در ادامه جلد اول دیانا به وسیله سارا متوجه میشه که رادین چه کاری انجام داده و بر خلاف میل باطنیش سعی بر فراموش کردن رادین داره، حالا باید ببینیم که آیا موفق به این کار میشه یا نه

ژانر : عاشقانه

تخمین مدت زمان مطالعه : ۶ ساعت و ۳۴ دقیقه

مطالعه آنلاین عاشقتم دیوونه (جلد دوم )
ه که رادين چه کاري انجام داده و بر خلاف ميل

باطنيش سعي بر فراموش کردن رادين داره، حالا بايد ببينيم که آيا موفق به اين کار ميشه يا نه

ازاستاد اجازه گرفتم و براي فاطيما سري تکون دادم بااخم به گوشيم که شماره آرش روش خاموش روشن ميشد

نگاهي انداختمو خاموشش کردم، تخته شاسي مو از روي ميز برداشتم و ازکالس خارج شدم ،حوصله ي هيچ چيزو

نداشتم، هيچي...

کيفمو روي شونه ام انداختم و به سمت خروجي حرکت کردم،که يهو ديدمش جلوي درخروجي داشت قدم ميزد، از

حرکت ايستادم و بهش خيره شدم آروم آروم اشک توچشمام جمع شد، خنديدم و به آسمون نگاه کردم تا کنترل

اشکام از دستم خارج نشه و غرورمو از ايني که هست داغون تر کنه،

-واقعا چطور تونستم شيفته آدم وقيحي مثله رادين بشم؟

هرچقدر بيشتر نگاهش ميکردم بيشتر ازش متنفر ميشدم و دوبرابر از خودم، خيلي دوست داشتم برم جلو و

بگيرمش به باد فوش اما المصب از خودشم شرمم ميشد، من چطور تونستم؟

نميخواستم باهاش چشم تو چشم شم بخاطر همين چند دقيقه اي پشت در اين پا و اون پا کردم تا بره، اما انگار

منتظر کسي بود،چون همون جلو راه ميرفت و قدم ميزد، محوطه خارجي دانشگاه نسبتا خلوت بود و کسي اون

اطراف نبود به جز دوسه نفري که سرشون تو جزوه هاشون بود، از ايستادن خسته شدم ،از ظواهر قضيه معلوم بود

قصد رفتن نداره، آينه ام رو از داخل کيفم دراوردم و خودمو توش نگاه کردم ، خداروشکر چشمام قرمز نبود اما

صورتم خيلي غمگين و ناراحت معلوم ميشد، بااخم به تصويرم توي آينه خيره شدم و گفتم :

_اصال چرا من بايد خجالت بکشم؟ هان؟ چرا من؟

عصبي آينه رو گذاشتم تو جيب مانتوم و با اخم از سالن خارج شدم،درحالي که به زمين نگاه ميکردم از پله ها پايين

رفتم و به سمت رو به رو حرکت کردم، حس کردم داره به سمتم مياد بخاطر همين سرعت قدم هامو بيشتر کردم،

يهو صدا زد :

-خانم شهامت.

دندونامو روي هم فشار دادم و با عصبانيت حرکت کردم.دو سه بار ديگه اسممو صدا زد و وقتي ديد توجهي نميکنم

چيزي نگفت، درست همون لحظه اي که فکر ميکردم رفته يهو بند کيفم کشيده شد و ناخواسته به عقب برگشتم.

باعصبانيت به پشت سرم نگاه کردم بر خالف ميل باطنيم زل زدم توي چشماش و سرمو به معني چيه؟ براش تکون

دادم، اينبار بر خالف دفعات ديگه اثري از بيخيالي توي چشماش نبود، مثل خودم بااخم به چشمام نگاه کرد بعد يه

مکث کوتاه تا خواست حرف بزنه با لحن تهاجمي گفتم:

-نگفتي؟

عصباني گفت:

-واسه چي جواب تلفنتو نميدي؟ميدوني چندبار از طرف شرکت باهات تماس گرفتن؟

حتي صحبت کردن اين موجودم برام نفرت انگيز شده بود،

-چون ديگه نميخوام تو شرکتتون کار کنم.

چهره اش کمي رنگ تعجب گرفت بهم نگاه کرد و گفت:

-يعني چي؟

کيفمو رو شونه ام جا به جا کردم و گفتم:

_يعني همين که گفتم.

گاردشو حفظ کرد و خيلي جدي گفت:

_چرا؟

با انزجار بهش نگاه کردم و نزديکش شدم، صورتمو جمع کردم و گفتم:

_چون با وجودت مشکل دارم، چون بوي تعفنت اذيتم ميکنه،چون ازت متنفرم حالمو بهم ميزني حاال فهميدي براي

چي؟

عصباني وسط حرفم پريد و گفت:

_هوو... چي داري رديف ميکني براي خودت،حرف دهنتو بفهم خانم.

_من ميفهمم چي ميگم، توهم ميفهمي ولي خودتو زدي به نفهمي.

گوشيمو روشن کردم و عکس هنرنمايي خودشو بهش نشون دادم و گفتم:

-عکس کاملشو خودت داري نه؟ خيلي کارتو تميز و ماهرانه انجام دادي آفرين،حاال ديگه الزم نيست وانمود کني

چيزي نميدوني .

همونطور که با حيرت به تصوير گوشي نگاه ميکرد گفت:

_اينو از کجا آوردي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلو رفتم و با غضب تخته شاسيه توي دستمو به سينه اش کوبيدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چطوري دلت اومد با سارا اينکارو بکني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متعجب و رنگ پريده بهم نگاه کرد، دوباره با تخته زدم رو سينه اش و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چطوري وجدانت اجازه داد بخاطر هوست آينده يه دخترو قرباني کني؟خيلي کثافتي رادين خيلي رذلي ،اي کاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديگه چشمم بهت نيفته اي کاش .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتم غرق در اشک شده بود و از شدت هيجان و عصبانيت و حساي ديگه متوجه سرازير شدن اشکام نشدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو اين فاصله رادين چيزي نميگفت و فقط سرشو پايين انداخته بودو به عکس نگاه ميکرد ، توي اين وضعيت بايد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منتظر انکار کردن موضوع از جانب اون مي بودم، اما اون سکوت کرده بود و چيزي نميگفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_توقع نداشتي کسي از قيافه غلط اندازت سر دربياره نه ؟ چرا چيزي نميگي؟ حرف بزن ديگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو باال اورد و با حالت مبهمي بهم نگاه کرد حالت چهره اش عوض شده بود رگاي قرمز تو چشماش معلوم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتش کم کم داشت به سرخي ميزد ، دستشو مشت کرد و سرشو پايين تر انداخت، با عصبانيت گوشي رو از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش بيرون کشيدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خيلي نامردي، بي شرف.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چيزي نگفت،انگاري خشک شده بود، ازش متنفر بودم، متنفر. هرچقدرهم که نگاهش مي کردم عصباني تر ميشدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخاطر همين پشتمو بهش کردم تابرم يهو با پررويي تمام گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نگفتي اين عکسو از کجا اوردي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از شدت عصبانيت دندونامو روي هم فشار دادم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_از همون بدبختي که مثله حيوون به جونش افتادي،اگه ترس ريختن آبروش نبود خودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميدادمت دست پليس ولي حيف.. حيف.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصباني صورتمو به سمت مخالف چرخوندم و با قدم هاي محکم اونجا رو ترک کردم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گذاشتم روي دهنم و از ته دل گريه کردم، درهمون حالت دستمو براي تاکسي تکون دادم، ماشين جلوي پام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايستاد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دربست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستي به صورتم و چشمام کشيدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت کلشو خاروند و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هرچندتا که خواستم مسافر ميزنما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در عقب ماشينو باز کردم و با گريه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هرکاري ميخواي بکن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشين شدم و سرمو به پنجره تکيه دادم، يهو يه دستمال کاغذي جلوي صورتم اومد، بيا... تو اين وضعيت کي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميخواد منو بِروبايه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آبجي دستمال.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه خداروشکر، خبري از دردسر نبود، دستمالو گرفتم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خيلي ممنون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشين براي يه خانومه نگه داشت و زنه رفت جلو نشست، گوشيمو از کيفم دراوردم و روشنش کردم، آرش پنج دفعه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهام تماس گرفته بود،بيخيال نگاهي به اطراف کردم و گوشي رو تو کيفم انداختم،خانومه برگشت و بهم نگاه کرد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حتما تعجب کرديد از اينکه من صندلي جلو نشستم نه؟ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بيخيالترين شکل ممکن گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر اين چند وقته ديوونه به پستم خورده که تو توشون به چشم نمياي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگشت اشاره شو باال گرفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اولين نفر هستي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارتي رو به سمتم گرفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين کارت ماست،کمپين حمايت از زنان بي اعتماد به نفس نازيال و خواهران به جز پروين با آخرين ورژن آموزش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جهاني،به مااعتماد کنيد )-:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعد هرهرهر زد زير خنده و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميدونم اسم جالبيه،کال ما همه چيزمون خاصه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور بهش نگاه کردم و چيزي نگفتم،چه اسم خز و خيلي.متفکر بهم نگاه کرد و يهو گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوه ماي گاد...تو يک بي اعتماد به نفسي .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبازهم حرفي نزدم و به بيرون نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عزيزم اين آقايون که حق مارو همينطوري کشکي کشکي نميدن ، ما بايد از حلقومشون بکشيم بيرون اوکي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوستم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راننده به زنه نگاه کردو گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_شما ازدواج کرديد؟ البته سو تفاهم نشه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانمه بالبخند گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خير، قصد ازدواج هم ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راننده زير لب گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ازدواج قصد تو رو نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زنه سريع گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چيزي گفتيد !؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت 3

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله،گفتم خوش به حال شوهرتون .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشين ايستاد و يه پسره رو هم سوار کرد، پسره هندسفري تو گوشش بود و عقب نشست و بدون هيچ حرفي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشغول کار با گوشيش شد، همين اول کاري انقدر چفت من نشست که چسبيدم به در، بااخم بهش نگاه کردم، همون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لحظه خانمه برگشت و دستشو مشت کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ما حقمونو ميگيريم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يهو همه چي رفت رو صحنه آهسته زير چشمي به پسره نگاه کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يکم جمع تر بشينيد لطفا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره درهمون حالت که هندسفري تو گوشش بود لبخند مزخرفي زد و به صفحه گوشيش خيره شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره به زنه نگاه کردم که انگاري رو حالت آهسته ميگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ما حقمونو ميگيريم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره با غضب به پسره نگاه کردم، اومدم که يه حرکتي از خودم نشون بدم تاکسي ايستاد و گند زد تو حسم لعنت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اين زندگي .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و کرايه رو حساب کرد و رفت،به صندليم تکيه زدم و به رو به روم نگاه کردم، چشمم خورد به زنه که هنوز داشت باحاجي من همينجا پياده ميشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالت آهسته ميگفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- -ما حقمونو ميگيريم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کالفه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اِه بسه ديگه پياده شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زنه با خنده به حالت اول برگشت و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عه جدي ، ببخشيد نفهميدم آخه من خيلي توکارم غرق ميشم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعد شروع کرد به خنديدن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گذاشتم رو سرمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آقا نگه دار پياده ميشم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تاکسي از حرکت ايستاد کرايه رو حساب کردم و بقيه راهو پياده به سمت خونه حرکت کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت 4

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت در رسيدم کليد انداختم و درو باز کردم به سنگ فرشاي زمين خيره شدم هنوز قدم اولو برنداشته بودم که يه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جفت کفش مشکي رو به روم ديدم، سرمو باال اوردم و با قيافه دلخور آرش رو به رو شدم، سالم آرومي کردم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم از کنارش رد شم که گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-در موردت خيلي اشتباه فکر ميکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش کردم و با ناراحتي گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرش من ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطورکه نگاهش به سمت رو به رو بود گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هيچي... نميخوام توضيح بشنوم، شرط اول براي انجام هرکاري احساس مسئوليته، ديگه اگه خودتم بخواي من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اجازه نميدم همکاري کني .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرش من بي مسئوليت نيستم، فقط يه اتفاقي افتاده که نميتونم توضيح بدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم به سمت در خروجي رفت و همزمان فلشي رو به سمتم گرفت، با تعجب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين چيه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تا همينجا که اومدي کافيه، الزم نيست براي لغو قرارداد بياي شرکت خودم کاراتو راست و ريست ميکنم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تاخواستم اعتراض کنم درو باز کرد و رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کالفه دستي به صورتم کشيدم و به سمت خونه رفتم، کسي خونه نبود،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حتما رفتن دکتر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباسامو عوض کردم و روي تخت نشستم،با ناراحتي به فلش مموري که دستم بود نگاه کردم، حدس ميزدم همون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نقشه ايه که اون همه براش دردسر و استرس کشيدم، خيلي بي انصافي بود اگه نگهش ميداشتم نميدونستم آرش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه فکري پيش خودش کرده بود که بهم پسش داد بااين کار خيلي پروژه عقب ميفتاد،روي تخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دراز کشيدم و به سقف خيره شدم چند دقيقه اي به همون حالت گذشت، صبرم تموم شد، گوشيمو برداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبا ترديد شماره آرشو گرفتم، بعد سه تا بوق جواب داد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سالم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداش خيلي دلخور بود، ديگه باهام مثله سابق راحت نبود، دوست داشتم مثل قبل باهام صميمي باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ديانا سرم شلوغه اگه کاري نداري...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نميدونستم چه بگم، بي م قدمه گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نوچ، من چيکار کنم ناراحت نباشي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي آميخته با خنده اش از پشت تلفن اومد که گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عليک سالم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشيد سالم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من به شما گفتم کاري بکن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه نگفتي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب پس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس عميقي کشيدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چيزه.. کار خوبي نکردي نقشه رو بهم پس دادي، بدرد من نميخوره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نذاشت جمله مو کامل کنم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ديانا، اون نقشه بدون تو و بدون نظارت تو به درد هيچکس نميخوره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نميدونستم چي بگم، دروغ چرا خيلي دوست داشتم برم و کارمو ادامه بدم اما از وجود رادين نفرت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم،ميترسيدم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ديانا تو چت شده؟ اون همه ذوق کجارفت؟ يعني باورکنم به اين زودي جازدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با به خاطر اوردن سارا گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نميدونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برميگردي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه، البته شرمنده ام .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با مکث کوتاهي گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين حرف آخرته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يعني واقعا بايد به زور متوسل شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يعني چي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سريع گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هيچي، خودت ميفهمي .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميفهمم؟ چيو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بايد حضوري بهت بگم،راستش اصال فکر اينجا شو نکرده بودم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سريع از روي تخت بلند شدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجاش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه صداهايي از پشت تلفن ميومد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فردا عصر بيا شرکت درموردش حرف بزنيم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه نه، من نميام .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ديانا.. فردا شرکت باشي .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترسيده خواستم چيزي بگم که با يک خداحافظي سرسري قطع کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پر استرس دستامو بهم گره زدم و متفکرانه به ديوار روبه روم خيره شدم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_يعني چي شده ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنيدن صداي در خونه ،از روي تخت بلند شدم و ازاتاق بيرون رفتم، باديدن مامان که تازه از بيرون اومده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سالم کجا رفته بوديد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان با احتياط روي مبل نشست و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هيچي، با پدرت رفتيم يه سري خرتو پرت براي خونه خريديم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آهان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ديانا.. چيزي شده؟ بهم ريخته اي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من؟ نه بابا،درسا سنگين شده براي همينه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان ابرويي باال انداخت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-االنو نميگم، کال چند وقته ميزون نيستي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متعجب گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خيلي قاطع گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نميدونستم چي بگم، يعني انقدر تابلو شدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فکر کنم براي اينکه نن جون رفته،واسه همينه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا خواست چيزي بگه صداي در اومد و بابا وارد شد، سالم آرومي کردم و با لبخند بسيار ضايعي اونجا رو ترک کردم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خونه زدم بيرون،يکم توي حياط ايستادم و با دستام خودمو باد زدم، هوا گرم شده بود و آفتاب انگاري داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وسط فرق سر من ميتابيد، بي توجه به گرماي اعصاب خورد کن هوا به سمت تاب اونطرف حياط رفتم و روش نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداروشکر تو سايه بود،دستمو گذاشتم زير چونه ام و به تمام وقايع اخير فکر کردم...درهمون حالت که داشتم تاب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميخوردم ناخودآگاه ياد چيزي افتادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاطيما -ديانا تو نميفهمي من چي ميگم، تو درک نميکني دستتو بگيره لمست کنه بگه دوستت دارم يعني چي .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشته چشمي نازک کردم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يکاره بگو نفهمم ديگه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشک چشمشو با دستش پاک کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عاشق نشدي ديانا، عاشق نشدي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هه، من اگه عاشق بشمم انقدر مثله تو خودمو زجر نميدم، چه دليلي داره تو اونو ميخواي اونم تورو ميخواد ولي به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودتون زحمت نميديد به زبون بياريد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عاشقشم ولي نميشه، ميترسم منو نخواد،اگه اينجوري باشه داغون ميشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من اگه يه روزي عاشق شدم رو راست ميرم به طرف ميگم. غلط ميکنه نخواد همه آرزوي داشتن همچين مني رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دارن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فاطيما لبخندي زد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت 5به حرف زدن آسونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو عمل آسون ترم خواهد بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببينيم و تعريف کنيم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راست ميگفت فاطيما... حق داشت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با مرور خاطرات گذشته به خودم اومدم ،براي پرت کردن حواسم سرمو به طرفين تکون دادم و از روي تاب بلند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شدم،فکرمو روي حرفاي آرش متمرکز کردم و شروع به قدم زدن کردم، مغزم داشت از شدت فکر و خيال ميترکيد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت خونه رفتم و داخل شدم چه روزگار بديه آدم به چشماشم نميتونه اعتماد کنه با به خاطر اوردن حرفاي سارا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کالفه دستي به گردنم کشيدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدايا صبر بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور که داشتم با خودم فکر مي کردم ؛ متوجه خنده مامان و صداي بابا شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا -نه، نه بابا هنوز زوده نميکنيم، اگرهم بخوايم بکنيم ميذاريم حداقل يکم بگذره زوده .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يهو مامان داد زد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خم شدم و آروم آروم به سمت اتاق رفتم، ببين توروخدا خجالتم خوب چيزيه وسطاي راه ايستادم وانگشتمو باالاصال... من نميتونم،اگه توام بخواي نميذارم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوردم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بد دنيايي شده، نزني ميزننت، نخوري ميخورنت، نکني... اهم... منظورم اينکه من از بيگانگان هرگز ننالم هرچه با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من کرد آن آشنا کرد، ناموسا جمله داراي ابعاد ظريفي بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرکت کردم و وارد اتاق شدم منتظر صحنه هاي هيجده پالس بودم که ديدم مامان داره با تلفن حرف ميزنه و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا هم با خنده هرچند ثانيه يکبار گوشي رو ميگيره و باشوق جواب ميده ، اون موقع بود که به شيشه آب کنار پا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تختي نگاهي انداختم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اي کاش به جاي آب پر اسيد بودي تا مغزمو باهات ميشستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من از چه موقع انقدر منحرف شدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان -راستي مادر ،ديانا همين االن اومد ...آره حالل زاده چه به موقعم رسيد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا با خنده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_با ننه جون حرف بزن اتفاقا چند لحظه پيش بحث سر تو بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متبسم به چهره ي خندون بابا خيره شدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اون قضيه ي بکن نکن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا متعجب گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان دستمو کشيد و به سمت خودش چرخوندم و گوشي رو داد دستم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سالم عزيز دل مادر حالت چطوره نوه قشنگم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ديوار جلوم زل زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ها؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شايد دوباره دارم خواب ميبينم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان دستشو جلوي صورتم تکون داد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ديانا چرا رفتي تو فکر؟ کجايي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از فکر در اومدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هان؟ باشه باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي نن جون از پشت تلفن اومد که دادميزد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ديانا ورپريده حرف بزن دلم براي صداي نکنده ات تنگ شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عه، ميگم خواب ديدما، توهم زدم باز .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چي ميگي؟ بلند تر بگو ننه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هيچي، ميگم حالتون خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکرکنم نشنيد چي گفتم چون گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اتفاقا يه خواستگار خوب برات پيدا کردم از روستا، پسره خوبه خانواده داره فوق ليسانس کشاورزي داره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخند دندون نمايي گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فوق ليسانس کشاورزي هم خوبه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خا، ببند نيشتو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جدي شدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اينکه از هرچي ازدواج و تشکيل خانواده است فراري بودم اما براي اينکه دل ننه جون نشکنه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حاال وضعيت کارش چطوره ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مث خودته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اعتماد به نفس گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_يني مشتيه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ننه جون:مث خودته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شکلش چطوره ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مث خودته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_يعني عاليه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ننه جون چيزي نگفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حسش چطوره؟ خخخ ننه جون تو بگو مث خوودته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ننه جون :چي ميگي نميفهمم ؟ ولي شغل اين خيلي خوبه تفاهمم داره باتو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به مامان و بابا که داشتن مکالمه منو ننه جونو تماشا ميکردن نگاهي انداختم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جدي؟ خوب ميشنوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_يه نفس عميق بکش ذوق مرگ نشي .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت چشمي نازک کردم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چوپانه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد با صداي کشيده اي گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مث خوودته .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نيش شل شده گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_االن ميشه بفرماييد چه وجه اش تراکي بين منو اون اقا وجود داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ننه جون داد زد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وجود نداره؟ يکم فکرکن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دادي که زد سريع خودمو جمع و جور کردم و کتاب دوم دبيرستانمو بخاطر اوردم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_درساخت و تهيه مالت ساروج مقداري موي بز براي باال بردن مقاومت ساختمان مورد استفاده قرار ميگيرد. حق با

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شما بود من يکم اشتباه محاسبه کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لحنش تغيير کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پسره صدتا بز و گوسفند داره خيلي وضعشون خوبه ننه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله منم که هالک بز .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پس ازدواج کن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خيلي قاطع گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نميکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بايد بکني.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستموگذاشتم رو قلبم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مامااان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان اومد کنارمو با استرس گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جانم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اين گوشي رو از من بگير .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان گوشي رو ازم گرفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خودم از طرف تو خداحافظي ميکنم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به بابا نگاهي کردم و خنديدم اين خنده هيستريکي بود، اينا تامنو نکشن ول کن نيستن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#پارت 6

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هزار نوع بدبختي روزو شب کردم و با فکر اينکه فردا چه اتفاقي پيش رومه چشمامو بستم و منتظر طلوع خورشيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شدم، به به اين طلوع خورشيد عجب جمله ي باحالو شاخيه ، بله... استرس فردا نميذاشت چشم رو هم بذارم و تا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خود صبح بيدار موندم و خواب به چشمم نيومد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ديانا، ديانا ساعت دوازده ظهره خسته نشدي انقدر خوابيدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي مامان چشمامو باز کردم و سيخ رو تخت نشستم، يکي دو دقيقه اي در حال ري استارت بودم يه دفعه از جا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پريدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شوخي ميکني،من امروز ساعت هشت قرار داشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در اتاق باز شد و مامان با ابروي باال رفته گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه عجب گلوم پاره شد بسکه صدات زدم ، سابقه نداشته تا اين ساعت بخوابي .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت کلمو خاروندم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزديکتر اومد و رو تختم نشست و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حس مي کنم چند وقته افسرده شدي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش نگاه کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فکر کنم افسردگيه دوران بارداري باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يهو چشماش درشت شد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم نفهميدم چي گفتم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هيچي، هيچي چرت گفتم من برم حاضر شم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يکم بيرون کار دارم سريع ميام،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باکي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گيج گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شرکت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهي به ساعت ديواري انداخت وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دوازده بازه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خميازه اي کشيدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه ديگه تا ناهارو بزنيم و يوخده ول بچرخيم و وقت بگذرونيم ميشه دو و سه حله .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم بهم نگاه کرد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خانم باش چه طرز صحبت کردنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوووف باز گير داد، از روي تخت بلند شدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اتاق رفتيم بيرون ، دست و صورتمو شستم و بعد خوردن ناهار يه دوش گرفتم، بعدشم مشغول تماشاي تلويزيون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شدم،خيلي استرس داشتم، هي يه مشت پفيال ميخوردم هي استرس اشتهامو کور ميکردو به حرفاي آرش فکر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميکردم، بابا هم کنارم نشسته بود و همراه با من فيلم ميديد،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامانم روي مبل روبه روي من نشسته بودو اصال انگار اينجا نبود،فضاي

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدي بود ازفيلم هيچي نميفهميدم فکرم مشغول بود خيلي هم مشغول بود، يک ساعت ديگه بايد ميرفتم شرکت، تا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم بلند شم برم خودمو حاضر کنم مامان گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يه چيزي هست بايد بهتون بگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از رفتن منصرف شدم و به بابا وبعدش به مامان نگاه کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان با شالش بازي کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من يه تصميمي گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا روبه مامان گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خيره چه تصميمي؟ تعريف کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد چند ثانيه سکوت مامان لب باز کرد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ميثم چند وقت ديگه آزاد ميشه، تصميم گرفتم... تصميم گرفتم ببخشمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از تصميم مامان تعجب کردم و همراه با خنده گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-البته بخشنده اصلي خداست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا لبخند زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چطور شد يهويي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان سرشو پايين انداخت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خيلي وقته دارم با خودم کلنجار ميرم، به نظرم به اندازه کافي تنبيه شده، ديگه کافيه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا -حاال چند وقت ديگه آزاد ميشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پنج ماه ديگه مونده شايد تخفيف بخوره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من-حاال کو تا پنج ماه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور که داشتم ميخنديدم ياد آخرين مکالمه ام با دايي افتادم، آخ چه ضد حالي بودف وسط خوشي، اصال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فراموش کردم زنگ بزنم پيگيرش شم،حتما با خودش فکر کرده چقدر من ببخيالم اَه بايد توي اولين فرصت ازش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخبر شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان _ديانا ديرت نشه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازفکر دراومدم و سريع بلند شدم و به سمت اتاقم رفتم تا آماده شم ، يه مانتوي مشکي با سر آستيناي بنفش و يه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شلوار مشکي پوشيدم و شال بنفشم سرم کردم و بعد از چند دقيقه اي ور رفتن جلوي آينه کيف مشکيمو برداشتم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيرون رفتم کفشاي اسپورت بنفش مشکي رو هم پوشيدم و بعد خداحافظي از خونه زدم بيرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کرايه تاکسي رو حساب کردم و پياده شدم، دستمو گذاشتم رو قلبمو دو تا نفس عميق کشيدم، از آلودگي هوا سرفه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ام گرفت ولي مي ارزيد چون استرسم کم شد، وارد ساختمون شرکت شدم و جلوي آسانسور ايستادم ، با به ياد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوردن خاطره ترسناک گير کردنم توي آسانسور نفس کالفه اي کشيدم و به سمت پله ها قدم برداشتم، همزمان که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پله هارو باال ميرفتم ياد موقعي افتادم که رادين منو نجات داد لبخندي گوشه لبم نشست وبرگشتم و نگاه مجددي به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در آسانسور کردم، اما با به خاطر اوردن چهره ي مرموز و بدجنسش موقع سوء استفاده از سارا لبخندم تبديل به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخند شد، با تاسف از خوش خياليم سرمو تکون دادم و پله هاي باقي مونده رو طي کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدا کنه امروز اينجا نباشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت در اتاق آقاي آريايي رسيدم، صد درصد اونم خبر داشت که قراره من بيام شرکت، نزديک ميز منشي رفتم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.