پلیس دوست داشتنی من به قلم زیبا ستاری
سارا پلیسی که پرونده ای رو زیر دستش میگیره که با کمک به مضنون بی گناه این پرونده مسیر زندگیش تغییر میکنه و…..
تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۱۴ دقیقه
و رفتم تواشپزخونه گونه مامان رو بوسیدم وگفتم:
_روشنک خانوم چطوره؟
مامان بالبخندگفت:
_خوبم عزیزم خسته نباشی
شنیدم مضنون پرونده دستگیرشد.
در حالی که میخندیدمگفتم:
_رامین بی بی سی؟نه؟
طاهاازپشت گفت:
_کی جزاون میتونه خبراروبه عمه جونش برسونه؟
هرچی خل و چلین تواداره جمع شدین
باحرص گفتم:
_طاهابه نظرم تواصلاحرف نزن خب؟
خندیدوگفت:
_نظرت رو بندازتوصندوق نظورات
_نمیبینم
_پس کوری!
باصدای بلندگفتم:
_نیست که ببینم برو دیگه
دیگه چیزی نگفت باخنده رفت کلاخوشش میاد حرصم بده
مامان همونطورکه میخندیدگفت:
_برولباستوعوض کن بیاین ناهاربخورین
گونه اش رو بوسیدم و رفتمتویاتاقم یعنی طبقه ی بالا
بابام خونه نبود و از طرف شرکت رفته بودترکیه هرچقدربه طاهاگفت باهاش بره تنبل خان نرفت که نرفت.
لباسام رو بالباسای خونه عوض کردم
وموهام رو بالای سرم جمع کردم.
ازپله هاامدم پایین سرمیزنشستم بابسم الله به خوردن غذا مشغول شدیم.
داشتم مرغم رو تیکه تیکه میکردم که طاهاگفت:
_میگم گوشتت زیاده بده من هستم همراهیت میکنم
تاقبل اینکه چیزی بگم مامان گفت:
_وا! طاهامیخوای خب بگواینجامرغ هست
طاها در حالی که میخندیدگفت:
_نچ من مال سارای میخوام کِیفش بیشتره نگاه کن چه کوچیک تیکش کرده!
باحرص گفتم:
_پ ن پ مثل تواندازه کف دستم لقمه میگیرم تودهنم جانشه!
طاها باحالت متفکری گفت:
_بدفکری هم نیست قیافت جالب میشه
باحرص چنگال فروکردم توپاش وگفتم:
_ببنددهنتو
دادبلندی زد:
_خب چرامیزنی الاغ پام نصوشد
_توانقدرپوست کلفتی که هیچی نمیشه حالاهم بخور
نگاه به مامان کردم که باخنده داشت غذامیخورد
طاهایهوگفت:
_مامان چراهیچی نمیگی؟
مامانم کم نیاوردوگفت:
_بزنم تودهنت خوبه؟
انقدراین روباحال گفت که با صدای بلندی زدم زیر خنده.
طاها با حرص روبه من گفت:
_ای روآب بخندی!
بعدم روبه مامان ادامه داد:
_مادرجان توهم اینجورباخاک یکسانمون نکن دیگه
مامان خندیدوگفت:
_انقدرحرف نزن غذات روبخور
دیگه هم کسی چیزی نگفت طاهاکلاروحیه ی شوخی داشت
درست همیشه باهاش کل کل میکردم
ولی جونمم براش میدادم بهترین برادردنیابود.
هروقت مشکلی داشتیم یاناراحت بودیم بادلقک بازیاش مارو میخندوند
بعدازخوردن غذاتشکری کردم ازسرمیز
مینو
20سهند کیست😐😂
۹ ماه پیشھاجر
۲۰ ساله 10ببخشیدا مگہ شخسی بہ اسم سھند بود کہ خوشتونم بیاد ازش
۴ ماه پیشستا
۰۰ ساله 00رمانش خوب بود
۴ ماه پیش۰۰
۲۰ ساله 00رمان خوبی بود ممنون از نویسندہ
۴ ماه پیشمیثم
۱۸ ساله 111لطفا چادر رو مسخره نکنید چادر حرمت داره یعنی چی که موهاشو میندازه بیرون بعدش چادرم سرش میکنه یا کلا سرش نکنه یا اگه سرش میکنه حرمتش رو نگه داره
۶ ماه پیشترنم
10رمان خیلی خوبی بود بود خوشم امد ولی ی جاش متوجه نشدم اسم دختره سارا بود میگفتن سارای یا اسم سارای هم داریم آون من تا حالا اسم سارایی نشنیده بودم ؟؟؟!!
۱ سال پیشmahsa
۱۳ ساله 20رمانش چطوریه؟
۱ سال پیشفضولک
12چرت نخونیش بهتره
۱ سال پیشمهرا
25من واقعا موندم این رمان چرااینقدر لایک خورده خدایی رمان چرتی بود خیلی ابتدایی نوشته شده بود
۱ سال پیشفاطمه
۳۲ ساله 10رمان زیبایی بود ممنون نویسنده جون ❤️💖🌟🌟🌟🌟
۱ سال پیش...
21یکی از بهترین رماناس که خوندم بخونید پشیمون نمیشید(:
۱ سال پیشطناز
۱۸ ساله 30خیلی قشنگه جذاب بود
۱ سال پیشArosha
20پایانش خوش بود دوستان؟؟
۲ سال پیشتنها
20خوب بود.
۲ سال پیشM
40سلام دوستان برای شما رمان ارسال میشه واسه من رمان اسال نمیشه
۲ سال پیشهدیه
133سلام یکی بگه رمانش چه جوریه بخونیمش یا مضخرفه؟
۴ سال پیشصبا
1031واقعا چرت ترین رمانی بود که خوندم وقتتون رو هدر ندید من تا نصفه خوندم دیدم چرت هستش نخوندم
۴ سال پیشمبینا
623فقط چرت بود همین 😑
۳ سال پیشAsma
۲۱ ساله 219اصلأ ارزش خوندن نداره
۳ سال پیش۰۰۰۰۰
52رمانش عالی خیلی قشنگه حتما بخونینش
۲ سال پیشفاطمه
۱۵ ساله 22عاااااااالیه
۲ سال پیشK
۰۰ ساله 51قشنگ بود😍
۲ سال پیش
جانا
۱۳ ساله 20خیلی قشنگه از شخصیت سهند خوشم اومد حتماً بخونید