عاشـــقے دیوانه میخواهمـ تماشاڪن مــــرا... بےپناهمـ خانه میخواهمـ تماشاڪن مــــرا... سالها درانتظارت دل به دریا بسته امـ... آتشمـ پــروانه میخواهمـ تماشاڪن مــــرا...

ژانر : عاشقانه

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱ ساعت و ۱ دقیقه

مطالعه آنلاین تمام ناتمام من
نویسنده : دریا عبدالعلی زاده

ژانر : #عاشقانه

خلاصه :

عاشـــقے دیوانه

میخواهمـ

تماشاڪن مــــرا...

بےپناهمـ

خانه میخواهمـ

تماشاڪن مــــرا...

سالها درانتظارت

دل به دریا

بسته امـ...

آتشمـ پــروانه

میخواهمـ

تماشاڪن مــــرا...

نه من این نیستم

آری

من اینی که میبینمـ نیستم

درآیینه به خودبعیدم

مینگرم

سالهاست که ازخود

بی خبرم،بی خبرند

لبخندم کو؟شیطنت هایم کجاست؟

شوخی های تلخ وشیرین زندگیم را...

خنده های گاه وبیگاهم را...

ناگه

چه کسی ربودازمن؟

نمیدانم

میبخشم یانمی بخشم

خودی راکه لحظات نابش را

درآنی فروخت...

به چه که؟به که؟

فراموشی گرفته ام

گویا

چراکه به یادندارم

آخرین لحظات دیدارباخودرا

میدانید

من کم نخوردم

از زمین ازآدمهایش

کم نشکست این دل وامانده ی ما...

به چه دل خوش باشم؟

ز که سرخوش باشم؟

خاطرم مکدراست

غمگینم

آری غمگینم

ازخودی که

هیچگاه نباخت به قافیه های شعرش

اما این حریف قدر

کنون این حریف قدر

قافیه زندگانیش رادرنگاهی به نگاهی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدجورباخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حکایت جالبیست درعین زندگانی مرده باشی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیامیشودباچنین تناقضی زندگی رازندگی کرد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بــــــــــه چـــــــه منطقی بگویم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که دلم گرفته ازخود....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

•به نامِ تَڪ نِگینِ آفرینِش•

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

√مردِمن نه با اسب سفید می آیدونه با بنزسیاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

√مردِمن باپاهای خودش می آید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

√مردِمن نه باحساب پُر و نه باشرکتی درفلان جای شهرمیآید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

√مردِمن باغرور ومردانگیش می آید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

√مردِمن آنقدرهاهم رویایی نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

√یک انسان ساده است،که میشودازقامتش مغرورشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

√میتوان خستگی هایش رافهمید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

√نگاهــــــش جزبرای تونیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

√بایدزن باشی تابفهی که حتی یک شاخه گل که ازسمت مردیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

√مردی که دستانش جزبرای تونیست تاچه اندازه ارزش دارد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

√هزارهدیه ی گران قیمت پیشکش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

√‌بایدزن باشی تابفهمی آن دستان محکم چیزی فراترازآنند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آن دستها نمادامنیت است،نماداطمینان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

√•مــــردِمــــــن "مَـــــرد"میآید•√

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چکاوک قهقه ای سردادوگفت:آره جان خودت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدادامه داد:منتظرش باش!حتما میآید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدُ گفتم:چکاوک من جدی حرف میزنم اونوقت تو همش مسخره میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چکاوک سرفه ی مصنوعی کردو:آواتوخوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازاین جورمردای آس وپاس که ریخته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انتظارنداره که بروخیابون به جای یکی هزارتاشوپیدامیکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مشکل همین جاست،،،یه مردرونمیشه توخیابوناتجسس کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه ازاین مدلها زیادهس..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مثلاً؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چکاوک متفکرانه دستش راتکیه گاه چانه اش کردُ:مثلااااا...ایمان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم بالشتم رابه سمتش پرت کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ازقدرت بیان عاجزبودم؟یاچکاوک ازقدرت تعقل؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باورم نمیشود ساعت6 صبح،چه کسی زنگ خانه رامانند ناقوس کلیسا به صدادرمی آورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناگهان صدایش همانند پتک روی سرم آوارمیشود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-روزبخیرمهتاب خانوم،اومدم آوا روتابیمارستان برسونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بسیارخب پسرم،الآن صداش میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درماشین تحمل سکوت وسنگینی نگاه هایش برایم ازهر چیزدردناکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دردناکتربود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناگهان به ماشین حکم ایست دادوباصدای لرزانی گفت:چرا ازمن فرارمیکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فرار؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا ازم دورمیشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جوابشوخودتم میدونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم پاسخش میگفتم تادست بردارداما بی قرارترمی پرسد:پس چرا هربارزخم میزنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کارمن درمان زخمهاست،نه زخم زدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میخوای دیوونم کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرابایدهمچین کاری بکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه دستی به پیشانی اش زدُ:پس همین امشب باخوونوادم میام ازپدرت خواس...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اجازه ندادم ادامه دهد به آنچه راکه نبایدمیدادوباصلابت گفتم:آمادگی ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازماشین پیاده شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم ثابت شدروی خانوم مسنی که کمی جلوترسوارتاکسی میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به پاهایم سرعت بخشیدموبه سمت تاکسی روانه شدم والبته بی توجه به ایمان که مدام صدایم میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رابه شیشه اتومبیل تکیه دادم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفش راقطع کردم چون میدانستم امروزتاآخرشب این افکارباطل سلب آسایش خواهندکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من وایمان ازبچگی باهم بزرگ شده بودیم،همبازی دوران کودکیم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازهمان بچگی هم زمانی که اشتباهی ازمن سرمیزد اوخودبه گردن میگرفت،مبادا آوایش رابرنجانند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امااز زمانی که بزرگ شدیمو رشدیافته ترشدیم،فرشته ی نجات من مانندمجانین رفتارمیکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتی اگرپسردایی ام رامشغول صحبت بامن میدید برتمام اعضای بدنش مُهرکبودی میزد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما واقعیت این است:نه اومجنون است و نه من لیلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوی بیمارستان پیاده شدم،برگشتم وبه عقب نگاه کردم اگراوهمان مجنونی بودکه من میشناختم حتما ازپِیَم آمده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درست است من اورا بهترازهمه می شناختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای چکاوک به خودم آمدم:کجایی دختر؟خوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چکاوک دخترخانواده ثروتمندی بودکه به خاطرمن این رشته را انتخاب کردوهمیشه وهمه جا همدم ومونس تنهایی هایم بودوهست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی توجه به چکاوک سرم رابه عقب راندم که چکاوک گفت:بازتعقیبُ گریزه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری به نشانه افسوس تکان دادم و به سمت اتاقم رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدازتعویض لباسهایم چکاوک قبل ازدر زدن وارد اتاق شد:بدو بدو خانوم دکترمریض اورژانسی دارید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع ازاتاق خارج شدموچکاوک هم پشت سرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مردمسنی که روی برانکاردمیبردنش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت اتاق عمل هدایتش کردموبه پرستارگفتم بادکترهدایت تماس بگیرند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکترهدایت،دکترمجربی بودکه من بایدچیزهای زیادی ازاویادمیگرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باورود دکترهدایت نفس راحتی کشیدموبعدازعرض ادب به سمت بیماران بخش رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدازاتمام کارم ازبخش خارج شدم که نگاهم متوجه مردی شدکه به سمت اتاق عمل می رفت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جفت چشمانش قهوه ای رنگ بودندوموهای پریشان روی صورتش جان میدادبرای دلبری...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گمانم هم سن وسال خودم باشد24یا25...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چنان مغروق مَنشش شده بودم که تشرهای چکاوک به بازویم را احساس نمیکردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چکاوک:چته دختر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رابادستم تکانی دادموآهسته نجواکردم:چیزی نیست...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میشنوم که چکاوک ازپشت میگوید:توکه راست میگی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به حدی ازکارچندلحظه پیشم شرمساربودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که توان نگریستن خودرانیزنداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ومدام سعی میردم از زیربارفکرکردن به آن موضوع در روم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازسر رشته افکارم پرکشیدسمتش که یکی ازپرستارهابعدازدر زدن وارداتاق شد:لطفاعجله کنیدخانوم دکتر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع ازجایم برخاستموازاناق بیرون رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگرانی درتک تک سلولهای بدنم رخنه کردو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این فکرکه یکی ازانسانهاروی تخت درحال جان باختن باشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وکاری ازدستم برنیاید،خودنیزجان می باختم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باتوقف پرستارایستادم،پرستاربرگشت سمتموگفت:ببینیدخانوم دکتر هرچقدرکه بهشون میگم آرومتراینجابیمارستانه،به خرجشون نمیره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازهم همان خانواده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم غره ای به پرستار کردمو:خانوم محسنی،این مواقع بایدحراستُ خبرکنیدنه منو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحال برگشت گفتم:درضمن این آخرین باری باشه که منواینطوری خبرمیکنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آمدم قدمی بردارم،که صدای فریادش گوش بیمارستان راکر کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم عقبو ازفرط خشمی که هرآن ممکن بودجایش را به فریاددهدگفتم:چه خبره؟(عصبی نگاهم میکردکه دستم رابه سمت درب خروجی گرفتم وادامه دادم):مشکلات خصوصی بیرون ازاینجاحل میشه،اگه زیادپافشاری کنیدمطمئنا توسط حراست خارج میشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چنان نگاهی روانه ام کرد که برای لحظه ای مسخ شدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کت مشکیش راکه به صندل آویخته بودبرداشت وبه سمت مردی که پالتوی سیاهی به تن داشت وبسیار رسمی جلوه میکردرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازشزت عصبانیت حرفهایش را از لابه لای دندانهایش هجی کرد:دوچیزیادت باشه:من نه نازکسی رومیکشم،نه منت کسی رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گمان کردم حتما بعدازرفتنش مردبی نوا سنکوپ میکند...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محوتماشای نمایش بی نظیرشان بودم که صدایم کردند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گویاتلفنم زنگ میخوردو قصداطلاعم راداشتند...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تامن رسیدم تماس قطع شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمه بوداما من که گفته بودم شب کمی دیرترمیروم!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تلفنم رابرداشتمومجددا برقراری تماس را زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به حیاط بیمارستان رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحرفی که عمه زد دمیاد مقابل چشمانم تیره وتارشدونمیدانم درآن تاریکی پایم به کجاگیرکردو کنترلم را ازدست دادم وباسر در حال سقوط به زمین بودم که احساس کردم دربین زمین وهوا معلقم،آری!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معلق بودم دستانم رابه موقع گرفته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رابالا آوردم تا ناجی ام راببینم که بادیدنش چشمانم گردشدند:خوبیدخانوم دکتر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمه هم مدام حالم رامیپرسید:ممنون بابت کمکتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جانم عمه،خوبم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم که کنسل کنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من هنوزآمادگی ندارم...؛من واقعا دلیل اسرارشمارونمیفهمم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من امروزصبح به خودشم گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اصلامگه فرقی میکنه چه امشب چه فرداشب وقتی که جوابم منفیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای بغض آلودی گفتم:همینی که گفتم،ببخشیدمن بایدبرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آنقدرعصبی بودم که نفهمیدم پظت سرم است،درست پشت سرم درنیمکت نشسته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آمدم که بروم،باصدایش متوقف شدم:نمیدونستم دکتراهم دادمیزنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناگهان لبخندی مهمان گوشه لبم شدوگفتم:خب لابد دکترا انسان نیستن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دودستش رابه نشانه تسلیم بالاآوردو:ببخشیدقصدتوهین نداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس عمیقی کشیدموگفتم:مهم نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباسهایم راعوض کردموازبیمارستان خارج شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درپیاده روسنگین قدم برمیداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همیشه ازهوای کاملاتاریک واهمه داشتم،امااین باربخاطراتفاقات درحال وقوع بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من اوراهرگزنخواهم بخشید،هرگز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قدم میزدم وبه آینده شومی که میتوانستم باایمان داشته باشم فکرمیکردم که برای لحظه ای حس کردم ماشینی دنبالم میکند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی شدموبه هوای آنکه ایمان باشدبه سمتش یورش بردم که ناگهان پاهایم میخکوب شدند...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو تا پسر که ارازلی ازسرتاپایشان مشخص بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ابروهایی که مرتب ترازابروهای من بودوشلوارواباس تنگشان وزنجیرهایی که به خودآویزان کرده بودند،از۲۰۶پیاده شدند:برسونیمتون خانوم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده های کریه شان کافی بودتا امشب وتمام بدبختی هایم رایکجابالا بیاورم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک میشدند..اطراف رابراندازکردم پرنده هاهم اعتصاب کرده بودندوچراغهای نزدیک بیمارستان که به علت اتصال روشن وخاموش میشدنداینبارازشانس من نگون بخت همگی خاموشی مطلق گزیده بودند،ازشدت واهمه توان دم بازدم نداشتمونفسهایم روبه شمارش میرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که ناگهان ماشینی همانند شیهه ی اسب ترمزکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازماشین پیاده شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اواینجاچکارمیکرد،گویا امروزقصدداشت ناجی نگون بختی هایم شود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یقه کتش رامرتب کردوریلکس جلو آمد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک شد،نزدیک ترشد وناگهان دست مشت شده اش قاب صورت یکی ازآنان شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگری قصد آوارشدن روی سرش راداشت که باسرچنان ضربه ای به صورتش واردکردکه صدای خُردشدن استخوان های صورتش گوشم راقلقلک داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخودگفتم اگرزنده بماندقطعاضربه مغزی میشود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره یقه کتش رامرتب کردُ باصدایی که زیروبمم رابه رعشه انداخت فریاددکشید:گمشیدآشغالا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تلوتلوخوران ازروی زمین بلندشدندوبه سمت ماشین رفتند،دیگری که قصدکوتاه آمدن نداشت درحالیکه خون گوشه لبش راباانگشتش پاک میکردباترس ولرزگفت:مثلااگه نریم چی میشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

س*ی*ن*ه ستبرکردُباصلابت توأم باخشم گفت:قِیمَت همین امشب پخش میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه بابا باشه گفتم مثلا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بــــــــزن به چــــــــااااااڪ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قلبم درحال انفجاربود،دستم راکه روی قلبم چنبره زده بودبرداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالیکه یقه ی کتش رامرتب میکردآهسته به سمتم آمد،گویا این کارهمیشگیش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درمقابلم زانوزد.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فصل دوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهسته وآسوده پرسید:خوبیدخانوم دکتر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرامشی که درسوالش موج میزدباعث آرامش خاطرم شد:بله خوبم،وبه خاطراینکه باز...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادستش حکم مگوصادرکردوبایک لبخندپاسخم گفت:مهم نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میخوایدکمکتون کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه متوجه موقعیت شدموسریع بلندشدم:نه نه ممنون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانتوام رابه هوای خاکی شدن تکاندمومیخواستم به راهم ادامه دهم که محکم پرسید:کجاخانوم دکتر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تامتوجه نگاه سوالیم شدبرای رفع سوءتفاهم درحالیکه یکی ازچشمانش راریزمیکردوکمی باچاشنی لبخندترکیب میکردگفت:اگه بازمزاحماپیداشون بشن،ازکجامعلوم یکی مثل من پیدامیشه وکمکتون میکنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم نمیخواست ازاودرخواست کمک کنم،به قول معروف چوب خطم پرشده بوداماحرف حساب جواب نداشت وحال موقع لجبازی نبود:پس میشه بگیدچکاربایدبکنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اطمینان گفت:اگه اجازه بدید،من میرسونمتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دررا گشودوخود درجایش نشست،خجالت زده درماشینش نشستم،کمی که ازبیمارستان دورشدیم مودبانه پرسید:میتونم بپرسم خانوم دکترازکدوم طرف بایدبرم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدازگفتن نشانی بی هیچ حرفی راه افتاد،مدتی بعدنزدیک خانه توقف کردوگفت:این میان....من آرتین هستم،آرتین پژوهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسم ادب حکم میکردکه من نیز گویای هویتم شوم:آواهستم،آواشکیبا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آمدم ازماشین پیاده شوم که گفتم:بازم ممنونم بابت کمکتون....یعنی کمکاتون..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری به نشانه ادب تکان داد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازماشین پیاده شدموبه سمت خانه میرفتم که صدایم کرد:درضمن خانوم دکتر...ازاین پس اگه خواستین پیاده برگردیداونم تنها(دوانگشتش رابه پیشانیش زدو):خبرم کنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخواستم زنگ در رابزنم که انگشتم درهواماندومچ دستم به شدت کشیده شد،بازهم همان ترس دروجودم سکنا یافت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این م*ر*ت*ی*ک*ه کی بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فریادخفه ای کشیدو:یالا جواب بده ازماشین کدوم خری پیاده شدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-‌درست خرف بزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دستش رابه پیشانیش زدو:ناراحت میشی؟آره...ناراحت میشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آااااره..(آهسته ادامه دادم):آره ناراحت میشم،خیالت راحت شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم راازحصاردستش بیرون کشیدمورفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمه که متوجه اوضاع آشفته ام بودجلوآمدتاچیزی بپرسدکه مانعش شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عمه بابام کجاس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بالا تواتاقش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت اتاقش میخواستم بروم و این سیاق هرشبم بود،چون تمام وقت کارکردنم مانع ازدیدارحتی گاه به گاهش میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آوا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله عمه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نرودخترم،بزارتنهاباشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چ....چرا،چی....چیزی شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه نه،نترس دخترم،امروزکه قضیه خواستگاری ایمان روگفتم...بهم ریخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگارمیخواسته دختریکی یدونشوتا آخرپیش خودش نگهداره،بزارباخودش کناربیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بمیرم الهے....کناراومدن نمیخوادوقتی جوابم منفیه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آواجان تومطمئنی؟آخه کجای دنیامیخوای پسری مثل ایمان پیداکنی که دیوانه وارعاشقت باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایمان مجنونه عمه،امانه مجنون من..مجنون جنون خودشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به راهرواتاقش که رسیدم ،جلوی دراتاقش ایستادم میخواستم دربزنم وروانه اتاق شوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که چنان با آهنگ غمناکش هم صداشده بودکه صدای غم انگیزش برای یک عمربه هلاکت رسیدنم کافی بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغض گلویش پرچم دارصدایش شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منصرف شدم چون قطعا آن حال وروزش نه برای من دیدنی بودنه برای خودش قابل هضم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من عاشق پدرم بودم ونمیخواستم حتی جرعه ای ازمن دلگیرباشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درازکشیده بودم که افکارم پرکشیدسمتش:یادت باشه من نه منت میکشم،نه ناز...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبیدخانوم دکتر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این میان من آرتین هستم،آرتین پژوهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم راتکان دادم تاهوای این افکارازسرم به در رودامابی فایده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخراودرلابه لای هجوم خاطرات من چه میکند؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طبق روال هرروزآماده رفتن به بیمارستان شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداراشکر،انگارامروزخبری ازعاشق دلخسته ام نیست...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

√شده آیا که نفهمی که چه مرگت شده است؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من دقیقا به همین حال دچارم امروز....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دراتاق مشغول رسیدگی به کارهای عقب افتاده ام بودم که صدایم کردند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به بخش که رسیدم چکاوک بالای سرپدرآرتین بودوخانواده پژوهش نگران نگاهشان متمرکزبیمارشان بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داخل که رفتم بعدازمعاینه وتزریق آمپول وسرم بیرون رفتموازچکاوک خواستم بادکترهدایت هماهنگ شود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم درنگاهش گره خورد:سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهمان ژست مخصوصش لبخندنامحسوسی زدو:وضعیتشون چطوره خانوم دکتر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جای نگرانی نیست،این حالت بیماربعدازعمل عادیه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسی ازروی آسودگی کشیدوتشکرکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحیاط بیمارستان روی نیمکت نشسته بودم که چکاوک بادوآبمیوه دردستش به سمتم آمد:کشتیات غرق شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زدمو:خودم غرق شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میگم آوا....نکنه عاشق شدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حرف مفت نزن چکاوک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس چته تولاکی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امشب میان خواستگاریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چکاوک متعجب پرسید:کیا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایمان وخانوادش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هووووف....مگه ردش نکردی که بره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هزاربار،ولی بی فایدس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب مجنونه دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه فرقی میکنه،مجنون،فرهاد،رامین...وقتی که من نمیخوام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دردبی درمونه آواجون...کاری ازدستمون برنمیاد،مگراینکه امروزجلوهمه بهش جواب منفی بدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک شب بودوعمه مدام تماس میگرفت تا امشب چندساعت زودتربه خانه بروم...مگرمیشودبه زورلیلی بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلانمیروم،نمیروم ومیگویم مرخصی ندادند...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه نه نمیتوانم دروغ بگویم،دروغ گفتن من به پدرم حکم دار را دارد برایم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه من نمیتوانم پدرم راشرمسارکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شب شده بوداماهنوزوقت داشتم ازبیمارستان خارج شدم،میخواستم باتاکسی برگردم که بابنزسفیدش جلویم ترمزکرد:خوبید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله بله خوبم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-طوریتون که نشد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم که خوبم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بازکه خانوم دکتر*ق*صدداشتن پیاده گزکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرام خنده ای کردمو:نه اینطورنیست،میخواستم تاکسی بگیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندمخصوصش رازدو:پس این یعنی امیدی هست خانوم دکتربه حرفم گوش داده باشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همانطور وسط خیابان مشغول صحبت کردن بودیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آن روزهاچه میدانستم که آن دوچشم قهوه ای روزی خلاصه میشوددرتمام دارایی ام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناگهان باصدای بوق اتومبیل هامتوجه قضیه شدیموآرتین سریع ماشین رابه کنارخیابان هدایت کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درهمین آن بودکه شدآنچه نبایدمیشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایمان ازراه رسیدباکت وشلوارسیاهی که مطمئن بودم برای امشب آماده شده است

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پریشان بودوخیره مارامی نگریست،دردل خدایم راصدامیکردم مبادآبروریزی کند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوآمدوجلوتر....کف زد:باریکلاااا،پس این همون یابویی بودکه به خاطرش منومثل تفاله پس زدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خجالت زدگی هایم به قطره های عرقی مبدل شده بودکه میتوانستندهرآن مرادرخودغرق کنند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مقابل آرتین ایستادودست اسیرش راروی صورت آرتین آزادمیکردکه آرتین مچ دستش رامحکم درهواگرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خجالت نمیکشی مردک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توقع داشتم آرتین جواب حمله اش رابدهدولی تکانی به خوددادویقه ی کتش رامرتب کردوبسیارمودبانه سوال کرد:شما؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من نامزدشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناخودآگاه ازدهنم پرید:‌نه اینطورنیست مافقط همسایه ایم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایمان که کم مانده بودسکته ناقص بزند،بازبانی که ازشدت خشم تپق میزدگفت:آ.....آوا....م....ما...ه....هم...سایه ایم.....فقط؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غیرازاینه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایمان سمتم آمدومیخواست به زورسوارماشینش بکند...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شنیدن آوای صدایش کافی بودکه مرادرمقابل یک عمرسختی های زندگی بیمه کند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالاکجا با این عجله،شازده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببین بچه مایه دارخونتو رو آب نساز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ساختمواین شدحال وروزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشنیدن این حرفش شبیه آدمی شدم که باآب یخ ازخواب بیدارش کرده باشند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالیکه جلوی سرازیرشدن اشکهایم میشدم گفتم:بروکنارمیخوام پیاده شم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فریادکشید:تامن نخوام هیچ جانمیری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکهایم اینباربی اجازه سرازیرشدندودستگیره در راگرفتم وبه بیرون هل دادم که ایمان کمی عقب گردکردوسریع پیاده شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالیکه اشکهای روان صورتم رازدودم روبه آرتین گفتم:میشه منوبرسونید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درنگاهش نگرانی موج میزداماترحم نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبازمثل یک جنتلمن پاسخم داد:باکمال میل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه اینکه ازروجنازه من ردشی که بزارم باکسی که هیچ صنمی باهاش نداری قدم به قدم شی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم معطوف نگهبان جلوی بیمارستان شدکه چشم ازمابرنمی داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی گفتم:بسه دیگه آبروریزی نکن اینجامحل کارمنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موقع رفتن برگشتموگفتم:درضمن،فراموش نکن که من باتوهم صنمی ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای بغض آلودش را ازپشت سرم شنیدم که باصدای بلندی گفت:نترسم که بادیگری خوکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توبامن چه کردی که بااوکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای هزارمین باربغضم راقورت دادمـوسوارماشین شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درتمام طول راه نگاهش معطوف صورت خیسم بودومن متنفرازاین همه ضعفم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دردلمـهزاربارلعنت فرستادم به روزی که ایمان را شناختم...یک مجنون تمام عیار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عاقبت طاقت نیاوردوخودسکوت راشکست:بهترید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رابه نشانه مثبت تکاندادموگفتم:میشه کمی جلوترنگهدارید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دلیل؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به قدرکافی مزاحمت ایجادکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب اگه راستشوبخوایداون بحث به خاطروجودمن پیش اومدوتواون مسئله شخصی اونی که مزاحم بودمن بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این همه تواضع برای چه بود؟نمیدانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادامه داد:اگرم که دیدیدمداخله نکردم به خاطراین بودکه متوجه صمیمیت بینتون شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناراحت گفتم: گفتم که هیچی بین مانیست....مافقط...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اجازه ادامه ندادوگفت:قصددخالت درمسائل شخصی رو ندارم خواستم بگم که فک نکنیدبچه مایه دارا غیرت ندارن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که اجازه ندادبیشترازخودم وایمان بگویم باعث دلگرمیم شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناگهان باصدای تصادف ماشین بایک جسم،ترمزکردوازماشین پیاده شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیاده نشدم تاخودش بیایدولی خبری نشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازماشین پیاده شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اینکه بادستانش جلوی صورتش ضرب گرفته بوداما انگارمتوجه حضورم شده بودکه گفت:میتونید کمکش کنید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرام آرام جلورفتم بادیدن صحنه دلخراش مقابلم جانم به لب آمد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گربه ی کوچک سفیدرنگی که درخون غلط میزد،چنان اندوهگین بودکه باورکردنش دشواربود،انگارکه نه انگارهمان مردیست که تک نگاهش کافیست تا انسان تافرسنگهامیخکوب شود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باتأسف گفتم:‌متاسفم ولی من که دامپزشکی نخوندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا این راگفتم گربه رادرآغوش کشیدوسوارماشین شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مدتی بعدجلوی یک دامپزشکی نگه داشتوباگربه پیاده شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی بعدبالبخندپرانرژی صورتش برگشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گربه رادستم دادوگفت:عذرمیخوام ولی توان دیدن جان کندن موجودی راندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درهمین حین بودکه یادایمان افتادم،یکروزباهم بیرون رفته بودیم که یبایک سگ تصادف کرد،هرچقدرالتماسش کردم که کمکش بکندتنهاجوابی که داداین بود:این موجودات برای اینگونه جان کندن ها آفریده شده اند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک خانه نگه داشت،موقع پیاده شدن گفتم:ممنون ناجی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-‌ناجی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدموازماشین پیاده شدم...من امشب به این باور رسیده بودم که اونه تنهاناجی من بلکه ناجی موجودی شدکه درحال جان باختن بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حقا که کارهایش قابل ستایش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متوجه بودم تاقبل ازاینکه من به خانه نروم حرکت نمیکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخواستم زنگ دررا بزنم که صدای بلندپدرم ازخانه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وجودم رابه هراس واداشت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"فصل سوم"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میکشمش اگه بخوادبا آبروی من بازی کنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مقصودش که بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سختی انگشتم را به سمت زنگ درهدایت کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترس وهراس آنقدربروجودم م*س*تولی شده بودکه نواخته شدن زنگ در برایم سمفونی مرگ را اجراکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمه نگران در راباز کرد،نمیدانم باچشمانش سعی درگفتن چه چیزی داشت،امادیگرمطمئن شده بودم اتفاقات بدی در راه است

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدرم بادیدنم چنان نگاهی روانه ام کردکه دستانم خودبه خودشروع به لرزیدن کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجابودی تاحالا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا اینگونه مرامینگریست؟من با این پدرونگاه ها بس غریبه بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فریادکشید:کری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دا.....داشتم....م...میوم..مدم...خو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چنان فریادی سرم کشیدکه جفت چشمانم سیاهی رفت وخوردم به میزپشت سرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمه که متوجه وضعیتم شد:بسه دیگه،شایدداره راست میگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمتم حمله ورشدکه عمه سریع سپربلایم شد،عمه راکنار زدومرابراندازکرد:گوشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمانم ازتعجب کم مانده بودازحدقه دربیایند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه گفت؟تلفنم رامیخواست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگرمن بچه مدرسه ای بودم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرانمیخواهدباورکندکه من با آن دوران کلی فاصله گرفته ام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیکم شدومحتوای کیفم را روانه زمین کردودرآنی تلفنم راهزارتکه کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمه به سختی مرا به سمت اتاقم هدایت کرد:چکارکردی دختر،توکه نابودمون کردی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغضهایم تبدیل به اشک های روان روی صورتم شدند:مگه من چیکارکردم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این پسره کیه که ایمانوبه خاطرش ول کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پسر؟کدوم پسر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-انکارنکن دخترم،ایمان خودش میگفت باپسره دیدتتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایمان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفته بودم که شب باخونوادش میان خواستگاریت،وقتی اومدنودیدن نیستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایمان گفت خودش میاددنبالت،وقتیم که تنهابرگشت،پدرت سراغتوگرفت که گفت بایه بچه مایه داری و دیگه ایمانونمیخوای وبعدسوارماشینش شدی ورفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی هم که دیربرگشتی خونه،پدرت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگارحرفهایش تبدیل به موریانه هایی شده بودندتا تاروپودم رابجوندونابودم کنند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازاشکهایم صورتم راشستند،همیشه همینگونه بودم وقتی که نمیتوانستم درستی ادعایم راثابت کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکهایم مجال سحن نمیدادند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما اینبارتیرخلاص زدم به ضعفهایموگفتم:عمه‌؛به ارواح خاک مامانم دارم راست میگم،اون پسر..پسرِیکی ازبیمارای منه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امشبم چندساعتی زودترمیخواستم برگردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که اتفاقی جلوبیمارستان دیدمشوازم تشکرکرد،که تیمان ازراه رسیدوآبروریزی کرد...منم چاره ای نداشتموسریع(نمیدانم ستایشش چه به حالم آوردکه اسمش را ازاعماق وجودم هجی کردم):ازآرتین درخواست کمک کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمه متعجب پرسید:آرتین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آ....آره خب اسمش آرتینه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمه موقع رفتن دستی به بازویم زدو:امیدوارم همینطورکه میگی باشه دخترم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخر خدای من چراکسی باورم نمیکند؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمانم ثابت ماندندروی چهره زنی که معصومیت ازچشمانش میبارید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادرم،فرشته زمینی هردختری...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عکسش رادرآغوش گرفتمومانندهردختردیگری درآغوش عکسش زارزدم:زودترکم گفتی مادرم،زود....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازهم صبح زودبه هوای رفتن به بیمارستان آماده شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که چشمان غضب آلودش مقابلم ظاهرشد:کجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-‌خب بیمارستان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لازم نکرده بری،بروبالاتواتاقت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قصدتنبیهم راداشت یاشکنجه ام را برای گ*ن*ا*ه نکرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرانمیشناختمش؟این آن پدردلسوزمن نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه کرد بازندگیم ایمان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی بابامن کاردارم،نرم اخراجم میکنن،لااقل گوشیموبدیدزنگ بزنم مرخصی بگیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمانم دوباره بترانی شدندوبی توجه به من ازخانه بیرون رفت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی کیفم رامحکم به زمین کوبیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عمه برای خریدبه بیرون رفته بودومن درخانه تنهابودم،البته اگرغم هایم رافاکتورمیگرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مدتی بعدزنگ خانه به صدا درآمدو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که در راباز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتی دیدنش ازغصه هایم کاست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آوا؟آواجونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم ب*غ*لش کردموگره بغض گشودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چکاوک نیزکه بامن هماهنگ شده بودوگریه میکردمیان هق هقم اشکهایم راپاک کردوصورتم رادرحصاردستانش درآورد:بسه دیگه عزیزدلم کشتی خودتو،زنگ میزدم جواب نمیدادی،بیمارستانم که نیومدی،نگرانت شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس عمیقی کشیدمواشکهایم راپاک کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آواااا؟این پسره هس پژوهش؟امروزمدام سراغتومیگرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متعجب نگاهش کردم که ادامه داد:آوا انگاراین پسره بهت علاقه مندشده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سوگل

    00

    مزخرف ترررررین

    ۶ ماه پیش
  • ؟؟؟

    00

    افتضاح معلوم نیس کی به کیه اخرش هم سرسری رد کرد اخه کدوم ادمی با کسی که خیانت کرده و طلاق هم گرفته دباره بدون هیچ بخششی ازدواج میکنه به نظرم شخصیت اصلی داستان دیوونه بود

    ۱۱ ماه پیش
  • هلیا

    10

    افتضاح

    ۱ سال پیش
  • فربد

    01

    خوب و سرگرم کننده..............

    ۲ سال پیش
  • دکتر آینده

    10

    افتضاح بود

    ۲ سال پیش
  • یاسی

    ۱۹ ساله 00

    مزخرف ترین رمانی بود که خوندم اصلا سروته نداشت نخونید بهتره😕

    ۳ سال پیش
  • فاطی

    ۱۴ ساله 00

    رمان خوبی بود ولی آوا نباید باده رو قبول می کرد باید می رفت با یکی دیگه ازدواج می کرد

    ۳ سال پیش
  • فاطمه

    ۱۵ ساله 30

    یعنی به مولا چرت ترین رمانی هسه که تا حالا خوندم افتضاح بی افتضاح اصلا یه مرتبه چه واوی که جارش زٰ آرتین آرتین مگه اینا طلاق نگرفته بیدن

    ۳ سال پیش
  • ۰۰

    ۰۰ ساله 11

    کشکی بدرد نخور افتضاح

    ۳ سال پیش
  • جانان

    ۱۵ ساله 10

    من که تا وسطاش خوندم ولی اگه کتابی نبود بهتر بود 😐

    ۴ سال پیش
  • ناز

    ۱۴ ساله 21

    رمان جذابی بود قلم قوی داشت ولی چون سرسری گذشته بود نمیتونستی حس و حالشو درک کنی نویسنده واقعا قلم زیبایی داشتند فقط باید با جزئیات تر مینوشتند داستان متفاوتی بود من پسندیدم

    ۴ سال پیش
  • ℳムЯɨ

    31

    کی خونده بگه خوبه یابد

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.