داستان درباره‌ی دختری ساده به اسم نگار هستش که با ورود با دانشگاه با دوستانی آشنا میشه که هر کدوم نگار رو به سمتی می‌کشونن.

ژانر : عاشقانه

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۴ ساعت و ۷ دقیقه

مطالعه آنلاین نگار لنگ دراز
نویسنده : maah1401

ژانر : #عاشقانه

خلاصه رمان:

داستان درباره‌ی دختری ساده به اسم نگار هستش که با ورود با دانشگاه با دوستانی آشنا میشه که هر کدوم نگار رو به سمتی می‌کشونن.

خیلی تیپیک از سارا بدم میاد.قرار بود فقط پول رستوران رو حساب کنه.خوشش میاد خودشو بیاره تو چشم.عاشقه اینه.من لااقل فکر میکردم قراره فقط پول رستورانو بده.به اندازه کافی لطف میکرد!

خدایا !چرا سارا نمیمیره.این همه اتفاق هست که ممکنه یه دختر توی 22 سالگی بمیره.مثلن میتونه تصادف کنه..یا غرق بشه تو دریا...حتی میتونه موقع غذا خوردن لقمه گیر کنه تو گلوش...یا سرطان بگیره...کلی سرطان داریم...

فک میکردم وقتی همه میشنون پول رستورانو سارا داده و این هدیه اش هست برا تولد رضا، این خیلی دخترونه نیست، زیادم تو چشم نمیاد.ولی الان فهمیدم خانم هدیه هم گرفته.دلم میخواد ..دلم میخواد...واقعا دلم میخواد سارا میشد بمیره..متاسفم ولی دلم میخواد!

من مطمئنم هدیه لعنتیش هرچی باشه از همه بیشتر تو چشم میاد.حتی میتونه یه دست لباس از سولومون باشه...یا مثلن یه ساعت مارک...یا عینک مارک..... سارا مثله یه فاجعه ست.من شک ندارم رضا تا به حال صدبار ازم خواستگاری میکرد اگه این جانفشانی های سارا نبود! خب همه رو میذاره تو معذوریت! آدم دلش براش میسوزه.دل من هم!

یه حرکت من میتونه این باشه که بیخیال هدیه ی خودم بشم.یه بسته شکلات ببرم بعنوان هدیه! از جهاتی ممکنه خوب باشه.رضا ناراحت میشه که اصلن به فکرش نبودم،ناراحتیشو موقع باز کردن هدیه اش میبینم،سارا هم میبینه،همه میبینن.بعدش همه به این نتیجه میرسیم که حتمن رضا منو دوس داشته دیگه.وگرنه اون که به هدیه م احتیاجی نداره.بیشعور خاتون دماغش به خاک مالونده میشه...ممکن هم هست که همه چی اونجور که من میخوام پیش نره...در اینصورت......من فک میکنم برم الان درس بخونم از همه چی بهتره.از کجا معلوم؟ شاید فردا سارا مرد...

تلفنم صداش دراومد.عکس سپیده خنده دارتر از اونیه که هر دفعه نخندونتت.عین مونگلاست.

ها سپیده؟

خابگاه؟

اره.

خب باشه.

سپیده تنها دوست واقعیه که دارم.یا تنها دوستی که دارم.استعداد بس عجیبی توی دوست پیدا نکردن دارم.سپیده منو وصل میکنه.به همه چی.به دوستاش،بیرون،به خوشحالی،به سینما،پارک،راه رفتنهای خیلی زیاده بیهوده و به کلی چیز دیگه.یه شانس بزرگ توی زندگی م بود .روز عروسیم تصمیم دارم سفت بغلش کنم.بعدش بش میگم چقدر دوست دارم که باعث شدی با رضا اشنا بشم.سپیده برعکس منه.اجتماعی ،شاد و سرزنده.عاشق اشکان هم هست! اشکان وضعیت مالیش هیچوقت در حد رضا نیست،ولی بهترین دوست رضاست.خیلی قبلتر از اونکه اشکان با سپیده دوست باشه با رضا دوست بودن.اشکان چنتا دوست صمیمی دیگه هم داره که الان تو گروهمونن.محمد که هنوز بعداز چهارسال نفهمیدیم دقیقا باید خودمونو با کدوم دوست دخترش وفق بدیم ! و کاوه که البته میدونیم خودمونو باید با کی وفق بدیم.ولی خب!

مطمئنا کار من به سختی کار کاوه نخواهد بود.مامان رضا منو دوس داره.میدونم.منوکه میبینه از اون ته نگاش یه لبخند میاد جلو.یه لبخند که سپیده هم متوجهش شده.بیخود نمیگم.سپیده خودش هفته پیش بهم گفت.وگرنه تا قبل از اون فک میکردم به خاطر خیالاتمه که اینجور فک میکنم.کاوه ،شیما رو دوس داره.خواهر لوس و زشت رضا رو.فک میکنم حتی اگه بتونه شیما و پدر و مادرشو راضی کنه وحتی اگه رضا رو،محاله از پس امیر بر بیاد.فقط من و سپیده میدونیم کاوه شیما رو دوس داره.

من به سپیده گفتم. حس ششم قوی دارم.کلن حس قوی ای دارم.البته هرکی موقعیکه شیما هست یه نیگاه به کاوه بندازه تا اخرشو رفته.شیما کاملا به امیر رفته.سرد،خشک،زشت وافاده ای.بر عکس رضا.رضا اقاست.من عاشقشم.به نظرم اون از آشیل زیباتره و از هکتور قویتر.من اگه نویسنده باشم رضا قهرمانمه.از اول تا اخر داستان.یه دفعه حتی به خودشم گفتم.اولش بیصدا خندید.بعد گفت ببینمت نگار؟ خودتی دیگه؟

خب خجالت که کشیدم،ولی گفته بودم دیگه...فرداش سعی کردم جبران کنم،مثلن سر یه موضوع الکی قهر کردم.به نظرم کار خوبی بود........

سر و صدای سپیده از تو راهرو میاد.کلی دوس پیدا کرده تو خوابگاه من.بیشتر ازمن.در واقع منم از طریق سپیده باهاشون دوس شدم!

نگار؟

سپیده !

ایشالله داری میمیری دیگه ؟

بیا اینجا.

با دستم اشاره کردم به لبه تختم.خودم با کتابم زیر پتو بودم.

خب ؟

سارا کادو هم گرفته !

خب؟

خب ؟ پوله رستورانو هم اون داره میده !

بیشتر توضیح بده .

برو گم شو الان . به تو میگن رفیق ؟من ناراحتم.

چای نیست اینجا؟

میره طرف فلاسک چای.

خدایا !

نگار خفه شو ها !بیشعور یه چایی درس میکردی.من که بهت گفتم دارم میام ! تو که میدونستی من خستم ! این فلاسک چرا خالیه؟

با فلاسک و استکانای نشسته رفت بیرون.منم سرمو کردم زیر پتو.الان راس میگه چای جواب بده فک کنم.نمیشه که همش به سارا فک کرد.میتونم به این فک کنم سودی جون چقدر منو دوس داره.خیلی....خیلی.

کتابو هل میدم زیر تخت.بهتره برم پیش سپیده.من طبقه چهارمه خوابگاهمونم.چهارطبقه ست خوابگاه.وهر طبقه یه راهرو با شیش تا اتاق.اشپزخونه،سالن مطالعه و سرویسهای بهداشتی جداگانه برا هر طبقه.من تو این چهارسالی که اینجام چهاربارم نرفتم سالن مطالعه.نفس که بکشی هم صدای نچ نچ دخترای خرخونش بلند میشه.به اندازه سارا بدم میاد ازشون ! سال دیگه اینجا نیستم.اگه شد که ارشد علم و صنعتو بیارم ممکنه خوابگاه صادقیه باشم....شاید بابااینا بیان تهران.....شاید....

سپیده ؟

اسم سارا رو نیاری ها !

نازنین گفت از کار من خوششون اومده !

ا... ممکنه استخدامت کنن؟

تو که میدونی ! من دوست دارم ازاد کار کنم! بازاری ! همین که کاراشون بدن من، من راضیم! به نظرت اون جاسیگاری مسخره نیست؟

وای ... نگارررر !! پوکوندی منو تا اونو انتخاب کردی !میزنم نصفت میکنم..

من دوس ندارم هدیه ام ارزونتر باشه از هدیه سارا.

مطمئن باش هست.

چی هست؟

از هدیه سارا..هدیه تو از هدیه سارا ارزونتره.

ببین سپیده!...ببین...

عزیزم تو که به اندازه بابای سارا پول نداری...هفتادتا هم به من بدهکاری...

سپیده..اصلن حالم خوب نیست...شکمم درد میکنه...من نمیتونم فردا بیام...

نگار توروخدا بس کن ،بخدا حوصله بچه بازیاتو ندارم،بریم چایی.

من لوس نیستم،سپیده منو درک نمیکنه.باهم وارد اتاقمون شدیم.مریم اومده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام سپیده جون خودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام به روی ماهت مادر،خوبی؟ درساتو بلد شدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چطوری نگار؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب؟شکمت درد نمیکنه دیگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برو بابا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جریان شکم درد چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم بخدا این منو دیوونه کرد! یه ماهه علاف هدیه تولد گرفتنشم،حالا میگه سارا هم کادو گرفته! چرا سارا کادو گرفته ! سارا کوفت،سارا زهرمار..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا نگار بیخیال...تو که گفتی دیگه اسم سارا رو نمیاری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من کاری باهاش ندارم...اون میاد رو اعصاب من..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میترسی هدیه اون گرونتر باشه رضا بره طرف اون؟ینی الان رضا نمیدونه اون از تو پولدارتره؟عزیزم همه میدونن رضا دوست داره.بذا اونم هرکاری دوس داره بکنه..چرا حرص میخوری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرص بلده چیه؟منو پیر کرد این !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی یکی میگه همه میدونن رضا دوست داره ،یه حال خوبی پیدا میکنم،تو هرحالی باشم نیشم باز میشه،دوس دارم اینو سارا هم الان میشنید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لحن کاملن لوسی گفتم:سپیده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برا من کم رنگ بریز!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده حمله ور میشه طرفم،یه چپه از موهامو میگیره..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخخخ،ولم کن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده..بچه ها...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه اسم سارا و رضا و تولد و رستوران رو اوردی، نیاوردی ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده که برمیگرده بره طرف چایی،سریع موهاشو با هر دو دستم کشیدم عقب و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه اسم رضا رو با اون ایکبیری نمیاری ها !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مریم دختر خوبیه.چادریه و درسخون.یا خرخون.اکثر بچه های خوابگاه ما اینجورین.اونا فقط میخونن.فک میکنم اگه برم خوابگاه صادقیه ،ازینجهت که خوابگاه مجهزی خوشم بیاد،ولی دخترای اونجا خرخونترن. سمیه دوستم اونجاست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.........بچه ست،شیما واقعا بچه ست.خیلی تابلو نیگاه میکرد بعداز اون حرکت مسخره اش ببینه واکنش من چیه! نمیتونه فک کنه چون 17 سالشه میتونه این حرکات بچه گانه رو نشون بده.17 سال که سن کمی نیست.من هیچوقت به خودم اجازه ندادم توی 17 سالگی یا حتی کمتر از اون،از این کارای مسخره انجام بدم.خیلی احمقانه ست که فک کنه من الان ناراحتم که نذاشت من کنار رضا بشینم.الان خجسته تر از اون ساراست.نیگاش نکنم خیلی بهتره.قیافش با این همه ارایش بازم منو یاد عزرائیل میندازه! با اون لباسای جلفترش.من میخوام بهش بی توجه باشم ولی نمیشه،خودش نمیذاره.به محض دیدنم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ا...نگارجون،فک میکردم لباس مناسبتری میپوشی،کوهنوردی که نمیریم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به لباسای قشنگ من گفت لباس کوهنوردی.قشنگ گذاشت یه لوکیشنی که رضا متوجه بشه.من هیچی نگفتم..من هیچوقت هیچی نمیتونم بگم.فقط سعی میکنم بخندم و رد بشم.من فقط میتونم با خودم حرف بزنم و خودمو سرزنش کنم ...همین..تنها کاری که از دستم برمیاد.به هرحال سارا و شیما امشب سوژه های مناسبتری هم برای چزوندن من دارن.یکیش مطمئنا موقع دادن هدیه ست.وقتی طی یه حرکت خودجوش سارا اعلام میکنه رضا باید هرکی بهش کادو میده رو ببوسه.قبلا دیدم ازش اینکارا رو.بیخود که اینقد به خودش نرسیده که.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میتونستم برای اینکه آرومتر باشم به نگاههای خصمانه امیر به اشکان فک کنم.ولی نمیتونم.بابا مامان نباید اینقد ما رو اینجوری بار میاوردن.موقعیت خانوادگی ما مثل سپیده ایناس.ولی اون خیلی راحتتر برخورد میکنه.میگه لازم نیست تو هم اینقد خشک برخورد کنی.ولی اون متوجه نیست.من اینجوری بزرگ شدم،نمیدونم اگه سارا میفهمید من ترم اول چادر میپوشیدم چیکار میکرد؟ولی من ترم اول چادری بودم،مثل مریم.مریم هنوزم چادریه.من کلی با مامان حرف زدم تا راضیش کردم اجازه بده چادر نپوشم.میگفتم هیشکی نمیپوشه،ممکنه وقتی داری از خیابون رد بشی ، گیر کنه به پات و زیر ماشینا له بشی،ممکنه تو سرویس وقتی شلوغه نتونی خودتو کنترل کنی.کلی دلایل احمقانه دیگه هم داشتم که مامان قبولشون نکرد ولی گفت هر جوری خودت دوس داری.راحت شدم اینو که گفت.بعدش که چادر نپوشیدم متوجه شدم چادری های دانشکده کم نیستن.حتی چندبار بی دلیل خوردم زمین،در حالیکه چادر هم سرم نبود.تازه متوجه شدم بیشتر به خاطر دست و پا چلفتی بودنم بوده که با چادر اونهمه ناراحت بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فک میکنم رضا زیاد از این اخلاقای من خوشش نمیاد،ولی هیچوقت هیچی نگفته.شایدم دارم اشتباه میکنم.به هر حال رفتارهای تمام دوستای من مثل من نیست. ازین موضوع ناراحتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی به نظرمن لباسات مثل همیشه تکه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدی ست،دوست محمد،میدونه اعصابم از دست سارا خورده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند کوتاهی زدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدی :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا که خودشو کشت..نیگاه تورو خدا..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیک رو هم خودش سفارش داده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لابد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام دیروز آرزو میکردم امروز بمیره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی ؟ سارا ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زد زیر خنده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد:ها؟ چیه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدی :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو فقط نیگاه به اون سبک مغز !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشاره کرد به سارا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حواست پس نبود امیر چه حالی از اشکان گرفت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چی شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محمد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا ولش کن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیر از اشکان متنفره.شاید همونقد که من از سارا بدم میاد.امیر برادر رضاست،کمتر از دو سال تفاوت سنی دارن.شاید این تفاوت سنی کمشون باعث این رابطه خوب بینشون بوده.شاید به خاطر تربیت خانوادگیشون بوده.به هر حال هیچ جای دیگه دوتا برادر که اینهمه رفیق هم باشن رو پیدا نمیکنی.اشکان برای امیر مثله یه هووئه.مطمئنا خوشش نمی اومد کسی دیگه هم باشه که به اندازه خودش با رضا صمیمی باشه.ولی اشکان تو دانشکده معماری با رضا همکلاس شد،و دوستیشون اینهمه ریشه دار شد.اشکان واسه سپیده تعریف کرده بود از اول که رضا رو دیده بودچقدر دوس داشته بود وارد گروهشون بشه.رضا هم کمی ،فقط کمی از اخلاقای امیر رو داره.اونا فک میکنن از سطح خودشون به پایین رو نباید زیاد جدی گرفت.تو دانشکده شون هم یه گروه واسه خودشون داشتن . ولی اشکان استاد مهارتهای اجتماعیه.رضا میگه من فقط واسه این با اشکان احمق دوس شدم چون طی یه محاسبه عجولانه به این نتیجه رسیدم ازمن خوشتیپ تره! .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکان داره حرص میخوره عین خودم. نیش امیرم که بسته نمیشه.فک میکنم آقا میتونست تشریفشو نیاره.وقتی اشکان هست زیاد به من گیر نمیده.ولی موقع دادن هدیه !حتمن گیر خواهد داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاوه سعی میکنه طبق اصول امیر پسند واضحی رفتار کنه،منتها فک نمیکنم موفقیت چندانی برای اینده اش در پی داشته باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

” یا خدا ! سارا بلند شد!چه فکر پلیدی ممکنه تو کلش داشته باشه الان! ”

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فک میکنم الان دیگه وقت دادن کادوهاست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستاشو به طرز دلربانانه ای تکون میده.استاده،استاده این چیزاست ،ماها حالا حالاها باید لنگ بندازیم جلوش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من یه فک جالب دارم..امم ....ما همه کادوها رو میذاریم جلوی رضا،خودش باید بگه هر هدیه مال کیه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من موافقم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدی:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر نمیکنم کار سختی باشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی میزنه و به من نگاه میکنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قیافه اویزون سارا نشون میده تا چه حد دلخوره،بیشتر مایله خودش نقشه بکشه،تا هر کس دیگه،ولی معمولن کسی بعد از حرف رضا حرفی نمیزنه، آقا با شخصیته خیلی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیما:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من کمک خوبیم رضا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا با خنده :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معلومه،خب میتونید هدیه هاتون رو بیارین،دلم لک زده واسه باز کردن کادوهای رنگی رنگی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر رضا خوبه خدا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکان:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کادوی منو نگارو شگفت زده ات میکنه! از بس سپیده بیشعوره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده با اعتماد به نفس مثال زدنی:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه میدونن تو و نگار بدون من راهم بلد نیستین برین،گفتم یه دفعه دخالت نکنم بذارم هرکاری دوس دارین انجان بدین!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدشم روشو کرد طرف اشکان:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگفتم یه چیز دیگه انتخاب کن؟ نه نگفتم؟بیشعورم دیگه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مطمئنا اشکان هم یه جاسیگاری گرفته!حتما امکانش زیاده چرمم باشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدا !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان اگه سپیده نمیره په کی باید بمیره خدا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فک میکنم اگه فقط کمی خودمو ناراحت نشون بدم سارا و شیما هلاک خنده میشن!من و اشکان برا تولد رضا هردومون یه جاسیگاری شیک گرفته بودیم!سپیده دوست صمیمی هردومونم بود!باهامون بود وقتی داشتیم هدیه انتخاب میکردیم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای خداااا....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان فقط یه جمله میتونه جلوی انفجار سارا و شیما رو بگیره.میدونم اون جمله چیه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی اروم با یه چاشنی خنده گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوزم که رضا میتونه حدس بزنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه نگاها که رفت سمت رضا و کادوها یه چشم غره خطری رفتم واسه سپیده احمق...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا دلم نمیخواد دیگه به اتفاقات تولد فک کنم،زیادم ازین ناراحت نشدم که کادوی من و اشکان مثل هم بود.اینقد از قبلش حالم بد بود که...نباید اینهمه عاشق رضا میشدم..مطمئنا من فک شب و روز رضا نیستم...ولی مطمئنم که حالا حالاها با سپیده حرف نمیزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چهار ماه بعد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارشد نرم افزار علم و صنعت رو اوردم.هفته گذشته هم تمامش صرف کارای ثبت نامم شد.سپیده میگه یه جشن کوچولو بگیریم.فک نمیکنم این کارو بکنم.سپیده فقط منتظر فرصتیه برای جشن گرفتن.هیچ فرصتی رو از دست نمیده.خب واقعیتش اینه که زیاد مایل نیستم این دوزاری رو که جمع میکنم رو بیام توش.فکرم بدجور حول یه پراید وول میخوره.نمیشه که کس دیگه ای خرج شامو بده.بهتره همه فکر کنن حوصله جشن رو ندارم.فک کنم هفته دیگه بتونم برم پیش سمیه اینا.وسایل زیادی هم ندارم؛یه چمدون کتاب،یه چمدون لباس .پتو رو میدم سپیده ببره خونشون بشوره،همین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا اونقدر با امیر درگیر تاسیس کارای شرکتشونه که حتی درست و حسابی بهم تبریکم نگفت.منتهی تلفن سودی کلی حالمو خوب کرد،گفت دوس داره منو ببینه،یه وقتی رو بذارم برا دیدنشون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معلومه که میذارم!چطور میشه دعوت تورو رد کرد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شرکتشون که پا بگیره ،مطمئنا من اونجا کار میکنم.هر روز رضا رو میبینم و تمام سعیم رو برای پیشرفت شرکتشون میکنم.از اونجایی که من یه نابغه ام موفق میشم و توجه امیر رو هم میتونم جلب کنم و دیگه مانعی برای ازدواج من و رضا نیست....اخر تمام رویاهای من ازدواج با رضاست...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رابطه محمد و هدی بهم خورد.قابل حدس زدن بود،ولی رابطه من و سپیده با هدی نه.من دوسش دارم.خیلی دوست دارم شخصیت من به محکمی هدی باشه. با اینکه خانوادش توی تهران زندگی میکنن،ولی هدی تنها زندگی میکنه.هدی حقوق خونده و مشاور چنتا شرکته. درامدش خوبه .کارش هم.کارشو رضا و امیر هم قبول دارن .از حالا ازش قول گرفتن کاراشو کم کنه تا بتونه بیاد شرکت اونا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی شخصیت هدی رو دوس دارم.از اون ادماست که به هیشکی وابسته نیست.برعکس من ،من به خیلیا وابسته بودم.تا قبل از اینکه بیام دانشگاه به شدت به مامان وابسته بودم. موقع غذا خوردن حتما باید به مامان تکیه میکردم.نگین حتی منو مسخره می کرد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دانشگاه که قبول شدم با اینکه اونهمه درس خونده بودم که قبولی تهران رو بیارم،وقتی فهمیدم دیگه جدی باید بیام تهران،زار میزدم نذارن من برم.التماس میکردم و میگفتم اجازه بدن سال دیگه بخونم تا بتونم اهواز قبول شم..خاک بر سرم..خدا رو شکر مامان بابا نذاشتن،وگرنه من اهواز چطوری رضا رو میدیدم؟ بعدش که اومدم تهران به ترتیب به مریم و سپیده و رضا وابسته شدم.همیشه باید یکی باشه من بهش وابسته بشم.هدی اما اینجوری نیست.برای من عین یه خواهره.به اپنی سارا نیست و هیچوقت منو به خاطر اخلاقام مثل سپیده مسخره نمیکنه.کلی خوشحال شد موقع قبولیم.چند ثانیه منو محکم بغل کرد و حتی گریه کرد.گفت چقدر برام دعا میکرده وحالا چقدر خوشحاله که من اون چیزی که دوس داشتم رو قبول شدم.فکر نمیکردم اینقد مهربون باشه. تو دلم گفتم خاک بر سر محمد،لیاقت داشتن هدی رو نداشت.یکی دیگه از اخلاقایی که از هدی دوس دارم توانایی عجیبش تو ست کردن لباسهاست.کلی چیز میدونه در مورد هیکلا و رنگ لباسها و مدلشون.چیزایی که من بهشون فک نمیکردم.مثلن در مورد خطوط لباس و رنگشون و اینکه چقدر میتونه لاغرتر یا چاقتر نشونت بدن.خیلی دوس دارم طوری لباس بپوشم یا راه برم که همه تا چند لحظه ماتم بشن.راهنماییهای هدی در مورد لباس پوشیدن کلی به دردم خورده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده زنگ زد،گفت فردا کله پاچه دارن واسه صبحونه.گفت به هدی هم زنگ بزن ،با هم بریم خونشون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حالا ،غروب نشده هنوز!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فک میکنم اگه به هدی بگیم بیاد قبول نمیکنه.حتی امکانش هست به ما هم بگه نخورین ! چربیش زیاده و اینا،چاق میشیم و بیریخت !اصلن نمیتونم الان از کله پاچه بگذرم.کم میخورم ،ول کن هدی رو! خب این میتونه شیرینی قبول شدنم باشه که به بدنم میدم ! به هر حال من میخورم..چند ساله دارم جلوی خودمو میگیرم ! بعدش با سپیده میتونیم کلی ورزش کنیم...پیاده روی میکنیم اصلا کلی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من میرم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع مانتو شلوار سورمه ای مو پوشیدم.کاور پتوی الهه رو دراوردم، زندگی الهه زیر تختشه.خیلی وقته میخوام این پتو رو بشورم.دو ساله !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوابگاه ما اسانسور نداره، ما هم طبقه چهاریم! موقع خروج به خانم رشیدی گفتم شب نمیام.باید بگی شب نمیام !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش ادرس و شماره و نسبت طرف رو با خودت بگی.خانم رشیدی سپیده رو میشناسه ولی هر سری باید بنویسم و امضا کنم.سه ساله میخوام یه چنتا کپی از ادرس و تلفن خونه سپیده اینا بذارم تو کیفم.از خوابگاه که اومدم بیرون نمیدونم چرا به این فک کردم که حالا که هدی اینقد منو دوس داره چرا بهم نمیگه برم اپارتمان اون.چقد دلم میخواد منم حتمن تا قبل از ازدواجم چند سال مجردی زندگی کنم.هوا کم کم داره بهتر میشه.چند روز دیگه ست که مثل هر سال این موقعا بگم خدایا یه کاری کن هوا همیشه اینجور بمونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راننده تاکسی:دخترم درست تموم شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتمن به خاطر پتوئه میگه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دارم میرم یه خابگاه دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اها، موفق باشی دخترم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرسی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای تلفنم بلند میشه، نازنینه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام ،خوبی نگار؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام،تو خوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کجایی؟برنامه اماده ست ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شنبه میفرستمش دیگه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه.خودتم بیا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شنبه دیگه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واسه چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا بیا،بهت میگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خداحافظی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من برا شرکت نازنین اینا یه ساله برنامه مینویسم.اوایل پولش زیاد جالب نبود ولی الان بهتره.بواسطه اونا از چند جای دیگه هم کار میگیرم.عاشق برنامه نویسی ام.به خاطر دانشگاه باید فقط از یکی دو تا از زبانا سر در بیاری،ولی اگه سر دراوردی سوئیچ از یه زبان به زبان دیگه کار یه هفته ست.ترم دوم میرفتم واسه اینا که تبلیغشون هست تو روزنامه ها مجانی کار میگرفتم.درواقع اگه میخواستم پول بگیرم خودمو ضایع کرده بودم.کلی زار میزدم که کاراشونو بدن من مجانی انجام بدن براشون! مریم میگفت اینقد برا پیدا کردن کار عجله نکن.ولی من برای پیدا کردن کار عجله نداشتم، ولی برای پول چرا ! من همیشه دوس داشتم کلی پول داشته باشم. کلی پول که بشه باهاشون کلی چیز خرید.هر چی بخوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرسی من پیاده میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده بجز خودش یه خواهر دیگه داره که هشت سال ازش کوچیکتره ،سمیرا. اونا توی یه خونه هفتادمتری دارن که مال خودشونه.با اینکه مامان باباشون دوس دارن شانسشون برای یه بار دیگه امتحان کنن،سپیده و سمیرا گفتن خودشونو میکشن اگه اونا بخوان تو این سن دوباره بچه دار بشن.اونم چی ؟ واسه پسر ! اصلن حرفشو نزن ! منم مثله سپیده بچه بزرگ خوانوادم. ولی ما دو تا خواهریم و دو تا داداش.نگین دو سال از من کوچیکتره و الان ترم اخر رادیوولوژیه.حامد سوم دبیرستانه و محمدرضا اول دبیرستان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زنگ خونه سپیده اینا رو میزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام عزیزم بیا تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان سپیده دست پختش حرف نداره، میتونم حدس بزنم فردا چه کله پاچه ای انتظارمو میکشه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان سپیده: سلام عزیزم خوش اومدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرسی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سمیرا: سلام نگار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام عزیزم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سمیرا : نگار شنبه امتحان زبان داریم ! هیچی ام بلد نیستم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اویزونمه تقریبا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب برو بخون دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاررر ....بلد نیستم خوووو...تو باید یادم بدی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه بابا، برو این پتو رو بذار تو ماشین لباسشویی فعلن،سپیده چرا نیومد استقبالم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میرم تو اتاقشون..سمیرا هم پشت سرم راه افتاده..انگار نه انگار چی بش گفتم !سپیده چپ شده رو تخت !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ا... سمیرا برو دیگه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا چه عجله ای داری؟ تو که هستی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نباد خشک بشه؟ برو دیگه ! زبان بی زبان ها !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا انگار میخواد چیکار کنه ؟ باشه بابا رفتم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی ادب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سمیرا رفتش بیرون..ولی سپیده هنوز زیر پتوئه...یه چیزیش هست...وقتی داشت تو تلفن میگفتش بیام هم صداش یه جوری بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام ،خوبی سپیده؟ ببینم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعی کردم پتو رو بزنم کنار،نذاشت !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبم ! نکن !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معلومه ! خیلی خوبی ! چته خب ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچ !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بگو دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو از زیر پتو دراورد ،گریه کرده بود ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده چته ؟ بگو دیگه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیشب قرار بود بریم بیرون با اشکان ! ولی نیومد !....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدونستم بعدش به چه نتیجه ای میرسه! سه ساله که باهاش دوستم همینه وضع!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیروز میخواستیم بریم بیرون ،ولی نیومد..حتمن یکی دیگه رو دوس داره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاشدم رفتم طرف میز توالتشون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار ! داشتم باهات حرف میزدما !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برو بابا حوصلتو ندارم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی بیشعوری....نگار راست میگم..یه چندوقته اشکان مثل قبل نیست...باور کن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سمیرا اومد تو ،سپیده ساکت شد یه هو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سمیرا:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار بریم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقد هولی تو ؟ هووو تا شنبه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار بیا دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برو کتابتو بیار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده رفت بیرون،دمغه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و سمیرا یه ساعتی زبان کار کردیم برا امتحان شنبه سمیرا. من زبانم خوبه ،ولی هنوز برا ازمون تافل ثبت نام نکردم.خوشم نمیاد از رد شدن،میخوام اونقد به خودم مطمئن باشم بعدش شرکت کنم.سمیرا راضیه.میرم تو سالن.سپیده داره تلویزیون نگاه میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو دعوتم کردی اینجا،خودت قهر کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چی میگی؟کجا قهر کردم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کردی دیگه ،وگرنه میومدی منو از دست سمیرا نجات میدادی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سمیرا صداش از تو اتاق اومد:نگاررر!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده: حال ندارم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا اونوقت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهت گفتم ! بریم بیرون؟....بیرون !قدم بزنیم....بریم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلن حوصله قدم زدن و شنیدن چرت و پرتهای سپیده رو نداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه پامونو از خونه بیرون گذاشتیم که تلفنم زنگ زد.......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده !! سودی جونه ! مامان رضا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب دادم: الو سودی جون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام نگار خانم! چطوری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام مرسی!خیلی خوبم شما چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما هم خوبیم! قرار نبود بیای دیدنمون؟حتمن باید زنگ بزنم دعوتت کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیگاه کردم به سپیده با اخرین حد نیش!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معلومه که میام...هروقت بگین میام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردا ناهار چطوره؟حمید تصمیم گرفته یه لازانیا مهمونمون کنه! با دست پخت خودش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عالیه! فردا ناهار؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اره عزیزم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم..فردا ناهار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قربونت برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرسی.......خدا نکنه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیشه من گند نزنم ؟خندید . چقدر من خنده هاشو دوس دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردا میبینمت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتمن..چشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدانگهدار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدانگهدار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همزمان با قطع کردن تلفن نیشمم بسته شد....اصلا یادم نبود...رضا که نبود...تبریز بود.همراه امیر رفته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سودی جون بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی سپیده رضا نیستش..اصلن یادم نبود...چرا وقتی رضا نیستش منو دعوتم کرد؟هوم؟چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا رضا نیستش نمیخوای بری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میرم که...ولی کاش اونم بود...هیییی ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا که! مثلا من حالم بد بودا..اومدیم بیرون راجع به مشکل من حرف بزنیم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپید ! کدوم مشکل؟ هوا خوبه ! من ارشد علم و صنعتو اوردم!رضا دوسم داره!فردا کله پاچه میخوریم! بعدش من میرم خونه رضا اینا!پیش سودی و حمید جون عزیزم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده محکم کوبید تو کمرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخ دیوونه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیری یه وقت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه کم که تو پارک بودیم حال سپیده بهتر شد و برگشتیم خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جانم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپیده میگه تو با این بچه بازیات رضا رو از دست میدی!میگه خیلی خشکی و ...منظورش اینه که من مثل اون که با اشکان اونقد راحته، نیستم...میگه اینا هنره وباید ازش استفاده کنی...میفهمی منظورمو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو از رو کتاباش بلند میکنه و با خنده میگه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب اون که این کارا رو میکنه...با اشکان دست میده ،میرقصه،میره خونشون حتی... میدونم فک میکنی من بچم که اینا رو میگم... ولی...ولی چرا اینا باعث نمیشه اشکان زودتر بیاد خواستگاریش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو چرا فک میکنی همه چی باید به ازدواج ختم بشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب...خب خودش که اینطوری میخواد..دیشب کلی ناراحت بود..میگفت اشکان مثه قبل دوسم نداره..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدی یه پوزخند شیطنت امیز زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا سپیده فک کرده اشکان میاد خواستگاریش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اره ،منم ایطوری فک میکردم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه این ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدی؟ ول...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگارجان ! اشکان همش 26 سالشه!پره از شیطنت و شور و جوونی!کلی هم هواخواه داره..تو فک میکنی به این زودیا دم به تله بده؟ نه وجدانا اینطوری فک میکردی؟ وقتی میگم بچه این بگو خب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شل شدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ینی...تو میگی...ینی...خب...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جدی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی من اصلن فک نمیکنم رضا پره از شور و زهرمار و کوفت و جوونی...اون میاد خواستگاریم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدی که داشت میمرد از خنده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیوونه...هرچی در مورد اشکان گفتم یه کم پیاز داغشو زیاد کن به اضافه پولداریش،مساویه با رضا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هدی باید کتک میخورد...دویدم دنبالش..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صب کن وقتی حسابی حالتو جا اوردم ،بعدش واسه من فرمول ریاضی درس کن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روزا خیلی تند میگذره.سپیده امروز با من اومده بود سر کلاس.قراره شب بیاد خوابگاه.خوابگاه جدید عالیه ،عاشقش شدم.با سمیه هم اتاقی شدیم.ترم دیگه درس سمیه تموم میشه.بعضی وقتا تا صب بیداره.زبان میخونه.میگه اگه تافلو بیارم میخوام اپلای کنم.ولی به نظر من با موقیت مالی من و سمیه بهتره اپلای رو بذاریم واسه دکترا.تا اون موقع حتی میتونی خرج یکی دو سالتم در بیاری.من خودم که این کارو میکنم..اگه تا اون موقع ازدواج نکرده بودم...خب در اون صورت هم میتونم با رضا برم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

” ولی رضا که تازه شرکتشون راه افتاده! ”

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی تمام فکرهای من رضا هست...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا رو چند وقتیه نمیبینم...اونقده ازش بدم میاد که تا بتونم یه کاری میکنم نبینمش..سپیده گفت یه دسته گله گنده گرفته ،رفته شرکت ...انقده ازش بدم میاد..سپیده هم اونجا مشغول کار شده...مثل اشکان،ولی روابطشون زیاد تعریفی نیست.سپیده ینی ول کن نیست.اعصابم رو خورد میکنه با اون ناز کشیدناش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدونم اگه به رضا بگم منم برم اونجا کار کنم حتمن یه کاری برام جور میکنه...ولی اگه صلاح میدونست خودش بهم میگفت..به هر حال الان فک نکنم برای من اونجا کاری هم باشه..مگه اینکه بخوام مثل سپیده منشی بشم.شرکتشون یه شرکته مهندسی ساخت و سازه و فک میکنم رضا میتونه خیلی سریع موفق بشه.تمام ادمایی که جمع کرده دور و برش،بچه های مخ دوره خودشون بودن و چنتا با سابقه تر....فک میکنم با اون جمع نابغه ،امیر و اشکان مشکل خواهند داشت!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا حتی چند بار بهم گفته که نمیخواد از الان به فکر پیدا کردن کار باشی،روی درست متمرکز باش....وقتی فهمید واسه نازنین اینا برنامه مینویسم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه فک نمیکنه من خرج دارم.میخوام ماهی لااقل یه مانتو بگیرم ،نمیتونم که همش به بابام بگم.فک میکنه همه مثل خودش ژنتیکی پولدارن!من هیچوقته هیچوقتم از اونا نیستم که از اون پول بگیرم،یا ازش انتظاری داشته باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدیم خوابگاه،سمیه منتظرمون بود.گفت خواستن با محسن برن بیرون،محسن گفته باید نگارم بیاری.دیگه سپیده هم باهامون اومد.محسن خیلی پسر وحشتناک خوبیه.عاشق یه خواننده دیوونه امریکایی شده کلی وقته،ولی با سمیه نامزدن!همون ترم اول سمیه نامزد شدن اینا، از بس خجستن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سمیه از حالا ماتم گرفته که محسن داره میره.محسن با یه برنامه ریزی خیلی حسابی هم تزشو داد هم کار میکرد تا هزینه تحصیلشو بده اونور ،هم تافل و جی ار ای شو دادوهمم اپلای گرفت از یه دانشگاه امریکایی.خیلی وقت بود برنامه ریزی کرده بود و موفق هم شد.سمیه هم واسه اینه که میگه منم میخوام واسه ارشد اپلای کنم! ولی حتی خود محسنم بهش گفته کار عاقلانه ای نیست.حتمن ارشدو اینجا بخونه،بعد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میگه شاید تو این مدت اون تونست یه کار به درد بخور پیدا کنه،شاید اصلن نخواست بمونه و بخواد برگرده.به هر حال هزینه ها اونجا وحشتناکه.محسن چنتا سایت پیدا کرده در مورد کرایه خونه و این چیزا،قیمت وسایل و خوراکی ها.داره پرس و جو میکنه یه جایی پیدا کنه با هزینه هاش بخونه.داداشش هم خیلی کمکش کرده.اونم ایتالیا دکتراشو گرفته،و حالا برگشته.ولی محسن فک نکنم برگرده،اگه هم بخواد برگرده،سمیه نمیذاره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محسن گفت نظرمونو واسه شام بدیم،من صبر نکردم تا کسی چیزی بگه،سریع گفتم:عطاویچ!تو پارک!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب همه موافق بودن.موقع خوردن داشتم فک میکردم شاید تا ابد دیگه محسنو نبینم.محسن پسر خوبیه.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر چی بیشتر میگذره احساس میکنم بین من و رضا فاصله بیشتر میشه.همونطوری هم کلی بینمون فاصله بود.من حسود نیستم،اونم واسه رضا! ولی ..ولی پیشرفتای اون تو کارش،اخلاق و رفتار بی نقصش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط من نیستم که اینو میگم،هر کی فقط یه برخورد کوچیک باهاش داشته باشه میفهمه چقدر اقاست.چقدر باشعوره.من پیشش اصلا احساس خوبی ندارم...من کلی اخلاقای بد دارم...زود عصبانی میشم،زود ناامید میشم،از خیلیها بدم میاد و براشون ارزوی مرگ کردم!هیچ غذایی بلد نیستم درس کنم..کلی چیزای دیگه...فک میکنم حسود هم باشم... دیشب کلی دعا میکردم سمیه تافلو نیاره! ولی اورد...زنگ که زد،صداش داشت میلرزید...اصلن حوصله ندارم برم خوابگاه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدونم چی انتظارمو میکشه!کلی دخترای خل دورش جمع شدن و ازش میپرسن چیکار کرده که قبول شده...اگه کمکهای محسن نبود نمیتونست! گفتم باید برم پیش نازنین دیر میام.ولی تو پارکم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا نمیدونم واقعا دارم حسودی میکنم یا به خاطر چیزای دیگه ست...اگه رضا عاشقم میشد!همه مشکلاتم حل میشد...به هیشکی حسودی نمیکنم دیگه خدا...برای هیشکی هم هیچوقت ارزودی مردن نمیکنم..خدایا چرا کاری نمیکنی؟ برای تو که کار نداره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه چیزی هم که این روزا بیشتر از همه اعصابمو داغون کرده،حرفهای سپیده ست.مثل رادیو هر اتفاقی تو شرکت میفته میاد میگه.بعضی وقتها احساس میکنم داره از سر لج اینکارو میکنه که حرص منو در بیاره.من چی کار دارم کی اومد ؟کی رفت؟میدونه اعصابم خورد میشه ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز ترلان اومد...ظهری سارا رفت...داشت میرفت لادن هم باهاش بود ! بهت نگفتم لادن کیه؟ اگه ببینیش ! انقده خوشگله!..کلی چیزای حرص در ار دیگه.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی حرفی که هفته پیش زده ،اصلن یادم نمیره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میگفت رضا رو دیده عصبانی اومده شرکت...امیر گند تازه ای بالا اورده بود و رضا کفری بود ازش! سپیده هم که خدای فضولی ! از پشت پارتیشن گوش واستاده بوده.رضا داشت کلی دعواش میکرده و تو حرفاش گفته چرا امیر مواظب رفتارا و ارتباطاش نیست؟بهش گفته نمیگم دوست دختر نداشته باش ،ولی با کسی که به ما بخوره؟چه میدونم سطح شعورش و تحصیلاتش یا پولش! هر کسی به ما نمیخوره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید سپیده پیاز داغ همه چی رو زیاد میکنه ولی دروغ نمیگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم هیچیم به رضا نمیخوره...خب چرا با من دوسته؟..شایدم سپیده دروغ گفته! شاید یه چیزاییمون بهم میخوره،ولی من نمیدونم چیان؟ حتمن رضا میدونه که دوستیشو با من به هم نمیزنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حوصله حرفهای این استاده رو اصلن ندارم.منتظرم کلاس تموم شه ،بدوم برم شرکت.دلم برای رضا حسابی تنگه.میرم ببینم دل اونم تنگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از کلاس ،سریع یه تاکسی گرفتم سمت شرکت.ارایشم همیشه کم هست ولی میخوام رضا رو ببینم اصلن ارایش نمیکنم.همون یه کمه رو هم شستم تو دستشویی دانشکده وقتی داشتم میزدم بیرون.بار اخری که کلی ارایش کرده بودم میخواستیم با رضا بریم بیرون،کلی بهم خندیده بود،پارسال! گفت خیلی خنده دار شدی..نیگام میکرد ریسه میرفت....حرصم در اومده بود...کلی به نظر خودم خوب شده بودم! ولی رضا عین دیوونه ها میخندید! گفتش چرا به سارا نمیگی یادت بده ارایش کنی! ندیدیش چقدر قشنگ شده بود دیشب! نیگام که کرد ،دید دارم میمیرم از عصبانیت. پقی دوباره زد زیر خنده...از اون موقع به بعد قسم خوردم دیگه میخوام ببینمش ارایش نکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدم شرکت .دربونه زودتر سلام میکنه.تاسه تاسه.ولی مهربونه.....خیلی. مستقیم رفتم پیش سپیده،کلی ارایش کرده.تعجب کردم...همش میگه فلانی چقدر ارایش میکنه،بهمانی چقدر رژ میزنه! حالا خودش.....جا خورد منو دید.فک میکنم خجالت کشید از اون حرفهایی که راجع به ارایش دخترای شرکت میزد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام سپید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام! خوبی؟ چه عجب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ماهی یه بارم نمیام شرکت.شاید یه کم دلخورم که رضا به من چیزی نگفته..نگفته بیا..خب من منتظرم خودش بگه.رضا کار هر کسی رو بخواد خودش بهش میگه بیاد، مثل هدی.سه چهار نفر به خاطر دوستی سابقشون با رضا و البته پر روئیشون اومدن، مثل سپیده! بقیه اونایی هم که اینجا سرشون به تنشون نمیخونه رو امیر و اشکان اوردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بجر این ده ،پونزده نفر ، بقیه ی اونایی که اینجا کار میکنن انگاری دارن تو وزارتخونه کار میکنن، جدی ، کاری ،خلاق..خب رضا واسه این اوردشون...مثل خودش ، آقا !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلاسم زود تموم شد گفتم بیام ببینمت،تو که یادت رفته منو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برو عامو....اقا رضا هستن ! تازه تشریف اوردن !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم میگیره...خواستم یه کم پیشش بمونم ولی تلفنش زنگ زد.از اون سلاما کرد که انگاری میخواد یه ساعت حرف بزنه.منم رفتم طرف دفتر رضا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کسی نیست که تو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه برو !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه تقی زدم به در و بازش کردم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر عاشقشم خدا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو از رو نقشه ها بلند میکنه، قیافه جدیش جاشو میده به یه خنده با نمک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تویی لنگدراز؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخنده به حرف خودش.از وقتی پارسال براش تعریف کردم کوچیک که بودم مامان از دستم عصبانی که میشد صدام میزد لنگدراز، از هر ده باری که صدام میزنه یه دفعه هم نمیگه نگار...میگه لنگدراز! دستامو میزنم به کمر ،مثله طلبکارا !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سلام یادت رفته اقاهه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندش با صدا میشه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخه دخترم اینقد لنگدراز؟ نگفتم پاشنه بلند نپوش ؟میفتی زمین له میشیا !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من کجا پاشنه هام بلنده؟ نیگاه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ته کفشمو میارم بالا ببینه..سه سانتم نیست..مشکل از خودمه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیا بشین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده از رو لباش نمیره. همین که نشستم، تلفنش زنگ خورد.یه نیگاه بهش میندازه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببخشید نگار !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راحت باش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاشد رفت کنار پنجره...گاهی وقتا فک میکنم رضا اگه معمار نمیشد میخواست چیکار کنه؟ معلومه حوصله صحبت کردن با اون پشت خطی رو نداره،ولی با ادبه.نمیدونم چطور دوتا برادر اینهمه فرق دارن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو هم مثل من گرسنته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بریم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاشو میگم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی داشتم بلند میشدم ارزو میکردم سارا رو تو راهروها ببینم!و بقیه اونایی که سپیده ازشون تعریف میکنه! ولی همینکه از اتاق بیرون رفتیم ،اشکان رو دیدم با یکی دیگه،کنار میز سپیده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قیافه اشکان همیشه پره از شیطنت،تابلو میخواد یه چیزی بگه حرصمو در بیاره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داداش من،اخه چرا میکنی با خودت این کارو؟این همه دخترای خوشگل اینجان ! !دهنشونم اینقده گشاد نیست! لیق درازم نیستن! مثلا سارا ! این بچه ست ! لباس فرمشو نیگاه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش نگاه میکنه به من:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانم مدیرتون ببینتت انظباطتو صفر رد میکنه ها! ببین ! ببین من گفتما ! برو خونتون، برو عامو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پایین کت رضا رو میگیرم و تکون تکونش میدم پایین.منظورم اینه که ببین ! یه چیزی بهش بگو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا مثل اینکه امروز بجز خنده هیچ کار دیگه ای یادش نمونده...فقط میخنده..فقط!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا...بگو خودت دهنت گشاده..شبیه مارماهی ای بیچاره..دماغتم درازه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه میخندن...فک میکنم بیشتر به خاطر حرفهای بچه گانه ی منه! نمیدونم چرا مامان بابا یادم ندادن اینقد بچه گانه رفتار نکنم؟ هر کاری میکنم رضا و دوستاش بهم میخندن..چقدر ناراحتم که یه دختر 23 ساله عاقل نیستم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا: حواستون باشه، یه دفعه دیگه نگار رو ناراحت کردین نکردینا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:فک کردم اخراجشون میکنی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا:اخراجشون که حتما میکنم! بذا یه دفعه دیگه ازین کارای بد بکنن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه پیروزمندانه ای به اشکان کردم داشتم میرفتم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداشو پشت سرم میشنیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نچ نچ نچ..بچه ست..بچه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو راهرو از گوشه چشم چنتا دختر رو دیدم ،ولی نیگاشون نکردم...زل زده بودم به رضا و الکی میخندیدم که برن بمیرن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا یه بی ام و سورمه ای داره.من عاشق رنگ سورمه ایم..بهش گفتم.اون فقط همین یه ماشینو داره ولی امیر لا اقل سه تا داره...سه تاشو خودم دیدم..چقدر از امیر بدم میاد...خدارو شکر به چشمم نخورد اصلا امروز.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا! بذار من رانندگی کنم! ترو خدا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگفتم دیگه نگو تورو خدا؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تورو خــدا !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار!باز شروع نکنا!برو گواهینامه تو بگیر دوس داری رانندگی کنی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب گواهینامه امو نمیدن! یادته که...بهت نگفتم اون افسر اخریه چیکار کرد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بشین ببینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه ...ولی با من حرف نزنی ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو تکون میده و میخنده:نگار جان ..اینقد بچه نباش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا همش فکر میکنی من بچه ام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خو اگه بگیرنمون که میفرستنت تو حلفدونی اب خنک بخوری دیوونه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی اگه خوب رانندگی کنم که کاریمون ندارن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتما...مثل دفعه پیش سرچهارراه که ترمز کردی،بعدش برگشتی عقب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب سربالایی بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پره سربالایی تهران!تو میخوای همشون بیای عقب؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب حالا کجا بریم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بریم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوپر استار؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اره..دوسش دارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رضا یه نیگاهی بهم انداخت که معلوم نبود منظورش چیه!شاید فک کرد این چرا اینهمه احمقه؟ شایدم فک کرده امروز چقدر خوشگل شدم!شاید پیش خودش گفته اشکان راس میگه ،نگار خیلی بچه ست!به هرچی فک کنه امیدوارم توش این نباشه که من رفتارم بچه گانه ست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگار؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندش میگیره:هوم چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوزم واسه اون دوستت،نازنین،کار میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اره..ازش کار میگیرم...همیشه نمیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخوای بیای شرکت ما؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خبب..دوس دارم.اره...ولی چیکار کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اقای فیاضی کارای کامپیوتری ما رو انجام میده..تدریسم میکنه یه چندجایی،کارش خوبه...میتونی بیای پیشش...کلی چیز میتونی ازش یاد بگیری...فک میکنم برات خیلی خوب باشه..بهتر از کار گرفتن از اون دوستته..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب میتونم هم پیش تو کار کنم ،همم نازنین..کلی پولدار میشم...اندازه تو..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرکاری میکنم بازم حرفام احمقانه ست .از خنده های رضا پیداست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازنین و بقیه رو فراموش کن..فردا صب بیا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نگار؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند ساله تو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چی؟24 ،واس چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچی ...خواستم یادت بیاد دیگه بچه نیستی،خیلی از 24 ساله ها رو میشناسم دو تا بچه دارن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعضی وقتا نگار به خدا فکر میکنم یه ذره عقل تو اون کلت نیست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط نگاش کردم..اصلا نفهمیدم منظورش چیه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هفته پیش بهت گفتم لباس داری؟ بریم با هم یه چیزی انتخاب کن....گفتی میرم ! با هدی جونم میرم..هدی جونم!!گفتم یه دفعه بذارم خودش کاراشو بکنه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.