رمان الهه مرگ به قلم نازنین اکبرزاده
سال ها بعد، دختری متولد میشود، دختری که نه از جنس خاک است و نه از جنس گِل، بلکه از نفس خداونده ! دختری که با آوردن اسمش، وحشت را وارد قلب انسان ها می کند! آدرینا، الهه ی مرگ؛ الهه ی که مرگ و زندگانی در دستان اوست! الهه ی که وارد عشقی ممنوع میشود و برای رسیدن به معشوقه اش پا بر روی تمام محدودیت ها می گذارد...
تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۵۵ دقیقه
نورا دستم رو کشید و به سمت اتاقش برد.
-بشین رو تخت و کل ماجرارو واسم تعریف کن!
-وقتی از هم جدا شدیم به سمت....
در اتاق به صدا در اومد.
- کیه ؟
-برسامم !
-بیا داخل.
(برسام) با یه اخم غلیظ روبه روی من ایستاد !
-می تونم بشنوم ، به چه دلیلی با اون سرو وضع از خونتون زدید بیرون؟!
-من تو خوابگاه زندگی می کنم، ظهر که از باشگاه با نورا خارج شدیم به سمت خوابگاه رفتم ، احساس می کردم کسی دنبالمه ، وقتی داخل اتاقم شدم از خستگی زیاد خوابم برد !! با احساس این که ، کسی تو اتاقمه از خواب بیدار شدم؛ می تونستم احساس کنم کسی تو اتاقه اما نمی تونستم ببینمشون !!
پوزخند(برسام) رو اعصابم بود انگار که دارم دروغ می گم !
هرچند باورشم واسه خودم سخته ، چه برسه به ایشون !
ادامه دادم .
-و بدون توجه به سرو وضعم از اونجا اومدم بیرون !
برسام-مگه اونجا خوابگاه دخترونه نیست؟
-بله !
-مگه اونجا نگهبانی مسئولی چیزی نداره؟!
-هر دوش رو داره ؛ اما نگهبان همون شب ، مرخصی گرفته بود ، و مسئول خوابگاه هم خونه پدرشون بودن !
ابروهاش رو انداخت بالا و گفت :
- تو اون خوابگاه فقط تویی ؟
- زیاد نیستیم ، تعداد کمی تو خوابگاهیم .
-خانوادت کجان ؟
نورا- داداش !! داری ازش باز جویی می کنی ؟ ترسیده که اینجوری اومده بیرون ...
-ساکت باش نورا ! جواب منو بده ؟!!
-خانواده ی ندارم !
-هه . نورا فکر نمی کردم ، همچین دوستایی داشته باشی !!
-ببخشید ؟ مگه من چمه ؟ از هرچی دختر خانواده داریه پاک ترم!
-همتون همین رو می گین!
اون داشت به من توهین می کرد ؟!
شایدم دق و دلی کسی دیگه رو سرم خالی می کرد !؟
حالا هر چی ، نباید این حرف ها رو بهم بزنه .
وای خوب بود همین ظهری داشت از خوانوادش تعریف می کرد !!
نورا- داداش! آدری دختر خوبیه ، تو این چند وقت کوچیک ترین چیزی ازش ندیدم.
-امیدوارم همینی که می گی باشه !!
از جاش بلند شد و رفت .
- من ... معذرت می خوام ، فکر نمی کردم داداشم همچین برخوردی رو داشته باشه !!
-مهم نیست. خستم می شه بگی کجا بخوابم؟
-البته ! همینجا کنار من .
***
*برسام*
نمی دونم ، چرا به اون دختر کمک کردم ، تا بیاد تو خونه ؟!
نمی دونم چجوری به مامانم دروغ گفتم ؟!
یه احساسی ، نسبت به اون دختر داشتم ! نمی دونم این چه حسیه ؟!
با زنگ گوشیم دست از فکر بر می دارم !
این موقع شب ، کی می تونه باشه جز رامتین !؟
-چیه شبا هم دست از سر ما برنمی داری ؟! بابا تو خواب نداری ما که داریم !!
-یه دقیقه زبون به دهن بگیر !!
-بفرما .
- رویا تو بیداری آینده رو دیده !
- آفرین چه پیشرفتی بزرگی ! حالا چی دیده؟
- الهه مرگ رو دیده ، که تو یه انباری زندونی شده !!
-چی الهه ی مرگ ؟! اون پیداش شده ؟ کجا هست؟!
-تا همین حد دیده که تو انباریه ؟ و جالبیش اینه که نمی دونه کیه؟!
-مطمئن هست که خودشه ؟
-اره مارکش رو دیده !!
-زن یا مرده؟
-یه دختر.
-باید دست به کار شیم تا زودتر از بقیه پیداش کنیم !
لیلا
۱۶ ساله 10اسم فصل دومش چیه؟
۲ سال پیشنسی
00اسم فصل دوم اش چیه
۲ سال پیشسحرناز
00لطفااسم فصل دوم روبگید
۲ سال پیشMohi
۱۵ ساله 00میشه لطفا اسم فصل دومش رو بگین من خیلی وقته منتظرم
۱ سال پیشاتی
00اسم شو بگو
۸ ماه پیشهستی
۱۵ ساله 00اسم فصل دوم؟
۳ ساعت پیشآیناز
00رمان عالییی بود ، فقط میشه یکی بگه تهش وی شد ؟؟؟ العان یعنی پسره داشت رویا میدید ؟ یا اینکه این زندگی بعد از نفرین فراموشیه ؟
۲ روز پیشحسنا علیزاده
۱۳ ساله 00جلد دوم الهه مرگ رو لطفاااا بزارید
۲ هفته پیشحسنا علیزاده
۱۳ ساله 00جلد دوم رمان الهه مرگ رو لطفاااا بزارید
۲ هفته پیشNazin
۱۷ ساله 10رمانت عالی بود ولی من آخرشو نفهمیدم:)؟؟؟؟؟
۵ ماه پیشحانیه
00زندگی پس از مرگ
۳ هفته پیشهمتا
۱۷ ساله 00من اصلا هیچی از رمانش متوجه نشدم🤷🏻 ♀️ یکم گیج کننده هستش و الان پارت دوم هستم ولی خیلی گیج شدم هیچی ازش نمیفهمم😐
۳ ماه پیشsεтαүεsн
۱۶ ساله 00رمان خیلی قشنگی بود ولی اصلن نفهمیدم تهش چی شد یعنی همش خیال برسام بود؟؟ لطفن جواب بدین😭😭
۳ ماه پیشنازنین
۱۵ ساله 00اسم فصل دوم چیه لطفا کسایی که میدونید
۵ ماه پیش...
۱۶ ساله 00اسم فصل دومشششش
۵ ماه پیشنازی
۱۵ ساله 00اسم فصل دوم چیه بگین لطفا
۵ ماه پیشzahra
00..... ....
۶ ماه پیشعاطفه
۱۵ ساله 00سلام رمان خیلی باحالی بود واقعا قشنگ بود اما آخرش خیلی بی سروته تموم شد اگه اینا همه خواب باشه که واقعا مسخره اس فصل دوم هم بذارید که بخونیم
۹ ماه پیشفاطیما
۱۴ ساله 00نچ نچ اولاش خوب بود ولی اصن آخرش خوب نبود خیلی گیچ کنننده بود و رمانت اصن راجب ایرینا نبود بیشتر راجب ساناز و برسام بود
۹ ماه پیشمهسا
۲۵ ساله 10سلام و درود به نویسنده عزیز من خیلی از قلم تون خوشم اومد بسیار زیبا و گیج کننده بود آخرش هم نفهمیدم که چرا آدرینا عاشق آراس و رامتین عاشق الفینا شد ؟ عجیب و غیرقابل پیش بینی بود🤕
۱۲ ماه پیشآران
۹۹ ساله 00کجای قلمش خوب بود
۱۲ ماه پیشارمی
۱۴ ساله 00خوب عزیزم هر کسی از یه نوع قلم خوشش میاد
۹ ماه پیشارمی
۱۴ ساله 00فکر کنم رامتین عاشق طعم خون الفینا شده :)
۹ ماه پیشارمی
۱۴ ساله 00شاید فکر کنید دیوونم ولی من یه پسرو میدیدم که ازش میترسیدم و یه روز اومد تو خوابم و من ازت محافظت میکنم چرا ازم میترسی و دیگه ازش نمیترسم دیگا هم باهام حرف نمیزنه میدونم داستان خیالیه ولی این واقعیه
۹ ماه پیش
...
10دوستان این رمان جلد دوم هم داره اگر اون رو بخونید رمان خیلی قشنگ میشه