طی ماجراهایی یک دختر ایرانی از مادری نامتعارف ! متولد می شود . به علت جهش ژنتیکی، نیاز به نوشیدن خون دارد . خون آشام در سطح شهر می چرخد و باعث حوادث ناگواری می شود دختر زیبای خون اشام، آبگین ، احساس می کند عاشق آردین جوان کارخانه دار تهرانی شده است و عشق میان او و آردین باعث ازدواج شان می شود ، آبگین حادثه ها و ماجراهای زیادی در گذشته داشته تا به این مرحله از زندگی اش رسیده است

ژانر : تخیلی، ترسناک

تخمین مدت زمان مطالعه : ۸ ساعت و ۳۵ دقیقه

مطالعه آنلاین خون آشام ایرونی
نویسنده : محمدرضا عباس زاده

ژانر: #ترسناک #تخیلی

خلاصه :

طی ماجراهایی یک دختر ایرانی از مادری نامتعارف ! متولد می شود . به علت جهش ژنتیکی، نیاز به نوشیدن خون دارد . خون آشام در سطح شهر می چرخد و باعث حوادث ناگواری می شود دختر زیبای خون اشام، آبگین ، احساس می کند عاشق آردین جوان کارخانه دار تهرانی شده است و عشق میان او و آردین باعث ازدواج شان می شود ، آبگین حادثه ها و ماجراهای زیادی در گذشته داشته تا به این مرحله از زندگی اش رسیده است

يعني يه دختر خون آشام هم مي تونه عاشق بشه؟ نمي دونم من تنها خون آشام اين شهر درندشت بودم، يا خون آشام هاي ديگه اي هم وجود داشتن!

رفتم و توي آينه خودم رو ديدم. زير لب گفتم:

-آردين از چيِ تو خوشش اومده که اين همه برات مايه گذاشته؟

به موهاي طلايي و صورت سفيدم نگاه کردم، همين طوري بدون آرايش هم مانکني بودم براي خودم. قدم متوسط بود. نه کوتاه، نه بلند. پوست سفيدي داشتم، با چشماني درشت و مردمکي قرمز. هيکل قلمي و کمري باريک. نگاه نافذ و درخشانم تا عمق وجود هر مردي رو مي سوزوند و براي به دست آوردنم بال بال مي زد .

يعني آردين از رنگ مردمکمم نفهميده بود؟

نفهميده بود که اين طوري برام مي مرد. من مي خواستم اون چهار پنج ليتر خون خوشمزشو بنوشم و حال کنم اما نمي دونم چرا هي دست دست مي کردم و عقب مي انداختم. آردين با اون چشمان قهوه اي روشن و نگاه مهربونش منو اسير کرده بود.

خدا جون از کجا به کجا رسيده بودم! از يه دختر شيطون خون خوار، به چيزي تازه مي رسيدم؛ چيزي که برايم سخت بود هضم کردنش!

«اگه چنگالاتو آروم فرو کني توي شاهرگش، بعد خونش رو بمکي، اونم خون آشام ميشه؛ درست عين تو. زرنگ ميشه! قدرت پيدا مي کنه و عمر جاوداني!»

صداي باز شدن درِ آپارتمان منو به خود آورد. اينجا يه برج بيست طبقه بود، در جردن.

آردين بود. با ذوق مرگي نگاهم کرد و گفت:

-چطوري عروسکم؟ تازه از خواب بيدار شدي؟

صداي آردين بهم آرامش خاصي مي داد. چشمام رو خمار کردم و گفتم:

-شرکت خوش گذشت؟

-نه اون قدرا، همش خدا خدا مي کردم ساعت چهار بشه، بيام پيش تو.

با ولع هيکل ورزشي و عضلانيش را ديد زدم و تو دلم گفتم:

«ببين خدا چي خلق کرده! اون قد صد و نود سانتيت منو کشته!»

آردين يه شلوار سفيد کتاني به پا داشت و يه کاپشن به رنگ شلوارش. رييسِ شرکتِ بزرگِ وارداتِ اتومبيل هاي خارجي بود و تو پول خر غلت مي زد. بهترين لباس ها رو مي تونست به تن کنه، اما دوست داشت ساده بپوشه.

-عزيزم! آبگينم! خوب خوابيدي؟

-آره، تا حالا خواب بودم.

پرده اتاق رو کنار زد. دلم چنگ چنگ شد و آروم گفتم:

-ميشه پرده رو برگردوني سر جاش؟

-چرا؟ مگه از هواي تازه و نور ملايمِ عصر به اين قشنگي بدت مياد؟ بيا، بيا کنار پنجره و ببين تهرون چقدر کوچيکه از اين جا!

-نه، نور زياد چشمام رو اذيت مي کنه. دوس دارم تو يه محيط شاعرونه نيمه تاريک باشم.

-هر جور دوس داري باش. من رفتم يه دوش بگيرم.

-باشه، برو. منم مي رم بيرون.

-تازه من اومدم، تو مي خواي بري؟

تو دلم گفتم :

«نامزد چشم قهوه اي من، اگه بمونم که تموم اون خون شفاف و خوش مزه ات رو دادم تو خندق بلا و ديگه چيزي ازت نمي مونه.»

رفتم جلوش و چشماي بادومي درشتم رو انداختم تو چشماي قهوه اي براقش. همين جور نگاه هامون در هم گره خورد. ميخ نگاهم شده بود. سرش رو آورد جلو، اون قدر که گرمي نفس هاشو روي گونه هاي برجسته و براقم حس مي کردم. داشتم از خود بي خود مي شدم و نزديک بود، مثل بقيه قربانيام، اول لبامو بذارم رو لباش و بعد گونه هام بره روي گردنش، دستم رو بيارم بالا و پنج چنگال تيزم رو از زير ناخن هاي لاک زده و بلندم بکشم بيرون و فرو کنم تو گردن نرمش و بعد لبام رو بذارم روي محل زخم و بمکم، خون داغ و تازه اش رو، خون شور و پر انرژي. حيات من و ادامه زندگيم به نوشيدن اين ماده حياتي بود، اما دلم نيومد.

خودم را عقب کشيدم. غرور مردونش اجازه نداد بهم نزديک تر بشه. قرارمون بعد از مراسم عروسي بود، يه عروسي مجلل و باشکوه تو بهترين و گران ترين تالار شهر.

يک لحظه فکر کردم:

«حالا جشن عروسي هم گرفتيم، بعد خواست عروسي کنه! اون وقت چي؟ چرا اين بازي مسخره رو تمومش نمي کنم؟! چرا نمي گذارم و از اين خونه لعنتي نميرم؟! چرا دوست دارم آردين پيشم باشه؟! در حالي که من از جنس ديگم، از دنياي ديگه.»

آردين در حالي که به سمت حمام مي رفت گفت:

-کي اين گردش هاي شبونت تموم ميشه؟

-تموم ميشه عزيزم.

يک مانتو سبز نازک، روي شلوار جين تنگم پوشيدم. موهاي بلندم رو دسته کردم و با کش سر روي سرم قلنبه کردم. موهام از ريشه به بالا طلايي بود و چند دسته اشو يه خرده تيره کرده بودم. شال صورتيم رو انداختم رو سرم. مي دونستم نصف بيشتر موهاي پرپشت و بلندم رو نمي پوشونه. رژ لبي زدم و از آپارتمان اومدم بيرون.

حالا سوار پژو دويست و ششم بودم، اتومبيلي که آردين بهم هديه داده بود، روز عقد کنون. پدر و مادرش اول با اين ازدواج مخالف بودند، مادرش مي گفت:

-دختري که نه مي دوني پدر و مادرش کيه، اهل کجاست، به خاطر اين که باهاش توي اتوبان تصادف کردي، حالا مي خواي بگيريش؟ يه کم فکر کن مادر بلکه ...

دست آردين رفت روي لب هاي ماتيک ماليده مادرش.

-جلو آبگين چيزي نگي ها! به خدا براي هميشه ولتون مي کنم!

-پس رو ما حساب نکن. نه مجلس عقدت ميايم، نه عروسيت!

-نيايد، اين قدر دوست و آشنا دارم که يه تالار هزار نفري رو هم پر مي کنن!

اما سماجت و پايداري آردين، کم کم اونا رو هم راضي کرده بود. البته فضولي و سر از کار ما در آوردن هم در رضايت پدر و مادر آردين و خواهرشوهرام نقش پر رنگي داشت.

در يک مراسم جنجالي و بي نظير! مراسمي که هيچ وقت در تمام عمرم نديده بودم! چه رقصي! چه شور و غوغايي و چه هيجاني داشت! ده ها نفر از دوستان آردين در اين باغ بزرگ مي رقصيدن و قر مي دادن. باغي که در خوش آب و هواترين نقطه خارج شهر بود. پنجاه شصت نفر از فاميل و دوستان من از عالم برزخ و جهنم به اين باغ اومده و از اين مراسم کمال لذت رو مي بردن.

برق نگاه جادوييم کار خودش رو کرده بود. همون نگاهي که سرسخت ترين مردا رو رام مي کرد! آردين مي خواست با من باشه، فقط با من! بهم گفت:

-من کاري به گذشته تو ندارم، ايني که کي هستي، از کجا اومدي، پدر و مادرت کين! فقط منو ترک نکن. باشه؟

-باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هيچ وقت اسير قربانيايي که براي نوشيدن خونشون انتخاب مي کردم، نمي شدم. اما برق نگاه قهوه اي اين جوان سي و چند ساله خوش تيپ و جذاب منو ميخ کرد. اولين روز آشناييمون يادم نميره! من هفته اي پنج ليتر خون تازه و گرم نياز داشتم، خون داغ! اون روز يه مردي رو نشون کرده بودم. مردي چهل و چند ساله و چاق بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار خيابون ميرداماد ايستاده بودم. با آرايشي غليظ و صندل هاي رو باز سفيد که بندهاشون تا بالاي قوزک پايم مي اومد و ضربدري روي ساق هاي کشيدم بسته مي شدند. کيف بلوطي خوشگلم هم دستم بود. ساعت چهار بعد از ظهر بود و من يک هفته اي مي شد که چيزي ننوشيده بودم. از شدت گشنگي روده کوچکم قار قار مي کرد. کمي ضعف داشتم. آدماي دور و برم رو به شکل ساندويچ هاي اشتها آور خون مي ديدم. هر آدم چهار تا شش ليتر خون داشت، خون شور و خوشمزه! اگر به چنگم مي افتادند تا قطره آخر خونشون رو مک مي زدم. خر کردن و به تور انداختن مرداي ناجور کار ساده اي بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط خدا نکنه قرباني من معتاد باشه! اگر معتاد بود، بعد از اين که کارم رو با کمال تميزي و نهايت خونسردي انجام مي دادم، سر گيجه مي گرفتم. همين جوري هم هواي آلوده و پر از سرب تهرون، خون ها رو بد مزه کرده بود، واي به وقتي که معتاد هم باشن. نور علي نور بود! توي اين بيست و سه سال خون آشاميم، همه جور خوني نوشيده بودم. خون زن ها خيلي خوشمزه نبود. دختراي کم سن، بدک نبود، اما خون مردها خيلي بهم حال مي داد بخصوص هجده سال تا سي ساله هاشون! بعضي وقت ها که مجبور مي شدم خون پيرزن يا پيرمردي رو بدم توي معدم، تا چند ساعت از طعم بدش حالت استفراغ داشتم. بهترين خون، خون پسراي بيست ساله بود، علي الخصوص که عاشق هم باشن! مقدار زيادي هورمون اکسي توسين يا همون هورمون عشق تو خونِشونه. اين هورمون که وارد رگام مي شد، مستم مي کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يهو اتومبيل قرمز رنگي جلوي پايم ايستاد. مردي چاق و کچل پشت فرمان بود. تي شرت سفيد يقه بازي پوشيده بود و موهاي سينه اش زده بودند بيرون. به بازوهاي برهنه و ستبرش نگاه کردم. تو دلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين کچله، حتما شش ليتر خون رو داره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدم هاي چاق خون بيشتري داشتند. برام بوق زد. روسريمو رها کردم. در جلو رو باز کردم و روي صندلي نرم تويوتا کمري نشستم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشين راه افتاد. هر دو سکوت کرده بوديم. کمي که جلوتر رفت، نيشش رو باز کرد. دندوناي سفيد روکش شدش پيدا شد. تو دلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«الهي که نيشت رو آب مرده شور خونه باز بشه!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مسيرتون کجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز سلام عليک نکرده، پسر خاله شد. خب ديگه با اون سر و وضعي که برا خودم درست کرده بودم و محلي که ايستاده بودم، توقعي بيشتر از اين نبايد مي داشتم. صدامو نازک کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هر جا که شما دوست دارين.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من يه آپارتمان جمع و جور تو شميران دارم، بريم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من دوس ندارم بيام تو خونه ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخه يه بار رفتم خونه يه جون؛ اول مي گفت يه نفرم، بعد شدن سه نفر. بعد هم فيلم ازم گرفتن. کلي بهشون باج دادم و بدبختي کشيدم تا ولم کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما خودتون جا دارين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشامو خمار کردم و جواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه جايي بهتر از اين زير گذرهاي اتوبان؟! هوا هم تاريک ميشه. خلوت و بي سرخر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يعني تو ماشين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه چه عيبي داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخه خونه به اون خوبي! يخچال پر از خوردني! تخت نرم و گرم! بريم تو بر بيابون، زير پل؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دوست داري همون جا! نه که نگه دار، پياده ميشم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مطمئن بودم که مردک حسابي ميخ من شده و دست از سرم بر نخواهد داشت! هيکل و صورتي که من داشتم، فيل رو هم خر مي کرد! چه برسه به اين کچل شکم گنده که اتوماتيک و مادر زاد خر بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرد نگاهي به من انداخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چند مي گيري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بستگي به لطف و کرم شما داره، هرچي بيشتر بهتر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه. نرخ رو بگو که بعدش دعوامون نشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مردک بيچاره! ديگه بعدي براي تو نخواهد بود! من مثِ عنکبوت ماده ام. بعد از جفت گيري طرفم رو مي خورم! يعني اون کله کچلت منو کشته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رومو به طرفش کردم و با ناز گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سيصد تومن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوه! چه خبره! نرخش هفتاد تومنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون مال دلار هزار و صد تومني بود. حالا دلار شده سه هزار تومن. سيصد هزار تومن ميشه صد دلار. نرخ جهاني کار ما پونصد دلار کمتر نيس. حالاشم چهارصد دلارشو نمي دي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يعني اين کارها هم رو دلار حساب ميشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله. کار ما يه کار بين الملليه. بقالي نيست که مختص ايران باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا با هم راه ميايم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما تا حالا دبي رفتين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه، چطور مگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همين، از دنيا بي خبرين! توي دبي همه چي هست. من قبلا تو هتل هاش کار کردم. اين هفتاد هزار تومني که شما گفتين چند دلار ميشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بذار حساب کنم، هر دلار سه هزار تومن. ده دلار سي هزار تومن، ميشه بيست و پنج دلار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب، تو هتل هاي دبي، من فقط کنار يه عرب خر پول بشينم و يه ليوان نوشيدني بخورم، يه کم هم هر و کر کنم، يه صد دلاري گرفتم. اون وقت تو مي خواي با هفتاد تومن يعني بيست و پنج دلار همه کاري بکني؟ اي دست و دلبازيت تو دماغم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه خانم، يه جورايي راضيت مي کنم. حالا ما يه چيزي گفتيم ها. شما هم هي ردشو بگير! کچلم کردي به خدا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند مرموزي زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما که الحمدا... کچل مادر زادي هستين!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو روي سر براقش کشيد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوش تيپم يعني؟ حالا همه بازيگراي فوتبال و هنرمندان از ته مي تراشن، چون مي گن کچلي شانس مياره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«اي استفراغ کردم تو اين اعتماد به سقف شما مرداي بدکار! حالم از اون کله کدوت به هم مي خوره!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما براي اين که بهم شک نکنه لبخند زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما خيلي خوش تيپ و با حالين! کله قشنگتون هم به درد صرفه جويي در مصرف برق مي خوره، چون نور مجاني توليد مي کنه! فقط خيلي چونه مي زنين!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه، ديگه چونه نمي زنم. حالا همه چي گرون شده؛ بخصوص گوشت، قيمت گوشت ده برابر شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نامرد بي وجدان! ببين چطور احساسات و عشق و عاشقي رو با گوشت مقايسه مي کنه! يادم باشه موقع خوردن خونش، يه خرده هم زجر کشش کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند مرد خفه کني مي زنم و مي گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من هم همين رو مي گم. اين کارا که چونه زدن نداره. پيراهن که نمي خواي بخري! علاوه بر بالا رفتن قيمت گوشت، شما مي دونين با بالا رفتن قيمت دلار، وسايل آرايشي ده برابر شده؟ يه قلم سايه چشم، يه ريمل ساده، يه رنگ مو، يه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کچله سرخ شد و آروم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بسه! فهميدم، قبوله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«خاک تو سر بي شعورت کنن که تا چش و چارت به يه دختر خوش آب و رنگ افتاد، دل و دين و هرچي داشتي از دست دادي! کچل کلاغ چه! آب گوشت کله پاچه! حالا حسابي بهت حال مي دم! صبر کن بريم زير پل!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسيديم زير پل. اونم چه پلي! يه ماشين ديگه هم اونجا بود و دختر و پسري داشتند عشقولانه هاشونو در مي کردن. کچله گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بفرما، اين زير پل. اِشغاله!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديدم، طوري که دو چال روي گونه هام ديوونش کنه. با ناز گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين روزا هرجا بري شلوغه و بايد نوبت رو رعايت کني. زير پل ها هم صفي شده. يه کم صبر داشته باش کچل من!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخه، مي ترسم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نترس. اين دختر و پسراي جوون، عشق و عاشقيشون خيلي طول نمي کشه. مثل گنجشک مي مونن. زود تموم مي کنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کچله گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولي من اين جوري نيستم ها، با تجربم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از قيافتون معلومه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه ربع بعد اتومبيل پرشيا رفت. من موندم و ساندويچ مرغم. واقعا که قيافش شبيه مرغا بود، رون هاي چاق و سينه و شکم جلو اومده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو بردم رو شونه هاش. بعد دستم رو گذاشتم رو گردنش. زير هر انگشت من يه چنگال تيز بود؛ طوري که وقتي اراده مي کردم، از زير ناخنام بيرون مي زدن. خون آشام هاي خارجي دندان هاي نيش بلند و تيز دارن، ولي من به جاي دندون تيز چنگال داشتم، عينهو گربه. ما چند نوع خون آشام داريم، گرگي و خفاشي. فکر کنم من از خون آشاماي گرگي بودم. همونا که تو فيلماي خون آشامي بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالي که چنگال هامو تو گردن کچله فرو کرده بودم و خونش رو آروم آروم مثل يه نوشابه مي نوشيدم، قربانيم مست و شنگول فکر مي کرد دارم بوسش مي کنم. از نوک چنگال هاي من ماده اي ترشح مي شد که قرباني رو سست و بي حال مي کرد و رخوت عجيبي تو تنش مي دويد که ناي تکون خوردن نداشت و در کمال خوشي و خوش به حالي از اين دنيا سفر مي کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خون آشام هم خون آشام هاي خارجي! من بدبخت بايد خون يه کچل شکم گنده و بي قواره رو بمکم، اون وقت تو خارج نينا دبرو و کريستين استوارت با اون مرداي قد بلند و خوش تيپ، مثل رابرت پتينسون و کلان لاتز مي گشتن و حال مي کردن. اي بخشکي شانس!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کم کم کچله بي حال شد. من تموم خونش رو داده بودم بالا، گروه خونيشم ( آ ) منفي بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با داشتن يه حس ناشناخته و مرموز از گروه خوني قربانيام با خبر مي شدم، کافي بود يه مقدار خونشون رو بچشم و فوري بفهمم از کدام گروه خوني هستن. اين کچله که اسمش رو نادر گفته بود و معلومم نبود راست گفته، چون تو کار ما هيچ کس راست نمي گفت خود من از بس اسم الکي براي خودم درست کرده بودم، بعضياشون يادم رفته بود. از مارال و کژال و ژيلا بگير تا شهلا و سحر و ندا و ... اووه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيچاره نادر! يه آدم کمال گرا بود؛ آخه اونايي که گروه خوني ( آ ) دارند اين ويژگي رو هم دارن. محتاط، صبور، حساس و وقت شناسن. از آدمايي که اين گروه خوني رو دارن ميشه جورج دبليو بوش و هيتلر رو اسم برد. خون عجب جانوري رو هم کوفت کرده بودم، البته بريتني اسپيرزم جزء اين گروه خوني هست، همشون که بد نيستن، هنرپيشه هم توشون هست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا زير پل، من بودم و جسد بيهوش نادر که پنج ليتر خون تر و تميزشو نوشيده بودم. نگذاشته بودم حتي يه قطرش رو زمين يا کف اتومبيل بچکه و حروم بشه. خون نعمت خداست، بايد بهش احترام بذاريم، نبايد زير پا بريزه. تو خيابون اگه يه قطره خون خشک شده که از بيني يه بچه يا دعواي دو نفر چکيده و رو زمين ريخته بود رو مي ديدم، با نوک انگشتام برش مي داشتم، مي بوسيدمش و مي ذاشتم لاي درز ديواري، جايي تو بلندي تا احترامش حفظ بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما توي خون قرباني من الکل بود، چون که اين نادر کچله اهل شرب خمر بود. من يه کم مست و شنگول شده بودم، معلوم بود غذاهاي خوب خوب مي خورده، چون خون خوشمزه اي داشت، مايه دار بود ديگه. خون آدماي فقير مزه نون و پياز ميده، آدماي مايه دار مزه بوقلمون و بيفتک. خونش هر مزه اي مي داد، حالا تو آسمونا بود يا توي جهنم با نکير و منکر سر و کله مي زد يا توي بهشت با حوريان تيک مي زد؛ اينو ديگه خدا مي دونست. واقعا ما زنا چي داريم که اين مردا براي چند دقيقه لذت هر خطري رو به جون مي خرن و مثل آدم هاي شيرين عقل براي رسيدن به ما هر جايي ميان و فکر آخر و عاقبت کارشون رو نمي کنن. اين کم عقليشون منو کشته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگر نادر رو همين جوري رهاش مي کردم و مي رفتم، بعد از يه شبانه روز تبديل به خون آشامي ديگه مي شد، اما من نمي خواستم در قلمرو خودم، ايران، رقيب و سر خر داشته باشم؛ اين بود که همه قربانيامو از بين مي بردم. بايد نادر رو هم براي هميشه نابود مي کردم، اما از بين بردن يه خون آشام که عمر جاوداني داره، به اين آسوني ها هم نيست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

براي کشتن خون آشام ها دو راه هست، يکي جدا کردن سر از بدنشون به طور کامل و ديگري فرو کردن يک ميخ بلند در قلبشون. حتما بايد از ميخ بلند استفاده کرد، ميخ هايي که به ميخ طويله معروف هستن؛ آهني و حدود بيست سي سانت طول دارن. حتي چاقو هم موثر نيست و حتما بايد از ميخ استفاده شود. حالا چرا به اين ميخا مي گن ميخ طويله؟ چون افسار خرها و بزغاله ها رو بهشون مي بستن و در زمين فرو مي کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من هميشه دو سه تا از اين ميخا رو تو کيفم دارم. بيشتر طرفاي شوش و مولوي، آهنگراي قديمي مي سازنشون، اون جاها حتي نعل خرم درست مي کنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طرف جسد خم شده روي فرمان کمري رفتم و جسد رو روي دو صندلي خوابوندم، حالا بدنش لَخت و سست شده بود. به چشماي بيرون زده نادر نگاه کردم. قيافش چه ترسناک شده بود؛ لبش غنچه و باز مونده و چشماش زده بودن بيرون . گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوش به حالت! تو بغل يه دختر خوشگل و در اوج لذت مردي! از اين بيمارستانا و موش آزمايشگاهي دانشجوها و تيکه تيکه شدن بدنت و زجر کشيدناي طولاني نجات پيدا کردي! از فروش خونه و دار و ندارت به خاطر دادن خرج بيمارستان و دفن و کفن و قبر بيست ميليون توماني خلاص شدي! تو به من مديوني، چون مرگ شاعرانه اي رو برات درست کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ميخ طويله رو از کيفم بيرون اوردم و با تمام قدرت خون آشامي خودم در قلبش فرو بردم، نيشش وا شد. الهي که رو درياي مديترانه بخندي، چون يهو جا خوردم! زهره ترک شدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناگهان دور و ور جسد شلوغ شد! گردبادي دور نادر مي چرخيد و صداي زوزه گرگا به گوشم مي خورد، چند گرگ گنده رو ديدم که وارد کمري شدن و يهو جسد نادر غيبش زد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه کار تر و تميز خون آشامانه! ديگه هيچ اثري از جسد نادر نبود، حتي قطره خوني! گرگا اونو به جهنم دراکولاها برده بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت. نادرم رفت. من يه دختر تنها توي اين شهر بزرگ، احساس تنهايي مي کردم، چون هيچ هم صحبتي نداشتم. هيچ کي از جنس خودم نبود تا باهاش درد و دل کنم. بايد يه جوون خوش تيپ و با شعور رو پيدا مي کردم و ازش يه جفت خوب مي ساختم. يه دراکولاي چيز فهم تا زبون منو بفهمه و باهام خوب تا کنه، اخلاقامون به هم بخوره، تا تقي به توق خورد قهر نکنه، هي خونه مادرش نره و خودشو براي مامانش لوس کنه، به خاطر من مادرشوهر و خواهرشوهرام رو کنف کنه و حالشونو بگيره، هر وقت عصباني شدم و دلم خواست با دستاي خودم خفش کنم، دم دستم باشه، منو درک کنه، هيچ وقت به بهونه کار و گرفتاري تنهام نذاره، از من مثِ يه دسته گل مراقبت کنه، عاشقم باشه، به حرفام گوش بده، چشم چروني نکنه، فقط به من فکر کنه، حتي توي خواب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يعني همچين موجودي رو خدا خلق کرده؟ بعيد مي دونم به خدا! اگرم خدا خلق نکرده، خودم يه جوون خوش تيپ پيدا مي کنم و تربيتش مي کنم، ازش يه آدم مي سازم، يه آدم حرف شنو. توي هفتاد ميليون جمعيت کشورم، فقط يه خون آشام تنها و بدبخت وجود داشت، اونم من بودم. اگر تو خارج بودم، کلي خون آشام بود. براي خودشون جشن و مهموني داشتن، شهر و فروشگاه داشتن، استخر و کافي شاپ و هزار جور کوفت و مرگ داشتن،احترامشون به جا بود، اما من چي؟ هيج جا نداشتم! آدم تو جزاير ناشناخته آفريقا به دنيا بياد بهتره تا تو تهران! وا... به خدا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناگهان دستي روي سرم کشيده شد! روح پدرم رو ديدم، روح مادرم پشت سرش بود. پدر در حالي که موهاي لايت منو نوازش مي کرد، گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غصه نخور آبگين من. توام به زودي به خارج و بين هم جنسات خواهي رفت. فقط انتقام ما رو بگير! اون عوضي ها رو نابود کن! بعد برو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يک دفعه دور و برم پر از روح شد! همه جوره. سفيد، سياه. به روح پدر گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من پيداشون نمي کنم. ده يازده ساله دارم مي گردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پيداشون مي کني، صبر داشته باش. تا انتقام ما رو نگرفتي، به سرزمين دراکولاها نرو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادر خوشگلم ناليد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-انتقام منو بگير، انتقام دايي جانت رو. اونا رو نابود کن! نابود کن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعد روح ها وارد تونلي سفيد و ابر مانند شدن که تهش در آسمون و بي انتها بود، مثل قيف، اولِ تونل گشاد بود و آخرش هي باريک و باريک تر مي شد. روح ها چرخش کنان غيبشون زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اي تو روحتون صلوات! نزديک بود زهره ترک بشم. وقت و بي وقت، يهو جلو آدم ظاهر مي شن و موهاي آدم رو ناز مي کنن. بايد موهامو بشورم، روحي شدن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه روحا که رفتن، انرژي عجيبي در خود حس کردم. تا يک هفته اين خوناي تر و تازه به من انرژي مي دادن و من سرحال و شنگول بودم. حالا بايد خونه اي، چيزي براي شب و استراحتم پيدا مي کردم. آوارگي و بي خونه بودنم بد درديه، اما من راهش رو خوب بلد بودم، راه خوابيدن توي يه خونه گرم و نرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو کشورم، ايران، تا دلت بخواد کشته مرده زن هاي بي خانمان و در بدر داريم؛ يعني همه اين اتومبيل سواراي تک سرنشين، خدا خدا مي کنن يه دختر تنهايي مثل من تک و تنها کنار جاده بايسته و دستشو بلند کنه، همين جور خر و کره خره که از در و ديوار مي باره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم مي رفتم اون طرف اتوبان که الاغي رو پيدا کنم کنارم ترمز کنه، ناگهان اتومبيل پژو دويست و ششي، وسط اتوبان، جلو من ظاهر شد! با سرعت مرگباري داشت مي اومد به سمتم. چطور اونو نديده بودم! اگه بهم مي خورد پودر مي شدم! اي رانندگي شما جووناي ايراني زير لاک ناخنام! عينهو آدمايي که سر بريده روح دنبالشون کرده، با تمام سرعت مي گازن! معلوم نيست از چي با اين همه سرعت فرار مي کنن و آخرش مي خوان کجا برن و چه کار بزرگي رو انجام بدن؟ يه لحظه خيلي ترسيدم، بعد به خود اومدم و تمام قدرت دراکولاييم رو توي پاهام جمع کردم و پريدم روي سقف ماشين و اون طرف اتومبيل که ترمز وحشتناکي گرفته و قيژ قيز کنان در صد متري هيکل من توقف کرده بود، ولو شدم. بوي لاستيک سوخته و آسفالت داغ، پيچيد تو بينيم. دردهايي شديد در همه جام حس مي کردم اما فقط کمرم محکم به آسفالت خورده بود و صدمه ديگري نديده بودم. مي دونستم که چند دقيقه ديگه کمرمم خودش رو ترميم مي کنه، اين خصوصيت ما دراکولاهاست که هر زخمي برداريم خودش ترميم ميشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جووني خوش قد و بالا با هيکل ورزشي، سراسيمه اومد سمتم. زير چشمي نگاهش کردم، چه قد رعنايي داشت! بايد خودم رو به موش مردگي مي زدم تابيشتر بترسه، من کيف کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آشنايي من با آردين همين جوري شروع شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردين با عجله منو از روي زمين بلند کرد. آخ مامان داشتم مثِ خر کيف مي کردم. چه هيکل مردونه اي داشت! جوون باهوشي به نظر مي رسيد مي دونست موندن در اتوبان خطرناکه و هر لحظه ممکنه اتومبيلي با سرعت صد و سي چهل تا بياد و هر دومونو له کنه. منو روي صندلي عقب خوابوند و مات شد توصورت رنگ پريده من. يک پرايد، قيژ از بغل ما گذشت. يک اتوبوس ولوو در حال جلو اومدن بود و مرتب بوق مي زد. آردين بيچاره دست و پاش رو گم کرده بود، نمي دونست به من برسه يا از وسط اين اتوبان لعنتي در بره. گاو گيجه گرفته بود. آخرش به خودش اومد، تصميم نهايي رو گرفت و در عقب رو بست. پشت فرمان نشست و حرکت کرد. يک لامبورگيني زرد قناري، ويژ از کنارمون رد شد. تو دلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«شانس رو مي بيني! يه فراري اي، پرادوييم بهمون نخورد تا افتخار کنيم رفتيم زير فراري. حالا لامبورگيني مدل دو هزار و دوازده پيش کشمون.»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردين سراسيمه توي شانه خاکي اتوبان پارک کرد و اومد سراغم. خيلي در هم بود. دستشو گذاشت رو سينم، ببينه قلبم مي زنه يا نه. تو دلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«اي جوانک بي ملاحظه سر به هوا! حالا اَد بايد بزني به يه خانم محترم و داغونش کني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعي کردم نفس نکشم تا حالش رو خوب بگيرم. داشت شوک قلبي مي داد با دو دست. اي تو روح پدرت صلوات! حيف که تازه پنج شش ليتر خون تازه نوش جون کرده بودم، وگرنه مي پريدم به اون گردنت و حسابي، دلي از عزا در مي آوردم!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نامرد بي همه چيز، بعدم با عجله و تند تند به من تنفس مصنوعي مي داد. تو دلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«خاک تو سر بي شعورت کنم! خو يه زنگ بزن اورژانس! مگه تو دکتري؟!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناله اي جگر خراش از حلقومم بيرون دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخ سرم، واي کمرم! مامان جون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردين با خوشحالي گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واي! به هوش اومد! شکر خدا يه دوره هلال احمر رو گذروندم، وگرنه تا اورژانسيا بيان دختر مردم مرده بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«بي شعور! اصلا تو غلط کردي دست به تن و بدن دختر نامحرم زدي، جوونم جووناي قديم، يه محرم و نامحرمي، حلال و حرومي سرشون مي شد! بعد هم اگر مثل يه الاغ هي پاتو رو گاز فشار نمي دادي که من به اين روز نمي افتادم، بعدش اگه يه خون آشام با عمر جاوداني نبودم که حالا تکه تکه شده بودم، بعدش شما مرداي نامرد منتظرين يه خانم خوشگل رو در حالت تصادف و عجز ببينيد و هي بهش کمک کنيد. خاک تو چشم همتون! واقعا که سزاوار اوني هستين که با چنگالاي تيزم تکه تکتون کنم. بعد هم مثل بعضي آدم خوراي قرن بيست و يکم، دل و روده هاتونو تميز کنم، گوشت هاي بدنتون رو با دقت از استخوون جدا کنم، کباب آدم –همون کباب بره -درست کنم و با فلفل و سبزي تازه به نيش بکشم.»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردين با دستمال، تفاي روي صورتش رو تميز کرد. ديدم عجب خوش تيپه اين پسره! چه قدي! صورتش رو سه تيغه کرده بود. چشماي قهوه اي تيره داشت و جذابيتش هر دختري رو در جا سنگ مي کرد! به خودم فحش دادم چرا انقدر زود به هوش اومدم. خو دوره هلال احمر ديده، طفلکي راست مي گفت، تا اورژانسيا با اون آمبولانساي عهد بوقشون بيان، من مرده بودم. اين بود که پوفي کشيدم و دوباره از حال رفتم. آردين که در حال گرفتن شماره اورژانس بود، با ديدن سرم که دوباره يک ور شده و زبون درازم که از لاي لبام زده بود بيرون، گوشيشو پرت کرد رو زمين.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«آخ! همين جوري بذار باشه! چه آرامشي بهم ميده!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره شروع کرد به تنفس مصنوعي دادن. منم مثِ يابو کيف مي کردم! ديدم جوون مردم به عرق افتاده و حالاست که کله پا بشه. دوباره يه عطسه پرملات توي چش و چارش پروندم و به هوش اومدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردين از خوشحالي پر در آورد. داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واي! نمرده! دوباره به هوش اومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«کثافت! يواش تر داد بزن! حالا به هوش اومدم که چي؟ انگار نيروي جاذبه زمين رو کشف کرده که داره مثِ شترعربيِ کف کرده، داد و هوار مي کشه.»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشماي قرمز خون آشامي و مليحم رو ميخ کردم تو چشماي قهوه اي اون. مثل برق گرفته ها خشکش زد، مي دونستم چشماي آتشين من با اون مژه هاي بلند، چطوري دل و جيگر پسرا رو آتيش مي زنه و مثِ مار زنگي خوش خط و خال ميخشون مي کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همين جور آردين مثِ يه مجسمه خشکش زده بود و چشم تو چشم من داشت. جاذبه عاشق کني چشم خون آشاما صد برابر دختراي عاديه. فکر کنم هورمون اکسي توسين خونش از صد درصدم زده بود بالا. زير لب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يا حضرت خضر نبي! حالاست که در جا سکته کنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پلکامو به هم زدم تا جوون بيچاره از اون حالت خشک شدگي بياد بيرون. آروم بلند شدم، نشستم. غر زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بچه قرتي زپرتي! تا يه ماشين قراضه انداختي زير پات، حالا بايد هي گازشو بگيري و مثِ بز اخفش سرتو بندازي پايين! نمي گي يه دختر خانم با شخصيت هوس کنه از وسط اتوبان رد بشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردين آب دهانشو قورت داد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما سالمين شکر خدا! هرچي بگين حقمه. اصلا فحشم بدين، بزنين تو سرم. فقط ديگه از حال نرين.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«خاک تو سر احمق دختر ذليلت کنم! آخه نمي گي يه دختر خانم اگه با شخصيت باشه، اين موقع شب نبايد از وسط اتوبان رد بشه؟! اتوبانم جاي عبور و مرور عابر پياده س؟ شلغم جون براي به دست آوردن دل من حالا هي قانون شکني رو رواج بده! هي بگو از اتوبان رد شو!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زور لبخند آردين کشي زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تموم بدنمو له کردين، فک کنم جاي قلب و ششم عوض شده! روده هام رفته تو کاسه سرم و مغزم اومده تو شکمم، با سرعت صد و سي چهل کيلومتر رفتي تو شکم نازک و لطيفم، حالا مي خواي سالمم باشم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همين الان زنگ مي زنم اورژانس، يه چک آپ کامل ازتون مي کنن. خرج و مخارج بيمارستانتونم با من، راضي شدين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پ ن پ زدي کل بدنمو ناقص کردي تا دارايي و بخشندگيتو نشونم بدي و منو کشته مرده خودت کني؟ اينا که وظيفته! يه چيزي بگو بهش بيارزه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چي کار کنم؟ شما هر کار بخواين مي کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«بذار يه هفته بگذره، دوباره گرسنم بشه، من اون خون قرمز خوشمزه و اکسي توسين دارتو بمکم. از شربت آلبالو هم خوشمزه تره!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم رو جم و جور کردم. يارو داشت با چشماش منو مي خورد. گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هيچ کاري نمي خواد بکني، فقط منو تا شهر برسون، ممنون ميشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يعني حالتون خوبه؟ من که باور نمي کنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فعلا که از تو بهترم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خاطرم جمع باشه؟ اون ضربه شديد بوده ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جيغ کشيدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خودم مي دونم. از بس سوال کردي و حالمو پرسيدي، حوصلم سر رفت. مگه کور بودي! من پرت شدم رو سقف، اتومبيل شما تو شکمم نخورده که. يه خرده کمرم کوبيده شده، اونم خوب ميشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مي خواي کمرتونو وارسي کنم؟ ببينم خون ريزي، چيزي نداشته باشه؟ کبود نشده باشه، خداي نکرده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شما غلط بکني به کمر دختر مردم نگاه کني! مگه دکتري؟ تازشم تا دکتر خانم نباشه، محاله بذارم کمرمو معاينه کنه. مگه شهر هرت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منظوري نداشتم، فقط نگرانتون بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نترس. طوريم نشده. ما دخترا مثِ شما پسرا مافنگي نيستيم که تا دماغمون رو بگيرن جونمون در بره! هفت تا جون داريم. راه بيفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يارو پسره مات و مبهوت پشت رل نشست. منم اومدم صندلي جلو، کنار دستش. آخه من ماشين سواري خيلي دوست دارم. حرکت که کرد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من عاشق پژو دويست و ششم. شما هم اينو دوست دارين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من، آره. منم عاشق پژو دويست و ششم، عين شما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«اي بميري، تا يه دختر خوش بر و رو ديدي، حالا هرچي بگه توام فوري تاييد مي کني. آي الاغين شما پسرا!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد براي اين که مطمئن بشم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.من خرم خيلي دوست دارم، عاشق خر سواريم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردينم فوري گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اتفاقا منم عاشق خرام. اصلا از بچگي با خر بزرگ شدم. ما تو دهات بوديم اولش. پدر بزرگم کوچ کرد اومد تو تهران، بعدش تو تهران پول پارو کرديم، من شدم صاحب يه کارخونه اتومبيل سازي، از پرورش خر رسيديم به ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس شما از صفر شروع کردين.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله، صد درصد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«کوفت و بله! معلوم نيست چقدر مردم بدبخت رو چاپيدين! با اون پدر مال پرست و پدر بزرگت! اتومبيل با نرخ دولتي گرفتين و با نرخ آزاد به مردم قالب کردين، از رانت دولتي استفاده کردين، هزار جور حلال و حروم رو قاطي کردين تا صاحب کارخونه اتومبيل سازي شدين، وگرنه يه روستايي که ده بيست ساله، کارخونه دار نميشه.»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند آردين کشي زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوش به حالتون! دستتون به دهنتون مي رسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من؟! من هرچي دارم، مال شما. انقدر خوشحالم که شما نمردين.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يعني دوست داشتي مرده بودم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه، چطوري بگم! من خيلي دل نازکم؛ اگه اتفاقي يه مورچم زير دستم له بشه تا سه روز غصه مي خورم و براي جسدش عزاداري مي کنم، سياه مي پوشم و هي ازش معذرت مي خوام. اگه شما طوريتون شده بود، همون جا خودم رو مي کشتم، به خدا راس ميگم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر کنم راست مي گفت. طرف خيلي دل رحم و مهربون بود. از دستپاچگي و سياه شدنش موقع بي هوشيم فهميدم وگرنه اون همه ترس و نگراني پسر از مرگ يه عابر اونم تو اتوبان نبود چون هرکي تو اتوبان بره زير ماشين خونش پاي خودشه و مقصر شناخته ميشه. بعدشم اون که خر پول بود و نگراني ده قرون ديه يه آدميزاد تو اين مملکت رو نداشت، اين حرفش قابل هضم بود برام ولي با بدجنسي گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فشارهاي شديد روحي، رواني تماس دستاي يه نامحرم با بدنم از ضربه اون پيت حلبي بدتر بود. من دختر مقيدي هستم، خدايي بود زير اون فشارها جون سالم در بردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم به خودم گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«جون عمت با مقيد بودنت! حالا يه خر گير آوردي، هي بارش کن!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من، به خاطر به هوش آوردن شما ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مي دونم، شما هم چاره اي نداشتين، مي خواستين منو از مرگ حتمي نجات بدين.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره به خدا! منظورم همين بود فقط.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدا رو شکر. آخه تو اين دوره و زمونه به پسرا نميشه اطمينان کرد. اونم پسري مثِ شما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه من چمه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هيچي، ولش کن بابا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يارو داشت مثِ خر کيف مي کردا، زده بود دختر مردم رو کشته بود –يعني اگه يه نفر مثل من خون آشام نبود تکه تکه شده بود – به جاي رفتن به زندون و دستبند و فحش و ناله و نفرين بستگان آن مرحومه مغفوره، جميله، يه دختر ماه رو بغل دستش نشونده بود هي به چشم و ابرو و صورتش نگاه مي کرد، رومو کردم به سمتش و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يه وقت، مفصل استخووناي گردنتون جابه جا نشن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چطور مگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هي روتونو بر مي گردونين تو سر و صورت من، مي ترسم اين دفعه چهار چرخ برين خارج اتوبان و بخورين به اين تيراي برق سيماني کنار اتوبان، هردو با هم ويزاي سفر به اون دنيا رو بگيريم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من، من، به خاطر اين، هي نگاتون مي کنم که ببينم خداي نکرده ضربه مغزي، چيزي نشده باشين و يهويي حالتون به هم نخوره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره جون خودت، تو گفتي و منم باور کردم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گرد نخودچي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فکر کنم سرتون خورده زمين، يه طوريتون ميشه ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چي شد؟ به من توهين مي کني؟ زدي دختر مردم رو يه عمر معيوب و ناکار کردي، حالا متلکم ميگي بهش؟ اصلا نخواستيم. نگه دار، مي خوام پياده بشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردين دست پاچه شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشين. يهويي از دهنم در رفت. منظوري نداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جيغ زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم نگه دار! مردم آزار!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا جيغ و هوار راه مي اندازي؟ بفرما، اينم توقف.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار شانه خاکي نگه داشت. پياده شدم. به سمت مخالف اتومبيل راه افتادم. در حالي که عصباني بودم و هي غرغر مي کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لا گور برين شما چشم چرونا! بترکين الهي! به من مي گه کلت خورده زمين مخت تاب برداشته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پژو آردين از جاش تکون نخورده بود. اتومبيل هاي رنگارنگ مرتب از جلو من رد مي شدن و ويژ، راهشونو مي کشيدن مي رفتن. تو دلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«عجب غلطي کردم پياده شدم، اونم تو بر بيابون، اين وقت شب.»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درمانده و بيچاره با کيف بلوطيم کنار اتوبان ايستاده بودم. يهو ديدم پژو قرمز آردين دنده عقب گرفت و اومد جلو من توقف کرد. شيشه سمت من رو پايين داده بود و با نگراني نگام مي کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دختر جان! حالا من يه چيزي گفتم، توئم عجب گير سه پيچي دادي. بيا بالا، بيا برسونمت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معلوم بود حسابي گلوش پيش من گير کرده. گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نميام، راتو بکش برو وگرنه به صد و ده زنگ مي زنم، بيان پدرتو جلو چشمت برقصونن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا مگه چي شده انقدر کلاس مي ذاري؟ يه حرفي زدم تموم شد. معذرتم خواستم که!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من هي با صندلام عقب عقب مي رفتم اونم مثِ کنه هايي که تو ميرداماد مي خوان دختر بلند کنن، چهار چرخه، عقب عقب مي اومد و حرف مي زد. گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه خودت خواهر مادر نداري نصف شب تو اتوبان دنبال دختر مردم راه افتادي و مي خواي سوارش کني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو ديگه کي هستي! زلزله! زدم وسط اتوبان درب و داغونت کردم، به روتم نياوردي، يه کلمه گفتم سرت خورده به زمين ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پريدم وسط حرفش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو زخم زبونم زدي. زخم زبون از زخم شمشير بدتره، دلمو شکوندي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غلط کردم، خوب شد؟ بيا بالا. من هنوز اسمتم نمي دونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وا! مگه من اسم تو رو مي دونم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم خر مي شدم و مي خواستم سوار بشم که يهو يه سمند نارنجي کنار ما پارک کرد و سه تا جوون قد بلند و قلچماق اومدن پايين. يکي از اونا که تي شرت زرد پوشيده بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چي شده آبجي؟ طرف مزاحمت شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديدم بهترين موقع براي دادن يه گوشمالي با حال به آردين حالاست. زدم زير گريه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره، مي خواد به زور سوارم کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اي بي شرف!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوونا به سمت پژو قرمز حرکت کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زير چشمي نگاه کردم. سه تا جوون بودن. يکيشون تي شرت قرمز خوش رنگي پوشيده بود با شلوار تنگ لي. يکي ديگه بلوز آبي شل و ولي پوشيده بود که پشتش نوشته بود:«استقلال قهرمان ميشه.»، اون سوميم يه پيرهن طوسي يقه دار تنش بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوونا آردين رو از اتومبيل بيرون کشيدن و شروع به زدنش کردن. يکي تو سرش مي زد، استقلاليه با لگد مي زد تو شکمش و هلش مي داد طرف پيراهن طوسيه اونم يه کف گرگي مي خوابوند تو صورتش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مزاحم ناموس مردم ميشي، بي غيرت تنه لش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردين بيچاره گير سه تا نره خر گردن کلفت افتاده بود و چپ و راست مشت و لگد مي خورد، در حالي که به سمند جوونا تکيه داده بودم، تو دلم خربزه قاچ مي کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«تا جونت درآد! بخور تا حالت جا بياد! بچه پررو! به من مي گي سرت خورده به زمين تاب برداشتي، بخور تا مزه توهين به يه خانم رو بچشي!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يهو يه پرايد سفيدم راهنما زد و کمي بعد پشت سر سمند ايستاد. يک پيرمرد و پسري قد کوتاه از اون پياده شدن. هردو به طرف من اومدن. پيرمرده شصت، هفتاد سال و داشت با ريش بلند توپي و يک دست سفيد. پسر هم بيست سالش مي شد، موهاش فرفري بود و قدش کوتاه. پيرمرد اومد جلو و بازوي منو گرفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چي شده دخترم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چندشم شد! مرتيکه! مثِ آدم حرف بزن! بازو گرفتنت چيه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين پسر قرتيه که داره کتک مي خوره، مي خواست منو به زور سوار پژوش کنه، اون سه تا افتادن به جونش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پيرمرده در حالي که بازومو بيشتر فشار مي داد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غلط کرده! حقشه! بذار بخوره تا جونش درآد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوون موفرفري هم که تو نخ موهاي لايت و چش و ابروي من رفته بود اومد جلو و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شهرستاني هستي؟ دختر فراري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالي که مي خواستم از شدت خشم، چنگالامو بندازم تو جفت چشماي قورباغه ايش، گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره. صبح از خونه فرار کردم، هيچ جايي رو نداشتم برم. تو خيابوناي تهرون سرگردون بودم. گشنم شده بود. اين جوون نامرد منو خر کرد، بردم ساندويچي، بعدشم کشوندم تو بيابون تا ... حالا نصف شبي هيچ جايي ندارم برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يهو مثل اين که پرژکتور تو چشماي پيرمرد و جوونه روشن شد. از ذوق مرگي و خر کيفي اين که يه دختر فراري شهرستاني رو گير آوردن، رعشه گرفتن. پيرمرده دستي به ريشاش کشيد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غصه نخور دخترم. خدا ما رو براي کمک به تو رسونده. ما خونه داريم، مي برمت خونه خودم. با پسرم تنها زندگي مي کنيم. هرچند وقت خواستي، همون جا بمون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد با دست ديگرش گونه هامو نوازش کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عجب پرروهاي مارموذي بودن اين دوتا ديگه! همه چي ديده بوديم الا اين که يه پدر با پسرش بخوان هم زمان دختر آزاري کنن. يکي نبود به پير مرده بگه صداي کلنگ قبرت داره به گوش مي رسه، حالا مي خواي دختر بلند کني! اصلا جون و حالشو داري؟! مي خواستم خودم رو از دست نوازشا و ناخنک زدناي اين پيرمرد و اون جوون نجات بدم ولي گفتم صبر کنم ببينم آخر کار اين دوتا به کجا مي رسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوونه آب دهانش رو قورت داد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بيا زود در بريم. تا اينا دعوا مي کنن سوار شو بزنيم به چاک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو دلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«مگه سوسک مخمو گاز زده، نصف شبي با توي کوتوله و اون پدر پيرت بيام خونه اتون؟ خاک تو سر هر دوتون کنم! ببين کار ما به کجا کشيده!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست بردم به هواي نوازش ريشاي پيرمرده، چنگِ ريشش رو تو مشتم گرفتم. نيشش وا شد و آب دهانش از دو طرف لبايش بيرون زد. با ناز گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لا گور بري ايشالا! چقدر با نمکي پيري جون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پير مرده به زحمت فکاشو تکون داد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مرسي، ممنون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرتب ريشاشو مي کشيدم. کم کم از شدت درد اشک تو چشماي پيرمرد جمع شد و حالت ترس تو چشماش ديده مي شد. با نگراني گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حامد! حامد جون بهش بگو ريشامو ول کنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حامد که اون طرفم بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو ولش کن، اونم ولت مي کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پيرمرد ناليد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به ارواح مادرت قسم من ولش کردم، اون ول نمي کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالي که تو دلم مي گفتم «فاتحه ي ريشاتو بخون!»به حامد نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حامد که داشت با ناخناي لاک زده اون دستم ور مي رفت، گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ناراحت نباش! دوست داره بابايي که چسبيده به ريشت. تحمل کن! اينا نشونه عشق و علاقش به توئه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز هم فشار کششي دستمو بيشتر کردم و ريش پيرمرد رو بيشتر کشيدم. دهانش باز موند. حالم از دندوناي مصنوعي زردش به هم خورد. بيچاره! ديگه نمي تونست حرف بزنه و کمک بخواد. عو عو مي کرد. صورتش سياه شده بود و از تاب درد داشت بريک مي رقصيد. يهو دستمو کشيدم عقب، نصف بيشتر ريشاي پيرمرده کنده شد و تو دستم موند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چنان نعره اي از تاب درد کشيد که پرده هاي گوشم بندري زدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مردم، واي ننه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرش دستمو ول کرد و اومد جلوم. با ديدن نصف ريشاي کنده شده پدرش از شدت تعجب دهنش باز موند و با خشم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اين چه کاري بود کردي دختر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-با نگاهش داشت منو مي خورد، يه کم ادبش کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه چي کارت مي کرد؟ بهت محبت مي کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غلط مي کرد با تو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوون کوتاه قد به سمت من حمله کرد. با يک لگد خون آشامانه زدم تخت سينش، طوري که نيم متر رفت تو هوا و از پشت روي زمين افتاد. پيرمرده با ديدن اين صحنه، نصف ريشاشو که براش مونده بود، گرفت و پا به دو گذاشت. بيچاره حتما مي خواست اين يه خرده ريشي که براش مونده رو نجات بده! خواستم دنبالش کنم و بقيه ريشاشو هم بکنم که يهو فرياد آردين بلند شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کمک، کمکم کن، نذار اينجا بمونم! کشتن منو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من اسم دارم. اسممو بگو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالي که يه مشت مي خورد تو ملاجش گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من هنوز اسم تو رو نمي دونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داد کشيدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آبگين!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون طور که چپ و راست سيلي مي خورد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم آردين، کمکم کن آبگين، به دادم برس رفيق! غلط کردم. نوکرتم دربست. زنگ بزن به صد و ده! اينا منو داغون کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عجب آشنايي عاشقانه اي! اولين برخوردمون توي يه تصادف مرگبار بود، پرسيدن اسمامون توي يه دعواي خونبار. خدا سوميش رو به خير کنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالي که از عجز و ناتواني آردين کيف مي کردم، قري به گردنم دادم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وا! درد به گورت کنن آردين! به توام ميگن مرد؟ حريف سه تا جوجه نمي شي! صدو ده برا چي؟ من ده تاشونو با يه مشت مي فرستم اون دنيا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يکي از جوونا از کنار آردين که حالا نعش شده بود روي زمين بلند شد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چي گفتي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستامو زدم به کمرم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو ديگه خفه! برو بمير گنده لات!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صورت سرخ شده اومد سمتم و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا خفه بودن رو نشونت ميدم! جينگولي جون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبر کردم خوب نزديک بشه. جلو من که رسيد، دستشو بلند کرد تا بزنه تو گونم، وسط هوا و زمين دستشو قاپيدم و يه گاز محکم از انگشتاش گرفتم. سه تا از انگشتاش جدا شدن و قل خوردن روي زمين.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالي که با درد و تعجب به انگشتاي کنده شدش نگاه مي کرد، با تمام قدرت اومد تو شکمم. يه کف گرگي زدم وسط پيشونيش، ولو شد کف شونه خاکي و فکر کنم براي هميشه آروم گرفت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون دوتا که رفيقشون رو ولو شده ديدن، اومدن به طرفم. نفرت و کينه از قيافه هاشون مي باريد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو چه کاري کردي؟ رفيق ما رو کله پا مي کني؟ نتيجشو حالا مي بيني!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تا چشش درآد با يه خانم درست برخورد کنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ما رو بگو اومده بوديم طرفداري تو! نمي دونستيم از يه نامرد حمايت مي کنيم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا که دونستين، مي خواين چه غلطي بکنيد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نشونت مي ديم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يکيشون از غلاف پشت شلوارش قمه اي بيرون کشيد. معلوم بود از ضرب دست و تيزي دندون من ترسيده که چاقو کشيده. گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوخ مامان جون! چاقو کشيدي برام، از ترس قلبم افتاد تو جيب مانتوم. جون ننت غلافش کن جوجه! حالاست که پس بيفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زير چشمي آردين رو نگاه کردم، به زحمت از روي زمين بلند شده و با پک و پوز خوني نشسته بود و اين صحنه رو تماشا مي کرد. مي خواست آخر و عاقبت کار رو ببينه. اونم يه جورايي از کنجکاوي داشت دق مرگ مي شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوون چاقو به دست يهو به طرف من حمله کرد. چاقوشو به سمت شکمم گرفته بود. يه جا خالي دادم، در طول يه ثانيه، طوري که اصلا نفهميد چطور شد، يک دفعه ولو شد. يه ضربه محکم با بغل دست زدم پشت گردنش، به شکم افتاد کف زمين، چاقوشم فرو رفت تو زمين خاکي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوميِ زير لب گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يا باب الحوائج! اين ديگه کيه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردين داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نذار فرار کنه! انقدر با لگد تو شکمم زده که روده و معدم مثل گوشت چرخ کرده شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوونک پا به فرار گذاشت. دنبالش کردم. پريد اون طرف شونه خاکي و به سمت مخالف اتوبان، وسط بوته هاي بيابان رفت. تو تاريکي از پشت گردنش رو گرفتم و مثل بچه گربه، نگه داشتم. خيلي ترسيده بود. با التماس گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولم کن! تو ديگه چه جونوري هستي! خودت خواستي بيايم کمکت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره جون عمت! مي خواستين آردين رو بکشين، منو با خودتون ببرين خونه خالي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه، نه! چرا تهمت مي زني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چنگالام رو بيرون کشيدم. جوون بدبخت! مثِ بچه ها شروع کرد به گريه و زاري.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غلط کردم، تو رو خدا منو نکش، منو نکش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم به حالش سوخت. هنوز خيلي بچه بود. پشت بلوز آبيش نوشته بود: «استقلال قهرمان ميشه.» معلوم بود خيلي عشق فوتباله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه ضربه کاراته زدم پشت گردنش، بي هوش افتاد لاي علفا. اومدم طرف آردين، چه آرديني! خونين و له شده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردين بيچارم! بچم انگاري حالش خيلي بد شده بود! به سختي روي دو آرنجش تکيه داده و روي زمين نشسته بود، مثِ بزي که به صاحبش نگاه کنه، بربر منو نگاه مي کرد. گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چيه؟ هي نگاه مي کني، شير نعل مي کنن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديد و به مانتوم اشاره کرد. يه نگاه به خودم کردم. در اثر دعوا و بزن بزنا، مانتوم خاکي و درب و داغون شده بود. معلوم نبود اين آردين ذليل مرده اون پشت مشت ها چي ديده بود که در اون حال زار داشت خودشو به زور کنترل مي کرد که يهويي نزنه زير خنده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-درد بگيري! مرض قرقره کني! مگه چيه؟ خو دعوا کردم، يه خرده لباسام خاکي شده، خنده داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه، من شلوارتو مي گم. فک کنم جاذبه زمين زياد شده، چون بدجوري اومده پايين.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به يه ورم! اومده که اومده. مگه تو گشت ارشادي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس نيشتو ببند! همين جوريم قيمت مسواک و خمير دندون ده برابر شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه، يعني مي گم درستش کنين، خاکاشو بتکونين!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دِ ببند اون دهن غنچه رو! الهي که خودم کفنت رو بدوزم، روشم گلدوزي کنم! جون به جونتون کنن، شما مرداي بي دين و ايمان تا اون دم آخر که سنگ لحد رو مي ذارن روتون، چش و چارتون مثِ هواپيماهاي بي سر نشين آمريکا اين ور و اون ور مي پره بلکم تو اون ثانيه هاي اخر زندگي تونم برا يه ثانيه هم شده چشم چروني کنين! وقتتون هدر نره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يهو بغض خنده آردين پُکيد و هر هرش شروع شد! بعدم به سرفه افتاد. خون از دهانش زد بيرون. ديدم حالش خيلي خرابه. از طرفي اوضاع محيطيمونم قمر در عقربه. چهارتا نعش دور و برمون ولو شده بودن. بعلاوه پيرمردي که بقاياي ريششو گرفته بود و هي داد مي زد و کمک مي خواست. راداراي خطر يابمم هي علامت مي داد که حالا ديگه وقت جيم شدن و در رفتنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خم شدم. يه دستم رو گذاشتم پشت کمر آردين، يکي رو بردم زير لنگ و پاچه درازش، بلندش کردم، مثِ پر کاه. بچم از ترس زهره ترک شده بود. با ترس و لرز گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منو کجا مي بري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سر قبر پدرم! مي برمت فاتحه بخوني براش، آخه فاتحه خون کم داره! خو داريم فرار مي کنيم ديگه! الانه که اينجا پر از پليس و اتومبيلاي سبز و سفيد چشمک زن بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بردمش کنار پژو و بعد يهو ولش کردم. داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخ مامي! کمرم شکست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تا ديگه به مانتو خاکي يه خانم محترم گير ندي، زبون به دهن بگيري، ساکت باشي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالي که در عقب پژو رو باز مي کردم، غرغر کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه به من نمي گفتي سرت خورده زمين، مخت تاب برداشته، منم عصباني نمي شدم؛ حالا اين همه نعش اين ور و اون ورمون نبود! توام اينجوري نشده بودي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره خم شدم و نعش بي صاحب آردين رو بلند کردم گذاشتمش عقب ماشين.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم رفتم پشت فرمون و ماشين رو روشن کردم. گازشو گرفتم و با سرعتي سرسام آور افتادم تو اتوبان. لايي مي کشيدم مثل قرقي. فکر کنم عقربه کيلومتر شمار روي صد و هشتاد نود بال بال مي زد! آردين ناليد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يواش تر! مگه سر مي بري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه خير، دارم تو رو مي برم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه جاده فرعي ديدم، فوري پيچيدم توش. آردين گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا رفتي اون جا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تا چشمات درآد ذليل مرده! اين قدر به پروپام نپيچ! بذار رانندگيمو بکنم! الهي که ذليل بميري، گور به گوري!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردين جواب داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا تا يه کلمه مي پرسم، مي زني تو پرم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخه خيلي عصبانيم. ممکنه ماشين پليس ها دنبالمون باشن! زديم چند نفرو آش و لاش کرديم. حتما اون پيرمرد ريش کنده، تا حالا به صد وده زنگ زده! بيچاره، فکر مي کنه پليس ها که بيان دوباره ريشاشو سرجاش مي چسبونن. خودش مي دونه که عمرش ديگه قد نمي ده تا دوباره ريشاش اونقدر دراز بشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردين که ديد خيلي توپم پره و دارم حرص مي خورم، ساکت شد تا رسيديم وسط يه بيابوني. زير درخت اناري توقف کردم. بيچاره آردين! از تاب درد و ضعف داشت ناله مي کرد، دلم براش کباب شد! گفتم يه خرده بهش برسم بلکه از دستم نره! مرد به اون خوش تيپي! تو اين بيست و سه سالِ عمرم مرد خيلي ديده بودم ولي مثل اونو کم، خيلي کم! عقلش سبک تر از عقل يه گنجشک بود، ولي دل مهربوني داشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لامپ داخل پژو رو روشن کردم، رفتم صندلي عقب. تو دلم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-درد به گورت کنن آبگين! تک و تنها تو بر بيابون با يه جوون چي کار مي کني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردين که ديد مهربون نگاش مي کنم، گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يه کاري بکن! دارم از درد مي ميرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مفيد بي ارزش پست مفيد : +3 امتياز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پيش فرض

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کمکت مي کنم، فقط ساکت باش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بيچاره ساکت شد. زخماشو وارسي کردم، سرش يه خرده شکافته شده بود، دست و پاشم کوبيده و کبود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکمه هاي پيراهنش رو باز کردم. زخم گنده اي روي سينش ديده مي شد. نامردها بدجور زده بودن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پيراهن و زير پوشش رو بيرون آوردم، تموم بدنش غرق خون بود. از مغز سرش بگير تا شکمش. بوي خون، حس خون آشاميم رو بيدار کرد. دلم مي خواست چنگالامو در بيارم و فرو کنم تو شاهرگ پر خونش که مثل نبض تپنده مي تپيد اما نمي دونم چم شده بود که دلم نمي اومد اين کارو بکنم. تا حالا اين حالت عجيب بهم دست نداده بود که يه ساندويچ خون پنج شش ليتري جلوم باشه، اشتهامم باز شده باشه و من خودداري کنم از انجامش؛ يعني چي شده بود؟ لاجوني درد گرفته، از حال رفته بود. با انگشت خون اشو چشيدم، گروه خونيشم ( او ) منفي بود. همون گروه خوني که خيلي دوستش داشتم، برام مثِ کباب برگ مزه مي کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سي و هفت درصد قربانياي ما خون آشاما، گروه خوني ( او ) دارن. افراد اين گروه خوني بي پروا، با اراده و اجتماعي هستن، ذاتا حس بلند پروازي و رهبري دارن و دوست دارن بقيه رو زير پرو بالشون بگيرن و هدايت کنن. رونالد ريگان، ملكه اليزابت دوم و الويس پرسلي داراي گروه خوني ( او ) بودن. با خودم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«چه موجود نازنيني! چه گروه خوني خوشمزه اي! ننه اشرف، دلم غش رفت.»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شيطونه مي گفت يواش يواش، بذار رو رگاش اما خودم رو کنترل کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آردين بدجوري کتک خورده بود و خون زيادي ازش رفته بود؛ با اين حال سعي مي کرد لبخند بزنه. رنگ به روش نبود، براي اولين بار در تمام عمر کوتاه خون آشاميم کاري رو که هيچ وقت نکرده بودم، انجامش دادم. چنگالامو دور از چشم آردين در آوردم و رگ دستم رو بريدم؛ خون بيرون زد. دستم رو بردم جلو دهن آردين و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • شراب

    ۱۷ ساله 00

    ببخشید جلد دوم رو نداره یا هنوز نوشته نشوده

    ۲ هفته پیش
  • فرشته

    ۳۸ ساله 20

    سلام آقای نویسنده وقتی در مورد قوم یا اقوام بلوچ چیزی نمیدونی چرا چیزای الکی می نویسی یه جوری از بلوچ نوشتی انگار غول دو سرن هیچ بلوچی دخترشو به پول وطلا نمیفروشه بلوچ بی غیرت نیست از ما غول ساختی جلو

    ۱ ماه پیش
  • عفت۴۰سال

    00

    عالی بود

    ۴ ماه پیش
  • سایه

    1012

    شما باید به عقاید نویسنده احترام بگذارید من خودم یک نویسندهدام اما شما کار اشتباهی میکنید با قزاوت این نویسنده یک نویسنه به کاریکاتور های توی داستانش توهین یا تمسخر میکنه برای مثل خدا بود براشون🙏😊

    ۴ سال پیش
  • سایه

    812

    اگر بخوام مثال بزنم مثل این میمونه که شما یک نقاشی میکشی و به نقاشی خودت فحش میدی و بقیه میان میگن تو نباید به عروسکا فحش بدی کار بدی هست ازت انتظار..... شما نباید نویسنده رو زیر سوال ببرید شاید سعی

    ۴ سال پیش
  • سایه

    47

    داره که چیزی رو به ما بفهمونه اما ما به دریق از اون فقط به نقطه ی گذرایی نگاه میکنیم که کل اثر یک هنر مند رو زیر سوال میبره 😕 لطفا قزاوت نادرست نکنید🙏😕

    ۴ سال پیش
  • .

    312

    شما چطور نویسنده ای هستید که نمیدونید قضاوت چطور نوشته میشه؟؟؟؟؟؟؟؟

    ۳ سال پیش
  • فاطمه سادات

    ۱۹ ساله 00

    من هم نویسنده ام و به نظرم به شخص تا وقتی از خودش و افکارش و از همه مهم تر طرز نوشتن و قلمش مطمئن نشده نباید دست به قلم بشه این رمان خیلی مشکلات داشت که اگه بخوای فنی برسیشون کنی توی ۲۰۰ حرف جا نمیشه

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه سادات

    ۱۹ ساله 10

    رمان بسیار چرت بود درکل داستان خوبی داشت و اگه نویسنده ی خوبی هم داشت رمان خیلی خیلی خوبی میشد ولی نویسنده به نظر یه پسر بچه ی ۱۴ ساله میاد الفاظ خوبی در رمان به کار نرفته بود و قلم نویسنده ضعیف بود

    ۴ ماه پیش
  • اریکآ

    00

    چرا اسماشون این مدلیه؟/

    ۶ ماه پیش
  • یگانه

    ۱۵ ساله 30

    یکم بیش از حد مزه میریخت و کلا شخصیت خوناشام ها رو زیر سوال برد رفتار هیچ خوناشامی اینجوری نیس •فانتزیش هم زیاد بود نویسنده از جمله های دربیتی زیاد استفاده میکرد کلا الکی بودن با تشکر :)

    ۲ سال پیش
  • diyana

    10

    اصلا رمان جالبی نبود

    ۶ ماه پیش
  • الی

    ۱۷ ساله 10

    خیلی بد

    ۷ ماه پیش
  • حزرا

    20

    لطف کنید دیگه به هیچ بلوچ یا قوم طائفه ای توهین نکنید

    ۸ ماه پیش
  • عزرا

    00

    از اول تا آخر همش توهین باید بگم بلوچ ها اصلا هم اینجوری که این نویسنده گفته نیستن حتی یه درصد بعدشم طائفه نارویی اصلا اهل سرباز نیستن احمق رمان مینویسی چرا توهین میکنی از اول تا آخر درمورد بلوچ ها در

    ۸ ماه پیش
  • عزرا

    00

    خاک تو سر نویسنده این رمان کنم که از اول رمان تا آخرش شروع کرده به توهین کردن به قوم بلوچ آخه خاک تو سر بیشعورت کنن احمق با این رمانت از اول تا آخرش دروغه مردای بلوچ رو بی غیرت ظالم جلوه داده

    ۸ ماه پیش
  • بلوچ

    100

    ولا بلوچ ها اصلا همچین آدم های نیستن اونم آدم های که تو روستا زندگی میکنند لطفا اگه میخواید رمان بنویسید طایفه بلوچ باش درست دربارشون بگید من خودم بلوچم لطفا به بلوچ ها توهین نکنید واقعا متاسفم واسه

    ۲ سال پیش
  • محمد

    ۱۷ ساله 00

    شما به دل نگیر، بعضیا احترام سرشون نمیشه

    ۹ ماه پیش
  • آرمی

    ۱۴ ساله 00

    اره دقیقا تو یکی از رمانا به اهالی کرمان توهین خیلی بدی کردن و من به عنوان یه کرمانی بهم برخورد چیزایی که لایق خودشون بود رو بار ما کرمانی ها کرده بود

    ۹ ماه پیش
  • نگار

    00

    وایییی جر و منی که بیشترشو رد کردم و اومدم تو نظرات مردم خوندم ازبلوچ ها فهمیدم چون من سه فصلشو رد کردم بدون خوندن وواقعن چرت بود از زمان حال رفت به گذشته یعنییییی چی لامصب سممم خالص بود خدایی نفهمیدم

    ۱۰ ماه پیش
  • زهرا

    00

    عالیه

    ۱۲ ماه پیش
  • ارامش

    ۳۸ ساله 00

    یه نکته دیگه اینکه آبگین ۱۲ سال توی گور مخفی بوده چه طور از تلنولژی اطلاع داشته و همه چیز رو بلد بود از مدل گوشی تا بمب و موشک .گلاب هم نمیتونسته با وجود اون روستای عقب افتاده به اون چیزی یاد داده باش

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.