رمان به من فرصت بده به قلم مسیحه زادخو
ژانر : #عاشقانه #کلکلی #اجتماعی
خلاصه :
منم غزلم یه دختر شیطون خیلی تظاهر به آروم بودن میکنم اما نمیتونم اما شرایط زندگیم ایجاب میکنه ... با امیر آشنا میشم دکتر خودخواه و مغروری که ....
پشت شیشه ایستادم وداشتم نگاه میکردم هنوزاستاده بودم هنوزنیومده بود چادربه
سختی روی سرم نگه میداشتم چندبارافتاددوباره سرم کردم اوم...بابام اومد ..بالباس
راه راه ...دل بیچارم تاب وتحمل نداشت بااین وضعیت ببینمش
باباپشت شیشه ایستادبغض راه گلوموگرفت که بابایم گوشی روبرداشت ته ریش
داشت چقدشکسته شده بود چقدتواین یه ماه تغییرکرده بود دستام میلرزید گوشیی
روبرداشتم وبابغض گفتم خوبی بابا؟
باباهم صداش پربغض بودمرد صبورخونمون مردعین کوه خونه ی دونفرمون
بغض داشت که گفت خودت خوبی غزل بابا؟
خیلی سعی کردم بغضم نشکنه که گفتم خوبم بابایی خوبم
چادرازسرم افتادروی سرم کشیدم وگفتم چکارکنم بابارضایت نمیدن پول خونه هم
خیلی کمه دیه دوبرابرماه حرام بوده
بابابابغض گفت باهاشون حرف میزدی
-حرف زدم التماس کردم )باگریه گفتم (به پاشون افتادم فایده ای نداره میگن باید
دیه کامل بدیم تارضایت بدن ...ازکجا بیارم بابا؟
-ماشینوچکارش کردی ؟
-هنوزتوقیفه ..بعدمگه چقدمیشه ؟کجای این زخم بزنم این نمکو؟
بابابغضش شکست سرشوانداخت پایین اشکشونبینم که گفت شرمندتم غزل شرمنده
باگریه گفتم مگه عمدی بوده تصادف کردی خدابزرگه
-توچکارمیکنی ؟کجایی؟
آواره بودم جایی نداشتم خونه ی عمه ام بودم شوهرش عذرموخواست
دوتاپسرداشت میترسیدازراه به درشون کنم که گفتم جام خوبه نگرانم نباش
باباگریه گفت دیشب زنگ زدم عمه گفت خونه ی صوفیارفتی
گریم بیشترشد گفتم کجا برم چکارکنم عمه خونش رام نداد
-بروپیش آقای راد..
-اون ...اون مگه نگفتی زمین گیرشده نیستش
-بروکارخونه ..بروشمارشوبهت میدم باهاش حرف بزن توموبایلم بود ...
-بابایی برم چی بگم ؟
-بروشاید کمکت کردن بروحداقل یه جایی بهت دادن فعلاتاببینم چی میشه
باگریه گفت بابامنوببخش
دستموروشیشه گذاشتم وهق هق افتادم گفتم چراببخشم باباتوکه کاری نکردی؟
-بابابروکارخونه پسررادکارخونه رواداره میکنه ...بروکارخونه آقای راد آدم
خوبیه ...بی شک کمکت میکنه...براش تعریف کن چه اتفاقی افتاده من یه زمانی
رانندش بودم
باباراننده ی آقای رادبود البته آقای رادتوراه شمال تصادف کردن وفلج شدن
حالابابامیگه پسرش کارخونشواداره میکنه باباهم بعداون توکارخونه مشغول
کارشدبعضی وقتاهم مسافرکشی میکرد که بیمه نبود ومتأسفانه تصادف کرد زدبه
یه متوری که زن وشوهربودن بابچشون که همشون باهم تموم کردن ...اینه
سرنوشت شوم من غزل 18 سالمه اوایل تیراین اتفاق افتادالانم اوایل مرداده وبابام
توزندانه یه آپارتمان پایین شهرداشتیم که فروختم به نام من بود ولی خونواده ی اونا
دیه کامل میخوان ماه حرام بود بابای بیچارم یه خواهرداره که اختیارش دست
خودش نیست شاید حق داره وسایل خونه هم دادم سمساری ولی بازم کوتاه نیومدن
هرچه گفتم تقلاکردم زجه زدم فایده نداشت رضایت بده نیستن
که الان هم پیش دوستم هستم خانوادش انصافاخیلی خوبن البته همسایمون هم بودن
چاره ای هم ندارم مجبورم تایه فکراساسی به حال خودم بکنم
رفتم ...صب بود هنوز وقت داشتم چادرموتوکوله پشتیم جادادم مچاله کردم
..موبایل باباروازتوجیبم درآوردم ودنبال شماره ی رادبودم ......پیداکردم ولبخندی
زدم شماروسریع گرفتم ...شماره ی مشترک مورد نظر خاموش است ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اووووف این ازاقبال بلندم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست دست نکردم که وقت داشتم راهی کارخونه شدم بلد بودم چند باری بابابارفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبودم یه ساعت طول کشید رسیدم دربستی گرفتم هرچند توبدبختی دست پنجه نرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکردم جنهم وضرر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی درایستاده بودم که بسته بود اما یه درکوچیکتربازبود ..تاخواستم داخل شم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمردنسبتامسنی جلوم سبزشد وگفت خانم کجا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکولموروکتفم جابه جاکردم گفتم سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-علیک سلام بفرما خانم اینجا کارداشتین ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبامن ومن گفتم باآقای رادکارداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباتعجب گفتم آقای راد؟...همین جورزل زده بود بهم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله آقای رادپسرشون کارداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-امروزنیستن فقط چهارشنبه ها وپنج شنبه ها میان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کجامیتونم پیداشون کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تومطبشون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میشه آدرس مطبشونوبهم بدین ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زد وگفت چکارش دارین ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم که دل نازک بغضم داشت میشکست که گفتم من دخترناصرم ناصرمدرس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد متفکرانه گفت آقاناصرخودمون راننده ی جناب راد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم گفتم بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخخخ ازبابات چه خبرشنیدم براش چه اتفاقی افتاده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابام زندانه هنوز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رضایت نمیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه الانم اومدم باآقای رادحرف بزنم کجاپیداشون کنم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداخل کابین شد بعدچند لحظه برگشت یه کارت دستم دادوگفت آدرس وشماره ی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطبشه امروزمیتونی بری مطبش ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارتوگرفتم تشکرکردم گفت باباتودیدی سلام منوبهش برسون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چشم حتما..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-الان سرویس برمیگرده میتونی باهاش بری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالبخندی گفتم ازلطف شما خیلی ممنونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-منتظرباش الان میادباهاش برو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکناردیوارایستادم چند دقیقه ای منتظرشدم مینی *ب*و*س اومد ..چندتایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارگربودسوارشدم کمی معذب بودم بهترازدادن کلی کرایه بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقت داشتم به پارک رفتم گوشه ای روی نیمکت نشستم لقمه ی نون پنیری که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمرام بود درآوردم وبابغض توگلوم خوردم ..هواگرم بود ولی تحمل کردم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت سه مطب بود 2بود تامیرسیدم مطب وبااتو*ب*و*س میرفتم یه ساعتی طول
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمقابل یه ساختون چند طبقه بودکه پیاده شدم تارسیدم دقیق یه ساعت طول کشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...عجب جایی بود هم شیک بود زیادی هم لوکس سرمایه داربود دیگه تازه خودشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتربود به تمام تابلوهانگاه کردم دکترامیررادفوق تخصص ودکترای نازایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازانگلستان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره دیگه بچه پولداره بایدم توانگلیس درس بخونه ...طبقه ی چهارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع رفتم سوارآسانسورشدم داخل مطب شدم یه لحظه هنگ کردم واویلاچه خبره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی باورم نشد صدتامراجه کننده داشت تازه ساعت سه وخورده ای بود الکی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگفتم ایه همه آدم ؟یعنی نوبتم میشه ؟...چخبره مگه چه دکتریه ؟اینقدسرش شلوغه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنکنه فقط اسم درکرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمت منشی رفتم یه دخترسانتی مانتال بود شیک وپیک آدمایی هم که اومده بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه شیک پوش معلومه وضعشون اکثراتوپه دختره کلی آرایش کرده دماغشم عملی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمعلوم نیست چهره ی واقعیش چشکلیه لباش که پرتزی گونه هاش هم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمصنوعی ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلورفتم وگفتم آقای دکترتشریف دارن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله تازه اومدن امرتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میخواستم ببینمشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نگاه تحقیرامیزی بهم انداخت وگفت ویزیت بگیرین تونوبت باشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیزه خانم من باخودشون کاردارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباپوزخند نگام کردگفت همه ی اینها باخودشون کاردارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخه کارمن ...چیزه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانم لطفا...مزاحم نشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشید وزیتش چنده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir..................-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواووووووچه خبره مردم روسلاخی میکنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپولوپرداخت کردم وجاکه نبود بشینم دوسه ساعت گذشت نوبتم نشد خسته شدم یکی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیرفت داخل سه تامی اومدن نوبت میگرفتن ...یعنی کل اینا بچه دارنمی شن چه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونم والاشاید مشکلات دیگه ای هم دارن ...آخه بچه میخوان چکارمث من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآوارش کنن بعد ...خدارحم کنه چقدبی عقلن من ازدواج کنم عمرابچه دارشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...عمرا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه ساعت گذشت که منشی صدام زد ...درزدم داخل شدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش پایین بود تند تند مینوشت رویه برگه ای بدون اینکه سرشوبرداه گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبفرمایین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلورفتم پام میلرزید ..آنالیزش کردم جون بود حدود 30 ساله چقدم جذاب بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir؟شیک پوش بوی عطرش کل فضای اتاقوپرکرده بود وای که چقدجداب بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهای لختش باکوچکترین حرکت سرمیخورد نمیدونم چراپولدرااین قدجذابن ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی نه من که بچه ی پایین شهربودم فوق العاده بودم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه سرشوبرداشت وگفت خوش اومدین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی ازش فاصله داشتم که گفتم من ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به سرتاپام کرد اما تحقیرآمیزنبود نگاهش که گفت مشکلتون ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلب ترکردم گفتم آقای راد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله خودمم )باخنده گفت مسخرم کردکثافت ...نه .نه غلط کردم کارم پیشش گیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(صدام به وضوح میلرزید وای چم شده من غزل زبون درازکم آوردم ؟که گفتم من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط نگام کرد زل زده بودم بهش که گفتم من دخترناصرم ناصرمدرس ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتفکرانه نگام کرد وگفت بجانمیارم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مدرس راننده ی پردتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راننده ی پدرم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir..................-
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پدرم یه ساله راننده ندارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میدونم بابابهم گفتن بابام یه مشکلی براش پیش اومده اون ازم خواست بیام پیش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتکیه به صندلیش دادوگفت پدرتونونمی شناسم دخترخانم ...الانم وقتمونگیرین کلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیماردارم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقای دکترلطفامیخوام آقای رادوببینم شاید کمک کردن ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس چرااومدین پیش من برید پیش پدرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شمارشونوگرفتم اما خاموش بود... ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دوباره بگیرین کی گرفتین ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-صبح
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-صبح پدرم فیزیوتراپی بودن الان بگیرین ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوتک ابرویی بالاانداخت وگفت ویزیت دادین ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب دهنموقورت دادم وگفتم بله آقای دکتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی روبرداشت دکمه ای روزد وگفت لطفاویزیت این خانموبدین بهش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir..بیماربعدی لطفا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچی نگفت سرشوانداخت پایین زل زد به برگه ی رومیزکه باگفتن اجازه ای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومدم بیرون ...نفس عمیقی کشدیم وسمت منشی رفتم پشت چشمی نازک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردوپولوبی هیچ حرفی روی میزگذاشت که برداشتم گفت کارت شد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعی کردم لبخندی بزنم گفتم فعلا نه !وسریع مطبوترکردم جای خلوتی پیداکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموبایلموازجیب کیفم درآوردم شماره ی آقای رادوگررفتم ...بعدازچندبوق الو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدام میلرزیدکه گفتم آقای راد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله بفرماید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشید آقای رادمصدع اوقاتتون شدم امیدوارم مزاحمتون نشده باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من غزلم غزل مدرس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتفکرانه گفت مدرس ؟ناصرمدرس ناصرپدرته دخترم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغض راه گلوموبست چه خوب بابامومیشناخت یادش نرفته که بابغض گفتم درسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناصربابامه ...خلاصه کل ماجراروبراش تعریف کردم اظهارتأسف کرد..گفتم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان جایی ندارم ندارم بابام گفت میتونم به شما اعتمادکنم !؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من ناصروخیلی دوست دارم آدم خوبیه مشکلی برام پیش اومد اون کارخونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشغول شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباگریه گفتم میشه کمکم کنید آقای رادتاوقتی بتونم مشکل باباروحل کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ناراحت نباش دخترم آدرس میفرستم برات بیااینجا باهم بیشترحرف میزنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگریم بند اومد که گفتم مزاحمتون نمیشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مگه نمیگی جایی واسه موندن نداری فعلابیااینجا تایه فکراساسی بکنیم آقاناصربه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگردنم حق داره میگم خیلی وقته ازش بیخرم گفتم بیمعرفت شده بعدبیست سال گه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگداری بهم سرمیزد حدودیه ماهه ازش بیخبرم گفتی یه ماهه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-درسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پاشوبیادخترم منم تواین عمارت تنهام بیاببینم چه راه حلی پیدامیشه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباباراست میگفت این مرد واقعامهربون بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآدرسوسریع برام فرستادچیز زیادی نداشتم ببرم جزلباساوخرت وپرت وشناسنامه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irومدارکم همه روتوکولم جادادم وراهی آدرسی که دادشدم هرچی صوفیاگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکجا؟وقت نداشتم توضیح بدم گفتم بعدابهت میگم ساعت 9 بود رسیدم عمارت ایستادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...قصری بود واسه خودش زنگ دروزدم یه کمی ترسیده بودم اصلانپرسیدن کیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازشد داخل شدم حیاطش باصفاوباشکوهی بود دارندگی وبرازندگی سه تاکارخونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشت فقط این مرد پولداردیگه خدامیدونه چی داره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباترس داخل شدم فاصله تادرورودی عمارت کلی بود طی کردم پای پله ها رسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه درساختون بازشد ...یه زن خارج شد وپشت سرش یه زن دیگه مردی که روی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلچربود وکه یه مرد دیگه پشت ولیچرش بود سعی کردم لبخندی بزنم ...آقای راد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیابالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب دهنموقورت دادم پله هارورفتم بالاسرم پایین بوکه گفتم سلام ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقای رادباخوش روی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام به روی ماهت ...ماشال....ماشال....بنازم خلقت خدارو...به به دخترناصر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاش کردم که بالبخندی گفت فرشته کوچولواومده توکلبمون اگه اشتباه نکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir)وا ی بخدا به اینجا میگه کلبه ()درسته من فوق العاده زیبا بودم (
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم باراهنمایی آقای رادداخل شدم .......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی معذب بودم بازم سراغ باباموگرفت گفته بودم اما بازم گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدمتکاربرام شام آورد خیلی گشنم بود ولی خجالت کشیدم درست بخورم یه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمیشوبه زورخوردم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیم ساعتی که گذشت آقای رادگفت سمیه بیا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمیه خدمتکاربود همون اول فهمیدم حدود 40 ساله که بهش گفت اتاق تهی روواسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغزل آماده کردی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله آقاآمادست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقای رادبالبخندی گفت میتونی بری استراحت کنی غزل جان ..فردابازم روز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداست ببینیم چکارمیشه کرد ..منم الان خستم باید برم استراحت کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسموبیرون دادم گفتم ازلطفتون بی نهایت ممنونم آقای راد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راحت باش غزل منوعموصدابزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنون عموجون یه دنیاممنون ...-سمیه راهنمایی کن غزل جان رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباگفتن اجازه ای بلند شدم همراه سمیه رفتم پله هاروبالارفتم تاته راهرورفتیم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدراتاقی روبازکرد سمیه گفت اتاق خوبیه اما سرویس مجزانداره ...که اشاره به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه روبه کرد وگفت ازاینجا میتونین استفاده کنیین ...داخل اتاق شدم وگفتم ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir..الان میخوام برم حموم باید برم اونجا دیگه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله عزیزم )زن خون گرم وخوش برخوردی بود(
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مرسی سمیه خانم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیزی لازم داشتی تا 11 پایینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مرسی ممنونم حتما...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمیه رفت داخل اتاق شدم عجب اتاق قشنگی بود تخت اتاق یه نفره بود اما جالب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوشیک میزتوالت وهم داشت کمد دیواری یه ساعت دیواری بزرگ خلاصه همه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی تکمیل بود روی تخت نشستم وکولموبازکردم یه تونیک درآوردم به یه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساپورت لباس زیروحوله ی کوچیکی داشتم لباسامابرداشتم ورفتم حموم حال کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای جوووووون عجب حمومی بس که راحت جالب بود حموم نیم ساعتی توحموم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموندم دلم نیومد ازحموم دل بکنم اما اومدم بیرون لباساموتوهمون حموم پوشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهام خیلی بلند بود تازیرباسنم بود وعجیب پرپشت به سختی خشکشون کردم کمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم به آرومی شونه کردم دوباره باحوله جمع کردم روی سرم حالم حسابی جااومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی آینه روشویی نگاهی به خودم کردم یه دخترفوق العاده جذاب بودم عین مادرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرم ؟نه اون مادرم نیست ولی جذابیتم به اون رفته چشام درشت وهزارمژه ی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرداره چشای خاکستری رنگم ویه دماغ قلمی کوچولوبه قول بابایی عمل کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدابرام باحوصله گونه هام همیشه سرخه لبای قلوه ای ولب که ترکردم انگاربرق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلب کشیدم ابروهام بلند روبه بالایه کمون عجیبی داشت اصلاهم شلخته نبودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبااینکه تاحالابهشون دست نزدم اما فوق العاده مرتب بودن زیرلب گفتم خوشگلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخوره توسرت کاش خوش شانس بودم مامانم که ....بابام هم که ازاقبال بلندم گوشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irی زندان افتاده ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازحموم رفتم بیرون یه کمی تشنم بود که صندل راحتی پوشیدم که سمیه برام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگذاشته بود تواتاقم راهی پله ها شدم داشتم سمت آشزخونه میرفتم که سرم هم پایین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود خونه یه آرامش عجیبی داشت ساکت آروم که بوی آشنایی پیچید تودماغم بی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاختیارنفس عمیقی کشیدم ویه دفه سرموبرداشتم که رخ به رخ دکترشدم فاصلم حد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه قدم بود که سریع عقب رفتم باتعجب نگام کرد لب ترکرد یه لبخند رولباش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه گفت شما؟...من امروز شما رودیدم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا من ومنوگفتم س..س..لام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباتعجب گفت شما اینجا؟من امروز شمارومطب دیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بادرخواست پدرتون اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-که این طور...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرموانداختم پایین که سمیه پیداش شد وگفت خوش اومدین دکترشام میل دارین ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتربدون اینکه نگاش کنه سمت پله ها بالارفت گفت دوش میگیرم ومیام ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکترکه رفت سمیه گفت آقای دکترپسرآقای راد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میشناسم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چیزی لازم داشتین غزل جان ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یه لیوان آب میخواستم بیزحمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمیه سریع بایه لیوان آب برگشت ..لیوان آب روگرفتم وتشکرکردم وبالیوان آب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمت اتاقم رفتم که ته راهروبود ...دروبستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب رویه نفس سرکشیدم ولیوان رو روی میز عسلی گذاشتم وخودموروی تخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانداختم اینقده خسته بودم که به پنج دقیقه نکشید خوابم برد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر(
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت میز شام بودم که سمیه آماده کرده بود ....بعد خوردن شام سریع خودموبه اتاق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابارسوندم طبقه ی پایین بود درزدم داخل شدم که بالبخندی گفتم سلام آقای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرادبزرگ ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالبخندی گفت سلام به روی ماه کم پیدات چه عجب سری به مازدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما اختیاری داری مهندس جان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمکش کردم به تاج تخت تکیه بده که گفتم امشبم هم بی دلیل نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-غزلودیدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباتعجب گفتم غزل ؟آهان این دختره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره دیدی چه نازه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلابهش توجهی نکرده بودم که گفتم خب ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-امیریه مدتی پیش ما میمونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پدرشما بهش اعتماددارین که راش دادین اونم کسی که نمی شناسین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پدرشومیشناسم 20 سال تموم رانندم بود 20 سال شوخی نیست !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نممیدونم پدرخودتون بهترمیدونید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مشکل بزرگی داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه مشکلی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جایی نداره بره مادرش که تاجایی که یادمه ترکشون کرد باباش هم الان زندانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم که گفتم شما به کسی که پدرش زندانه اعتماددارین چطوری 20 سال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتموم براتون معتمد بود چه خوش خیال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اولا گناه اون نیسیت که پدرش زندانه گناه هرکس پای خودش یکی دزده بچم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیگناه باشه بازم میگی دزده ؟درضمن هرکی زندان باشه مجرمه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرموانداختم پایین که گفت تصادف کرده باید دیه بده بیمه نبوده اونم دوبرابر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ماه حرام بوده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله سه فنر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباتعجب گفتم اوه ه ه خدابه دادبرسه –
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم چکارکنم بهش گفتم کمکش میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دیه سه نفرشوخی نیست اونم دوبرابر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میدونم کم پولی نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میخواین چکارکنیین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فعلاهیچی نمیدونم چکارکنم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیخودی بهش امیدواری دادین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یعنی راهی نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه بابابخوا ی کمک کنی پول یکی اونم نه دوبرابر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابانفسشوبیرون دادوگفت یه مدتی اینجا باشه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تاکی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم شاید خداخواست ورضایت دادن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بهش اعتمادداری من حرفی ندارم من صبح میرم شب میام نیستم که باهاش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرخوردی داشته باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من میتونم پول یکی روبهش بدم نه بیشتر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خدابزرگه ...بلند شدم وپیشونی بابامو*ب*و*سدم گفتم بخیربابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شب خوش پسرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتاق پدرموترک کردم سمت اتاقم رفتم ...حالاکدومش اتاقش بود ؟...بیخیال شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم اتاقم لبه ی تخت نشستم شماره ی شیرین روگرفتم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir{{{{{
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir)غزل(
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند روزی گذشت باسمیه رفتم خرید چند لباس وچیزهایی که لازم داشتم چند مدل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتاب دامن و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتاب شلوارک وچیزای دیگه خوشم اومد خریدم بدم نیومد بپوشم عمارت هم کسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنبود دکترصب میرفت شب میادش ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقای رادپول همه روحساب کرد به سمیه دادهرچه به سمیه گفتم واصرارکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفایده ای نداشت وقتی سمیه ازآقای راداجازه گرفت بریم خرید غزل لباس احتیاج
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداره دیدم صداش زد من توحیاط منتظرش موندم که بیادفک کنم بهش پول داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه چند روزی اما آقای رادهنوز حرفی نزده بود رفتم ملاقات بابابهش گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجام راحته کجام بهش گفتم آقای رادقراره کمکم کنه اما کی وچه وقت نمی دونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir؟باباازاینکه من جام خوب بود خوش حال بود باراننده برگشتم عمارت ...صبح
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجمعه توی اتاقم بودم حوالی صبح بلند شدم وسریع یه دوش گرفتم برگشتم اتاقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...بلوزوشلوارستی که به تازگی خریده بودم روپوشیدم ...موهاموسشوارکشیدم دم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسبی محکم بستم بلندیش بااین حال که بالا بسته بودم تازیر باسنم بود پرپشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irومواج فرهای درشت وجالبی داشت انتهاش ...کنارصورتم سمت راست یه کمی که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکوتاه تربود روآزادگذاشتم جلوه ی قشنگی داشت ...خیلی اهل آرایش نبودم ازاتاقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدم بیرون میدونستم آقای رادهمیشه 9 صبحونه میخورن اما به تنهایی ازوقتی من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومده بودم همیشه باهم میخوریم پرستاروخدمتکاراتوآشپزخونه میخورن سمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتاقش میرفتم که پرستارش گفت توی حیاطه ...سمت حیاط رفتم هوای نسبتاتمیزی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود ...نزدیک پله ها بود که سمتش رفتم وآروم گفتم ...صب بخیرعموجون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت گفت صب بخیرخانم زیبای این عمارت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدسته ی ویلچروگرفتموگفتم باصبحونه چطورید عمو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-منتظرت بودم غزل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یه کمی دیراومدم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه منم خواستم ازاین هوالذت ببرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالبخندی گفتم هوای دودی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوبه بدنیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این جا خوبه پایین شهرافتضاحه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir)امیر(
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه بیدارشدم ازروی تخت اودم پایین امروز باشیرین قرارداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه پشت پنجره ی اتاقم طبق عادت همیشگیم ایستادم پرده روکنارزدم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irویلچربابارودیدم با؟این پرستارش نیست ...یه هفته ست اموده جزءاون شب ندیدمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir...موهاش چه بلنده توجهی به چهرش نکردبودم برام هم مهم نبود ولی پشت بهم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموج موهاش عجیب بود 18 و 19 ساله میزد همین طور پشت پنجره بودم که دیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباباباهش داخل شد بازم درست ندیدم صورتشوچشمموبستم تاچهرش یادم بیادفقط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرنگ طوسی چشماش یادم اومد ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه دوش پنج دقیقه ای گرفتم سریع لباس راحت پوشیدم عطرمحبوبم روزدم مثل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهردفه خالی کردم روخودم مصرف عطرم خیلی بالابود ...رفتم پایین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیزغذاخوری باباوغزل بودن روبه روی غزل نشستم البته جای همیشگیم بود گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبخیربابابالبخندی جوابمودادنگاهی به غزل انداختم وکه سرش پایین بود که گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانم کوچولوموش زبونشوخورده سربرداشت نگام کرد حالامیشه ببینمش بابابیخود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمی گفت جذاب بود که آروم گفت صب بخیر چیزی نگفتم سمیه برام یه فنجون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقهوه آورد چند لقمه ای خوردم درسکوت غزل هم تام مدت سرش پایین بود بچه بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا-میری بیرون /
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن –قراردارم عصرمیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا-میری آپارتمانت )خیی خشک گفت (
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن –نه ولی میام تاشب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا-شام منتظرت باشم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم گفتم مام شام سعی میکنم بیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا-میای دیگه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن –میام پدرمن میام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به غزل انداختم سرش پایین بود عجب نیم رخی داشت این کوچولوکه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالبخندی گفتم گردنت دردگرفت خانم کوچولو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرشوبرداشت وای چه چشمایی داره این عروسک که بالبخندی گفت بله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینقد سرتوانداختی آرتروزمیگیری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچی نگفت دوباره سرشوانداخت ...چیزی نگفتم بی تفاوت سمت اتاقم رفتم آماده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشدم ورفتم پیش شیرین ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir{ { {
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوسه روزی گذشت صبح میرفتم بعضی وقتاکه مریض کم داشتم می امدم خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما این روزایه نیروی کششی عجیبی منومیکشید خونه دوباره ساعت 3مریفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطب چهارشنبه صب میرفتم کلینیک وعصرش میرفتم کارخونه پنج شنبه هاهم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازصب میرفتم شرکت وکارخونه رواداره میکردم ازروزای پنج شنبه متنفربودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرچند حرفم نبود سررشته ای نداشتم تواین یه سال حرفه ای شده بودم دیگه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهفته ای یکی دوروزش خصوصا جمعه ها باشیرین میگذروندم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irظهربود اومدم خونه میدونستم باباالان نیست رفته فیزیوتراپی که سمیه روهم ندیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه سمت اتاقم میرفتم که یه دوش بگیرم که یه دفه غزل ازاتاق روبه روی اتاقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد بیرون یه تاپ دامن مشکی تنش بود موهاشم بافت که سمت جلوبود تامنودید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع سرشوانداخت پایین ازجلوم ردشد ..که آروم گفتم غزل ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت نگام کرد گفتم بیا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلواومد که گفت کاری داشتین دکتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بلدنیستی سلام کنی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرشوانداخت پایین که آروم گفت سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کسی خونه نیست سمیه کو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزل زده بودم بهش که گفت سلام کردم اما جوابی نشنیدنم دکتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم گفتم حاضر جواب هم که هستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلب ترکرد هیچی نگفت که گفتم سمیه کو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سمیه تاربع ساعت پیش آشپزخونه بود پدرتونم که فیزیوتراپی بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگام بهش بود جداجذاب بود پیداست دخترشیطونیه که ادامه دادپرستاراشون یکی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفته مرخصی یکی هم باهاشونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میتونی بری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زد سریع رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمیز ناهاربودم که اومد بابام هم تازه رسید تاب دامنشوعوض کرده بود یه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلوزشلوارپوشیده بود که گفت منتظر باباتون هستین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-غیربابام مگه کسی دیگه ای هم هست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالبخندی گفت منم عضوجدیدم فعلا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مشکلت باچقد حل میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرشو برداشت وگفت خیلی زیاده دکتر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابام بهم گفت منم بهش گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میدونم بهم گفتن دیروز باخانواده متوفاحرف زدم راضی نمیشن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من همین قدرمیتونم کمکتون کنم پول کمی نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همینم بازم لطف میکنین همینکه بهم جادادین یه دنیا ممنون یه عمری دعاگوی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشمام ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچی نگفتم که بابام اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir)غزل (یه ماه گذشت رادبهم پول دیه ی یه نفروبهم دادباپول خونه که فرختم رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسراغشون فایده ای نداشت قبول نمی کردن دست ازپا درازتربرگشتم عمارت چه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانتظاری ازآدمای غریبه داشتم 200 میلیون بهم پول دادن دیگه چکارمیکردن حرف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه میلیارد پوله شوخیه مگه ؟منم که 350 بیشترنداشتم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتواتاق نشسته بودم اینقد گریه کردم سردردبدی داشتم ...اما باگریه که کاری که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیشد بکنم مدتها بود ازمامانم بیخبربودم یعنی میدونستم کجاست سرخونه زندگیشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشحال وخوشبخته من اصلابهش زنگ نمیزدم خودش گه گداری بهم زنگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیرزد که میخواست منوببینه اصلاازش دل خوشی نداشتم اما هردفه که التماس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکرد برم ببینتم ازچهاربارزنگ زدن یه بارشوباهزارخواهش وتمنا میرفتم اون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچهارساله باباموترک کرده خوشی زد زیردلش عاشق یه مرد جون ترازخودش شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولمون کردوباهاش ازدواج کرد ...وقتی هم فهمید چه اتفاقی واسه بابام افتاده خیلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوفت اومد که برم باهاش زندگی کنم اما زیربارنرفتم ..نمیدونم چراامروزدوست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir