رمان چشمان سرد به قلم رویا ایزدی
یک دختر تنها! بی کس! پیله تنهاییش را خودش تنیده! پیله اش سنگیست! اما سنگ هم فرو خواهد ریخت کافیست که جویباری عاشقانه نرم و لطیف از کنارش گذر کند! کجاست این جویبار؟ او مینوازد همچون اسمش طنین مینوازد تا درگیر و دار دنیا از ناملایماتش بگریزد! او را خسته کرده اند. لبخند را از او گرفته برایش غم به ارمغان آورده اند … کجایی جویبار باید تن او را غسل دهی . خسته در پی انتهای زندگیش راه میرود! چندیست که کشتی شکسته قلبش پهلو نگرفته و تنها در دریای خروشان سرگردان است! طنین اش را مییشنوی؟ نوای درد مینوازد! منتظر...پایان خوش
تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۲۱ دقیقه
ژانر : #عاشقانه #پلیسی
خلاصه :
یک دختر تنها! بی کس! پیله تنهاییش را خودش تنیده! پیله اش سنگیست! اما سنگ هم فرو خواهد ریخت کافیست که جویباری عاشقانه نرم و لطیف از کنارش گذر کند! کجاست این جویبار؟
او مینوازد همچون اسمش طنین مینوازد تا درگیر و دار دنیا از ناملایماتش بگریزد!
او را خسته کرده اند. لبخند را از او گرفته برایش غم به ارمغان آورده اند …
کجایی جویبار باید تن او را غسل دهی . خسته در پی انتهای زندگیش راه میرود!
چندیست که کشتی شکسته قلبش پهلو نگرفته و تنها در دریای خروشان سرگردان است!
طنین اش را مییشنوی؟ نوای درد مینوازد! منتظر...پایان خوش
من!درسته من!من طنین رستگار!اسمم روخودم معنی میکنم اسم من باشخصیتم عجین شده!خودم میخوام که عجین باشه یعنی اصلاوقتی میگن طنین همه بایدایناروبه خاطرداشته باشن:غرور!تنهایی!
صعودبدونشخصیتی به عنوان تکیه گاه!زندگی باخود!این منم تنهامن صدای تنهایی وغرورتنهایی!
من نشون میدم که تنهایی شگفت انگیزه . بله به شگفت انگیزی عشق!من تنهام وتنهامیمانم !
پس من سرگرد طنین رستگار!اینجادرحضورخودم وخودم /نامم رامهریه تنهایی میکنم تابااوپیوندزوجیت ببندم!
اه!حتما بازاین سربازاحمق داره دراتاق رومیکوبه!نمیدونم من چه گ*ن*ا*هی کردم که بایدکارم به این گره بخوره!حتی درست بلدنیست احترام بزاره!
حتماالان بازم میخوادازاون داداش احمقش حرف بزنه!فقط خداکنه اشتباه کرده باشم وگرنه براش اضافه خدمت مینویسم تاحالش جابیاد
اجازه دخول رودادم
-بله!بفرمایید
نگفتم خودشه!
اومده تووداره بازباکله میره توزمین .
هرموقع میخواداحترام بزاره بایدیه شیرجه توکاشی های اتاق بره وبرگرده!آخرش هم باسروصداآب دهنش روقورت بده وبااون چشای سبز وزغیش زل بزنه تاشایدیادش بیادچی الان بایدبگه!
الان هم من پنج دقیقه است که منتظرم به حرف بیاداماهنوزلب بازنکرده!یعنی دارم دیگه کلافه میشم موندم سرهنگ احمدی چراباوجوداینکه میدونه من ازاینابدم میادبازاین احمقارومیفرسته پیش من!
باصدای بلندصداش کردم تاشایدیادش بیاد
-کجایی حشمتی؟بازتواومدی تواتاق من وتازه فهمیدی عقلت روجاگذاشتی؟پسرتوچرااینقدر ...لااله الاالله!بگوچی میخوای؟
-سلام قربان
پیف بعداین همه منبررفتن من تازه یادش اومده سلام کنه!احمق!
-چیه؟
-ق قربان سرهنگ احمدی میخوادشماروببینه!گفتن خبرتون کنم!
-خیلی خوب- میتونی بری!
دوباره میخواست احترام بزاره که بهش گفتم
-احترام گذاشتی نذاشتیا!
تعجب زده گفت
-چرا؟قربان
یعنی کم مونده بودبگم نمیخوام دوباره سیرتکامل قورباغه روازدوران جنینی تاچشم بازکردن ببینم!آخه لامصب خیلی چشاش به غورباقه میخورد!اماجلوی خودم روگرفتم وگفتم
-میترسم جون سالم به درنبری!
عین منگلا زل زدبهم انگارنفهمیدچی گفتم!
-بازکه تواینجایی!برودیگه!
به خودش اومدوبایه بله قربان درحالی که باهاش توهم پیچ خورده بودرقت بیرون!
ای وای الان درومیکوبه
-حشمتی درونکو....
اه پسره احمق!
بلندشم برم ببینم سرهنگ چکارم داره!دیگه برام اعصاب نمونده!یعنی ازآخرهفته هامتنفرم که مجبورم تمام وقتم رواینجابگذرونم!
نه که کارم رودوست نداشته باشم امااین احمقاحوصلم روسرمیبرن
ولی درعوض عاشق اول هفته هامم!همش روتووزارت میگذرونم کنارکامپیوترواینترنت وافرادباهوش والبته تحصیل کرده!
هنوزازاتاق بیرون نیومده بودم که صدای حشمتی توجه ام روجلب کرد
-اه زنیکه ی احمق !حیف که کارم بهش گیره وگرنه میدونستم چی بهش بگم!
صدای یکی دیگه اومدکه مطمئنم بهنازه!ازصدای تیزش مشخصه وهمینطورازاینکه باهمه گرم میگیره کاری هم نداره که اون سروان وبقیه چه سمتی دارن!
-مگه چی بهت گفته؟
-زنیکه رسما دیوونه است میخوام بهش احترام بزارم قبول نمیکنه میگه میترسم جون سالم به درنبری!احمق یعنی حیف که زنه وگرنه..
دیگه منتظرموندن روجایزندونستم هرچی رومیتونستم قبول کنم الااینکه مردی بگه حیف که زنه!
رفتم بیرون وفوری گفتم
-وگرنه چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچین جاخوردوچشاش درشت شدکه گفتم الان مثل این قورباغه هایی میشه که زیرلاستیک ماشین له شدن وچشاشون زده بیرون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتابرگشت چیزی بگه گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حشمتی یک ماه اضافه خدمت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکم مونده بودسکته کنه!به درک پسره نفهم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتادهن بازکردکه حرف بزنه گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیخوای که بکنمش دوماه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینجورکه دهنش بازمونده بودچرخیدم ورفتم طرف اتاق سرهنگ !فقط اخرین لحظه متوجه نیش بازبهنازشدم که اونم بایه چشم قره جمع شد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت دراتاق سرهنگ که رسیدم به سربازپشت درگفتم که بهشون خبربدن من اینجام!بعدازچندلحظه رفتم داخل احترام گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام قربان بامن کاری داشتین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام سرگرد.بیاتودرروهم ببند.کارواجبی باهات دارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرروبستم ورفتم جلوش ایستادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-موضوعی پیش اومده؟ قربان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-درسته یه ماموریت جدیدبرات دارم که فکرمیکنم فقط ازدست خودت برمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش روتکون دادوبابرگه های روی میزش سرگرم شد!خوب ادامه بده دیگه لامصب!بازم میخوادمنوحرص بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونه من ازمنتظرموندن متنفرم هی برام قروفرمیاد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل اینکه متوجه شددارم حرص میخورم چون خنده ای کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کمترحرص بخوررستگار!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه قربان!حرص نمیخورم شماکه میدونین وقتی نسبت به موضوعی کنجکاومیشم دوست دارم زودازش سردربیارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبه منم واسه همین توروانتخاب کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره به من نگاهی کرد ووقتی دیدکه کنجکاوی بیشترشده گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من توروبرای این عملیات انتخاب کردم چون هم به کامپیوترواردی وهم به قول خودت کنجکاوکه مسئله روزودتردربیاری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچین گفت کنجکاو!حالامن که میدونم پشت این به قول خودت کنجکاوهمون فضول خودمون خوابیده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی جای طرلان خالی که چندتااون تیکه باحالاش بچسبونه رودنده اش!حالاانگاری اون جراتش روداره که به سرهنگ تیکه بپرونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ دوباره ادامه داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مشکل مایه گروهی هستن که جدیدا قصدهک کردن سیستم اطلاعاتیمون رودارن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چطور؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چندوقت پیش یکی ازبچه هامتوجه شدکه روسیستم اصلی درحالی که داره کارمیکنه داره یه تغییراتی خلاف توقع اون انجام میشه انگارداشتن اطلاعات روتغییرمیدادن یاانگارسعی میکردن به هسته اصلی دسترسی پیداکنن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه مثل اینکه موضوع داره جالب میشه هک اونم ازیکی ازستادهای وزارت اطلاعات!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیزی هم تونسته بودن ازاطلاعاتمون بردارن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه اون موقع که نه!چون اینطورکه متوجه شدم همکاری که داشته با سیستم کارمیکرده ماهربوده وازسیستم خارجشون کرده بوده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه این اتفاق توستادمانیافتاده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه اماچون ستادای وزارت باهم درارتباطن ممکنه این اتفاق واسه ماهم بیوفته !برای همین ازهرستادیه نفرواسه این ماموریت انتخاب شده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالااین گروه شناسایی هم شدن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چقدرعجولی تودختر!بزاربرات میگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشید قربان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این گروه به پنجه خرس معروفن!ومشکلی که ماباهاشون داریم اینه که اونقدرقدرت اطلاعاتیشون بالاست که هردفعه قبل ازاینکه ماپیداشون کنیم متوجه مامیشن وجاشون روتغییرمیدن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه نمیگین جدیدا تلاش کردن سیستم روهک کنن؟چطورقبلاهم ستاددنبالشون بوده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این گروه یه تشکیلات بزرگ درزمینه قاچاق موادواسلحه والبته انسانه!که ماخیلی وقته دنبالشونیم اماچون قدرت اطلاعاتیشون بالاست نمیتونیم گیرشون بندازیم البته بگم ماهم چندبارمحموله هاشون روگیرانداختیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آهان پس برای همین میخواستن سیستم روهک کنن تااززمان واطلاعات عملیات های ماباخبربشن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-درسته!چون چندتاازمحموله هاشون روازدست دادن احساس خطرکردن ومکانیزم کارشون روتغییردادن که همین باعث شده مابه مشکل بربخوریم!فعلاتاهمین قدرکافیه که بدونی مابقی روهنگام تشکیل گروه ّرای همه گروه توضیح میدن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ازکی کارگروه شروع میشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ازهفته آینده!فکرکنم بهتره به خانواده اطلاع بدی چون ازاین که ماموریت چقدرطول میکشه هیچ کس اطلاع نداره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چشم حتما!اطلاعاتی ازافرادی که درگروه حضوردارن دردست دارید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فقط میدونم که توگروه غیرتویه خانم دیگه هم حضوردارن!ومابقی آقاهستن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوهوم-پس قربان بااجازتون اگه بامن کاری نداریددیگه برم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحترام گداشتم وخواستم ازاتاق بیرون برم که گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-صبرکن سرگرد!ازاونجایی که توازهفته دیگه شنبه بایدبه این ماموریت بری یه مرخصی چندروزه را نوشتم!ازالان مرخصی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتاخواستم اعتراض کنم گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حق اعتراض هم نداری این مرخصی اجباریه!حالامیتونی بری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازاین که ناخواسته برام مرخصی نوشته بودحرصم گرفت اماقبل ازاینکه ازاتاق بیام بیرون خودم روآروم کردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای خدای من کیه که حالابخوادمامان روراضی کنه؟خوبه حداقل اوناتهران زندگی نمیکنن وگرنه منومجبورمیکردازکارم دست بکشم!حالاهم بایداینقدراشکاش روببینم تاراضی شه من برم ماموریت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت اتاقم که بابهنازبرخوردکردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چته بازاخلاقت چیزمرغی شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ول کن بهنازحوصله ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوه اوه آخه موندم توکی حوصله داشتی که حالاداشته باشی؟!حالاچی شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچی سرهنگ برام مرخصی نوشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خاک توسرت توواسه اینکه برات مرخصی نوشته ناراحتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم روبه نشونه مثبت تکون دادم که دیدم داره نیشش بازمیشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه مرگته بازکه این وامونده تو شل شد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من که میدونم چراازمرخصی ناراحتی!حرف حرفه دله!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمام جمع شدوبهش گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بهنازتوبازشروع کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستم میخوادبحث روبه کجابکشونه ؟همیشه عادتش بو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیوشروع کردم آخه عزیزم چرابهش نمیگی گلوت پیشش گیره!من که میدونم الان داری له له میزنی که بازبیادبرات چشاش رومثل چشم گاوکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ام گرفته بوداین بازگیرداده بودبه حشمتی میدونه من ازش خوشم نمیادمنوهی به وسیله اون میچزونه!حالاخوبه بهش نگفتم که ازم براداداشش خواستگاری کرده وگرنه ازفردابودکه توستاد زن داداش حشمتی صدام میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببین چه خوشش هم اومده نیشش تابناگوش بازشده!ببندتانیومدم گلش بگیرم ضعیفه!شرمم هم خوب چیزیه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببندبهنازفقط ببند!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتااومدادامه بده گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسروان محمدی به کارت برس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازعمداینوبلندگفتم که دیگه نتونه ادامه بده چون دیدکه نظربقیه بچه هابه اینجاجلب شده.همین طورکه احترام میگذاشت گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اخمت توحلقم خوشگله!موقع برگشت منتظرتم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالاهمچین میگه منتظرتم که انگاراون قراره منوبرسونه!من که میدونم میخواد ادامه مخ منوبخوره!چه کنیم ماهم که خراب رفیق سری به نشونه مثبت تکون دادم ورفتم تواتاقم!حالاهمچین میگم خراب رفیق انگارچندتارفیق دارم این بهنازهم ازاولش که واردستادشدم باهاش دوست شدم یادم نمیره روزاول که بهم گفتن محل کارم کجاست وقتی واردشدم یه کی گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ای جان چه چشایی داره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین جمله روطوری باصدای نازکش اداکردکه خودبه خوداخمام بازشدوباتعجب بهش نگاه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتاتعجبم رودیدخندیدوادامه داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وای دخترتوعجب هلویی هستی؟کجابودی اون موقع تاحالا!بایدبه سرهنگ بگم بفرستت زیردست خودم!نمیزارم ازدستتم دربری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که تعجبم هرلحظه بیشترمیشدبرگشتم ببینم اینجاکجاست که اینقدرکارمنداش راحتن که دیدم همه انگاردارن یه فیلم کمدی نگاه میکنن ازپشت میزاشون بلندشدن نیششون هم تابناگوش بازه!تویه لحظه به خودم اومدم ودوباره اخم کردم که بازهون دختره گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اخمات هم خوردنیه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه رسماداشتم عصبانی میشدم که یه دفعه سرهنگ رودیدم!آخه ازقبل باایشون آشناشده بودم اون هم تامنودیدومتوجه عصبانیت من وحضوربهنازشدفهمیدکه قضیه ازچه قراره فوری گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سروان محمدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره هم برگشت احترام گذاشت وگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله قربان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سرگردرستگارروبه اتاقشون راهنمایی کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدهم به طرف من اومدکه من هم اول ادای احترام کردم که اون گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوش اومدین سرگرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنونم قربان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره که دیگه کم مونده بودفکش به زمین بخوره باصدازدن سرهنگ به خودش اومدوفورااحترام گذاشت وگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بفرماییدقربان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون موقع یه سربازرسیدوروه به بهنازگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قربان سرهنگ یه ساعت قبل گفتن بهتون بگم که سرگردرستگارامروزمیان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنکه تازه فهمیده بودم این سربازفراموش کرده حضورمن روخبربده باعصبانیت روکردم بهش وگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سربازاسمت چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون که ازلحن من جاخورده بودبالکنت زبون گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازروی لباسش اسمش روخوندم وبهش گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حشمتی ده روزاضافه خدمت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسربازکه کپ کرده بودبه بهنازنگاه کردکه اونم گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سرگردرستگارهستن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخرش هم باعصبانیتی که اصلابه صداش نمیومدانگارداشت جیغ جیغ میکردگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-توبازیادت رفت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدهم منوبه اتاقم راهنمایی کردوقتی که خواست دروببنده یه چشمک زدوگف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- صدات روعشقه کلی کیفورشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که دیگه نمیتونستم خنده ام روکنترل کنم ازش اسمش روپرسیدم وازاون روزباهاش دوست شدم امافقط بااون چون هیچ کس به قول بهنازنمیتونه من گنده دماغ روتحمل کنه!البته من خودم خواستم .بهنازهم که قبولش کردم دست خودم نبودچون بهنازه ویه زبون دراز!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشروع به رسیدگی پرونده های روی میزم کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیم ساعت قبل ازاتمام ساعت کاریم بودکه آماده رفتن شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبایدواسه این هفته برنامه بریزم تایه دوروزی هم برم شیراز!خیلی وقته به خونه سرنزدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطرلان چندوقت پیش زنگ زده بودمیگفت مامان باباازدستت دلگیرن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه کنم که خودم هم موندم ازیه طرف وقتی خونم آرامش ندارم ازیه طرف هم اوناازمن به عنوان دختربزرگشون توقع دارن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفایی میزنم منم!آخه ازطرلان واسه چی توقع داشته باشن اون وروره جادوکه همون جاپیششونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت ماشینم وتاخواستم حرکت کنم صدای بهنازروشنیدم که همینطورغرغرمیکردومیومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبه بهت گفتم وایساباهم بریم!حالااون هیچی تومگه دو ماراتون میری؟اینقدرتندپشت سرت دویدم که کم مونده بودقل بخورم!لامصب این چادره هم که همش به پروپام میپیچه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینطورکه حرف میزدبرگشت به من که نگاهش میکردم گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیه؟خوشگل ندیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوشگل که دیدم اماداشتم به این فکرمیکردم که توبااون دست وپای درازت اگه قل بخوری چطوری میشی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی کاردمیزدی خونش درنمیومدباعصبانیت گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هی نه که توخودت چیزی ازقدمن کم داری؟!نکنه چون فکرکردی خیلی کوتاهی داری به این حشمتی فکرمیکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم باتندی بهش نگاه ردم که اون هم بایه حالت مسخره ای آب دهنش روقورت دادوگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-روشن کن بریم ضعیفه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه دیگه نمیتونستم خنده ام روکنترل کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش چپی زدموحرکت کردم!بهنازرورسوندم خونه شون ورفتم سمت آپارتمان خودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموقعی که واردشدم بدون اینکه چراغ روروشن کنم کنترل سیستم موسیقیم روبرداشتم وروشنش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیا بازم تو این ضیافت بشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه این بار قراره از خ*ی*ا*ن*ت بگیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخ*ی*ا*ن*ت واژه ای که ویران کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواژه ای که واسه ایران درده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخ*ی*ا*ن*ت چیزی که ازش متنفرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوَ فقط می تونم بگم متاسفم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواسه مرد و زنی که متعهدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه T خیر سرشون متاهلن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو مردی که جزء مردم هیزی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیه ؟ خیلی عاشق مردونگیتی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا زندگی مثه عقده براته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه س*س واست مثه نقل و نباته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو مغزت به کلی پس و پیش شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه جمع کردی یه مشت زن خز و خیل دورت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوَ خ*ی*ا*ن*ت دیگه به تنت گیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irد ِ نگو غصت اینه زنت پیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو واسه زنای خراب تاکسیرانی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو عشق فیلمای فارسی وانی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفارسی وانی که از رو سیاست میره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه مردم درس خ*ی*ا*ن*ت میده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفارسی وانی که رفته عمدا تو ه*و*س
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه هدف اینه بکنه فرهنگو عوض
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه حتما کاریه از قصد و غرض
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه یه مشت خائن می کنن بر حسب مرض
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه همون آهنگ همیشگی!هم ازش بدم میومدهم خوشم میومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی ترسم از آ*غ*و*شی که به روی تو وا کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحیف اون احساس پاکی که واسه عشقت فدا کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآره مثل یه عروسک تو رو تو دست همه دیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی چهره ی اصلیتو دیدم ، لرزیدم ، ترسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترسیدم از اون لحظه که تو آ*غ*و*ش تو بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترسیدم از اون روزایی که من عاشقت بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی احساس تو چشمات گرمی دستای تو دستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدروغ بود ؟ دروغ بود من درگیر یه بازی پستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدم میومدچون یاداون دوران میوفتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب بدون چوب خدا صدا نمی کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوَ پستی زندگی رو بنا نمی کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر نکن فقط مغز مرد مختله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه خ*ی*ا*ن*ت حتی توی زن و دختره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو تویی که داری یه باطن بیماری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیه ؟ خیلی احساس باکرگی داری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه هر شب تو پارتی تو داغ میشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بعدش با یکی تو اتاق میری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو فکر می کنی که راسته کاری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبگو از دنیا چی خواسته داری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه خائن بمونی تا خاک سپاریت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطفلی اون که بیاد خواستگاریت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو دیگه به خ*ی*ا*ن*ت عادت کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو شدی واسه پدر مادر ننگی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو خیلی راحت حماقت کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو رفتی دادی با جنایت دستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب این مشکلا تقصیر تو نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه یه عده شدن تو تنبیه تو بیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین گشت ارشاد و تعقیب و گریز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم شده سرگرمی و تفریح پلیس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه از هر فکر و اندیشه فراره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون این داستان از ریشه خرابه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه خ*ی*ا*ن*ت داخل ایران پر شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو خ*ی*ا*ن*ت واژه ی ویران کن شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشم میومدچون بازیادکردن آتش وجودم که ازانتقامی برمیخواست که قصدانجامش رونداشتم منوواداربه تلاش میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی ترسم از آ*غ*و*شی که به روی تو وا کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحیف اون احساس پاکی که واسه عشقت فدا کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآره مثل یه عروسک تو رو تو دست همه دیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی چهره ی اصلیتو دیدم لرزیدم ترسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترسیدم از اون لحظه که تو آ*غ*و*ش تو بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترسیدم از اون روزایی که من عاشقت بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی احساس تو چشمات گرمی دستای تو دستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدروغ بود ؟ دروغ بود من درگیر یه بازی پستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآهنگ خ*ی*ا*ن*ت حامدفرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینطورکه باآهنگ زمزمه میکردم واسه خودم یه لیوان شیرریختم وفکرم رومشغول این چندروزکردم که چکارکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمیشه توتعطیلاتم میموندم که چطوری بگذرونمشون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان هم موندم چه کنم فعلابهتره فردابعدازظهرحرکت کنم برم شیرازالان هم بهتره برم بخوابم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسیستم روخاموش کردم وبه سمت اتاقم رفتم لباسام روعوض کردم وروتختم افتادم والبته به زوریه خواب آور خوابیدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام مامان خوبین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مرسی قربونتون!مامان خونه این؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس خوبه!من نزدیک شیرازم تایه ساعت دیگه میرسم خونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره مامان دارم میام خونه!الان پشت فرمونم قربونت فعلا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی روقطع کردم بیچاره مامانم چقدرخوشحال شده!خیلی خوب طنین خانم پیش به سوی آ*غ*و*ش مادر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خونه که رسیدم دیگه نزدیکای ساعت نه صبح بود!دروکه زدم طرلان آیفن روبرداشت وگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هوی ذلیل مرده بازتواومدی که اینامنوتحویل نگیرن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازاون ورصدای مامان میومدکه میگفت طرلان دروواسه آبجیت بازکن پشت درچرانگه داشتی دخترم رو!طرلان هم باغرغردروبازکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم داخل وماشین روتوپارکینک خونه پارک کردم به حیاط خونه نگاه کردم چقدردلم واسه اینجا تنگ شده بوداماچه کنم که دیگه نمیتونستم اینجا طاقت بیارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدازاون دیگه...اه بازیادش افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم طرف درخونه که مامان روباسینی اسفندش دیدم اشکایی که توچشمم حلقه زده بودروپاک کردم نه من طنین دیگه گریه نمیکنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت مامان رفتم که فوری منوتوآ*غ*و*شش گرفت وهمین طورکه گریه میکردصورتم رومیب*و*سید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم داخل خونه اینجاهم هیچ تغییری نکرده بودهنوزهمون دکوراسیون!پرده های سبزپسته ای باحریرسفیدومبلای راحتی سفید والبته یه دست مبل سلطنتی که آخرسالن چیده شده بودوسمت چپ هم که آشپزخونه هیچ تغییری نکرده بودهنوزهمون میزغذاخوری قهوه اب روداخلش داشت که خانوادگی اونجاغذامیخوردیم البته توسالن یه میزغذاخوری خیلی شیک هم مامانم واسه مهمون قرارداده بودازکنارآشپزخونه هم که یه راهرومیرفت واسه اتاقا!که سه تااتاق بایه سرویس بهداشتی اونجاقرارداشت که اتاق من آخرین اتاق ته راهروبود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین طورکه داشتم خونه روبررسی میکردم یه دفعه حس کردم دستتم سوخت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه طرلان روباچشمای سرخ شده ازخشم کنارخودم دیدم!تانگاهش کردم شروع کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-علیک خانم!یه وقت سرنچرخونی ماراببینی؟همچین عین این عصاقورت داد هااومده توکه فکرکردم سرش رو روی گردنش پرچ کردن که تکونش نمیده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینطورداشتم نگاهش میکردم که چندثانیه زل زدتوچشای من گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هوی چشات رودرویش کن من شوهردارما میگم اقامون چشات رودربیاره ها!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اه اه طرلان!حالموبه هم زدی آقامون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گمشوتوچکاربه کفترعاشق من داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کفترعاشق؟فکرکنم کلاغ عاشق بیشتربهش بیاد؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-طنین میام حالتومیگیرما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ای بابامن چکارت دارم خوب بهش بگواین همه لباس تیره نپوشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالانیست مادمازل خودشون سراپاسفیدپوشیدن؟اول یه نگاه به این سروطویل بندازبعدگیربده به آقای ماتوخودت که جزرنگ سیاه وخاکستری رنگ دیگه ای نمیپوشی بازم صدرحمت به اون فرمت که رنگش سبزه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخه عزیزم لباس تیره به من میادولی به حسام اصلانمیادمیشه مثل سایه هایی که زیرنورآفتاب کش اومدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یعنی الان میخوای بگی که آغای ماکش اومده دیگه نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش لبخندی زدم که جیغش رفت هواومامانم روصدازد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان!!!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-طرلان بازتوشروع کردی؟چکارخواهرت داری ؟خوبه تازه ازراه رسیده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-واقعاکه مامان خانوم !بله دیگه نوکه اومدبه بازارکهنه میشه بنجل وبدردسطل آشغال حسام میخوره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببین طرلان آبجی الان خودت گفتی خونه ی آینده ام سطل آشغال!بعدانزنی زیرشا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-طنین به خدامیکشمت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتااومدبهم حمله کنه اززیردستش فرارکردم ورفتم تواشپزخونه پشت سرمامان وایسادم طرلان هم که دیددستش به نمیرسه ازهمون دوربرام خط ونشون میکشید!مامان هم برگشت باهمون چشمای مهربونش نگام کردوگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دخترم برولباسات روعوض کن یه استراحتی هم بکن واسه ناهارصدات میکنم!بابات هم ظهرمیادرفته شرکت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که دیدم آره مامان راست میگه رفتم طزف اتاقم که یه لحظه احساس کردم الانه که طرلان روسرم خراب شه چون داشت ژست دویدن میگرفت واسه همین برگشتم وباصدای سرگردیم که واسه خودم هم تعجب بودکه اینجابه کارش بردم چه برسه به طرلان بیچاره گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فقط اگه جم بخوزی ازجات هرچی دیدی ازچشم خودت دیدی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطرلان هم که شوکه شده بودلحظه ای همون جورموندبعدهم اخم کردورفت توآشپزخونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاه مثل ابنکه ناراحت شداصلابه من چه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان حتمابازمیخواست تلافی بحث قبلمون رودربیاره وازاون جایی که اونقدرخسته ام که حال وحوصله خودم روهم ندارم تونطفه خفش کردم!چه کنم دیگه؟انقدرفکرکردم نفهمیدم کی اومدم تواتاقم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچی تغییرنکرده بود!همه چی همونطوربودکه خودم بعدازاون ماجراچیده بودم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتخت چوبی بازنگ قهوه ای سوخته وروتختی مشکی البته یه گوشه هاییش هم واسه تفنن سفیدبود!چرد های سرمه ای میزآرایش بارنگ تختم والبته دیوارهای اتاقم روهم به رنگ قهوه ای البته روشن ترازتختم درآورده بودم گوشه ای ازاتاق هم کمدلباسام وکتابخونه کوچکم قرارداشت والبته میزکارم که کامپیوترم روش قرارداشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه چقدرمامانم بابت اینکه اتاقم رواینجوری کردم غرزد!یادم نمیره منم که دیدم غرزدنای مامان تمومی نداره کلی دادوبیدادکردم که دیگه هیچکس حق دخالت توکارام رونداره واراونجایی که مامان خودش روتواون ماجرامقصرمیدونست دیگه هیچی نگفت فقط بایه حالت شرمنده نگام کردوباعث شدبه خودم واون عوضی کلی فحش بدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاه بازم یاداون دوران افتادم بهتره تااعصابم داغون نشده بخوابم چمدونم روهم ولش کن اگه حوصلم شدبعدابازش میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irظهروقتی ازخواب بیدارشدم اول رفتم سراغ باباکه خیلی ازدیدنم جاخوردمثل اینکه مامان اینابهش نگفته بودن که من اومدم یه کم که توشوک موندبعدش منوتوآ*غ*و*شش گرفت وصورتم روب*و*سید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبامامان وطرلان میزناهارروچیدیم البته بگم که طرلان هنوزبه خاطرصبح باهام قهربودومنم که کاملااخلاقیاتش تودستم بودکادویی روکه ازقبل براش گرفته بودم بهش دادم وکلی هم ازش عذرخواهی کردم تاراضی شداماآخرش گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خیلی تغییرکردی طنین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم که مونده بودم توچی تغییرکردم چیزی نگفتم وباناهارم مشغول شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوزچندتالقمه هم نخورده بودم که احساس کردم مامان چیزی میخوادبگه امامیترسه چون هرازگاهی منونگاه میکردوبادیدن اخمی که روصورتم بود(خوب چیکارکنم ازبس تواداره اخم کردم عادتم شده)حرفش رومیخورد!ازحرکاتش کلافه شده بودم واسه همین گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان چی میخواین بگین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان که شوکه شده بودازتیزبینی من گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هــــــیچ-هـــیچی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بگومامانم!من که شمارومیشناسم درضمن من پلیسم واززیردست من نمیتونی دربری!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان که دیدراست میگم ومنتظردارم نگاش میکنم قاشقش روگذاشت رومیزیه نگاه به دوطرفش کردکه دیدهمه کنجکاودارن نگاش میکنن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب راستش میخواستم راجع به یه موضوعی باهات حرف بزنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدهم انگارازنگاه م*س*تقیم من کلافه شده باشه برگشت سمت باباوگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-محمودخوانواده آقای نیازی روکه میشناسی همسایه ب*غ*لیمون امروزخانمش زنگ زد!داشت ازپسرش صحبت میکردمثل اینکه تازه ازکانادابرگشته اونجاپزشکی خونده منم چندباردیدمش چقدرکه این پسرآقاوباشخصیته!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که هنوزازحرفای مامان سردرنیاورده بودم مثل این منگلاداشتم نگاش میکردم سرم روچرخونم تاببینم کسی حرفای مامان رواگه متوجه شده واسه من بگه که بااخم غلیظ بابا.چهره رنگ پریده طرلان مواجه شدم!توگیرودارتحلیل رفتاراینابودم که حرف مامان شوکه ام کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من که عاشقش شدم اگه دامادمن بودازخوشحالی پردرمیاوردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که تازه گرفته بودم موضوع چیه ازشوک دراومدم وبااخم وسط حرفش که هنوزداشت ازاون پسره تعریف میکردگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان حرفت رونپیچون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان هم که فهمیدمن گرفتم چی شده باترس ونگاه به اخمی که حالاغلیظ ترشده بودادامه داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستش امروزخانم نیازی مثل اینکه توروموقع اومدن توخونه دیده برای همین موقعی که خواب بودی زنگ زدوتوروواسه پسرش خواستگاری کردکه من هم قبول کردم شب بیان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی روبه انفجاربودم مامان بازخودسرواسه خودش تصمیم گرفته بودهمینطورکه بازورخودم روکنترل میکردم که صدام بالانره گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جواب من منفیه!زنگ بزنین بگیدنیام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان که برخوردمنودیدباصدای بلندالبته بااعتمادبه نفسی که ازآرامش ظاهری من گرفته بودگف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یعنی چی که زنگ بزنم بگن نیان؟ماآبروداریم!بعدش هم دیگه بیست وهشت سالته بایدواسه زندگیت یه تصمیمی بگیری!نمیشه که همیشه مجردباشی!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نگاهی به باباکردکه حرفش روتاییدکنه اماچون حرکتی ندیدادامه داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کی بهترازپسرنیازی هم دکتره هم به خانواده مامیخوره هم اینکه فکرنمیکنم اینکه توقبلانامزدداشتی براشون مهم باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی عصبانی بودم بااین حرف آخرمامان دیگه منفجرشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به کسی ربط نداره که من چندسالمه!زندگیم هم مال خودمه درضمن فکرنمیکنم اینکه من نامزدداشتم تقصیرمن بوده که حالاداری میکوبی توسرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوری اینوگفتم که مامان منظورم روگرفت وبازشرمنده شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتااومدجوابم روبده باعصبانیت بلندشدم وباخشمی که سعی داشتم خاموشش کنم گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همین الان زنگ میزنین کنسلش میکنین وگرنه میدونین که چکارمیکنم!کاری نکنین که پیش همسایتون شرمنده شین!من که اینجازنگی نمیکنم فقط آبروی خودتون میره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین جمله روگفتم رفتم طرف اتاقم فقط آخرین لحظه صدای باباروشنیدم که مامان رومواخذه میکردکه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بازتوخودسرتصمیم گرفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبااعصاب داغونی که داشتم یه قرص خواب آورخوردم وخوابیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعصروفتی بیدارشدم دیدم توخونه همه درتکاپوبودن!فهمیدم که مامان بالاخره کارخودشوکرده حتماباباروهم یه جوری راضی کرده که دیگه چیزی نمیگه باعصبانیت طرلان روصدازدم که فورااماباترس اومدتواتاقم فوری بهش گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامان بالاخره کارخودش روکرد!نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه اونم سرش روانداخت پایین دیگه داشتم آتیش میگرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم برم دادوبیداد کنم که یه دفعه پشیمون شدم بایدیه کاری میکردم که دیگه مامان این فکرابه سرش نزنه به طرلان گفتم بره که باتعجب برگشت نگام کردانگاراونم توقع دادوبیدادداشت امامن فکرم چیزدیگه ای بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخرین لحظه پرسیدم ساعت چند؟که اونم گفت هشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفورازنگ زدم خونه فاطمه دخترخالم وبعدازکلی احوال پرسی وگله گی اون ازمن گفتم که شب میام خونشون وبه کسی نگه اونم که کلی خوشحال شده بودقبول کرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب اینم ازاین حالادیگه بایدمنتظربمونم!واسه اینکه مامان مشکوک نشه شروع کردم آماده شدن واسه خواستگاری امشب!مامان که فکرمیکردمن رام شدم به بابایه لبخندمعنی دارزدکه یعنی دیدی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم تودلم فقط یه پوزخندزدم که یعنی دیدنی هاروامشب میبینید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه ربع به هشت بودکه مامان وقتی ازقیافه من مطمئن شدرفت که منتظرمهموناش بشه منم بلافاصله لباسام روعوض کردم ویه مانتوی سرمه ای بایه لی تنگ پوشیدم وشالم روهم بایه روسری آبی بزرگ عوض کردم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم زمان که من آماده شدم زنگ خونمون هم به صداراومدرفتم دم دراتاقم وایسادم که صدای مامان اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-طنین بیادیگه مهمونااومدن مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبایدهنوزصبرمیکردم!صدای مامان بودکه به طرلان میگفت برودنبالش هم زمان هم خودش وبابارفتن توحیاط استقبال مهموناشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآماده بودم که برم بیرون که طرلان دروبازکردووقتی قیافه منودیدباترس آب دهنش روقورت دادتااومدچیزی بگه ازکنارش ردشدم وبه سرعت رفتم توحیاط !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطرلان همین طورپشت سرهم صدام میکردکه منونگه داره صدای طرلان باعث شدهمه متوجه من بشن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان بادیدن من تواون لباسانزدیک بودسکته کنه وطرلان هم که دیگه ساکت شده بودباحالتی زارگفت وای!فقط این میون بابابودکه داشت ریلکس نگام میکردانگارمیدونست اینکارمامان روبیجواب نمیزارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه چهره مهمونانگاه کردم یه خانم چادری که فهمیدم خانم نیازیه که البته اونم بادهن بازداشت نگام میکردیه آقای به نسبت مسن که داشت باتسبیح تودستش ذکرمیگفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه ریاکارهمیشه به نظرم اینجورآدماریاکارن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به پشت سرشون وبه اون پسرجوونشون کردم پسری قدبلندولاغرطوری که کت وشلوارش توتنش زارمیزد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه ببین دامادافتخاری مامان روهمچین باخجالت سرش زوپایین انداخته بود!من آدم شناس خوبی بودم ازاون بچه ننه هابودازنگاهاش به مادرش کاملامشخص بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباپوزخندی روبه مامان گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب حالاکه جمعتون جمعه!فکرکنم دیگه حضورمن اینجالازم نیست خودتون ببریدوبدوزیدامابایدبگم که کسی اینجانمیمونه که تنش کنید!بااجازه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوفورابه سمت درحرکت کردم واصلابه جیغای مامان که صدام میزدوشماتتم میکردتوجه نکردم وبه سرعت باماشینم که ازقبل توکوچه گذاشته بودم رفتم به سمت خونه فاطمه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام شبم باخرسندی ازکاری که کرده بودم وکنارفاطمه غالی گذشت آخه فاطمه همسن خودم بودوتنهاکسی بودتواقوام که منوتواون ماجرامقصرنمیدونست!منم هروقت میومدم شیرازفقط به اون سرمیزدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت حدودای یازده بودکه برگشتم خونه!وقتی رفتم داخل باچهره برافروخته مامان ونگاه کلافه باباوطرلان مواجه شدم حتماالان کلی مخ باباروخورده که تولوسش کردی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتامنودیدبلندشدواومدطرفم امامن بهش اجازه ندادم که حرفی بزنه فوراگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گفته بودم دیگه کسی حق دخالت توزندگیم نداره !اینم درس عبرتی شدتایادتون بمونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوزحرفم تموم نشده بودکه باسیلی محکم باباروبه روشدم باچشمای قرمزازاشکی که میخواست بیرون بیادامامن بهش اجازه نمیدادم بهش نگاه کردم که گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بامادرت درست حرف بزن!دیگه روت خیلی زیادشده هی من هیچی نمیگم توبزرگ وکوچیکی هم یادت رفته!ازحالاهم دیگه کسی کارت نداره به درک هربلایی دلت میخوادسرزندگیت بیار!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه بیشتراونجاموندن جایزنبودباچهره ای برافروخته به مامان که انگارتوقع چنین حرکتی روازبابانداشت نگاه کردم وبه سمت اتاقم رفتم!هه چه تعطیلاتی شد!کاملاخستگی ازتنم دراومد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح باچهره ای داغون ازبیخوابی دیشب ازاتاقم اومدم بیرون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتفاقای دیشب باعث شده بودکه یادگذشتم بیوفتم وبیخواب بشم لعنتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرموقع خونه بودم مامان کاری میکردکه آرامشم سلب بشه ویاداون عوضی بیوفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیشب هم که باکاری که باباکردکاملاحس تحقیراون سالابهم برگشته بودواحساس میکردم اگه اینجابمونم بازافسردگی میگیرم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم توآشپزخونه همشون داشتن صبحونه میخوردن هه همشون مثلابه خاطرمن امروزخونه ان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاماهیچ کدوم بهم محل هم نمیزارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیرلب صبح بخیرگفتم وباخوردن یه کمی آب ازآشپزخونه اومدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی کاناپه جلوی تلویزیون نشستم ومشغول دیدن یه فیلم چرت شدم که فقط واسه این بودکه وقت تلف کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبته بیشترتوفکربودم که چطوری خونه روبپیچونم وبرم تهران دیگه نمیتونستم بیشترازاین اینجاروتحمل کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینطورکه توفکربودم زنگ دروزدن که به طبعش صدای طرلان بلندشدکه مامان! حسامه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاه بازاین پسره پیداش شد!یعنی داغون بودم باشنیدن صدای اون دیگه حسابی آمپرچسبوندم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه که پسربدی باشه هانه!فقط زیادی راحت والبته به قول بقیه شوخ بودولی به نظرمن خیلی هم بیمزه بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتماالان بازمیخواست بیادبه من گیربده!زیادی کنه بودبه هرچی گیرمیدادول کن نبودکه وقتی هم من اینجابودم چشماش ازشیطنت وفکری که داشت برق میزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینطورکه ازطرلان شنیده بودم مثل اینک ازسربه سرگذاشتن آدما جدی خیلی خوشش میومد!ومن هم که ماشاالله!...چی بگم والافقط خداکنه امروزگیرنده که نمیخوام طرلان روناراحت کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامااین آرزوم زیادبدون جواب نموندچون تاداخل اومدبادیدن من بازچشاش درخشیدوفوری گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به جناب.چی بود درجه ات؟ستوان بودی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم روباصدابیرون دادم .چشمام رولحظه ای بستم وبعدکه بازکردم باخواهش چشمای طرلان روبروشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودش میدونست الان عصبی ام بهش گفته بودم به نامزدت بگوکاری به کارمن نداشته باشه!خودت میدونی که من چه اخلاقی دارم نمیخوام کسی روناراحت کنم امادرمقابل مردانمیتونستم خودم روکنترل کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخشمم روبازورفرودادم وچشمام روبیتفاوت وسردکردم کاری که توش ماهربودم وگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام !خوش اومدی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینقدرصدام سردبودکه حسام جاخوردویه لحظه بابهت نگام کرددست خودم نبوددرمقابل مرداصدام سردمیشد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سرجام نشستم وبه بقیه برنامه ام توجه کردم!اماانگاربااین کارم شیطنتش روتحریک کرده باشم اونم اومدکنارم نشست وزل زدبه برنامه مزخرفی که داشت نشون میدادوهرازگاهی صداهایی به معنی اینکه چه برنامه مهیجیه ازروی تعجبی ساختگی ایجادمیکرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطمئنم فهمیده که من اصلابه تلویزیون توجه ندارم وفقط به خاطراینکه ازدستش راحت شم دارم این مزخرفات رونگاه میکنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه دفعه همچین باصدای بلندی گفت نه باباکه من برگشتم نگاش کردم همچین خودش رومتوجه تلویزیون نشون میدادوباحالت مسخره ای گوشش روبادست سمت تلویزیون گرفته بودودست رودهن طرلان بیچاره گذاشته بودتاحرف نزنه که کم مونده بودازخنده بترکم امافقط نگاهشون کردم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین خصلت من بودخندیدن باصدای بلند؟؟؟نه؟محاله!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی ازطرلان هم شنیده بودم که حسام بهش گفته خواهرت باخنده قهره؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه شایدواقعاهم قهرم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسام که نگاه منودیدلبخندگشادی زدکه تموم دندوناش مشخص شد بعدهم دست ازرودهن طرلان برداشت وچرخیدطرف من!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن هم که دیدم نمیشه ازدستش فرارکردتلویزیون روخاموش کردم وچرخیدم سمتش!باخودم گفتم که الحق به دردطرلان میخوره هردوعین هم شیطون وصدالبته کنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلندگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوب چه خبرازدزدایی که اززیردستت دررفتن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبااخم نگاش کردم که گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اه یادم نبودخانوماروکه واسه عملیات نمیبرن! اونافقط نقششون اینه که یاپشت میزبشینن یابه زنادست بندبزنن!ولی به نظرمن همون بهتره بشینن توخونه کاسه بشقاباشون روبسابن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام این حرفارومیزدتامنوواردبحث کنه!امادریغ ازیه حرف که ازاین دهن خارج شه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستی اصلابهتون اسلحه هم میدن؟فکرنمیکنم!مطمئنا چنین کاری به ضررجونشون تموم میشه آخه خانومامعمولاموقع تیراندازی چشماشون رومیبندن!آخرش هم اگه خطانزن ازاینکه یه آدم روکشتن آبغوره میگیرن!راستی تاحالاچندبارآبغوره گرفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفوری گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچوقت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دیدی گفتم بهتون اسلحه نمیدن؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی دیگه آمپرم داشت میرفت روهزار!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسلحه ام روکه همه جاهمرام بودرودرآوردم وانداخنمش رومیز!که باترس الکی یه هه گفت وپریدعقب!بعدکمی زل زدن بهش بالبخنداومدنشست سرجاشوگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هه هه هه ترسیدم فکرکردم واقعیه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه داغون بودم ازدستش. طرلان هم که نمیدونم چراخفه خون گرفته بودواینوازم دورنمیکردبااخم بهش زل زدم که صدای حسام بلندشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخی رفتی بزرگترت روبیاری؟باباخوب نمیخواداینکاراروبکنی که یه دهن بگواینوواسه اینکه کم نیارم ازاسباب بازی فروشی خریدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که دیدم این بشرکم نمیاره اسلحه روبرداشتم روش نشونه گرفتم وگفتم میخوای نشونت بدم الکیه یاواقعی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir