رمان تیرانداز عشق به قلم رها بهرامی
ژانر : #اجتماعی #عاشقانه
خلاصه :
این رمان در مورد یه دختر ورزشکاره که برای مسابقات جهانی انتخاب شده..دختری که همه ی فکر و ذکرش کار و ورزششه و چیز دیگه جز این براش اهمیت نداره..اتفاقی با یه پسر اشنا میشه که از قضا اونم ورزشکاره.. چیزی تو گذشته ی این اقا پسر وجود داره
سرخوش وشاد وسط باغ بزرگي راه ميرفتم و آزاد براي خودم ميچرخيدم
مثل چهارده ساله ها بالا پايين ميپريدم
لب جوي زلالي نشسته بودم و داشتم اب ميخوردم...
که...
باصداي بلند گوشيم از خواب پريدم به زحمت تماس رو برقرار کردم و خواب آلود گفتم بله!؟؟!
صداي سرخوشي تو گوشم ميپيچيد و هياهو به پا ميکرد...
سعي کردم حواسم رو جمع کنم تا ببينم اين ديوونه کيه که منو از خواب نازم بيدار کرده ...تا چندتا ريچار بارش کنم...
بعلهههه!!!
ميترا بود...
_اي بميري ميتراا!!چه خبرته اول صبحي مثل خروس بي محل صداي نکرت رو انداختي رو سرت؟؟
نا باور صدام زد
_مونيکا؟!!!
_زهرمار چيه؟!
مثل اينکه حالش بدجور گرفته شد آرومتر گفت:منو باش زنگ زدم خبر انتخابي رو به کي بدم
باي...
بلافاصله تماسو قطع کرد
بي توجه به حرفش،به اميد اينکه ادامه ي خوابمو ببينم سرمو رو بالش گذاشتم اما...
به ثانيه نکشيده انگار تازه فهميدم ميترا چي گفت..
پاشدم فووري شمارشو گرفتم و...
_سلام عشقم جون دلم؟؟کارم داشتي؟
_منت کشي فايده نداره..دلمو شکوندي
_عههه خواهري خودمي بگو ديگه
و لحنمو بچگونه کردم تا شايد تاثير بذاره..
_نووچ مونيکا کي ميخواي ادم شي ضد حال نزني؟؟
هرشرايط ديگه اي بود تماسو قطع ميکردم چون اصلاا نازکشي تو خونم نبود اما...
بعد چند لحظه سکوت...
_ميخواستم بگم خبرمرگت انتخاب شدي واسه مسابقه ي جهاني...
_چي؟!؟؟؟؟!!
از خوشحالي داشتم پرپر ميزدم..هنوز باورم نشده بود!!!
من؟!؟؟
مونيکا صدر؟؟!؟
مسابقات جهاني تيراندازي؟؟!
يني بالاخره رسيدم به اون چيزي که ارزوشو داشتم؟!
_ميترا جونم الهي فداتشم بهترين خبري بود که ميتونستي بهم بدي عاشقتم عزيزم فعلا باي...
و تماس قطع شد..
ساعت هفت صبح بود و بابا طبق معمول ماموريت بود و مامان هم خواب بود
با صداي بلند جيغ ميزدمو ميخنديدم تو خونه مثل جن زده ها بالا پايين ميپريدم
تازه چهره ي متعجب مامان رو ديدم که ناباور نگام ميکنه...
_مونيکا؟!؟؟
بدون لحظه اي درنگ فاصله ي بينمون رو تقريبا پرواز کردم...
_مامااان دخترت داره قهرمان ميشه ماماااان دخترت دعوت شده مسااابقه!!!!...
خوشحالي اون لحظه ي هردومون غير قابل وصف بود
مامان خيييلي بيشتر از من خوشحال بود...
فرداي اونروز وقتي بابا اومد با کلي ذوق و شوق شروع کردم به تعريف...
چشماي بابا هر لحظه بيشتر ميدرخشيد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم مثل ما خوشحال بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفام که تموم شد مهمون يه بغل پر از مهربوني و يه بوس با يه دنيا عشق شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابام از همون اول که من به تيراندازي علاقه نشون دادم باهام مخالفت ميکرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خيال خودش ميخواست به دکتر مهندس شدنم افتخار کنه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما خب از همون اول من هيچ رغبتي به درس نداشتم و هيچ وقت زير بار نرفتم تا منو از چيزايي که دوسشون دارم منع کنه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامسال با همه ي سختي هايي که کشيدم و تمرينهاي فشرده اي که داشتم دو پيشامد خوب برام داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولش روز تولدم که بهترين هديه رو از خدا گرفتم و اونم اينکه خبردار شديم مامان بارداره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسنش زياد نبود سي و پنج سال داشت اونموقع..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدايي خييلي ذوق کردم بالاخره بعد از بيست سال يکي يه دونه بودن داشتم حس شيرين خواهر بودن رو تجربه ميکردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدومين اتفاق خوشايند امسال هم انتخاب شدن واسه مسابقات جهاني بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو سه روز بعد از رسيدن خبر به خودم و بعدش پيچيدن تو کل خانواده!! شروع کردم به تمرين...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن به کم قانع نميشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن بايد بهترين نتيجه رو بگيرم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه ماه به همين منوال گذشت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تمرکز روي بهترين شدن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخستگي از سرو کولمون ميباريد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_براي امروز کافيه دخترا خسته نباشيد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه پخش زمين شده بوديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبچه ها داشتن سلانه سلانه سمت رختکن ميرفتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکري به ذهنم رسيد و...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مريم جون مريم جون يه لحظه صبر کن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جونم مونيکا!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ميشه فردارو نيايم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخماش رفت تو هم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل اينکه داشت فکر ميکرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اوووممم!!بد فکري هم نيستا باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد بلند تر طوري که همه بشنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فردا نيستيم بچه ها همه خسته شديم فردارو استراحت کنين ايشالا با انرژي پس فردا تمرين رو ادامه ميديم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبچه ها کلي خوشحال شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدرشناسانه محو چهره ي ظاهرا اروم اما مواجش بودم که لبخند مهربونش رو مهمون چشمام کرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشب موقع خواب يه اس ام اس به ميترا فرستادم و ازش خواستم اگه وقت داره فردا بياد باهم بريم خريد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم خدا خواسته قبول کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميدونستم که مامان چون ماه هاي اخرشه سنگين شده و شايد نتونه با ما بياد ولي خب دلم براي بيرون رفتن و خريد کردن سه تاييمون تنگ شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اميد اينکه صبح از مامان بخوام که باهامون بياد و اونم قبول کنه چشمام گرم شد و به خواب عميق فرو رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir******
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزديک ظهر بود و نشسته بودم جلو تلوزيون که تازه يادم افتاد که برنامه ي عصرو به مامان نگفتم پاشدم جستجو کنان رفتم اشپزخونه حدس ميزدم که اونجا باشه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشت سبزي پاک ميکرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستامو دور شکمش قفل کردم و يه بوس*ه ي اروم زدم رو گونش برگشت سمتم لبخند زد و بوس*م کرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشستم کنارش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ماماني؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جون دلم گل دخترم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_منو ميترا ميخوايم عصر بريم خريد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خو برين ديه عزيزم خوش بگذره..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه ميخوايم تو هم باهامون بياي..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مونيکا جون عزيزمامان ميدوني که اين روزا سنگين راه ميرم و نميتونم پا به پاي شما جوونا راه برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اشکال نداره مامان اروم ميريم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخريد بدون شما صفا نداره....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکللي اصرار کردم تا بالاخره قبول کرد بياد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهاي مشکيمو که تا زير شونه هام ميرسيد رو روي سرم دم اسبي بستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارايش زيادي نميخواستم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه ذره ريمل زدم تا مژه هاي بلند و تا خوردم بيشتر به چشم بياد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو حالا رژ قهوه ايمو رو لبامکشيدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورت کشيده با پوست صاف و سفيد،بيني کشيده و باريک لب هاي گوشتي و چشماي قهوه اي...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوومممم عالي شدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت کمد تا شلوار و پالتوي مناسبي بردارم اما تا دستم به دسته ي کمد رسيد صداي جيغ و داد مامان ميخکوبم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمت صدا دويدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان پاي ميز ناهار خوري نشسته بود و از درد مچاله شده بود به خودش و ... رنگش پريده بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترسيدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوان حرکت نداشتم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي ايفون بود که تو خونه پيچيد و منو به خودم اورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خيال اينکه ميترا پشت در هست درو زدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميترا غرغر کنان از پله ها بالا ميومد که وقتي صداي جيغ مامانو شنيد تند تند خودشو رسوند ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا به پيشگاه رسيد نگام کرد که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمونجا رو زانو افتاده بودم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش سمت مامان برگشت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدويد سمتش و دستاشو گرفت ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تلفنتون کو؟؟!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشم به بالا سرش اشاره کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه داشت راه ميرفت و ادرس ميداد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو به مامان رسوندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرشته ي من،مامانم،صورتش پر از عرق بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداد ميزد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميترا با اب قند بالا سر مامان فرشته نشست و مجبورش کرد همشو بخوره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي زنگ در...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irادما...ميترا...مامان...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه چي جلو چشمم تار ميشد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست مامان تو دستم بود که ديگه هيچي نفهميدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir〰〰〰〰〰〰
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميترا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله فرشته طفلي داشت عذاب ميکشيد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماموراي اورژانس که از در پيشگاه اومدن تو چشمم دنبالشون بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناخوداگاه نگام رو مونيکا ثابت موند...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهاي بدون حجابش که دم اسبي بسته بودشون رو شونه هاش پخش بود نگام به بالا حرکت کرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالهي بميرم خواهرم از ترس رنگش پريده ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاتر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوااي نه چشماش بسته بود صداش زدم ولي فايده نداشت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانوم دکتره با سروصداي من متوجه مونيکا شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفت سمتش ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفشارشو گرفت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چيزيش نيس فشارش افتاده نگران نباش عزيزم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهردورو سوار ماشين کردن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم رفتم کنارشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشيمو از جيبم در اوردم تا به عمو ابراهيم خبر بدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد چنتا بوق صداش تو گوشي پيچيد...مثل هميشه اروم و مهربون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام عمو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعي ميکردم لحن صدام نشونگر طوفان دلم نباشه اما انگار زياد موفق نبودم چون بدون اينکه جواب سلاممو بده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چيشده ميترا؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راستش..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدام لرزيد اما پنهونش کردم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنبايد شلوغش ميکردم اتفاقي نيوفتاده بود که بزرگش کنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس بلند خنديدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عمو مژدگاني يادتون نره هاااا نور چشمتون اقا پسرتون داره به دنيا مياد خاله الان تو امبولانسه داريم ميريم بيمارستان...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديد خوشحال و سرمست شکر خدارو ميکرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چه عجب مونيکا بهم زنگ نزد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راستش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از مکث کوتاهي...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ترسيد فشارش افتاده اونم الان تو امبولانسه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگران پرسيد:چرا؟اخه چيشد؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنکنه فرشته حالش خوب نيس؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه بخدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله فرشته خوبه يني خوب نيس ولي نرماله..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خيالم راحت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله عموجان اصن مگه نميخواين بياين بيمارستان خو خودتون ميبينين که همه سلامتن و منتظر باباي خوبشون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خيرببيني دخترم مژدگونيتم محفوظ الان حرکت ميکنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه ميبينمتون فعلا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir〰〰〰〰〰
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمونيکا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمامو که باز کردم نور بيرون اذيتم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستامو مانع رسيدن نور کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز بين انگشتام بيرونو ديد زدم تا ببينم کجام...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگام تو جفت تيله ي مقابلم قفل شد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه سردشو ازم گرفت و به شخصي که رو تخت مقابلش خوابيده بود خيره شد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستامو از جلو چشمم عقب زدم تا اونجارو بهتر ببينم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل اينکه بيمارستان بود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما من اينجا چيکار ميکردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم چند ساعت پيشو ورق ميزدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه چهره ي مضطرب ميترا جلوي در ظاهر شد تا چشمش به چشماي بازم افتاد لبخند پررنگي تو صورتش خودشو به نمايش گذاشت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داداشيت مبارک گلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخيلي دلم ميخواست نخودمو ببينم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ميخوام ببينمش منو ميبري پيشش ميترا!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه عزيزم سرمت که تموم شده بذار برم بگم بيان درش بيارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوقدم دور نشده بود که ياد مامان فرشته و صحنه ي اخر دلمو به درد اورد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مامانم خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بعلهه منتظر گل دخترشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفت و با پرستار برگشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواهرانه تو دلم ذوق ميکردم ممنون خدا بودم بابت بخشيدن اين موجود کوچولو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگام به دستاي مامان و بابا که تو هم قفل شده بود کشيده شد زل زدم تو چشماشون عاشقانه منو الکا رو نگاه ميکردن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irما چهارتا چه خوشبخت بوديم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگام سرخورد سمت ميترا ممنونش بودم بي اندازه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالکارو دادم به بابا و رفتم سمت ميترا و صورتشو غرق بوس*ه کردم باوجود اونا من هيچي کم نداشتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir〰〰〰〰〰
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوماه بعد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوروز به رفتن بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد تولد الکا يکي دو بار با ميترا رفتيم خريد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدل کندن از اين خاک حتي موقت سخت تر از دل کندن از خانوادم بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخرين جلسه ي تمرين بود تقريبا همه پرانرژي تر از اولين جلسه بودند بين همه من و رزا يکي از هميشه شادهاي تيم پکر بوديم رزا رو نميدونم چش بود اما براي من سخت بود دور بودن سخت بود حتي براي يک روز چه برسه به يک ماهو نيم...!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمريم جون:ابجياي گلم سعي کنين فردا رو استراحت کنين تا پس فردا به اميد خدا پرانرژي بريم سمت قهرمان شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه ازش تشکر کرديم و سمت رختکن رفتيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو رختکن ديدم رزا بي حوصله داره لباس عوض ميکنه رفتم سمتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلا تو خونم بود ناراحتي کسي رو نميتونستم تحمل کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چيزي شده عزيزم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه گلم خوبم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کاملا معلومه...!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندي زدم و ادامه دادم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بگو عزيزم چي باعث شده رزاي هميشه لبخند به لب ناراحت باشه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشماش به خاطر هجوم اشک برق زد بغلش کردم و موهاشو نوازش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحواس کسي به ما نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مونيکا مامانم مريضه حالش خوب نيس تو دار دنيا جز من کسيو نداره نباشم نميدونم کي ازش مواظبت ميکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الهي بميرم برات عزيزم ولي خالت که هس نميتونه مواظبش باشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا اتفاقا خاله ميگه تو برو من هستم ولي خب دلم راضي نميشه تنها بذارمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگريش شدت گرفته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_منو مامانم به عشق هم زنده ايم ما جز هم کسيو نداريم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هيسس خدا هست عزيزم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداحواسش به مامانت هست تو نگران چيزي نباش گل من..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيکم که باهاش حرف زدم اروم شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباباي رزا همکار بابام بود متاسفانه تو يه ماموريت کشته شده بود خواهر يا برادر هم نداشت تهران غريب بودن فقط خالش اينجا بود بقيه همه شهرستان...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشب مامان خبر داد که ميخواد خاله،دايي،عمه،عموهارو واسه فردا شام دعوت کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرچي من مخالفت کردم که مامان جان اين کارا لازم نيس و تو با الکا نميرسي و بعدش من نيستم ريخت و پاش هارو جمع کنم براي هرکدوم يه بهونه اورد و قبول نکرد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعادت کرده بودم شبارو پيش الکا تو اتاقش بخوابم بوي خوبش خستگي به تنم نميذاشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون بازم ميخواستم برم پيش داداشيم گوشيمو تو حال چک کردم تا بذارم همونجا بمونه فقط يه اس ام اس از ميترا رسيده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_همه وقتي قراره معروف بشن بي معرفت ميشن؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کم چرت و پرت بگو خل وچل من حالام بگير بخواب فردا قراره خسته شي شب بخير
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه استيکر زبون درازيم گذاشتم اخرش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشيمو گذاشتم همونجا و پشت در اتاق الکا منتظر شدم تا مامان بخوابوندش تا منم برم بخوابم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي گريه ي الکا بيدارم کرد طبق معمول اين چند وقت داشتم خواب ميديدم خواب که نه بهتره بگم کابووس...!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواب مسابقه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميديدم همه ي حريفا نشونه گيري بيست!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوبت منکه ميشه يدونه هم نميتونم به هدف بزنم همه بهم ميخندن و...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم الکارو بغل گرفتم پستونکشو گذاشتم تو دهنش و تو بغلم تکونش دادم تا اروم شه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا خوابيد با عشق بوسيدمش و گذاشتم سرجاش..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم دوباره بخوابم ولي ديگه فايده نداشت هم صبح شده بود هم خوابم پريده بود از اتاق بيرون اومدم و رفتم سمت اشپزخونه تا اگه مامان نباشه صبحونه اماده کنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا مامانو تو اشپزخونه ديدم ل*ب*م به خنده باز شد رفتم بغلش کردم بوس*ي*د*م*ش*و صبح بخير گفتم مامانم متقابلا همينکارو کرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به چي ميخندي شيطون مامان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به اينکه ميخواستم صبحونه درست کنم سوپرايز بشين که اونم شما زودتر بيدار شدين..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم برم موهامو ببندم که با چهره ي بشاش بابا جلوي اشپزخونه مواجه شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز سرخ و سفيد شدن مامان خندم گرفت براي اينکه خجالت نکشه رفتم سمت اتاقمو مشغول موهام شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي شکستن يه چيزي از اشپزخونه اومد به دنبالش صداي گريه ي الکا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتصميم گرفتم اول الکارو بردارم بعد برم اشپزخونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالکارو تکون تکون ميدادم تا اروم شه صداي خنده ي مامان و بابا از دورهم شنيده ميشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم تو اشپزخونه و بدجنس گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چه خبرتونه دوتايي عشق و حال ميکنين؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا خنديد و مامان يه بي حيايي نثارم کرد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعصر خاله شيرين و مهرسا اومدن خونمون ميترا و مامانشم اومدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامانا تو اشپز خونه بودن الکا هم خوابيده بود ما دخترا هم تو اتاق من داشتيم به خودمون ميرسيديم هر سه همسن بوديم و همبازي بچگي ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهرسا ازم خواست موهاشو ببافم وقتي کارم تموم شد نگاش کردم خوشگل بود خوشگلترم شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهاي خرماييش دسته دسته تو حصار هم گير افتاده بودن موهاش تا زير کمرش ميرسيد ابروهاي مشکيش تضاد جالبي با موهاش داشت چشماي درشت طوسي بيني خوش فرم پوست سفيد لباي برجسته و خوش فرم...رو چونش هم يه چال کوچولو داش..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه نظر منکه دخترخالش بودم خيلي تو دل برو بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سراغ ميترا موهاشو اتو کشيدم موهاش زياد بلند نبودن به زور تا روي شونش ميرسيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم و ابرو مشکي دماغ کوچولو چال گونه دار لباي خوش فرم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوبت رسيد به موهاي من مهرسا پيشنهاد کرد همونطور دم اسبي ببندمشون ميگفت به ورزشکار جماعت مو درست کردن نمياد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيادش بخير..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونروز چقد من حرص خوردمو اون دوتا خنديدن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسامونم عوض کرديم و رفتيم بيرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن و ميترا از دوره ي ابتدايي دوست بوديمو ده سالي ميشد که رفت و امد خانوادگي داشتيم با پسراي فاميل ما همه يه جا بزرگ شده بوديم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن يه پيرهن خوشگل مشکي پوشيدم که بلنديش تا وسط رونم بود و يه شلوار سفيد روي پيرهن طرحاي سفيد داشت و استينش تا روي ارنج بود کلا عاشق سياه و سفيدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهرسا پيرهن ابي نفتي پوشيد با شلوار مشکي روي پيرهنش عکس يه دختر بود کنارشم به انگليسي کج نوشته شده بود اگه ميتوني منو بگير...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميترا هم پيرهن سبز خوشرنگ که بلنديش تا یه وجب بالای زانو ميرسيد پوشيد با شلوار طوسي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت نه شب بودو از سرو صدايي که از بيرون ميومد ميشد فهميد همه اومدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاها سمت ما برگشت با خوشرويي سلام کرديم و خوشامد گفتيم حامد رو ديدم که الکا بغلشه و با نگاش داره مهرسارو قورت ميده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمتش تا هم الکارو بگيرم هم يکم کرم بريزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خورديش دختر مردمو پسر عمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو خنديدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرخ شد و سرشو انداخت پايين ميدونستم مهرسا هم دوسش داره ميدونستم الان از يه جايي داره نگامون ميکنه خواستم اذيتش کنم دستمو زير چونه ي حامد گذاشتمو مجبورش کردم نگام کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الهي مهرسا فداي سرخ و سفيد شدنت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالکارو از دستش کشيدم و با خنده ازش دور شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم گردوندم تا ارتان رو ببينم نشسته بود کنار بابام اما همه ي حواسش به من بود و با حسرت حامدو نگاه ميکرد تا نگام کرد سرد نگاش کردم و رفتم سمت اشپزخونه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهميشه سعي داشت بهم زور بگه به خاطر همين ازش متنفر بودم اما حامد هميشه برادرانه پشتم بود و مثل الکا دوسش داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر سفره اتفاقي من پيش حامد نشسته بودم و اينطرفم ميترا نشسته بود مهرسا براي اينکه با حامد روبه رو باشه نشست کنار مامانش ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشام رو با کلي ادا و خل و چل بازي خورديم موقع رفتن همه برام ارزوي موفقيت کردن ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم گرفته بود اما با لبخند باهمه خدافظي ميکردم موقع خدافظي از مهرسا و ميترا نتونستم خودمو کنترل کنم و سخت گريه ميکردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره دل کنديم و رفتن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميترا قول داده بود فردا بياد و به مامان کمک کنه ريخت و پاش هارو جمع کنن خيالم از اين بابت جمع بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما خب استرس داشتم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خاطر استرسم معدم درد ميکرد باهمون حال زار رفتم پشت در الکا نشستم تا مامان بياد بيرونو برم بخوابم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irده صبح پرواز داشتيم اما بايد هشت از خونه ميرفتم بيرون ..چون بابا بايد زودتر ميرفت از حامد خواهش کرد که اون بيادو منو برسونه فرودگاه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاق باز شد و مامان اومد بيرون..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مامان فرشته؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جونم عشقم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميشه منو فردا زودتر بيدارکنين بايد دوشم بگيرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم حتما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شب بخير مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شب توام بخير عزيزفرشته...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا فکر کردن به روز مسابقه چشمام گرم شد و خوابم برد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبي قرار بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه شدت استرس داشتم تنها راهي که به ذهنم ميرسيد پناه بردن به حموم بود اب يخ رو باز کردم رو سرم تا گرماي وجودم رو خاموش کنه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي اومدم بيرون ساعت پنج صبح بود هنوز همه خواب بودن کاش مامان بيدار بود تا پيشم باشه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبراي مونيکاي هميشه ريلکس اين حجم استرس تعجب اور بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدراز کشيدم کنار الکا و دستشو بوسيدم تکون خورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقد دوست داشتم بيدار بشه اينبار گونشو بوسيدم تا نفسم به صورتش خورد قيافش جمع شد شروع کرد به گريه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خداخواسته بغلش کردم و به خودم فشردمش..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم اون اروم شد هم دل بيقرار من..همونطور که بغلم بود طول اتاقو قدم ميزدم و باهاش حرف ميزدم ديگه گريه نميکرد اروم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشت به چشمام نگاه ميکرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم براش غش و ضعف ميرفت از بس که خوشمزه بود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز همين الان دلتنگ خانوادم بودم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقد راه رفتم و حرف زدم تا خوابش برد دل منم اروم شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالکارو گذاشتم زمين و رفتم سراغ مامان و بابا با ديدنشون خندم گرفت مامان پشتش به بابا بودو بابا از پشت بغلش کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد اينهمه مدت عاااشق هم بودن جونشونم به هم ميدادن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت شش و نيم بود چون ميدونستم بابا بايد هفت سرکار باشه رفتم نشستم کنارشونو اروم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_صبح دختر بابا بخير
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_صبح باباي دخترم بخير
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابا شش و نيمه ها ديرتون ميشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشماش از تعجب گرد شد زود بلند شد نشست اروم زد رو شونه ي مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خانوم خرسه پاشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوازشش ميکرد و صداش ميزد که مامان وقتي بيدار شد و منو اونجا ديد کللي خجالت کشيد و سرخ و سفيد شد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهميشه همينطوري بود بابا که ميخواست يه ذره جلو من شيطوني کنه سرخ و سفيد ميشد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا سرپا صبحونه خورد و بعد کلي خدافظي دختر پدري رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم رفتم حاضر شم تا هشت که حامد مياد زياد معطل نشه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموقع خدافظي از مامان کلي گريه کرديم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالکا رو که نميدونستم چجوري ولش کنم برم اخرم حامد به زور هلم داد سمت در و گفت خودش الان مياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه پهناي صورت اشک ميريختم تو حياط اما هيچوقت چشمام تابلو نميشد که گريه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشين حامد شدم وقتي اومد به وضوح ميلرزيدم برادرانه بغلم کرد و تا خود فرودگاه انقد خندوندم که اصلا يادم رفت دارم ميرم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي رسيديم دوباره دلم گرفت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم سمتش نگاش کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir〰〰〰
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحامد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز حال چشماش فهميدم که باز بيقراره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم تصميم ميگرفتم که چيکار کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون دختر رو از خواهر نداشتم بيشتر دوست داشتم ميدونستم براش فقط يه داداشم نه بيشتر نه کمتر..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزل زده بودم به چشماش خواست پياده شه اما قبلش برگشت بغلم کرد دستمو رو موهاش ميکشيدمو سعي ميکردم ارومش کنم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir〰〰〰〰
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمونيکا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپياده شديمو طرف در اصلي محوطه رفتيم خيلي خوشحال بودم که حامد پيشمه هميشه بدون چشمداشتي ارومم ميکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز دور بچه ها رو ديدم مريم جون با همسرش کنارشون وايستاده بود بعضيا با پدرشون بعضيا با مادرشون بعضيا هم تنها...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهم که رسيديم سلام عليک کرديمو منتظر رزا شديم که هنوز نيومده بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحامد مغرور کنارم ايستاده بود همه ي حواسش پيش من بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرچرخوندم تا ببينم رزا نيومد؟...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره همون تيله ي مشکي...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگام توشون قفل شد اما براي چند لحظه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشتيپ بود و خوشگل..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرکسي رو مجذوب ميکرد..قبلا هم ديده بودمش اما يادم نميومد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي رزا مانع از هر فکر مزاحمي شد تک تک با همه خوش و بش کرد تنها بود.. همه با هم وارد محوطه ي سالن شديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموقع خداحافظي بود اينبار حامد بود که جلو اومد و دستاش رو از هم باز کرد تا برم تو بغلش نميخواستم گريه کنم جاي بدي نميخواستم برم که ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم گونمو بوس*ي*د
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوش بگذره دختر عمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم ريزي کردم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مرسي داداش حامد مرسي که اومدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir+امروز خييلي بي حيا شدياااا مونيکا اين بار سوم بود اقا حامدو بغل کردي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عه به تو چهههه؟؟؟!؟داداش خودمههه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه گفتگوي درونيم خنديدم و واسه حامد دست تکون دادمو همراه بچه ها رفتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصندلي کنار هواپيما نشسته بودم هرکدوم از بچه ها يه قسمت بودن صندلي کناريم خالي بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحواسم به بيرون از هواپيما بود که يه رايحه ي محشر به مشامم رسيد برگشتم سمتش بو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز همون جفت تيله ي مشکي...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش رو ازم گرفتو به جاي ديگه اي خيره شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي مهماندار بود که به گوش رسيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مسافران عزيز.........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهواپيما به مقصد ارژانتين ........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنميخواستم گوش بدم نميخواستم بشنوم حالم بدجور داغون بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کمربندتو ببند نشنيدي مگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم سمتش خيلي سرد و خشک گفت اين يه جمله رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدايا من اين موجود سرد رو کجا ديده بودم؟!؟؟؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم فکر ميکردمو مشغول کمربند بودم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقرار بود دوازده ساعت و شايد خورده اي تو هوا باشيم به ساعت مچيم نگاه انداختم چهل و پنج دقيقه گذشته بود پووووف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقد خسته کننده بود کاش ميترا بود يا مهرسا اه يا حتي حامد واي دلم براي الکا چقد تنگ شده بود واي مامان و بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ياداوري اينها قل*ب*م فشرده شد غيرممکن بود بتونم ساکن بشينم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اقا؟!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله؟!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخشک و جدي...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميشه بپرسم اسمتون چيه!؟کوتاه و مختصر جواب داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پويا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه بي ذوق...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن اگه مونيکا بودم غير ممکن بود يه پسرو به حرف بکشم اصلا جنس پسر برام نا اشنا بود اما حالا اين پسر با جواب مختصرش منو کفري کرده بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اقا پويا؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پويا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجا خوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانتظارشو نداشتم لحنش طوري نبود که بخوام فکر کنم ميخواد صميمي باشه نه سرد و پرغرور حرف ميزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حرفتو بگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوومم... چيزه... يني...چطور بگم؟!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چي نه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_قصد ازدواج ندارم الکي قورتم نده..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجااااان؟!؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچي ميگه اين پسره؟!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز دستش کفري شدم جدي گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خاستگاري نيومدم عاشق سينه چاکتم نيستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو با حرص سرمو گردوندم طرف پنجره و بيرونو ديد زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اوممم حالا بگو ببينم اسمت چيه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدروغ چراا؟!؟قند تو دلم کيلو کيلو اب شد اما جدي گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مونيکا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم سکوت بود و سکوت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز داشتم به اينکه کجا ديدمش فکر ميکردم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پويا؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هووم!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من تورو کجا ديدم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بيمارستان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيمارستان؟!!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ااارههه به هوش که اومدم تو جلوم نشسته بودي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چه ذوق زده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهنشو يه متر کج کرد و برگشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir〰〰〰〰
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپويا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو دلم داشتم واسه عکس العملش ميخنديدم بيچاره..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه بيچاره نبود اون يه دختر بود از جنس همون خوش خط و خال ها...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ياداوري گذشته اخمام بيشتر تو هم رفت گوشيم رو که تو جيبم رو حالت پرواز بود رو دراوردم ميخواستم اهنگ گوش بدم هندزفريم کجا بووود؟؟!اها تو ساک دستيمه بلند شدم و از رو کوپن برش داشتم و هندزفريمو دراوردم و يه اهنگ پلي کردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشايد يه ربع گذشته بود که متوجه شدم استينم کشيده ميشه برگشتم و ديدم مونيکاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرسشي نگاش کردم که گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عطرت خيلي تنده سر درد گرفتم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بي خيالي گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهانیع
۳۰ ساله 00عالی بودخیلی قشنگ بود
۳ ماه پیشNilsaa
00خیلی عالی بود درسته هیجان نداشت ولی بازم عالیعالی یود خسته نباشی نویسنده عزیز با خوندنش پشیمون نمیشین
۳ ماه پیشسارا
۳۸ ساله 00خیلی کلیشه ای بود
۶ ماه پیشفهیمه
00یکم زیادکشش داده بود
۸ ماه پیشمهتاب
۱۶ ساله 00رومانی ندارید ک بوسه داشته باشه ؟
۱ سال پیشarzo
00واقعا عالی بود مرسی از نویسنده
۱ سال پیشمینا
۱۵ ساله 00بد نبود هیجان نداشت ، آشناییش با پویا خیلی سریع اتفاق افتاد
۱ سال پیشگلی
۳۲ ساله 00خوب بود🤩 ممنون🙏
۱ سال پیشندا
10از شخصیت مونیکا خوشم اومد از اول تا اخر ولی کاش از***و شب عروسی و بچه هاش هم میگفت، بابا قرار نیس که مشگلات تموم شد اونم تموم شه توروخدا بعد تموم شدم هم بنویسین بدون دردسر ممنون نویسنده موفق باشی💋
۱ سال پیشسایه
۱۶ ساله 10عالی عالی
۲ سال پیشAsra
21جدی نخونینش
۲ سال پیشفاطمه
۱۶ ساله 20به نظر من عالی بود و پایان قشنگی داشت ممنونم از نویسنده ی عزیز و اسم رمان رو هم عالی انتخاب کرده بودین
۲ سال پیشچکاوک
۱۵ ساله 20《بخونیدش》 حالا این رمان بوسه نداشت هیچ اشکالی نداره که
۲ سال پیشستاره
20خوب بود آخرش قشنگ تموم شد...
۳ سال پیش
آلیس
۱۵ ساله 00عالی بود بچها چند تا اسم رمان هیجان داشته باشه بهم بگید ممنون