دختری که گذشته وخاطراتش به فراموشی سپرده شده .. حالامردی پیداشده که مدعیِ عشق سابقشه! بادلیل ومدرک..خب آویسادل به دایان سپرده وشروع زیبایی برای جفتشون رغم می خوره که بایک تماس وإفشای واقعیتی درگذشته رخ داده ودایان ازش مخفی کرده دل چرکین شده باموجودی که ۲،۳ماهی میشه که توی دلش وول میخوره میره تااصل ماجراروبفهمه! بنظرتون بهم برمی گردند؟

ژانر : عاشقانه، طنز، اجتماعی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۶ ساعت و ۳۹ دقیقه

مطالعه آنلاین حوای من
نویسنده : ف_سدنی

ویراستار : ایدا.فریبا

تعداد صفحات : 618

ژانر : عاشقانه،اجتماعی،طنز

دانلود رمان حوای من

خلاصه رمان :

دختری که گذشته وخاطراتش به فراموشی سپرده شده ..

حالامردی پیداشده که مدعیِ عشق سابقشه!

بادلیل ومدرک..خب آویسادل به دایان سپرده وشروع زیبایی برای جفتشون رغم می خوره که بایک تماس وإفشای واقعیتی درگذشته رخ داده ودایان ازش مخفی کرده دل چرکین شده باموجودی که ۲،۳ماهی میشه که توی دلش وول میخوره میره تااصل ماجراروبفهمه!

بنظرتون بهم برمی گردند؟

ادامه رمان:

۱-ویداجان بیام؟

تعلل کنان صداش اومد

-بیاعزیزم.

دراتاق پرو رو باز کردم و به دختر روبروم خیره شدم !

بااون چشم های آبی دریایی نگاهی به لباسِ توی تنش وبعدبهم کرد

-خوبه به نظرت دایان؟

نگاهم روکه به شکم قلنبش دادم که بیش از حد بزرگ شده بود لب برچید

-بد میشه بااین شکم؟

-نه خانوم ..اتفاقا خیلی بهت میاد قبل پرو فکر میکردم بهت نیاد اما برعکس شد

باشنیدن حرفم دستی به موهای بلندش کشیدو گفت

-موهامو که رنگ کنم بیشتر بهم میاد هووم؟

با چشم حرفشو تایید کردم که گفت

-پس بخریم همینو؟

-من پسندیدم..نظر خودت مِلاکه

-پس بخریم.

رفتمو بعد حساب کردن قیمت لباس و خریدش برای شام به رستوران رفتیم میدونستم نشستن روی صندلی اذیتش میکنه اما مصر بود برای اومدن به رستوران مورد علاقه أش

-دایان جان باید قرص هام رو بخورم بی زحمت آب می ریزی برام؟

لیوان آب رو به دستش دادم و گفتم

-بابات خونه نیست؟

-نه امشب با مامانم اینا رفتن خونه ی لاله جون برای عرض تسلیت

-چرا تسلیت؟

-نمی دونم مامان میگفت ،مادرشون فوت کردن

لبخندی به نذاکت این خانومه خونه أم زدم که حتی در نبود لاله خانوم اون رو شما خطاب میکرد ..باهمه همینطور بود و این یکی از صدپوئن های مثبتی هست که شده عزیزدل همه .

بعد خوردن شام به خونه برگشتیم خریدارو رو مبل گذاشتم می دونستم عادتشه یک بار دیگه پرووشون کنه و چک کنه ، یاایراد بگیره یاتحسین کنه به اتاق رفتمو شلوارک پوشیدم حس تیشرت نداشتم لخت رفتم و ۲تاالیوان شیر گرم کردم ،بله حدسم به یقین تبدیل شد خانوم داشت پیراهنشو تن میکرد

-بااون شکم مگه مجبوری؟ زورت نیست؟

برگشت سمتم بالبخند گفت

-نه !ذوق دارم خب.. تازشم فقط ۳ماه و نیممه ها

انقدر بامزه "ها رو کشید که خندیدمو گفتم

-بیا بشین ویدایی..شیرت سرد میشه.

- دایان دلم چیزی میخواد

-چی؟

باهمون پیراهن طلایی خودش رو انداخت تو ب*غ*لم

-نیازی به این لوس بازیا نیست ..حرفتو بزن.

-اون خانومه رو دیدی که تو کفش فروشی داشت چای میخورد؟

-خب؟

-همراه چاییش ندیدی چیزی بخوره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نخیر عزیزم.. من ندیدم شیرینی خامه ای بخوره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدو نیشگونی از بازوم گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لووس... خب دل نی نیم می خواد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندم کش اومدو بهش نگاه کردم...نی نیم؟؟ تو مامانشی کوچولو؟؟ من باباش؟؟ میشه جز منوتو یکی دیگه هم بیادو خودشو برام لوس کنه؟؟ با چشم های دریایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب خانومه شکمو خداروشکر کن من نگاه های دزدکیتو به اون خانومه و شیرینی توی دستش دیدمو یه کارتون خریدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای اره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مررسی عزیزدل من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاتند کردو با کارتون شیرینی برگشت و بعد تعارف به من دولپی با شیر خوردش وکارِ بقیه أش رو هم که تاآخرشب ساخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح پاشدم ودوش گرفتم ،به ساعت نگاه کردم ۹بود .به طرف اتاق رفتم و خودم روبه تخت رسوندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ویدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پلکش پرید خوابش سبکه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خانومی پانمیشی ؟ساعت۱۰ بایدمطب آقای مولوی باشیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم باز کردو آروم وسط تخت نشست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تادوش بگیری صبحانه رو حاضر میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیشونیش رو ب*و*سیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لازم نیست ..دوش گرفتم صبحونه هم خوردم برای توهم گذاشتم زودتر برو بخور تا من لباسمو بپوشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

۲۰دقیقه ای گذشت تااین که آماده شدیمو سمت مطب دکتر مولوی حرکت کردیم( دکتر زنا ن و زایمان)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بعد دکتر میری خونه ی ما یا خودتون‌؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه برات مشکل نیست و از کارت نمیوفتی میرم پیش آفرین جون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه عزیزم..به مامان آفرین بگو امشب شاید بیمارستان به جای همکارم شیفت باشم و نتونم برای شام بیام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به مطب رسیدیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساختمون۱۲طبقه ی پزشکان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد۳۰دقیقه اونم با پارتی این که من از اقوام اقای مولویم اجازه ی ورود صادر شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آقای دکتر مرد ۵۰ساله ای بود با استایل کاملا خوب ..۶سالی میشد از انگلیس کوچ کرد به ایران ،با دیدنمون به احتراممون بلندشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به به زوج سراپا لبخند ..خیلی خوش اومدید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنون خسته نباشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوبی شما مامان خانوم آینده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوبم آقای علوی ممنون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خداروشکر خب جواب آزمایش و عکس هاتون هم چند روزی میشه به دستم رسیدن ..اون روز که آوردین و تحویل منشی دادید من عمل سراپایی داشتم خیلی واجب بود مجبور شدم برم واقعا بابت بدقولیم عذر پوزش .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خواهش میکنم آقای دکتر دایان گفت بزاریم برای روز بعدش من تعجیل و البته کمی استرس داشتم می خواستم زودتر ببینمتون و بهتون برسونمشون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله خب.. حال و وضع عمومی خودتون چطوره؟ فشار؟ درد ؟ سرگیجه و بیحالی.؟ تنگی نفس؟ بیخوابی یا پر خوابی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویدا لبخندزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نخیر فقط گاهی انگار قلبم درد میگیره ستون فقراتمو یکی چنگ میزنه و یهو بی انرژی میشم برای چنددیقه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر سرتکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قرصهات رو باید تغییر بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرسیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آزمایشات رو دیدید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نتیجه‌؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بارداریت بابرنامه بوده؟ قبلش با پزشک و مشاور مشورت نکردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه کاملا یهویی شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-در خانواده بیماری قلبی،ژنتیکی ندارید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مادر بزرگ پدریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب می دونید تقریبا دو %حاملگی هابا بیماری قلبی همراه هستن که سبب افزایش خطر برای مادرو جنین میشه درحالی که بسیاری از بیماران حاملگی خودشون رو سلامت سپری میکنند اما باارزیابی و برنامه های قبل بارداری که متاسفانه برای شما انجام نشده.بسیاری از علائم طبیعی حاملگی علائم قلبی رو تقلید میکنند:سبکی درسرو سرگیجه ،تنگی نفس و حتی سنگکوپ..وگاهی برای اولین بار درحین بارداری بیماری مادرزادی یا بیماری دریچه رماتیسمی کشف میشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ضـــــــربه اول "بیماری قلبی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه حرفای دکتررو نمی شنیدم یعنی میخواستم بشنوم اما انگار یه دست نامرئی سفت گوش هام رو چسبیده بودو فقط لب هاش تکون میخورد ،گوش هام مقاومت میکرد دربرابر شنیدن حرف هایی که عجیب غریبه بودندـ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط حرف آخر دکترتوی گوشم زنگ خورد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بعضی از بیماری های قلبی که حاملگی پر خطر محسوب میشن وپرهیز یا حتی قطع حاملگی با تشخیص متخصصان قلب و عروق و زنان زایمان تجویز میشه.پرفشاری شریان ریوی بخصوص زمانی که فشار شریان ریوی از۶۰-۷۰%فشار شریانی سیستمیک بالاتر باشه باید از حاملگی اجتناب بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ضــــــــــربه دوم "سقط جنیـــــن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار علاوه بر گوش هام دهانم هم با حرف زدن غریبه شده بود که ویدا باصدای کمی مظطـرب گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من دچار بیماری قلبی مادرزادیم؟ این دردهای ستون فقرات و گاهی قلبم ، سرگیجه و تنـگی زیاد نفس بعد بارداری هم بخاطر همین بوده؟ تشخیص شما بیماری رماتیسمی ؟ چون بی برنامه بارداری انجام شده می خواید برای سقط جنین ۴ماهم آماده شم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکـــــتر سرتکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون جنـین هرچی بزرگتر بشه از خون شما تغذیه کنه بیماری شما وخیـمتر میشه و این علائمی که گفـتید شدیدتر میشه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالبـ های لرزون گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یعنی می گید بچم با رشدش منو می کشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر باچشم تایید کرد وگفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من آزمایشات رو می فرستم برای متخصص دیگه ای ،ایشون فعلا آمریکا اقامـت دارن اماتاهفته بعد طی سـفری که به اینجا دارند آزمایشات رو هم نشونشون می دم تانظر نهایـی رو بدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خونه برگشتیم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه من قصد رفتن به مطــب روداشتم نه ویداقصد دیدن مامان آفرین رو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تاخونه حتی صدای نفـس هامونم نمی یومد! انقدر هضم مطالب گفته شده توسط دکتر برامون سنگین بود که انگار نمی خواستیم باور کنیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که دوست داشتم خواب باشه و وقتی بیدار میشم ویـدا بالبخند بگه آقاای پدر منـو نی نی حوس کمیاب ترین میوه ی جهان رو کردیم تا براشون حتی به قــــــــیمت تمام خستگی های عالم بیارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خونه رسیدیم تلفن خونه و گوشی رو خاموش کردم خیلیا نـگران میشن اما به درک یک امروز فقط برای منه ..برای منه لـه شده از حرف های شنیــده شده ی یک ساعـت پیش..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویــداآروم بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهمـون لباس ها روی کاناپه خوابید و خودشو مچاله کرد انگار می خواست تمام اسـترس و ناراحتـیش رو تو دل کاناپه خـفه کنه تا سـبک بشه،نمـیشه عزیزدلم نمیــــشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمی دونم چـرااما ناخوداگاه بـه اتاقی که انگار از یـک ساعتِ پــیش ممنوعه شده بود پــــــا گذاشتم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادیدن تخت قرمـز و پاپیـون های کوچیک و بزرگ روی اون ،خـرس ها و کمد سفیـــد قرمز تمام خاطرات این چهــار ماه خریددهامون ،خنده ها مون،شادی خانواده هامون،جشنی که بابت بارداری ویدا ترتیب دادم.. هدایای عزیزانـم! اخ تازه داشتم مزه خوشبختی رو زیر زبـونم لمس میکردم اما حالا جـــز تلخی چیزی تو گلوم نیـــست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک هـفته گذشت ..بی حررف .. من تـــوی لاک خودم ویـدا توی لاک خودش،نه ایــــن که قهر باشیم یا نخوایم ،نه! انقدر درگیـر فاجعه ی یهویی ویدان شده توی زندگیمون بودیـم که اصلا وقتی برای هم صحبتی نبود انگـار..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان چندباری تماس گرفت و مثل همیشه با سـلام گفتنم از دل درد ناکم باخبـرشد ..اما نگفتم ،بایـــد مطمئن میشدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شب که شام گرفتمو به خونه برگشتم ویدارو کنار پنجره دیدم با اومدنم ســـلام داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام خانومم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خسـته نباشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مرسی ،پشت اون پنجره چیزهای جالبتر از من داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شـام گرفتی؟تنبلیمو ببخش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حوس فسنجون کرده بودم ربطی به تنبلی نـداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وسایل رو روی میز گذاشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی ازدور نگاهم کردو اومد سمتم ،توی چشم های دریاییش نم اشک داشت !محکم ب*غ*لش کردم بــوی آرامش می داد این زلالِ دوستداشتنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دلم برات تنگ شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکمتر به خودم فشردمش و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهت حق میدم عزیزم ..جذابیته دیگـــــه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده اش گرفت و بدجنسی گفت و رفت سمت اشپزخـــونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به به آقای خونه..فسنجــــون .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباسمو عوض کردمو برگشتم پیشش بعد شام با مامانش حرف زدو رفتیم تا بخوابیم. کمی با موهـاش بازی کردم می دونستم نوازش موهاش براش بهترین نجـــواست که گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دایـــــان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از هرراهی میرم به بن بست می رسم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس حتما راهات اشتباهه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-می خوام نگهش دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم که راهات اشتباهه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یعنی سقطش کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گاهی باید گذشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون بچمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بچه ؟منی که۲ساله باهات نفـس کشیدم.. بیدار شـــدم ..خوابیدم.. زندگی کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا نطفه ی ۴ماهه ای که فقط تو بهش حس داری و اون حتی تورو نمیشناسه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-داری سرجون بچت معامله می کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-‌دارم سر نگه داشتـن زنم معامله می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبش لرزید و اشکـــش چکید! پشتشو بهم کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من شوهری رو که هرشب دیدنش قاتـل بچمو تداعی کــنه رو نمی خوام دایان..مرگ اون مساوی مرگمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اتاق زدم بیرون و رو مبل ولو شدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز باید می رفتیم بـه مطب دکتر مولوی که حالا بجـای نیش باز با کمری خمیده وارد شدیم..دیگه با دیدن خانوم های باردار ویدا با کنجکاوی از ویار و علائم بارداری یا طریقه مصرف داروها و روش خوردن و خوابیدنشون نمی پرسیـد بلکه با حسرت چشم می دوخت به..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بفرمایید آقای نجم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد اتاق که شدم حرف هایی که آخرین بار توسط دکتر گفته شدبرام زنده شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوش اومدید،بفرمایید لطفا ..خب ویدا جـان حالت مساعده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بعله دکـتر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیطاقت پرسیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب؟ جواب نهایـی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‌-نهایی؟ اینجا تازه شروع شماست پسرجان.. هر تصمیمی که بگیرید شروع شماست برای یک زندگی متفاوت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویدا لب زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‌-ســقط؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ویـدا جان شما یک هنرمندید.. به این نتـیجه رسیدم کناراومدن بااین قـضیه برای شـما که روح لطیـفی دارید نسبت به دایان هـم راحتتره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویـدا کلافه موهای نامرتبشو عقب زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آقای دکتر لطفا بی حاشیه بگی،ماتو این یک هفـته آمادگی هر چیزی رو به خودمون دادیـم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس بزارید برعکس قبل بی حاشیه ودوراز جملات قلمبه ی پزشکی باهم حرف بزنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا سقـط ..یامرگ مادر بعد زایمان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وضـع حمل انرژی خیلی زیادی از بدن مادر میگیره و قلـب از این انرژی زیاد تاب نمـیاره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خـونه برگشتیم بازهم همون ماشیـــن و مسیر تکراری این روزا انگار حتی خودمم برای خودم تکراری شده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم روزهـای بی هیاهوی قبل رو میخواست خدایا من تو این ۱هفـته کم آوردم پس بقیشو چطور ادامه بدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی برگشتیم خــــونه ویدا رفت تو اتاقو بلاخره بعد ۱هفته کذایی صدای زجه هاش به گوشم رسید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشـت در زانـو زدمو با هر نفس نفس زدنش نفسم رفت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تاا صبح من بودمـوناله های مامان کوچولوی بچه ی تیغ شده روی شاهرگم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمی دونم کی خوابیدم اما وقتی چشم باز کردم که ویدابالبخندخاص و چشم های آبی وپیراهن گشاد گل گلیش روبروم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام عزیزم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام.. ساعـــت چنده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یک... چندبار صدات زدم که تو تخـتت بخوابی بیدار نشدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دقیق نگاهش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-‌خوبـی تو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اووف عالی..پاشو دست و صورتتـو بشور یه چایی بریزم برات تاناهار آماده میشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کوفتگی تنم بلنـــدشدمو بعد شستن صورتم به آشپزخونه رفتم. لیوان چای روی میزرو برداشـتم که بوی سبزی غرمه به مشامـم رسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ناهار می گرفتم از بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگـه دست پختـمو دوست نداریوبرای خودت سفارش بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط نگاهش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به مامان آفـرین زنگ زدم گفتم می خوای بری مطـب سرراه منم می بری پیشش. دلم براش تنگ شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیـوه ی خوبی بود ..فراموشی.اما این نه به نفع من بود نه خـــودش..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مطب نمیـرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پـس باهم میریم خونتون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد خوردن ناهار ساعت۴بود که رفتیم دیدن مامان افرین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب*غ*لم کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوش اومـدید .. دلم براتون حسابی تنگ بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویدا در حال بازکردن دکمه شنلش گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشید مامان من یک مقدارفشارم پایین بود نشد بیام دست بـوس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان دســت ویدا رو گرفـتو اخمی کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این چه حرفیه‌؟الانم نباید می یومدی.. تو بارداری .. من باید خبرتو می گرفتم که خب از قضا سمیناری برای محصولات توی مشهد برگزار شدو از من دعوت کردن بعنوان سخنـــران

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویدا خندید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بعله ..مادرشوهر معمـارداشتنم هم نعمت.. هم گاهی مضراتی داره.مثل دلتنگی و دوری!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بجاش کلی سوغاتی آوردم تا این دوری خیلی به چشم نیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش روبه من داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دایان مامان میشه ساک سفید کنار مبلو بهم بـدی‌؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساک سفیدرو به مـامان دادم که ویدا گفت؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-‌وای آفرین جون من که بهتـون گفتم هربار لازم به زحمـت نیست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زحمت؟ شما همه دارایی منید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این لبخندهاو حرف های لطیف عمرش فقط چند دقیقـه بود،دیدن سرهمی لیمویی و اردک برجسته ی نوک حنایی روش اشک شد توی چشم های همسرمو بغض توی گلوم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک هفته می گذره و زندگی میگذره..ویدا می خواد بگه روال هیچ فرقی نکرده و اون یک هفته و تمــام حرفهای دکتر رو فاکتور بگیره اما من قبل این که پدر این جنین باشم همسره این زنم!آخ که این روزها چقدر حمل واژه ی پـدر برام سنگین شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می بیـنم که قرص هایی که دکتر تجویز کرده رو بخاطر قوی بودن و خطر سقط یا نمی خوره یادورازچشمم بسته هارو خالی میکنه تانفهمم از خوردنش پرهیز میکنه ..خس خس و تنگی نفس شبانش رومیشنومودعا میکنم کرشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعــــت۸/۵بوود که رسیدم خـونه امروز حسابی خسته کننده بود بـــرام .. مـاشین مامان رو دم در اپارتمان دیدم وقتی رفتم تو خونه درباز بـود هول شدم و رفتم داخل که..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دق میکـنم اگه سقطـش کنم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شما مادرید کشیدی طـــعم وول خوردن موجــودی رو زیر دلتــون.. من نمی تونم بکشمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پــس مامان فهمیده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ویدا بیماریت روز به روزتشدیدمیشه و با نخوردن قرص هاداری روندش رو سرعت میدی. به مــاها فکر کن.. به شوهرت!چرا می خوای این همه آدم روبخاطر یه جنین نادیده بگیری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون جنین بچه منه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داد زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مـن چیه توأم؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدنم خودشو باخت چشمم که به لب بیرنگ و صورت ملتهبـش افتاد سرد گفتـم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولـش کن این مادر نمونه رو.. ولی کاش کمـی همسرداری هم تو مرامش بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هق هقش خونه رو پر کرد اخم الود خواستم برم بیرون که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یا زهـرا!ویدا نفس بکش ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یادم نمـیاد چطور اما رسوندیمش بیمــارستان..دکتر بستریش کردو گفت فشار عصبی و مصرف نکردن داروهاش به این روزانداختش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

۲روزی کـــه بستری بود پام روتواتاق نذاشتم ،مامان آفرین بس بود برای مراقبت ازش منم که بوقــــم مهم بچشه که خب همه جا باهاشه.هه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از مطب دکتر مولوی بیرون اومدم و برگه ی سقط رو توی جیب کتم گذاشتم اینجا ته خطه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت۳بود که به طرف بیمارستان روندم امروز ترخیص میشدوقتی برگه سقط رو به دکترش نشـون دادم گفت میرن تا آمادش کنن یه ربعی نگذشت که صدای شیونش اومد تند به اتاقش رفتم تو ب*غ*ل مامان زجه می زد و به پرسـتار بدو بیراه میگفت، کو ویدای اروم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدنم خودشو بیشتر به مامان چسبوند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه خبره ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دایان تو مجوز سقط گرفتی؟ بدون مشورت با ویدا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مامان مگه اون از من برای نگهداشتنش مشورت خواست که من بخوام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه تیزی به پرستار کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ما میریم بیرون تا شماآماده أش کنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویدا بدتر داد زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گمشو بیرون ..مامان این لباس نیست کفن منه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون که تو شکمته کفنته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-توپدری ؟کاغذ مرگ بچتو امضا کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کاغذ زنده بودن زنمو امضا کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من نمی خوام این جون؛رو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم نمی خوام این بچه رو ،خودم کاشتمش..تخم و ترکه خودمه.. خودمم برش میدارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعداین حرف فقط جیغ بود که از گلوش خارج میشد ... حتـی مامانم نتونست آرومش کنه. آرام بخـــش بهش تزریق کردن..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شب بعد آروم شدنش بردیمش خونه ،ساکت بودو حتی نگاهمم نمی کرد مامان بردش به اتاقو بعداومدو براش سوپ درست کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا برات آب پرتغال گرفتم بخور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم به آشپزخونه و آبمیومو خوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا لازم بود برام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کارت کاملا اشتباه بود..بهش صدمه جبران ناپذیری زدی می دونی اگه بااون استرس و جیغ کشیدن هاخون ریزی می کردو بچه به خطر می افتاد توهم برای ویدا تموم می شدی‌؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یجور می گید انگار مریم مقدسه و منم یهود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه اون مریم مقدسه نه تو یهود توپدرشی و یقینا بچتو دوست داری اما همسرتو بیشتر می خوای اما اون مادره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امااون بچشو بیشتراز همسرش می خواد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چون اون الان فقط داره با قلبش تصمیم می گیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشخندزدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قلب خرابش..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو۲۹سالته.. باید حق انتخاب بدی بهش.. اون مصممه پس بجای این که کاب*و*س شی توی این مدت.. بالشت أمن شوتاباآرامش سپری شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی باآرامش سپری شه؟ هوم؟ روزهای نزدیک شدن به مرگش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تلخی تلخ..وقتی تلخ میشی حرف هام یاسین میشه تو گوش خر!اگه اون بچه سقط بشه ویدا برای تو دیگه ویدا بشو نیست دایان از من بشنو و پند نگیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم با سینی غذا به اتاق ویدا رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این حجم از ناچاری واقعا بی سابقست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سه رو می گذره و مامان اینجاست..سه روز می گذره اتاق خوابم شده اتاق و تخت فندق... سه شبـه همزبونم شدن عرسک های فندق..ویدا روزه ی سکوت گرفته کم غذا و نهیفتر شده و من از بیچارگی تا مرز مرگ پیش رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح با صدای ماامان پا شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دایان جان اذان گفت پاشو نمازتو بخون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چشـم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد نماز رفتم اتـاق مشترکمون که پای سجاده دیدمش فقط زل زدم بهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قبول باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قبول حق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی مکث کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باهاش حرف زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتی تمکین نمیکنم از شوهرم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم نمیخوام طفل ۴ماهمو از دست بدم.. من چجور مادریم که جون و زندگی بچمو بخاطر زندگی خودم بگیرم.؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جون و زندگی بچتو بخاطر جون من بگیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باناباوری لب زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دایان!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمـی به تیله های آبیش نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من می شکنم ویدا!من مَردم اما نه به اندازه از دست دادنت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه خارتوی پات بره خودم یک تنه بسیج میشم برای ازبین بردن تموم خارهای دنیا ...اما الان توی لامصب خودت جلومی خودت ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گرفت و باهمون چادر نماز سرشو گذاشت رو پام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حرف بزنیم دایان،نه دعوا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سقط

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یعنی تو علاقه ای به وودنش نداری؟ اصلا تا حالا به جنسیتش..شکلش.. فکر کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم پدرشم ویدا ،بفهم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلندشدوبعداز جمع کردن جانماز لبتاب رو روشن کردو روی تخت نشست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میشه بیـای پیشم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنارش نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هِدفن رو به لبتاب وصل کردو گرفت سمتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گوش کـن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوش کـردم.. یه حس دست نیافتنی.. یه نور توی ظلمت .. وصف نشدنی بود!صدای قلب جگرگوشـم ..تند تــند میزد خیلی تند! یک لحظه دلواپس گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چرا انقد تند میتپه؟ نکنه جاش سخته.هوممم؟؟ انگار داره بهش فشار میادا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید..مثل قبل این طوفان ها توی زندگیمون و گفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه عزیزم ..از شیطنت زیاده بس که تکون می خوره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیـدم..بااین کـه سرشاراز حسرت بودم.. بچمه... چطور بِبُرم زندگیـشو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دایـان خواست خداست..ما باید به وظیفه ی پدر و مادریمون نسبت به این طفل برسیم خدا تو دلم کاشتشو به ما سپرد تا به این دنیا بیاریمش .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند زد پیشونیشو ب*و*سیدم و تصمیم مشترک زندگیمون آغاز شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان که رفت داشتم میرفتم سمت حموم که دوتا پنجه ی کوچولودور کمرم حلقه ش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجـاآقا؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدات آرامـشی داره که..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برم حمـوم خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من بیدار می مـونم تا بیای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه عزیزم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعددوش گرفتـن در حال خشک کردن موهام سمت اتــــاق رفتم ،عادت به لباس پوشیدن نداشتـم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به تخت که رسیدم خواستم پریز برق و بزنم که با دیدن صورت خواب آلودش پشیمون شدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روزهـا عال تر ازقبل می گذشت سعی می کردم بخاطر نیارم تصمیم خطرناک و آینده ی سخت رو بـرای خودم ... انگار حالا بیشتراز قبل ویـدا به چشـمم میومد..گاهی به خودم برای عـشق نداشته نسبـت بهش لعنت می فرستادم ،اما وقتی علاقه ی زیادم روبهش می دیدم میفهمیدم همیشه که نباید عاشــق بود.. سه روزه که رفتیم خونــــــــه مامان آفرین اونم به اصرار خودش مـنم مثل قبل روزهامو طی میکنم خـــونه ،مطب، ویدا ویدا ویدا... چاقالـــــوی آبی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی این لقب روبهش میدم بالبخند فقط نگاهم میکنه ازاون نگاه ها که نکنه راحتترم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار داره تمام مـنو، حرفامو، جزء جزئمو ثـبت میکنه برای مباداش.. لعنت به این مبادا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد مطب به سمت خونـه رفتم تا چندتااز لباس هایی که ویداخواسته بودروبراش ببرم ،بعدگرفتن لباس هابه خونه مامان آفرین رفتم یک خــونه ویلایی دوبلکس با معماری مامان خانوم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درو که باز کردم ویدابه پیشوازم اومد،باپیراهن کوتاه صورتی سفیــــد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام عزیزم.. خسته نباشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام مامان خانوم درمونده نباشی..چطوری شما؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پیش آفرین جون عالی بودم..حالا که پسرش اومده عالی تر شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدمـو رفتم به مامان سلام کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بـدو دست وروتو بشورویدا حسابی گشنشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب شما غذاتون رومی خوردید!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم بخوریم ویداگفت دایان تنها میشه گفتم پس تو بخور میگـه بی دایان کــه بهم نمی چسبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بعله مـادر خانوم شوهر نمونه که میگن بنده هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویدا لب زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کم خودتو تحویل بگیر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعـد ناهار قرص های ویدا رو بهــش یادآور شدم و رفتم توی ســـالن پای لپتاب که مامان و ویدا هم بهم اضــــافه شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دایـان جان امروز داشـتم با مامانم حرف می زدم میگفت جشـن آنا افتاده هفته بعد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چـرا ؟مگه قرارنبود ماهه بعد باشه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره امامادربزرگ پندار خیلـی حالش وخیمه خانواده پندار خواهش کردن هرچـه زودتر برگزار بشـه تا خدایی نکرده اگربه عروسی نکشـیــدلااقل تو نامزدیش باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عع چه بــــد..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی چه بد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امـروز دکتر صالح تماس گرفت و گفت برای سمینار فرداشب باید بریم.. بلیطامونو اوکی کرده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای اصلا یادم رفته بود وگــرنه به آنایا مامان میگفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اشـکال نداره عزیزدلم .. اونام حق دارن. توهم برو پیششون مدتی که نیستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چقـــدزمان میبره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ۵روز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهـومی کردو شروع به حرف زدن بامامان کردن،منم همونجا یه چـرتی زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

۳رووز از اومدنـم به کیش می گذشت این شهر واقعا خواستنی بود.. لحظه به لحظه ویدا باهام درتماس بود وازصداش دلتنگی می بارید اما امروز از صبح خبری ازش نبود‌! خب طبیعیـه جشن نامـزدیه خواهر خانوم جانمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آنا خواهر کوچکتره ویدا که خارج از کشور درس میخوند ۲۲سالشه و قراره با پندار همسایـه ی خونه ی سابقشون نامزد کنه و پندار هم بره پیشش و اونجا باهم زندگی کنن تا اتمام درس آنــا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت ۳بودو بعد ناهار برای استراحت برگشتم اتاقم که گوشیم زنگ خورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جانم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام پسرم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شکـر.. شما در چه حالید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-والا چی بگم عروس خوشکل داشتنم درد سر داره دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چطـور؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دارم خانومـتو میبرمم آرایشگاه برای امشب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پیشتـونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره اینجاسـت میدم گوشیو بهش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نـه بزاریدروی پخش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام عروس آفرین خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدصدای خنـده هاشم انگار برقی بود که بد میگرفت آدم رو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام عزیزم..خسته نباشی..خوبید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قربانت.. تووفندق خوبید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عالی، اینجا کلی جات خالیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قسمت نشد باشی،ان شالله عروسیشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدا رفت.. نفسشم رفـت، فهمیدم ! من درداشـو حس میکنم، مامان آفرینم انگار حس کرد که گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ما رسیدیـم پسرم فعلا خدانگه دارت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما مــن پشـت گوشی جونم رفـت عروسی؟؟ چـه حکمتیه برای نامزدی ویدا هست و من نیســـتم،برای عروسی من باشمو ویـدا..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اعصابی خراب تنمو به رگبار آب سرد سپـردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روز آخر با هـر زوری بود سَرشد،حالا منم و یه شهـر که به انـدازه ۵روز ندیدمـش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ویـدا خواستم نیاد پیشوازمو بره خـونه ..فقط خودش تنها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خـونه رسیدم خواستم درو باز کـنم که..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخ چشمم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایـن چه کوفتی بود؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای غریبی اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الان به دست های اندازه فنچ من گفت کوفت؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

‌به دختره ماسک زده ی روبروم خیـره شدم یه لحظـه هنگ کردم ،اشتباه اومدم حتما! که با دیدن ویدای خندون متعجب ترشدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام جون دلم رسیدن بخیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط تونسـتم بگم سلام که ویدا به دختــرک اخمالو نگاهی کردو دستـش روانداخت دورشونه هاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایشون آویسـا خانوم هستن ...و ایشونم همسر جان من و بابای فندق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دخترک کمی تعلل کردو سرش رو زیرانداخت و لب زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و تند گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من دیـرم شده خانوم بااجـازه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس این بـود دخترک دلربایی که این ۴روز ویـدا مدام از همصحبتی و بذله گویی هاش میگفت .. کسی که شب عروسی آنـا پیشخدمت اونجا بودو حالا نمی دونـم چطوری اما به کار توی خونه ما وپیش ویدا ختم شد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختـرکی که توی این ۲روز بدجـور وابستگیمو (ویدا) به خودشـــــ وابســــــته کرده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند زدمـو به گوی آبیش چشـم دوختم محکم ب*غ*لش کـردم خـستگی ۵روزم پای در ریختو با وجـودش سبک شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبـح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم و ویدای خوابیده رو بیدار کردم تا قرصش رو بخوره بعدش رفتـم حموم ،بعد بیست دقیقـه از حموم برگشتم که..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خانـوم چرا می خندید من جدی گفتما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب عزیزم توبه شوهرم میگی اخمالو خان ..اون طفلی تنها کاری که نکرده تو این ۳ســـال اخمِ بخدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببخشیـدا ..اما دیروز دم در بااون اخم های میرغضبیش یکجوری گفت کوفتی به دستم یک لحظه حس کردم دست نازنینم شکست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدا خفـت نکنه حالا چیشد دستت خورد به چشـم همسر بنده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همینـو بگو چشم اون کجـا دست من کجاها!!بشکنی دستی که کج میره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عع لوس شوخی میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-والا خانوم داشتم درو بـاز می کردم بیام بیرون آقاتونم انگار داشت کلید می نداخت منم دیدمشـون هل شدم خواستم با کیف بزنم تو صورتـش هل شدم با دسـت زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- زدی!؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنـدم گرفت و دیگه بقیه حرف هاشونو نشنیدم، توی آشپزخـونه که رفتم ویداداشت چای می خورد با دیدنم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-صبحـت خوش جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبروش نشســتم که چشمم به دخترک افتادو بازم ماســک !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستپاچــــــــه از نگاهــــــم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ویدا لبخندزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کی میــای خونه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس اومــدی بریم خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامانم اینا فرداشب آناشون پرواز دارن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دخترک زیر لب گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگ غـازن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو ویدا نگاهی بهم کردیم و زدیم زیر خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا چـــــراغاز!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای خندمـون باپشت دست زد رو دهنش که ویدا حرصی گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عع آویسا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شرمنده گفـت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بـاز فکرامو بلند گفتم خب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلاخره دل از خونه کندم و بعد یک روز کاری سنگین ساعت۸/۵بــــود که به خونه ی پدر ویدارسیدیم ،خونه ی ۲۰۰متـری ویلایی اما دنج و دلباز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه خانواده با دیدنمـون بسیج شدن برای استقبال که صدرشــــون مادرخانوم بنده پری خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بـه به عزیز دل من ،خوش اومـــــدید !خسته نباشی پسرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب*و*سیدمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • الی

    ۱۶ ساله 00

    عااااااااااااالی بود

    ۴ ماه پیش
  • م

    07

    درکل رمان خوب بود دو تا اشکالی که دیدم ۱-اصلا طنز نبود هیچ تراژدی بود،حالا خوبه شخصیت ها سرزنده وشاد بودن۲-جونمون بالا آورد تا رازشو فهمیدیم

    ۱ سال پیش
  • لیدا

    ۴۳ ساله 00

    برای قلم اول رمان خوبی بود فقط قسمتهای که راوی عوض میشد رو باید اسم تعریف کننده رو میگفت یکم ادم رو کیج میکرد در مورد گم شدن و پیدا شدن اویسا یزره بیشتر توضیح میداد بهتر بود واخر حافظش رو بدست میاورد

    ۲ سال پیش
  • خیلی مسخرع بود

    04

    خیلی مسخرع بود نباید ویدا اونطوری میشد اهههههه ههه اصلا خوشم نیومد

    ۳ سال پیش
  • مرسده

    03

    چه رمان حوصله سر بَری .اَه . رمان انقدر آشغالی؟ راوی داستان هم که هی عوض میشد . خودت باید می فهمیدی کی داره توضیح میده.

    ۳ سال پیش
  • Gh

    ۱۸ ساله 20

    درکل رمان قشنگی بود ولی یکم هیجانش کم بود خیلی کشش دادید دیگه

    ۳ سال پیش
  • آویسا

    30

    ساچ عع واو اسم منم اویسه:) 💔😂

    ۳ سال پیش
  • .....

    14

    توی خلاصه ی داستان گفته شده آویسا بارداره. درحالیکه ویدا بارداره. چقدر راوی داستان یه مرد باشه آشغالی داستانو تعریف میکنه . حالم بهم خورد . اَه ...اَه. منکه نصف کاره ولش کردم

    ۳ سال پیش
  • :)

    30

    قشنگ بود. چرا اصلا ازدواج کردن ولی خب میتونستید رمان رو اینقدر کش ندید

    ۴ سال پیش
  • mobina

    30

    کلم خراب شد نباید ازدواج میکرد

    ۴ سال پیش
  • رزان

    ۱۸ ساله 15

    واقعا خسته کننده بود

    ۴ سال پیش
  • آنی

    182

    رمان قشنگی بود و بسیار با محتوا اما زیاد کشش دادید میتونستی خیلی زودتر به این برسی که کمکم حقیقت آشکار بشه و اگه یکم ماجرا های مختلف یا دردسر که هیجان انگیز باشه داشت خیلی بهتر میشد بیشتر به دل مینشست

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.