وقتی برای اولین بار تو خونه‌ی عمه‌م دیدمش جاذبه‌ی نگاهش من رو گرفت!... هنوز درست و حسابی هوش و حواسم برنگشته بود که با شنیدن صدای زیبا و خوش‌آهنگش که به گوینده‌های رادیو می‌ماند قلبم بیشتر لرزید!... تو اون لحظه فقط یه سوال تو ذهنم می‌چرخید. اینکه مگه می‌شه یه سرگرد نیروی انتظامی هم انقدر جذاب باشه هم خوش‌صدا؟ ازش خواستم من رو به عنوان خبرنگار تو کلانتریشون راه بده تا به دنیای سوژه‌های خبری دست پیدا کنم در حالی‌که هدفم نزدیک شدن به او و ربودن قلب سرسختش بود!... به نظرتون موفق می‌شم دل سرگرد علی کامیاران که قبلا به همه اعلام کرده به دلیل شغلش قصد ازدواج نداره به دست بیارم؟ خودم که خیلی امیدوارم سند قلبش رو به نام خودم بزنم

ژانر : عاشقانه، خانوادگی

این رمان به صورت آنلاین در حال انتشار است و به مرور قرار داده میشود. شما میتوانید برای خواندن این رمان روی دکمه زیر کلیک کنید تا به صفحه مخصوص رمان منتقل شوید

شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • م

    در پارت 6100

    چقدر این پسر زن بابا دوسته آخه ،برداشته برادرزادشو برده دیدنش

    ۵ ساعت پیش
  • اسرا

    در پارت 6130

    علی پسرم توهم که ازکف رفتی مثل دل آراخانم 🙏💞💋

    ۸ ساعت پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    😍♥️🧡

    ۶ ساعت پیش
  • عصمت

    در پارت 100

    با سلام من تازه به این سایت کتاب برخورد کردم از آن جاییکه علاقه شدیدی به خواندن کتاب دارم از نگاه اول باید با کتاب های این سایت آشنا شد امید وارم نظراتم را بعدا اعلام کنم با تشکرفراوان

    ۱۴ ساعت پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    منتظر نظرات گرمتون هستیم 🙏♥️

    ۱۳ ساعت پیش
  • اسرا

    در پارت 6000

    وقتی فرگل این جوررفتارمیکنه دیگه نبایدپیگیرشد🙏

    ۳ روز پیش
  • م

    در پارت 6000

    دیگه نباید کاریش داشته باشه،واقعا ضرب المثل خلایق هرچه لایق برای امثال فرگل گفتن هرچی سرش بیاد حقشه چون انتخاب خودشه

    ۳ روز پیش
  • آمنه

    در پارت 6010

    واقعا عالیه ،واقعا سخت خوبی کنی وبعد بهت بدی کنن احساسش رو درک میکنم

    ۳ روز پیش
  • اسرا

    در پارت 5900

    خوب علی توبدمخمصه افتادازیه طرف قلب پدرش عمه فرانک ازیه طرف دل آراازحالادلم واسه علی میسوزه🙏💞💋

    ۵ روز پیش
  • م

    در پارت 5910

    باز دل آرا عجولانه تصمیم اشتباه گرفت ،همون اول میرفتی اتاق اینهمه تابلو نمی کردی،آخه یازده شب یه دختر راه می افته جایی بره راه دور

    ۵ روز پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    تو اون لحظه همه با هم بودن و دل آرا احساس غربت کرد و از اون بدتر شکسته شدن غرور. فقط دلش خواست از باغ سرهنگ فرار کنه و صدالبته کارش اشتباه بود.

    ۵ روز پیش
  • فاطمه

    در پارت 2510

    اگر گوشیش شکسته بود و دست علی بود ک تعمیرش کنه چجوری بعد از اون اتفاق میلاد زنگ زد به دل ارا خبر داد خونه نمیاد اون شب گوشی نداشت ک

    ۱ هفته پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم. اصلاح شد 🙏♥️

    ۵ روز پیش
  • زهرا

    در پارت 10200

    من به فرگل شک داشتم

    ۶ روز پیش
  • آمنه

    در پارت 5810

    ای وای دل تو دلم نیست کی میرسه ببینم اینها مشکلاتشون تموم شده گرچه میدونم اول راه هستند ممنون واقعا عالی بود مرسی بابت وقتی که گذاشتین وما رایگان میخوانیم

    ۷ روز پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم از قدرانی و همراهیتون 🙏🌹

    ۷ روز پیش
  • م

    در پارت 5810

    علی از نقشه سرهنگ وشهلا خبر نداره،اینا میگفتن علی کلا بخاطر شغلش قصد ازدواج نداره حالا نشستن نقشه کشیدن ،ولی به نظر من حضور دل آرا تو جمع خانوادگی اونا درست نبود همه فهمیدن خودشو کوچیک کرد

    ۷ روز پیش
  • اسرا

    در پارت 5830

    امیرحسین ازیه طرف میخادبچزون ازیه طرف میخاداون برسونه🙏💞💋

    ۷ روز پیش
  • زهرا

    در پارت 10000

    نمیدونم چراحس خوبی به ادامه ماجراندارم حس میکنم قرار اتفاق بدی بیافتدبین فرگل و پژمان ودل آرا

    ۱ هفته پیش
  • دیانا

    در پارت 2900

    رمان خوبیه

    ۱ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.