رمان سودا به قلم آزاده انصاری
من سودا هستم دختر یکی یه دونه آرسین خان. وکالت قبول شدم و راهی تهران شدم. برای خرج تحصیلم وارد کارخونه ای شدم که صاحبش یه پسر عیاش و خوش گذرون بود. تو یه نگاه دلش رو بردم. غافل از اینکه اون، پسرِ دشمنِ خونی بابامه. بابام وقتی متوجه این رابطه میشه کاری میکنه که با بچه ی تو شکمم از کشور فراری بشم. سالها بعد وقتی عشقم منو بچه بغل توی یه کشور غریب دید کاری کرد که... سرگذشتی پر فراز و نشیب از سرنوشت دو جوانی که نسبت خونی باهم داشتند اما از جبر روزگار دور از هم افتاده بودند
ژانر : عاشقانه
این رمان به صورت آنلاین در حال انتشار است و به مرور قرار داده میشود. شما میتوانید برای خواندن این رمان روی دکمه زیر کلیک کنید تا به صفحه مخصوص رمان منتقل شوید