رمان نفرین ایندرا به قلم نارینه
رکسان کودکی تلخی داشته حالا وکیل شده ، در اولین پرونده کاری اش با کابوس دوران زندگی اش روبرو می شود. در زندگی هر کس رازهای مخوف و گره های باز نشدنی فراوانی وجود دارد. اسراری که با گشوده شدنشان، نفرین هایی از گذشته سر بر می آورد و همه زندگی مان را به چالش می کشد.
تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۴۵ دقیقه
ژانر: جنایی،معمایی ،فانتری
رکسان کودکی تلخی داشته حالا وکیل شده ، در اولین پرونده کاری اش با کابوس دوران زندگی اش روبرو می شود.
در زندگی هر کس رازهای مخوف و گره های باز نشدنی فراوانی وجود دارد.
اسراری که با گشوده شدنشان، نفرین هایی از گذشته سر بر می آورد و همه زندگی مان را به چالش می کشد.
رکسان روزنامه صبح را برداشت مطلبی نظرش را جلب کرد:
“ایندرا” مهم ترین خدای آیین ودایی آریایی های هند بوده است. وی ” خدای روشنایی”،
“باران”، “پاره کننده ابرها” و”شکافنده ی کوه ها” و” خدای رعد” است که با اژدهای ” ورترا”
یعنی ” خدای تاریکی” و ” قحطی” می جنگد و او را می کشد.
روزنامه را روی توی کوله پشتیش گذاشت.طول کوچه را نگاه کرد،هومن سرش را توی موتور
ماشینش فرو کرده بود،رکسان به طرف خیابان اصلی به راه افتاد.
-اوغور بخیر کجا به سلامتی!
صدای نکره هومن روی اعصابش بود، رکسان عصبی به طرفش گشت لنگه ابروی سیاهش را
بالا برد، هیکل دراز وسیبیل های سیاه هومن را رصد کرد:
-باز تو مفتش شدی!
هومن دست های روغنی اش را با دستمال چرک آلود پاک کرد:
-بشین برسونمت!سالار روغن سوزی داشت!
رکسان باخود زمزمه کرد..بهتر..
هومن اول دستی به موهایش کشید،با همان دستمال چرک کتانی های سیاه و رنگ و روفته
اش را پاک کرد.
در ماشین را به سرعت باز کرد و سوار شد.رکسان نیشخندی از سرشیطنت زد،جعبه وسایل را
روی صندلی عقب گذاشت ،میمون عروسکی از آیینه جلو آویزان بود.
هومن بالاخره ماشین را روشن کرد:
-خاله افی چطوره؟
رکسان موهایش را درون شال برد:
ادامه رمان:
*سخنی با خواننده :
با سلام.مدیر رمانسرا هستم.چند وقتیه که مدیران برخی کانال های تلگرامی رمان های رمانسرا رو تو کانالاشون قرار میدن و با این کار باعث نابودی سایت شدن.این کانال ها ذره ای برای کاربر احترام قائل نیستن و فقط به فکر خودشون هستن
سایت نابود بشه منبع این کانالا هم از بین میره و خودتون بدون رمان خواهید موند.
همه دنبال رمان خوبن, همه دنبال دسترسی راحت به رمان هستن.همه ی اینا تو سایت امکانش هس.برای ساخت این رمان ها زمان و هزینه صرف شده پس قدر شناس باشین و به سایت بها بدین
http://romansara.org
با تشکر
خلاصه رمان:
رکسان کودکی تلخی داشته حالا وکیل شده ، در اولین پرونده کاری اش با کابوس دوران زندگی اش روبرو می شود.
در زندگی هر کس رازهای مخوف و گره های باز نشدنی فراوانی وجود دارد.
اسراری که با گشوده شدنشان، نفرین هایی از گذشته سر بر می آورد و همه زندگی مان را به چالش می کشد.
******
مقدمه:
تنها من بودم
خانه ای با رازهای سیاه
من بودم
کابوس شب های بی پایان
با بودن تو
دهشتناک ترین نفرین ها را تجربه کردم.
به جستجوی نور
کدامین وادی سفری آغاز کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
رکسان روزنامه صبح را برداشت مطلبی نظرش را جلب کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir“ایندرا” مهم ترین خدای آیین ودایی آریایی های هند بوده است. وی ” خدای روشنایی”، “باران”، “پاره کننده ابرها” و”شکافنده ی کوه ها” و” خدای رعد” است که با اژدهای ” ورترا” یعنی ” خدای تاریکی” و ” قحطی” می جنگد و او را می کشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزنامه را روی توی کوله پشتیش گذاشت.طول کوچه را نگاه کرد،هومن سرش را توی موتور ماشینش فرو کرده بود،رکسان به طرف خیابان اصلی به راه افتاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوغور بخیر کجا به سلامتی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای نکره هومن روی اعصابش بود، رکسان عصبی به طرفش گشت لنگه ابروی سیاهش را بالا برد، هیکل دراز وسیبیل های سیاه هومن را رصد کرد: -باز تو مفتش شدی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن دست های روغنی اش را با دستمال چرک آلود پاک کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بشین برسونمت!سالار روغن سوزی داشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان باخود زمزمه کرد..بهتر..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن اول دستی به موهایش کشید،با همان دستمال چرک کتانی های سیاه و رنگ و روفته اش را پاک کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر ماشین را به سرعت باز کرد و سوار شد.رکسان نیشخندی از سرشیطنت زد،جعبه وسایل را روی صندلی عقب گذاشت ،میمون عروسکی از آیینه جلو آویزان بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن بالاخره ماشین را روشن کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خاله افی چطوره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان موهایش را درون شال برد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بهتر از من وتو!تا منو نکشه نمی میره!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست توی جیب مانتویش کرد،آدامس نعنایی بیرون آورد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پیرزن صد سال عمر می کنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن آدامس را از دستش گرفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیخی بابا!چرا حرص می خوری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان آدامس را کمی توی دهانش چرخاند ، هومن با شیطنت ابرو بالا داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کجا به سلامتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان به نرمی خندید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-می دونم از فضولی داری می میری! خبرشو داشتی که وکیل شدم ،الان هم با دوستم شریکی دفتر گرفتیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن پشت چراغ قرمز ایستاد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-افرین!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره همه فکرمی کردند رکسان گدا رو چه به وکیل شدن ،ولی دیدین رکسان پوز همه رو به خاک مالید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن پقی زد زیر خنده:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالا چرا جو می گیردت؟ مگه تو دادگاهی؟ حالا آدرسو بگو..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان نیشخندی زد و آدرس را داد، هومن همیشه سریش و از خود راضی بود، خطهای سفید وسط جاده در هم گره می خورد ، صدای جواد یساری در سکوت ماشین جاری شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن نگاهی به ساختمان سه طبقه کرد و زیر لب سوتی کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه بابا خوشم اومد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان کوله پشتی و جعبه اش را برداشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خیلی ممنون !به ننه ملی سلام برسون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن دستی به موهاش کشید. یعنی رکسان داشت با زبان نرم دکش می کرد! عصبی سوار ماشینش شد و پرگازشو گرفت.رکسان آهی از ته دل کشید…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر کی دیونه اس تو طالع من بدبخته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
رکسان نگاهی به در قهوه ای شیک کرد،کلید را درون قفل چرخاند، چشم هایش رامثل کودکی سرشار از ذوق بست ،اینجا ثمره سالهای بی کسی اش بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهایش را به آرامی باز کرد، فضای کوچک برای منشی دو اطاق کوچک کار جلوی دیدش بودند،در آبدارخانه را باز کرد، سینک ظرفشویی و چند لیوان کثیف رویش جا خوش کرده بود، لبخندش مثل صبح بهاری درخشان بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اطاق سمت راست را باز کرد، دعایی برای دورماندن از چشم بدخواند به در ودیوار فوت کرد ،سمانه به شوخی خرافاتی اش می خواند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی زمین پراز کاغذهای باطله بود، میز و صندلی کهنه هم شعفش را ضایع نکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلای پنجره را باز کرد صدای بوق ماشین ها به درون ریخت.کوله وجعبه وسایلش بیرون توی اطاق انتظار بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی صندلی چوبی قهوه ای رنگ نشست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجمشید توی دهانش زده بود، موهایش را کشیده ولگدی هم نثارقوزک پایش کرده بود. در آن زیرزمین نمور تمام خوشی های کودکی اش گم شد. صدای جیر جیرموشها روانش را می خراشید، دست روی سرش کشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irننو وار..عقب وجلو…با خود زمزمه می کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم رکسان اینجا هیچ خبری نیست.در امانی برای همیشه. عقب وجلو… یک… دو…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا چرا تموم نمی شه، زندگی من دست خودمه! ببین جمشید نیست! افی ازت دوره! این بی چارگیو تمومش کن! دختر….
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایی از خیابان به گوشش رسید، با کنجکاوی به طرف پنجره رفت،مردی کودک نیمه بیهوش را درآغوش گرفته بود جلوی سپر ماشین پراز قطره های خون بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد راننده دست هایش را عصبی تکان می داد. مردمی که همه چیز برایشان عادی شده، گویا به تماشای تئاتر خیابانی ایستاده اند جوانکی از خون ریخته روی آسفالت خیابان فیلم می گرفت! رکسان زهر خنده ای از درد و نفرت زد .سمانه از بیرون اسمش را صدا می کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir********
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن سرش را داخل موتور ماشین کرده و با دل و روده اش کلنجار می رفت، زیرلب با خود غر می زند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دختر پررو واسه من کلاس میزاره هرکی نشناستش فکر می کنه ننه باباش راکفلرن، من که می دونم تو دختر ایرج بی ریختی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایی به غرغرش پایان می دهد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چته مثل کنیز حاج باقر غر می زنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش را به آهستگی بالا می آورد.احسان رفیق گرمابه وگلستانش پایه هر کار خلافی است،با اینکه به مامان ملیش قول داده دور خلاف راخط بکشد، ولی دل لاکردار بازهم هوای دوستش را می کند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به به!داش احسان پارسال دوست ،امسال آشنا..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمان باباقوری احسان قد چرخ تریلر گشاد شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-داداش تب داری؟!من دیروز اینجا نبودم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن دستی به موهای شبق رنگش کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دیروز ماه پیش بودا!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان هیکل چاقش را روی تنها صندلی درست وقابل استفاده ،مغازه مکانیکی رها کرد..مکانیکی یک مغازه کوچک بایک چال وچند تایر ولاستیک ماشین وچند تا دوچرخه درب و داغان برای جلب مشتری بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن به طرف فلاسک چای رفت ،دو تا لیوان زرد کدر چای ریخت با قندان استیل،سینی را روی میز کوتاه سیاه رنگ گذاشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از این ورا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان لیوان چایی را برداشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از دست بابام ذله شدم،گیرسه پیج داده برو سر یه کار درس ودرمون!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن قند را توی دهان قرچ قرچ جوید :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راس می گه! چقدر دله دزدی می خوای بکنی؟ ازعلافی خسته نشدی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنصف لیوان چای را داغ داغ خورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان ابرویی بالا داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو این شهر کار کجا بود ،نه هنری دارم ،نه حوصله ای برام مونده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره تو به پول مفت عادت کردی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان لیوان چای را توی سینی گذاشت ،چشم های رنگ لجنش برق عجیبی داشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بابام هم همین و می گه ،نوه افی خانم و می زنه تو سرم رکسان وکیل شده…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رکسان خانم! دیگه نشنفم بی چایی پسرخاله شی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان نیشخند زهر آگینی زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-داداش از من به تونصیحت فکر این دختره رو ازسرت بیار بیرون وکیل شده! محل سگم دیگه بهت نمی ده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدردو ثانیه یقه اش گیر دست های قوی هومن بود:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه زری زدی! تو این راسته همه می دونن رکسان مال منه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان یقه اش را از دستش بیرون کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا منو خفت می کنی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن پوفی کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اول صبحی اعصاب واسم نذاشتی! عین دریل مغزم سوارخ می کنی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان لباس هایش رااز گرد و غبار تکاند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمی ذاری که بگم! داود پیغوم داده بری دیدنش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن پوفی از بی حوصلگی کشید، داوود را کجای دل زندگی پر دردسرش می گذاشت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*******
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان در حیاط را محکم بست، برگهای رنگارنگ روی زمین را فرش کرده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش را به خانه روبرویش انداخت؛ نصف خانه مخروبه بود فقط دو اطاق و آشپزخانه کوچک سرپا بود. سایه درخت پیر گیلاس روی خانه افتاده بود، رکسان از این خانه متنفر بود.دو پله را با خستگی بالا رفت کلید را درون قفل انداخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیشه های رنگی در جابه جا ریخته بود، سعی کرد آهسته قدم بردارد، وارد اطاق سه در چهارش شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکوله راروی زمین انداخت، گلیم خوش رنگی روی زمین پهن بود، انبوه کتابهای حقوق گوشه دیوار روی هم چیده شده بودند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشالش آبی رنگ را در آورد دستی میان موهای فرش لغزاند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید گلدان شعمدانی را به دفتر کارش می برد، تابلوی وان یکادی هم می خرید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند پرونده خوب می گرفت ،بعد اتاقی کوچک جای دیگری از این شهر درندشت اجاره می کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجایی که خبری از افی نباشد، خودش و تنهایی حزن آورش باشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز چشمهایش گرم خواب نشده بود، صدای فحش های مادر بزرگش بلند شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رکسان سلیطه کجایی؟بی ایمون؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان دندان هایش را از خشم به هم سایید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رکسان و درد…رکسان و زهر هلال …کی می میری از دستت راحت شم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرص آلود در اطاق را باز کرد ، از بوی ادرار چهره اش را در هم کشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irافی با چشمان درشت ، موهای رنگ کرده زرد و بد رنگ طلبکارانه نگاهش می کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تا حالاکدوم گوری بودی؟ از تنهایی تو این خراب شده پوکیدم، عین ننه ات پی ولگردی رفته بودی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان پوزخند برلب نگاهش می کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irافی نیشخندی برلب داشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ها؟ چته عین اسبی که به نعلبندش نگاه می کنه….بهم زل زدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان دستهایش را روی چهار چوب در گذاشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- می دونی دارم فکر می کنم از اینجا برم چی میشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترت که نمیاد بهت سر بزنه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول خودت و خراب می کنی، بعد تو گند خودت می مونی و کرم می ریزی بعدشم بوی تعفنت همه جا رو می گیره…می میری ،هیشکی پیدا نمیشه جنازه تو از زمین برداره..نچ ..نچ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمان سیاه افی برق نفرت باری داشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره مثل ننه خودت تو پایین شهر تو یه کثافت دونی مرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان به طرفش رفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عین سگ دروغ می گی !مادر من نمرده…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده های هیستریک آمیز افی بلند شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-واسه یه تیکه نون افتاد به گدایی و هزار کار چندش دیگه…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان با خشم به طرفش یورش برد مستعد کشتنش بود، هیولای درونش ترغیبش می کرد… ساکتش کن…اگه ساکتش کنی..برای همیشه راحت می شی …چشمان افی از وحشت گشاد شد، گویا چهره رکسان خیلی وحشتناک شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای ممتد زنگ در از بهت بیرونش آورد، نبض شقیقه اش بی امان می کوبید ، کوبش ضربان قلبش به هزاران بار در ثانیه رسیده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اتاق سراسیمه بیرون دوید، هر غریبه ای پشت در بود فرشته نجاتش شد، برای یک پیرسگ همه زحمت هایش را داشت بر باد می داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدمپایی پاره ای را پوشید،بی حواس طول حیاط را دوید.خش خش برگ ها سمفونی دلنوازی با خرت خرت دمپایی ایجاد کرده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرحیاط را با خشم باز کرد چشم های براق هومن زیر نور تیر چراغ برق می درخشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به رکسان خانم! این چه سرو وضعیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان مبهوت دست بر موهای رها شده اش کشید،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجیغی کشید در را محکم به رویش بست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خنده های بلند هومن از پشت در شنیده می شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اومدم پی آق جمال، حتمی تو خونه خرابه شما لونه کرده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان حرص آلود لگدی به در زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو بمیر کفتر باز اینجا نیست!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای غرغر هومن بلند شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اذیت نکن رکسی…الان لقمه گربه سیاه می شه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان جیغی از حرص کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دفعه آخرت باشه به من می گی رکسی..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای هومن از خشم دو رگه شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-با من یکی به دو نکن ،یه لچک بنداز سرت بیا درو باز کن، والا از دیوار بالا میام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان به طرف خانه رفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هر غلطی دلت می خواد بکن…حوصله تو یکی رو ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن لگد محکمی به در زد.در لرزید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رکسان!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن سوت زنان به خود تشری زد؛ خاک تو سرت هومن ندیدی گریه کرده ولی موهاش عین جنگلی ها بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir******
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداود چایش را هورت کشید ، قند را درون دهانش قرچ قرچ می جوید،قل قل قلیان ها و جرینگ جرینگ استکان ها موسیقی جاری برفضا بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن به استکان سرد چایی اش زل زده بود:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چی می خوای ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمان وزغی داود قد نعلبکی گشاد شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یه کار واست دارم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن نگاهش را به صورت سراسر زخمی داود چرخاند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خلاف باشه نیستم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداود شلینگ قلیان را برداشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-توبه می کنی!پولش رقم خیلی درشته…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن ابرو در هم کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به ننه ام قول دادم دور خلافو خیط بکشم…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداود پکی زد ، عروسک ته قلیان رقصید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- واسه همیشه پشتتو می بندی ،راحت می شی از آلا خونی …
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن بلند شد، پولی روی میز چوبی انداخت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دیگه سراغ من نیا، عزت زیاد !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراهش را به طرف خروجی کشید، دود در هوا شناور بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خنده داود بلند شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دس خالی خانم وکیل تف تو صورتت هم نمی اندازه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرکس هومن را می شناخت، چشم های غرق به خونش را می دید می فهمید نباید دست روی نقطه ضعف هومن بگذارد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن دست به یقه داودبرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مردک چه زر زری زدی؟هان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکله ای تو صورت داود زد، صدای داد و فریاد مردان بلند شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای نعره هومن بلند شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مردک فقط یک بار دیگه اسم ناموس منو بیاری…تیکه تیکت می کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداود عقب عقب رفت و کمرش محکم به میز اصابت کرد،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخشم مثل سمی درهوا جاری بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداود دستی به بینی اش کشید ، چشمهای وزغی اش را از درد بست، خون روی رومیزی های چرک آلود پاشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی از مردها هومن را نگه داشته بود تا دوباره از خشم افسار پاره نکند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداود دستمال چرک مرده ای را به سر و صورتش کشید،زیر لب فحش رکیکی نثارش کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخه یابو! مگه دروغ می گم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن از خشم دندان غروچه ای کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خفه می شی یا بیام خفت کنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعی کرد خود را از حصار دست هایی که احاطه اش کرده بودند رها کند، تا بتواند مشتی دیگر نثار فک کج و کوله داود کند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداود روی صندلی کهنه نشست ،به مردان اطراف چشم غره ای رفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چتونه…معرکه تموم شید…..گم شید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن به سختیاز پشت صندلی بلند شد ،به صدا کردن های داود محل نداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز قهوه خانه دود گرفته بیرون آمد، راه طولانی تا خانه را پیاده طی کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیابان های دراز و گرمای سوزان را حس نمی کرد.با نوک کفش ضربه ای به قوطی خالی نوشابه زد ، قوطی چند متر آن طرف تر با صدای ناهنجاری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایستاد، زندگی او هم مثل آن قوطی تو خالی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان همیشه توی بازی بچگی بود ، مظلوم با موهای فر و چشمان درشت سیاه، رکسان درتار و پودش تنیده بود حتی اگر قبولش نداشته باشد. هرچند حالا محل سگ هم به او ندهد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی تیرهای چراغ برق روشن شد.به کوچه همیشگی برگشت،رکسان را دید چمدان به دست از خانه خارج می شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلب هومن از دلهره فرو ریخت ، دو قدم خودش را به او رساند چشمان رکسان از گریه پف کرده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان با دیدنش ایستاد و چمدان کهنه را زمین گذاشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دارم از دستش فرار می کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبادست به طرف خانه اشاره کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کم مونده بکشمش، عفریته روحم و کشته..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن چمدان را برداشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیا بریم خونه ما، یه کم آروم شی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان دستی به چشمانش کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- می رم دفتر…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن صدایش را بلند کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کجا نصف شبی تک وتنها توی یه ساختمون ،شب خونه دوستم می رم تعلل رکسان را دید…بیا دیگه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان شانه هایش را بالا انداخت، در خانه هومن باز شد ،زنی کوچک اندام پوشیده در چادر سفید سرش را
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیرون آورد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببم هومن چرا نمیایی تو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوضع آشفته و چشمهای ریز شده از گریه رکسان را دید، چنگ بر صورت کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عزیزم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان خودش را در آغوش بی بی انداخت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بی بی پناهم بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستهای پر از چروک بی بی نوازش وار پشت کمر رکسان حرکت می نمود:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جان دلم آروم باش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان هق هقی از درد کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دیگه صبرم تموم شده…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای هومن از حرص دو رگه شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بریم تو…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ناله ریز رکسان بلندشد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس کو این خدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی بی آرام سرش را بوسید :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-صبر داشته باش ،بیا تو حالا…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید امروز حواسم باشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه اگر قاصدکی را دیدم ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرزوهایم را
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدهم تا برساند به خدا ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خدایی که خودم می دانم ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه خدایی که برایم از خشم ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه خدایی که برایم از قهر،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خدایی که خودم می دانم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خدایی که دلش پروانه است ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به مرغان مهاجر هر سال راه را می گوید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به باران گفته است باغ ها تشنه شدند ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو حواسش حتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دل نازک شب بو هم هست،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه مبادا که ترک بردارد ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خدایی که خودم می دانم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان خیره به تابلوی دست نوشته شعر سهراب پوزخندی زد.توی این زندگی بی در و پیکر شعر سهراب را کم داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانه بی بی کوچک بود و نقلی..با دو اتاق کوچک سماور کوچک طلایی رنگ گوشه اتاق قل قل می کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان روی گلیم نخ نما شده نشست، چشمهایش از گریه خط باریکی شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی بی لیوان چایی را جلویش گذاشت ،ظرف پولکی رابه طرفش هل داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهای حنایی رنگ بی بی اززیر روسری زیر گلو سنجاق کرده بیرون ریخته بود، چایی خوشرنگ بوی بهشت می داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از خونه در اومدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان دستی به موهای آشفته اش کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اره ،به من چه بمیره… پیرسگ اونقدر به مادرم فحش داده خستم کرده به حد کافی تحملش کردم، به دختر عفریته اش زنگ می زنم بیاد جمعش کنه،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمشون لنگه مادرشون هستن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون بابای بیشرفم اگه دنبال زن…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای سرفه هومن از بیرون اطاق آمد،رکسان ساکت شد شالش راتا پیشانی جلوتر کشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن یا الله ای گفت سر به زیر وارد اطاق شد. رکسان خودش را با لیوان چای سرگرم کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن چمدان را زمین گذاشت ،دستی به لباسهایش کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بی بی من دارم میرما کاری نداری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی بی لیوان چایی به دست هومن داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بخور برو…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان سربه زیر با پولکی ور می رفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشید تورم آواره کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن دستی به سبیلش کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تصمیمت و گرفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان چشمهایش را بالا آورد،درون چشمان هومن نگرانی بود با چیزی مرموز، رکسان از درکش عاجز بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله با دوستم حرف زدم ،مادر بزرگش تنهاست قرارشده…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن نیشخندی زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یک بار به جای فرار وایسا حقت و بگیر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان اخم کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-از اون خونه متنفرم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن دستی به شلوارش کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اینجا بمون من میرم مغازه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان پولکی از ظرف برداشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آخرش که چی باید برم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن باتفاله چایی شناور در لیوان کلنجار می رفت ؛خواست دهان باز کند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی بی تشر زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمی بینی خسته اس.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن زیر لب خداحافظی کرد و غرغر کنان بیرون رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی بی لبخندی زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دل نگرانته بی بی…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگاهی محبت غریبه ها چه لذت بخش تر از آب روان است.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir*****
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمانه توی آیینه دستی نگاهی به آرایشش کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حالا میای یا نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان موهای فرش را دور انگشتش می پیچید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باید تکلیف افی رو معلوم کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان نگاهی به کتابخانه دکوری انداخت ،کتاب های قانون بهش دهان کجی می کردند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فکر می کردم هفته اول اینجا پر موکل باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمان با دو لیوان آب جوش برگشت آنها را روی میز گذاشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بیا نسکافه، تو که صبرت زیاد بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان پودر نسکافه را توی آب جوش ریخت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باورت می شه صبرم لبریز شده! می خواستم دیشب افی رو بکشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمان ابرویی بالا انداخت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بازهم داستان همیشگی، رکسان چند بار بگم نزار مادرت نقطه ضعفت باشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان آهی کشید، قاشق کوچک را درون لیوان گرداند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وقتی نمی دونم کیه؟ چرا ولم کرده…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمان آهی از ته دل کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عزیزم…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان کوشید به صدایش رنگی ازبی خیالی بدهد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هاچ زنبور عسل شدم دنبال مادری می گردم که حتی نمی دونم مرده است یا زنده ،سمان موکل نداریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمان لیوان نسکافه خودش را برداشت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-طول می کشه صبور باش!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای زنگ تلفن رکسان بلند شد،سمان خندید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو دست از سر پلنگ صورتی بر نداشتی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان نگاهی به شماره کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به به عمه بهجت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-….
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برو ننه تو جمع کن…من چند روزه اونجا نیستم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-….
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عمه جان ،اگه تا حالا ریق رحمتو سر نکشیده باشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-….
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-می تونی بری به درک…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان تماس را قطع کرد،لبخند پهنی بر لبش بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمان به لبخند خبیث اش چشمکی زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اونجا می خوای بری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان شقیقه هایش را فشرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فکر کن همچین چیزی رو از دست بدم ،هومن راس می گه یه بار برای همیشه می ایستم و حقم و می گیرم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رکسان من دارم می رم کاری نداری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان به طرف پنجره رفت ، پرده کرکره ای را کنار کشید.بیرون درخیابان روشنایی روز رنگ باخته ، لامپ های رنگی از دور سو سو می زنند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآدمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر انتظارِ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرگ است…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغافل از اینکه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرگ همانِ دلمُردگیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه در لابهلای زندگیاش پنهان شده..!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir******
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن پتوی کهنه را دور خودش پیچید،احسان پارچ آب یخ را کنارش گذاشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به سقف طبله کرده انداخت ،زردی بد رنگش توی ذوق بیننده می زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هومن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هوم…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان گوشه اطاق روی پتوی کهنه دراز کشید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فکراتو کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن با دو انگشت گوشه چشمانش را مالید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راجع به چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحسان با تعجب گوشه لبش را جوید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-داود و پروژه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن پتو را روی سرش کشید پشتش را به او کرد،احسان از ناراحتی حرفی نزد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهومن آهش را فرو خورد،ذهنش به قشقرق ظهر کشیده شد،به رکسان با اخلاق جدیدش فکر کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی خانه افی مادربزرگ رکسان جماعت انبوهی جمع شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآمبولانسی دم در بود ،هومن به قدم هایش کمی سرعت داده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو نفر افی را روی تخت برانکارد می بردند،افی با دهان کف کرده از تشنج عربده می زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دختره کثافت ،سر خور..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمددکارها افی را سوار آمبولانس کردند. آمبولانس میان هیاهو و زمزمه جماعت آژیر کشان دور شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان با چشم های تو خالی و چهره سنگی به تئاتر روبرو زل زده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد و زن به تاسف سر تکان می دادند زیر لب غری می زدند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهجت هن هن کنان با چمدانی قهوه ای و کهنه از خانه بیرون آمد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهای بلوندش از زیر روسری بیرون ریخته بود:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه خبره؟ چرا معرکه گرفتید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان پوزخندی زد گوشه لبش به بالا رفت.بهجت قفل بزرگی را از کیفش بیرون آورد، می خواست روی در بزند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان دو قدم جلوتر آمد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوی …وسایل من هنوز اینجاست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفش مثل شعله کبریتی در انبار باروت بود،بهجت چشمانش از حدقه بیرون زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دختره چش سفید!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغبغبش تکان ریزی می خورد، از عصبانیت صورتش مثل گوجه قرمز شده بود:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حیف مادر من عمرش و گذاشت پای تو!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مادر تو تمام بچگی منو به آتیش کشید با نیش زبونش که مثل عقرب بود،مادرتو یه کپه کثافته.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه اهالی کوچه متعجب نگاه می کردند، در حافظه طولانی مدتشان رکسان همیشه گریان بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکوچه همه چشم شده بود ، رکسان جدید را نگاه می کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان انگشت تهدیدش را بلند کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اون رکسان بزدل و ترسو مرده! اینو به اون داداش خوش غیرتت و زنشم بگو…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهجت چمدان را توی ماشین گذاشت چیزی زیر لب گفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان دو قدم جلو آمد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بلند بگو جوابتو بدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهجت اعتنایی به رفتار تهاجمی اش نکرد،فرار را برقرار ترجیح داد. وقتی دود ماشین لکنته بهجت در خم کوچه ناپدید شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرکسان دوباره برگشت ،به جماعت مبهوت چشم غره ای رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخ*ی*ا*ن*ت شاید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفروشِ مروارید است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر بازاری سیاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دستِ ماهیگیرِ فقیر…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir