رمان مستر لاو به قلم مائده بانو
نیاز دختری پر شر و شور که از دیوار راست بالا میرفت و حتی فکرش رو هم نمیکرد یه روز عاشق بشه، مست چشم های پسری خونسرد و آروم شد. پسری که یه روز دشمنش بود و دلش میخواست سر به تنش نباشه؛ اما پسر داستان آیا جذب دختر شیطون قصه میشه یا نه؟ دشمنیِ شیرینشون تبدیل میشه به یه عشق آتیشی یا نه؟ در بین راه کلی اتفاق با مزه مییفته که بهتره خودتون بخونیدش.
تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۳۱ دقیقه
ژانر: #عاشقانه #طنز
خلاصه :
نیاز دختری پر شر و شور که از دیوار راست بالا میرفت و حتی فکرش رو هم نمیکرد یه روز عاشق بشه، مست چشم های پسری خونسرد و آروم شد. پسری که یه روز دشمنش بود و دلش میخواست سر به تنش نباشه؛ اما پسر داستان آیا جذب دختر شیطون قصه میشه یا نه؟ دشمنیِ شیرینشون تبدیل میشه به یه عشق آتیشی یا نه؟ در بین راه کلی اتفاق با مزه مییفته که بهتره خودتون بخونیدش.
_ اون آخر چه خبره؟
سرم رو بالا گرفتم و گفتم:
_ هیچی استاد.
وقتی باز این ابو وراج شروع کرد به درس دادن، به قیافهی تک تک بچه ها نگاه کردم؛ ولی قشنگ توی چشم همهی بچه ها یه 》کاش این خفه می شد《 خاصی وجود داشت. بهتره نقشهام رو زودتر عملی کنم. دست بردم توی کیفم و سوسک پلاستیکی رو بیرون آوردم.
لبخند خبیثانه ی کنج لبم کم مونده بود کار دستم بده که زود سوسک رو انداختم زیر صندلی جلویی.
همه مثل بز زل زده بودن به تابلو و زور می زدن بلکه اندازهی سر سوزن چیزی یاد بگیرن، برای همین جو کلاس به شدت خشک و خسته کننده بود. خودکارم رو انداختمزمین و به بهانهی برداشتنش خم شدم.
یهو با تمام توان جیغ زدم.
_ وای سوسک! سوسک!
دخترهای کلاس تا اسم سوسک رو شنیدن شروع کردن به جیغ زدن. پسرها هم با شروع جیغ زدن دخترها از خنده کف زمین پهن بودن؛ ولی من از فرصت استفاده کردم و جیغ زدم.
_ وای! زیر پای تواِ نگار.
نگار با سرعت نور به سمت در فرار کرد. قیافه ی استاد دیدنی بود.
خودم هم وسایلم رو پهن کردم روی زمین و به بهونهی برداشتنشون یه کم سوسک رو هل دادم که دقیقاً افتاد کنار پای بچه ننر کلاس.
_ اِ! آقای موسوی اومد زیر پاتون.
اول قیافهاش شبیه میمون درحال تعجب شد؛ ولی بعد داد زد.
_ یاحضرت عباس!
همگی به دنبال این حرف از خنده روده بر شدیم. استاد اون بالا داشت خودش رو پ*اره میکرد تا بتونه جو کلاس رو برگردونه.
توی فیها خالدونم عروسی گرفته بودم از این کار.
استاد که دید دیگه نمیشه کاری کرد رفت تا حراست رو بیاره. سریع به سمت دفترش رفتم و از اول لیست شروع کردم به خوندن نمراتی که استاد واسهی ترم رد کرده بود. مال خودم که هیجده بود. سریع برگشتم سرجام؛ ولی همچنان توی کلاس صدای جیغ دخترها روی هوا بود.
_ آقا بسه! این سوسک پلاستیکیه.
این صدای امیرعلی رهنما بود، یکی از پایه های کلاس. دخترها باشنیدن این حرف همگی نفس آسوده ای کشیدن که استاد و چند نفر از حراست اومدن توی کلاس.
_ این جا چه خبره؟
امیرعلی جواب داد:
_ هیچی استاد حل شد، سوسک پلاستیکی بود.
استاد خیلی مشکوک به همه نگاه کرد و گفت:
_ کار کیه؟
همه شروع کردن به گفتن نمیدونیم و این بحث ها.
_ خانم امیری؟
_ بله استاد؟
_ شک ندارم کارشماست.
زدم به تیپ و تارش که نه، تهمته و کار من نیست.
بالاخره تایم کلاس که تموم شد، استاد تهدیدگونه گفت:
_ من آخرش هم میفهمم کار کیه خانم امیری.
نیشخندی زدم و گفتم:
_ موفق باشین استاد.
با حرص از کلاس بیرون رفت. همهی بچه ها برگشتن سمتم و گفتن:
_ آره؟
چشمکی زدم و با برداشتن وسایلم و با لحن کشداری گفتم:
_ آره.
همگی باهم زدیم زیر خنده. با صدای زنگ گوشیم از کلاس بیرون رفتم.
_ جونم مامان خوشگلم؟
_ کجایی؟ بیا باید بریم خونهی عمه.
_ چی؟ مامان ول کن تو رو مرگ من. آخه من برم دم پوزلیلا چرت و پرت بگه؟
_ این چه طرز حرف زدنه؟! چرت و پرت یعنی چی؟ یه کم ادب هم خوبه.
نذاشتم به نصیحت هاش ادامه بده و گفتم:
_ ای بابا! مامان جون چشم مییام الان.
گوشی رو بدون خدافظی قطع کرد. من میگم سر راهیم میگید نه.
همون جور که راهروی سالن رو طی میکردم تا برم پسر خنگ دانشگاهمون جلوی راهم سبز شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچنان داشت درس میخوند. ایش، پسرهی اسکول!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنه ای بهش زدم که کتابش افتاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخم شد کتابش رو برداشت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عذر می خوام خانم. حلال کنین لطفاً، حواسم نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطرف خیلی اسکوله! من بهش تنه زدم این معذرت خواهی میکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لحنی که پر بود ازخنده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خواهش میکنم؛ ولی لطفاً از این به بعد جلوتون رو نگاه کنید که به یه خانم متشخص نخورید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بله چشم حتماً، باز هم معذرت می خوام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعاً تحمل اون حجم از اسکولی برام غیر ممکن بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون گفتن چیزی ازش دور شدم و زدم زیر خنده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایا این شادی ها رو از ما نگیر خداوکیلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز دانشگاه که خارج شدم مامان زنگ زد و گفت رفته خونهی عمه و من یه راست برم اون جا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی ماشین نشستم و یه دل سیر قربون صدقه ی پارسیس خوشگل قرمزم رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از این که راه بیفتم سیستم رو روشن کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه آهنگ سیستمی خیلی معروف با صدای بلند. به به!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپام رو که روی پدال گاز فشردم ماشین از جاش کنده شد و صدای جیغ لاستیکش توی کوچه پیچید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین قدر سرعتم زیاد بود که به نیم ساعت نرسیده رسیدم خونهی عمه گلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاف اف رو زدم که لیلا با صدای پر فیس و افاده اش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عزیزم جدیداً کور شدی ها! خب مگه نمی بینی من رو که میپرسی اسکول.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر رو باز کرد. پام رو که توی خونه گذاشتم بوی قرمه سبزی به مشامم خورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمست شده بودم از این بو. زنگ واحد رو زدم. لیلا در رو باز کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام عزیزم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام چلمنگ چه طوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بیشعور این چه طرز حرف زدنه؟ کی آدم میشی تو آخه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ به تو چه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دست لیلا رو پس زدم و رفتم تو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام بلند بالایی کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عَملی کجایی؟ چه بویی راه انداختی بابا! دمت گرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه و مامان از آشپزخونه اومدن بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ عَملی چیه دختر؟ زشته با بزرگترت این جوری حرف میزنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحالی که داشتم جوراب هام رو در مییاوردم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مامان بذار برسم، بعد هی به من بدبخت ایراد بگیر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ الهی فدای قد و بالات بشم من دختر. چه طوری عزیز دلم؟ از درس و دانشگاه چه خبر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی خواستم گل کاریه امروزم رو توضیح بدم؛ ولی بیخیالش شدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هیچی... در به دری، بدبختی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خدا نکنه قشنگم، این چه حرفیه آخه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجورابم رو انداختم توی کیفم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آخ آخ، عَمه من میمیرم واسهی این بو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دستپخت لیلاست فداتشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین رو که گفت انگار یه پارچ آب سرد ریختن روی سرم. خب عمهی عزیز، تو که میدونی مامان من چه قدر حساسه رو این چیزها چرا میگی؟ الحق که حقته این قدر فحش بخوری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان چشم غره ای بهم رفت و برام خط و نشون کشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفایده نداره، باید یه کاری کنم این لیلا خانم ضایع بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم توی اتاق تا لباس هام رو دربیارم. به مغزم فشار مییاوردم که یه نقشه بکشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو یا ایده ای که توی ذهنم نقش بست بشکنی زدم و توی دلم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چه شبی بشه امشب!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از تعویض لباس از اتاق خارج شدم. لیلا رفته بود توی اتاقش. عمه و مامی جون هم جلوی تی وی بودن؛ ولی دریغا که یه ذره به تی وی نگاه کنن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه بهونهی آب خوردن وارد آشپزخونه شدم. برای این که سه نشه رفتم سر یخچال تا آب بخورم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این که نمیشد از این قورمه سبزی خوش بو گذشت؛ ولی مجبور بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو خم کردم و وقتی خیالم از بابت سرگرمیه عمه و مامی راحت شد رفتم سمت قابلمه. قوطی حاوی نمک رو برداشتم و نصفش رو خالی کردم توی خورشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم که اشکم دراومد. واقعاً حیف شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چی کار می کنی عمه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ترس هین بلندی کشیدم؛ ولی دستم رو همون پشت نگه داشتم و قوطی نمک رو فرستادم عقب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هی... هیچی عملی، فقط درش رو باز کردم. چه قدرهم خوش رنگه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دست لیلام درد نکنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره واقعاً.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت هشت شب عمه و مامان درحال چیدن میز شام بودن. دل توی دلم نبود که بفهمم آخر این قصه به کجا ها میرسه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهزار بار به خاطر کارم توی دلم به خودم ناسزا دادم؛ ولی دیگه نمی شد کاری کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمیشه همین طور بوده. تا یاد دارم یه شیطنت ریز تا سه شب استرس کنکوری به جونم انداخته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نیاز جان، لیلا، مامان بیاین شام آمادهست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی دلم یه "خاک بر سرت کنن، بدبخت شدی" نثار خودم کردم و راهی آشپزخونه شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلامذهب چه بویی هم داشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمگی سر میز شام نشستیم. برای این که سوتی نشه خودم اولین نفری بودم که بشقابم رو پر کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اوم، به به! لیلا چه کردی کدبانو؟ به قیافهی مثلثیت نمی خوره این قدر خانم باشی ها!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیلا درحالی که داشت برای خودش برنج میکشید، پوزخندی نشوند روی لب های قلوه ایش و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ به هر حال من از مفت خوردن و خوابیدن خوشم نمییاد عزیزم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم جواب دندون شکن تحویلش بدم که با ورود بابا و عمو مهدی (بابای لیلا) گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ به سلام عمو محمد، چه طوری عمو جون؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا کنارم نشست و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ حال مارو نپرسی یه وقت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبوس محکمی روی لپ هاش نشوندم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ الهی من فدای تو بشم بابا جونیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو مهدی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ فرهاد همین کارها رو می کنی این بچه این قدر لوس به بار اومده دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیلا بلند خندید که با چشم غرهی من ترجیح داد صداش رو ببره تا یه بلایی سرش نیاوردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان نشست کنار بابا و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای بابا! شما خسته نشدین این قدر به هم بد و بیراه گفتین؟ بسه دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه به حرف مامان گوش دادیم و دیگه کسی حرف نزد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه کم از استرسم کم شده بود. کمی خورشت ریختم روی برنج و مشغول خوردن شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اولین حرکت دندون هام برای جویدن حس کردم یه گولهی نمک زیر دندونمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم رو دوختم به بقیه که با دهن پر و متعجب به لیلا نگاه میکردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه محتوای دهنش رو قورت داد و رو به لیلا گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ لیلا مامان! این چیه پختی؟ چرا این قدر شوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیلا خجالت زده گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مامان به خدا من خیلی کم نمک ریختم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن برای این که کسی بویی از گنده کاریم نبره گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای بابا! عمه جون اشکالی نداره. یه کم شور شده. اون هم میذاریم پای این که هنوز ماهر نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی دلم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره جون عمهات. گلابی مگه نمیخواستی جلوی مامانت ضایع بشه؟ حالا باز ازش دفاع می کنی؟ وات دِ فاز؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه داشتن حرف من رو تایید میکردن. حالا اگه من بودم، می شدم بچهی لوس فامیل که هیچی بلد نیست و آخرش وقتی رفت خونهی شوهر با اُردنگی میندازنش بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسنگینی نگاه مامان باعث شد بهش نگاه کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز توی نگاهش فقط یک چیز می شد فهمید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"دخترهی احمق! فقط برسیم خونه، من می دونم با تو."
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حالت پرسشی نگاهش کردم که نگاهش رو ازم گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه خیلی داشت حرص میخورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای بابا! عمه این قدر حرص نخور. شیرت می خشکه ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو متوجه حرف بیخودی که زدم شدم. باز هم که گند زدی نفله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمِن مِن کنان گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اوم... یعنی چیزه... می دونین؟ یعنی این که حرص زیادی واسهتون خوب نیست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه اعصاب خوردیش رو با یه اخم غلیظ روی من خالی کرد. البته با اون حرفی که زدم حق داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان بار دیگه به نشانه ی ناراضی بودن از من چشم هاش رو صد و هشتاد درجه توی کاسه چرخوند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوا! خب مگه من چی گفتم؟ عجب بدبختی داریم خداوکیلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای آلارم گوشیم ازخواب ناز بعد از ظهرم پریدم. خمیازهی بلند بالایی کشیدم که دهنم اندازهی سه متر باز شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیم رو خاموش کردم و از جام بلند شدم. ساعت چهار و نیم بود. خب پس وقت کافی دارم که یه تیپ خفن بزنم. با یه آرایش خیلی ملیح بیخیال صورتم شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخط چشم کوتاه و نازکم به چشم های سبز تیله ایم حالت داده بود. یه رژ خیلی کم رنگ هم کشیدم روی لب هام و از آیینه دل کندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خب، حالا چی بپوشم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین سوالیه که همهی دخترها وقتی میخوان برن بیرون از خودشون، در، دیوار، مامان، ددی، آبجی، داداش، همسایه پایینی، بالایی و هر کس دیگه ای که سر راهشون سبز بشه می پرسن. از توی کمدم خبر داشتم، واسهی همین بسم اللهی گفتم و در کمد رو باز کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حجوم تموم لباس هایی که توی کمد انداخته بودم چند قدم به عقب رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا حضرت عباس! حالا تموم لباس ها روی زمین پهن شده بود، به جز اون مانتوهایی که خیلی دوستشون داشتم و آویزونشون کرده بودم. سرم رو خاروندم و از بین لباس هایی که روی زمین پهن شده بودن یه شلوار اسلش مشکی با یه مانتوی لی انتخاب کردم و پوشیدم. خداروشکر توی این مبحث اصلاً حوصلهی فکر کردن نداشتم. موهام رو دم اسبی بستم و یه شال مشکی هم انداختم. حالا یکی بیاد جوراب من رو پیدا کنه. تموم سوراخ سمبه های اتاقم رو گشتم؛ ولی نبود. ای خدا! خم شدم و زیر تختم رو نگاه کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخیش ایناهاش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز زیر تخت کشیدمش بیرون. اوه اوه! چه بوی گندی هم میده! با وسواس پوشیدم و با برداشتن سوئیچ و کیفم بالاخره از اتاق اومدم بیرون. کفش اسپورت طرح لی رو هم به پام کردم و از خونه زدم بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک ساعتی می شد که توی ترافیک گیر کرده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه واقعاً حوصلهام داشت سر میرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای زنگ گوشیم نگاهم رو از خیابون گرفتم و نقطه ی اتصال رو لمس کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ها؟ چته؟ بنال زود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ زهرمار بیشعور پلشت. کدوم گوری تشریف داری؟ یابو شب شد ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بابا دهنت کف نکنه؟ این قدر کربن دی اکسید تولید نکن مشنگ. توی ترافیک گیر کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هوف، از دست تو نیاز. خبر مرگت فقط.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خفه شو بابا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی رو قطع کردم و با بی حوصلگی زل زدم به ماشین های جلو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از نیم ساعت بالاخره رسیدم جلوی رستوران.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوتی کشیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اوه لالا! بابا ایول. این جا چه خفنه خدایی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم ماشین رو پارک کنم که یهو حس کردم یه چیز محکم خورد به ماشین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا جد حضرت سجاد! پس این دیگه چی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز آیینه نگاه کردم به مازراتی مشکی رنگ پشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناخودآگاه اخم هام رفت توی هم. مردک مرفه، نشونت میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو از شیشه بردم بیرون و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هوی مگه کوری جقله؟ زدی ماشینم رو داغون کردی ها. هوی میمون، با توام. نه، مثل این که طرف کر و لاله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم قفل فرمون رو بردارم برم پایین که یه پسر خونسرد از ماشین پیاده شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوه مای گاد. اعوذُ به الله مِنَ الآدمِ خوشگل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبارالهی! آیا این جا بهشت است؟ یا این یک حوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایا به این ها قیافه میدی، به من هم قیافه میدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدنش به خودم اومدم. آب دهنم رو قورت دادم تا جلوش تته پته نکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ یالله. یا پول من رو میدی یا زنگ می زنم پلیس بیاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش رو برد توی جیبش و شیش تا تراول صد تومنی داد دستم و با لحن بدی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ این پول واسهی ماشینت خیلی زیاده؛ ولی این رو میدم بری کلاس یه کم ادبیات یاد بگیری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین رو گفت و رفت. وایسا ببینم! این با من بود؟ با عصبانیت از ماشین پیاده شدم و با دو خودم رو بهش رسوندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپول هارو پرت کردم توی صورتش و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ واسهی من کلاس نذار. من خودم استاد کلاس گذاشتنم، بیا این هم پولت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irریموت رو زدم و با اعصابی خورد وارد رستوران شدم. با دیدن دلسا و مژگان انگار تموم اعصاب خوردی هام رو یادم رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون توجه به سکوتی که فضا رو پر کرده بود داد زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ به سلام! رفقای خل و چل من.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نگاه خیرهی گارسونی که داشت چرخ میز رو میگردوند، سرم رو پایین انداختم و رفتم پیششون. الکی مثلاً که خجالت کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشستم پشت میز و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اه، بابا این تهران هم با این ترافیکش مارو به صد روش سامورایی نمود. چه وضعشه بابا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلسا خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ حرص نخور بچه، چه خبر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هیچ، سلامتی رهبر معظم انقلاب اسلامی. تو چه طوری مُژی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمژی با غیض گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ زهرمار و مژی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگارسون که اومد سر میز هرسه تامون ترجیح دادیم خفه خون بگیریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چی میل دارین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرسه تامون کباب برگ سفارش دادیم. خداوکیلی عجب رستوران شیک و مجللی بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیره شدم به دهن نیمه باز دلسا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چته تو؟ پشه نره اون تو یه وقت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب دهنش رو قورت داد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وای نیاز جلل الخالق، اون جا رو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر برگردوندم تا ببینم چی دیده که این قدر اون رو تحت تاثیر گذاشته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن همون پسره اخم هام رفت توی هم و رو بگردوندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ تحفهست؟ مردک گنده دماغ میمون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمژگان هم با دهنی باز گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خفه شو نیاز. چی میگی؟ دلت مییاد به این جنتلمن بگی تحفه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی زدم پس کلهی هردوتاشون و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خفه بابا، عین بز زل زدین به این پسره که چی؟ الان مییاد پول پرت می کنه توی صورتتون و میگه این رو دادم برین کلاس یاد بگیرین که این قدر به کسی نگاه نکنید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمژگان و دلسا که دقیقاً چیزی از حرف هام نمی فهمیدن، حالا منتظر بودن تا توضیح بدم براشون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ای بابا. خداوکیلی هردوتاتون با اون چشم های کج و موجتون زل زدین به من چرا؟ زهره ترک شدم خب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خب معلوم نیست رگباری چی بلغور می کنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ دم در این پسرهی یالغوز زد به ماشینم. گفتم پول بده. شیش صد تومن انداخت جلوم و گفت برو کلاس ادبیات یاد بگیر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمژگان مشکوک نگاهم کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اون وقت تو چی کار کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هیچی پولش رو پس دادم. مرتیکه فکر کرده من گدام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلسا زد پس کلهام و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خاک برسرت نیاز، یعنی خاک.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پشکل توی سرت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اومدن سفارش هامون دوباره ساکت شدیم. من که خیلی گشنه ام بود. اون دوتا که میخواستن حالا یعنی خیر سرشون کلاس بذارن، اول ازش چند تا عکس گرفتن. تا مییومدم یه لقمه از غذا رو کوفت کنم، میگفتن بیا توی لایو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخه یکی نیست بگه به ملت چه ربطی داره تو اومدی رستوران و چی میخوری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمیز شام بعد از کلی عکس و لایو گرفتن بالاخره گذاشتن خبر مرگمون غذامون رو بخوریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلی مسخره بازی درآوردیم و حسابی بهمون خوش گذشت؛ اما چیزی که عجیب بود این بود که تموم کارکن های رستوران واسهی همون پسرهی پلشت سر و دست خم می کردن. بچه پولداره دیگه. هی لوله گاز. شام رو که خوردیم به مژگان گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ کی حساب می کنه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خب معلومه تو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی محکم زدم پس کله اش و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اشتهات خیلی بازه ها، میمون اون هفته من پولش رو دادم. مگه من روی گنج نشستم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلسا درحالی که داشت با دستمال دور لبش رو پاک میکرد گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بس کنید بابا. من این دفعه حساب می کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحال کل کل بودیم که کم کم صدام رفت بالا. دست خودم نبود، خوشم نمییومد از مفت خوری.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخم به دلسا توپیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ تو چته هی چشم و ابرو میندازی؟ قیافهی خودت که شبیه خربزهست، این طوری می کنی بدترم می شه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمژگان به پشت سرم اشاره کرد. سر برگردوندم و با دکمه ی مشکی رنگ یه کت روبه رو شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم رو کشیدم بالا تا قفل دوتا چشم مشکی شدم. این که همون پسرهست باز!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم هام رفت توی هم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چیه؟ برای چی مثل بز زل زدی به من؟ فکر کردی اخم می کنی خیلی جذاب می شی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خانم به ظاهر محترم، این جا رستورانه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اِ! خداوکیلی راست میگی؟ من فکر می کردم بیمارستانه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرچه قدر من حرص می خوردم، اون با حفظ خون سردی کامل جوابم رو می داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اصلاً تو کی باشی که بخوای به من تذکر بدی حرف بزنم یا نزنم؟ تو دیگه باد کدوم بادکنکی بابا؟ بیا برو اون ور قبضه روح شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیشخندی زد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من رو دارین از رستوران خودم بیرون می کنید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی؟! خدایی؟ این جا مال این بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه هرحال خودم رو نگه داشتم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من هم فکر نمی کردم جای چنین قشنگی مال آدم بیشعوری مثل شما باشه وگرنه پام رو این جا نمی ذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خانم محترم، این جا محل رفت و آمد آدمهای با شخصیته. لطفاً اگه نمیتونید طرز صحبتتون رو عوض کنید بهتره همین الان برید؛ چون من نمیذارم کسی به اعتبارم لطمه بزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بیا برو ببینم. تویی که مشتری رستورانت رو بیرون میکنی خیلی باشخصیتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پشت میز بیرون اومدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بچه ها من میرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره ی بیشعور! با اعصابی داغون سوار ماشینم شدم و منتظر موندم اون ها هم بیان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی من نیاز نیستم اگه این پسره رو ضایع نکنم. با سوار شدن مژگان و دلسا بدون گفتن چیزی راه افتادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداروشکر خونه هامون تقریباً توی یه مسیر بود و نمیخواست کل شهر رو دور بزنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از رسوندنشون به خونه با همون اعصاب خوردی که ناشی از توهین های اون پسره بود برگشتم خونه. ماشین رو بردم توی پارکینگ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی آدم این قدر بیشعور؟ آدم این قدر بی معنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ورودم به خونه بابا که لم داده بود روی کاناپه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام جوجهی بابا. کجا بودی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام بابایی. هیچ، با مژگان و دلسا رفتیم بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چی شده دردونه ام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هیچی بابا، خسته ام میرم بخوابم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پله ها رفتم بالا و وارد اتاقم شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوس داشتم پسره رو بگیرم، سرش رو ببرم توی دلهی نفتی و بکشم بیرون. نشستم روی تخت و دنبال یه نقشه ی خوب واسهی قهوه ای کردن اون پسرهی چموش گشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir******
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح با صدای داد و بیداد مامان ازخواب بلند شدم. یکی نیست به این مادر ما بگه زن تو خداوکیلی کار و زندگی نداری سر ساعت هفت همه رو بیدار می کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا قیافهی پکر از جام بلند شدم. یعنی دوست داشتم فقط یک دقیقهی دیگه بخوابم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نیاز پاشو مامان، پاشو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخه چرا نمی فهمه من امروز کلاس ندارم؟ چرا من نمی میرم خلاص بشم؟ رفتم توی سرویس اتاقم و با آب سرد صورتم رو شستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان هنوز داشت صدام می زد که از توی اتاق با صدای نسبتاً بلندی داد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مامان به ما رحم نمی کنی، به خودت رحم کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اِ! خب بیدار شدی چرا چیزی نمیگی؟ حنجره ام پاره شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخه مادر من، سر ساعت هفت خود اَبو وراجم بیاری حرف نمی زنه، چه برسه به من.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همون لباس های به هم ریخته از پله ها پایین رفتم. مامان داشت توی آشپزخونه رو مرتب می کرد. سر میز صبحانه نشستم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بابا رفت سرکار؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نیما زنگ نزده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نفس و مهیار کجان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من چه میدونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم رو دراز کردم تا لیوان شیر رو بردارم که یهو از دستم ول شد و کمی از محتویاتش ریخت. مامان بدون این که سرش رو از توی کابینتی که داشت ظرف هارو توش میذاشت بیرون بیاره گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا حضرت مریم! اگه میدید خودم رو با شیر قاطی می کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریدم و نشستم روی میز. لباسم خیس شده بود؛ ولی چاره ای نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقشنگ حس می کردم خودم رو خیس کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای زنگ تلفن مامان بالاخره از اون ظرف ها دل کند و رفت تا تلفن رو جواب بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزودی پاشدم و با پارچه میز رو تمیز کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از تمیز کاری میز فوراً محل رو ترک کردم تا مامان با خاک یکسانم نکنه. یهو با شنیدن تیکه ای از مکالمهی مامان گوش هام رو تیز کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اِ به سلامتی. چه قدر خوب! جمعه دیگه آره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چشم عزیزم. حتماً.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای خدا باز چه خبر شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون جا روی پله ها منتظر موندم تا مکالمهی مامان تموم بشه؛ ولی با شنیدن جمله ای که مامان گفت فلنگ رو بستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره خدایی، اون چه لباسی بود مهین پوشیده بود؟ چه قدر زشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین آغاز سخنان و غیبت های گران بهای مامانم پشت تلفن بود. قطعاً این مکالمه بیشتر از دوساعت طول میکشید، واسهی همین اون جا نموندم و به اتاقم پناه بردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه اتاق کاملاً دخترونه که عاشق ترکیب رنگ هاش بودم، ترکیب سفید و آبی کاربنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتموم وسایل های اتاقم از کمد تا آیینه و میز تحریر و میز کامپیوتر، همگی با این رنگ انتخاب شده بودن. واسهی قاب عکس بزرگم که توسط خواهر گرامی، نفس بانو طراحی شده بود بوسی فرستادم و وارد حموم شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن لباس چرک هایی که توی این هفته ریخته بودم توی حموم یه لحظه کرک و پرهام ریخت. یا مولا! چه خبره؟ حالا چه گلی به سر بگیرم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو از اتاق بردم بیرون تا سر و گوشی به آب بدم. مامان هنوز داشت درمورد لباس مهین خانم توی عروسی فرهاد حرف میزد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا خیرت بده مهین خانم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباس هارو از توی حموم برداشتم و با سرعت نور از پله ها رفتم پایین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب حالا مرحله ی سختی که پیش روم بود حضور مامان اون هم دقیقاً رو به روی آشپزخونه بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم رفتم جلوش و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مامان کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خالهات.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ اِ! سلام برسون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مریم، نیاز سلام می رسونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایش. دیدم مامان قصد جم خوردن از جاش رو نداره که تصمیم گرفتم لباس هارو دونه دونه پرت کنم توی آشپزخونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از جاساز کردن لباس ها توی ماشین تصمیم گرفتم فرار کنم و سه چهار ساعتی خودم رو گم و گور کنم. مامان هنوز داشت از مهین خانم می گفت. رفتم توی اتاقم و یه پیراهن کوتاه و گشاد لی و یه شلوار قد نود لی کاربنی پوشیدم. موهام رو باز گذاشتم و شال هنرمندیم رو به سر کردم و از اتاق رفتم بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ مامان من میرم بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ کجا؟ سر صبحی بیرون چه خبره؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ با دلسا قرار دارم مامان جون، فعلاً.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه نذاشتم ادامه بده و ازخونه زدم بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعاً هم کسی ساعت هشت صبح بیرون نمی رفت؛ ولی من برای نجات جونم هم که شده بود باید سه تا چهار ساعتی آفتابی نمیشدم. ماشین رو از پارکینگ بیرون آوردم و همون موقع زنگ زدم به دلسا. می دونستم که داره خواب هفت پادشاه می بینه؛ ولی واسهی من مهم نبود. منی که همیشه نصف شب ها برای داییم پیام میدم "تبریک! شما برندهی چهل میلیون تومان پول نقد شده اید."
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان فرقی به حالم نمی کرد که دلسا خوابه یا نه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیش رو که جواب نداد حدسم به یقین تبدیل شد. ماشین رو به سمت خونه شون روندم تا به زور بیدارش کنم. جلوی خونه شون ایست دادم و زنگ رو زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ به سلام، ببین کی این جاست! آفتاب از کدوم طرف اومده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دست به پشت سرم اشاره کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام خاله جون، از اون پشت طلوع کرده. چه طور؟ کاریش دارین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ازدست تو، بیا بالا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر باز شد و رفتم تو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام خاله جون چه طوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحال روبوسی کردن گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ فدات عزیز دلم. خوبم، تو خوبی؟ خانواده خوبن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ سلام دارن خدمت شما. دلسا خوابه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ آره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پس من میرم بیدارش کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر باز شد و دانیال از توی اتاقش اومد بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشم های خمار و سر و وضعی ناجور گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ باز تو اومدی این جا وروجک؟ چه خبرته خونه رو گذاشتی روی سرت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ به تو چه؟ مگه جای تو رو تنگ کردم جقله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بیا برو ببینم، فسقلی چه زبونی داره. مامان می بینی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ تازه فهمیدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد جلو و خواست لپم رو بکشه که محکم زدم روی دستش و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هوی! این صاحب داره هی دم به دقیقه با اون دست های اندازه ی بیلت لپ من رو میکشی ها!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزد زیر خنده که زیر لب گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ رو آب بخندی میمون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم توی اتاقش. مثل خرس روی تخت دونفره اش پهن شده بود. خندهام گرفته بود از طرز خوابیدنش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهنش باز، موهای فر و بلندش پخش توی صورتش بود. آروم آروم به سمت دلسا رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستم اگه دنیا رو آب ببره، دلسا رو خواب میبره؛ ولی محض احتیاط سعی می کردم سر و صدایی ایجاد نکنم. روی تخت آروم نشستم و بهش نزدیک شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمم خورد به پارچ پر از آبی که روی عسلی کنار تختش گذاشته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارچ رو بلند کردم و روبه روی صورتش گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسه... دو... یک...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتموم آب درون پارچ رو خالی کردم روی سرش. هین بلندی کشید و ازجاش پرید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون نفس کم آورده بود اول چند تا نفس عمیق کشید و بعد زل زد به منی که با نیش باز بهش نگاه میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو چشمش رو بست و دهنش رو باز کرد و با تموم وجودش جیغ کشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا موسی ابن جعفر! من که کرک و پرهام ریخت از اون صدا. درباز شد و خاله و دانیال هراسون اومدن توی اتاق.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا برخورد بالشتی که توسط دلسا پرت شده بود به سرم، نگاهم رو از خاله این ها گرفتم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ها چته؟ چرا عربده میکشی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغ دوم رو که کشید خاله خندید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ نیاز تو آب ریختی روش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلسا این بار با حالت جیغ گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ پس عمه ام ریخته؟ یابو خب نفسم بند اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ به کف پام قشنگم. فکر کردی واسه ی من خیلی مهمه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین حرفم باعث جیغ سوم و دلخراش دلسا شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدانیال نزدیکم شد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ جوجه خواهری من رو اذیت نکن ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ جوجه خودتی و خواهریت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله که رفت سرش رو آورد نزدیک و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ من کی میتونم این زبون دراز رو کوتاه کنم خدا میدونه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هیچ وقت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلسا که داشت لباس های خیسش رو ازتنش بیرون می آورد رو کرد سمت دانیال و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ گمشو بیرون. کوری نمیبینی دارم لباس درمییارم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از کلی غر زدن و جیغ و دادی که به راه انداخت بالاخره راضی شد بریم بیرون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشین که شدیم با کلی اخم و قیافه ای شبیه به موز گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ حالا برنامه ات چیه؟ کجا قراره بریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ هیچی تو شماره ی حسابت رو بده لطفاً.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وا چرا؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ارث بابات رو بریزم به حسابت دیگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خیلی بی معنی و بی مزه ای.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ قربون تو که خوشمزه ای.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمقصدم دربند بود؛ ولی چیزی بهش نگفتم تا سوپرایز بشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی راه رفت، یهو از جلوی همون رستوران گذشتیم. بادیدن مازراتی همون پسره که جلوی آفتاب بدجوری برق می زد، خیلی یهویی تصمیم گرفتم یه طرح خوشگل روی این ماشین عروسک بندازم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنده عقب گرفتم که دلسا گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چی شد پس؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین رو با فاصله از مازراتی پارک کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ بشین همین جا، الان مییام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ماشین پیاده شدم و به سمت ماشینش رفتم. نگاهی به اطراف انداختم و وقتی مطمئن شدم کسی نگاه نمی کنه لگدی به ماشین زدم ببینم آژیر میزنه یانه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشانس باهام یاری کرد و هیچ صدایی از ماشین بلند نشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوئیچ ماشینم رو برداشتم و رفتم پشت ماشین. جایی که کسی روم دیدی نداشته باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی درش نوشتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ادب را از که آموختی؟ از بی ادبان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه ایموجی خنده هم کشیدم و ازجام بلند شدم. آخیش، جیگرم حال اومد ها!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسرهی یالغوز. حالا این قدر خرج ماشینت کن تا ماتحتت بسوزه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت ماشین خودم رفتم و سوار شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چی کار کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ به توچه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ خیلی پلشتی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ازتو یاد گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارمون همین بود. تا یه جا باهم تنها میشدیم تا کلهی صبح باهم کل میانداختیم و هیچ کدوممون هم خسته نمیشدیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرسته که این طوری هر دفعه همدیگه رو قهوه ای میکنیم؛ ولی تا دنیا دنیاست، رفیق شیش هم میمونیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir