رمان خانوم ریزه میزه به قلم زهره دهنوئی
دختره فوق العاده شیطونی داریم به اسم الناز ..که سعی در در اوردن حرص پسر عمه اش سیاوش دارد. بخونید ببینید آیا…..به هدفش میرسه یانه.
ژانر : طنز
تخمین مدت زمان مطالعه : ۹ ساعت و ۲۵ دقیقه
به نام او که نامش آرامش بخش جان هاست.
باصداي جيغي مامان يه مترررر پريدم هوا......اي خدااااااااااا.......آخه چرا من بيچاره ي فلک زده ي گناخکي رو به حال خودم نميزارن ؟؟؟؟؟؟
مامان:النااااااااززززز...........الناززززززز.......پاشو دختر .......کلاست دير ميشهه هااااا.........!!
من؛بااااوشههههه مادر من بيدااااارررر شددددممممم لطفا جيغ حيغ نکنيدددد.
درحالي که دست به کمر نگاهم ميکرد گفت:د،اگه جيغ نزنم توکه ازخواب بيدار نميشي بدو که کلاست دير شد.
من:اصلا دلم نميخااااااد برررم کلااااااسسسسس.
مامان:پاشو پاشو بهونه نيار اين بار اگه توي کنکور در جا بزني من ميدونم و تو .
درحالي که لخ لخ ميکردم به طرف سرويس بهداشتي رفتم وزير لب غرميزدم:أه أه اصلا من اگه نخام برم دانشگاه بايد کي رو ببينم؟؟؟هاااا؟؟؟چه کسي رو ببينم عااياااا؟؟؟؟؟
وارد سرويس بهداشتي شدم وبه نگاه به قيافه ي منت مانندم انداختم آخه اينم قيافه است من صبح ها دارم؟؟؟؟؟
وييييي شوهر آينده ام صبح عروسي فلنگ رو نبنده صلوااااااات..........
حالا منو باش چه خيال بافي ميکنم ها شوهر کجاست تو اين گير ودار؟؟؟؟
هيجده سالمه وديپلم انساني دارم
پارسال دانشگاه قبول شدم هاااااا
ولي خودم نرفتم مديووووونيد اگه فکر کنيد رتبه ام صد هزار اومده اون دنيا راهتونو. ميبندم به همين سوي چراغ سرويس بهداشتي.......
خانوادم ميگن برو وکيل شو
اما. چون خودم اصولا شخص قانون مندي ام وهرچي قانونه رو فولم ميخام برم. همه کاره ي بيكاره بشم ..............
بعد ازاينکه آبي به دست وصورتم زدم از سرويس بهداشتي خارج شدم ومقابل ميز آرايشم ايستادم
موهامو شونه زدم ودم اسبي بستم بعد ازاون يه مانتوي مشکي پوشيدم وشلوار جين مشکي شال مشکي ام رو هم انداختم رو موهام ويه آرايش حسابي کردم
به چهره ام توي آيينه نگاه کردم قيافه ام بد نبود
پوست سفئد لب هام جمع وجور وسرخ
ابروهام هشتي بيني مناسب وچشم هاي سبز رنگ
تنهامشکلي که داشتم قدم بود حالا نه که خيلي کوتوله باشم هااااا نهههههه.....قدم صدو پنجاه. به بالا بود
اما. چون وزنم کم بود ريزه. ميزه. ديده ميشدم ....
مثلا پونزده اينا بهم ميخورد .
بي خيال افکارم شدم وازاتاقم خارج شدم
يه نگاه به دراتاق عرفان برادر بزرگ ترم
انداختم بسته بود کوفتش شه ايشاا.....حتما هنوز خوابه
اصلا. اين انصافه که من بيدار باشم اون خواب؟؟؟؟
نهههههههه.....توي منطق من که نميگنجه
آروم به طرف اتاق رفتم
دروآروم بازکردم وديدم اوووووخييييي
داداش گلم هم چين متکاشو
بغل گرفته که گفتم باخانومش اشتب گرفته هيييعععع بميرر الي منحرف.....
پاورچين پاورچين به طرفش رفتم
پارچ آبي رو که هميشه با سرش ميزابرداشتم
بالا سرش ايستادم و.............
بالاسرش ايستادم اول يه نمه ريختم روش همين طور قطره قطره آب ميريختم روش که حرف زير لبي شو شنيدم:أه الان وقت بارون اومدنه.
خنده ام گرفته بود درحد لاليگاااا......خودمو هرطور بود کنترل کردم وباصداي جيغيم گفتم:عرفاااان سيل اومدههههههههه..........
وپارچ آب روخالي کردم روش هم چين سيخ نشست سر جاش که گفتم طفلي داداشم از دست رفتتتت......
نگاهش به من افتاد واخم هاش درهم گره خورد ياااخووداااا غلط خورردم ......
سريع به طرف در اتاقش دويدم واونم داد زد:مگهههه دستم بهت نرسهههه وروووجک.......!!!!
باجيغ جيغ ازپله هاپايين دويدم واونم دنبالم
پريدم داخل پذيرايي مثل بزغاله هاميدويدم اونم دنبالم:واستا......د ....وايستا فسقلچه تا نشونت بدم.
زبونمو تا ته درآوردم وگفتم:چشووووم منتظر بودم تو بگي ......
حالا ازجيغ جيغ هاي من مامان وبابا هم اومده بودن نظطاره گر ما بودن
کلا هميشه همين برنامه رو داشتيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو همين حين موبايلم شروع کرد به زنگ خوردن حالا آهنگ زنگم چييي بووود؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتکون بدههههههه......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون ميخوند و منم کلا فراموش کردم بايد فرار کنم وشروع کردم به تکون دادن وقردادن:تکووون بدهه عهههههه تکووون بده.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامي وددي باچشم هاي گرد نگاهم ميکردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم قر بعدي رو بدم که اي دل غاافل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان ازفرصت استفاده کرد وپريد گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا نميدونستم قر بدم يافرار کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباجيغ جيغ گفتم:ولممم کن غلط کردممممم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان:نه تو بايد اين دفعه تنبيه شي تادفعي بعد اين کاراتو نکني.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم چين کله پام کرد که هرچي خون بود رسيد به مغزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهيکل عرفان دوبرابر من بود وقد بلندي داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمين باعث شده بود بغل کردنم مث آب خوردن باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيعني اشکم دراومده بود شالم از روي موهام افتاده بود در همون حالت جيغ زدم:باااابااا جووونمممم بگوووو ولم کنهههه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان:ولش کن عرفان مخ نداشته اش هم نابود شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irد،بيا مخ نداشته؟؟؟؟من از سر راه پيدا شدم بايد برم مادر و پدر واقعي مو پيدا کنم بوخودا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان بيشعور عبضي شروع کرد به تاب دادنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوضاعم بدتر شدن بود گفتم الانه که گلاب به روتون هرچي نخوردم رو بالا بيارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد ازاينکه حسابي حالم رو گرفت ولم کرد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدددنگگگگگ.......افتادم زمين سرم گيج ميرفت درحد لاليگا.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا تواين گير ودار گوشي صاب مرده ام شروع کرده بود به زنگ خوردن آهنگ تکون بده هم پخش ميشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم که باااجنبههههه......پاشده بودم درهمون حالت سرگيجه ام تکون ميدادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان بابا وعرفان که مرده بودن ازخنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان موبايلش رو درآورده بود وفيلم ميگرفت همين که ديدم جيغ زدم:فيلم نگيرررررر.......!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان درحالي که ابرو انداخت بالا گفت:نچ سيوش کردم ميزارم درآينده نشون اون بدبختي بدم که ميخاد بياد تو رو بگيره.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيشم تابناگوش باز شد وگفتم:عب نرررره ،شووهرش پيدا شه فيلم روهم نشون بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم ديدم مامان وبابا چپ چپ نگاهم ميکنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوااااا.......مگه حرف بدي زدم؟؟؟؟؟نععععع بوووخووودااااا..............
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان بااخم گفت:دخترشالتو سرت کن بيابرو ديرت شد ازتو بي انضباط ترهم اونجا هست؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه اي بالا انداختم وشالم رو انداختم رو موهام وگفتم:گشنمه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان باچشم غره گفت:خجالت نکشي ها برو ازروي ?پن برات لقمه گرفتم بردار بخور اون ليوان شير رو هم بخوري.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالت عوق گرفتم که يه چيزي دنننگگگگگ......خورد پس کله ام ومامي جونم گفت:صد بار گفتم اين أدا هاتو درنيار،اي خدا کي اينو شفا ميدي؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند پت وپهني زدم وبه طرف آشپزخونه رفتم لقمه رو برداشتم وکامل چپوندم تو حلقم حالا داشتم خفه ميشدم هاولي به هربدبختي بود قورتش دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه نگاه به اطرافم انداختم ديدم ليوان شيره داره چشمک ميزنه ايييششش ليوان هاي شير هم حيا ندارن ديگه چشمک ميزنن بي تربيتا......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irليوان رو برداشتم مماغمو بايه دست گرفتم وشير رو يه نفس سر کشيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيعنييي حاضر بودم زهر کوفتم کنم ولي شير مرگم نکنم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه نگاه به موبايلم انداختم إعهههه نفس جون زنگ زده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشي رو انداختم تو جيبم وبه طرف عرفان جون رفتم وگفتم:-داداشيي جوووونممممم........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان:الناز بدو که اتوبوس ميره هااا......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيعني خر کردن اين آدم به سخت ترين شکل ممکن صورت ميگرفت پس سعي کردم از در،ديگه اي وارد شم وگفتم:ميگم عرفان صبح اومدم اتاقت چرا متکات رو بغل کرده بودي؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيهو از جاش پريدوگفت:بدو برو تو حياط من آماده ميشم ميام ميرسونمت که ديرت نشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيشم تابناگوش باز شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان يه حرف رکيک زير لبي بارم کرد که البت نشنيدم ورفت تا آماده بشه بعلهههه اينم از روش باج گيري ماا..........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمين که وارد کلاس شدم يه چيزي دددنگگگگ....خورد به ناکجم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم ديدم بهار خاک برسره يعني اونقدر ازاين کار متنفر بودم که نگوووو.......دلم ميخاست خفه اش کنم برگشتم و با غيض گفتم:مگهه دستم بهت نررسههه روااااانييييي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپابه فرار گذاشت ومنم دنبالش نفس اون طرف ازخنده داشت دسته ي صندليش رو گاز ميزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمين که بهار خواست جاخالي بده الهام دوست صميميش پريد گرفتش ومنم تا تونستم کوفتم به ناکجش تا اين باشه دست روي من بلند کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهار درحالي که اشک توي چشم هاش حلقه زده بود گفت:غلط کردم الي بي خيال من شو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخرين ضربه رو هم زدم چشمکي به الهام زدم وگفتم:دمت گرم الهام جون خيلي حال دادي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالهام خنديد وگفت:اوچيکتم الي جووون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديدم وبه طرف صندلي ام که دقيقا کنار صندلي نفس بود رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحالي که لپش رو ميکشيدم گفتم:چطول مطولي هواا جووون؟؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس درحالي که دستمو کنار زد و لپشو ماساژ ميداد گفت:اوخ الهي دستت بشکنه چرا لپمو ميکشي؟؟اون گوشي بي صاحابت رو چرا جواب نميدي؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:خب ادامه بده عشخم ،چرا خورشيد ميتابه؟؟چرا ميچرخه زمين؟؟عشخ من بگو چرا تو فقط بگو همين.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خفه شي الاهي عين آدم جواب بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيشمو باز کردم وسرجام نشستم ابرو انداختم بالا وگفتم:سرم شلوغ بود عشخم مخذلت موخام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالت عوق گرفت:نگو که باآرش جون بودي؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس گردني نثارش کردم و گفتم:چه ربطي داشت الاغ من جواب تلفن ندم يعني باآرشم ديه؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبانيش باز سر تکون داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:حيف صاحاب داري وگرنه پاشنه ي کفشمو تو حلقت ميکردم دختره ي چشم سفيد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديد.....کلا نفس يکي از خوش خنده ترين بچه هاي کلاسه والبته دوست صميمي من دقيقا از کلاس اول ابتدايي باهم بوديم فقط کلاس اول دبيرستان کلاس هامون باهم فرق داشت تااينکه عردو رفتيم رشته ي انساني وخل وچل هاي کلاس شديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبت نه از لحاظ درسي هااا.........ولي نميدونم چرا هرد توي کنکور درجا زديم شما نميدونيد عايا؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوي افکار خودم غرق بودم که يه چيزي فرو شد تو پهلوم ويه متر پريدم هوا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم ديدم نفس بانيش باز نگام ميکنه چشم غره اي بهش رفتم وپهلومو ماساژ دادم وگفتم:نفس تو فقط يه بار ديگه اينطوري يهويي سوسک رساني کن تامن فرم صورتت رو عوض کنم واون جناب قانون گوربه گوري ات نشناستت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجناب قانون يه جورايي نامزد نفس بود که بنا به دلايلي نامزديشون بهم خورده بود وهرچند وقت يک بار همديگه رو ميديدن ويه گفت وگويي هم باهم داشتن من که خييععليييي ازش بدم مي اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجناب قانون رو ميگم ها....حالا دليل اينکه بهش ميگم جناب قانون اينه که وکيله خير سرش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس بالب هاي آويزون گفت:من نگفتم ازاون بي ريخت جلو من حرف نزن نميدوني من ازاون متنفرم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمامو چپ کردم وگفتم:ارواح عمه ات پس ننه بزرگ منه باهاش ميحرفه؟؟شيربرنج جان؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس:الناز خيلي بي ادبي ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:اعهههه چه خوب که گفتي برم خودم رو اصلاح کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم کردو رو برگردوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدررررک...........بعضي وقتا حسابي ازاين شيربرنج بازيش حرصم ميگيره يعني من جاي اين دختره بودم پسره رو تيکه تيکه ميکردم مينداختم سگ بخوره والا......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرکلاس باز شد واستادمون خخخخخ الکي مثلا دانشجوايم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه استاد اومد داخل مرد ميانسال چهل ،چهل ودوساله بود قد بلند وخوشتيپ يعني ميانسال خشگل نديده بودم که ديدم خخخخ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه ي بچه ها ازجامون بلند شديم اولين جلسه ي کلاس زبانمون بود اونم تا از در وارد شد شروع کرد به انگليسي حرف زدن من که کلا هنگوليده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبچه ها هم از من بدتر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمينطور ايستاده بوديم که ديدم استاده با اخم ميگه سيت داون.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسيت داون معنيش چيه؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر کنم يعني خاموش کن چي رو خاموش کنم خووو؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه نگاه به اطراف انداختم کليد برق رو ديدم که مستقيم رو به روم قرار داره...............
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرفش رفتم وچراغ رو خاموش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا کل کلاس ترکيده بودن ازخنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستاده زبونش باز شد وگفت:چيکار ميکنيد خاتم محترم؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:وااا.....استاد مگه شما نگفتيد سيت داون خويعني خاموش کن ديگه...منم ديدم هيچ چيز خاموش شدني اينجا نيست چراغ رو خاموش کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيعني حاضرم به جان حيف نون قسم بخورم که استاده داشت ازخنده منفجر ميشد به وضوح کبود شدنش رو ديدم وبعد ازاون درحالي که بايه تک سرفه خنده اش رو ميخورد گفت:خيلي خب لطفا اون چراغ رو روشن کنيد سيت داون هم يعني بنشينيد نه اينکه خاموش کنيد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوييييييي سوتي دراين حد کثيف؟؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيشم روباز کردم وگفتم:آها....منم يادم بود ها استاد ميخاستم ببينم عکس العمل بچه ها چيه بلدن يانه که ديدم نه بلد نيستن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستاد هم لبخندي به معني خر خودتي بهم زد وگفت:بفرماييد بنشينيد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سرجام تمرگيدم نفس ازخنده دسته ي صندليش رو خورده بود هرچند لحظه يه بار هم ميرفت رو ويبره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست آخر نيشگوني از بازوش گرفتم که خفه خون شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستاد رفت روي سکو کوچيکي که انتهاي کلاس بود وگفت:خب بچه ها من فرهادي هستم اميدوارم بتونيم اين چند وقت مطالب مفيدي رو باهم کارکنيم ودرآخر شما درکنکور آينده نتيجه ي درخشان تري داشته باشيد لطفا شما هم خودتون رو معرفي کنيد تا بيشتر آشنا شيم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه يکي يکي از جابلند شدند وخودشون رو معرفي کردند نوبت نفس که رسيد پاک تو افق محو بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمداد اتو ،مو توپهلوش فرو کردم که شيش متر پريد هوا جمع از خنده ترکيد ،نفس گيج ويج منو نگاه کرد خنگول.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباچشم و ابرو اشاره کردم که خودتو معرفي کن يه آهان کش دار گفت و از جابلند شد وگفت:نفس عمارلو هستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستاد بالبخند سرتکون داد وگفت:خوشبختم بفرماييد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوبت من شد از جابلند شدم وگفتم:منم که همه ميشناسن الناز ايزد پناه هستم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستاد بالبخند سرتکون داد وگفت:خوشبختم خانوم ايزد پناه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيشمو باز کردم:هم چنين.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرجام نشستم و استاد يه خورده ديگه حرف زد وشروع کرد به ياد آوري مطالب از سال دوم وسوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخددااااييش خيلي خوب بود دمش گرررممم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد ازتموم شدن کلاس يه استراحت ده دقيقه اي داشتيم هوووووف جونم دراومده بود آخه تست زدن هم شد کار؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه ي بچه ها دور ميزي جمع شده بودن وداشتن حرف ميزدن منم داشتم باهانيه دوستم ميحرفيدم خبري از نفس نبود يه نگاه به دور وبر انداختم ديدم نفس روي يه نيمکت درحالي که تکيه شو به ديوار داده و پاهاش رو نيمکت درازه رفته تو افق محو شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه هاني گفتم؛هاني جون من يه تک پا ميرم اون ور کلاس ميام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهاني:اوکي برو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جابلند شدم و به طرف نفس رفتم روي نيمکت روبه رويي اش نشستم وگفتم:نفس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفي نزد و درهمون حال بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جابلند شدم ونيشگوني ازبازوش گرفتم که جيغش رفت هوا :اوووويييي بي شعور عوضي چيه؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به کمر نگاش کردم وگفتم:اولا که بي شعور عوضي اون نامزد گور به گوري سابقته دوما مگه نگفتم هروقت ميري تو افق منو هم ببر؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم غره اي بهم رفت وگفت:برو بابا حال داري.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره نيشگوني ازش گرفتم اشک توي چشم هاش حلقه زد وچند تا حرف رکيک بارم کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:نفس پاشو بريم سرجات بتمرگ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس:نميخام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:ميگم پاشو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس:نميخااااااممممممم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن؛باااشهههه خودت خواستي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلنگ کفشش رو از پاش درآوردم و پرت کردم وسط کلاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبچه ها ازخنده منفجر شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه نفس که بادهن باز نگاهم ميکرد نگاه کردم ابرويي بالا انداختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف صندلي ام رفتم و خيلي عادي نشستم و پاروي پا انداختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهانيه درحالي که ميخنديد گفت:خدا نکشتت الي آخه چرا کفشش رو درمياري؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:شرمنده جاش نبود وگرنه تنبونش رو درمي آوردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديد وحرفي نزد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس درحالي که اموات جمع رو مستفيز ميکرد کنارم روي صندليش نشست وگفت:يعني من دارم براي تو .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:از اين داشتن ها زياد داشتي عسيييسمممم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس:دررررد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديدم وهمين لحظه درکلاس باز شد ياااخود خوووداااا........اين چيهههههه؟؟؟؟؟؟؟؟..........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه مرد ميانسال روبه بالا پنجاه اينا باعينک ته استکاني روي چشماش وارد کلاس شد. احتمالا از ابراتون ولياي بچه ها نبود؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزهرا يکي از همکلاسي ها گفت:آقا ببخشيد شما پدر کدوم يکي از بچه هاهستيد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرده صداش رو صاف کرد وگفت:پدر تک تک شما..!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irياااخدداااا.......اصلا مگهههه داريم؟؟؟؟؟مگههه ميشههههه؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبادهن باز نگاش کردم رفت پشت ميز نشست:من پرورش استاد روانشناسي تون هستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهييييييييي يعنيييي دلم ميخاست سرم رو بکوبم به ديوار آخه من فکر ميکردم استادهاي روانشناسي ازاون پسر خوشتيپ ها هستن هيييععععععع اينم شانسه ماداريم؟؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد ازاينکه خودمون رو معرفي کرديم کتابش رو باز مرد وگفت:خب بچه ها اول مباحث کلي رو بررسي ميکنيم قدم به قدم پيش ميريم وتست ميزنيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه ي بچه ها جدي نشستن آخه فکر ميکرديم يه چي حاليشه ولي .........چييي بگممم من؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبادهن باز همه ي بچه ها به پرورش چشم دوخته بودن يه چرت وپرت ها سرهم ميکرد که درطول عمرم انقدر چرت وپرت نشنيده بودم آخه يکي نيست بگه پرورررش تو بايد ميرفتي استاد پرورشي ميشدي مرتيکه ي...............
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاووووووف ديگه کفرم دراومده بود پوست لبمو ميجويدم وهرچي حرف رکيک بود زير لب نثارش ميکردم آمپرم بد ترکيده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدريک تصميم آني ازجابلند شدم وگفتم:استاد.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباآرامش گفت:بله دخترم؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن باجديت:لطفا رويکرد ها رو توضيح بديد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرورش:رويکرد ها؟؟؟اينا که خيلي آسونه دخترجان بشين تا توضيح بدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيشم تابناگوش باز شد وخرکيف سرجام نشستم باخودم گفتم الانه که اين رويکرد هاي خاک برسر رو که هيچ وقت توي مخ وامونده ي من نرفتن رو بام توضيح بده وفول فول شم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوليييييي اوج بيچارگي وقتي بود که جناب پرورش کتاب روانشناسي رو باز کرد و شروع کرد به خوندن از روي مطلب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم بااعتماد به نفس خرکيش گفت:فهميدي دخترم؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاضرم قسم بخورم اشکم درحال جاري شدن بود بابغض سرتکون دادم وگفتم:بله خيلي اصلا فول فول شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irويهو کلاس از خنده ي بچه ها ترکيدددد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلاس ها تموم شده بود وبايد به خونه برميگشتيم ولي من هم چنان پاروي پاانداخته بودم و تو افق محو بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيهو نفس لپم رو محکم کشيد برگشتم وباغيض گفتم:چه مرگتهههه؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس بانيش باز گفت:اسلايتت تو حلقممممم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجاااااااانمممممم؟؟؟؟؟؟جاااااان؟؟؟؟؟اسلاااااايت؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند زدم زير خنده اشک از چشم هام جاري شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه دستمو به شيمکم گرفته بودم وبايه دست ميز رو جسبيده بودم که پرت نشم پايين دست آخري با تشري که نفس بهم زد ساکت شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحالي که خنده توي صدام موج ميزد گفتم:خاک برسر بي پرستيژت کنن اون استايله اي خدا تو کي ميخاي آدم شي؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس مشتي به بازو زد وگفت:ببند بابا پرستيژ پاشو جمع کن بريم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:اووووکي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازجام بلند شدم و وسيله هامو ريختم تو کوله ام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکوله مو انداختم رو پشتم و روبه نفس گفتم:بدو بريم هوا جون امروز قرارررر دارررمممم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس راه افتاد وهردو به طرف خروجي رفتيم :باز باکي قرار داري الي؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:بابا،با آرش گور به گورشده ي شغال صفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس خنديد و دستشو به معني خاک برسرت تکون داد وگفت:يعني تو درمورد دوست پسر خودتم اينطوري حرف ميزني؟؟خاک عالم تو سرت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:بمير بابا الهي که آرش ذليل شه من از دستش خلاص شم مگه دست از سر کچل من بر ميداره ريزش مو گرفتم بس موهامو کشيدم وگفتم دست از سرم بردار ولي مگه تو گوش بي صاحابش ميره پسره ي سوسول بي ريخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس:کوفتت شه آخه لياقت نداري چي کم داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:آقاجون بحث چيزي کم داشتن يانداشتن نيست من ن مي خا مش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس:اوکي بابا قاط نزن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشو گرفتم کشيدم وگفتم:الانم بدو که اتوبوس داره ميره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه نفس به اون طرف خيابون افتاد وگفت:واااييي باز تو شروع کردي به ور ور کردن زمان ازدستمون در رفت بدو که الان ميرره.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوبماند که عين اين منگول ها تو خيابون ميدويديم و همه باتعجب نگاهمون ميکرردن..............
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکفش هاي اسپرتم رو بدون اينکه بند هاشو باز کنم از پام درآوردم وگوشه اي پرت کردم وداد زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir:-ماااااامااااااان ناااهااار چييييي داررريمممم؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيعني من خداي شيکمم هرجا ميرم اول تغذيه رو چک ميکنم سلامم که به قول هاني هوووچي......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد هال شدم و پريدم داخل آشپزخونه اووومممم بوي قورمه سبزي هوش از سرم پروند يه نگاه به قابلمه ي روي گاز انداختم زيادي بزرگ ميزد به طرفش رفتم و سرش رو برداشتم نيشم تا بناگوش باز شد همين که خواستم ناخونک بزنم يه چيزي خورد پشت دستم با بهت برگشتم ومامانمو ديدم که بااخم ودست به کمر نگاهم ميکرد پريدم از گردنش آويزون شدم دوتا ماچ هم گذاشتم رو گونه اش وگفتم:سلاام مامان گلم خووووفي؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان منو از خودش دور کرد وگفت:دختر تو خجالت نميکشي از در وارد ميشي شروع ميکني به جيغ جيغ کردن مگه مهمون داشته باشيم آبرو واسه ما نميزاري .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وااا.....مامان مگه مهوون داريم؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله آقاجونت و کيارش اومدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا مامان اين حرف رو زد با ذوق جيغ خفه اي کشيدم وپريدم داخل پذيرايي آقا جون رو ديدم که بااخم هاي هميشگيش نشسته بود و کيارش هم کنارش موبايل به دست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصداي جيغيم گفتم:-سلاااام آقاااجوووون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوخودمو انداختم تو بغلش يه دوتا ماچ هم گذاشتم رو گونه اش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقا جون باغرغر منو از خودش دور کرد وگفت:-برو اونطرف دختر أه أه تفيم کردي .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيشمو باز کردم و درحالي که لپ کيا رو ميکشيدم به آقاجون گفتم:-خوبيد آقاجون؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقا جون با چشم غره گفت:-بله خوبم ول کن لپ اين پسر رو پرپر شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلپ کيارش رو ول کردم وهمزمان کيا از جاش بلند شد وگفت:-باز تو بپ منو کشيدي وروجک آره؟؟؟؟؟خودم حسيابت رو ميرسم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواست به طرفم خيز برداره که آقاجون دستش رو کشيد وگفت:-بشين کيارش حوصله ي جيغ جيغ هاي اين جغجغه رو ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلب و لوچه ام آويزون شد :-من جغجغه ام؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصراحت کلام تو حلقممم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکيارش سرجاش نشست وگفت:-فقط به خاطر روي گل آقاجون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيشگوني از بازوش گرفتم البته نشد بگيرم لامصب هيکلش سنگ بود قيافه شو بگم براتون قد بلند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخخخ اين الان شد قيافه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دووور ازشوخي پوستي سفيد داشت وچشمايي قهوه اي مژه ها بلند ومشکي موهاي مشکي پر کلاغي کلا کلاغي بود واسه خودش هيييي بشنوه ميکشتم .........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلب هاي قلوه اي و سرخ هم داشت ته ريشش هم روي صورتش هاهاها من فکر کردم ته ريشش روي دستاشه هه هه هه بي مزههههههه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلااااصهههه تيکه اي بود واس خووودش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمووووش بخورتش حالا چه فايده؟؟؟!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخلاقش زير خط فقر بود تا دلتون بخاااد گنننددددد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرهرحال بامن کنار مي اومد چون اصولا واساسا وعموما کسي از پس من برنمياد بعلههه......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تلنگر آقاجون به خودم اومدم:-به جاي اينکهوايستي اينجا اين بچه رو بخوري برو لباساتو عوض کن دختر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خنده گفتم:-عووووووق..........!!!!!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکيارش بااخم وحشتناکي بهم نگاه کرد نيشم رو باز کردم وفلنگ رو بستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسريع پريدم داخل اتاقم ولباس هام رو عوض کردم بعد ازاون هم پريدم بيرون شايد پنج مين بيشتر طول نکشيد تاکارهامو انجام دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمين که وارد پذيرايي شدم آقاجون با چشم هاي گرد گفت:-تو اصلا رسيدي به اتاقت؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره ديه پ چي به من ميگن الي پنج ميني.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اين الان يعني چي دختر؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبانيش باز گفتم:-هوووچي بي خي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنار کيارش نشستم که بااخم وموبايل به دست مشغول اس ام اس بازي بوذ سرکي کشيدم ?وه ?وه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهيييييععععععع.............يااااخددددااااا..........وييييييييي.......عوووووووق..........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاينا چههه بي ادبن .........چه دختر خاک برسررري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن فکر ميکردم تنها خودم بي ادبم نگو از من بي ادب تر هم بوده من که هنو خيلي خوووبمممم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم smsهارو با دقت ميخوندم يعني در حد لاليگاااا حالم بهم خورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکيارشم بعلهههه؟؟؟؟؟؟؟پ ن پ چهار دست و پاش نعلهههه؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا بهش نميخوووره کهههه........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه سنگين شخصي رو روي خودم حس کردم ديدم إعههههههه کيارش هم چين بااخم نگاهم ميکنه که گفتم الان قر قره ام إعههههه ببخشيد خرخره ام رو ميجوه...........ويه کتک حسابي هم نوش جان ميکنم.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحااالا مني که در تمام عمرم خجالت نکشيدم هم چين آب شدم رفتم تو زمين که نگووووو........بي الي شديددد رفتتتتت.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخه اون حرف ها مناسب من بود که بخونم؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکيارش طلفکي هم رنگ به رنگ شد واز جاش بلند شد آقاجون رو بهش گفت:-کجا پسرم؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تاحياط برم ميام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکيارش سرش رو انداخت پايين آخييييييي مووش بشي تو پسرررر.........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پذيرايي رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقاجون رو بهم گفت:-ببينم چي تو گوشيش بود که تاديد تو داري نگاه ميکني رفت؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هيچي بابا داشت با جي افش smsبازي ميکرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چي چي إفش؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديدم و گفتم:-دوست دختر آقاجون دوست دختر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم هاي آقاجون هم چين درهم گره خورد که به چيز خوردن افتادم کاش نميگفتم يه وقت کيارو دعوا نکنه باز اون سر من خالي ميکنه آخه يکي نيست بگه چرا عاااقل کند کاري که باز آرد پشيماني؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان باسيني چايي وارد پذيرايي شد بانيش باز گفتم:-به به اينم از عروس خانووم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان لبخندي زد که نيشم بيشتر باز شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسيني چايي رو طرف آقاجون گرفت آقاجون چايي اش رو برداشت منم برداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان درحالي که روي مبل تک نفره اي مينشست گفت:-کيارش کجا رفت؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن:-گلاب به روت دست به آب مامان جان.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقاجون چشم غره اي به من رفت و رو به مامان گفت:-نازنين اين چه بچه تربيت کردنيه؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان باخنده گفت:-چي بگم آقاجون من ميخام آدمش کنم ها نميشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irد،بيا مجمع عمومي آدم کردن الي هم تشکيل شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه مامان گفتم:-مامي عرفان کوجاست؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نميدونم يه تک پا رفت بيرون الان بايد بياد ديگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسري تکون دادم و حرفي نزدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپنج مين بعد صداي حرف زدن کيارش وعرفان وبابا سه نفري و همزمان اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه باهم تشريف آوردن بابا اول اومد داخل از جابلند شدم وگفتم:-سللااااام بابا جوووونممممم خسته نبااشي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا بالبخند گفت:-سلام دختر گلم سلامت باشي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان به طرف بابا رفت و کتش رو ازش گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباباي عزيزم استاد دانشگاهه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرکل تو اين خانواده اينجانب نخاله و انگل و ميکروب و مؤذل تشريف دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي عرفان روشنيدم که گفت:-منم که بوقم ديگه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيشمو براش باز کردم وگفتم:-سلااام داداش جوووني بوق که چه عرض کنم شما شيپوري.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجمع خنديدن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان وددي جونم با آقاجون احوال پرسي کردند و رفتن لباس عوض کنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکيارش گناخکي همين مظلوم نشسته بود يه گوشه که دلم براش سووخت ........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه نگاهش رو هم از من ميدزديد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه نگاه به ساعت انداختم سه بود دقيق يک ساعت ديگه باآرش قرار داشتم روبه مامي گفتم:-مامان من گشنمه دارم هلاک ميشم يک ساعت ديگه هم ميخام برم بيرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بيرون؟؟کجا؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرويي بالا انداختم وگفتم:-هووچي قرار دارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيش جفت چشم غضبناک بهم خيره شدن آب دهنم رو قورت دادم لبخند دندون نمايي زدم وگفتم:-با نفس دوستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه به حالت نرمال برگشتن هنوز خوب بود بابا و عرفان نبودن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان گفت:-برو عب نداره ولي نه که باز ساعت نه شب بياي ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبگردم خودم را که چه سابقه ي درخشاني هم دارم من.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوکي مامان جون قول ميدم نهايتا تا ده برگردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان بااخم نگاهم کرد:-شوخي کردم زودي مويام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر ميز ناهار نشسته بوديم وتند تند غذام رو ميخوردم واقعا خوشمزه بود من عااااشق قررمه سبزي ام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز بقيه داشتن بشقاب اولي رو ميخورن که من تموم کردم براي خودم کشيدم وباز مشغول شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه به چشم قحطي زده هاي فرار کرده از آفريقا نگام ميکردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم چين با ولع ميخورم که کمي هم از اونا نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوقاشق پشت سرهم چپوندم تو حلقم داشتم خفه ميشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقاجون ليوان دوغي به طرفم گرفت سريع از دستش گرفتم و سرکشيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستي به پشتم زد وگفت:-چند وقته غذا نخوردي بابا جون؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحالي که دستم رو به شيمکم گرفته بودم گفتم:-خيلي وقته آقا جون اينا مهمون به مهمون به من غذا ميدن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم هاي بابا گرد شد خنديدم وگفتم:-شوخي کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکيارش زبونش باز شد وگفت:-اگه هنوز هم گشنه اي بخور.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستي به شيکمم کشيدم وگفتم:-فکر کنم هنوز هم بخام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم ديس رو بردارم مامان يکي زد پشت دستم وگفت:-خجالت بکش انقدر نخور چاق ميشي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشک توي چشم هام حلقه زد هنوز گرسنه بودم خوو....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان وقتي قيافه مو ديد ،ديس روبه طرفم گرفت وگفت:-خيلي خب بخور.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه بعد ازاينکه سير شدم از جابلند شدم بوخودا نميتوتستم قدم از قدم بردارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان باخنده گفت:-يه سوزن بهت بزنم ترکيدي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبي توجه از آشپزخونه خارج شدم ورفتم به اتاقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه پنج دقيقه راه رفتم تا غذام هضم شد ويه تيپ خفن آرش کش زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانتو کالباسي شلوار جين مشکي شال کالباسي موهامو ريبختم روي صورتم يه رژ لب خجمل نارنجي زدم به لب هام وخط چشم باريکي کشيدم موبايلمو برداشتم ديدن يه ميسکال از آرش دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه تک زدم تا خودش زنگ بزنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چند دقيقه زنگ زد و جواب دادم:-هااان؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباخنده گفت:-سلام الناز خانوم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلااااامممم بر آرررش کماااان گيررر حالت چطوور است تيرت به کجا پرتاب شد؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فعلا که تير تو خورده تو قلبم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق خارج شدم وگفتم:-الااااخي عشخخممم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتک خنده اي کرد وگفت:-شيرين زبوني نکن آماده اي؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-با ايجزه شما بعله دارم ميام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من سر ميلان تون منتظرم ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوکي ديگه دارم ميام سيريش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چيزي گفتي؟؟؟؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه ميگم يه خورده دهنم بو سير ميده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سير؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ام گرفته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکيارش رو ديدم که سوئيچ ماشينش رو برداشت ونگاهش به من افتاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحظه اي ساکت ايستادم سرجام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموشکوفانه نگاهم کرد لامصب چشم ازم برنميداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپله هارو دوتا يکي طي کردم وپريدم پايين که آرش گفت:-کجا رفتي دختر؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نفس جان دارم ميام الان راه افتادم ديه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نفس کيه؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آهان آره اومدم باباي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشي رو قطع کردم آقاجون هم حاضرو آماده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز پذيرايي خارج شد و روبه کيارش گفت:-بريم؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکيارش سري تکون داد وروبه من گفت:-باچي ميريد؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-احتمالا با قاطر نفس اينا دوگانه سوز هم هست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقاجون خنديد وگفت:-شما جوون هاي امروزي رو بزنن سوار قاطر نميشيد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-واا.....آقا جون من با بقيه فرق دارم ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله اون که صد درصد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامي وددي وعرفان هم به جمع ما پيوستن عرفان باديدنم اخم کرد وگفت:-اين چه قيافه ايه؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به تووووچههههههه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکيارش گفت:-به دوستت بگو بياد همين جا ميرسونمتون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاي بااااباااااا چه سر خريييي واس من پيدا ميشه هااااا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبهش گفتم:-نه نميخاد خودمون ميريم مامي جون ددي جون با اجازه من رفتم باي بااااااي.............
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسريع از خونه پريدم بيرون وتا سرکوچه دويدم همين که سمند سفيد رنگ آرش رو ديدم پريدم داخل آرش طفلي هم چين پريد هوا که از خنده غش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبانفس نفس گفتم:-راه بيفت زود باش برو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه خبره؟؟چي شده؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هي راه بيفت ميگم بهت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش ماشين رو راه انداخت يه خورده که دور شد گفت:-قضيه چيه؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هيچي بابا آقاجونم وپسر دايي ام خونمون بودن ميخاستن برن پسر دايي ام گير داده بود بهم منم فرار کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديد وگفت:-خوبي؟؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله خوبم تو بهتري؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مرسي عزيزم الان که تو کنارمي خوبم کجابريم؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چي بگم والا هرگوري ميخاي بري برو ديه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشماش گرد شدوگفت:-اينم طرز حرف زدنه؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه اي بالا انداختم :-همينهههه کهههه هستتتت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسري از روي تأسف تکون داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه نگاه به آرش انداختم قد بلند بود و هيکلش توووپ از نوع بسکتباااال .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوست برنزه اي داشت با موهاي جوگندمي لب هاي قلوه اي چشم ها عسلي ودماغ مناسب درکل خوب بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلوز فسفري رنگي به تن داشت و کت مخمل سورمه اي روش با شلوار جين مشکي .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمقابل پاتوق هميشگي مون که يه کافي شاپ بود ترمز زد وپياده شديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد کافي شاپ که شديم اولين چيزي که ديدم دختر پسر هاي خشگل مشگل بود که همه هم مشغول بگو بخند بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش دستمو کشيد وگفت:-بريم اونجا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروي صندلي هميشگي نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش روبهم گفت:-چي ميخوري برم سفارش بدم؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بستني مخصوص.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خسته نشدي انقدر بستني خوردي شبيه بستني شدي دختر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلب ورچيدم خنديد وگفت:-باشه عزيزم الان ميرم سفارش ميدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيشم تابناااگوووش باز شد آرش رفت تا بستني هارو سفارش بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم افتاد به يه پسره که تخنا نشسته بود الااااخي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگنننااخککيييي........گاووو بخووورتت چه خوشملي تووو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه پسره به من افتاد و چشمکي بهم زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم کردم و چشم غره اي بهش رفتم بچه پررو شيطونه ميگه برم بزنم دکوراسيون صورتش رو بيارم پايين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش اومد سرجاش نشست وگفت:-چه خبر!؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلامتي تو چه خبر؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-منم بي خبر تو که اصلا براي من تايم نميزاري ميدوني چقدر دلم برات تنگ شده بود؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هان آره الان فهميدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه جوري نگاهم کرد ناراحت بود دررررررک به من چهه من که گفتم من به درد تو نميخورم تو پيله ي مني منو ول کنن خودم و شيطنت هام والا.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبستني هاي نازنينمون رو آوردن الاااهي بچه هام رو نگاه يکي شون شکلاتي بود يکي شون وانيلي فکرش رو بکن بچه هاي آدم بستني باشن اوووومممم خوشمزه ميشن ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباولع تمام بستني ام رو خوردم آرش اونقدر فس فس ميکرد که حالم بهم خورده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبستني رو از زير دستش کشيدم باتعجب بهم نگاه کرد وگفت:-هي بستني مو بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرويي بالا انداختم ومشغول خوردن شدم در ترض دو دقيقه سر وتهش رو هم آوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش باخنده گفت:-به خدا من هنوز تو رو نميشناسم تو چه موجودي هستي الناز؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اولا موجود عمه جانته دوما بدم مياد مثل اين دختر ها افاده اي ميخوري بابا جون پسر باس بستني رو با انگشت بخوره تهش روهم ليس بزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آهان ظرف بستني رو ليس بزنم آره؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديدم وگفتم:-فکرش رو بکن خيلي باحال ميشي ها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم غره اي بهم رفت لحظه اي نگاهش روي نقطه اي ثابت موند حالت حرف زدنش عوض شد وگفت:-بهتره بريم ديگه نه؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وااا...،..کجا؟؟؟من هنوز بستني ميخام بايد برام سفارش بدي.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پاشو عزيزم بازم ميايم ميخريم اوکي؟؟؟؟الان بايد بريم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir