آب و آتش نسبتی دارند دیرینه آتشی که آب میپاشند بر آن میکند فریاد ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند آبهای شومی و تاریکی و بیداد خاست فریادی ، و درد آلود فریادی من همان فریادم ، آن فریاد غم بنیاد هر چه بود و هر چه هست و هر چه خواهد بود من نخواهم برد ، این از یاد که آتشی بودیم بر ما آب پاشیدند...

ژانر : تخیلی، ترسناک

تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و

مطالعه آنلاین الهاگان جهنم (جلد دوم آترپات)
نویسنده : آسام

ژانر : #تخیلی #ترسناک

خلاصه :

آب و آتش نسبتی دارند دیرینه آتشی که آب میپاشند بر آن میکند فریاد

ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند

آبهای شومی و تاریکی و بیداد خاست فریادی ، و درد آلود فریادی من همان فریادم ، آن فریاد غم بنیاد

هر چه بود و هر چه هست و هر چه خواهد بود من نخواهم برد ، این از یاد

که آتشی بودیم بر ما آب پاشیدند...

آداد با بالا تنه ایی برهنه در ایوان ایستاده و به درختان انبوه مقابلش خیره است . هنوزم بعد از این همه وقت آی هان مجذوب مردی میشه که پشت برادرش نقاشی شده ... کنج اتاق توی نیمه هایی از روشنایی .که با نور خورشید .

پنجره ی باز ایوان . تاریکی شکافته شده . به آداد خیره است ... که حضور پسر جوانی روی تخت . مقابلش . رویای شیرینشو بهم میریزه ....

پسری که نمیتونه چهره اش رو ببینه ولی مثل خودش به آداد خیره است . انگار چیزی میخواد .... آی های دوست داره به پسر توی خوابش کمک کنه . پس با صدایی بلند آداد رو صدا میکنه اما وقتی آداد میخواد به طرفش

برگرده ناگهان درهای ایوان بسته میشه . اتاق در تاریکی فرو میره . همه ی درها و پنجره ها از جنس دیوار میشن . طوفانی به پا میشه و پسر جوان شروع میکنه به فریاد کشیدن .........

آی هان :

دوباره با وحشت از خواب میپرم .. تمامه بدنم با عرق سردی خیس شده . این چندمین باره توی این ماه که دارم این خوابو میبنم . نمیدونم دوباره قراره چه اتفاقی بیفته !!!

از اتاقم بیرون میزنم . میرم سمت اتاق آداد ...

دوباره روی تخت بدونه پیرهن ولو شده .. مثل همیشه به شکم خوابیده . نمیدونم چطوری میتونه اینطوری بخوابه !

میخوام بیدار بشه . باید بدونم اونم این خوابهارو میبینه یا چیزی احساس میکنه ؟!!!!!!

- آداد ؟ ... آداد ؟!!

اما خوابش سنگینه دلیلشو خوب میدونم ولی ..... آخه چرا ؟ مگه ترک نکرده بود ؟!!!! ...

دستمو میزارم روی شونه اش . اینبار محکم تر از قبل برای بیدار کردنش تلاش میکنم ....

- آداااااد ؟!

با کلافگی چشم باز میکنه . مثله آدمایی که چند ساله حموم نرفتن موهاشو میخارونه ...

آداد : چی میخوای ؟ اول صبی !!

لبخند تلخی به حالو روزش میزنم ...

- پاشو بشین کارت دارم !

با چشمایی خمار و خواب آلود . مقابلم نشست ... هنوزم چشماش دو دو میزنن . از روی عسلی کناره تخت . پاکت سیگارشو برمیداره . دارم به کارهاش نگاه میکنم . متعجبم از رفتارهاش ....

ضربه ایی به ته جعبه ی سیگار میزنه . نخ سیگاری داوطلبانه بیرون میاد . آداد سیگارو میزاره بینه لباش و با فندکی که بینه گودی دوتا دستش محاصره شده . دود و دمی به پا میکنه ....

آداد : پس چرا حرف نمیزنی ؟

از افکار خودم بیرون میزنم . کلافه و سردرگمم ! ...

- مستی ؟؟

پوکی به سیگار میزنه و با چشمایی که انگار ترسناک تر از قبل شدن . توی خاکستر چشمام . شروع میکنه به ذوب شدن ....

آداد : تا کی میخوای هر روز صبح .. این سوالو ازم بپرسی ؟!

-چرا ؟!!!!!!!!!! ... مگه ترک نکرده بودی ؟!

از این حرفم به خنده افتاد ... بعد با فاصله ی چند میلیمتر از صورتم . توی چشمام دقیق شد . سرد و خشن ...

آداد : مزخرف نگو پسر ... همه ی اون داستانا دروغ بودن . خدا . آتروپات . جهنم ! ... من و تو چیزی جز یه موش آزمایشگاهی نیستیم که آدما میخواستن داشته باشنش !!

بغضی به گلوم چنگ انداخت دقیقا 6 ماه که از این موضوع با خبر شدیم .....

پوزخندی به بغض توی چشمام میزنه ....

آداد : برای من مهم نیست کی باشم اما تو دلت تنگ شده ... دلت واسه بابا امیر تنگ شده !!! دلت برای جای خوابش قبل صبح . واسه بغل کردناش . واسه ...........

از شنیدن این حرفا . دوباره شدم مثل یه گوله باروت ... با عصبانیت بلند شدم ... از خشم گوشه ی لبم میپرید ...

- مگه بهت نگفتم ... دیگه نمیخوام از اون چیزی بشنوم !!

از جلد چند لحظه پیشش بیرون میاد ... مثل همیشه وقتی به اینجا میرسه میخواد متقاعدم کنه تا به دیدن امیر برم ....

آداد : میدونم هرچی که تا حالا فکر میکردیم همش دروغ بود اما ... امیر برای تو پدری کرد . با لجبازی کردن نمیتونی دلتنگیتو پنهون کنی !! من دارم عذاب میکشم ...

- خفه شو ! تو بیخود میکنی که واسه من دلسوزی میکنی !

از اومدنم پشیمون شدم . داشتم از اتاق بیرون میرفتم که گلدونی . با سرعت زیاد .کناره صورتم . توی دیوار بغل چارچوب درب شکست .... صدای بلندی داشت . تمامه انرژیم خالی شد ... برگشتم به طرفش ...

آداد : تحمل ندارم اینطوری ببینمت . میفهمی ؟! ... اونا با ما خوب تا نکردن ولی ما جز یه دو رگه ی بدبخت چیزی نیستیم . نه پیش آدما جا داریم نه پیش اجنه !!

میخواستم جوابشو بدم اما یه دفعه انرژی مرموزی منو به زور وارد یه خلاء کرد .... دوباره اون پسر ... اما اینبار توی بیداری !!!

توی یه سالن والیبال تنها نشسته . هیچ کس توی باشگاه نیست .. روی صندلی ردیف آخر . تماشاچیا . با ناامیدی بغ کرده .. هنوزم نمیتونم ببینمش ... دلم میخواد جلو برم که دوباره همون انرژی منو از اونجا بیرون کشید !!!

نفس نفس میزدم . به آداد نگاه کردم تا ببینم اونم چیزی فهمیده یا نه ؟!! که دیدم داره توی سطل آشغال اون طرف تخت . بالا میاره ...

- تو خونه رو به گند میکشی !

با صدای این همخونه ی همیشگی و نامرئی که چند وقته مرئی شده و ما میتونیم ببینیمش ... برگشتم ...

یاسر : ما چیزی احساس کردیم . اتفاقی افتاده ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر مامور اطلاعات که رفتارهای مارو بررسی میکنه . یه جورایی دانشمند . یه آدم کثیف !! .. خیلی دلم میخواد بکشمش . چند بار اون اوایل خواستم این کارو بکنم اما مامورا ریختن توی خونه و حالمونو جا آوردن . تازه اون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موقع فهمیدیم . خونه پر از دوربین مخفیه !! ... یاسر مردی حدودا 40 ساله با کله ایی بدونه مو . پوستی سفید . البته نه به سفیدی ما . چشمایی متوسط به رنگ عسلی که از پشت عینک به دنیا نگاه میکنن . دماغی ظریف و لبایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خطی .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با انزجار بهش نگاه میکنم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیزی نیست . قربان !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنه ایی بهش میزنم و از اتاق بیرون میرم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی مبل روبه روی شومینه . نشستم و با به آتیش کشیدن هیزم ها . سعی دارم خودمو آروم کنم اما اصلا نمیتونم . دلم میخواد داد بکشم . فریاد بزنم و ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : مشروب واسه همین موقع ها خوبه !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نفرت برگشتم به طرفش . چرا امروز دست از سرم برنمیداره ؟! ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : ما تنها آدمایی توی ایران هستیم که میتونیم انقدر راحت مست بشیم ... میفهمی که ؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دلم نمیخواد مثل تو بفهمم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخاطر جوابم . شروع کرد به خندیدن . بدنش میلرزید .. شیشه ی الکل توی دستشو . کمی مزمز کرد ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : چرا باز امروز .. هاپو شدی ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا کی میخواد اینطوری ادامه بده . خیلی ازش عصبانیم .. دست خودم نیست با تمامه قدرت شیشه ی مشروب توی دستش رو آتیش میزنم .از ترس شعله ها شیشه رو زمین میندازه و با عصبانیت برمیگرده به سمت من ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : دیوونه شدی ؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیزی که عوض داره گله نداره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : پس حرفام درست بود ... دلت آتیش گرفت . غم دلتنگی دوباره جون گرفت !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عوضی !! امروز چقدر سنگدل شده .. یاسر گوشه ایی ایستاده و به مامور کنار دستش اجازه دخالت نمیده میخواد بیشتر با خصوصیات ما آشنا بشه .. حالم ازش بهم میخوره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه ی این عوامل باعث میشن تا دوباره بخوام به آداد آسیب بزنم اما اینبار اون پیش دستی میکنی .. چاقویی سرگردان توی هوا . با سرعت زیاد . درست زیر گلوم جا میگیره ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : تو تنها موجودی هستی که با من هم خون ... نه توی جهنم معلومه جایی برای ما باشه نه بینه آدما !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم آروم چاقوی میوه از زیر گلوم پایین اومد ... با حالتی ملتمسانه و بغضی که حالا سر باز کرده بهم خیره است ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : چرا نمیفهمی که از غم چشمای تو دارم درد میکشم . این دلسوزی نیست داداش کوچولو ... تو از پوست و خون منی ... تو برادر منی !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم بغضم گرفت . شاید واقعا این مشروب چیز خوبیه که باعث شده برادر سرسخت من بتونه گریه کنه ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلو رفتم و محکم بغلش کردم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فریمان :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره همون خواب . انقدر ملموس هست که حتی توی بیداری هم از وحشت فریاد بکشم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برادرم فرهان سعی داره آرومم کنه اما من تنها چشمامو بستم و فریاد میکشم . اونقدر ترسیدم که جرات ندارم چشمامو باز کنم و ببینم کیه که داره تکونم میده ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با احساس سوزش و درد روی گونه ی چپم . دیگه فریاد نمیکشم . تنها نفس نفس میزنم و دستمو گذاشتم روی صورتم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم آروم چشم باز میکنم .. بابا مقابلم . روی تخت نشسته و با دلواپسی بهم خیره شده .. کمی اونطرف تر جلوی در اتاق . مادرم با فرهان ایستاده هر دو نگران و خسته از این دیوونگی های من تنها نظارگرن .. اما خواهرم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواهر 5 ساله ی بیچاره ی من . پشت عروسک خرسیش . از ترس قایم شده و محکم به پیرهن مادرم چنگ زده .. چشماش از اشک پر شدن !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا : باز خواب دیدی ؟! چی دیدی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم به سمت بابا .. بدترین قسمت این ماجرای وحشتناک همینه !!! ... زیاد طول نمیکشه . وقتی چشم باز میکنم دیگه یادم نمیاد که اصلا چه خوابی دیدم ؟!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهنم مثل چوب خشک شده ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تشنمه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهان : الآن میارم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برادرم از اتاق بیرون میره تا آب بیاره .. وقتی بابا متوجه میشه در مقابل فریبا . خواهرم . معذب شدم . از مامان میخواد تا از اتاق بیرون برن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوزم سر به زیر توی جام نشستم که بابا به حرف میاد ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا : بازم یادت نمیاد چه خوابی دیدی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری به معنی نه . به چپ و راست تکون میدم ... شاید اونقدر ترسناک هست که دلم نمیخواد یادم بیاد ؟!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالآخره فرهان با یه لیوان آب سر میرسه . اما قبل از اینکه بخواد به طرفم بیاد با عجله روی تخت خواب . چهاردست و پا . خودمو بهش میرسونم و لیوانو از دستش میگیرم ... اونقدر ولع برای آب خوردن دارم که آب از کناره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

های دهنم میریزه روی پیرهنم .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهان : یواش تر بخور . مگه دنبالت کردن ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه متوجه رفتارم میشم . لیوانو . که حالا خالی شده پایین میارم .... با پشت آستین . پیرهنم . دهنمو پاک میکنم . توی همه ی این کارا با چشمایی ترسیده و خجالت زده به برادرم نگاه میکنم و اونم مثل آدمای منزجر شده از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدن یه صحنه ی متعفن بهم نگاه میکنه .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا که میدونه این نگاه ها سرآغاز چی میتونه باشه . سعی داره همه چیزو جمع کنه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا : خیله خوب فرهان میتونی بری ! باشگاهت دیر میشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهان همون طور با لبایی جمع شده از اتاق بیرون میره ... از صدای نفس بلند بابا . برمیگردم به طرفش ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به چشمای بی حالتم لبخند بی جونی میزنه . خوب میدونم تمام شب بیدار بود و حالا با صدای فریادهای من . چشم های تازه گرم شده اش . مجبور به تحمل بیداری شدن .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا : پاشو دستو صورتتو بشور بیا صبحانه !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفت و از اتاق بیرون رفت ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی دستشویی . مشغول مسواک زدن بودم . همه ی اضطراب و تشویش چند لحظه پیشم از بین رفته . همیشه اینطوریه ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب به دهنم میگیرم و خالی میکنم . وقتی سرمو بلند میکنم . لامپ دستشویی شروع میکنه به اتصال کردن .. هی خاموش . هی روشن . که یه دفعه تصویر یه مرد سیاه پوش توی آییه از پشت سرم ظاهر میشه . با وحشت فریاد میکشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

. اما همه جا تاریک شده و دیگه خبری از خاموش و روشن شدن های قبل نیست تنها تاریکی محضه !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعی میکنم دیگه دادوبیداد نکنم . صدای نفس های بلند خودم فضارو ترسناک تر از قبل کرده . فقط میخوام . کور مال کورمال . دستگیره ی دربو پیدا کنم . که یه دفعه . یه چیزی نرمو پنبه مانند . مثل نوازش یه دست کشیده میشه روی صورتم . دیگه تحمل ندارم با صدای بلندی فریاد ( کمک . کمک ! ) میکشم و با تمامه توان به در ضربه میزنم و خودمو میندازم بیرون . بخاطر پارکت اتاق . پام لیز خورد و افتادم زمین . لب پایینم بدجور درد گرفت اما الآن این اصلا مهم نیست . به پشت . خودمو روی زمین میکشیدم اما تمامه حواسم به طرف دستشویی بود که بلآخره همه ریختن توی اتاق .... خدارو شکر اینبار نه خبری از فرهان بود و نه فریبا ...!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا : چی شده فریمان ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زبونم بند اومده . مامان با نگرانی نشست کنارم . روی زمین و محکم بغلم کرد . از گرمای آغوش پر مهرش بغضم شکست ... من فقط 17 سالمه و این اتفاقات منصفانه نیست ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یکی اونجاست ... تو ... تو دستشویی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا با ناباوری به مادرم نگاه کرد . مادرم سری تکون میده و سرمو محکم تر به سینه اش فشار میده بوسه ایی روی سرم میزنه و سعی میکنه آرومم کنه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان : آروم باش مامان جان . ما اینجاییم . هیچ کس نمیتونه بهت صدمه بزنه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به نظر همه چیز آروم شده . روی مبل . توی سالن نشستم و کیسه ی یخی که مامان داده روی لبم گذاشتم . هر دوی اونا توی آشپزخونه دارن راجع به من پچ پچ میکنن .. بیخال اوضاع با دقت به خونمون نگاه میکنم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه خونه ی ویلایی که از عموی عضب بابا به ارث رسیده . وقتی از توی باغ . با اون درختای پیر و بزرگ وارد خونه میشی . سمت چپ یه سالن بزرگ هست که دوتا پنجره ی بزرگ به حیاط داره . درست کناره در ورودی . سه تا هم پله میخوره به پایین . دست راست یه آشپزخونه ی بزرگ اوپن قرار داره اما وسط این دوتا سالن با پله هایی 10 تایی میره به سمت اتاق های زیر شیرونی .. 5 تا اتاق که یکیش خالیه . سمت چپ اتاق پدر و مادرمه به همراه فریبا و سمت راست اتاق های من و برادرم . اتاق پنجم هم درست روبه روی پله هاست ... اتاق هر کدوم از ما توی یه راهرو قرار گرفته ... پایین این پله های 10 تایی هم یه در به داخل گاراژ هست . گاراژ دوتا در داره . یکی از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حیاط و یکی هم از داخل خونه . هر کدوم از اتاق ها هم یه ایوان با حمومو و دستشویی داره ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنیدن صدای نیمه بلند مامان تمامه حواسم میره به سمت آشپزخونه ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان : حتما باید ببریمش پیش دکتر افشار !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا :آروم تر سارا !! من بهش قول دادم دیگه هیچ وقت برش نگردونم به آسایشگاه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان : آسایشگاه نه اما دکتر که لازم داره .. حالش خوب نیست علیرضا . نمیبینی بچه ام داره آب میشه !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا : اون بچه ی منم هست اما . سارا جان به حد کافی هر روز داریم قرص آرامبخش به خوردش میدیم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هق هق مامانم از جواب های بابا بلند میشه ... دلم گرفت . بیچاره مامان و بابا حتما از دست من خسته شدن اما من دلم نمیخواد اذیتشون کنم . اصلا نمیدونم چرا اینطوری میشم ؟!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آی هان :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر میز شام هر دو . مقابل هم نشستیم . همش دنبال یه بهانه میگردم تا بتونم بحث خوابمو پیش بکشم . اونقدر فکرم درگیر اون پسر هست که از خواب و خواراک افتادم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد خیلی بی تفاوت داره غذا میخوره . هیچ وقت از حرف زدن سر غذا استقبال نمیکنه . اما من مجبورم باید شروع کنم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آداد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون این که سر بلند کنه با یه صدای خسته میگه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : چیه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باید بریم دنبالش !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : دنبال کی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چند وقته دارم یه خواب تکراری می بینم اون روز . وقتی گلدونو توی دیوار شکستی هم توی بیداری منو کشید به سمت خودش !! ... تو احساسش نکردی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمایی نیمه خمار سر بلند کرد . لبخند تلخی گوشه ی لبش بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : واسه همینه که مست میکنم ... چون دلم نمیخواد چیزی بشنوم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واقعا با مست کردن نمیشنوی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : چرا ! .. چرا می شنوم اما میزارم به پای توهم الکل !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اون پسر کمک میخواد باید بریم دنبالش !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : که چی بشه ؟ میخوای یه موش جدید به آزمایشگاه ارتش اضافه کنی ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اون کمک میخواد ؟ ... داره عذاب میکشه !! ... در ضمن اون از تو کمک میخواد اما تو به صدای فریادش توجه نمیکنی این باعث میشه بیاد سراغ من !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : بعد یه مدت صداشو میبره !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آداد ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : بس کن آی هان !!! .... کی میخوای از خواب دروغی که بهت گفتن بیدار بشی !! ... تو آتروپات نیستی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفت . با عصبانیت . و بعد بلند شد رفت .. لعنت به این همه سماجت . بعد به من میگه زندگیو ول کردم . ولی من دست بردار نیستم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح فردا یاسر اومد به خونه گرچه اینجا بیشتر خونه ی اونا بود تا خونه ی من و آداد ! ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد یه موسیقی ترکی از رافت گذاشته بود و داشت با شیشه ی مشروبش می رقصید . منم روی مبل مقابلش نشسته بودم و به اون پسر فکر میکردم اینکه چطور آداد رو برای فرار راضی کنم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل یک کتاب قطور رمان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زمانی که تو رفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چاره ای نمانده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ذهنم به هم میریزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمی توانم راحت باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روحیه ام نابود میشود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جانم آزار می بیند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو نمی دانی دیگر چه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببین چه می گویم ، پنهان نمیکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی تو زندگی کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بسیار سخت است برایم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر آن درونم هستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر آن در قلبم هستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو را دوست دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوستت دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی تو نمیتوانم زندگی کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی تو نمی توانم باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی تو زندگی کردن عذاب است

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر آن درونم هستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر آن در قلبم هستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو را دوست دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوستت دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و آن زمانی می رسد که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اکنون آن زمان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من نمی توانم زندگی کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می دانی کدام حالتت را دوست دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی نوشیدنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالت را برایم می گویی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از حال می روی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاه عمیقت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوشحالی که در چشمانت است

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زمانی که مرا در آغوش می گیری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد می پرسی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر دوستت دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زمانی که تو رفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جسارتی برایم نمی ماند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیال هایم تمام نمی شود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوال ها تمام نمی شود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غم و اندوهم پایان نمی گیرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آن فکرها و غم ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببین چه می گویم ، پنهان نمی کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی تو زندگی کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بسیار سخت است برایم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر آن درونم هستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر آن در قلبم هستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو را دوست دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوست دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_______________متن اصلی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Sen bilemezsin ne çektiriyor

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Yokluğun bana sevgilim

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Bitmez sorular uzar geceler

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

O düşünceler üzüntüler

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Sen gençliğimin büyük parçası

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Sen gençliğimin anlamı

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Biz neler neler yaşadık beraber

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Kalın bir roman kitap gibi

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Sen gittiğin an

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Çaresiz kalır aklım karışır

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Rahat edemem

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Moralim bozulur canım sıkılır

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Sen bilemezsin daha neler

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Bak ne diyorum gizlemiyorum

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Sensiz yaşamak zor geliyor bana

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Her an içimdesin her an kalbimdesin

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Seni seviyorum seviyorum

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Sensiz yaşıyamam sensiz hiç olamam

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Sensiz yaşamak zor geliyor bana

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Her an içimdesin her an kalbimdesin

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Seni seviyorum seviyorum

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Ve o an gelir de

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

İşte o an ben yaşıyamam

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Hangi yönünü çok seviyorum

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Biliyor musun sevgilim

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Biraz içince onar dönünce

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Anlatınca bana o halini

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Sonra dalınca derin bakışınca

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Gözlerindeki o sevinç

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Bana sarılnca onar sorunca

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Ne kadar seni sevdiğimi

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Sen gittiğin an biter cesaretim

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Uzar hedeflerim hayallerim

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Bitmez sorular dinmez kederim

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

O düşünceler üzüntüler

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی موسیقی تموم شد با صدای کف زدن های یاسر هر دو برگشتیم به عقب ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر : گرچه نمیفهمم از کجا یاد میگیری اما خیلی خوب میرقصی !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد پوزخندی زد بعد با حالتی از عشق و مستی جواب داد ( وقتی بتونی توی آتیش برقصی ... وسط جهنم ... دیگه میشیییییی . یه استاد رقص !! ) بعد بلند بلند شروع کرد به خندیدن ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلیل این کاراشو نمیفهمم !! ..... یاسر با چشمایی به خون نشسته تنها به آداد خیره شده بود که بالآخره لب باز وقتی موسیقی تموم شد با صدای کف زدن های یاسر هر دو برگشتیم به عقب ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر : گرچه نمیفهمم از کجا یاد میگیری اما خیلی خوب میرقصی !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد پوزخندی زد بعد با حالتی از عشق و مستی جواب داد ( وقتی بتونی توی آتیش برقصی ... وسط جهنم ... دیگه میشیییییی . یه استاد رقص !! ) بعد بلند بلند شروع کرد به خندیدن ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلیل این کاراشو نمیفهمم !! ..... یاسر با چشمایی به خون نشسته تنها به آداد خیره شده بود که بالآخره لب باز کرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر : هر چقدر هم مستی کنی نمیتونی از زیر بار مسئولیتهات فرار کنی !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منظورت چیه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت به سمت من اما هنوزم عصبانی بود ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر : توی تبریز دو تا مجتمع از زمان های جنگ هست که به بهانه ی وجود جن .کسی اونجا زندگی نمیکنه هیچ کارگری هم حاضر نیست اونجا کار کنه . بدجوری چهره ی شهرو خراب کرده .. میخوام برین اونجا و مشکلو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بررسی کنین !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفت . انگار داره به سربازاش دستور میده ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من و برادرم هیچ کاری برای شما نمیکینم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم تا برم که یاسر با حرفاش مانعم شد ...رد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر : هر چقدر هم مستی کنی نمیتونی از زیر بار مسئولیتهات فرار کنی !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منظورت چیه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت به سمت من اما هنوزم عصبانی بود ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر : توی تبریز دو تا مجتمع از زمان های جنگ هست که به بهانه ی وجود جن .کسی اونجا زندگی نمیکنه هیچ کارگری هم حاضر نیست اونجا کار کنه . بدجوری چهره ی شهرو خراب کرده .. میخوام برین اونجا و مشکلو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بررسی کنین !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفت . انگار داره به سربازاش دستور میده ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من و برادرم هیچ کاری برای شما نمیکینم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم تا برم که یاسر با حرفاش مانعم شد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر : دلیل این همه نفرتت رو نمیفهمم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عصبانیت برگشتم به طرفش ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمیدونی یا خودت رو زدی به اون راه ... شما زندگی مارو خراب کردین برای خاطر خودتون .. ببین با ما چی کار کردین !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر : بارها بهت گفتم تقصیر ما نبود . ما فقط شنیدیم که مادر شما از یه جن حامله شده . باورش سخت بود پس صبر کردیم تا برادرت به دنیا بیاد وقتی دیدیم راسته مادرت فرار کرد . درحالی که تورو باردار بود . بعدشم که امیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عاشق مادرت شد و حاضر شد بخاطر این مساله تمامه این مدت به جای یه مامور از تو مراقبت کنه !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی خوب تا اینجا شماها بی تقصیر . بهم بگو چرا منو برادرمو از هم جدا کردین .. هان ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر : ما فقط میخواستیم ببینیم شرایط توی نیروهای شما تاثیر میزاره یا نه !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقدر راحت از این موضوع حرف میزد که باعث میشد از عصبانیت منفجر بشم . واسه اینکه خونه رو به آتیش نکشم باید خودمو خالی میکردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بهت قول میدم خودم یه روز بکشمت یاسر !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمامه این مدت آداد ایستاده بود و به من و یاسر نگاه میکرد . خواستم برم که یه دفعه جرقه ی یه نقشه توی ذهنم . باعث شد بایستم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قبوله !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر با تعجب برگشت به طرف من ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر : تو که الآن گفتی ... ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- گفتم که قبوله اگه ناراحتی دوباره جوابمو منفی کنم !؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر : نه .. نه .. اما چرا ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب ما باید با خانواده ی پدریمون آشنا بشیم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر : باشه قبوله .... شب میایم دنبالتون !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمیخواد اینجوری جلب توجه میکنین اونا بیرون نمیان . خودمون میریم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر که از این همه تغییر من شوکه بود با همه ی شرایط موافقت کرد . تنها موقع رفتن یه سوالی ازش پرسیدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اون مرد که میگفت دائی ماست کی بود ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر : اون دو رگه نبود .. فقط میتونست ببینه . نه مثله بقیه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منظورت چیه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاسر : خوب آدمایی هستن که اجنه رو میبینن ولی آدمای عادی نمیتونن . اون شمارو با این قیافه نمیدید . نمیدونم چی دید که حاضر شد اون کارو بکنه ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفت و رفت .... با صدای آداد که روی مبل نشسته و سیگاری بینه انگشتاش در حال سوختنه . برگشتم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : خوب بگو ببینم نقشه ات چیه ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهامو دادم بالا و لبخند شیطانی بهش زدم ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به دور و بر انداختم وقتی چشمم به بوفه ی شیشه ایی مشروب افتاد رفتم به سمتش . شیشه های الکلی که بیرون بود گذاشتم توی بوفه و بعد دربشو قفل کردم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : الآن داری چی کار میکنی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخند . در حالی که کلید کمد توی دستم بود برگشتم به طرفش ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برای امشب باید هوشیار باشی لازمت دارم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد با کلافگی بوفی کشید و به کلید توی دستم اشاره کرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : به نظرت اگه اونو برداری . من دیگه نمیتونم مشروب بخورم ؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به کلید توی دستم نگاه کردم راست میگفت . هیچ در بسته ایی به لطف قدرتی که داشت . براش وجود نداره ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حواسم نبود . لطفا نخور . باشه ؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی بهم زد و سرشو از روی تاسف تکون داد .. با عصبانیت به حرکاتش نگاه میکردم . داره منو مسخره می کنه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : تو از من خنگ تری !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این حرفش باعث شد برم سر فاز تهدید ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- راست می گی پس بهتره همه رو آتیش بزنم .. نظرت ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این بار جدی شد . ابروهاشو داد بالا . لباشو غنچه کرد و بعد لبخند پهنی روی صورتش نشوند ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : این که دیگه عصبانیت نداره . باشه !!! کل امروز مشروب تعطیله . خوبه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند رضایت بخشی زدم ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : خوب حالا بگو نقشه ات چیه ؟ چرا به امشب رضایت دادی ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب اینجا نمیشد حرف زد اونا حرفای مارو میشنیدن . پس همه چیزو انکار کردم . امیدوارم متوجه پارازیت های ذهنم بشه ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از کدوم نقشه حرف میزنی ؟!!! گفتم که میخوام با فامیلای پدریم آشنا بشم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمای متعجبش گرد شدن ولی زیاد طول نکشید که دو هزاریش افتاد . با صدای بلندی گفت ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : میخوام برم بیرون . تو هم میای ؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اشتیاق قبول کردم .. هر دو رفتیم توی اتاق هامون تا برای رفتن آماده بشیم .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوای گرم و خشک تابستونای تبریز . به یه لباس خنک نیاز داره ... با کلافگی کمد لباسامو زیر و میکنم ... یه پیرهن سفید آستین بلند برمیدارم تا نور خورشید پوست سفیدمو نسوزونه چون وقتی آفتاب انقدر مستقیم به پوستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخوره . میخواد تاول بزنه ! شلوار کتان کاغذی به رنگ تیره ی آبی نفتی هم می پوشم با یه کلاه کاسکت سرمه ایی . کفشای تابسونی بند بندی به پا می کنم و به خودم برای آخرین بار توی آیینه یه نگاهی میندازم .. سفیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوست سینه ام از یقه ی هفت پیرهن معلومه اما با سفیدی لباس زیاد تفاوتی نمیکنه و در اخر این چشمها . گاهی وقتا خودشونم افسون چشمای توی آیینه می شن !!! ..... با صدای داد و بیداد آداد دل از آینه می کنم و میرم بیرون ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی ماشین منتظرم نشسته .. هنوزم داره سیگار دود می کنه . خیلی نگران سلامتیشم ... نشستم توی ماشین . با زدن ریموت . درب حیاط باز شد و آداد مثل همیشه با آرامش پاشو روی پدال گاز فورد موستانگش فشار میده و ما از

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خونه بیرون میریم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سکوت عجیبی توی ماشین حاکم بود و من به نیم رخ آداد خیره بودم .. یه پیرهن آستین بلند خاکستری پوشیده که مثل لباس ملوانا . یقه ی لباس یه طرفه به شونه اش . با دکمه های بزرگی بسته شده . دکمه ی آخرشو نبسته و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشه ی یقه آویزونه سینه اش شده . با یه شلوار سفید کتان و مثل من کفشای بندی . تابستونی ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : اگه دید زدنت تموم شد . بگو نقشه ات چیه ؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ام گرفت . بلند بلند قهقهه زدم و به روبه روم برگشتم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : چیه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هیچی !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : مسخره بازی تموم کن .. بگو چی کار میخوای بکنی ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چشمات توی این آفتاب درد نمیگیره ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : نه خوبه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا که همه چیز خوبه باید برم سر اصل مطلب ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امشب بهترین وقته واسه فرار از دست اینا !! ... میخوام برم سراغ اون پسره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : چرا انقدر اون پسر برات مهمه ؟ اصلا واسه چی میخوای فرار کنی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ناراحتی برگشتم به طرفش ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو راست میگی من خنگم !! اما اونقدر خنگ نیستم که نفهمم درد تو چیه ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : درد من تویی !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه من نیستم . من بهونه ام ... تمام عمرت تنها چیزی که ازش لذت میبردی آزادی محض بود ولی حالا مثله یه پرنده ی آزاد و وحشی . اسیر قفس شدی !! میخوام آزادت کنم قبل از اینکه گوشه ی این قفس خودتو بکشی ... اون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر به ما میگه ما چی هستیم ... شاید بفهمیم مامان آخرین لحظه چی میخواست به ما بگه ؟! ... یه احساسی بهم میگه همه ی جواب ها اونجاست حتی آمول !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : پس بگو ؟ ... فیلت یاد هندستون کرده !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اسم اون توی شناسنامه ی منه آداد !! ... بهم کمک کن خواهش میکنم فقط این یه بار !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : چرا باور نمیکنی که همه ی اون حرفایی که قبلا شنیدی دروغ بود ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چون دروغ نیست . چون باور نمیکنم پیرزن روبه مرگ هم مامور باشه ... مادر امیر منو به اسم آتروپات صدا کرد !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینبار با قیافه ایی گرفته بهم نگاهی انداخت . دوباره برگشت به طرف خیابون . داشت فکر میکرد . همیشه وقتی فکر می کرد پوست گوشه ی لبشو میکنه ! ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : قبوله اما به یه شرط ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه شرطی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : تکلیف امیر بیچارو مشخص کن . خسته شدم از اینکه ببینم هر شب داره جلوی خونه . توی ماشینش .کشیک میده تا از دور تورو ببینه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا حالا ندیده بودمش .. چرا انقدر داره برای امیر پافشاری میکنه؟ هر چی هست مجبورم قبول کنم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : خوبه ... حالا نقشه ات واسه فرار چیه ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نقشه ایی ندارم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : خودم حلش میکنم . رفیق فابریک زیاد دارم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو که گفتی همشون مامورن ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آداد : شیما نمیتونه مامور باشه !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دو بلند بلند خندیدیم .. راست میگه شیما نمیتونه مامور باشه ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فریمان :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند روزی از اون صبح گذشته . همه سعی میکنن حرفی به میون نیاد تا شاید من توی آرامش بمونم . خودمم سعی میکنم دیگه کاری نکنم که مادر و پدرم عذاب بکشن و یا خواهر کوچیکم بترسه . گرچه هنوزم دارم اون خوابو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میبینم . مردی توی ایوون اتاقم با بال های بزرگ سیاه رنگ که بالا تنه ایی برهنه داره و نفس آتشین مردی داخل اتاق که دنیای خوابمو با فریادش . ویرون می کنه .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای داد و بیداد فریبا از بیدار میشم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فریبا : داداش فرمان . داداش فرمان ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدونم اگه جوابشو ندم همین طور میخواد ادامه بده .. با کلافگی چشم باز می کنم اما نور اتاق زیاد و چشمامو میزنه . از این حالت عصبانی میشم . کی پرده های اتاق منو کشیده ؟! از این کار متنفرم . نور چشمامو میسوزونه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا خونه رو گذاشتی روی سرت فریبا ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فریبا : داداش فرمان پاشو . فشوار خراب شده . الآن تولد نیکا دیر میشه . باید به موهام فشوار بزنم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا انقدر دختر بودن حس خوبی داره !!؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم و روی تخت نشستم . با کلافگی سشوارو از دستش گرفتم و سر سری نگاهی بهش انداختم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برو پیچ گوشلی بیار .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدو بدو از اتاق زد بیرون . اونقدر عجله داره که توی راهرو خورد به فرهان . صدای فرهانم دراومد ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهان : یواش تر دختر !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ام گرفته از رفتار این موجود دو پا . تا بچه است از نبود پدر و مادرش کیف میکنه اما تا بزرگ میشه بدون اونا از این دنیا میترسه . شاید این فقط راجع به دو پایی مثل من صدق میکنه ! .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره با سر و صدا اومد توی اتاق ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فریبا : بیا داداش فرمان !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اسم من فریمان . یاد بگیر . بعدم برو صبحانه ات رو بخور من درستش می کنم از دوشاخشه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فریبا : ساعت 12 . من صبحانه خوردم . زود باش دیرم شد !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفت دوباره دوید بیرون ... ابروهامو دادم بالا و مشغول کارم شدم . مطمئنم دفعه ی بعد که برگرده اگه سشوار درست نشده باشه کله ی منو میکنه !! ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه ی اهل خونه حسابی خسته شده بودیم ازبس که فریبا استرس و شوق داشت تا اینکه بالآخره بابا . فریبا رو برد به مهمونیش . نفس راحتی کشیدیم .. انگار داره میره مهمونیه ملکه الیزابت !! ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره همه برگشتیم سر زندگی عادیمون . فرهان امروز تمرین نداشت آخه اون توی تیم ملی جوانان .کشتی . وزن 75 کیلو . فعالیت داره . مادرم دبیر ریاضی که از وقتی من اینطوری شدم فقط تدریس خصوصی می کنه و پدرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

... پدر من یه محافظ . محافظ کاخ ریاست جمهوری . گرچه خونه ی ما توی شمال اما کار پدرم تهران . بیشتر وقتا خونه نیست .. این فاصله هم بخاطر امنیت خود ماست ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی اتاقم داشتم با لب تاپ اینترنتگردی میکردم که تلفن همراهم زنگ خورد . مهرانه !!! ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو مهران از 5 سالگی با هم دوستیم . تا حالا کسی مارو جدا از هم ندیده . البته چند وقتی نمیدونم سرش به چی گرم شده . یاد من نمی یوفته ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- الو ؟ سلام مهران نیستی بی معرفت ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهران : سلام چطوری فریمان ؟ .. بیا سر کوچه تو همون کافی شاپ همیشگی کارت دارم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه الآن میام ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداش اونقدر واضح بود که انگار مقابلم نشسته . هیچ صدای اضافی هم از پشت تلفن به گوش نمیرسید ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اشتیاق دیدن مهران سریع یه شلوار کتان سیاه به پا کردم با همون تیشرت گشاد خاکستری توی خونه . از اتاقم زدم بیرون ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مامان من میرم بیرون .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادرم با تعجب سر از کتاباش بلند کرد . عینک روی چشمشو برداشت ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان : کجا مامان جان ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهران زنگ زد گفت بریم کافی شاپ .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهان که توی آشپزخونه داشت آب میخورد با تعجب و صدای بلندی گفت ( کدوم مهران ؟ )

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی به سوالش زدم . مگه من با چند تا مهران دوستم که از این حرفا میزنه . اصلا من فقط یه دوست دارم !! ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوب معلومه دیگه مهران خاله آشا !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله آشا و مهران زرتشتین . اما آدمای خیلی خوبی هستن . پدر مهران مهندسه نیروگاهه و مادرش با مادرم دوستای صمیمی هستن . البته مهران مثل من نیست اون تک فرزند ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان که از شنیدن این جواب شوکه به نظر میرسید بلند شد اومد به طرفم . توی چند قدمیه من ایستاد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان : اما مامان جان کافی شاپی که تو ازش حرف میزنی توی تهرانه .. ما الآن توی چالوس زندگی میکنیم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرف مامان باعث شد گیج بشم . نگاهی دقیق به اطراف انداختم . آره خوب اینجا اون خونه ی قبلی نیست . پس چرا مهران ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهران خبر نداره ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان که نمیدونست چی بگه . فرهان پیش قدم شد ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهان : خوب معلومه که نه . آخه وقتی ما از اونجا رفتیم اونا هم یه ماه قبلش از ایران رفتن !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس برگشته ! ... یعنی من توی این مدت بهش نگفتم ما اومدیم اینجا ؟! ... چرا از سف مهران چیزی یادم نمیاد ؟!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهان با صدای بلندی . از ترس . آب دهنشو قورت داد و مثل مامان بهم نزدیک شد . رفتار هردوشون عجیب شده و داره منو نگران میکنه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهان : از کجا معلوم که مهران باشه که بهت زنگ زده ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من صدای رفیق فابریکمو میشناسم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم عصبی میشدم که مامان لب باز کرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان : اون نمیتونه بهت زنگ بزنه . تو هم نمیتونستی بهش بگی که ما اومدیم شمال !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا مگه کجا رفته ؟! یعنی اینترنت نداشت ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان : بیا بشین پسرم . رنگت پریده !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من حالم خوبه مامان پس میرم بهش زنگ بزنم . بگم ما تهران نیستیم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهان : صبر کن !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم به طرف فرهان ... چرا انقدر مضطربن ... چرا حرفیو که میخوان بگن . نمی زنن ؟ ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهان : نمی تونی بهش زنگ بزنی !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان : چون مهران 10 سال پیش توی یه تصادف . تو کوچه ی خودمون پیش چشمای تو .... کشته شد .... خاله آشا هم واسه همین از ایران رفت .. ما هم بخاطر همین اومدیم اینجا تا حال تو بهتر بشه ... !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دهنی باز به حرفای مادرم گوش می کردم ... چقدر تند تند داشت حرف میزد ! .. اصلا چی میگه ؟! ... من الآن با مهران حرف زدم !!! ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهان : مگه میشه یادت رفته باشه ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گیج بودم . هیچی یادم نمیاد . اینجا چه خبره ؟ خودم الآن پای تلفن باهاش حرف زدم !! .. دهنم مثل چوب . خشک شده .. نمیدونم چی باید بگم . با تنفسی آروم و بدنی سست شده همین طور روی پله ها ایستادم که فرهان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم آروم بهم نزدیک میشه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرهان : بیا بشین . حتما یکی خواسته سر به سرت بزاره !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچ صدایی برام مفهوم نبود فقط میخواستم یکی به سوالاتم جواب بده ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من از اون موقع قاطی کردم ؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا دیگه اشکای مامان صورتشو خیس کرده . دوباره با التماس و نگرانی بهم خیره شده .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان : نه مامان جان تو سالمی پسرم !! فقط آروم باش .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرا

    00

    من عاشق رمانت شدم مخصوصا آی هان خیلی رمانت باحاله ولی جلد 2 یکم غیر مفهوم بود نیلی نمی فهمیدی چی به چیه. ولی خیلی دوست دارم قسمت 3 و بخونم امیدوارم هرچه زود تر بیاد

    ۳ هفته پیش
  • رها

    00

    سلام جلد سوم نیومده.

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه

    ۱۹ ساله 10

    خیلی ممنونم از رمانت اما بنظرم یکم رو مخ بود رمانت کلا از یه جا به یه جایی دیگه پرت شد و خلاصه بگم کلا مشخص نبود چی به چیه جلد سومش هم که نیست ؟ پس لطفاً کن تموم کن رمانت رو این حرکت خیلی زشته 😕😑

    ۷ ماه پیش
  • عسل

    00

    فصل سه گووووووو کردی تو ک... بی پدر چرا نصفه ول میکنید این عنوووووووو

    ۸ ماه پیش
  • افرا

    10

    آقا یعنی چی من چرا نفهمیدم! اصلا نقش امیر چرا انقدر کم شده بود ؟ چیکاره بود اصلا؟ آیناز چی بود ؟ کی بود ؟ خوب بود یا بد؟ داییه کی بود ؟ باباشون کجا بود ؟ چرا انقدر مبهم !؟

    ۱۰ ماه پیش
  • پرنسس

    ۲۰ ساله 00

    رمانت عالیه من عاشقشم طوری که اسممو گذاشتم آی مان نشدم داداش سومی با خودم خیال بافی میکنم لطفا خواهش میکنم جلدسومی رو بزار نذار تو خماری بمونم 🙏🌷🌷🌷🌷🌷🌷❤💫👏

    ۱ سال پیش
  • Orina(اورینا)

    00

    تغییر رمان بول شت بود مح قبلا خونده بیدم اما چو دلم پر بید گفدم بگم خعلی بد شد همون قدر ک پارت اولش گریت بید ای بول شت بید :)

    ۲ سال پیش
  • مصی

    60

    چی میگی زبون بسته

    ۱ سال پیش
  • صدیقشونم

    ۲۰ ساله 00

    لری میگه

    ۱ سال پیش
  • Alieh

    30

    سلام رمانت عالیه فقط فصل ۳ زودتر بزار تو خماری بقیشم🫣🥹

    ۲ سال پیش
  • somi

    ۱۸ ساله 10

    عالی بود 🥺💖

    ۲ سال پیش
  • هایکا

    10

    الکی دله خوش نکنید من تا الان سه بار این رمان خوندم بیش از دو ساله هم تو حماریشم،،الکی خودتون آلاف نکنیید این دیوث نه میزار فصل3 شو انشالله اخ این در دافا بگیرت نویسنده میمونه

    ۲ سال پیش
  • ونوس

    ۱۸ ساله 30

    رمان قشنگی بود نویسنده عزیز لطفاً جلد سومش رو هم بنویس 🥹 من الان تو خماری این رمانه میمونم 🥹

    ۲ سال پیش
  • Helen

    00

    سلام رمان زیبایی هست اما خیلی یهویی موضوع تغییرپیداکرد وپایان هم نداشت. میتونست خیلی زیباترتموم بشه باتشکر

    ۲ سال پیش
  • ویانا

    ۱۸ ساله 30

    من عاشق این دوتا داداش شدم😍😍 رمان قشنگیه من خیلی دوسش دارم☺☺ لطفا فصل سومش رو هم بزارید دیگه از اولین نظر یکسال میگذره🥲🥲

    ۲ سال پیش
  • آریا

    ۲۱ ساله 00

    خیلی خوب بود ممنون از نویسنده جلد ۳ چیشد نیومده لطفا یک جوری اسمش رو بگین یا اگه تموم شدم اسمش رو یک جوری برای همه ارسال کنید ممنون میشم

    ۲ سال پیش
  • سمی

    ۲۵ ساله 20

    چه بد تموم شد مثل اینکه نویسنده خسته شد بیخیال رمان شد

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.