رمان شیطون و بلا به قلم هلیا سعیدی
این داستان در مورد یک پسر و دختر که به صورت اتفاقی و طنز با هم آشنا میشن و اتفاقات زیادی براشون میفته حتی از مرگ هم برمی گردن
تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۵۵ دقیقه
+دم در منتظریم
زود رفتم سوار ماشین شدم
-سلام خرا
+سلام .خر خودتی
*خب کجا بریم؟
-پاساژ....
+باش بریم
وقتی وارد مرکز خرید شدیم مثل این قحطی زده ها شروع کردیم به خرید .الی ۵تا کوله خرید ،سه تا مانتو ،یه جفت کفش با یه مقنعه مشکی یاسی هم دست کمی از اون نداشت اونم کلی خرید کرده بود
-خخخ مثل این بچه دبستانی ها شدیم اومدیم خرید مدرسه
+درد
*بمیر
-خودت بمیر انگل اجتماع
منم یه کوله پشتی ناناز برداشتم با کلی مقنعه با رنگای مختلف
وقتی برگشتم خونه به زور مقنعه هامو تک تک سر مهیار میکردمو با مامانو بابا و مهسان بهش میخندیدیم
دیگه دلم درد گرفته بود ،با کلی قسم دادن به جون مهسان راضیش کردم آرایشش کنم . وقتی با مقنعه وارایش دیدنش بابام انقدر خندید که نشست رو زمین ،وقتی مهیار حواسش نبود دیدم مامان ازش عکس انداخت تا مهیار رفت دوش بگیره که ارایشش پاک شه منم عکسو از گوشی مامان واسه خودم فرستادم
بعد از شب بخیر گفتم رفتم اتاقو لالا کردم
⃣⃣
صبح که نه ولی غروب که از خواب پاشدم(خو غروب بود دیگه ،هوا تاریک بود??)
گوشیمو چک کردم و رفتم اینستا و خیلی شیک عکس مهیارو گذاشتم .بوخودا ۱۰دقیقه نگذشته بود که صدای داد مهیار اومد
+مه گل میکشمت ،زندت نمیزارم حالا عکس منو میزاری تو اینستا???
بعدم با مشت کلی کوبید رو در.در همین حین که اون داشت برام کری میخوند منم هدفون نازنینمو تو گوشم گزاشتمو اهنگ تهران مازراتی رو گزاشتم ،به صفحه گوشیم زل زدم الالا ای جانم عکس داداشم چقدر طرفدار داره تو یه ربع ۱۳۷تا لایک خورده بود
گوشیمو بیخی شدم و رفتم یه دوش گرفتم
یهو یه صدای قار و قور میومد اه اینکه شمک مبارک من می باشد
اخ الهی مه گل فدات نشه گریه نکن الان میریم پایین سیرت میکنم .
خو بچم حق داره از دیشب چیزی نخورده
میگما ای کاش روزه میگرفتم اخه نزدیک اذانه(خره مگه ماه رمضونه )نه خوب فقط یه پیشنهاد بود اه اصلا تو چرا این قدر به من گیر میدی
لال شو
اصلا تومیخوری به من گیر میدی
بعدم رفتم پایین شروع کردم به چیدن سفره
همه چیز روش بود
میگم همه چیز یعنی
خامه ٬مربا کره .پنیر.شیر چای برنج خورشت دوغ ماست نوشابه
خلاصه یخچالمونو خالی کرده بودم رو میزو داشتم میخوردم که بابامو دیدم که با دهن باز داره نگام میکنه
باهمون دهن پر گفتم سلام بابایی
بابا هنوز همونطوری به منو میز نگاه میکرد که مامانم اومد .
یهو زد تو صورتش و گفت
وای بچم از دست رفت ،این چه طرز غذا خوردنه الان این ناهارته یا شام یه صبحانه
-خوب مگه چیه از دیشب چیزی نخوردم گرسنمه باباجون خاک انداز بیارم خدمتتون
+هاااا برا چی؟
-برا جمع کردن فکتون پدر محترم
وایــــــــــــــــــــــــــــــــــــی مامان خم شد که دمپاییشو در بیاره منم دوییدم تو اتاق خخخخخخ
ای خدا فردا باید ساعت ۷بیدار شم اخه ۸کلاس دارم
پس خیلی زود رو تختم دراز کشیدم که بخوابم ولی خوابم نبرد (خو معلومه که خوابت نمیبره هنوز ساعت نه شبه تازه از دیشب ساعت یک تا امروز ساعت هفت غروب خواب بودی ) راس میگه
بالاخره به هر زور و زحمتی بود یاعت دو شب خوابم برد تازه اصلا از اتاق بیرون نرفتم هم از ترس مامان
هم از ترس مهیار
من چرا انقدر بدبختم
تا صبح فقط خواب یه کلاس سیاه با یه استاد سیبیلو رو دیدم که با شیلنگ بالا سرم وایساده و داره درس میده????????
ساعت هفت با صدای گوشیم بیدار شدمو بعد از از انجام عملیات رفتم سراغ لباسام یه مانتوی حریر جلو باز مشکی با یه تاپ سفید و مقنعه و شلوار مشکی پوشیدم .یه کتونی سفید پام کردم و کوله مشکیمم رو دوشم انداختم و راهی دانشگاه شدم اها راستی ارایشم نکردم فقط یه رژ زدم
⃣⃣
تو راه یه کوچولو استرس داشتم
اما خب زیاد بهش محل نذاشتم که خودش رفت
??
تو پارکینگ دانشگاه پارک کردم و پیاده شدم .به الی زنگ زدم ؛
-الو الی کجایید؟
+دانشگاه
-خو شاس مغز کجای دانشگاه ؟؟؟
+هااااا ،اهانکنار یه اتاقیم ،بیا منتظرتیم
-الی خدا شفات نده یکم بخندیم فقط همین
ستی
۱۳ ساله 00وایی منم جلد دوم اشرافی شیطون بلا رو میخوام اما هر ماری میکنم پی دی اف برآن باز نمیشه کلا دانلود نمیشه
۲ هفته پیشستی
۱۳ ساله 00خوب ود
۲ هفته پیشعلت مرگ تو
۱۵ ساله 00من تا چند پارتشو خوندم که ای بد نیست ولی خیییلی ساده وآسون همه چیو نوشته مثلا ینی چی آرشا یه عالمه مه گلو کتک زد مه گل آشتی کردو کاریشم نداشت منکه اگه جاش بودم دمار از روزگارش در میاوردم
۳ هفته پیششیوا محمودیان
۱۵ ساله 110سلام من رمان اشرفی شیطون بلا ۲رو میخوام کجا باید پیداش کنم
۳ سال پیشانیا
70منم دنبال جلد دوم اشرافی شیطون بلا هستم اگه پیدا کردی به منم بگو بد جور دنبال شم
۳ سال پیشکبری قشنگه
30منم دنبالشم بدجور😜
۳ سال پیشهاله
21وای اره منم دنبال جلد دومش هستم تورو خدا اگع کسی میدونه بگه🥺
۳ سال پیشرضوان
40وای مننننممممم ولی فکر نکنم جلد دو داشته باشه پایانش باز بود
۳ سال پیشدختر ویولنیست
۱۲ ساله 10چرا جلد دوم داره تو همین برنامه من خوندم جلد دومش زندگی بچه های شخصیت های جلد اول هست که عاشق میشن ولی جلد دوم کلکلی نیست و بیشتر ناراحت کنندس
۳ سال پیشNina
۱۸ ساله 00فصل اول اشرفی شیطون بلا رو میتونم از کجا دانلود کنم؟ پیداش نمیکنم :(
۲ سال پیشسحر
۱۴ ساله 15نمیدونم چرا براتون نمیادولی من خودم سرچ کردن اومد خوندمش خیلی هم قشنگ بود
۳ سال پیشز
00دقیقاً منم می خوام اگه کسی می دونه بگین لطفاً اشراقی شیطون بلارو،😔😔خیلی زمانه قشنگی بود ولی جلد دومشرو نخوندم
۳ سال پیشآغا ب ت چ
۱۵ ساله 00منم میخواااامشششششش کجاست بگیننن
۱ ماه پیشسحر
۱۴ ساله 21سلام میتونین جلد دوم اشرافی شیطون بلا(تاوان شیطنت هایم)میتونین توی گوگل سرچ کنید و پی دی افش رو دان کنید
۳ سال پیشSofi
00من هرچی گشتم پیدا نکردم چطوری خوندی حتا تو سایت نودهشتیا ام نبود 😭😭
۲ سال پیشنفس
۲۴ ساله 00دوست عزیز اول اینکه خسته نباشی رمانت عالی بود👌. حالا یه اشکال هایی داشت که سلیقه ایه🤌. ولی عزیزمن قبل اینکه بفرستی یه چک میکردی متن بی ربط به موضوع داشت.وسط جلسه خاستگاری متن دهه محرمی چی میگه😂😂
۲ سال پیشryihane
۲۰ ساله 00دقیقا منم. جلد دومشو میخوام
۱ سال پیشحدیث
۱۵ ساله 00عالیع
۲ ماه پیشمیتونست بهتر باشه
00میتونست بهتر باشه
۳ ماه پیشت روبیکا هستش?
۱۸ ساله 00عالی
۵ ماه پیشنیوشا
۱۶ ساله 00بد نبوددددد
۶ ماه پیشنازنین
۱۱ ساله 00این رمان عالیههه👌پی دی اف جلد دومش هم بزارین
۷ ماه پیشنازی
۱۸ ساله 00عالی
۸ ماه پیش...
00مسخره بود ینی چی ک پسره غریبه این همه کتکش زد و بهش فحش داد ولی دختره هیچ کاری نکرد بخشیدمش
۱۰ ماه پیشزهرا
00رمان خیلی عالی بود فقط مه گل اگه زیادی لوس نبود دیگ فوق العاده میشد😍
۱۲ ماه پیشدالارام
۱۴ ساله 00عاشق رمانم
۱ سال پیشناشناس
00واقعا این چه طرز نوشته😐 وقتی بلد نیستین چرا نویسنده میشین
۱ سال پیش
زهرا
۱۳ ساله 00عالی