رمان تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
دختری به نام آوا بعد از خیانت همسرش سعی در دوباره ساختن زندگیش داره. بدون اینکه سایهی زندگی قبلی رهاش کنه. دیوار شکستهی اعتماد و غروری که میخواد آوا رو سرپا نگهداره داره درهای عشق رو به روش میبنده.
این رمان به صورت آنلاین در حال انتشار است و به مرور قرار داده میشود. شما میتوانید برای خواندن این رمان روی دکمه زیر کلیک کنید تا به صفحه مخصوص رمان منتقل شوید
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
زنده باشید. بله من هم اصالتا آذری زبانم.🌺❤️
۱۵ ساعت پیشمحیا
00چه خوب 🌸🌸🌸🌸
۳ ساعت پیششبنم
در پارت 11300سلام نویسنده جان اگر من هرپارت نظر نمی دم دلیل بربد بودن نیست بخاطراین هست که اینقدر داستان عالی وروان هست وقابل دسترسی وفهم ونزدیک که دلم نمیاد وقفه بین پارتها بیفته دوست دارم سریع به نتیجه ای برسم
۴ ساعت پیشمحیا
در پارت 17900عالی صدرا پس کی میخواد ابراز علاقه کنه ⚘⚘
۲ روز پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🌺🌺🌺
۱۵ ساعت پیشیاسی
در پارت 23900درود بانو جان رمانهای شما رو خوندم چقدر قلم زیبایی دارید جسارتا رمان لالایی و سایه های مست رو از کجا میتونم بخونم
۷ روز پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
سلام دوست عزیز. لطف دارید. این دو رمان به زودی با نسخهی چاپی از نشر علی در دسترستون خواخد بود.
۴ روز پیشمحیا
در پارت 5200چقدر غم انگیز
۷ روز پیشصبا کیان
در پارت 14700خیلی عالیه
۱ هفته پیشمهسا
در پارت 20200یه کوچولو این صدرا خان خودرأی و مستبد هم تشریف داره. بیشتر با لحن تحکم با آوا صحبت میکنه و اینا زیاد جالب نیست.
۲ هفته پیشمهسا
در پارت 20100مانتوی***و مشکی با شال قرمز؟! 😯🤔
۲ هفته پیشمهسا
در پارت 20000ریحانه خیلی رفتاراش بچه گانه ست. قبلاً هم چند جای داستان فهمیده بودیم. مخصوصاً این رفتن خونهٔ مادرش به قهر خیلی بچه گانه ست. اونم چندین و چند بار! 😐😶
۲ هفته پیشمهسا
در پارت 19600اشکال کار اینجاست که سمیرم اون اولا دوس داشت. حتی تا قبل دیدنش با مینو هم دوسش داشت. دوست داشتن تنها کافی نیست آوا خانم!
۲ هفته پیشمهسا
در پارت 19400منم با ننه تاجی موافقم. الآن خیلی زوده برای ازدواج مجدد آوا. حتی برای فکر کردن دربارهٔ مرد جدید تو زندگیش هم زوده
۲ هفته پیشمهسا
در پارت 19300حالا آوا خانم با این اخلاق صدرا که میگه نباید برای کار بره شهرستان میخواد چی کار کنه؟! 🤔😐😶
۲ هفته پیشمهسا
در پارت 18810چطوریه که همهٔ مردای قصه اهل م/ش/ر/و/ب هستن! 😶😐🤔
۲ هفته پیشمهسا
در پارت 18400صدرا عجله کرد. باید می ذاشت اقلاً یک سال از جدایی آوا می گذشت. لااقل سمیر به صورت ظاهری از زندگی دخترک بیچاره بیرون می رفت. 😐
۲ هفته پیشمهسا
در پارت 18300ولی آدم های نامتعادل و روانی ای مثل سمیر به این سادگیا دست از آزار طرف برنمی دارن و تا یه دردسر اساسی درست نکنن، پا پس نمیکشن
۲ هفته پیش
محیا
00خسته نباشین واقعا رمانتون عالیه مخصوصا زمانی که از لهجه شیرین ترکی مینویسین .خودتونم ترک هستین؟🌷🌷