رمان تلنگر سیاه به قلم ریحانه محرابی
یه گروه دانشجو با دلایلی مختلف وارد یه خونه میشن که بر اساس یه شایعه پا گرفته . خونه ایی که فقط و فقط قربانی میخواد و چی بهتر از یک گروه هفت نفره ؟
ژانر : ترسناک
تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۴۶ دقیقه
تعداد صفحات : 382
ژانر : ترسناک
خلاصه رمان :
یه گروه دانشجو با دلایلی مختلف وارد یه خونه میشن که بر اساس یه شایعه پا گرفته . خونه ایی که فقط و فقط قربانی میخواد و چی بهتر از یک گروه هفت نفره ؟
ادامه رمان:
نگاهم رو به مسئول خوابگاه انداختم و از بی تفاوتیش خونم به جوش اومد .
دستام رو مشت کردم و دوباره بهش خیره شدم .
وقتی نگاهم رو دید نفسش رو پر حرص به بیرون فرستاد و گفت :
اخه دختر جان . من بهت چی بگم ؟ به چه زبونی باهات حرف بزنم ؟
ابرویی بالا انداختم و مثل لحن خودش گفتم :
اخه پدر جان من بهت چی بگم ؟ با چه زبونی بگم که خونه ندارم .
از روی صندلی چرم مشکی رنگش بلند شد و گفت :
منم صد و ده بار بهت گفتم که خوابگاه ها پر شده . برو یه خوابگاه ازاد .
اخمام رو توی هم کردم و گفتم :
اخه من اگه پول داشتم که نمی یومدم شهرستان . همون دانشگاه ازاد تو شهرمون درسم رو میخونم .
بهم نزدیک شد و در حالی که دستش تو یک متریم بود به سمت در خروجی هدایتم کرد و گفت :
دختر جان . فعلا اتاق خالی نداریم . شماره ات رو به منشی بده اگه اتاق خالی شد بهت زنگ می زنه که بیای .
درحالی که از اتاق بیرون می رفتم با لحن مظلومی گفتم :
خب من الان چیکار کنم ؟ جایی برای موندن ندارم .
سری به معنای تاسف تکون داد و گفت :
والا نمی دونم . برو تو محوطه ی دانشگاه ببین کسی همخونه نمیخواد ؟.
با شونه هایی که خمیده شده بودن , از اتاق بیرون زدم .
حس می کردم که همه دارن بهم پوزخند میزنن. چه منشی چادری نشسته تو دفتر چه دیوارای کرم رنگ اتاق . همه بهم پوزخند میزدن .
با حالی نزار شماره تماسم رو برای منشی گ
دیکته کردم .
و از دفتر کذایی دانشگاه بیرون زدم .
قدمام روی زمین کشیده می شد و حال راه رفتن رو نداشتم.
کم نبود این اتفاق .
من فقط بخاطر اینکه یه سقفی بالای سرم باشه درس خوندم . بخاطر خوابگاه .
حالا چی شد ؟
تو یه شهر غریب بدون اینکه خونه داشته باشم در حال قدم زدنم .
گوشی نوکیا ساده ام رو از تو جیبم بیرون کشیدم و شماره ی خونه ی سالمندان رو گرفتم.
بعد از دو بوق ازاد صدای خانم سمیعی رو شنیدم .
_خانه ی سالمندان ... بفرمایید؟
بغضم رو قورت دادم و گفتم :
سلام خانم سمیعی . شبنمم.
لحنش متعجب و هیجان زده شد و گفت :
واای شبنم تو کجایی ؟جاگیر شدی ؟
پوزخندی زدم و گفتم : اره . خیلی جام خوبه . فقط نگران مامانم حالش چطوره ؟
_اونم خوبه ولی خیلی بی قراری می کنه . همش داره با خودش حرف میزنه و اسم پدرت رو زمزمه می کنه .
اروم در حالی که از کنار حلقه ی دانشجویی رد می شدم ,
لعنتی به پدرم فرستادم .
اگه اون ولمون نمی کرد من الان اینجا و مامانم تو خونه ی سالمندان نبودیم .
خواستم جواب خانم سمیعی رو بدم که اتفاقی صدای یکی از دانشجو ها رو شنیدم .
(حالا مجانیه ؟)
طبیعتاا هر ایرانی روی کلمه ی (مجانی) حساسه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای همین با خانم سمیعی خداحافظی کردم و قاطی جمعشون شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداهی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هیجان وارد جمع دانشجو های ترم اولی شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه می دونستن یکی از کسایی که مسخره اشون می کنه خود منم مطمئنم برخوردشون انقدر بی تفاوت نبود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه چند نفر تنه زدم و وارد جمع شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به پسرک قد کوتاه تپل انداختم . شبیه کوالا بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتک خنده ی کوتاهی کردم و سرم رو به پایین گرفتم و به حرفاشون گوش کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_درست نزدیک دانشکده ی هنر. یه خونه ی قدیمی هست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرنگ ساختمون سفید ماته و پنجره های چهارچوبی تیره داره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجعبه ی پست قهوه ایی رنگ روبه روی خونه جایگاه جغد های شومه و سطل اشغال طوسی رنگ کنار خونه لونه ی گربه های سیاهه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده وسط حرفش پریدم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبچه چند تا فیلم ترسناک رو باهم مخلوط کردی و داری اینارو میگی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخه مگه تو شهر جغد هست ؟ در عرض دو ثانیه رنگ پوستش قرمز رنگ شد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهی تو پسرر. اگه باور نمی کنی خودت برو ببین .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا من کار بدی می کنم که دارم یه شانس بزرگ رو بهتون معرفی می کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به قد کوتاهش که به زور تا سینه ام می رسید کردم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخه یه خونه ی خرابه چه شانسی میتونه داشته باشه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره به حالت خونسردش برگشت و به وسط جمع اومد و با صدایی که زیر شده بود گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینکه هرکس بتونه یک ماه تو اون خونه دووم بیاره به ثروت عظیمی دست پیدا می کنه . جوری که حتی نوه های بچه هاشم تو رفاه و ارامش باشن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای ظریف یه دختر رو شنیدم که گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه اون خونه چی داره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسرک کوتاه قد به سمتش برگشت و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوال خوبی بود بگو اون خونه چی نداره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجن و روح و .. هر چیزی که فکرش رو بکنین .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به دخترک که رنگش پریده بود , انداختم و درحالی که مخاطبم با پسر کوتاه قد ترم اولی بود , گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا تو این اطلاعات رو از کجا اوردی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصحرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی محوطه دانشگاه روی نیمکت نشستم ."و برگشت به اون خونه کذایی"مثل همیشه ذهنمو درگیر خودش کرد.بازم باید برگردم پیش زندان بانم .چه جالب!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندان بانی که کل زندگیمو نابود کردو من بازم پیشش برمیگردم که بازم نابودم کنه.هه البته اگه چیزی ازم مونده باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irممکنه روزی از دستش خلاص شم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاش راهی بود!!اما واسه منی که نه پول دارم نه سرپناه هیچ راهی نیست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم مثل همیشه با کلمه بیخیال بالاخره تموم میشه ذهنمو ظاهرا ازاد کردم"و به صدای دانشجوای خندون اطرافم گوش سپردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اون خونه پر اشباحه تاحالا کسی از اونجا زنده بیرون نیومده!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اون روحا متعلق به قبرستون پشت خونس واقعا وحشتناکه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره ولی پول خوبیم توشه.!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_درسته ولی کی حاضر میشه بخاطر کلی پول جونشو به خطر بندازه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دقیقا چیزی بود که من میخواستم یجا واسه زندگی و دوری از زندان بان مغرورم.به سرعت از جام بلند شدم و وارد جمعشون شدم .سوالی که ذهمنو درگیر کرده بود پرسیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حالا مجانیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهمشون سمت من برگشت ویکی از دخترا جواب داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره مجانیه.چطور ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه صورت دختری که تازه وارد جمع شده بود خیره شدم چشمای معصومی داشت امیدوارم همیشه همینطور بمونه.درهمون حال گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ممنون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بدون جواب دادن به سوالش ازشون دور شدم و راه خونه رو درپیش گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصحرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی کشیدم و به در اتاقش ضربه ارومی زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاریا_بیا تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرو باز کردم و داخل شدم .پشت میز کارش نشسته بود و نقشه های شرکتشو میکشید. حالت صورتش اروم بود .خدارو شکر انگار بخت باهام یاره که اخم نداره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میتونم باهات حرف بزنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاریا-شروع کن.فقط مختصرو مفید باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دارم از اینجا میرم.!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرشو از روی نقشهاش بلند کردوچشماشو ریز در همون حال پرسید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاریا_کجا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقضیه خونه رو به صورت خلاصه براش تعریف کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالت صورتش متفکر شد و پرسید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاریا_چرا میخوای بری ؟؟توکه هر چی بخوای داری!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه انگارنمیدونه مشکل من این خونه نیست افرادشه.!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میخوام روی پای خودم وایسم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاریا_اگه تو اون خونه اتفاقی برات بیفته چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خرافاتی نبودی؟؟!در ضمن نکه تو از مردن من ناراحت میشی .!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاریا_هنوزم نیستم .منظورم ادمای خراب بود.و نه تنها مرگت ناراحت نمیشم بلکه خیلیم خوشحال میشم زمین از وجود موجود دردسر سازی مثل تو پاک میشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی برای ناراحت شدن از حرفش نداشتم فعلا تنها هدفم رفتن از این خونه بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس جای حرفی نمیمونه عصر راه میفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم که برم که صداش مانعم شد.:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاریا_صحرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر به صورتش چشم دوختم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاریا_وای به حالت اگه بفهمم جز اون خونه جای دیگه ای رفتی.حتی اگه قراره بمیری باید تو اون خونه باشی "و تحت هیچ شرایطی از اونجا بیرون نیای "غیر از اینو انجام بدی روزگارتو سیاه میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه منو بگو انتظار داشتم بگه مراقب باش .چه تفکر واهیی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو در تایید حرفش تکون دادم و برای جمع کردن وسایلم به سمت اتاقم راه افتادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساورا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به بطری که سرش سمت امیر و تهش سمت من بود انداختم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حقیقت یا جراعت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر به حالت نمایشی اب دهنشو قورت داد و با صدای ضعیفی گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_خدایا خودمو به تو میسپارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو جواب داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_جراعت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی بهش انداختم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فعلا صبر کن باهات کاردارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بعد بطری رو دوباره چرخوندم .سرش به سمت ارمان و تهش به سمت من بود :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حقیقت یا جراعت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارمان_داداش دفعه قبل گفتم حقیقت ابرو برام نذاشتی پس جراعت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irی نگاه خبیث به ارمان و امیر انداختم ک دوتاشون همزمان گفتن :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر و آرمان_یا خداااااا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند بدجنسی زدمو گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بلند شین همو ب*ب*و*س*ی*ن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خنده جمع با داد امیر و ارمان که منو نفرین میکردن قاطی شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_ایشالله زن 30سال از خودت بزرگتر گیرت میاد.!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارمان _ایشالله میری زیر کامیون .!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر _کاش یه جن تسخیرت کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو جفتشون ساکت شدن و سراشون سمت هم چرخید ی نگاه مرموز به هم انداختنو لبخند زدند.سریع همو با قیافه های چندش ب*و*س*ی*د*ن و اومدن نشستن و زل زدن به من!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هاااان؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر دوشون با ی لبخند مرموز گفتن هیچی و بطری رو تند تند میچرخوندن عجیب اینجا بود که از همه چیزای راحت میخواستن .که بطری سمت من افتاد.یهو امیر داد زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر -اینههههههههه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب نگاش کردم که گفت :حقیقت یا جرعت؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس منتظر انتقام بوده.!!پوزخندی زدم و مثل همیشه گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ جرعت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_درمورد خونه متروکه پایین دانشگاه که شنیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع فهمیدم چی ازم میخواد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره شنیدم و باید بگم اصلا حوصله این بچه بازیا روندارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نکنه میترسی؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساورا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هه ترس ی چیزی بگو بگنجه.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارمان جای امیرجواب داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارمان_میدونیم نمیترسی با کارای قبلیت بهمون ثابت کردی ولی ما ازت میخوایم بری تو اون خونه.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسامان یکی از بچهای جمع گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسامان _نظرتونو عوض کنین اونجا خیلی خطرناکه تا حالا کسی از اونجا زنده بیرون نیومده. جسد خیلیا رو تیکه تیکه اطراف خونه پیدا کردن.شما که نمیخواین اتفاقی برای ساورا بیفته ؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_اگه ساورا نمیخواد بره مشکلی نیست فقط بایدجلوی جمع از ما معذرت خواهی کنه و بگه که ترسیده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی به چرتو پرتای مزخرفشون زدمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_محاله .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_پس برو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دقیقا همیین کارو میکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر_خوبه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم که برم که ارمانم همزمان با من بلند شد وگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارمان_ساورا جدا میخوای بری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تا دیدی من حرفی بزنم بعد بزنم زیرش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارمان_داداش منو امیر فقط میخواستیم معذرت بخوای لطفا نرو.خطرناکه!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هه پس هنوز منو نشناختی خطر واسه من بی معنیه!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو در حالی که به سمت در میرفتم ادامه دادم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_همینطور معذرت خواهی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامیر _ارمان بزار بره چیزیه ک خودش میخواد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دقیقا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو ازشون فاصله گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیش به سوی خانه متروکه و...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساهی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشین شد وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنواز_سلام عشقم خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر همون حال سمتم خم شد و گونمو ب*و*س*ی*د.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زدم و در جوابش به گرمی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام نفسم الان که تو رو که دیدم عالیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب کجا بریم گلم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنواز _اوم بریم پارک؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه بریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنواز_ساهی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جانم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنواز_میخوام درمورد یه موضوع مهم باهات صحبت کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چه موضوع مهمیه که ذهن خانومم رو درگیر کرده ؟.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنواز_اینجا نه تو پارک درموردش حرف میزنیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرسیدیم به پارک ماشینو پارک کردم و به سمت نیمکت همیشگیمون نشستیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب گلم درمورد چی میخواستی حرف بزنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنواز_خب ...خب ...درمورد خونه پایین دانشکده شنیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره گلم چطور؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنواز_میخوام برم اونجا.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irی لحظه فراموش کردم کجایم و داد زدم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چیییی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنواز درحالی که دستاشو تکون میداد گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنواز_هیس هیس زشته.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به دورو اطرافم انداختم و با صدای اروم تری گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو غلط میکنی.!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دلنواز_ساهی تو رو خدا خواهش میکنم من میخوام برم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساهی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دلنواز در حالی که چشماش پر اشک شده بود جواب داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنواز_از اینکه همش بهم بگن پخمه خسته شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدای من این دختر جقدر مظلومه .سرشو تو بغلم گرفتمو گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عزیزم کی همچین غلطی کرده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنواز در حالی که گریه میکرد جواب داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنواز_ همه بهم میگن پخمه"گیج"دست و پاجلفتی "ترسو خسته شدم از بس اینارو شنیدم میخوام به همه ثابت کنم منم میتونم شجاع باشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم حال و هواشو عوض کنم دیدن ناراحتیش برام سخت بود واسه همین با ی لحن کوچه بازاری گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اسم بده جنازه تحویل بگیر خودم دهنشونو جر میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوسط گریهاش خندید و مشتی به بازوم زد که با اه و ناله نمایشی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ایی دستم شکست خانوم شما که خودت ی پا هرکولی بزن دهنشو اسفالت کن نیازی به مانداری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنواز_عه ساهی اذیت نکن دارم جدی حرف میزنم من میخوام برم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنخیر این خانوم کوچولو جدیه پس منم با ی لحن جدی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به نظرت این حرفا ارزش به خطر انداختن جونتو داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره ترجیح میدم بمیرم ولی تا اخر عمر اسم پخمه روم نباشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم کردم و با لحن عصبانی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بار اخرت باشه که درمورد مرگ و رفتن به این خونه مسخره حرف میزنی.فهمیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزد زیر گریه و با هق هق گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باشه باشه درمورد مرگ حرف نمیزنم ولی تو رو خدا بزارم برم .خواهش میکنم تو حال منو درک نمیکنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاجازه حرف دیگه ای رو بهش ندادم و از جا بلند شدم همزان بهش گفتم :بلند شو میرسونمت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوابی نداد و باهق هق سمت ماشین راه افتاد منم پشت سرش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحال نگاه کردن بهش بودم دختر کوچولوی ناز اخه من چطوری میتونم بهش اجازه بدم به اون خونه بره؟؟وقتی تموم زندگیمه ؟؟اگه اتفاقی براش بیفته من میمیرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشین شدم و راه افتادم .از گوشه چشم بهش نگاه کردم هنوزم داشت گریه میکرد.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخه مگه چقدر اشک داره ک دست بردارم نیست لعنتی اشکاش اتیشم میزنن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاره همینه چرا زود تر به ذهنم نرسید.!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دلنواز ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای اشکی به صورتم زل زد وگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنواز_جانم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلعنت به این اشکا و صدای لرزون که قلبمو به درد میاره.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_میزارم بری ولی با ی شرط؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلنوازسریع اشکاشو پاک کرد و با خوشحال گفت:چی هر چی باشه قبوله.!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساهی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستام فرمون رو فشردم و گفتم : اینکه منم باهات میام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهنش از تعجب باز مونده بود و قدرت حرف زدن نداشت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی خواستم ماشین رو روشن کنم ، به خودش اومد و گفت : اصلا امکان نداره . من این شرط رو قبول نمی کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرویی بالا انداختم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس به نفع من میشه . چون منم نمیزارم تنهایی جایی بری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوست سفید صورتش با حرفم قرمز شد و با چشمای اتیشی درحالی که چادرش رو درست می کرد ، گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخه ساهی . اونجا خطرناکه.نمیخوام تورو از دست بدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا حالا گفته بودم که چقدر دلم ه*و*س به اغوش کشیدن این. دختر کوچولو رو داره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگفته بودم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عشق نگاهی به چشمای سرخ شده اش انداختم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس چطوری ازم میخوای نسبت به خطرهایی که اونجا داره بی تفاوت باشم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بغض سرش رو برگردوند و چیزی نگفت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین رو روشن کردم و تا رسیدن به خونشون به این فکر کردم که مگه امکانش هست بزارم این دختر کوچولو تنها بره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم دختری که از شدت ظرافت و زیبایی درست شبیه عروسکای خاصه که یه برچسب بزرگ (دست نزنید شکستنیه ) روش خودنمایی می کنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین رومقابل خونشون متوقف کردم و با گفتن :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه مامان بابا سلام برسون یه روز قبل اینکه به اون خونه نقل مکان کنیم . به من خبر بده تا وسایلام رو جمع کنم .پرونده ی صحبتامون رو بستم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحالی که از ماشین پیاده می شد گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقراره پس فردا همه نقل مکان کنیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشت از ماشین دور می شد که بلند گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه چند نفریم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش رو به سمتم برگردوند و گفت : هفت نفر .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوگل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای در اتاق، نگاهم رو از کتاب مقابلم گرفتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین روزا مضمون همه ی کتابام جن و چیزای ترسناک شده . اخه مگه امکان داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه مامان و بابا که با یک لبخند نگران تو چهار چوب در ایستاده بودن ، خیره شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبایدم نگران می شدن . من به طرز کاملا احمقانه ایی داشتم پا تو راهی میزاشتم که اخرش نا مشخص بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پشت میز مطالعه ام بیرون اومدم و به سمتشون رفتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یه لبخند اطمینان بخش بهشون نزدیک شدم و گفتم :چی شده ؟ چرا انقدر نگرانید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان فقط بغض کرد و روش رو برگردوند . به بابا خیره شدم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشما بگین چی شده !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا نگاهی به کتاب توی دستم کرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوگل تا الان با همه ی کارات موافق بودیم . چون با دلیل و مدرک انجامشون می دادی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفش رو که قطع کرد با کنجکاوی ذاتیم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی چی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به مامانم انداخت و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین کارت یعنی رفتن به اون خونه ی کذایی اشتباه ترین کار ممکنه . نمیبینی حال و روز من و مامانت رو ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمام رو توی هم کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی از نظر من کارم خیلی درسته .یعنی چی ؟ یه جامعه داریم از وجود اون خونه عذاب می کشیم . حتی جرات نداریم خرابش کنیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا کی میخوایم با ترس به اون خونه خیره بشیم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن باااید .باید اثباتش کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با بغض و تعجب گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخه توی دانشجو چی رو میخوای اثبات کنی !؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکتابم رو روی تخت انداختم و در همون حالم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینکه هیچ موجود و یا اتفاق غیر باور کردنی ایی تو اون خونه وجود نداره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان خواست چیزی بگه که بابا نذاشت و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی خب .ولی قول بده مواظب خودت باشی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا کی میری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری با لبخند تکون دادم وگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس فردا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با ترس گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا چند نفرید ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستام رو مشت کردم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمی دونم تا حد هفت نفر .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداهی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنتظر جواب سوالم بودم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگویا بقیه ام همین سوال رو داشتن .چون از همهمه ها کم شده بود و همه به پسرک ترم اول کمی چاق خیره شده بودن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا بفهمن این اطلاعات رو از کجا اورده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسرک چرخی بین جمع بیست نفرمون زد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسال.. گروهی از دانشجوهای پزشکی برای پیدا کردن واقعیت وارد این خونه شدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه به خودشون و علمشون اطمینان داشتن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از یک ماه از اون گروه فقط...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفش رو که رها کرد ، همه با اعتراض حرفایی شبیه :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط چی ؟ چی شد ؟ لالی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمسخره و اینطور چیز ها رو گفتن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین مکث کوتاه برای بالاتر رفتن ادرنالین خون من همیشه هیجانی کافی بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس نفس میزدم و منتظر باقی صحبتاش موندم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط یک نفر از اون گروه زنده بیرون اومد که ای کااش نمیومد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب بلند با نفس نفس گفتم چرا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش رو به طرفین چرخوند و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطی یه اتفاق نا معلوم . دانشجوی پسرترم چهارم پزشکی .. دو جنسه میشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی.. یه جورایی بالا خونش رو اجاره داده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب گفتم : الان کجاست ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی نافذ بهم انداخت و گفت : تیمارستان .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکسی حرف نمیزد و همه سکوت کرده بودن . تنها صدایی که شنیده می شد ، صدای خش خش جاروی چوبی ، رفتگر بود که درحال جارو زدن زمین بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به پسر کوتاه قد انداختم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکی باید به اون خونه رفت ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس فردا . درست هفتم ماه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کنجکاوی گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون گروه دانشجو.. اون گروه چند نفر بودن ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هفت نفر .شماام باید هفت نفر باشین .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصحرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام گوشه گوشه اتاقم میچرخید همه چی رو تو ذهنم سپردم .ازاتاق بیرون اومدم و در حالی که چمدونمو دنبال خودم میکشیدم به سمت نشیمن رفتم . هه خانوادمو حتی تظاهر به نگرانیم نمیکنن .چه خانواده خوبی!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان:عه صحرا هنوز اینجایی؟؟!!!1 فک کردم رفتی!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصحرا:نهایت توجهتونو میرسونه .!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان :بسه بسه دیریت میشه زود برو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه مادر مشتاقی واسه ندیدن من.!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصحرا:مراقب خودتون باشین خداحافظ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان:باشه توم همینطور.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی نگفت مراقب خودت باش!!! . اهی از سر حسرت کشیدم و به سمت خروجی راه افتادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخبری از زندان با مغرورم نبود.لابد تحمل دیدنمم واسه روز اخر نداشته.!!!مگه من چ بلایی سرشون اوردم که تا این حد ازم متنفرن؟؟!!!!جز اینکه دخترمو این خانواده پسر دوست.!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار تاکسی که منتظرم بود شدم وادرسو دادم .راننده مسن باتعجب نگام میکرد و با لحن پر تعجب تری پرسید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراننده:ببخشید دخترم ادرسو درست دادی؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصحرا:بله چطور؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراننده سرشو به معنای هیچی تکون داد و راه افتاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمامو بستم و سعی ردم کمی ارامش توی زندگی پر هیاهویم پیدا کنم.چ کار سختی!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای راننده ک میگفت رسیدیم چشمامو باز کردم . بعد از حساب کردن پول راننده پیاده شدم و چمدونمو برداشتم.که با شنیدن صداش نگاهمو به سمتش دادم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراننده:دخترم مراقب خودت باش چیزای خوبی درمورد این خونه نشنیدم.!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجالبه جای خانوادم راننده تاکسیا باید نگران حال من باشن.!!!چه زندگی تاسف باری.زهر خندی زدم و با گفتن :ممنون پدر جان .ازش دور شدم و به سمت خونه جدیدم راه افتادم .پدرجان چ واژه غریبی لاقل برای من .با صدای سلامی دت از فکر و خیال برداشتم و به سمت داوطلبای دیگه نگاه کردم .سرمو به معنای سلام تکون دادم و نگاه سرسری و بی تفاوتی به چهرهاشون کردم .سه پسر وسه دختر نگاهم روی یکیشون خشک شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحاله این چشمارو فراموش کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساورا .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپک عمیقی به سیگارم زدم وبه منظره ی رو به روم خیره شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونه ی کوچیک سفید رنگ که گردو غبار تیره اش،کرده بود ، و پنجره های تیره که دیدن داخل خونه رو غیر ممکن می کرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره پکی به سیگارم زدم و به داهی که با هیجان به اطراف خیره شده بود ، خیره شدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین پسر همیشه ادرنالین خونش بالاست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای دختر که یکی از اعضای گروه بود ، به خودم اومدم و گوش به حرفش سپردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب نمیریم داخل ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداهی گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنکه خیلی برای وارد شدن به خونه هیجان دارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتک خنده ی کوتاهی کردم و ضربه ایی به شونش زدم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو کی هیجان نداری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم غره ایی بهم رفت و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا بهتر نیست خودمون رو معرفی کنیم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحالی که به سمت خونه می رفتم ، گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن ساورام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر قد کوتاه و کمی چاق گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن شبنمم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به لباساش انداختم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکهنه بودن ولی نسبتا تمیز .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخند روی لبام نشست و سری تکون دادم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر چادری ریزه ایی درحالی که دستش تو دست یه پسر بود گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن دلنوازم اینم نامزدم ساهی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندم عمیق تر شد وبا خودم زمزمه کردم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچادرت رو سفت بچسب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر ساکت و اخمویی در حالی که از کنارم رد می شد ،گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم صحرام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی بهش انداختم و با خودم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرگرمیه جدید پیدا شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداهی خواست خودش رو معرفی کنه که با دستم به شونش ضربه زدم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهی پسرر تو که هیحانیه خودمی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمی کرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحداقل یوبس نیستم مثل تو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به سمت در زنگ زده ی خونه رفت و درهمون حالم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببینید چیزی جا نزاشته باشید یه وقت . چون اینجا خوراکی و اینطور چیزا دیگه پیدا نمیشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس و قدمایی لرزون به در زنگ زده ی خونه نزدیک شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم خوشحال بودم و هم.. می ترسیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوروغ چرا می ترسیدم که همه ی این شایعه ها درست باشن و من..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن تو این خونه دور از مادرم بمیرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم در نیمه باز رو باز تر کنم که صدای پسری که خودش رو داهی معرفی کرده بود شنیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداهی _شبنم خانوم شاید همه جا خانوما مقدم باشن ولی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاجازه بدین ما اول وارد بشیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند لرزونی زدم و عقب کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبر عکس من و دختره صحرا و دلنواز که از ترس می لرزیدیم ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوگل وداهی و ساورا عادی بودن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار که به یه مهمونی معمول تو یک روز عادی پاییزی دارن میرن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم رو به پسری که کنار دلنواز بود انداختم و تو دلم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز دست جن و پری نمیریم از دست زیبایی و جذابیت این سه تا نره غول حتما میمیریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیشخندی محو زدم و به چهرش دقت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرست می دیدم یا توهم بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرنگ ساهی به شدت پریده بود و دست دلنواز رو فشار می داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر کنم اگه جا داشت تو بغل دلنواز می پرید و درخواست پستونک می کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروهام نا خوداگاه از خنده بالا رفتن. این تیک خنده رو از,پدر لعنتیم به ارث برده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای مزخرف در فلزی از افکارم بیرون اومدم و به داهی و ساورا که داخل خونه می شدن خیره شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر کنم تکیه گاه های خوبی بودن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبته هیکل های عضله ایشون. نه اخلاق مزخرفشون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاد کاظم سرایدار خانه سالمندان افتادم. پسری بیست و نه ساله نسبتا لاغر. با صورتی پر از جوش و دندون های رو به سیاه شدن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو حالا با همه ی این توصیفات از من خواستگاری کرده بود و طبق گفته ی خود جناب کاظم پول لازم :تنها کسی که می تونه تو رو (من)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشبخت کنه منم (کاظم پول لازم.)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یاداوری چهره اش صورتم درهم شد. واقعا مگه امکان داشت ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلو تر از صحرا که می لرزید و دلنواز که به ساهی چسبیده بود وارد خونه شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به داهی و ساورا انداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزی زی
۲۱ ساله 00دقیقاااا
۲ هفته پیشزی زی
۲۱ ساله 00رمان خوبی بود ولی آخرش خیلی بد تموم کرد انگار میخواست یه چیزی سرهم کنه بره خیلی چیزا گنگ موند ساهی هم شخصیت جالبی نداشت ساورا معلوم بود از دلنواز خوشش اومده باید بهم می رسوندشون ...
۲ هفته پیشملیس
۱۷ ساله 00سلام مرسی که رمان رو گذاشتید خیلی لذت بردم میشه ادامه ی رومان رو هم بزارید
۳ ماه پیشنایب السلطنه
۱۹ ساله 00با سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده ی عزیز خیلی از رمان لذت بردم چوناز بین اغلب رمان ها که در باره ی سه تا دختر بود که به شمال میرن این رمان خیلی خاص و خوب بود توصیه می کنم که این رمان عالی رو بخونید
۶ ماه پیشdiyana
04نه جالب بود و نه ترسناک
۶ ماه پیشرمان خیلی خفنی بود و
۱۵ ساله 10رمان خیلی خفنی بود ولی آخرش بعد تموم شد ولی در کل ترسناک و هیجان انگیز بود
۶ ماه پیشامیر
۱۳ ساله 10خیلی خوبه از همین اولاش ترس و هیجان شروع شد خیلی هم عالیه عالی عالی
۱ سال پیشآهو
10عزیزان من رو این رمان غیرت دارم واقعا تعجب کردم رمان به این خوبی بین این همه رمان مسخرست فوققققق خفنههههه😍😍😍😍💞💞💞
۱ سال پیش!اسم میخوی چیکار؟
۱۸ ساله 80اینا چه اسموی بودن؟ساورا،داهی، ساهی صحرا،بنده هم دشت هسم😂💔کاکو ناموصن میخوی رمان بینویسی اسموی درس درمون بزو😂💔!
۱ سال پیشیه بنده خدا
10حقیقتا ترسناک بود یه جاهاییش ولی اخرشو ندوس خیلی بد و مبهم تموم کرد میتونست خیلی بهتر باشه اخرش ولی خب
۲ سال پیشجین
00عااااااااااااااااااااااااااااالییییییییییییییییییییییییی بووووووووووووووووووووووووووودددددددددد😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍 خیلییییی خفننننن و ترسناااااک بودد
۲ سال پیشانجین
۱۸ ساله 10واقعا خوب بود :)
۲ سال پیشعینا
۲۱ ساله 20رمان خوبی بود ولی کاش آخرش بهتر تموم میشد بازم تشکر
۲ سال پیشحدیثه
10یکم گنگ بود آخرش میتونست خیلی بهتر رمان تموم شه رمان به این قشنگی ولی خلاصه خیلی دوست داشتم ساورا و دلنواز باهم ازدواج کنن آخرش هیچ اطلاعاتی از ساهی و دلنواز داده نشد بابای شبنم هم احتمالا گروه قبلیِ
۲ سال پیشسحر
۲۵ ساله 28چرت و پرت بود
۲ سال پیش
....
00بنظر من ساور از دلنواز خوشش میومد کاش داستان رو جوری پیش میبردی که سایر و دلنواز با هم ازدواج کنن ولی در کل رمان قشنگ و ترسناکی بود خوشم اومد 👍🏻😐❤