رمان پلیس دوست داشتنی من به قلم زیبا ستاری
ژانر: #عاشقانه #پلیسی
خلاصه :
سارا پلیسی که پرونده ای رو زیر دستش میگیره که با کمک به مضنون بی گناه این پرونده مسیر زندگیش تغییر میکنه و…..
تو را در هجوم تهمت ها
ما بينِ بى رحمى هاى زمانه
تو را در واپسينْ لحظه هاى دردناک تباهى؛
تو را من در اعجاز خداوند، يافتم!
تو چون طلوع خورشيدِ رحمت،
در سرماى رعب انگير خزان
بر من تابيدى و من
از نو شكفتم...
ایول به خودم میدونستم اخرش موفق میشم قدم هام رو سریع تر کردم و داخل اتاق بازجویی شدم،
اتاقی بادیوارای تیره رنگ که جز صندلی ومیز چیز خاصی توش نبود باشیشه ای که ازاون طرف داخل دیده میشد،
به سربازی که داخل بود بادست اشاره زد بره بیرون،
آراد هم داخل شد وکنارم ایستاد تا باهم بازجویی رو انجام بدیم،
پسره باصدای درسرش روکه تودستاش گرفته بود به سمت بالاآورد ونگاه متعجبش رو بهمون دوخت.
باپوزخندگفتم:
_پندارفروزنده خب اقای فروزنده
گفتن حرف نمیزنین تاوکیلتون بیادبایدبگم این به نفعتون نیست
بهتره حرف بزنین به وکیلتم که خبردادی
من مثل بقیه نیستم تاحرف نزنی ازدست ما خلاص نمیشی!
پوزخندصداداری زدسرتاپام روبراندازکرد
وگفت:
_واقعاباورکنم شما پلیس تشریف دارید؟
بیشترشبیه دختربچه های هجده ساله اید
لطف کنیدبگیدمسئولای اصلی پرونده بیان اون موقع شایدحرف زدم
آراد اخم غلیظی کرد:
_اینجا جای بچه بازی وحرفای مفت نیست فقط به سوالات جواب میدی فهمیدی؟
فقط نگاهش کرد وچیزی نگفت
دستام رو مشت کردم وازحرص ناخونام رو توی دستم فشار دادم تاحالاکسی اینطورگستاخانه باهام حرف نزده بودچطورجرئت میکنه!
بامشتم محکم کوبیدم رومیزکه وضوح تعجب توچشماش دیدم بلندگفتم:
_احترام خودت رو نگه دار تویک مجرمی منم یه پلیس این منم که بایدگستاخ باشم نه تویه کاری نکن جرمت سنگین تربشه اگه حرف بزنی برای خودت بهتره
اخم غلیظی کرد وگفت:
_من مجرم نیستم کاری هم نکردم فهمیدید؟
کم کم داشت به حرف میومدسعی کردم خونسردباشم لبه ی چادرم رو محکم توی دستم فشردم واروم گفتم:
_همه ی مدارک برعلیه توهست تورو اسلحه به دست پیدات کردن آرش احمدی یاهمون مقتول جلوی توبودمدرک ازاین بیشتر؟
کلافه دستش رو توی موهاش کشید وگفت:
_نمیدونم چیز زیادی یادم نیست باخانوادم بحث کردم ازخونه زدم بیرون توماشین بودم که یه نفربهم اشاره زدوایسم که ازم ادرس میخواد
منم ازماشین پیاده شدم کاغذ رو ازدستش گرفتم وقبل اینکه چیزی بفهمم بیهوش شدم وقتی هم بلندشدم جسد آرش جلوی چشمم بود،
وسط دارو درخت بودم اسلحه هم تودستم قبل اینکه به خودم بیام پلیس ها سر رسیدن الانم اینجام
من باارش مشکل خانوادگی داشتم چندبارهم باهاش درگیرشدم
ولی تاحالافکرقتلش نکرده بودم قاتل که نیستم!
ازجام بلندشدم:
_دقیقاکجابودکه پیاده شدی؟
یکم فکر کرد وگفت:
اطراف میلان بودم دقیق یادم نیست کجاش بودم چون عصبانی بودم نمیدونستم دارم کجامیرم
سرم رو تکون دادم وگفتم:
_خیلی خب فعلامیری بازداشتگاه تاروزدادگاه
آراد برگه ای رو همراه خود کار جلوش گذاشت و بالحن خشکی گفت:
_هرچیزی که گفتی بنویس وزیرشو امضا کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه کوتاهی بهشون کردم و ازاتاق خارج شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراهم رو به سمت اتاقم کج کردم و جلوی دفترم ایستادم اسمم روسردراتاق خودنمایی میکرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(سروان سارای زند(
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخنی زدم داخل اتاقم شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخاطر اینکه سه سال جهشی زده بودم و دانشکده افسری رفته بودم درجه افتخاری هم گرفته بودم تونسته بودم به این درجه برسم چون به هرکس سنم رو میگفتم میگفتن نمیتونی با این سن به این درجه برسی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه فضای اتاقم نگاه کردم،میز کارم سرجاش قرارداشت و صندلی چرخ دار مشکی رنگ پشتش،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمبل دونفره ی قهوه ای همراه میز جلوش رو بروی میز من قرار داشت و آینه ی کوچیکی روی دیوار نصب بود،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه روبروش ایستادم ومقنعم رو روی سرم مرتب کردم و موهای موج دارم رو کاملا داخل مقنعه دادم وبه تصویر خودم داخل آینه خیره شدم،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه میگفتن چهره ام ازسنم کوچیکترمیزنه ولی حالت جدی وبانمکی داره،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهام به رنگ قرمز روشن بود وحالت موج دار دارکه قدش تازیرسینه هام میرسید،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبینی خوش فرمم که متناسب با صورتم بود و حالت حِلالی داشت، طاهاهمیشه چون ازبینیم خوشش میومد و میگفت خوشگله محکم میکشیدش که کلی هم فحش میخورد،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبام هم خوش فرم بودن که نه کلفت بود ونه نازک،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرنگ پوستمم خیلی سفیدبود و چشمام قهوه ای خیلی روشن که توافتاب یه چیزی تومایه های موهام میشد،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچهره ام رو دوست داشتم وبه نظر خودم خوب بود وهمچنین هیکلم رو که لاغر بود وقدمم متوسط لاغربودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازبچگی عاشق پلیس شدن بودم سروکارم باتفنگ های اسباب بازی بود و بخاطر روحیه ی خشنم همیشه باطاهادر دعوابودم چون دوسال سال ازم بزرگتربود و بهم سن هامون نزدیک بودصمیمی بودیم، همیشه دورهم جمع میشیدم و میوفتادیم به جون هم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبته چون من دختربودم منونمیزدن یعنی طاهانمیزاشت به جاش من نامردی نمیکردم همه رومیزدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازخاطرات بچگی بیرون امدم من تک دختربودم اخرین بچه خانواده زندبیست وپنج سالمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطاهاداداشم بود وبیست و هفت سالست تویه شرکت معماری پیش باباست مامانمم خانه داره واسمشم روشنک علیمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت میزم نشستم پرونده های بهم ریخته روجمع وجور کردم که تقه ای به دراتاقم زده شد که همینطور که مشغول بودم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرباز شد ورامین داخل شدبادیدنش لبخندی زدم وگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بیارامین خوش امدی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو سریع از جام بلند شدم بهش احترام نظامی گذاشتم که بالبخنددر روبست وگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حالانیازی نیست احترام بزاری باباخودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irونیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحالی که لبخند میزدم نشستم پشت میزم وگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه حالا چیزی میخوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحالی که روی میز مینشست گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه داشتم میومدم خوردم،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامده بودم ببینم چکارمیکنی شنیدم مضنون رو دستگیرکردین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرسته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو تکون دادم وگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آره درسته ولی خودش که میگه کاراون نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوهمه ی گفته های پنداروبراش تعریف کردم بعدیکم فکرکردن گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مسلما اگههم کرده بود نمیگفت کردم مانمیتونیم ازروی شخصیتش بفهمیم دروغ میگه یا راست بایدثابت شه،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباآرش احمدی مشکلم که داشته درگیری هم داشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب اینا این شک رو به یقین تبدیل میکنن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو تکون دادم که گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ راستی تایادم نرفته آرادگفت قراره برین محل جرم برای تحقیق بیشتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرویی بالاانداختم وگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اوکی به موقعش میادمیگه میریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرامین پسرداییم میشه که سی و یک سالشه سرگرد متاهل اسم زنشم رومیناکه خیلی ازش خوشم میاد دختره باحالیه والان بارداره رامین برام مثل طاهامثل برادرم دوسش دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباخوشحالی رو بهش گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راستی جنسیت بچه مشخص نشدمیخوام برم برای برادرزادم خریدکنم ازاین طاهاکه بخاری بلندنمیشه امیدم به تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتک خنده ای کردوگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_رومینارفت سونو بچه دختر بود حالا میتونی خوشحال شی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای جان یه دخترکوچولوی بامزه عمه قربونش بره برم واسش خریدکنم روبهش گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مبارکه تو باید ذوقشو بکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندید ودرحالی که به ساعتش نگاه می کرد گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_درست خب من دیگه برم به کارام برسم الاناست که ارادبیادوبرید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو تکون دادم وگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه پس میبینمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میبینمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو ازاتاقمخارج شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرومین الان پنج ماهشه وای کی این چهار ماه باقی مونده بگذره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصدای دراتاقم فهمیدم آراد امده ازجام پاشدم چادرم ر روی سرم گذاشتم که اراد داخل شد وبادیدنم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تامن بگم رامین رسوندکه بیابریم پس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازپشت سرش رفتم سوار ون یعنی ماشین اداره شدیم و راه افتادیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباایستادن ماشین نگاهی به فضا کردم اینجا دیگه چه جایی بود از تهران خارج شده بودیم فقط درخت بود وزمین خاکی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازماشین پیاده شدم آرادم پیاده شدچند نفردیگه هم که برای تجسس امده بودن جلوترازماراه افتادن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبادقت به روی زمین نگاه میکردم چشمم به یه ردی خوردانگاریه نفروکشیده بودن ردودنبال کردم به درختی که مضنون رو اونجا دستگیر کرد بودند رسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای ریز شده به اونجا نگاه کردم که آرادبلندگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چیزی پیداکردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصدای بلندگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بیااینجاروببین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباقدمای سریع خودش روبهم رسوندکه گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نگاه کن ازاونجاتاپیش درختی که فروزنده بود ردکشیدگی هست به نظرت مشکوک نیست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارادباحالت متفکری گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی میخوای بگی فروزنده روتاپیش درخت کشون کشون اوردن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دقیقامیخوام همین روبگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره فرضیه ی جالبیه ممکنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی بایدمدرک های بیشتری داشته باشیم اینطورنیست که ازروی یک ردتصمیم بگیریم و بگیم بی گناه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالحن محکمی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آراد من الان گفتم اون بیگناهه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدارم فرضیه هام رومیگم هنوزتصمیمی نگرفتم خب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرادباتعجب گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خیلی خب چراعصبانی میشی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبااخم روم رو ازش گرفتم یکم دیگه اونجاموندیم ازچیزایی که لازم بودعکس گرفتن وتحقیق هارو کردیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدازتمام شدن تحقیقات برگشتیم اداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیشبم تحقیق شده بود،حالافعلاچندباری بایدتحقیق میکردیم وقتی رسیدیم ساعت اداری تموم شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارداتاقم شدم نگاهی انداختم که چیزی جا نذاشته باشم و بعد ازاینکه مطمئن شدم از اتاق خارج شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچادرم رو ازسرم گرفتم سوارماشینم شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون همیشه چادرتوی دست وپام بودروی اعصابم خط میکشیدتا میتونستم نمیزاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین رو روشن کردم وبه سمت خونه حرکت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبارسیدن به خونه ی ویلاییمون ماشین رو پارک کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازحیاط بزرگ سنگفرش شده گذشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتقه ای به در حال زدم که چند ثانیه بعد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطاهادر رو بازکرد و درحالی که باحوله موهاش روبهم میریخت گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به به بینی خوشگل درچه حالی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدم طبق معمول بادوتا انگشتش بینیموکشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه باجیغ گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_طاها انقدرکرم نریز اخه تودماغمو ناقص میکنی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الان مثلاتونمیتونی ازخودت دفاع کنی؟پلیس مملکت رونگاه کی تو رو راه دادتو اداره خبرندارم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irادایی براش درآوردم وگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هرهرهر بی مزه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه صدای مامان امد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه خبره طاها؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبزاربچم ازراه برسه خسته شده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزبون درازی به طاها کردم که برام دهن کجی کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو رفتم تواشپزخونه گونه مامان رو بوسیدم وگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_روشنک خانوم چطوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان بالبخندگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوبم عزیزم خسته نباشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشنیدم مضنون پرونده دستگیرشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که میخندیدمگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_رامین بی بی سی؟نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطاهاازپشت گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کی جزاون میتونه خبراروبه عمه جونش برسونه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرچی خل و چلین تواداره جمع شدین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباحرص گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_طاهابه نظرم تواصلاحرف نزن خب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدوگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نظرت رو بندازتوصندوق نظورات
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نمیبینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس کوری!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصدای بلندگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نیست که ببینم برو دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه چیزی نگفت باخنده رفت کلاخوشش میاد حرصم بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان همونطورکه میخندیدگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برولباستوعوض کن بیاین ناهاربخورین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگونه اش رو بوسیدم و رفتمتویاتاقم یعنی طبقه ی بالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابام خونه نبود و از طرف شرکت رفته بودترکیه هرچقدربه طاهاگفت باهاش بره تنبل خان نرفت که نرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسام رو بالباسای خونه عوض کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوموهام رو بالای سرم جمع کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازپله هاامدم پایین سرمیزنشستم بابسم الله به خوردن غذا مشغول شدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم مرغم رو تیکه تیکه میکردم که طاهاگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میگم گوشتت زیاده بده من هستم همراهیت میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتاقبل اینکه چیزی بگم مامان گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وا! طاهامیخوای خب بگواینجامرغ هست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطاها در حالی که میخندیدگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نچ من مال سارای میخوام کِیفش بیشتره نگاه کن چه کوچیک تیکش کرده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباحرص گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پ ن پ مثل تواندازه کف دستم لقمه میگیرم تودهنم جانشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطاها باحالت متفکری گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بدفکری هم نیست قیافت جالب میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباحرص چنگال فروکردم توپاش وگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببنددهنتو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادبلندی زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب چرامیزنی الاغ پام نصوشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_توانقدرپوست کلفتی که هیچی نمیشه حالاهم بخور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه به مامان کردم که باخنده داشت غذامیخورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطاهایهوگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مامان چراهیچی نمیگی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامانم کم نیاوردوگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بزنم تودهنت خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدراین روباحال گفت که با صدای بلندی زدم زیر خنده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطاها با حرص روبه من گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ای روآب بخندی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدم روبه مامان ادامه داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مادرجان توهم اینجورباخاک یکسانمون نکن دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان خندیدوگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_انقدرحرف نزن غذات روبخور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه هم کسی چیزی نگفت طاهاکلاروحیه ی شوخی داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرست همیشه باهاش کل کل میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی جونمم براش میدادم بهترین برادردنیابود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهروقت مشکلی داشتیم یاناراحت بودیم بادلقک بازیاش مارو میخندوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدازخوردن غذاتشکری کردم ازسرمیز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاشدم وارد اتاقم شدم درگیرپرونده ی فروزنده بودم،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچندروزدیگه روزدادگاهش مشخص میشه عکساروارادبهم ایمیل کرده بود باآرادزیادرابطم خوب نبود دلیلشم نمیدونستم کلاازش زیادخوشم نمیومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی خسته بودم کش و قوصی به بدنم دادم روتخت درازکشیدم پتورو روی سرم کشیدم به خواب عمیقی فرورفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصدای زنگ گوشیم یک چشمم بازکردم و موبایل رو برداشتم بادیدن اسم مارال زیرلب فحشی بهش دادم،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتماس رو جواب دادم باصدای خش داری گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بنال مارال تانکشتمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وایی خواب بودی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحوصلم سررفته بودگفتم بیای بریم بازاریک چیزاییم برای دانشگاه لازم دارم میای ساری جونم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فعلاتوعالم خوابم ولی اوکی یک ساعت دیگه میام دنبالت کاری نداری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عشق خودمی ساری میبینمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدم گوشی روقطع کرد موبایل رو کوبیدم روی پاتختی خمیازه بلندی کشیدم روتخت نشستم،الان بدخواب شدم دیگه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتختم رومرتب کردم پس ازانجام کارای مربوطه جلوی آینه ایستادم موهام روشونه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدم اسبی بستم رژ کمرنگی به لبم زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارایشم بیرون درهمین حدبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانتوی مشکیم که تاروی زانوم بودپوشیدم باشلوارجین تیره مقنعه مشکی هم سرم کردم موهام روکج ریختم بیرون بامقنعه راحت تربودم تاشال واینا،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیف دستیم روازکمد دراوردم گوشی وکارتم رو داخلش گذاشتم باپوشیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکفش ورنیم و برداشتن چادرم امدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه طاهابادیدنم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کجا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بامارال میرم بازارچطور؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطاها شونه ای بالا انداخت وگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هیچی همینطوری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو تکون دادم و بعد از خبر دادن به مامان ازدر رفتم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوارماشینم شدم به سمت خونه ی مارال روندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوبا رسیدن به خونه اش تک بوقی که زدم بیرون امد باسراشاره زدم بیاد درجلو رو بازکردونشست:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام ساری جون خودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتک خنده ای کردم وگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام ماری جون خودت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباحرص گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یعنی یه بارمن دلم موندتوادم باشی به من بگی عزیزدلتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مارال جَونگیراشتباه گرفتی من اریانیستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباحرص گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بیشعوربی ادب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندیدم ماشین به حرکت دراوردم وگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب کجابریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اوم بریم یه جایی دیگه من بایدماکت اینادرست کنم وسیله هاشوبخرم بعدم یه لباس مجلسی میخوام پس فرداتولدیاسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدیهوبا جیغ گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وای یادم نبودبه توهم بگم گفت دعوتی شب بیا کارتت هم آوردم بیا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدم ازکیفش کارتی دراورد وبه دستم داد که روش نوشته بودسارای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارت روپرت کردم توی داشتبرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خیلی ازش خوشم میاددعوتمم میکنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سارای خب بیادیگه با اون چکار داری عشق و حال میکنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم خیلی ازش خوشم نمیادولی حال وهوامون عوض میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم روتکون دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله تو که اصلا ازش خوشت نمیاد خب حالا این یاسمن فروزنده الان باکیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوذهنم فامیلیش تکرارشدفروزنده اون مجرمه پندارم فروزندس چه تشابهی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ باپسرعموش نامزدن اسمش چی بود؟اهان ارمان فروزنده میگن هم روهم دوست دارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چه خوب پس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره این مهمونیش هم واسه تولده هم به مناسبت نامزدیش پس میای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آره دیگه چکارکنم منم یه لباس بخرم میگم طاهاهم بیادوگرنه تنهانمیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله دیگه مردم بدون داداش جایی نمیرن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سرخودکه نه به یاسمن زنگ میزنم میگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمارال سرش روتکون دادوچیزی نگفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیش یک پاساژ پیاده شدیم ومارال هرچی که میخواست رو خرید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمارال همسایه ی محله قبلیمون بود یک سال ازم کوچیکتر بود. ولی چون مارال نیمه دوم بودیک سالم پشت کنکورموند فعلادرحال درس خوندن رشته معماری بود مارال یک لباسی که به دلش نشست سریع خرید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن هم بعدیکم گشتن یه لباسی چشمم رو گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکت و شلوار فیروزه ای رنگ که خیلی خوشم امده بود وچون بخاطر شغلم محدودیت داشتم باید کاملا پوشیده لباس می پوشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه مارال گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به نظرت خوشگل نیست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمارال با دقت نگاهی به لباس کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا قشنگه برو پرو کن به نظرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو تکون دادم وباهم داخل مغازه شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه فروشنده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببخشید از اون لباسی که پشت ویترین هست کت وشلوار آبی رنگ سایز سی وهشت میخواستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش رو تکون داد وگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه عزیزم شما برو تو اتاق پرو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد اتاق پرو شدم وقتی فروشنده لباس رو بهم داد پروکردم که توتنم عالی نشست لباس رو درآوردم و لباس های خودم رو پوشیدم و پولش روحساب کردم لباسم روگرفتم و از مغازه خارج شدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه بازارکاری نداشتیم سوارماشین شدیم به چهره ی مارال دقیق شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولین گذینه ای که بخاطرش باهاش دوست شدم موهای قرمزرنگش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون موهاش مثل من بودازش خوشم امده بود،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوستش به شدت سفیدبودازمنم سفید تربود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیکل لاغری داشت موهاش کاملافربودن چشم هاشم قهوه ای بودلب ودهنشم متناسب باصورتش بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین رو به حرکت در اوردم و مارال رو دم خونشون پیاده کردم خودمم رفتم سمت خونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبارسیدن به خونه واردخونه شدم بادیدن طاهاکه رومبل لم داده بودگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس فردامهمونی دعوتم میای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنهانمیرم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطاها نگاهش رو بهم دوخت وگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس چی که میام ازمن پایه تر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب حالاکی هست چی هست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یاسمن فروزنده میشناسیش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم تولدشه هم به مناسبت نامزدیش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالانم خستم فرداحرف میزنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوبه سمت اتاقم رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباس روتوی کمدم اویزون کردم باعوض کردن لباس هام روی تختم درازکشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابستن چشم هام به خواب رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازنگ ساعت بلندشدم لباس اداره روپوشیدم مقنعم روبه صورت حجابی سرم کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباانداختن چادر روی سرم ازاتاق امدم بیرون بدون خوردن صبحانه رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمیشه عادت داشتم توی اداره بخورم یااصلا نخورم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوارماشینم شدم به سمت اداره رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازماشین پیاده شدم چادرم رو مرتب کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواردشدم درجه های پایین تربهم احترام نظامی میدادن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه این حس خوبی بهم القامیکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه باشنیدن صدای کسی که فامیلیم روصدازد سرجام ایستادم به عقب برگشتم،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدقیق نگاهش کردم نمیشناختمش سوالی نگاهش کردم که گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فرهانی هستم وکیل پندارفروزنده میشه صحبت کنیم زیادوقتتون رونمیگیرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا جدیت به سمتش برگشتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_درچه مورد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شماتشریف بیاریدمیگم درباره ی موکلم تااونجاکه میدونم شمامسئول پروندش هستید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه در اتاقم اشاره کردم وگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_درسته پس بفرمایید دفترمن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم حرکت کردم اونم پشت سرم امد در روبازکردم خودم اول داخل شدم و سرجام نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی مبل نشست وگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب میریم سراغ اصل مطلب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن باقاضی این پرونده دیروزصحبت کردم وقرارشد موکلم امروز باگذاشتن وصیقه ازادشن اونم تاروزدادگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا جدیت گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب الان اینابه من چه مربوطه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب ببینین سروان من برای اثبات بی گناهی موکلم بیشترازیک ماه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقت میخوام وروزدادگاه یک ماه دیگست میتونین کمکم کنین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن باسروان رشید(اراد)صحبت کردم ایشون بالحن بدی جواب دادن وگفتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایناهیچ ربطی به ایشون نداره وموکلمم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچ جوابی به بازجویی های اقای رشیدنمیده وفقط جواب شماروداده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلطفاسروان میتونید کمکم کنید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه وکیل معمولی نمیتونست انقدربه خاطریک نفربه این درواون دربزنه مگه اینکه یا بحث پول وسط باشه یا فامیلی چیزی باشن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنا براین فقط پرسیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نسبتتون با ایشون چیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباتعجب نگاهم کردوگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شما ازکجافهمیدید نسبت داریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدایی پندارهستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستم حسم به من دروغ نمیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولین کسی نبودکه همچین چیزی ازم میخواست ولی اولین کسی میشدکه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرخواستش رو قبول می کردم نمیدونم چرا ولی دلم میخواست از طریق قانونی اینکارو کنم که غیرقانونی نشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبهش گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خیلی خب قبول میکنم ولی نبایداسمی ازمن برده بشه اگه بفهمم ایشون گناهکاربود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولین کسی که درمجازات ایشون دست داره من خواهم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن به محض حرف زدن باقاضی پرونده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهتون خبرمیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه تشکرامیزی کردوگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_واقعاممنونم سروان این لطفتون روجبران میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدکارتی دراورد وبه سمتم گرفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_این کارت منه لطفانتیجه اصلی رو بهم بگید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم روتکون دادم که با گفتن با اجازه ای ازاتاق رفت بیرون به صندلیم چرخی دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرادلم میخوادکمکت کنم پندار فروزنده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمم جوابی برای این سوال نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنگی به رامین زدم باخوردن سومین بوق جواب داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام رامین چطوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هی بدنیستم چه خبر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راستش یه سوال داشتم قاضی پرونده پندارفروزنده کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چطور مگه نمیدونی؟ بابامه دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباخوشحالی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بگوجان سارای دایی امید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوبی سارای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا انقدرذوق کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هیچی باشه مرسی رامین جونم رومیناروببوس بابای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدم گوشی روقطع کردم اینه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبادایی حرف زدن کارم روخیلی راحت میکنه بایدغروب باهاش صحبت میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم برم اتاق یکی ازهمکارهام یعنی همکار ودوستم ازاتاق خودم امدم بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم ازکناراتاق بازجویی ردمیشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه سروصدایی به گوشم خوردکه باعث شد وایسمصدای بلند آراد میومد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حرف بزن فروزنده اینجاخونه مامانت نیست هرطور دوست داری رفتارکنی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد صدای پندار امد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جناب سروان من تا الان باهرکی صحبت کردم ازاین به بعدم باهمون حرف میزنم سروان زندبگیدتشریف بیارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواسه چی پندارگیرداده بامن حرف بزنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایا خداوندا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصدای داد دوباره ی آراد تصمیم گرفتم داخل شم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_انقدربرای من سروان زندسروان زندنکن جواب منوبده تا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتاخواست ادامه بده به سربازا اشاره کردم دروبازکنن وداخل شدم وبا جدیتی که توی صدام آشکار بود گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اینجاچه خبره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاداره روگرفتیدروسرتون اینجااتاق بازجویی نه دعوا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرادگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببین سارای...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سروان رشیداینجامحل کارمن سروان زندهستم وشماسروان رشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآراد تاخواست چیزی بگه صدای پندارامد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سروان من ازهمون اول باشماحرف زدم ازاین به بعدم باشماحرف میزنم نه کس دیگه ای اینوبه این اقاهم میگم ولی اصراربیجادارند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوابروهاش رو بالاانداخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیادی پرو وگستاخ بودولی نبایدباخورد کردن اون اراد روپروترمیکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارادیهوگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگه به توهمه چیوگفته اینم گفته ارش قبل ازمرگ اخرین تماسش باایشون بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباحرص چادرم رو توی دستم فشار دادم انگار اینجا شهر هرته همه چیز رو درست نمیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لحن خونسردی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گفته سروان گفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیرچشمی به پندارکه باتعجب نگاهم میکردنگاهی انداختم وادامه دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جناب رشیدشمابفرمایید بیرون من بعدحرف زدن باایشون باشماهم حرف میزنم بفرمایید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرادنگاهی خصمانه به پندارانداخت وباعصبانیت رفت بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی کشیدم و جدی با اخم به پندارنگاه کردم باپوزخندنگاهم میکردحالاوقتش بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلندگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اقای فروزنده اینجا اداره ی پلیس وجای شوخی کردن نیست وقتی ازشمابازجویی میشه یعنی بایدهمه چی روکامل توضیح بدی بدون هیچ نقصی نه اینکه یک تیکه روبگیدبقیش بعدا،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس جدی باشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه دستش رو توی موهای قهوه ایش فرو کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خیلی خب اره زنگ زدولی من جواب ندادم چیزی نپرسیدیدکه من بخوام جواب بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداییش این زیادی گستاخ بود،خیلی هم رومخم رفته بود،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه چپی بهش کردم که ادامه داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فعلانم که قراره باوصیقه آزادشم تواین مدت دنبال مجرم اصلی باشین جایی که بیست و چهار ساعت ازمن بازجویی کنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی کشیدم وگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هرچی گفتی به اضافه ی این بنویس زیرشم امضاءکن کاغذوخودکارم رومیزه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش رو بالا آورد و نگاهی بهم کردمنم متقابلانگاهش کردم چهره اش روتجزیه تحلیل کردم موهای خرمایی صاف که جلوش روی صورتش ریخته بودپوست گندمی هیکل ورزشکاری چشمای قهوه ای نه روشن نه تیره لبای نسبتا قلوه ای بینی خوش فرم انگار عملی بود درکل جذاب بودیهوگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خانوادت خبردارن بازداشتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لحظه دست ازنوشتن کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه گفتم رفتم سفر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندصداداری زدم وازاتاق بیرون رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبادیدن آراد دم اتاق گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irستاره
00سلام کاش وقتی شخصیت داستانتون چادریه حرمتش رو حفظ کنیداین چه چادر پوشیدنی بود که باد وصل بود راحت بی حجاب میگشت واینکه واقعا اینجاش بی مزه بود که پندار گذاشت تا روز دادگاه به سارای موضوع رو گفت
۴ ماه پیشخوبه بخونیم؟؟
۲۰ ساله 00چطور هست رمان؟
۶ ماه پیشایه
00خیلی دوست نداشتم ،مخصوصا بقول خودش چادر پوشیدنش چادر حرمت داره و باید درست وکامل بپوشی یعنی چی یکم موهاشو می ریخت بیرون بعدم چادر می پوشید
۷ ماه پیشھاجر
۲۰ ساله 00والا مگہ دروغہ بعضییا از خودشون حرف در میارن😂
۸ ماه پیش۰۰۰۰
00رمان خیلی خیلی زیبایی بود تشکر از نویسنده محترم
۹ ماه پیشجانا
۱۳ ساله 20خیلی قشنگه از شخصیت سهند خوشم اومد حتماً بخونید
۲ سال پیشمینو
20سهند کیست😐😂
۱ سال پیشھاجر
۲۰ ساله 10ببخشیدا مگہ شخسی بہ اسم سھند بود کہ خوشتونم بیاد ازش
۱۲ ماه پیشهدیه
۲۲ ساله 00راست میگه شخصی به اسم سهند وجود دارد؟ 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
۱۱ ماه پیشستا
۰۰ ساله 00رمانش خوب بود
۱۱ ماه پیش۰۰
۲۰ ساله 00رمان خوبی بود ممنون از نویسندہ
۱۲ ماه پیشمیثم
۱۸ ساله 161لطفا چادر رو مسخره نکنید چادر حرمت داره یعنی چی که موهاشو میندازه بیرون بعدش چادرم سرش میکنه یا کلا سرش نکنه یا اگه سرش میکنه حرمتش رو نگه داره
۱ سال پیشترنم
10رمان خیلی خوبی بود بود خوشم امد ولی ی جاش متوجه نشدم اسم دختره سارا بود میگفتن سارای یا اسم سارای هم داریم آون من تا حالا اسم سارایی نشنیده بودم ؟؟؟!!
۲ سال پیشmahsa
۱۳ ساله 20رمانش چطوریه؟
۲ سال پیشفضولک
12چرت نخونیش بهتره
۲ سال پیشمهرا
25من واقعا موندم این رمان چرااینقدر لایک خورده خدایی رمان چرتی بود خیلی ابتدایی نوشته شده بود
۲ سال پیشفاطمه
۳۲ ساله 10رمان زیبایی بود ممنون نویسنده جون ❤️💖🌟🌟🌟🌟
۲ سال پیش...
21یکی از بهترین رماناس که خوندم بخونید پشیمون نمیشید(:
۲ سال پیش
عالی عالی بود ❤
۱۶ ساله 00من خیلی ازاین رمان خوشم اومد خیلی خوب بود عالی عالی بود