دیوید در دوران نوزادی از طریق یک آمپول هورمون هایش تغییر می کنند و خونش با خون یک حیوان مخلوط می شود. مردی برای آموزش و کنترل دیوید خانواده اش را نابود می کند و او را با خود به خانه ی خود می برد. بدون آنکه بدانند مادرش هنوز زنده است‌. روزگار می گذرد و دیوید با سوفیا آشنا می شود. ناپدری دیوید که می داند اگر دیوید به شخصی علاقه مند شود رام کردن او برایش سخت می شود سوفیا را تهدید می کند. او سعی می کند تا سوفیا را از دیوید دور کند. دیوید تحت تاثیر داروهایی که ناپدریش به خوردش می دهد تبدیل به یک گرگینه ی وحشی می شود. تا زمانی که سوفیا دوباره وارد زندگیش می شود و…

ژانر : عاشقانه، تخیلی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۸ ساعت و ۱۵ دقیقه

مطالعه آنلاین گرگ زاده و سوفیا
نویسنده : بهاره حسینی

ژانر : #عاشقانه #تخیلی

خلاصه :

دیوید در دوران نوزادی از طریق یک آمپول هورمون هایش تغییر می کنند و خونش با خون یک حیوان مخلوط می شود.

مردی برای آموزش و کنترل دیوید خانواده اش را نابود می کند و او را با خود به خانه ی خود می برد.

بدون آنکه بدانند مادرش هنوز زنده است‌.

روزگار می گذرد و دیوید با سوفیا آشنا می شود.

ناپدری دیوید که می داند اگر دیوید به شخصی علاقه مند شود رام کردن او برایش سخت می شود سوفیا را تهدید می کند.

او سعی می کند تا سوفیا را از دیوید دور کند.

دیوید تحت تاثیر داروهایی که ناپدریش به خوردش می دهد تبدیل به یک گرگینه ی وحشی می شود.

تا زمانی که سوفیا دوباره وارد زندگیش می شود و…

"Viliyam"

توی راه روی بیمارستان راه می رم و از استرس زیاد به کف دستم مشت می زنم.

صدای ناله های ظریف و آهسته ی"mery" نگرانیم رو بیشتر می کنه،پرستار از اتاق میاد بیرون ومی گه:

آقای ویلیام همسرتون خواستن موقع به دنیا اومدن پسرتون کنارشون باشید.

سری تکون می دم وباهاش وارد اتاق می شیم.

مری با چشم های خوشگل و خمارش بهم زل زده و دستم رو محکم گرفته؛گوش هام هیچی نمی شنوه جز صدای درد کشیدن مری.

روی عقربه های ساعت قهوه ای رنگم که هدیه ی مری بود زوم کردم و منتظر صدای گریه بچه ام.

ثانیه شمار روی عدد نه اومده،فشار دست مری کم شده و صدای گریه ی های بلند بچه توی گوش هام می پیچه.

با خوشحالی پیشونی مری رو می بوسم و زیر لب زمزمه میکنم.

"Welcome to the world little angel."

«به این دنیا خوش اومدی فرشته کوچولو»

وقتی از دیدن پسرم ناامید می شم به سمت بوفه ی بیمارستان می رم .

یه قهوه ی تلخ سفارش می دم و پشت یکی از میز ها می شینم.

قهوه ام تموم شده و دارم به سمت اتاق 506حرکت می کنم،هر کی من رو می بینه تعظیم کوتاهی می کنه و رد می شه.

وارد اتاق شدم و روبه روی مری واستادم،با دیدن من به تخت تکیه اش رو می ده و محکم تر من رو به خودش می چسبونه،بعد از چند ماه بارداری این اولین آغوشی که به راحتی طعمش رو چشیدیم.

از جداشدم و به صورت سفید و بی نقصش خیره می شم.هردو چشم هامون رو می بندیم و گرمی لب هامون رو که بهم برخورد کرده رو حس می کنیم.

لیوان پلاستیکی روی میز رو پراز آب پرتقال کردم و به طرفش گرفتم.

_ویلی تو تاحالا دیدی که من آب پرتقال بخورم؟

_اما الان مجبوری بخوری چون من می گم.

مری با اخم لیوان رو از دستم می گیره و با چشم های بسته محتوای لیوان رو قورت می ده.

چند دقیقه گذشته و من کنار مری نشستم و موهای لختش رو نوازش می کنم که پرستار همراه تخت کوچیکی میاد داخل.

چند تا اسکناس از جیبم در میارم و به پرستار می دم.

باذوق به طرف تختش می رم و توی بغلم می گیرمش.

_ویلیام به نظرت زیادی کوچیک نیست؟

_نگران نباش.یه پرستار باهات میاد خونه تا هم بهت کمک کنه هم مراقب پسرمون باشه.

مری با قدردانی بهم نگاه می کنه و بچه رو ازم می گیره.

#william

توی اتاق کارم مشغول نگاه کردن به پرونده ی جانوران جهش یافته ام که مری صدام می زنه.

_ویلیام،ویلیام.لطفا چند لحظه بیا توی اتاق دیوید.

عینکم رو در میارم وبه سمت اتاق دیوید می رم.

پشت سر مری واستادم و دست هام رو روی شونه هاش می ذارم.

_چیشده عزیزم؟

_اوه.ویلیام ترسوندی منو.بیا ببین روی بازوی دیوید یه زخمه.

کنار مری می شینم و نگاهی به بازوی دیوید می اندازم؛با دیدن زخم اخمی می کنم و سرم رو جلوتر می برم.

_مری،آخرین واکسن دیوید رو کی زدی؟

مری یکم فکر می کنه و می گه:

آخرین بار شش ماه قبل بود.

_با دیوید جای خاصی نرفتی؟

_نه.فقط چند بار پارک بردمش و مرکز خرید همین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عصبانیت از اتاق بیرون میام و با فریاد السا رو صدا می زنم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کدوم جهنمی هستی السا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

السا از پله های مارپیچ پایین میاد،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نگرانی و ترس رو به روم واستاده و به چشم های به خون نشسته ام نگاه می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله آقای مجستیک با من کاری دارید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وقتی دیوید به دنیا اومد تو پرستارش بودی درسته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با رنگی پریده موهای قرمزش رو پشت گوشش می اندازه و می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بله آقای مجستیک.اتفاقی افتاده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری به معنی نه تکون می دم و می گم تو اخراجی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشتم رو بهش کردم اما پوزخندش رو از توی آئینه رو به روم می بینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت کتابخونه می رم؛کلافه و عصبی قفسه ها رو از نظر می گذرونم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتاب های علم ژنتیک رو زیرورو می کنم تا بالاخره پیداش می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تند،تند صفحه هاتش رو ورق می زنم و به صفحه ای که می خوام می رسم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عکس رو به روم رو با زخم دیوید مقایسه می کنم و وقتی مطمعن می شم.عربده ای می کشم و جزئیات روی میز رو کنار می زنم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه،نه آخه چطور ممکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از کتاب خونه خارج می شم و به سمت اتاق کارم می رم،بین پرونده هام می گردم تا بالاخره پرونده ی گرگینه ها رو پیدا می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرمول آنتی بیوتیک رو روی دستم می نوستم و پالتوی مشکی رنگم رو می پوشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مری در حالی که نوشیدنیش رو سر می کشه می گه:ویلی این وقت شب کجا می ری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ می رم آزمایشگاه یه کار مهم برام پیش اومده،مری لطفا کناره دیوید بمون و بیرون نرو،حالا به هر دلیلی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مری داره حرف می زنه که در رو بهم می کوبم و به سمت محافظ ها می رم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هی شما دوتا،حواستون به همه چی باشه.هیچ کسی حق ورود به خونه رو نداره در ضمن به یکی بگید کار اون پرستار لعنتی رو هم تموم کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دو سری تکون می دن و تعظیم می کنند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشین می شم و به سمت آزمایشگاه می رم،دوتا از چراغ قرمز ها رو رد می کنم و از توی آئینه نگاهی به ماشین های پشت سرم می اندازم که متوجه یک ماشین مشکی رنگ می شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم هام توی هم می ره و با گوشی مری تماس می گیرم اما جواب نمی ده و نگرانیم چندبرابر می شه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#david

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند سال بعد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیوید٬دیوید کجایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پله ها میام پایین و روبه روی توماس می شینم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چیزی شده توماس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آره دنیل کارت داره خیلی هم عجله داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اما من دارم می رم مدرسه،دیرم شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_همین که گفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیر لب فحشی نثارش می کنم و کوله ام رو روی شونه ام می اندازم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله پدر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حتما باید کلی آدم رو بفرستم دنبالت تا بیای اینجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بیخیال،خیلی می گیری پدر،تو که می دونی ازدیر رسیدن چقدر متنفرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نگران نباش می گم جک تو رو برسون توکه می دونی چقدر توی رانندگی ماهره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله.حالا می شه بگید چی کار دارید با من؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_می دونی که تا چند روز دیگه هجده سالت می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب آره،چطور؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بهتره بدونی این تولدت با همه ی اون قبلی ها فرق داره.پس ازت می خوام که هیچ کدوم از دوستات رو دعوت نکنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چه فرقی؟پدر چرا نمی گی علت تفاوتم با بقیه چیه؟خودتم خوب می دونی که کسی توی سن من همچین عضلاتی نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیل خونسرد پکی به سیگار برگش می زنه می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به وقتش خودت متوجه می شی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی به ساعتم نگاه می کنم و می گم:فهمیدم چقدر حرفاتون مهمه من باید برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی توجه به صدای دنیل که مدام صدام می زد در رو پشت سرم محکم می بندم و از طبقه ی بالا داد می زنم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جک ماشین رو هر چه زودتر آماده کن،فقط نیم ساعت وقت دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پله ها سر می خورم و پایین می پرم،یکی از سیب های روی میز رو بر می دارم و در حالی که یک گاز بزرگ ازش می زنم به سمت در خروجی می رم؛با قدم های تندم از بین باغ رد می شم و خودم رو به جک می رسونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جک چشمکی می زنه و می گه:آماده ای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخنده مرموزی می زنم و می گم:معلومه که آماده ام،بزن بریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هردو کمربند هامون رو می بندیم و جک با گفتن:یک،دو،سه،ماشین رو روشن می کنه و شروع می کنه به گاز دادن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای بارسوم به ساعتم نگاه می کنم،فقط بیست وپنج دقیقه ی دیگه وقت دارم که خودم رو برسونم به اون دبیرستان کوفتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادست فرمون خوبه جک و سرعت بالای بی.ام‌.و‌ مشکی رنگش به موقع به کلاس می رسم،مشت هامون رو بهم می زنیم و بعد از خداحافظی پیاده می شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#david

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در کلاس رو باز می کنم و به دور و اطراف نگاهی می اندازم که چشمم به ادوارد می افته،داره به صندلی کنارش اشاره می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از بین صندلی هارد می شم و بدون اینکه به قیافه ی جدیم تغییری بدم بهش سلام می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادوارد لبخنده دندون نمایی زده و داره بهم نگاه می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چه خبر پسر؟می بینم که روز به روز خوشتیپ تر می شی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بس کن ادوارد امروز اصلا حوصله ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هی دیوید تو چه مرگت شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خودمم نمی دونم.فقط خفه شو و بزار روی درسم تمرکز کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادوارد مشتی به بازوم می زنه و ساکت می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه ی حواسم به نوشته ها و فرمول های روی تخته است که ادوارد آروم کنار گوشم می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیوید می گم؛تازگی ها هواست به امیلی هست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از عصبانیت دستم رو مشت می کنم و بدون اینکه از تخته سیاه چشم بردارم می گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه.برامم مهم نیست که همیشه همه ی حواسش به منه.حالا هم خفه شو لطفا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادوارد خودکارش رو از کنار گوشش برمی داره و می گه:واقعا که خیلی روانی هستی دیوید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره کلاس تموم شد.نفسم رو از سره آسودگی بیرون می دم و سرم رو به صندلی تکیه می دم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حالا می شه حرف بزنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وای خدای من،ادوارد تو واقعا این همه حرف رو از کجا میاری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادوارد اخم می کنه و می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معلوم نیست امروز آجر کدوم خونه ای خورده تو سرت که همش پاچه می گیری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه از صندلیم بلند می شم وبه سمت سرویس بهداشتی ها می رم تا یک آبی به صورتم بزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به چشم های سبز و قرمزم نگاه می کنم.دیشب به خاطر دردی که توی استخون هام حس می کردم نتونستم بخوابم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از آئینه جلوم چشم بر می دارم و سرم رو میارم پایین تا به صورتم آب بزنم که دستی روی شونه ام قرار می گیره،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از عطر تند و گرمش می فهمم کی پشتم واستاده،بیخیال به کارم ادامه می دم و می گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی می خواستی امیلی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اوم چه باهوش.از کجا فهمیدی که من پشت سرتم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی می زنم و می گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونقدرهام تشخیص دادنت سخت نیست مخصوصا با این بوی عطرت که حالم رو بد می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا اخم های امیلی جمع شده اما نمی خواد به روی خودش بیاره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دیوید تو چرا نمی خوای با من باشی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هیچ می فهمی چی می گی؟یه نگاه به سن و سال خودمون بنداز ما فقط هفده سالمونه امیلی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نکنه فکر می کنی هنوز یک بچه ای ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه،اما من ازاین رابطه ها خوشم نمیاد،بهتره از یکی دیگه آویزون بشی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شیرآب رو می بندم و عصبی برمی گردم که با گذاشتن لب هاش روی لب هام غافلگیرم می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خشم سرم رو عقب میارم و باصدای بلندی عربدع می کشم که می ترسه و چند قدم عقب می ره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش نزدیک تر می شم و با چشم های به خون نشست ام یقه ی لباسش رو می گیرم و یکم از زمین بلندش می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدایی که حالا از بین دندون های قفل شده ام شنیده می شه می گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه یک بار،دیگه اطراف من بپلکی قول نمی دم اون لحظه زنده بمونی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ترس چشم هاش اشکی می شه،و فقط سرش رو تکون می ده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم بهش خیره می شم و بعد پرتش می کنم روی زمین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#david

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره زنگ به صدا در میاد،نفسی از روی عصبانیت می کشم و بعد از خداحافظی با ادوارد،می زنم بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طبق معمول راننده ای رو که پدرم برام فرستاده رو رد می کنم و کلاهم رو جلوتر می کشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هواسرد تر شده و به خوبی بخار نفس های تند و نامنظمم توی هوا دیده می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسمون تاریک شده،از مسیرهای پر رفت و آمد متنفرم به خاطر همین راهم رو به سمت کوچه ی باریک و طولانی رو به روم کج می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز هم اون حس های مبهم اومده سراغم،نمی دونم چیه اما هرچی که هست اذیتم می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قدم هام رو سریع تربر می دارم تا زودتر برسم خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بااینکه عاشق شب و تاریکی ام اما یک چیزهایی من رو می ترسونه اون هم حس تهاجمی وحمله ور شدن به مردمِ.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مت و مکث با دیدن من درهای آهنی رو باز می کنند و کنار می رن،بی توجه به احترام گذاشتنشون از بینشون رد می شم و خودم رو به سالن ورودی می رسونم،حالا که مطمعن شدم کسی متوجه اومدنم نشده باخیال راحت از پله ها بالا می رم و وارد اتاقم می شم‌.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شلوار مشکی رنگم رو از روی صندلی چوبیم بر می دارم و همراه تی شرت سبز مشکیم تنم می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناخودآگاه گوش هام تیز می شه وصدای قدم های چند نفر رو پشت سرم حی می کنم اما حالا که برگشتم کسی رو نمی بینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی به سمت پنجره می رم و بازش می کنم،قفسه ی سینه ام با نفس های پی در پی و عمیقم بالا و پائین می شه،اتاقم برام حکم قفس رو داره و باعث می شه که از اتاق بزنم بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پله ها میام پائین که بوی خون رو استشمام می کنم،هر چی به اطراف نگاه می کنم چیزی رو نمی بینم،بدون اینکه خودم بخوام می رم به سمت باغ،بوی خون هرلحظه پررنگ تر می شه،دلم دویدن با سرعت زیاد می خواد،قدم هام رو تند تر می کنم وحالا دیگه در حال دویدنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگاری بوی خون من رو به سمت خودش می کشونه،حالابه جایی که منبع خون رسیدم،توماس لبه ی استخر نشسته و سرش خون ریزی داره،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنارش نشستم و به صورت غرق خونش نگاه می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره اون حس حمله ور شدن میاد سراغم اما سعی می کنم بهش توجه نکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چیشده توماس؟چرا سرت خون ریزی داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که دهنش برای جواب دادن به سوالم باز می شه اخم هام بهم گره می خوره و می گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گندت بزنن توماس دوباره که الکل مصرف کردی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیرشونه هاش رو گرفتم تا کمکش کنم بلند بشه که سرم تیر می کشه و باعث می شه بلند داد بزنم،سرم رو بین دست هام گرفتم و چندلحظه صبر کردم تا شاید بهتر بشم اما همین که سرم رو بلند می کنم دردش بدتر می شه و من رو وادار به فریاد هایی شبیه به زوزه کشیدن می کنه.دیگه نمی تونم حس تهاجمم رو سرکوب کنم و به سمت توماس حمله ور می شم که یه چیزی به گردنم می خوره و روی زمین می افتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#david

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با درد بدی که از ناحیه ی گردنم احساس می کنم،چشم هام باز می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اطراف نگاه می کنم ومتوجه می شم که توی اتاقمم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یادم نمیاد کی اومدم توی اتاقم وکی خوابیدم،می خوام از تخت پائین بیام که سرم گیج می ره و می خورم زمین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با افتادن من در باز می شه و هیکل بزرگ و درشت توماس ظاهر می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هی پسر داری چیکار می کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چه اتفاقی برام افتاده توماس؟چرا یادم نمیاد کی اومدم توی اتاقم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توماس می خنده و می گه:چیزی نیست دیشب که مست بودم داشتی کمکم می کردی که پات سر خورد و افتادی بعدم بی هوش شدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چند ساعته بی هوشم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حدوده ده ساعتی می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وای نه این بار دیگه هری قطعا من رو به کلاسش راه نمی ده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نگران نباش،دنیل چند روزی رو برات مرخصی گرفته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب و کلافگی بهش نگاه می کنم و می پرسم:چند روز!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آره،باید استراحت کنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اما من خوبم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آره خب تو همیشه از نظره خودت خوبی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حوصله کش دادن به بحث بی خودمون رو ندارم به همین خاطر حرف رو عوض می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببینم توماس تو چرا سرت باند پیچی شده اس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرف اخمی می کنه و در حالی که داره کمکم می کنه تا از اتاق برم بیرون ادامه می ده:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی نیست،می دونم با اون دختره ی هرزه چی کار کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نکنه بازم به اون دیسکو های آشغال دونی رفتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آره فقط خواستم یکم خوش گذرونی کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری از روی تأسف براش تکون می دم و با خودم زمزمه می کنم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوش گذرونی واسه تو خوابیدن با اون فاحشه های خون خواره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توماس که سکوتم رو می ببنه می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیاد تو فکر نباش،فعلا خودت رو آماده کن که پدرت باهات کار داره،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوف کلافه ای می کشم و چیزی نمی گم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توماس دستم رو از دور گردنش جدا می کنه و از اتاق می ره بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بهتری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله خوبم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اما اینطور به نظر نمی رسی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_پدر تو که می دونی من نمی تونم یک لحظه هم توی خونه دووم بیارم،چرا رفتی یک هفته برام مرخص گرفتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چون لازم دیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آره تو همیشه همه چیز رو به آدم ها تحمیل می کنی و کسی هم که سرپیچی کنه سزاوار مرگه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیل عصبی مشتی به میز جلوش می زنه و می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیوید یادت نره که داری با پدرت حرف می زنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آره می دونم،بعدم مکث می کنم وخیلی آروم می گم:متاسفم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فردا قراره با جک و توماس بری بیرون از شهر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بیرون از شهر!چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فردا تولده هجده سالگیته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_می دونم اما چه ربطی به خارج شدن من از شهر داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به زودی می فهمی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این بار من عصبی می شم و با صدای بلند می گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه چیزی رو قراره به زودی بفهمم؟دیگه از این همه پنهان کاری خسته شدم.پدر من دیشب رو به خوبی یادم میاد؛چرا به توماس حمله ور شدم و قصد صدمه زدن بهش رو داشتم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنیل با گفتن حرفم جا می خوره وسکوت می کنه.لیوان مشروبش رو روی میز می کوبه و با فرو کردن دستش توی جیبش به پنجره نزدیک می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دیوید برگرد توی اتاقت و تافردا صبر کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که می دونم حرف دنیل حرف خودش از جام بلند می شم و از اتاقش می زنم بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توماس با دیدن من از روی صندلی بلند می شه و می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمک می خوای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه خودم می تونم برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه،درضمن مهمون داری؛توی اتاقت منتطرته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«حتما ادوارده»باشه ای می گم و به سمت اتاقم می رم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هین که در رو باز می کنم،با دیدن فرد رو به روم اخم می کنم و می گم:تو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#david

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی با دیدنم لبخندی می زنه و جلو میاد،به چشم هام خیره شده و با یک حرکت ناگهانی بغلم می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وای دیوید نمی دونی چقدر از اینکه می بینمت خوشحالم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرا اومدی اینجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی از بغلم جدا می شه و می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب امروز نیومدی من هم اومدم بیینم حالت خوبه یانه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حالا که دیدی بهتره بری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیلی که سمج تر از این حرف هاست کت صورتی رنگش رو در میاره و با اون دامن کوتاهش که لباس زیر صورتیش رو به نمایش گذاشته روی صندلیم می شینه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی به دیوار تکیه می دم و می گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از من چی می خوای امیلی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من دوستت دارم دیوید می خوام باهات باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اما من نمی خوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فردا تولدته،اگه موافق باشی باهم یک جشن کوچیک بگیریم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه.امیلی چرا نمی فهمی که من نمی خوامت پس آویزونم نباش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم هاش می ره توی هم اما بازهم خودش رو نمی بازه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا با یک ژست مسخره دست به کمر جلوم واستاده،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش رو روی سینه ام می زاره و بهم می چسبه،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اما من می خوام،بهت قول می دم به هردومون بد نگذره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منظور حرف هاش رو به خوبی می فهمم و همین مم رو عصبی تر می کنه،امیلی رو از خودم جدا می کنم و تو ماس رو صدا می زنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_توماس،توماس کجایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دقیقه نکشیده که در باز می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چیشده دیوید؟اتفاقی افتاده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه فقط امیلی رو تا بیرون هدایت کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توماس که متوجه خشمم شده باشه ای می گه و با نگاه هیزش امیلی رو بدرقه می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دختره ی احمق معلوم نیست با خودش چی فکر کرده گ،من حتی اگه بخوامم با کسی باشم عمرا تو رو انتخاب کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه خودم رو روی تخت پرت می کنم و مشغول خوندن مجله هام می شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک عصره و بدجوری حوصله ام سررفته.گوشیم رو بر می دارم و به ادوارد اس ام اس می زنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«سلام.نظرت راجع به رفتن به پیست اسکیت سواری چیه؟»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل همیشه چند دقیقه باید منتظر بمونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره صفحه ی گوشیم روشن شد؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«موافقم پسر،میبینمت»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندروی لب هام میاد و به سمت اسکیت هام می رم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرون از اتاق می زنم بیرون و بدون اینکه به کسی چیزی بگم از بین حصار های آهنی باغ فراز می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیستی که من دارم می رم،یک جای خلوت ؛یک جورایی من وادوارد اونجا رو کشف کردیم و خیلی کم پیش میاد که کسی به اونجا سربزنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادوارد من رو از دیده و دستش رو به معنی سلام بالا آورده.من هم بهش چشمک می زنم و فاصله ی باقی مونده رو می دوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#david

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و ادوارد غرق اسکیت بازی مون هستیم و حتی نمی دونیم چند ساعت از بازیمون گذشته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باقوی شدن ناگهانی حس شنوائیم حرکتم رو آهسته کردم،دیدم داره تار می شه و در حال سقوط کردنم،ادوارد متوجه ام شده و داره به سمتم میاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حالت خوبه دیوید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو به معنی نه تکون می دم و با کمکش اسکیت هام رو در میارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره اون حس های عجیب اومده سراغم،یکی بهم اخطار می ده که از ادوارد فاصله بگیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ادوارد می خوام تنها باشم ممنون که تا اینجا باهام اومدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اما تو خوب نیستی دیوید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوبم لطفا برو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادوارد ساکت می شه و با گفتن بای ازم دور می شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ضربان قلبم از 200هم بالاتره،بازم دلم دویدن می خواداما مهارش می کنم.ناچار به توماس زنگ می زنم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الو توماس لطفا یکی رو بفرست دنبالم حالم خوب نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توماس عصبانی این رو میشه از صدای بلندش فهمید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معلوم هست کجایی؟پدرت خیلی از دستت عصبانیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اه توماس بس کن فقط بیا دنبالم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون هیچ حرفی تماس رو قطع می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ردیاب گوشیم رو فعال میکنم تا بتونه ردم رو بزنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیم ساعت گذشته و توی کوچیک تاریک و کثیف از درد به خودم می پیچم.با دیدن ماشین توماس بهش نزدیک می شم و در عقب رو باز می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توماس از آئینه بهم نگاهی می کنه و یک قرص آبی رنگ رو به سمتم می گیره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونقدر درد امونم رو بریده که بدون کنجکاوی قرص رو از دستش چنگ می زنم و میخورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم گذشته که بدنم حالت حمله کردن رو به خودش می گیره همین که میخوام از ماشین بپرم بیرون توماس با دستش از کلاه لباسم می گیره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر چی دست و پا می زنم خسته تر می شم جوری که سرم سنگین می شه و دیگه نمی فهمم اطرافم چه خبره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای جیغی چشم هام رو باز می کنم،به اطراف نگاه می کنم تا مطمعن بشم همه چیز خواب بوده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم هام رو چند بار ماساژ می دم و پتو رو کنار می زنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز با اینکه تولدمه اما اصلا حوصله ندارم،قراره تا چند ساعت دیگه با جک و توماس برم بیرون و هنوز علتش رو نمی دونم،کوله ی مشکی زردم رو بر می دارم و لب تاب و مجله هام رو داخلش می ریزم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدامسم رو از توی جیبم بیرون میارم و شروع می کنم به جویدن درست همون کاری دنیل دوست نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#david

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقریبا از شهر دور شدیم و نمی دونم دقیقا داریم کجا می ریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم به جک نزدیک کردم و می گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نکنه امسال جشن تولدم رو قراره توی جنگل برگزار کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توماس به جای جک جواب می ده و می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیوید می تونی دو دقیقه ساکت بمونی ،اگه توی این جاده ی لعنتی گم بشیم شام خوبی واسه اون گرگ های لعنتی هستیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن اسم گرگ لبخندی روی لب هام جا خوش می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدجوری کلافه و سردرگمم آخه چه علتی می تونه داشته باشه که به خاطر یک جشن تولد از شهر خارج بشیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره بعد از چند ساعت توی را بودن جک نگه می داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ماشین که پیاده می شم چشمم به جنگل وی افته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به جک و توماس می اندازم و می گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدی حق با من بود پس قراره بریم توی جنگل جشن بگیریم.ببینم نکنه شما دو تا عقلتون رو از دست دادید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توماس بهم نزدیک شده و زل زده بهم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اوه پسر تو چرا امروز اینقدر وراج شدی؟اینجا قراره استراحت کنیم بعدم دوباره راه می افتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اصلا چرا پدر همراهمون نیومد؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توماس حسابی عصبی شده و نمی دونه چه جوابی بهم بده،از جلوم رد می شه و با روشن کردن سیگارش کناره جک می شینه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحرص فحشی زیر لب بهش می دم و کوله ام رو از توی ماشین برمی دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هندزفریم رو توی گوش هام می زارم و پلی لیست آهنگ های مورد علاقه ام رو میارم،نگاه زیر چشمی به اون دو تا احمق می اندازم و راه می افتم.ترجیح می دم یکم قدم بزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم پائین و سعی می کنم همه ی حواسم به راه رفتنم باشه تا زمین نخورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با افتادن یک گل جلوی پام ایست می کنم،خم شدم تا گل رو بردارم که متوجه چند قطره خون روی اون می شم،قطرات خون تازه است و حس کنجکاویم رو حسابی قلقلک می ده،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دقت به اطراف نگاه می کنم اما اثری از لاشه یا یک حیوون زخمی نمی تونم پیدا کنم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به مسیرم ادامه می دم و بدون اینکه به دور شدنم فکر کنم همه جای جنگل رو از نظر می گذرونم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدن گل مشابهی که روی زمین افتاده دوباره مکث می کنم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به درخت های بلندو عجیب و غریب نگاهی می اندازم و آب دهنم رو به زور قورت می دم،به خاطر شاخ و برگ های در هم تنیده شده نمی تونم تشخیص بدم که هوا هنوز روشن یا نه،نگاهی به ساعت می اندازم و بت دیدنش آه از نهادم بلند می شه؛الان سه ساعت که من همین جوری دارم راه می رم حتما توماس خیلی از دستم شاکی شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیم رو در میارم تا بهش زنگ بزن ما با دیدن یک درصد شارژ ضربه ای به پیشونیم می زنم و می گم: اوه نه لعنتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با پام روی زمین ضربه ای می زنم و کناره یکی از همون درخت ها می شینم،چشم هام رو می بندم و سعی می کنم دنبال یک راه بگردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خیس شدن صورتم چشم های خسته ام رو باز می کنم،با انگشتم قطره هارو از روی صورتم پاک می کنم که متوجه می شم اون قطرات آب نیست بلکه خون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس ‌و تردید سرم رو بالا می گیرم تا ببینم این قطرات خون مال چیه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#david

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بهت و ناباوری به لاشیه بالا سرم زل زدم،قدرت هیچ کاری رو ندارم،جوری بهم زل زده که انگاری زنده است و نفس می کشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم هام قفل چشم های خون آلودش شده،اون موهای بلند و دست های سفیدش توجه هر کسی رو به خودش می تونه جلب کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم هام رو می بندم و نفسم رو به زور بیرون می دم،یعنی چه حیوونی تونسته اینطوری دل و روده ی این دختر رو در بیاره!؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عرق سرد روی پیشونیم رو پاک می کنم،آخرین نگاهم رو از اون دخترک می گیرم و برمی گردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز چند قدم جلو تر نرفتم که حس می کنم چیزی تکون خورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرجام میخکوب شدم و جرئت برگشتن رو ندارم،چشم هام رو می بندم و‌ اسم «عیسی مسیح»رو به زبون میارم و ازش کمک می خوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای جیغ و‌خنده هایی که باهم مخلوط شده چشم هام رو بیشتر بهم فشار می دم و شروع می کنم به دویدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچی سرعتم بالا می ره اون صدای عذاب آور هم بیشتر می شه،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدجوری نفس کم آوردم دلم می خواد با همه توانم جک و توماس رو صدا بزنم اما انگاری لال شدم و توان حرف زدن ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ماه که حالا درست رو به رومه نگاهی می اندازم،اونقدر زیباست که من رو از حرکت و دویدن باز می داره،با کنار رفتن ابر و رؤیت شدن کامل ماه درد بدی توی بدنم می پیچه،حالا حتی صدای شکستن استخون هام رو هم می تونم بشنوم و اونقدر زجر آوره که من رو وادار به فریاد زدن می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از درد همچون ماری به دور خود حلقه می زند و فریاد می کشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تغییرات هرلحظه بیشتر از قبل همه ی وجودش را به بازی گرفته اند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدنش پر شده از موهای سیاه ونیمه بلند،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیبایی صورتش از بین رفته و حال چهره ای گرگ مانند با پوزه ای بلند و دندان هایی برنده دارد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماه کامل شده و در وسط آسمان خودنمایی می کند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حال دیوید جوان تبدیل به گرگینه ای بزرگ و سرگردان تبدیل شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی پاهای گرگینه ای خود ایستاده و مانند گرگی تازه متولد شده گیج به اطرافش نگاه میکند؛مغزش هیچ فرمانی جز دویدن و زوزه کشیدن نمی دهد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همراه زوزه هایش گرگ های دیگرنیز از میان جنگل خود را به او نشان می دهند و با دیوید همراه می شوند؛بعضی ها برای حمله به او و بعضی هایشان برای همراهی او.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از مسافت کمی به بالاترین نقطه ی تپه می رسد و به ماه خیره می شود؛همان ماهی که اورا تبدیل به حیوانی ترسناک ودرنده کرده است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیوید هنوز هم نمی داند چه شده و با خود مدام کلنجار می رود،از دور صدای دویدن حیوانی را حس می کند،گوش هایش را تکان می دهد،به پوزه ی درازش چینی می دهد ،چشمان درشت و قهوه ای رنگش را می بنند و با چنگال های قوی اش به گرگی که حالا پشت سرش ایستاده حمله ور می شود و در یک چشم برهم زدن اورا تکه،تکه می کند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با گذشتن هرثانیه او بیشتر به اینکه حیوانی وحشی است پی می برد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیوید آخرین نگاه خودرا به ماه می اندازد و بعد هم شروع می کند به دویدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آنقدرسرعتش زیاد است که هرمانعی را می تواند با یک تلنگر کوچک از سرراهش بردارد،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بویی آشنا به مشام تیزش می رسد،وسط انبوهی از درختان ایستاده و به دنبال ردی از آن بو می گردد اما تلاشش بی ثمر است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تاشهر برای گرگینه ای مانند دیوید راهی نیست،پس آنقدر می دود تا راه جاده را پیدا می کند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(به راستی،او به دنبال چه می گردد؟کشتار آدم ها یا معمایی که ذهنش را به تسخیر خود درآورده؟)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حسی اورا به سمت خانه ای قدیمی می کشد،که فقط یکی از چراغ های آن روشن است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باقدم های آهسته به خانه نزدیک و نزدیک تر می شود که شیٕ تیزی در پایش فرو می رود و زوزه های بلند و دردناکی را سر می دهد،پنجره بلافاصله باز می شود و زن میان سالی به بیرون نگاه می کند،اما در آن تاریکی چیزی به جز دو چشم براق نمی،بیند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی مکث می کند و بعد هم پنجره را می بنند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پای دیوید خون ریزی زیادی دارد و دیگر آن گرگینه ی تیزپا نیست،نفسش را همراه زوزه ای بیصدا بیرون می دهد و چشم از آت خانه ای که فکر می کند روزی متعلق به او بوده بر می دارد و میان درختان آرام می گیرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#david

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بافریادی که توی گوشم پیچید چشم هام باز می شه،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گیج به اطراف نگاه می کنم؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینجا خیلی برام آشناست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به لباس های گشاد و مردونه ی نسبتا قدیمی نگاهی می اندازم؛می خوام از تخت بیام پائین که با دیدن پای زخمیم جا می خورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«وای خدای من یعنی چه اتفاقی برام افتاده!»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا که خواب و سرگیجه ام رفع شده درد پام روبیشتر حس می کنم،بهتره یکی رو صدا بزنم تا بفهمم چه بلایی سرم اومده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کسی اینجا نیست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره به پام نگاه می کنم،زخمش اونقدر تازه است که ملافه ی سفید زیرش رو هم کثیف کرده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در اتاق باز شده یک زن زیبا جلوم واستاده،اولین چیزی که من رومجذوب خودش می کنه چشم های سبز رنگش که شباهت عجیبی به چشم های من داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سکوت و نگاه خیره ام رو می بینه و با لبخند بهم نزدیک می شه،کنارم نشسته و با مهربونی نگاهم می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بهتری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله خیلی ممنون.من اینجا چیکار می کنم؟چرا پام زخمی شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهی می کشه و می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیا کمکت کنم باهم بریم یک چیزی بخوریم،حتما گرسنه ات.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_لطفا جواب من رو بدید خانوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه.خب،اگه بگم من تو رو لخت بین درخت ها پیدا کردم و یک شیشه ی خیلی بزرگ رو از توی پات کشیدم بیرون باور می کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تعجب زده نیم نگاهی بهش می اندازم.از اینکه من رو لخت دیده بود خجالت می کشم وسر به زیر می گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لخت؟!اون هم بین درخت ها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آره،ببینم تو دیشب یادته که چه اتفاقی برات افتاده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم فکر می کنم و کلافه می گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه هیچی یادم نمیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حتی اسمت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو به معنی منفی تکون می دم و دیگه چیزی نمی گم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش رو روی شونه ی برهنه ام حس می کنم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اسم من ماریاست،حالا هم زیادی به مخت فشارنیار پاشو بریم غذا بخوریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی بهش می زنم و به آهستگی پام رو روی زمین می زارم که می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

او صبر کن پسر تو که دوباره پات خون ریزی کرده،هین جا بمون الان بر می گردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برام عجیب که هیچی یادم نمیاد اما این زن؛انگاری قبلا دیدمش اما کجا نمی دونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماریا جلوی پام زانو زده و مشغول عوض کردن باند آغشته به خون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باید بریم بیمارستان تا پات رو بخیه بزنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدایی که به خاطر درد عوض شده می گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه لازم نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماریا اخم کرده و حق به جانب نگاهم می کنه،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_انگاری خیلی دلت می خواد پات رو از دست بدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با پشیمونی نگاهش می کنم و آروم می گم:نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گره تمیز و کوچیکی کناره باند می زنه و می خواد کمکم کنه تا بلند بشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعی دارم تعادلم رو حفظ کنم تا سنگینی خودم رو به دوش ماریا ی ظریف اندام نندازم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وسط راه ناخودآگاه سرش رو به سینم می چسبونه و عمیق نفس می کشه انگاری با این کار به یاده چیزی افتاده که لبخند می زنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماریا به سمت یخچال رفته و داره بهم نگاه می کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب حالا چی می خوری؟استیک یا سوپ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه ای بالا می اندازم و می گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرکدوم که خوشمزه تره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

#sophia

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورت مامان رو می بوسم و ازش خداحافظی می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز دیگه حتما باید بهش سر بزنم،خیلی دلم براش تنگ شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ساعتم نگاه می کنم؛هنوز دو ساعت تا شروع کلاسم مونده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای یک تاکسی دست تکون می دم و سوار می شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کجا برم خانوم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_می رم خیابون آکسفورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله خانوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره ذهنم پر شده از خاطرات قشنگ و تلخی که خانوم فرانس برام تعریف کرده،باور کردن چنین خاطرات تلخ و غمگینی واقعابرام غیر قابل هضم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ماشین پیاده شدم و به سمت خونه ی خانوم فرانس می رم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زنگ رو به صدا در میارم،به موهای قهوه ایم دستی می کشم و کلاه بافتنی ام رو روی سرم مرتب می کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک دقیقه گذشته.درباز شد و چهره ی خندون لوسی رو می،بینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ذوق زده می پرم توی بغلش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لوسی لپ های سرخم رو می بوسه و بهم خوش آمد می گه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چطوری عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_عالی،تو چطوری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من هم خوبم،بیا بریم بالا مامان مهمون داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باکنجکاوی به لوسی زل زدم و می پرسم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهمون!کی هست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ی خوشگلی می کنه و می گه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.