به چهره خسته اش نگاه کردم خیلی شکسته شده بود چشماش بالاخره از روی زمین برداشت و بهم نگاه کرد با دیدن چشماش لرزی توی بدنم نشست غریبه شده بود _تغییر کردی پوزخندی زد و گفت : تو از دور تماشا میکنی و من هر روز میجنگم توی این زندگی حرفاش برام گنگ بود و متوجه هیچکدوم نمی‌شدم این دفعه لبخندی زد و گفت : داستان دوست داری؟ سرم تکون دادم و آروم گفتم: آره مخصوصا از زبون تو بالاخره چشماش برق زد خوشحال از این واکنشش تکونی به خودم دادم و جوری که انگار مشتاقم منتظر موندم تا برام داستان بگه لب های خشک شده اش رو تر کرد و زمزمه وار گفت : با دقت گوش کن این داستانی متفاوته....

ژانر : عاشقانه، درام، تخیلی، ماجراجویی

تخمین مدت زمان مطالعه :

شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Fatemeh

    00

    واقعا هیجان انگیزه ادم و بخودش جذب میکنه

    ۲ هفته پیش
  • Sahi

    00

    واقعا جالب بنظر میاد.دوس دارم ادامشو بخونم

    ۹ ماه پیش
  • حدیث

    ۱۵ ساله 00

    من رمان های زیادی خواندم و خیلی رمان ها حتی اولش آدم رو جذب نمیکنه ولی به نظر میاد داستان خوبی باشه من واقعا خوشم اومد مشتاق آخر بخونمش امیدوار بقیه اش هم مثل اولش عالی باشه

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.