رمان الهاگان جهنم (جلد دوم آترپات) به قلم آسام
آب و آتش نسبتی دارند دیرینه آتشی که آب میپاشند بر آن میکند فریاد ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند آبهای شومی و تاریکی و بیداد خاست فریادی ، و درد آلود فریادی من همان فریادم ، آن فریاد غم بنیاد هر چه بود و هر چه هست و هر چه خواهد بود من نخواهم برد ، این از یاد که آتشی بودیم بر ما آب پاشیدند...
تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و
ژانر : #تخیلی #ترسناک
خلاصه :
آب و آتش نسبتی دارند دیرینه آتشی که آب میپاشند بر آن میکند فریاد
ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند
آبهای شومی و تاریکی و بیداد خاست فریادی ، و درد آلود فریادی من همان فریادم ، آن فریاد غم بنیاد
هر چه بود و هر چه هست و هر چه خواهد بود من نخواهم برد ، این از یاد
که آتشی بودیم بر ما آب پاشیدند...
آداد با بالا تنه ایی برهنه در ایوان ایستاده و به درختان انبوه مقابلش خیره است . هنوزم بعد از این همه وقت آی هان مجذوب مردی میشه که پشت برادرش نقاشی شده ... کنج اتاق توی نیمه هایی از روشنایی .که با نور خورشید .
پنجره ی باز ایوان . تاریکی شکافته شده . به آداد خیره است ... که حضور پسر جوانی روی تخت . مقابلش . رویای شیرینشو بهم میریزه ....
پسری که نمیتونه چهره اش رو ببینه ولی مثل خودش به آداد خیره است . انگار چیزی میخواد .... آی های دوست داره به پسر توی خوابش کمک کنه . پس با صدایی بلند آداد رو صدا میکنه اما وقتی آداد میخواد به طرفش
برگرده ناگهان درهای ایوان بسته میشه . اتاق در تاریکی فرو میره . همه ی درها و پنجره ها از جنس دیوار میشن . طوفانی به پا میشه و پسر جوان شروع میکنه به فریاد کشیدن .........
آی هان :
دوباره با وحشت از خواب میپرم .. تمامه بدنم با عرق سردی خیس شده . این چندمین باره توی این ماه که دارم این خوابو میبنم . نمیدونم دوباره قراره چه اتفاقی بیفته !!!
از اتاقم بیرون میزنم . میرم سمت اتاق آداد ...
دوباره روی تخت بدونه پیرهن ولو شده .. مثل همیشه به شکم خوابیده . نمیدونم چطوری میتونه اینطوری بخوابه !
میخوام بیدار بشه . باید بدونم اونم این خوابهارو میبینه یا چیزی احساس میکنه ؟!!!!!!
- آداد ؟ ... آداد ؟!!
اما خوابش سنگینه دلیلشو خوب میدونم ولی ..... آخه چرا ؟ مگه ترک نکرده بود ؟!!!! ...
دستمو میزارم روی شونه اش . اینبار محکم تر از قبل برای بیدار کردنش تلاش میکنم ....
- آداااااد ؟!
با کلافگی چشم باز میکنه . مثله آدمایی که چند ساله حموم نرفتن موهاشو میخارونه ...
آداد : چی میخوای ؟ اول صبی !!
لبخند تلخی به حالو روزش میزنم ...
- پاشو بشین کارت دارم !
با چشمایی خمار و خواب آلود . مقابلم نشست ... هنوزم چشماش دو دو میزنن . از روی عسلی کناره تخت . پاکت سیگارشو برمیداره . دارم به کارهاش نگاه میکنم . متعجبم از رفتارهاش ....
ضربه ایی به ته جعبه ی سیگار میزنه . نخ سیگاری داوطلبانه بیرون میاد . آداد سیگارو میزاره بینه لباش و با فندکی که بینه گودی دوتا دستش محاصره شده . دود و دمی به پا میکنه ....
آداد : پس چرا حرف نمیزنی ؟
از افکار خودم بیرون میزنم . کلافه و سردرگمم ! ...
- مستی ؟؟
پوکی به سیگار میزنه و با چشمایی که انگار ترسناک تر از قبل شدن . توی خاکستر چشمام . شروع میکنه به ذوب شدن ....
آداد : تا کی میخوای هر روز صبح .. این سوالو ازم بپرسی ؟!
-چرا ؟!!!!!!!!!! ... مگه ترک نکرده بودی ؟!
از این حرفم به خنده افتاد ... بعد با فاصله ی چند میلیمتر از صورتم . توی چشمام دقیق شد . سرد و خشن ...
آداد : مزخرف نگو پسر ... همه ی اون داستانا دروغ بودن . خدا . آتروپات . جهنم ! ... من و تو چیزی جز یه موش آزمایشگاهی نیستیم که آدما میخواستن داشته باشنش !!
بغضی به گلوم چنگ انداخت دقیقا 6 ماه که از این موضوع با خبر شدیم .....
پوزخندی به بغض توی چشمام میزنه ....
آداد : برای من مهم نیست کی باشم اما تو دلت تنگ شده ... دلت واسه بابا امیر تنگ شده !!! دلت برای جای خوابش قبل صبح . واسه بغل کردناش . واسه ...........
از شنیدن این حرفا . دوباره شدم مثل یه گوله باروت ... با عصبانیت بلند شدم ... از خشم گوشه ی لبم میپرید ...
- مگه بهت نگفتم ... دیگه نمیخوام از اون چیزی بشنوم !!
از جلد چند لحظه پیشش بیرون میاد ... مثل همیشه وقتی به اینجا میرسه میخواد متقاعدم کنه تا به دیدن امیر برم ....
آداد : میدونم هرچی که تا حالا فکر میکردیم همش دروغ بود اما ... امیر برای تو پدری کرد . با لجبازی کردن نمیتونی دلتنگیتو پنهون کنی !! من دارم عذاب میکشم ...
- خفه شو ! تو بیخود میکنی که واسه من دلسوزی میکنی !
از اومدنم پشیمون شدم . داشتم از اتاق بیرون میرفتم که گلدونی . با سرعت زیاد .کناره صورتم . توی دیوار بغل چارچوب درب شکست .... صدای بلندی داشت . تمامه انرژیم خالی شد ... برگشتم به طرفش ...
آداد : تحمل ندارم اینطوری ببینمت . میفهمی ؟! ... اونا با ما خوب تا نکردن ولی ما جز یه دو رگه ی بدبخت چیزی نیستیم . نه پیش آدما جا داریم نه پیش اجنه !!
میخواستم جوابشو بدم اما یه دفعه انرژی مرموزی منو به زور وارد یه خلاء کرد .... دوباره اون پسر ... اما اینبار توی بیداری !!!
توی یه سالن والیبال تنها نشسته . هیچ کس توی باشگاه نیست .. روی صندلی ردیف آخر . تماشاچیا . با ناامیدی بغ کرده .. هنوزم نمیتونم ببینمش ... دلم میخواد جلو برم که دوباره همون انرژی منو از اونجا بیرون کشید !!!
نفس نفس میزدم . به آداد نگاه کردم تا ببینم اونم چیزی فهمیده یا نه ؟!! که دیدم داره توی سطل آشغال اون طرف تخت . بالا میاره ...
- تو خونه رو به گند میکشی !
با صدای این همخونه ی همیشگی و نامرئی که چند وقته مرئی شده و ما میتونیم ببینیمش ... برگشتم ...
یاسر : ما چیزی احساس کردیم . اتفاقی افتاده ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر مامور اطلاعات که رفتارهای مارو بررسی میکنه . یه جورایی دانشمند . یه آدم کثیف !! .. خیلی دلم میخواد بکشمش . چند بار اون اوایل خواستم این کارو بکنم اما مامورا ریختن توی خونه و حالمونو جا آوردن . تازه اون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموقع فهمیدیم . خونه پر از دوربین مخفیه !! ... یاسر مردی حدودا 40 ساله با کله ایی بدونه مو . پوستی سفید . البته نه به سفیدی ما . چشمایی متوسط به رنگ عسلی که از پشت عینک به دنیا نگاه میکنن . دماغی ظریف و لبایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخطی .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا انزجار بهش نگاه میکنم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیزی نیست . قربان !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنه ایی بهش میزنم و از اتاق بیرون میرم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی مبل روبه روی شومینه . نشستم و با به آتیش کشیدن هیزم ها . سعی دارم خودمو آروم کنم اما اصلا نمیتونم . دلم میخواد داد بکشم . فریاد بزنم و ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : مشروب واسه همین موقع ها خوبه !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نفرت برگشتم به طرفش . چرا امروز دست از سرم برنمیداره ؟! ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : ما تنها آدمایی توی ایران هستیم که میتونیم انقدر راحت مست بشیم ... میفهمی که ؟!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دلم نمیخواد مثل تو بفهمم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخاطر جوابم . شروع کرد به خندیدن . بدنش میلرزید .. شیشه ی الکل توی دستشو . کمی مزمز کرد ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : چرا باز امروز .. هاپو شدی ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا کی میخواد اینطوری ادامه بده . خیلی ازش عصبانیم .. دست خودم نیست با تمامه قدرت شیشه ی مشروب توی دستش رو آتیش میزنم .از ترس شعله ها شیشه رو زمین میندازه و با عصبانیت برمیگرده به سمت من ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : دیوونه شدی ؟!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیزی که عوض داره گله نداره !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : پس حرفام درست بود ... دلت آتیش گرفت . غم دلتنگی دوباره جون گرفت !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعوضی !! امروز چقدر سنگدل شده .. یاسر گوشه ایی ایستاده و به مامور کنار دستش اجازه دخالت نمیده میخواد بیشتر با خصوصیات ما آشنا بشه .. حالم ازش بهم میخوره !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه ی این عوامل باعث میشن تا دوباره بخوام به آداد آسیب بزنم اما اینبار اون پیش دستی میکنی .. چاقویی سرگردان توی هوا . با سرعت زیاد . درست زیر گلوم جا میگیره ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : تو تنها موجودی هستی که با من هم خون ... نه توی جهنم معلومه جایی برای ما باشه نه بینه آدما !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم آروم چاقوی میوه از زیر گلوم پایین اومد ... با حالتی ملتمسانه و بغضی که حالا سر باز کرده بهم خیره است ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : چرا نمیفهمی که از غم چشمای تو دارم درد میکشم . این دلسوزی نیست داداش کوچولو ... تو از پوست و خون منی ... تو برادر منی !!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم بغضم گرفت . شاید واقعا این مشروب چیز خوبیه که باعث شده برادر سرسخت من بتونه گریه کنه ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلو رفتم و محکم بغلش کردم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفریمان :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره همون خواب . انقدر ملموس هست که حتی توی بیداری هم از وحشت فریاد بکشم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرادرم فرهان سعی داره آرومم کنه اما من تنها چشمامو بستم و فریاد میکشم . اونقدر ترسیدم که جرات ندارم چشمامو باز کنم و ببینم کیه که داره تکونم میده ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا احساس سوزش و درد روی گونه ی چپم . دیگه فریاد نمیکشم . تنها نفس نفس میزنم و دستمو گذاشتم روی صورتم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم آروم چشم باز میکنم .. بابا مقابلم . روی تخت نشسته و با دلواپسی بهم خیره شده .. کمی اونطرف تر جلوی در اتاق . مادرم با فرهان ایستاده هر دو نگران و خسته از این دیوونگی های من تنها نظارگرن .. اما خواهرم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواهر 5 ساله ی بیچاره ی من . پشت عروسک خرسیش . از ترس قایم شده و محکم به پیرهن مادرم چنگ زده .. چشماش از اشک پر شدن !!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا : باز خواب دیدی ؟! چی دیدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم به سمت بابا .. بدترین قسمت این ماجرای وحشتناک همینه !!! ... زیاد طول نمیکشه . وقتی چشم باز میکنم دیگه یادم نمیاد که اصلا چه خوابی دیدم ؟!!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدهنم مثل چوب خشک شده ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تشنمه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهان : الآن میارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرادرم از اتاق بیرون میره تا آب بیاره .. وقتی بابا متوجه میشه در مقابل فریبا . خواهرم . معذب شدم . از مامان میخواد تا از اتاق بیرون برن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوزم سر به زیر توی جام نشستم که بابا به حرف میاد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا : بازم یادت نمیاد چه خوابی دیدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری به معنی نه . به چپ و راست تکون میدم ... شاید اونقدر ترسناک هست که دلم نمیخواد یادم بیاد ؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالآخره فرهان با یه لیوان آب سر میرسه . اما قبل از اینکه بخواد به طرفم بیاد با عجله روی تخت خواب . چهاردست و پا . خودمو بهش میرسونم و لیوانو از دستش میگیرم ... اونقدر ولع برای آب خوردن دارم که آب از کناره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهای دهنم میریزه روی پیرهنم .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهان : یواش تر بخور . مگه دنبالت کردن ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه متوجه رفتارم میشم . لیوانو . که حالا خالی شده پایین میارم .... با پشت آستین . پیرهنم . دهنمو پاک میکنم . توی همه ی این کارا با چشمایی ترسیده و خجالت زده به برادرم نگاه میکنم و اونم مثل آدمای منزجر شده از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیدن یه صحنه ی متعفن بهم نگاه میکنه .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا که میدونه این نگاه ها سرآغاز چی میتونه باشه . سعی داره همه چیزو جمع کنه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا : خیله خوب فرهان میتونی بری ! باشگاهت دیر میشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهان همون طور با لبایی جمع شده از اتاق بیرون میره ... از صدای نفس بلند بابا . برمیگردم به طرفش ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه چشمای بی حالتم لبخند بی جونی میزنه . خوب میدونم تمام شب بیدار بود و حالا با صدای فریادهای من . چشم های تازه گرم شده اش . مجبور به تحمل بیداری شدن .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا : پاشو دستو صورتتو بشور بیا صبحانه !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینو گفت و از اتاق بیرون رفت ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی دستشویی . مشغول مسواک زدن بودم . همه ی اضطراب و تشویش چند لحظه پیشم از بین رفته . همیشه اینطوریه ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآب به دهنم میگیرم و خالی میکنم . وقتی سرمو بلند میکنم . لامپ دستشویی شروع میکنه به اتصال کردن .. هی خاموش . هی روشن . که یه دفعه تصویر یه مرد سیاه پوش توی آییه از پشت سرم ظاهر میشه . با وحشت فریاد میکشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir. اما همه جا تاریک شده و دیگه خبری از خاموش و روشن شدن های قبل نیست تنها تاریکی محضه !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعی میکنم دیگه دادوبیداد نکنم . صدای نفس های بلند خودم فضارو ترسناک تر از قبل کرده . فقط میخوام . کور مال کورمال . دستگیره ی دربو پیدا کنم . که یه دفعه . یه چیزی نرمو پنبه مانند . مثل نوازش یه دست کشیده میشه روی صورتم . دیگه تحمل ندارم با صدای بلندی فریاد ( کمک . کمک ! ) میکشم و با تمامه توان به در ضربه میزنم و خودمو میندازم بیرون . بخاطر پارکت اتاق . پام لیز خورد و افتادم زمین . لب پایینم بدجور درد گرفت اما الآن این اصلا مهم نیست . به پشت . خودمو روی زمین میکشیدم اما تمامه حواسم به طرف دستشویی بود که بلآخره همه ریختن توی اتاق .... خدارو شکر اینبار نه خبری از فرهان بود و نه فریبا ...!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا : چی شده فریمان ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزبونم بند اومده . مامان با نگرانی نشست کنارم . روی زمین و محکم بغلم کرد . از گرمای آغوش پر مهرش بغضم شکست ... من فقط 17 سالمه و این اتفاقات منصفانه نیست ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یکی اونجاست ... تو ... تو دستشویی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با ناباوری به مادرم نگاه کرد . مادرم سری تکون میده و سرمو محکم تر به سینه اش فشار میده بوسه ایی روی سرم میزنه و سعی میکنه آرومم کنه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان : آروم باش مامان جان . ما اینجاییم . هیچ کس نمیتونه بهت صدمه بزنه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه نظر همه چیز آروم شده . روی مبل . توی سالن نشستم و کیسه ی یخی که مامان داده روی لبم گذاشتم . هر دوی اونا توی آشپزخونه دارن راجع به من پچ پچ میکنن .. بیخال اوضاع با دقت به خونمون نگاه میکنم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه خونه ی ویلایی که از عموی عضب بابا به ارث رسیده . وقتی از توی باغ . با اون درختای پیر و بزرگ وارد خونه میشی . سمت چپ یه سالن بزرگ هست که دوتا پنجره ی بزرگ به حیاط داره . درست کناره در ورودی . سه تا هم پله میخوره به پایین . دست راست یه آشپزخونه ی بزرگ اوپن قرار داره اما وسط این دوتا سالن با پله هایی 10 تایی میره به سمت اتاق های زیر شیرونی .. 5 تا اتاق که یکیش خالیه . سمت چپ اتاق پدر و مادرمه به همراه فریبا و سمت راست اتاق های من و برادرم . اتاق پنجم هم درست روبه روی پله هاست ... اتاق هر کدوم از ما توی یه راهرو قرار گرفته ... پایین این پله های 10 تایی هم یه در به داخل گاراژ هست . گاراژ دوتا در داره . یکی از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحیاط و یکی هم از داخل خونه . هر کدوم از اتاق ها هم یه ایوان با حمومو و دستشویی داره ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شنیدن صدای نیمه بلند مامان تمامه حواسم میره به سمت آشپزخونه ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان : حتما باید ببریمش پیش دکتر افشار !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا :آروم تر سارا !! من بهش قول دادم دیگه هیچ وقت برش نگردونم به آسایشگاه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان : آسایشگاه نه اما دکتر که لازم داره .. حالش خوب نیست علیرضا . نمیبینی بچه ام داره آب میشه !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا : اون بچه ی منم هست اما . سارا جان به حد کافی هر روز داریم قرص آرامبخش به خوردش میدیم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهق هق مامانم از جواب های بابا بلند میشه ... دلم گرفت . بیچاره مامان و بابا حتما از دست من خسته شدن اما من دلم نمیخواد اذیتشون کنم . اصلا نمیدونم چرا اینطوری میشم ؟!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآی هان :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر میز شام هر دو . مقابل هم نشستیم . همش دنبال یه بهانه میگردم تا بتونم بحث خوابمو پیش بکشم . اونقدر فکرم درگیر اون پسر هست که از خواب و خواراک افتادم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد خیلی بی تفاوت داره غذا میخوره . هیچ وقت از حرف زدن سر غذا استقبال نمیکنه . اما من مجبورم باید شروع کنم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آداد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون این که سر بلند کنه با یه صدای خسته میگه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باید بریم دنبالش !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : دنبال کی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چند وقته دارم یه خواب تکراری می بینم اون روز . وقتی گلدونو توی دیوار شکستی هم توی بیداری منو کشید به سمت خودش !! ... تو احساسش نکردی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمایی نیمه خمار سر بلند کرد . لبخند تلخی گوشه ی لبش بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : واسه همینه که مست میکنم ... چون دلم نمیخواد چیزی بشنوم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- واقعا با مست کردن نمیشنوی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : چرا ! .. چرا می شنوم اما میزارم به پای توهم الکل !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون پسر کمک میخواد باید بریم دنبالش !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : که چی بشه ؟ میخوای یه موش جدید به آزمایشگاه ارتش اضافه کنی ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون کمک میخواد ؟ ... داره عذاب میکشه !! ... در ضمن اون از تو کمک میخواد اما تو به صدای فریادش توجه نمیکنی این باعث میشه بیاد سراغ من !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : بعد یه مدت صداشو میبره !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آداد ؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : بس کن آی هان !!! .... کی میخوای از خواب دروغی که بهت گفتن بیدار بشی !! ... تو آتروپات نیستی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینو گفت . با عصبانیت . و بعد بلند شد رفت .. لعنت به این همه سماجت . بعد به من میگه زندگیو ول کردم . ولی من دست بردار نیستم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح فردا یاسر اومد به خونه گرچه اینجا بیشتر خونه ی اونا بود تا خونه ی من و آداد ! ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد یه موسیقی ترکی از رافت گذاشته بود و داشت با شیشه ی مشروبش می رقصید . منم روی مبل مقابلش نشسته بودم و به اون پسر فکر میکردم اینکه چطور آداد رو برای فرار راضی کنم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل یک کتاب قطور رمان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمانی که تو رفتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچاره ای نمانده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irذهنم به هم میریزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمی توانم راحت باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروحیه ام نابود میشود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجانم آزار می بیند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو نمی دانی دیگر چه ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببین چه می گویم ، پنهان نمیکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی تو زندگی کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبسیار سخت است برایم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر آن درونم هستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر آن در قلبم هستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو را دوست دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوستت دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی تو نمیتوانم زندگی کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی تو نمی توانم باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی تو زندگی کردن عذاب است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر آن درونم هستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر آن در قلبم هستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو را دوست دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوستت دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو آن زمانی می رسد که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاکنون آن زمان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن نمی توانم زندگی کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی دانی کدام حالتت را دوست دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعزیزم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی نوشیدنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالت را برایم می گویی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از حال می روی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه عمیقت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشحالی که در چشمانت است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمانی که مرا در آغوش می گیری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد می پرسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر دوستت دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمانی که تو رفتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجسارتی برایم نمی ماند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیال هایم تمام نمی شود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوال ها تمام نمی شود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغم و اندوهم پایان نمی گیرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآن فکرها و غم ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببین چه می گویم ، پنهان نمی کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی تو زندگی کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبسیار سخت است برایم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر آن درونم هستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر آن در قلبم هستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو را دوست دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوست دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_______________متن اصلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irSen bilemezsin ne çektiriyor
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irYokluğun bana sevgilim
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irBitmez sorular uzar geceler
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irO düşünceler üzüntüler
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irSen gençliğimin büyük parçası
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irSen gençliğimin anlamı
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irBiz neler neler yaşadık beraber
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irKalın bir roman kitap gibi
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irSen gittiğin an
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irÇaresiz kalır aklım karışır
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irRahat edemem
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irMoralim bozulur canım sıkılır
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irSen bilemezsin daha neler
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irBak ne diyorum gizlemiyorum
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irSensiz yaşamak zor geliyor bana
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irHer an içimdesin her an kalbimdesin
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irSeni seviyorum seviyorum
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irSensiz yaşıyamam sensiz hiç olamam
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irSensiz yaşamak zor geliyor bana
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irHer an içimdesin her an kalbimdesin
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irSeni seviyorum seviyorum
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irVe o an gelir de
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irİşte o an ben yaşıyamam
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irHangi yönünü çok seviyorum
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irBiliyor musun sevgilim
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irBiraz içince onar dönünce
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irAnlatınca bana o halini
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irSonra dalınca derin bakışınca
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irGözlerindeki o sevinç
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irBana sarılnca onar sorunca
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irNe kadar seni sevdiğimi
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irSen gittiğin an biter cesaretim
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irUzar hedeflerim hayallerim
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irBitmez sorular dinmez kederim
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irO düşünceler üzüntüler
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی موسیقی تموم شد با صدای کف زدن های یاسر هر دو برگشتیم به عقب ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر : گرچه نمیفهمم از کجا یاد میگیری اما خیلی خوب میرقصی !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد پوزخندی زد بعد با حالتی از عشق و مستی جواب داد ( وقتی بتونی توی آتیش برقصی ... وسط جهنم ... دیگه میشیییییی . یه استاد رقص !! ) بعد بلند بلند شروع کرد به خندیدن ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلیل این کاراشو نمیفهمم !! ..... یاسر با چشمایی به خون نشسته تنها به آداد خیره شده بود که بالآخره لب باز وقتی موسیقی تموم شد با صدای کف زدن های یاسر هر دو برگشتیم به عقب ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر : گرچه نمیفهمم از کجا یاد میگیری اما خیلی خوب میرقصی !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد پوزخندی زد بعد با حالتی از عشق و مستی جواب داد ( وقتی بتونی توی آتیش برقصی ... وسط جهنم ... دیگه میشیییییی . یه استاد رقص !! ) بعد بلند بلند شروع کرد به خندیدن ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلیل این کاراشو نمیفهمم !! ..... یاسر با چشمایی به خون نشسته تنها به آداد خیره شده بود که بالآخره لب باز کرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر : هر چقدر هم مستی کنی نمیتونی از زیر بار مسئولیتهات فرار کنی !!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منظورت چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت به سمت من اما هنوزم عصبانی بود ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر : توی تبریز دو تا مجتمع از زمان های جنگ هست که به بهانه ی وجود جن .کسی اونجا زندگی نمیکنه هیچ کارگری هم حاضر نیست اونجا کار کنه . بدجوری چهره ی شهرو خراب کرده .. میخوام برین اونجا و مشکلو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبررسی کنین !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندم گرفت . انگار داره به سربازاش دستور میده ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من و برادرم هیچ کاری برای شما نمیکینم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم تا برم که یاسر با حرفاش مانعم شد ...رد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر : هر چقدر هم مستی کنی نمیتونی از زیر بار مسئولیتهات فرار کنی !!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منظورت چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشت به سمت من اما هنوزم عصبانی بود ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر : توی تبریز دو تا مجتمع از زمان های جنگ هست که به بهانه ی وجود جن .کسی اونجا زندگی نمیکنه هیچ کارگری هم حاضر نیست اونجا کار کنه . بدجوری چهره ی شهرو خراب کرده .. میخوام برین اونجا و مشکلو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبررسی کنین !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندم گرفت . انگار داره به سربازاش دستور میده ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من و برادرم هیچ کاری برای شما نمیکینم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم تا برم که یاسر با حرفاش مانعم شد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر : دلیل این همه نفرتت رو نمیفهمم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عصبانیت برگشتم به طرفش ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیدونی یا خودت رو زدی به اون راه ... شما زندگی مارو خراب کردین برای خاطر خودتون .. ببین با ما چی کار کردین !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر : بارها بهت گفتم تقصیر ما نبود . ما فقط شنیدیم که مادر شما از یه جن حامله شده . باورش سخت بود پس صبر کردیم تا برادرت به دنیا بیاد وقتی دیدیم راسته مادرت فرار کرد . درحالی که تورو باردار بود . بعدشم که امیر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعاشق مادرت شد و حاضر شد بخاطر این مساله تمامه این مدت به جای یه مامور از تو مراقبت کنه !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خیلی خوب تا اینجا شماها بی تقصیر . بهم بگو چرا منو برادرمو از هم جدا کردین .. هان ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر : ما فقط میخواستیم ببینیم شرایط توی نیروهای شما تاثیر میزاره یا نه !!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدر راحت از این موضوع حرف میزد که باعث میشد از عصبانیت منفجر بشم . واسه اینکه خونه رو به آتیش نکشم باید خودمو خالی میکردم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بهت قول میدم خودم یه روز بکشمت یاسر !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمامه این مدت آداد ایستاده بود و به من و یاسر نگاه میکرد . خواستم برم که یه دفعه جرقه ی یه نقشه توی ذهنم . باعث شد بایستم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قبوله !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر با تعجب برگشت به طرف من ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر : تو که الآن گفتی ... ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- گفتم که قبوله اگه ناراحتی دوباره جوابمو منفی کنم !؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر : نه .. نه .. اما چرا ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوب ما باید با خانواده ی پدریمون آشنا بشیم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر : باشه قبوله .... شب میایم دنبالتون !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیخواد اینجوری جلب توجه میکنین اونا بیرون نمیان . خودمون میریم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر که از این همه تغییر من شوکه بود با همه ی شرایط موافقت کرد . تنها موقع رفتن یه سوالی ازش پرسیدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون مرد که میگفت دائی ماست کی بود ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر : اون دو رگه نبود .. فقط میتونست ببینه . نه مثله بقیه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منظورت چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاسر : خوب آدمایی هستن که اجنه رو میبینن ولی آدمای عادی نمیتونن . اون شمارو با این قیافه نمیدید . نمیدونم چی دید که حاضر شد اون کارو بکنه ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینو گفت و رفت .... با صدای آداد که روی مبل نشسته و سیگاری بینه انگشتاش در حال سوختنه . برگشتم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : خوب بگو ببینم نقشه ات چیه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروهامو دادم بالا و لبخند شیطانی بهش زدم ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به دور و بر انداختم وقتی چشمم به بوفه ی شیشه ایی مشروب افتاد رفتم به سمتش . شیشه های الکلی که بیرون بود گذاشتم توی بوفه و بعد دربشو قفل کردم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : الآن داری چی کار میکنی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند . در حالی که کلید کمد توی دستم بود برگشتم به طرفش ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برای امشب باید هوشیار باشی لازمت دارم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد با کلافگی بوفی کشید و به کلید توی دستم اشاره کرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : به نظرت اگه اونو برداری . من دیگه نمیتونم مشروب بخورم ؟!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه کلید توی دستم نگاه کردم راست میگفت . هیچ در بسته ایی به لطف قدرتی که داشت . براش وجود نداره ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حواسم نبود . لطفا نخور . باشه ؟!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی بهم زد و سرشو از روی تاسف تکون داد .. با عصبانیت به حرکاتش نگاه میکردم . داره منو مسخره می کنه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : تو از من خنگ تری !!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین حرفش باعث شد برم سر فاز تهدید ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- راست می گی پس بهتره همه رو آتیش بزنم .. نظرت ؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین بار جدی شد . ابروهاشو داد بالا . لباشو غنچه کرد و بعد لبخند پهنی روی صورتش نشوند ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : این که دیگه عصبانیت نداره . باشه !!! کل امروز مشروب تعطیله . خوبه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند رضایت بخشی زدم ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : خوب حالا بگو نقشه ات چیه ؟ چرا به امشب رضایت دادی ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب اینجا نمیشد حرف زد اونا حرفای مارو میشنیدن . پس همه چیزو انکار کردم . امیدوارم متوجه پارازیت های ذهنم بشه ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از کدوم نقشه حرف میزنی ؟!!! گفتم که میخوام با فامیلای پدریم آشنا بشم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمای متعجبش گرد شدن ولی زیاد طول نکشید که دو هزاریش افتاد . با صدای بلندی گفت ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : میخوام برم بیرون . تو هم میای ؟!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اشتیاق قبول کردم .. هر دو رفتیم توی اتاق هامون تا برای رفتن آماده بشیم .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهوای گرم و خشک تابستونای تبریز . به یه لباس خنک نیاز داره ... با کلافگی کمد لباسامو زیر و میکنم ... یه پیرهن سفید آستین بلند برمیدارم تا نور خورشید پوست سفیدمو نسوزونه چون وقتی آفتاب انقدر مستقیم به پوستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخوره . میخواد تاول بزنه ! شلوار کتان کاغذی به رنگ تیره ی آبی نفتی هم می پوشم با یه کلاه کاسکت سرمه ایی . کفشای تابسونی بند بندی به پا می کنم و به خودم برای آخرین بار توی آیینه یه نگاهی میندازم .. سفیدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوست سینه ام از یقه ی هفت پیرهن معلومه اما با سفیدی لباس زیاد تفاوتی نمیکنه و در اخر این چشمها . گاهی وقتا خودشونم افسون چشمای توی آیینه می شن !!! ..... با صدای داد و بیداد آداد دل از آینه می کنم و میرم بیرون ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی ماشین منتظرم نشسته .. هنوزم داره سیگار دود می کنه . خیلی نگران سلامتیشم ... نشستم توی ماشین . با زدن ریموت . درب حیاط باز شد و آداد مثل همیشه با آرامش پاشو روی پدال گاز فورد موستانگش فشار میده و ما از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونه بیرون میریم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسکوت عجیبی توی ماشین حاکم بود و من به نیم رخ آداد خیره بودم .. یه پیرهن آستین بلند خاکستری پوشیده که مثل لباس ملوانا . یقه ی لباس یه طرفه به شونه اش . با دکمه های بزرگی بسته شده . دکمه ی آخرشو نبسته و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشه ی یقه آویزونه سینه اش شده . با یه شلوار سفید کتان و مثل من کفشای بندی . تابستونی ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : اگه دید زدنت تموم شد . بگو نقشه ات چیه ؟!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ام گرفت . بلند بلند قهقهه زدم و به روبه روم برگشتم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هیچی !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : مسخره بازی تموم کن .. بگو چی کار میخوای بکنی ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چشمات توی این آفتاب درد نمیگیره ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : نه خوبه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا که همه چیز خوبه باید برم سر اصل مطلب ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- امشب بهترین وقته واسه فرار از دست اینا !! ... میخوام برم سراغ اون پسره !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : چرا انقدر اون پسر برات مهمه ؟ اصلا واسه چی میخوای فرار کنی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ناراحتی برگشتم به طرفش ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو راست میگی من خنگم !! اما اونقدر خنگ نیستم که نفهمم درد تو چیه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : درد من تویی !!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه من نیستم . من بهونه ام ... تمام عمرت تنها چیزی که ازش لذت میبردی آزادی محض بود ولی حالا مثله یه پرنده ی آزاد و وحشی . اسیر قفس شدی !! میخوام آزادت کنم قبل از اینکه گوشه ی این قفس خودتو بکشی ... اون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر به ما میگه ما چی هستیم ... شاید بفهمیم مامان آخرین لحظه چی میخواست به ما بگه ؟! ... یه احساسی بهم میگه همه ی جواب ها اونجاست حتی آمول !!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : پس بگو ؟ ... فیلت یاد هندستون کرده !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اسم اون توی شناسنامه ی منه آداد !! ... بهم کمک کن خواهش میکنم فقط این یه بار !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : چرا باور نمیکنی که همه ی اون حرفایی که قبلا شنیدی دروغ بود ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چون دروغ نیست . چون باور نمیکنم پیرزن روبه مرگ هم مامور باشه ... مادر امیر منو به اسم آتروپات صدا کرد !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینبار با قیافه ایی گرفته بهم نگاهی انداخت . دوباره برگشت به طرف خیابون . داشت فکر میکرد . همیشه وقتی فکر می کرد پوست گوشه ی لبشو میکنه ! ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : قبوله اما به یه شرط ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه شرطی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : تکلیف امیر بیچارو مشخص کن . خسته شدم از اینکه ببینم هر شب داره جلوی خونه . توی ماشینش .کشیک میده تا از دور تورو ببینه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا حالا ندیده بودمش .. چرا انقدر داره برای امیر پافشاری میکنه؟ هر چی هست مجبورم قبول کنم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : خوبه ... حالا نقشه ات واسه فرار چیه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نقشه ایی ندارم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : خودم حلش میکنم . رفیق فابریک زیاد دارم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو که گفتی همشون مامورن ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآداد : شیما نمیتونه مامور باشه !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر دو بلند بلند خندیدیم .. راست میگه شیما نمیتونه مامور باشه ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفریمان :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند روزی از اون صبح گذشته . همه سعی میکنن حرفی به میون نیاد تا شاید من توی آرامش بمونم . خودمم سعی میکنم دیگه کاری نکنم که مادر و پدرم عذاب بکشن و یا خواهر کوچیکم بترسه . گرچه هنوزم دارم اون خوابو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیبینم . مردی توی ایوون اتاقم با بال های بزرگ سیاه رنگ که بالا تنه ایی برهنه داره و نفس آتشین مردی داخل اتاق که دنیای خوابمو با فریادش . ویرون می کنه .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای داد و بیداد فریبا از بیدار میشم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفریبا : داداش فرمان . داداش فرمان ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونم اگه جوابشو ندم همین طور میخواد ادامه بده .. با کلافگی چشم باز می کنم اما نور اتاق زیاد و چشمامو میزنه . از این حالت عصبانی میشم . کی پرده های اتاق منو کشیده ؟! از این کار متنفرم . نور چشمامو میسوزونه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا خونه رو گذاشتی روی سرت فریبا ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفریبا : داداش فرمان پاشو . فشوار خراب شده . الآن تولد نیکا دیر میشه . باید به موهام فشوار بزنم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا انقدر دختر بودن حس خوبی داره !!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم و روی تخت نشستم . با کلافگی سشوارو از دستش گرفتم و سر سری نگاهی بهش انداختم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برو پیچ گوشلی بیار .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدو بدو از اتاق زد بیرون . اونقدر عجله داره که توی راهرو خورد به فرهان . صدای فرهانم دراومد ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهان : یواش تر دختر !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ام گرفته از رفتار این موجود دو پا . تا بچه است از نبود پدر و مادرش کیف میکنه اما تا بزرگ میشه بدون اونا از این دنیا میترسه . شاید این فقط راجع به دو پایی مثل من صدق میکنه ! .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره با سر و صدا اومد توی اتاق ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفریبا : بیا داداش فرمان !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اسم من فریمان . یاد بگیر . بعدم برو صبحانه ات رو بخور من درستش می کنم از دوشاخشه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفریبا : ساعت 12 . من صبحانه خوردم . زود باش دیرم شد !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینو گفت دوباره دوید بیرون ... ابروهامو دادم بالا و مشغول کارم شدم . مطمئنم دفعه ی بعد که برگرده اگه سشوار درست نشده باشه کله ی منو میکنه !! ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه ی اهل خونه حسابی خسته شده بودیم ازبس که فریبا استرس و شوق داشت تا اینکه بالآخره بابا . فریبا رو برد به مهمونیش . نفس راحتی کشیدیم .. انگار داره میره مهمونیه ملکه الیزابت !! ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره همه برگشتیم سر زندگی عادیمون . فرهان امروز تمرین نداشت آخه اون توی تیم ملی جوانان .کشتی . وزن 75 کیلو . فعالیت داره . مادرم دبیر ریاضی که از وقتی من اینطوری شدم فقط تدریس خصوصی می کنه و پدرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir... پدر من یه محافظ . محافظ کاخ ریاست جمهوری . گرچه خونه ی ما توی شمال اما کار پدرم تهران . بیشتر وقتا خونه نیست .. این فاصله هم بخاطر امنیت خود ماست ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی اتاقم داشتم با لب تاپ اینترنتگردی میکردم که تلفن همراهم زنگ خورد . مهرانه !!! ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنو مهران از 5 سالگی با هم دوستیم . تا حالا کسی مارو جدا از هم ندیده . البته چند وقتی نمیدونم سرش به چی گرم شده . یاد من نمی یوفته ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- الو ؟ سلام مهران نیستی بی معرفت ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهران : سلام چطوری فریمان ؟ .. بیا سر کوچه تو همون کافی شاپ همیشگی کارت دارم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه الآن میام ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش اونقدر واضح بود که انگار مقابلم نشسته . هیچ صدای اضافی هم از پشت تلفن به گوش نمیرسید ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اشتیاق دیدن مهران سریع یه شلوار کتان سیاه به پا کردم با همون تیشرت گشاد خاکستری توی خونه . از اتاقم زدم بیرون ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مامان من میرم بیرون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرم با تعجب سر از کتاباش بلند کرد . عینک روی چشمشو برداشت ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان : کجا مامان جان ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مهران زنگ زد گفت بریم کافی شاپ .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهان که توی آشپزخونه داشت آب میخورد با تعجب و صدای بلندی گفت ( کدوم مهران ؟ )
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی به سوالش زدم . مگه من با چند تا مهران دوستم که از این حرفا میزنه . اصلا من فقط یه دوست دارم !! ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوب معلومه دیگه مهران خاله آشا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله آشا و مهران زرتشتین . اما آدمای خیلی خوبی هستن . پدر مهران مهندسه نیروگاهه و مادرش با مادرم دوستای صمیمی هستن . البته مهران مثل من نیست اون تک فرزند ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان که از شنیدن این جواب شوکه به نظر میرسید بلند شد اومد به طرفم . توی چند قدمیه من ایستاد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان : اما مامان جان کافی شاپی که تو ازش حرف میزنی توی تهرانه .. ما الآن توی چالوس زندگی میکنیم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرف مامان باعث شد گیج بشم . نگاهی دقیق به اطراف انداختم . آره خوب اینجا اون خونه ی قبلی نیست . پس چرا مهران ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مهران خبر نداره ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان که نمیدونست چی بگه . فرهان پیش قدم شد ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهان : خوب معلومه که نه . آخه وقتی ما از اونجا رفتیم اونا هم یه ماه قبلش از ایران رفتن !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس برگشته ! ... یعنی من توی این مدت بهش نگفتم ما اومدیم اینجا ؟! ... چرا از سف مهران چیزی یادم نمیاد ؟!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهان با صدای بلندی . از ترس . آب دهنشو قورت داد و مثل مامان بهم نزدیک شد . رفتار هردوشون عجیب شده و داره منو نگران میکنه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهان : از کجا معلوم که مهران باشه که بهت زنگ زده ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من صدای رفیق فابریکمو میشناسم !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم عصبی میشدم که مامان لب باز کرد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان : اون نمیتونه بهت زنگ بزنه . تو هم نمیتونستی بهش بگی که ما اومدیم شمال !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا مگه کجا رفته ؟! یعنی اینترنت نداشت ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان : بیا بشین پسرم . رنگت پریده !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من حالم خوبه مامان پس میرم بهش زنگ بزنم . بگم ما تهران نیستیم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهان : صبر کن !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم به طرف فرهان ... چرا انقدر مضطربن ... چرا حرفیو که میخوان بگن . نمی زنن ؟ ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهان : نمی تونی بهش زنگ بزنی !!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان : چون مهران 10 سال پیش توی یه تصادف . تو کوچه ی خودمون پیش چشمای تو .... کشته شد .... خاله آشا هم واسه همین از ایران رفت .. ما هم بخاطر همین اومدیم اینجا تا حال تو بهتر بشه ... !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دهنی باز به حرفای مادرم گوش می کردم ... چقدر تند تند داشت حرف میزد ! .. اصلا چی میگه ؟! ... من الآن با مهران حرف زدم !!! ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهان : مگه میشه یادت رفته باشه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیج بودم . هیچی یادم نمیاد . اینجا چه خبره ؟ خودم الآن پای تلفن باهاش حرف زدم !! .. دهنم مثل چوب . خشک شده .. نمیدونم چی باید بگم . با تنفسی آروم و بدنی سست شده همین طور روی پله ها ایستادم که فرهان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم آروم بهم نزدیک میشه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرهان : بیا بشین . حتما یکی خواسته سر به سرت بزاره !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچ صدایی برام مفهوم نبود فقط میخواستم یکی به سوالاتم جواب بده ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من از اون موقع قاطی کردم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا دیگه اشکای مامان صورتشو خیس کرده . دوباره با التماس و نگرانی بهم خیره شده .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان : نه مامان جان تو سالمی پسرم !! فقط آروم باش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir