونداد ونداد همسن خودم بود و یکی از بهترین و صمیمی ترین دوستام چه تو دانشگاه و چه جاهای دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون مدتی که المان با هم میرفتیم دانشگاه دوران خیلی خوبی بود ولی زمانی که درسمون تموم شد اون به خاطر وانیا خواهرش برگشت ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دست زد به پشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ به سلام داداش چیه؟ خبریه؟ توهمی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه اتفاق خاصی نیوفتاده فقط تصادف کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو همین حین صدای شبنم خانم رو شنیدم یا همون خاله که باعث شد یه لبخند بیاد رو لبم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله _ وای نگو نگو این که خوبه میشه ساکتش کرد ولی اون یکیش جونتو به لبت میرسونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ کی وانیا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله _ آره ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه به بحثشون گوش ندادم ببینم چی میگن حواسمو دادم به ونداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ چیه به چی فکر میکنی که باعث شده توی اخمو بخندی بگو برم دست ب*و*سش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چرت نگو ونداد هیچی تو راه اینجا که بودم با یه دختره دیوونه تصادف کردم اون یادم اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحدود نیم ساعتی نشسته بودیم و منم داشتم با ونداد در مورد دختره میگفتم و اونم قاه قاه میخندید ونداد تنها کسی بود که اخلاقم باهاش نرم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینطور داشتم براش میگفتم که یهو با صدای جیغ جیغ یه دختره کل سالن ساکت شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره _ وااااااااییییییی خخخدا باورم نمیشه ..آخه چرا من ..مااااااااااااامممااااااا ان من نمیخوام آخه این درسته از صبح تا حالا همش بدشانسی ..من که آمادگیشو ندارم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد انگار داشت با خودش حرف میزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره _ اون ار صبح که کلی بدبختبی از خواب نازم زدم اون از عصر که از دست اون ونداد خره حرص خوردم وواون از بعدش که با استخر دوش گرفتم .ایی خددااا بعدش که مجبور شدم کلی راه بدوئم بعدش که با اون یارو گولاخه سر خوردم بعدشم که دوباره جریمه بعد وااااااییی مامان کجاییی بیا که دخترت مرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه کمی ساکت شد و بعد دوباره شروع کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای وندادم که داشت زیر لبی میگفت شنیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ وای باز این وانیا دیوونه اومد خدا بخیر کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد یه لبخند عریض زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره _ الهی بگم بمیری .الهی بری دستشویی آب قطع شه برق نباشه دستمال نباشه دستشوییتم تند باشه .. الهی سوسک شی با دمپایی بیوفتم به جونت .. الهی جلو ملت بگو*زی آبروت بره ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد که سرخ شده بود بابا و عمو هم داشتن ریز ریز میخندیدن خاله لبشو گاز میگرفت مامانم جلو خودشو گرفته بود که نخنده یه وضعی بود این وسط ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا دختره وارد شد شکه شدم .......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین که همون دخترس ..نفسو فوت مانند بیرون دادم اون زمان خیلی به قیافش دقت نکردم ولی الان حواسمو دادم به تیپ و هیکلش یه تیپ اسپرت که اگه دقت نمیکردی نمیفهمیدی طرف دختره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه کلاه کاپ هم گذاشته بود موهاشم یه ور ریخته بود رو صورتش چشمامو ریز کردم و به قیافش دقیق شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهای ل*خ*ت بلند که از زیر کلاه رو شونه هاش ریخته بود و به وسیله ی کلاه سوئیشرت پوشونده بودش به رنگ خرمائیی روشن و یکمی رگه های طلایی صورت گرد ابروهایی نازک و کشیده دماغی متوسط و لبهایی کوچیک و قلوه ای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوستشم نه میشه گفت سفید بود نه سبزه یه حالت خاص کل ارزیابیم حتی به 5 ثانیه هم نکشید یه پوزخند بهش زدم و رومو برگردوندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوانیا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا وارد سالن شدم خانم کاظمی اومد به سمتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاظمی _ باز تو دیر کردی راد دیگه کلاس تموم شد اومدی چیکار ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خانم کاظمی به جون خودم نباشه چون خیلی دوسش دارم به جون همین بغل دستیت تو راه تصادف کردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاظمی یه کمی چپ چپ نگام کرد بعد بهم اجازه داد تا اون ده مین آخر رو برم تو زمین ولی چه وارد شدنی تو 10 دقیقه مجبورم کرد یه نفس با همه ی بچه های کلاس مبارزه کنم اونم بدون نفس گیری یعنی داشتم میمردم همین که سوت پایان رو زد با پوز رو زمین ولو شدم دو تا دست و پاهام از دوطرف باز بود خودمم با شکم رو زمین پهن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینطور داشتم استراحت میکردم که یهو کل سالن رفت رو هوا با تعجب سرمو بلند کردم که دیدم بله دارن به منه بخت برگشته میخندن نگار اومد سمتم و دستشو به سمتم گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار _ پاشو دیوونه ..پاشو دیگه .. من نمیدونم تو چرا اینقدر دلقکی ؟ همه دوست دارن مام داریم یدونه دلقکشو ..پاشو جمع کن خودتو که باید بریم مگه نگفتی که مهمون دارین ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای وای مگه مامان حواس میزاره واسه آدم اهه اصلا این مهمونا رو یادم نیود دیشب که بابا میگفت یکی از دوستای قدیمیش میخواد بیاد البته ونداد میشناستشون ولی من چون بچه بودم یادم نمیاد بیخیال به نگار نگاه کردم که یهو حرفایی که چند مین قبل داشت میزد تو گوشم ردیف شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچــــــــــــــــیی به من گفت دیوونه ..هــــــــا به من گفت دلقک این این به من گفت دلــــــــقک !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای نگار بخت برگشته دیوونه عمه ی بزرگ ننه بزرگ شوهرته ..دلقکم اون ریخت نحسته چرا به من میگی هان ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد با هر دو تا دستم مهکم زدم تو فرق سرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای وای یادم رفته بود مهمون داریم ااه اینارو کجای دلم جا بدم اووف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار _ پاشو این که چیزی نیست اگه بگم کاظمی قبل از اینکه تو بیای چی گفته که غش میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چی گفته هان ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار _ نه نمیشه باید التماس کنی تا بت بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم دوتا ابروشو انداخت بالا ..نمیگی نه باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم که اصلا فوضول نیستم ..یعنی مدیونی اگه فکر کنی فوضولم چون دوست دارم بدونم کاظمی چی گفته افتادم دنبال نگار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نگار اگه مردی وایسا تا حالیت کنم کی التماس کنه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه در طی یک عملیات سخت و دشوار گرفتمشو حسابی پدر پدربزرگشو در آوردم اونم مجبور شد اعتراف کنه حالا من بودم که رو به روش ایستاده بودم و تند تند ابرو بالا مینداختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار _ این کارتو طلافی میکنم ..خب کاظمی گفت که دوره ی مسابقات 1 ماه جلو افتاده و اینکه بقیه گروه هم کسی نمیتونه تو این مسابقات شرکت کنه و چون تجربه ی تو از همه بیشتره تو کسی هستی که به نمایندگی از طرف همه تو این مسابقات شرکت میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم واینستاد تا من چیزی بگم ایی خدا آخه تا کی بد بختی من رو بقیه حساب باز کرده بودم من بد بخت واسه خودم کلی برنامه داشتم یعنی تو این یک ماه باید از خوشگذرونی هام بگذرم یعنی اذیت کردن ونداد یختی بابا نـــــــــــــــهه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دو تا دستم محکم کوبیدم تو ملاجم که از بس درد گرفت خوردم زمین کاظمی هم از اونور دوباره رفت رو اعصابم اونم با چی ؟ دوچرخه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاظمی _ پاشو راد این اداها رو در نیار .. جای هیچ عذر رو بهونه ای هم نیست پس سعی کن از پسش بر بیای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم بقیه رو از سالن بیرون کرد و اومد سمت من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاظمی _ پاشو جمع کن برو خونه سریع 5 مین وقت داشتی که 1 دقیقش گذشته شده 4 دقیقه پس سریع
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینطور که من بلند میشدم اونم پشتشو کرد به منو رفت منم از فرصت استفاده کردم و شروع کردم اداشو در آوردن یکی از دستامو کج کردم گرفتم کنار کمرم ب*ا*س*نمم دادم بیرون کمرمم خم کردم و مثل منگلا شروع کردم پشت سرش راه رفتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین که خاستم تمومش کنم برگشت و منو اونطوری دید وای چشتون روز بد نبینه همیچین با لگد از سالن پرتم کرد بیرون که جای لگدش هنوزم درد میکنه نامرد نکرد یواش بزنه پدرمو در آورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه بعد از بیست دقیقه رسیدم خونه با اون سر و شکل منو خرو بگو کلا یادم رفته بود که مهمون داریم واسه همین شروع کردم به کولی بازی دز آوردن صدامو انداختم پس گوشمو شروع کردم یه ریز زر زدن که ای کاش نمیزدم یعنی میگن لعنت بر زبونی که بی موقع چی چی بشه ها حالا یادم نیست هر وقت یادم اومد میگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمونو به من گفتن جدی.. میگی نه نگاه کن ببین چه گندی زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اون ار صبح که کلی بدبختبی از خواب نازم زدم اون از عصر که از دست اون ونداد خ.....ه حرص خوردم و و اون از بعدش که با استخر دوش گرفتم .ایی خـــــدا بعدش که مجبور شدم کلی راه بدوئم بعدش که با اون یارو گولاخه سر خوردم بعدشم که دوباره جریمه بعد واییــــــــی مامان کجاییی بیا که دخترت مرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه دقیقه نفس گرفتم و دوباره شروع کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الهی بگم بمیری .الهی بری دستشویی آب قطع شه برق نباشه دستمال نباشه دستشوییتم تند باشه .. الهی سوسک شی با دمپایی بیوفتم به جونت .. الهی جلو ملت بگ.......ی آبروت بره ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینطور که داشتم اون کاظمی ذلیل مرده رو مورد لطف و عنایت خودم قرار میدادم وارد سالن شدم که واسه یه لحظه به طور کامل خفه شدم در عرض 30 ثانیه افتاد چه غلطی کردم و بی اختیار شروع کردم به جیغ زدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وایــــــــــیی مامــــــــــــــــان .. مهمون یادم نبود آبروم رفت ..دوباره جیغ وقتی هم دیدم که ونداد داره به طرفم میدوئه منم ترسیدم که الان ناقصم نکنه یه دفعه خفه شدم و به سمت مخالفش شروع کردم به دوئیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ونداد غلط کردم آخه تو عشق منی ..بابا بزار من از راه برسم بعد عین سگ بیا دنبالم البته بلا نسبت سگ هاا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ بابا کاریت ندارم بیا اینور زشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای مامان مجبور شدم که وایسم و تازه چشمم به اون بد بختا افتاد که همشون سرخ شده بودن الی مامان و اون پسره چـــــــــــــــــی؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین ای....اای...این که همون یارو زشتس اینجا چی میخواد وای نکنه به بابا بگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم نگاش میکردم که یه پوزخند زد و روشو اونطرف کرد ..خب این حالا یعنی چی ؟ یعنی اینکه من بلدم پوزخند بزنم تو نیستی؟ یا اینکه کله ی من قابلیت چرخش نود درجه داره مال تو نه!! بابا بی خی خی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره چشامو گردوندم که دیدم همه با قیافه های سرخ وایسادن تازه گرفتم چه خبره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بابا بخندید تا خرابکاری نکردین تو خودتون ببخندید دوستان بخندید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرف من همه ولو شدن رو مبلا الی مامی جانمون که هی رنگ عوض میکرد و بهم چش غره میرفت خب میگی چیکار کنم مامی بزارم خودشونو خیس کنن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین درست نیست که من چون آدم خیری هستم گذاشتم بخندن وگرنه الان کل سالونو به گند میکشیدن که!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه بعد از اینکه همه به حالت عادی برگشتن با همشون سلام و علیک کردم خوانواده خوبی بودن الی اون پسرشون که فکر میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار از دماغ فیل افتاده اییـــــــــش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمش اخماش تو هم بودانگار ارث بابا جونش دست منه اصلا هم نمیخندید خیلی خشک و سنگین برخورد میکرد یعنی خدا باید چای منو اونو با هم عوض میکردا جدی میگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب مامانا که نبودن نمیدونم کجا بودن هر جا بودن بودن دیگه به ماچه اون هم که با ونداد داشت تجدید خاطرات میکرد فقط این وسط من بودم که درست بین بابایی جونم و عمو فرزام نشسته بودم و من جک میگفتم اون دوتا هم میخندیدن ولی نمیدونم آخه به چی این جکا میخندیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینا که اصلا خنده دار نبود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خلاصه حالا این یکی رو ... یه بار یه خارجیه میاد ایران چون تنها بوده میره تو فسمت اطلاعات و اونجا از اون خانمی که اونجا بوده میپرسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرده : ببخشید خانم من چطور میتونم فارسی یاد بگیرم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره هم چو وقت نداشته سر سری یه جوابی میده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره : برو تو خیابون هر کی هر چی گفت تکرار کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرده هم خوشحال میره بیرون .تو خیابون دو نفرو میبینه که یکیش به اون یکی میگه ..بله بله بله بله ..اینو حفظ میکنه .جلوتر که میره میبینه یه مرده داره به خانمش میگه بیا بریم عزیزم بیا بریم عزیزم .اینو هم حفظ میکنه ..جلوتر که میره میبینه دو نفر دارن با هم دعوا میکنن یکیش به اون یکی میگه یه تومن ازش میخواستم دو تومن ازش میخواستم خلاصه اینم حفظ میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد میخواد از خیابون رد شه که یه ماشین میزنه به یه بنده خدایی و در میره ( تا این قسمت رو گفتم زشته برگشت سمتم و دوباره پوزخندشو به نمایش گذاشت ..) اون یارو میمیره هیچ کس دیگه ای هم اون ورا نبوده بعد پلیس که میاد فکر میکنه که این مرده رو کشته میره جلو ارش میپرسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپلیس : تو اینو کشتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرده : بله بله بله بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپلیس : که اینطور حالا چرا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرده : یه تومن ازش میخواستم دو تمن ازش میخواستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپلیس : باشه پس بریم پاسگاه تا نشونت بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرده : بیا بریم عزیزم بیا بریم عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اینکه تموم شد عمو دلشو گرفته بود داشت قه قهه میزد منم یه نگاه به ساعت انداختم که با دیدن ساعت برق از کلم پرید ساعت 2 بود و منم باید فردا صبح میرفتم باشه بخاطر همین از جام پاشدم که با اعتراض عمو رو به رو شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو _ چی شد عمو کجا داری میری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هیچی عمو برم بخوابم دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو _ مگه میری سر کار فردا هم که جمعس تعطیله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا _ راست میگه بودی حالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای بابا ددی من فردا باید برم باشگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد دوباره حرفای اون کاظمی یادم اومد و لبو لوچم آویزون شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ قیافرو خب برو کپه مرگتو بزار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هی ونداد تو نمیخوای آدم شی ؟ یا باید آدمت کنم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ من آدمم عزیزم تو به خوودت برس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره اونم از نوع گرازیش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه بعد از کلی دنگ و فنگ تونستم از دستشو ن راحت شم موقعی که داشتم از کنار زشته رد میشدم صداشو شنیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزشتهه_ ههه دختره دیوونه فکر میکنه خیلی بامزس اینو چه به باشگاه آخه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی شاش نه ببخشید شانس آورد که خستم وگرنه حالشو میگرفتم پسره مشنگ روانی ..بیخیال از سالن خارج شدم و به سمت طبقه بالا رفتم بعد از وارد شدن به اتاقم سریع یه دوش 5 مین گرفتم بعد از خشک کردن موهام با یه جهش پریدم رو تخت که صداش در اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبد بخت اگه زبون داشت الان چهار تا کلفت بارم میکرد ..خلاصه از بس خسته بودم سه نشده خوابم برد اما بیخبر از اتفاقایی که در آینده باعث شدن کل زندگیم تعغیر کنه .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح با احساس اینکه زلزله شده از خواب بیدار شدم .اولش که فکر کردم دارم خواب میبینم واسه همین به پهلو دراز کشیدم که دیدم نه انگار قصد تمومی نداره اولش که یادم نبود باید سنگر بگیرم آخه کله ی صبحی کی به فکر جونشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه یه آن مغزم به کار افتاد اوه اگه نجنبم که جون عزیزم به فنا میره ..همچین با کله پریدم سمت در که انگار کله ی صبحی حلیم میدن اگه عجله نکنم گیر من نمیاد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع دوئیدم سمت در و بازش کردم ..تو چهار چوب در ایستادم و دوتا دستامو دوتا پاهامو چسپوندم به چهارچوب و سعی کردم که از جونم محافظت کنم چند دقیقه گذشت ولی خبری نشد تعجب کردم یعنی خدا اینقده منو دوست داره که جونمو نجات داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ذوق نزدیک بود اشک تو چشام جمع شه که با یه صدای فجیح سکته ی 100 مم رو هم رد کردم با حالت خیلی خنده دار یکی از چشمامو باز کردم و شروع کردم به گشتن عامل این صدای فجیح که با دیدن صحنه ی روبه روم کل وجودم از خشم تبدیل شد به زغال سرخ شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد بیشعور همچین پهن اتاق بود داشت میخندید انگار جک سال و با کیفیت عالی تصویری دیده انتر واسه چی داره میخنده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هوییی چته روانی یکی ببینتت که سکته میکنه همچین میخنده انگار یه قرنه که نخندیده چته بگو مام بخندیم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حالت طلبکاری هر دو دستمو زدم به کمرمو بهش نزدیک شده بودم از بس خندیده بود نمیتونست درست حرف بزنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد_ وا ...ا..ا..ی..یی ....و....و...واا...وان..وانیا...فک. .ر...ک...رد..ی...ز.لز.له...شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد دوباره زد زیر خنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب زلزله بود نبود؟ صبر کن ببینم نکنه کار این روانی بوووووودد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حالت خیلی جالب انگشتمو گرفتم سمتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نگو که کار توی خر بود ونداد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد کلشو تکون داد و دوباره زد زیر خنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی دلم میخواست بگیرم خفش کنم با دو به سمتش دوئیدم که سریع بلند شد جا خالی داد با کله پهن شدم رو تخت و سرم خورد به بالای تخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیا میگم شانس ندارم بعد تو هی بگو داری اگه شانس داشتم که حالا وضعیت من این نبود که. اهه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که بلند میشدم با یه دستمم داشتم سرمو ماساژ میدادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خفه بشی الهی ونداد که زدی ناقصم کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ تو خودت ناقص العقل بودی من چیکار کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ غلط کردی القاب خودتو چرا به من میبافی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ من که بافتن بلد نیستم پس مال خودته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای خدا منو بکش از دست این خر یهو یه جمله به ذهنم رسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ونداد یه چیزی بگم که ملتفت بشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد - بنال ضعیفه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ضعیفه تویی و کله ی منگلت ..میدونی چیه دانشمندان به یه نتیجه ی اخلاقی خیلی خوبی رسیدند اگه گفتی چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ اولن منگول خودتی بعدشم نه نمیدونم بگو منم بفهمم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ که نفهمی ..میدونی ..دانشمندان به یه نتیجه منطقی رسیدن اونم اینه که از یه جایی به بعد دیگه بحث کردن فایده ای نداره باید فحش داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونداد _ راست میگن بنده خداها ..خب گوساله ی خر گمشو برو توالت که کلاس داری انتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنها چیزی که دم دستم بود تافت مو بود که سریع ورش داشتم و پرتش کردم سمت ونداد اونم خیلی شیک درو بست و بعد از اینکه یکمی زبونشو تا حلقش نشونم داد رفت بیرون منم داشتم اونجا میمردم که چرا من یه بار نمیتونم اینو حرص بدم آخه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوالا از بچگی تا جایی که یادم میاد همین بود میگی چرا وایسا تا دوتا مثال برات بزنم جانم بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثلا 9 سالم بود که داشتم واسه مامان اینا میر*ق*صیدم اونام خوششون نیومده بود واسه همین اصلا نگاه نمیکردن کلی ذوقم کور شد ..خلاصه دیگه همیشه تو خلوت خودم یعنی کسی که خونه نبود میر*ق*صیدم یه روز تو مدرسه تو درس دینی گفت که خدا شما رو همه جا میبینه خلاصه دیگه بعد از اون دوستام میگفتن که مامانشون بهشون میگه که اگه کار بدی کنن اونارو به وسیله ی عکسایی که تو خونه هست میبینه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم که بچه خر نمیفمیدم خوو ..یه روز کسی خونه نبود رفتم تلوزیونو روشن کردم و شروع کردم به قر دادن حالا نر*ق*ص کی بر*ق*ص خلاصه سرتونو درد نیارم تازه یادم افتاد که خدا منو میبینه بدتر عکس مامان و بابا دقیق رو به روم بود منم کلی خجالت کشیدم و رفتم نشستم نگو ونداد تربچه همه اینا رو دیده بوده و بعدشم رفته به مامان بابا گفته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا این مال طفولیت بود این یکی مال همین سه ماه پیش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی از بچه های مدرسه بهم سیگار داده بود منم داشتم تو حیاط میکشیدم که یهو در سالن طاق باز باز شد منم از حولم سریع سیگارو رو آی پادی که دستم بود خاموش کردم بعدم به جای اینکه سیگارو پرت کنم آی پادو پرت کردم که تالاپ افتاد تو استخر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا هم که اولش حواسش به من نبود با صدایی که آی پاد از خودش ایجاد کرد برگشت و منو دید سیگارم که در دستانم بله دیگه یه ماه نتبیه شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینم شد یه موقعیت خوب واسه وندی جوون که منو حرس بده بچم سؤاستفاده گره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه خنده ریز از دیوونه بازیایی که کرده بودم اومد رو لبم از جام بلند شدم و به سمت توالت رفتم .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اینکه کارامو انجام دادم از توالت با کله پریدم بیرون . حتما میگید چرا با کله خب بزارید یه چیزی بگم ..شاید بگید دیوونم ولی خب چیکار کنم از بس زمان واسم مهمه ( اره جون ننه ی قنبر ) بله همه جای اتاقم ساعت داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب بریم سر اینکه چرا با کله پریدم بیرون .واسه اینکه زمانی که تو توالت بودم در افکار خودم غرق بودم که یهو چشمم به ساعت افتاد خدا روز بد نسیب کسی نکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت 8 بود و 8ونیم من امروز با کاظمی دل دیوونه تمرین داشتم بدبخت شدم همچین سریع از توالت اومدم بیرون که اصلا یادم نمیاد چیکار کردم سریع یه شلوار گرمکن کیپ بدنم با یه سوئیشرت همرنگش همراه یه کلاه کاپ سفید برداشتم و بعد از اینکه گوشیمو همراه هدفونم گزاشتم تو جیبم از اتاق زدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن نرده های کنار پله گل از گلم شکفت بدجور.. عین این افغانیا پریدم رو نرده و وییییییژژژژژژژژ سر خوردم پائین واسه اینکه تعادلم و حفظ کنم یه ملق کوتاه رو زمین زدم و سر پا شدم که صدای مامان باعث شد سکته کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ ههههه دختره ی دیووانه مگه من بهت نگفتم که از این کارا نکن میمیری میوفتی رو دستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیا همه مامان دارن منم مامان دارم محبت خرکی تقدیم میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام صبح بخیر مامان خب دیرم شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ دیرم شده بود و کوفت .دیرم شده بود و درد دیرم شده بود و ز......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای بابا مادر من جواب سلام واجبه ها لطفا یه پاکت شیر به من بده که برم این دفعه دیگه این کاظمی رام نمیده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ همون کاظمی میدونه که چیکارت کنه وگرنه که تو به حرف من گوش نمیدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ تو رو خدا مامان بس کن دیگه یه ماه دیگه مسابقات شروع میشه ولی من فقط یه جلسه در هفته تمرین دارم که اونم به لطف شما نمیرسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچین با دست زد پشت دستش که صداش کل خونه رو گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ اوا خدا مرگم بده راست میگی حالا کی هست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خدا نکنه مامان .حالا بعدا که اومدم میگم بهتون ..یه نگاه به ساعت انداختم که هوش از سرم پرید هشتو ربع
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اصلا شیر نخواستم بای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه منتظر نشدم جوابشو بشنوم و این دفعه تندتر از دیروز عصر به طرف باشگاه دوئیدم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir......................
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحدود دو ساعت تو باشگاه تمرین داشتم که پدرمو در آورد این کاظمی عجوزه حالا هم که در حال برگشت به خونه هستم و تو فکر اینکه واسه تمرین بیشتر کیو پیدا کنم که باهام تمرین کنه آخه اینم شانسه من دارم ؟ ای خدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کلی نظر و نیاز که خدا یه مربیه خوب بهم بده واسه تمرین وارد خونه شدم بوی قرمه سبزیه مامان کل خونه رو گرفته بود منم که گشنهههههه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح که بدون صبحونه رفتم اونجام که کلی ازم کار کشیدن و الانم در حال ضعف هستم و دارم میمیرم سریع رفتم طبقه بالا و خودم پرت کردم تو حموم به یه حموم داغ احتیاج داشتم واسه همین اول وان رو پر کردم و پریدم داخلش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از یه دوش که حسابی خستگی رو از تنم رفع کرد از حموم بیرون اومدم یه حوله رو به صورت دکلته پیچیده بودم دورم و با اون یکی حوله افتادم به جون موهام بعد ربع ساعت دست از سرکچلم برداشتم و راضی شدم که برم موهامو برس بکشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین که جلو آینه رفتم از دیدن خودم تو آینه وحشت کردم موهام به خاطر اینکه با حوله خیلی بهشون ور رفته بودم تو هم جمع شده بودند و یه متر تو هوا بودند و این یه صحنه ی مزحکی رو درست کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ترس اینکه یهو ونداد پیداش نشه و منو مسخره نکنه با برس افتادم به جون موهام حالا مگه باز میشد از هم بعد از کلی جون کندن دست از موهام کشیدم و سشوار رو برداشتم یه نیم ساعتیم صرف سشوار کشیدن شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از اینکه کارام تموم شد یه دست لباس زیر از کشوبرداشتم و سریع پوشیدم یه شلوارک کوتاه تا سر زانو به همراه یه بلوز استین سه ربع برداشتم و پوشیدم شلوارک قرمز بود و بلیز هم بنفش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نگاهی به ساعت انداختم که 3 رو نشون میداد با صدای التماس شکمم که میگفت تو رو خدا یه چی بریز این تو راضی شدم برم پائین تا یه چی کوفت کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پله ها که پائین میومدم متوجه بابا شدم که رو مبل رو به روی تلوزیون نشسته بود و داشت اخبار میدید با ذوق به سمتش رفتم از پشت دو تا دستامو حلقه کردم دور گردنش و یه ماچ گنده گذاشتم رو صورتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلااااااام به عشق خودم .خوبی عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا _ سلام به دختر خل خودم .چه عجب ما تو رو یه روز تو خونه پیدا کردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حالت لوسی صورتمو سمت مخالفش چرخوندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ااا بابا داشتیم من کجام لوسه دختر به این خوبی خانمی . زرنگی . ورزشکار بازم بگم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا _ نه بابایی نمیخواد بگی به اندازه کافی ملتفت شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بابا چی شده که خونه ای پس وندی کو ؟ مگه همراه شما نیومد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان که تازه از آشپزخونه اومده بود با این حرفم اعتراض کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان _ اا وانیا صد بار بهت نگفتم ادب داشته باش وندی چیه دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه قیافه ی ملوس به خودم گرفتم تا شاید بتونم دلشو نرم کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مامانی جونم بیخیال دیگه من گشنمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفم بابا زد زیر خنده با تعجب داشتم نگاش میکردم که به حرف اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا _ تو از همون بچگیت شکمو بودی یادمه بچه که بودی وقتی میبردمت رستوران همچین غذا میخوردی که کل ملت حواسش به تو بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد دوباره زد زیر خنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان پاشد رفت آشپزخونه تا چای بیاره منم بلند شدم برم یه چی بدم به این شکم تا خودشو نکشته ولی وسط راه یه چیز خیلی مهم یادم اومد که دوباره برگشتم و نشستم ور دل بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا _ چی شد ؟ مگه گشنت نبود ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بابا یی یه چیزی بگم ؟ قول میدی قبول کنی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا _ شما دوتا بگو ولی منطقی و به جا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم یه چشمک بهم زد چون میدونستم داره شوخی میکنه به دل نگرفتم و دل و زدم به دریا شاید بابا بتونه کمکم کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اولش اینکه وندی کوش نمیبینمش ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا _ کار داشت با آرتا رفتن جایی خوب تو بگو چی میخوای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو مظلوم کردم تا حرفام روش تاثیر بزاره و نزنه تو ذوقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ میدونی بابایی فکر کنم مامان بهت گفته که یک ماه دیگه یا کمتر مسابقه ی مهمی دارم که امکان داره آیندمم رقم بزنه یعنی بی تاسیر نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا _ خب آره وقتی اومدم بهم گفت ولی تو چی میخوای ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بابا اینجا من نمیتونم اون جوری که باید تمرین کنم و درضمن احتیاج به یه مربیه شخصی دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا کمی اخماش تو هم رفت و یه دستشو گذاشت رو چونش بهم نگاه کرد این یعنی ادامه یده. تردید و کنار گذاشتم و شروع کردم به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بابا میخوام واسه این یه ماه برم شمال واسه تمرین البته به همراه یه مربی خصوصی تا بهتر بتونم تمرکز کنم تازشم یه ماشین هم میخوام تو رو خدا نه نگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir