رمان چشمات سگ داره به قلم مسیحه زادخو
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه :
یوسف پزشک خواننده ای که بر حسب اتفاق با دختری اشنا میشه
دختری زیبا به نام رز که دختر حاج نصرت مردی بنام و تاجر بازاری
با عقاید کاملا متفاوت
یوسف به رز ابراز علاقه میکنه اما رز ....
«رز»
با عجله از رو تخت پریم پاین اواخر شهریور بود ومنم از شوق قبولی تو دانشگاه علوم پزشکی تو پوست خودم نمیگنجیدم
آخه حاج نصرت «بابامو میگم »آرزوش بود
مراحل وکارای ثبت نام رو انجام دادم ومنتظر بازگشایی وشروع کلاسا بودم
صبح روز جمعه بود یکم زود بیدار شدم ساعتو کوک کرده بودم
یه دختر معولی بودم منتها پوست صورتم زیادی صاف بود ومهتابی واینکه چشمام ، چشمام درشت ومشکی بود این بود که منو جذاب نشون میاد چشمای من عجیب بودن با حالت رویایشون اینو من نمیگم همه میگن «از خود شیفته شدم »
تک دختر حاج نصرا بودم میدونم شاید تو چشم خیلیا زیبا بودم اما من معمولیم فقط تنها نقطه ی بارز من چشمای منه با مژه های بلند ومشکی ابروهای قشنگ وکمونم
کلیم خواستگار داشتم دختر حاج نصرت بودم دیگه
بابا خودش شخصا مخالف ازدواج بود چون هنوز ۱۹ سالمه
من سه تا برادر دارم
حسام ،حامد احسان همشونم مهندس وتحصیل کرده هرسه تاشون باهم یه شرکت نرم افزاروسخت افزار رو ادره میکنن وکار وبارشون خوب بود خدارو شکر
حاج نصرت بابام هم حاج بازاری بود وکه تاجر فرش بود ووضع بابام ای بد نبود «خخخ»عالی هست درواقع،حاج نصرت عاشق منه از همون بچگی بامن هنوز مث دختر بچه ها برخورد میکنه «آیییی ذوق میکنم »
منم از محبت حاج نصرت نسبت به خودم سو استفاده میکنم وتو خونه تا میتونم شیطنت میکنم
حاجیم فقط قربون صدقه ام میره
هاراستی من نور چشمی عمه عفتم هستم که با ما زندگی میکنه اون سالها پیش از شوهرش جدا شده که جریانش مفصله حاج نصرت مرد غیرتی ویکم حساسه اجازه نداد تنها خواهرش تنها زندگی کنه و واسه همین با ما ست همگی عاشق عمه ی در دونه مون هستیم
وپروین خانم ،مامانم مدیر دبیر ستان دخترانه هست وعمه عفت هم دبیر دبیرستانه واین دوتا از روزگار قدیم دوتا دوست جون جونین
اینم اعضای خانواده ی خوب من که عاشقشونم
خلاصه از خواب بیدار شدم
رفتم سرویس بهداشتی اتاقم دست صورتمو شستم
...لباس خوابمو عوض کردم ،لباس ست بلوز شلوار پوشیدم موهامو شونه کردم ودم اسبی بستم از تو کشو یه بادکنک بیرون آوردم و در حالی که بادش میکردم ولبخندی مهمون لبام کردم وبی سرو صدا سمت اتاق حسام رفتم.
بادکنک رو که باد کردم همون حین رفتم اتاق حسام
بادکنک رو پشت سرم مخفی کردم
بی سرو صدا داخل اتاقش شدم دمر خواب بود خیلی بامزه خوابیده بود بالا تنشم لخت
لبخند زدم در رو باز گذاشتم وچند قدمی جلو رفتم وبادکنک رو با لبخند شیطونی ترکوندم
بیچاره حسام چنان از خواب وحشت زده پرید که زل زده بود بهم هاج واج
با خنده از اتاق پا به فرار گذاشتم وتازه صدای فریادشو شنیدم وگفت با عصبانیت :
-میکشمت دیونه ،اگه دستم بهت نرسه
در روکه بستم میدونستم حوصله نداره دنبالم بیاد پشت در اتاق ایستادم هنوز آثار خنده رو لبام بود نفس نفس میزدم
نفس عمیقی کشیدم وسمت اتاق حامد رفتم خیلی آروم دست گیره رو پاین دادم اونم هنوز خواب بود به پهلو وخوشبختانه این یکی یکم خوابش سنگین تره
نگاش کردم رکابی وشلوارک تنش بود پشت بهش بودم که لیوان آب رو پر کردم به آرومی
ویواش یواش به نرمی آب رو بین پاهای حامد ریختم یه تکونی خورد لبخندم عمیق تر شد همون طور آب میریختم که یه دفه از خواب پرید
من هم به سرعت نور از اتاقش با ترس وخنده خارج شدم صدای فریادشو شنیدم وگفت «عوضی فکر کردم خیس کردم »
آی خدا چه ذوقی کردم من
برگشتم تو چار چوب در بودم زبونمو واسش در آوردم با خنده گفتم :
-حال کردی ؟
سعی کرد لبخندشو مخفی کنه با اخم گفت :
-خیلی خری رز ،دارم برات
براش دهن کجی کردم وبا شکلکی در اتاقو بستم
آخ جون حالا نوبت احسان بود اون اغلب محتاط بود
پشت. در اتاقش بودم نفس عمیقی کشیدم از احسان یکم میترسم شوخی حالیش نیست حسابمو بد میرسه
دست گیره رو پاین دادم با نفس عمیقی که باز شد زیر لب گفتم «چه عجب بود باز بود »
به آرومی در رو باز کردم سرک کشیدم احسان رو تخت نبود تعجب کردم یه قدم داخل شدم
که یه دفه غافلگیر شدم وسر تا پام خیس شد عوضی پشت در بود با پارچ پر آب که ریخت روم جیغ زدم:
-عوضی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان خوشحال از غافلگیری من گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کور خوندی حسام بهم خبر داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندید مستانه حرص منو در بیاره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیس بودم وعصبی گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خیلی بدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنو بغلم کرد ویه دفه واحساساتش قلبمه شد وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قربونت برم خواهر کوچولوی نازم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خیسم کردی دیونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبوسید گونمو ازم جدا شد با لبخندی گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حقته ،این همه حال بقیه گرفتی این بار رو دست خوردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبامو غنچه کردم اخم کردم دماغمو جمع کردم وبا اخم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بد جنس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-صبحونه خوردی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان هنوز خوابه ولی فک کنم عمه بیداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو لباس عوض کن صبحونه بخوریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو لوس کردم با خنده گفتم نه میترسم از حسام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخندی که زد دلمو قرص کرد وگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حسام با من ،دلم لک زده برات بعد چند روز امروز درست وحسابی دیدمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بس که سرتون شلوغه وقتی واسه پرنسس خونه ندارین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده پیشونیمو بوسید وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه خودشو تحویل میگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irادامو در آورد وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پرنسس ، نه بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو هم فردا سرت شلوغ میشه میری دانشگاه ،سرت گرم میشه خانوم کوچولو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم با احسان حرف میزدم که یهو دیدم تو هوام حسام منو رو دستاش بلند کرد ویه دفه از ترس غافلگیر شدم وحیغ زدم پاهامو هم حامد گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان بد جنس هم صدای قهقهش کل خونه رو برداشته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم میدونستم دست از سرم بر نمیدارن شروع کردم جیغ زدن وبابامو صدا میزدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باباییی ، بابایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسه تاشون غش کرده بودن از خنده رو دستاشون بودم دوسه بار هماهنگ با هم منو بالا پاین کردن که بیشتر جیغ زدم وسمت پله ها رفتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحامد همون طور که پاهامو گرفته بود سمتم نگاه کرد سرمو دادم بالاتر وعصبی بودم اما پر خنده بود لبام و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-احمق کوچولو نمیدونی چه حالی بودم فکر کردم خودمو خیس کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم با داد وبیاد بابارو صدا زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن -بابا ..باباییی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه دست بردار بودن پاین بردن منو از پله ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان -یه بار جستی ملخلک دوبار جستی مخلک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانیت گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خرک خودتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاین پله ها بودیم که یه دفه بابا آشفته وپریشون از اتاقشون اومد بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه عصبیم حواله ی بابا شد که رفته رفته چهره ی نگرانش به لبخندی باز شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن اخمم اخمی به ابرو داد ومحکم وبا جذبه گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اینجا چه خبره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشروع به دست وپا زدن کردم تو دستاشون اسیر بودم مگه ولم میکردن وبا داد وبیداد وگریه مصنوعی گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با خنده ی کنترل شده ای گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باز چه آتیشی سوزوندی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گریه ای مصنوعی واخم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچی بابایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحامد معترضانه گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یه جمعه خونه ایم مگه میذاره راحت باشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو همین لحظه مامان از اتاق خارج شد مثل همیشه متین با لباسای شیک اما پوشیده وموقر وفاخر با وجود سه تا پسر جوان ورشید وبالغش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحجاب زیبایی داشت فقط موهاشو با کلیپس پشت سرش جمع کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با دیدن من رو دستای پسراش با خنده گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بذارینش زمین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرسه با هم با خنده :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عمرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن جیغم رفت بالا وشروع کردم دست وپازدن محکم تر منو گرفتند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با اخم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حسام تو دیگه چرا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام -اتفاقا من یکی که شاکیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحامد -منم که اصلا کوتاه نمیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه عفت که تمام مدت با خنده ولبخند به چهار چوب در آشدزخونه تکیه داده بود با لبخند گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولش کنین بسپارینش به من، من حسابشو میرسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان -عه بسپاریم دست شما ،این آتیش پاره نور چشمیتونه ،عمرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام -ما میخوایم خودمون حقمونو بگیریم ،این جوری فایده ای نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم عصبی تر شدم شروع کردم جیغ جیغ کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحامد -خدایی آسایشمونو مختل کرده این ته تغاری حاج نصرت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان -مگه بچه اید کل کل میکنین زشته بخدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با لبخند گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بذارینش زمین من شخصا تنبیهش میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسرا هماهنگ منو بردن بالا که باز جیغم رفت هوا وبا خنده منو گذاشتن پایین وبا سرعت کنار بابا ایستادم بازشو گرفتم وملتمسانه گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جون من حاجی یه چی بگو ول کنن نیستن اینا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام با انگشت اشاره تهدیدم کرد که سریع بابا واسش چشم غره رفت وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حسام از تو بعیده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام -من این حرفا حالیم نیس،حاجی نمیدونین با چه حالی از خواب بیدار شدم زهلم ترکید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا آروم وخون سرد گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه حسام جان صبور باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام -کسیم پیدا نمیشه بگیرتش راحت شیم ما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عه بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاجی خندید وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دخترکم حالا حالاها مهمون منه شما باید به فکر خودتون باشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآی ذوق کردم دهن کجی کردم واسه حسام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان -به جون خودم از فردا من حسابتو میرسم رز اگه حاجی تنبیهت نکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه با خنده گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کوتاه بیاین دیگه کار هر رزوشه شما که همیشه بیرون وسر کارین یه جمعه ای هستین بذارین بچم شاد باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحامد -خوبه والا هر روز نیستم وگرنه سراز بیمارستان در می آوردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان -ته تغاری حاج نصرته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ادا ومسخره گفت سوگولی حاج نصرت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا خندید سمت میز چشیده شده ی صبحونه رفت منم بازشو ول کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوگفت:آره دیگه سوگولی حاج نصرته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگام به سه تاشون رفت با لبخند که واسم اخمو چش غره رفتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان -برو لباساتو عوض کن بیا گلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهن کجی کردم واسشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان معترضانه گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابا حالا هی به این چش سفید رو بده ، ببین حاجی دهن کجی میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم به بابا بود صندلی رو جلو کشید وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قربونش بشم الهی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن با ذوق گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خدا نکنه حاجی خودم پیش مرگتونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام کنارم ایستاد لپمو کشید وبا خنده گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زبون باز این جوری دل حاجی رو آب میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند زدم که خم شد گونمو بوسید وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فدای خواهر گلم برم من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحامد معترض شد وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تشنه به خون بودی که آدم فروش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم از گردن حسام آویزون شدم چند بار پشت سر هم بوسیدمش وگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الهی فدای تک تکتون بشم من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسه تاشون باهم خندیدن وحامد گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ما که حریف تو نمیشم سوگلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با خنده سمت میز میرفت گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیاین صبحونه که شما از پسش یر نمیاین یه حاج نصرت که پشتشه شما کلاتون پس معرکست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروز جمعه بود همون رور حسام وحامد برای عقد شام بیرون قرار داشتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنو عمه مامان واحسان همگی رو تخت تو حیاط نشسته بودیم دورسفره ومنتظر اومدن حاجی که نماز میخوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان کنارم نشسته بود سرمو نزدیک گوشش بردم وگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خیلی نامردی کردی داداشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان باخنده در حالی که از سبد سبزی خوردن یه ترپچه نقلی بر میداشت وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تقصیر خودته گلم چرا تو اینقده شیطونی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین هنگام حاجی اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروتخت نشست وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قربون دخترکم برم شیطنتاشم مث خودش قشنگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان با پوزخند گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یه روز بل اخره خودم حالشو میگرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن فقط لبخند زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاجی -اون وخ با من طرفی ،حسابت با کرام الکاتبینه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام با حسرت گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حاجی اگه شما نبودین ماحسابی حال این پرنسسو گرفته بودیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه با لبخندی گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اما با من طرفین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده ی عمیقش نگام کرد وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تا جفت چشاتونو بذارم کف دستتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان -بفرما حاجی از دهن افتاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاجی نگاهی به محتویات سفره کردوگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بازم بی پیازه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان -نه فقط مال رز پیاز نداره بقیش گوشت چرخی هم داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابام نگام کرد وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بچم دوست نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با لحن گلایه آمیزی گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حاجی عزیزمن اینقده لی لی به لالای دخترت نذار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاجی لقمه لی که درست کرده بود سمت مامان گرفت وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-درکم کن پروین این دختر عمر منه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان با اخم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ما هم فکر کنم سر راهی هستیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو به مامان ادامه داد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جان رُز مامان ما بجه هاتون هستیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه عفت که کنار احسان نشسته بود یه پس گردنی حواله ی احسان کرد وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چی میگی تو درست حرف بزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاجی -استغفر الله پسرم این چه فکریه شما سه تا ستون این خونه اید رُز دختره فرق داره باید نازشو بکشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم که تمام مدت ساکت بودم با لبخندی بوسه ای حواله بابا کردم وگفت م:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الهی قربونت بشم من حاجی بابای یه دونه ی خودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاجی موهای دم اسبیمو نوازش کرد وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو عمر منی بابا داداشاتم ستون خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو به احسان گفت :عزیزم پسرم شمانباشین چرخ زندگی من مگه میچرخه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان شرمنده گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-معذرت میخوام حاجی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان -اما حاجی شما زیادی دارین به رز محبت میکنین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاجی -پروین بانو نکنه حسودی میکنی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان اخم نازی کرد حاجی آروم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپروین بانو اینه بچه هامن اما شما خانومم همه کسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه با لبخند گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به به خدا بده شانس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با لحن شوخی گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما چی میگین غفت خانوم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه سرشو پاین انداخت وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کسی نیس ناز مارو بکشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا رو به عمه عفت گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو هم مادرمی عفت من ،میفهمی چی میگم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان دستی به محبت رو شونه ی عمه گذاشت وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قربون عمه ی خوشگلم برم من الهی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه دست احسان رو گرفت وبوسید وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خدا نکنه عزیز دلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان لبخند عمیقی زد من گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما عمه ی یکی دونه ی ماین عفت خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه خنید وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فدای شیرین زبونیات عمه جونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاجی -برو اون گیتارتو بیار رز برام بخونه خیلی وقته برام نخوندیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان با ذوق اشتیاق با سرعت بلند شد وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ای به چشم جون بخوا حاجی امشب واستون کنسرت را میندازیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من -حیف نیستن اون دوتا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان -تو که هستی عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن رو به حاجی گفتم چی بخونم بابایی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاجی رو به مامان با لبخند گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اله ی ناز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم به مامان بود که سرخ شد گونه هاش وسرشو پاین انداخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir★*********ه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز اولین روز دانشگاهم بود احسان کار داشت و از اینکه منو برسونه دانشگاه کلی طفره رفت ولی با چشم غره های حاجی مجبور شد منو برسونه سر راهش بود ولی بازم حاضر نبود تا اینکه منو رسوند کل راهو با سرعت اومد از تو پیچ خیابون بود که با سرعت تمام پیچید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه با سرعت تمام بایه ماشین تصادف کرد من با تمام وجودم جیغ زدم واحسان ترمز کرد وکلافه وعصبی بود وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خدا به دادم برسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن با عصبانیت گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بس که عجله کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان اشاره به ماشین که تازه دیدم مدل بالا بود کرد وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گاومون زاید خر پولم هست طرف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irما تو ماشین بودیم احسان عصبی وکلافه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطرف هم که پیاده شده بود عصبی بود که چند ضربه به شیشه زد احسان نفسشو با حرص بیرون داد پیاده شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر جونی بود وخیلی عصبی نگاهم بهشون بود که عصبی گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ماشینمو داغون کردین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان سعی کرد آروم باشه ومثلا خون سرد گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-متاسفم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر عصبی وبا عصبانیت پوزخندی زد وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-متاسفین ؟ ماشینم داغون شد تاسفتون به چه دردم میخوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان مشغول بررسی ماشین پسر شد وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کنار میایم باهم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر مگه آروم میشد چقد عصبی بود چنان گره به ابرو انداخته بود که نگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خشم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زنگ بزنن کروکی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان -من ماشینم بیمه نیست ، با هم حرف میزنیم خسارتشو میدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر باز عصبی بود وبا لحنی عصبی گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ماشینمو زدی داغون کردی بیمه هم نیستی میگی کنار میایم ، اگه میزدی یکیرو رو میزدی چی اون وقت چکار میکردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوعصبی دسشتو سمت احسان تکون داد وگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو آقا جمعش کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن دیگه حوصلم از جر وبحثشون طاق شد پیاده شدم ورو به احسان گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زنگ بزن حسام بیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان با نگرانی ومضطرب گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ماشینو هنوز بیمه نکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«احسان این ماشینو تازه خریده »
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زد پسر که آروم سمت پسر عصبی گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میشه آروم باشین گفتیم هرچی هست خسارت میدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره پرو پرو چشم تو چشمم شد وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کل هیکلتو بفروشی خانوم خسارتمو نمیتونی بدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه دفه چنان عصبی شدم از حرفی که بهم زد اختیار از کف دادم و سیلی حواله صورتش کردم «خوب شد دستکش دستم بود عادتم بود »
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانیت خیلی تمام آتیش از چشام میزد بیرون نگاش کردم وبا نفرت وخشن وبا خشم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حرف دهنتونو مزه کنین لطفا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر عصبی بود خیلی وبا لحن تحقیر آمیزی گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وحشی زبونتم درازه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان اومد جلو بازومو گرفت وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو دهن به دهن نشو الان زنگ میزنم حسام بیاد تو برو دانشگاهت دیرت میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه متوجه نگاه خیره ی پسره به خودم بودم که یهو با لحنی عصبی رو بهش گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چتونه زل زدین وحشی ندیدین ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر پوز خندی زدی و روشو با اکراه بر گر دوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه یه دفه لیلا دوست صمیمیم ازاون طرف خیابون سمتمون اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره -رنگ بزنین پلیس بیاد وقت منو هم نگیرین ، من وقتم با ارزشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه لیلا سمت پسره بود با لبخندی ودست پاچه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام آقای امیری حال شما ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم به لیلا بود لبخند رو لباش بود متعحب بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره -فعلا که حالم بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irورو به من با پوزخند گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اگه بذارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیلا رو به من آروم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چی شده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میشناسیش مگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیلا باز با لبخند نگاه پسره کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان -اول صبحی حالم گرفته شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم خشک خشن گفتم :خودتون زنگ بزنین پلیس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان با عجله گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عه رُز چی چی رو زنگ بزن پلیس ماشینو میخوابونن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره باز با لحن تحقیر آمیزی گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دارو دارتونو بدین پول خسارتم نمیشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که عصبی بازوی لیلارو گرفتم ومیکشیدم رو به پسره گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو بابا ماشینم ،ماشینم ، تازه به دوران رسیده ، ماشینم ،ماشینم را انداخته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیلا که انگار خیال اومدن نداشت بازوشو کشید از تو دستم وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عه دستمو کندی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرض خیابون رو رد کردیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خیابون که رد شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیا با خنده و یکم عصبی گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چته تو باز سگ شدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لحنی که هنوز عصبی بودم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ندیدی چه حرفا که بارمون نکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیلا نگام کرد وبا لبخند گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شناختی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه یادم اومد چشامو ریز کردم نگاش کردم که لبخند به لب داشت وگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کی بود که با هاش احوال پرسی کردی آشناتون بود ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جدا نشناختی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم وگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دوست پسرم بود ببخشید نشناختمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتیم سمت دانشگاه میرفتیم وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ای بابا رُز چته تو ،یوسف بود یوسف امیری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتفکرانه گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یوسف امیری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله یوسف امیری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه شناختم لب گزیدم وگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وای یوسف امیری همین خوانندهه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیلا با ذوق گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره خره خودش بود دوست شاهین وعلی رضا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جدی میگی ؟دوست شاهین ؟ میگم چرا هرچی ماشین رد میشد بوق میزدن وباهاش سلام میکردن نگو میشناختن اینقد ذهنم در گیر تصادفه بود که متوجهش نشدم اصلا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا اینطوری باهاش حرف زدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز حرصم گرفت یاد رفتارتوهین آمیزش افتادم ووگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ولی خیلی بی شخصیته تازه یکی خوابوندم تو گوشش خیلی بیشعوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیلا نگام کرد وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم هم کمی دلم خنک شده بود گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره چرا دروغ بگم حالشو گرفتم حیف احسان نذاشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دختر چه جراتی داری تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حقش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یوسف امیری تو دانشگاه خودمونه ترمای آخرشونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ای بابا ... بیخیال ما که کاری به کارش نداریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حسابی زدی تو پوزش این یوسفه برا کسی تره هم خورد نمیکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه محوطه بودیم رسیده بودیم که لیلا گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من برم ببینم ساعت کلاسام چطوریه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیلا رفت با عجله هاج واج رفتنشو نگاه میکردم به خودم اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم داخل شدم ورفتم ببینم چی به چیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir....ساعتی گذشت نگران احسان بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم به اطراف بود کل نیمکتا پر بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمت نیمکتی رفتم که طرف دیگش دوتا جون نشسته بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوبه اونا پشت به من داشتن جلو رفتم وونشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irومشغول گشتن موبایلم شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنبال موبایلم بودم که صدای پسره وحرفاش نظرمو بی اراده جلب کرد وتمام حواسم گوش شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره -پسر نمیدونی چقد اعصابم بهم ریخته بابام دیشب رفت آمریکا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوستش -کی بر میگرده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره -نمیدونم ،ولی فک کنم تعطیلات کریسمس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابا نیست نمیدونم کی جاشو میگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوستش -راستی چکار کردی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره -چی رو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«این پسره صداش برام خیلی آشنا بود. موشکوفانه گوش دادم آره همین یوسفه ، یوسف امیری ، اه اه نکبت اینم حتما شاهینه دیگه »
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین -ماشینتو میگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحنش شاد بود یوسف وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخ پسر گفتی ، ماشین خودم دست دُرسا هنوز ، از شانس گندم ماشین بابا رو برداشتم امروز داغون شد ، داغون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین با خنده گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ماشینو زدی داغون کردی خوشحالی ؟ دیونه ای ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیوسف باز لحنش شاد بود وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وای پسر زیرو رو شدم بخدا امروز ،چشایی داشت باورت نمیشه همچین نگام کرد ترسیدم یه سگ هار تو چشاشه پاچه گیر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین چنان قهقه ای سر زد وبا خنده گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دیونه شدی ،پاک عقلت رو از دست دادی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیوسف -سر صبحی زدن به ماشینم ،نمیدونم چکارش بود ؟داداشش، شوهرش،دوست پسرش ، نمیدونم ولی چشایی داشت عجیب مژه داشت این هوا رنگ چشاش پوست شبه وای خدا برق میزدن پر ستاره ، همچین زد تو گوشم ، عین نگاهش وحشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین خندید وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میگم یوسف خودتی ؟زدن به ماشینت تازه سیلیم خوردی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچنان خنید که منم بی ارداده لبخند زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیوسف انگار تو فکر بود لحنش یه طور خاصی بود وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به جان مامان اولین باره جذب چشمای دختری میشم تو که منو میشناسی کسی برام مهم نبوده تاحالا ، تازه محجبه وچادری بود باورت میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین -خداخفت کنه از کی تا حالا هلاک دختر بودی تو !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اه شاهین چته تو من ودختر ؟ من واسه هیچ دختری تره هم خورد نمیکنم شخصیتم میره زیر سوال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین با خنده گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-صحیح آقای با شخصیت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پسر ماشین بابام داغون شد اما فدای سرم ،اینو بگو تو کل عمرم این جور جذب چشمایی نشدم هوایی میکنه آدمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«پوزخندی زدم گوشیم دستم بود که شماره احسانو گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر برقرای تماس شدم »
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالو ...احسان سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام خواهری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نگرانت بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه بلند شدم دوتاشون با هم سمنم چرخیدن و نگاه متعجب دوتاشون سمتم بود پوزخندی زدم وتک ابرویی بالا انداختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه متعجب وخیره ی یوسف بهم بود که شاهین زد رو شونش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان پشت خط «الو رُز چت شد ؟»
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جونم احسان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوباپوزخند ازشون دور شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir«یوسف »
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماتم برده بود خودش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین زد به شونم به خودم اومدم که به مخاطب پشت خط گفت :«جونم احسان »پوزخند زد ورفت لبخندش با وجود پوزخند بود هم جذاب بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین با خنده گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حواست کجاست ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم وپوفی کشیدم وگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دیدیش ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خودش بود ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مث اینکه تازه وارده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir