رمان کشتی پهلو گرفته به قلم سید مهدی شجاعی
هیچکس آیا توانسته است غم فاطمه را (سلام الله علیها) در سوگ پدر به تصویر بکشد، جز ناله هاى بیت الاحزان فاطمه؟ در اندوه جگر سوز على (سلام الله علیه) در مواجهه با فاطمه میان در و دیوار و گاه شستن صورت نیلى و بازوى کبود فاطمه، هیچ هنرمند عارفى توانسته است مرثیه بسراید آنچنانکه از عمق رنج آدمى در چروکهاى پیشانى على خبر دهد و وسعت غمهاى خلقت را در پهناى اشک على بشناسد و بشناساند جز بار اشک پنهانى على؟ هیچکس را یاراى آن بوده است که آلام محض زینب را به هنگام دیدار سر برادر بر بام نیزهها بیان کند، جز خون جارى از سر مبارک زینب؟....
تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۳۳ دقیقه
گوش دلم در كمين بود كه كي آواي روحبخش تو در سرسراي وجودم بپيچد و كي كلام
.زلال تو بر دل عطشناك من جاري شود
نفهميدم آن چند ماه شيرين چگونه گذشت و درد زادن كي به سراغم آمد، اما همان
هراس كه از درد زادن بر دل مادران چنگ مياندازد، دست استمداد مرا به سوي زنان
مكه دراز كرد. زنان قريش و بنيهاشم همه روي برگرداندند و دست اميد مرا در خلأ
.يأس واگذاشتند
مگر نگفتيم با يتيم ابوطالب ازدواج نكن؟ مگر نگفتيم ترا خواستگاران ثروتمند بسيارند؟ »
مگر نگفتيم حرمت اشرافيت را مشكن، ابهت قريش را خدشهدار مكن؟ مگر نگفتيم
ثروت چشمگيرت را با فقر محمد ـ صلّي االله عليه و آله و سلم ـ درنياميز؟
كردي؟ حالا برو و پاداش آن سرپيچيات را بگير. برو و كودكت را به دست قابلة انزوا
«...بسپار
غمگين شدم، اما به آنها چه ميتوانستم بگويم؟ آن زنان ظلماني چه ميدانستند نور نبوي
چيست؟ چه ميفهميدند ازدواج احمدي چگونه است؟ چگونه ميتوانستند بدانند خلق
.محمدي چه ميكند؟ از كجا ميتوانستند دريابند كه خوي مهدوي چه عظمتي است
آن زنان زميني، شوي آسماني چه ميفهميدند چيست؟
.به خانه بازگشتم، با درد زايمان رفتم و با دو درد زايمان و تنهايي بازگشتم
.آب، اما در دل پيامبر تكان نميخورد كه او دو دست در آسمان داشت و دو پاي در زمين
هر چه من بيقرار بودم او قرار و آرامش داشت. هر چه من بيتابتر مينمودم او به من
.سكينة بيشتري ميبخشيد
ناگهان ديدم كه در باز شد و چهار زن بلند بالا و گندمگون كه روحانيتشان بر زيباييشان
.ميافزود داخل شدند
!كه بودند اينان خدايا؟
:يكيشان به سخن درآمد كه
.ــ نترس خديجه! ما رسولان پروردگار توايم و خواهران تو
:آنگاه كه من قدري قرار و آرام گرفتم گفت
.ــ من سارهام همسر ابراهيم، پيامبر و خليل خدا
:آن ديگري كه دلنشين سخن ميگفت و تبسمي شيرين بر لب داشت گفت
.ــ من مريم دختر عمرانم، مادر عيسي پيامبر و روح خدا
:آن سومي كه نگاهي مهربان و محجوب داشت، به سخن درآمد كه
.ــ من آسيهام، دختر مزاحِم. همسر فرعون كه به موسي مؤمن شدم
و دريافتم كه چهارمين زن كه صلابتي كم نظير داشت كلثوم، خواهر موسي است، پيامبر
.و كليم خدا
:گفتند
خداوند ما را فرستاده است تا ياريت كنيم در اين حال كه هر زني به زنان ديگر محتاج
است، سپس ساره در سمت راستم نشست، مريم در طرف چپم، آسيه در پيش رويم و
.كلثوم پشت سرم
من آنجا ـ نه خودم ـ كه مقام و قرب تو را در نزد خداوند بيش از پيش دريافتم و با خودم
:گفتم
ــ ببين خدا چقدر اين فرزند را دوست ميدارد كه قابلههايش را گلهاي سرسبد عالم زنان
.انتخاب كرده است
تو را نه بدانسان كه مادران، حمل خويش ميگذارند بلكه بدان فراغت كه مادري
كودكش را از آغوش خود به آغوش مادري ديگر ميسپارد، به دست آن چهار عزيز
.سپردم
و تو پاك و پاكيزه، قدم بدين جهان گذاردي، طاهرة مطهره! و مكه از ظهور تو روشن ...
.شد و جهان از نور حضور تو تلألو گرفت
ده حورالعين كه هم اكنون نيز از بهشتيان ديگر بيتابترند براي ديدار تو، به خانه فرود
آمدند، هر كدام با ملاحت خاصي در چشم و طشت و ابريقي در دست. آب كوثر را من
اول بار در آنجا ديدم و تا نگفتند كه آن آب است و كوثر است من ندانستم، همچنانكه تا
.پيامبر نفرمود كه تو زهرهاي و خدا نفرمود كه تو كوثري من ندانستم
فرمود پيامبر كه به آفتاب اقتدا كنيد و از او هدايت بجوييد و آنگاه كه خورشيد غروب كرد
.به ماه و آنگاه كه ماه پنهان گشت به زهره و آنگاه كه زهره رفت به دو ستاره فرقدين
:و در پاسخ هويت اين انوار هدايت، پيامبر فرمود
من خورشيدم، علي ماه است و فاطمه، زهره و حسن و حسين ـ سلام االله عليهما ـ دو
.ستاره فرقدين
:و وقتي خدا به رسول من و عالميان وحي فرمود
إِنَّا أَعطَيناك الْكَوثَرَ
.من فهميدم كه تو كوثري و هيچ مادري، دختري به خوبي دختر من نزاده است
آن بانوان گرانقدر تو را به آب كوثر شستشو كردند و در دو جامهاي كه از بهشت آمده
nu
00این کتاب غیرقانونی اینجا گذاشته شده اگه میخواید این کتابو بخونین از اپلیکیشن طاقچه، فیدیبو یا..... نسخه الکترونیکیش رو بخرید
۱ سال پیشهانا
۱۸ ساله 00این کتاب چاپی هست و به فروش میرسه فکر نمی کنم رایگان قرار دادنش درست باشه
۱ سال پیشM
30خیلی رمان عالی و قشنگی بود ممنون از نویسنده رمان و سازنده رمان که همچین رمان زیبایی به رمان ها اضافه کرده است نویسنده خیلی زیبا در مورد***(ص) و خاندانش نوشته است
۲ سال پیشنم
566چرت بود
۴ سال پیشزهرا
211این ادبیات برای کتابی با این موضوع و محتوا درست نیست کتاب در رابطه با اول شخص عالَم حضرت صدیقه طاهره هست
۴ سال پیشԻḙ⑂ℏᾰℵḙ
60عالی بود👌👌
۳ سال پیش....
۱۴ ساله 121این بهتریییییین رمان عالمه الکی نگید متشکر
۳ سال پیشفاطمه
۱۴ ساله 50عزیزم وقتی رمانو دوست نداری الکی وقت خودتو هدر نده و نخونش اجبارت نکرده بودن که یا علی
۲ سال پیش!چرت نظر مزخرف تویه
۳۴ ساله 40به نظرم عالی بود.خیلی عالی والبته غم انگیز
۲ سال پیش...
۱۷ ساله 20عالی محض....
۲ سال پیشفاطمه
40عالی بود خیلی خوب نشون داد که حضرت فاطمه چه شخصیتی داشتن و چه سختی هایی و بعد از رفتن***تحمل کردن
۲ سال پیشفاطمه
11ولی مگه این پولی نبود نویسندش راضیه ؟؟
۲ سال پیشخاطره
۳۶ ساله 50بسیار عالی 🌷
۳ سال پیشnarges
۱۵ ساله 20واقعا رمان عالی بود و جور دیگری از اهل بیت تعریف کرده بودن
۳ سال پیشA
۱۷ ساله 70عاااااالی بود متن باید ادبی باشه در وصف صدیقه عالم اگر آرایه و تشبیه و مترادف و متضاد به کارنره دیگه نمیشه برترین بانوی عالم رو توصیف کرد
۳ سال پیشTara
50واقعا عالی بود👌
۴ سال پیشFatemeh
۲۱ ساله 60عالی بود عالی بود عالی بود عالی بود
۴ سال پیشناشناس
100هنوز نخوندمش ولی چون درباره ی حضرت زهرا هست دوست دارم بخونم به نظر نمیاد بد باشه
۴ سال پیشریحانه
41سلام خسته نباشید من عاشق رمانهاتونم
۴ سال پیش
M
۱۹ ساله 00عالی بود اسلام علیک یا فاطمه الزهرا .س،