چای حضورت را سر میکشم و دلم از گرمایت ضعف میرود… از شیرینی ات نوچ میشود! میبینی؟ تو نیستی و من از همین فاصله کذایی دوستت دارم… بعد از گذشت دو سال و زخمی که به تنِه زندگی نگار خورده است همه چیز متفاوت شده … تلاش او برای دوست داشتن..برای راضی نگهداشتن… و درست زمانی که فکر میکند موفق شده است اتفاقی میافتد که دوباره و دوباره همه چیز را عوض میکند… و شاید همه چیز را سره جایش برمیگرداند… اتفاقی مثل نزول باران برای زمینی که از تشنگی لب میزند… پایان ناخوش

ژانر : عاشقانه، غمگین

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه

مطالعه آنلاین اینجا زنی عاشقانه می بارد جلد دوم
نویسنده : فاطمه حیدری

ژانر: #عاشقانه #غمگین

خلاصه :

چای حضورت را سر میکشم و دلم از گرمایت ضعف میرود… از شیرینی ات نوچ میشود!

میبینی؟ تو نیستی و من از همین فاصله کذایی دوستت دارم…

بعد از گذشت دو سال و زخمی که به تنِه زندگی نگار خورده است همه چیز متفاوت شده … تلاش او برای دوست داشتن..برای راضی نگهداشتن… و درست زمانی که فکر میکند موفق شده است اتفاقی میافتد که دوباره و دوباره همه چیز را عوض میکند… و شاید همه چیز را سره جایش برمیگرداند…

اتفاقی مثل نزول باران برای زمینی که از تشنگی لب میزند…

پایان ناخوش

چای مینوشم با طعم گذشته و یاد اوست که “هر از گاهی” مرا به خلسه آن حضور سبز میبرد.

در تراس باز میشود و عطر یغماست که میپیچد لا به لای سردیم.

کنارم مینشیند.با لبخند نگاهم میکند.طعم ل*ذ*ت میدهد چشمانش! نمیتوانم آنگونه که میخواهد نگاهش کنم اما تمام تلاشم را میکنم.سعی میکنم که نگاهم طعم عادت ندهد!

- خانومی سرده!

لبخند بی جانی تحویلش میدهم میخواهم کنار بزنم این جمله تکراری را رهام تابه حال به من نگفته بود خانومی” گفته بود؟ :

- نه .خوبه.هوا خوبه!

سوییشرتش را درمیاورد.رو به رویم میایستد و با همان نگاهی که در این دو سال بیش از حد مهربان بوده پهن میکند روی شانه های کوچکم!

- مرسی.

جوابم باز همان لبخندهای تمام نشد نیست! سرم را به پشتی صندلی فلزی تکیه میدهم .نگاهش میکنم! او هم آرام مینشیند و نگاه میسپارد به چشمان بلا تکلیفم! بی مقدمه و بی فکر میگویم:

- گاهی فکر میکنم چطور خسته نمیشی از من و این همه دیوونگی؟ چرا این لبخند از صورتت پاک نمیشه؟ گریه میکنم لبخند میزنی.کلافت میکنم لبخند میزنی.بدقلقی میکنم لبخند میزنی.حتی وقتی نباید، میخندی.

لبخندش عمیق تر میشود.میخواهد دستانم را بگیرد اما پشیمان میشود.

- اولا که وظیفمه.همه چیز وظیفمه! در ضمن.

سرش را نزدیک تر میاورد و آرامتر میگوید:

- نگار دیگه تکرار نمیشه.بد خلقیاتم برای من تازگی داره.کلافگی هاتو دوست دارم.حتی زمانی که دوست داری تنها باشی و من پیلت میشم.هرچیزی که متعلق به تو باشه برای من دوست داشتنیه!

دلم یک ریزش در سمت چپ س*ی*ن*ه ام میخواست اما.نریخت چیزی.تنها حس شیرین تمجید از گند بودنهایم زیر زبانم رفت .همین!

- معنی همه چیزو میفهمم جز این وظیفه رو.

لبخندش کمرنگ میشود.دستی به صورتش میکشد:

- وظیفه، وظیفست دیگه.معنی نمیخواد!

پاپیچش نمیشوم.به آسمان خیره میمانم.آرام میگوید:

- نگارم ! هنوز نمیخوای یه فکر جدی بکنی ؟ مامانم جدیدا خیلی پیله میکنه! ما یکسال و خورده ایه که نامزدیم.پس کی قراره مثه همه زندگی کنیم؟

چگونه میتوانم بگویم از همینگونه زندگی و همین صمیمیت اندک و همین دیدارهای کوتاه راضیم؟ چگونه بگویم هنوز هم رهام زندست در قلبم و تو تمام این مدت فقط جایگاه یغما را به “محرم خوبم” ارتقا داده ای.همین!

بی رحمی میخواهد اما چگونه بگویم دیگر بحث آمادگی نیست.تنها دلم میخواهد روی همان تخت یکنفره در آ*غ*و*شت بدون هیچ گونه نزدیکی صبح کنم شب را .تنها میخواهم محرم ساده ای برایم باشی.باهم چای بنوشیم.

از رادین بگوییم.از درسهایش.از نقشه هایت.از شرکت.از لباس های اهداییت.

از ب*و*س*ه نگوییم.از غریزه نگوییم.از همه آنچه یک مرد از یک زن میخواهد نگوییم!

اما او میخواهد و من چگونه بگویم به همین آرامش کوچک راضیم؟ مسخرست.تمام تفکرات اشتباه است اما من بر سر این اشتباه هوو نمیاورم!

دلم نمیاید.میرود.

یاد زندگی مشترک و یاد شبی که قرار است بی رهام سر شود.یادِ…وای یادش خسته میکند این تنِ بی جان را!

- از این وضعیت راضی نیستی؟

سر کج میکند.با همان لحن ملایم و آرامش میگوید:

- کدوم وضعیت؟

شانه بالا میاندازم و سوییشرتش را محکم تر به خود میپیچم:

- همین که باهم نهار میخوریم.کنار هم میخوابیم.چایی میخوریم.حرف میزنیم.دیگه چی باید داشته باشه یه زندگی مشترک؟

چشمانش را طولانی روی هم میگذارد.با همان نگاه بسته میگوید:

- من یه مردم نگار.یادت رفته؟

نه یادم نرفته.فقط دلم میخواهد خودم را به کوچه علی چپ بزنم.همین!

- منم یه زنم.

چرا عصبانی نمیشوی از بی منطقی هایم؟

نگاهم میکند.نزدیک میشود.دستم را میگیرد.میب*و*سد.طولانی و گرم.با لحن گسی زمزمه میکند:

- من میخوامت نگار.این تقاضای یه مرده از یه زن.

چیزی نمیگویم ادامه میدهد:

- من یه مردم و یه مرد …

نفسش را فوت میکند:

- من به یه تخت یک نفره قانع نیستم! من به ب*و*سیدن دستات قانع نیستم! چای بدون طعم تو ل*ذ*تبخش نیست! تلوزیون دیدن بدون ب*غ*ل تو کفایت نمیکنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم را پایین میاندازم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بعد از دوسال و خورده ای.بعد از عالمی مراعات.برای اولین بار دارم میگم.نگار! یه کم برام ناز کن. یه کم زن باش. یه کم به من و نیازم توجه کن! همه چیز این دنیای کوچیک دخترونه نیست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش را چندبار تکان میدهد.باد سردی میوزد.میلرزم .نمیدانم از حرفهای یغماست یا از سوز هوا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میدونم دیگه دنیای تو دنیای پینک مای لایف نیست! نیست اما، به روی خودت نمیاری و این خیلی منو.خیلی یغمارو.خیلی شوهرتو آزار میده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قلبم میلرزد.شوهرم.آخ!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تکیه میدهد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یه کم منطقی فکر کن! به من فکر کن! به رهام نه.به کسی که دیگه حضور نداره نه.ما گاهی چیزی خلق میکنیم که نیست.گاهی ام چیزایی رو که هست رو از بین میبریم.بیا قدر حضور همدیگرو بدونیم و این برای اولین و آخرین باره.یغما جایگزین مناسبتریه برای مردی که نیست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهت مرا در خود میپیچد.او چه گفت؟ بعد از دو سال نام رهام را بر زبان آورد.همیشه میگفت اون…میگفت او… و چقدر مرا آزرده میکرد.برای اولین بار گفت به من فکرکن.به رهام فکر نکن! برای اولین بار برای اندیشه های من تصمیم گرفت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند میشود.از پشت دست روی شانه هایم میگذارد.گونه ام را میب*و*سد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میرم خونه.شبت بخیر خانومم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی از مرغ های خودش را در ظرفم میگذارد.بدون اینکه نگاهم کند میگوید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بخور.تا تهش بخور!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حرف مرغ را برمیدارم.رهام.رهام مرغ دوست داشت.مخصوصا از نوع سوخاری اش.بغض در گلویم میپیچد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توقع نداری که این عشق ناکام با این روزهای بی روح از روحم فرار کنند؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم را پایین میاندازم تا ابرِ چشمانم اذیتش نکند.آب دهانم را محکم قورت میدهم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیتوانم.الان چه موقع تداعی نبودنت است؟ میدانی چند وقت است که با یادش بغض نمیکردم؟ گریه نمیکردم؟ میدانی چند وقت است که دیگر خاطراتش تفریح من شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا ، امروز، اینجا ، درست رو به روی یغمایی که بیشتر از قبل حساسیت به خرج میدهد گلوله ای در گلویم گیر میکند که پایین رفتنش با خداست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرغ را تا تهش میخورم.همانطور که گفت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در خیابان سرسبز نزدیک خانه قدم میزنیم.دستم را میگیرد و پشتش را میب*و*سد.چندبار ، پی در پی! نگاه در تاریکی کوچه میاندازم.کسی به من و مهر و محبت های یغما توجهی نمیکند!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو به رویم میایستد.لبخند میزند.از همان هایی که مرا یاد روشنک میاندازد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حوصله شال را روی سرم را مرتب میکند.چندتار از موهایم که از شال بیرون زده را داخل میکند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستان سردش وقتی به شقیقه هایم برخورد میکند مرا میبرد به همان روزهای خوب که به آتش میکشید این صورت بی رمق را!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانتوی ساده ی سرمه ای رنگم را مرتب میکند.لبه شالم را میب*و*سد و مهربان میگوید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چند وقته پریشونی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند وقت؟ من از همان روزی که مرگ رهام به زندان انفرادی تنهایی تبعیدم کرد پریشانم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستی به کیفم میکشم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه خوبم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دروغ میگویم در همین شب تاریک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرام میخندد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این دروغایی که میبافی اندازه من نمیشه عشقم.تنگه.تنگ!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند تلخی میزنم.بگویم خسته تر از دیروزم که تو غصه بخوری؟ که تو ناراحت شوی؟ ناراحت شوی که چرا جای آن رهام لعنتی را هنوز هم پر نکرده ای؟ دروغ نبافم که غرورت جریحه دار شود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه دیگر نمیخواهم بازنده باشم.حداقل نه به شدت سابق.دیگر میدانم با یک مرد چگونه برخورد کنم که در آینده نگویم : “کاش نمیکردم.”

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میشه در مورد احوال من حرف نزنیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندش پررنگ تر میشود.چشمانش را روی هم میفشارد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چشم.حرف نمیزنیم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم را روی شانه اش میگذارم و چند قدم تا خانه را هم طی میکنیم.برق ها را یکی یکی روشن میکند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم را میکشد .روی مبل مینشینیم.با خنده صدا داری مانتوام را درمیاورد.شالم را هم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میخوام خوشحالت کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمانم پر از سوال میشود.سر کج میکنم! انگشت اشاره اش را رو به رویم میگیرد و آرام میگوید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وایسا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موبایلش را درمیاورد و شماره میگیرد.روی اسپیکر میگذارد و بوقهای انتظار مرا منتظر میگذارند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخواهم چیزی بگویم و او وادار به سکوت میکند مرا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای ناب رادین دلم را میخشکاند.چند وقت از است که نشنیده ام؟ این طنین خاطره انگیز را نشنیده ام؟ میخواستم خودم را از التهاب نبود رهام دور کنم، چرا از رادین و این یادگاری دور ماندم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام .خوبی رادین جان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام عمو.نگار.نگار خانوم اونجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی مقدمه.بی حرف .سراغ مرا گرفت.خاک بر سرت نگار.اشکم را پاک میکنم.یغما دستم را محکم فشار میدهد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدایم میلرزد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- رادین جان!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچه انرژیست در صدایش میریزد.نمیبینم اما حس میکنم روی زمین بالا و پایین میپرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نگار.نگاری.سلام.چرا بهم زنگ نمیزنید؟؟ دلم براتون تنگ شده.میخوام برگردم خونمون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم میترکد.چقدر احمق بودم.چقدر خر بودم برای این دوری !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوبی عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یغما میخندد.اشکم را میب*و*سد و من در آن دل آشوبه رادین ها نمیفهمم طعم مهرش را!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه خوب نیستم.نگاری من یه هفتست تعطیل شدم.دیگه نمیرم مدرسه. نگاری من میخوام کل تابستون بیام پیشت.تورو خدا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم میلرزد. رادینم بزرگ شده.دوم دبستانست .بمیرم برایش که پدرش روز اول مدرسه .درست اول ابتدایی.همان سالی که از دست داد تمام زندگی اش را نبود.کنارش نبود.وای که دیوانه میشوم یکروز بی شک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قدمت روی چشم عزیزه دلم.بیا.بیا .زودتر بیا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیتوانم حرف بزنم.به اتاق پناه میبرم.دراز میکشم.گریه سر میدهم.رادین .حتی نامش مرا یاد همان دو سال و چند ماه قبل میاندازد…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یغما و حضورش.دستانی که برای تسلای دلم در آ*غ*و*شم میکشد.ب*و*س*ه هایی که زیر گوشم میپاشد و حرفها و دلداری هایش.هیچ کدام نه دلتنگیم را کم میکند نه حال خرابم را تسکین میدهد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح که از خواب بیدار میشوم با نگاه مهربانش رو به رو میشوم.بی حرف خم میشود بین دو چشمم را میب*و*سد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- صبحت بخیر عزیزم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند بی جانی تحویلش میدهم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- صبحِ توام بخیر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی تخت یکنفره بدنم خورد میشود.اما او دیشب روی زمین پایین تخت خوابید! دستم را میکشد و مجبورمیشوم بنشینم.نگاهم میکند.چشمانش خنده دارد.هنوز خوابم میاید.کسلم .پژواک صدای رادین حالم را دگرگون میکند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیشانی ام را به س*ی*ن*ه اش تکیه میدهم.یاد یک جمله معروف میافتم: چه کنم سری را که فقط با س*ی*ن*ه تو درمیان گذاشته ام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حقیقتا با س*ی*ن*ه کدام؟ رهام؟ یغما؟ اه.بس کن تو را به خدا نگار.حالم را بهم نزن.شور عشق و دلتنگی را درنیاور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چانه اش را روی موهایم میگذارد.دستم را میگیرد.با انگشتان لاغر و کشیده ام بازی میکند!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میخوای بازم بخوابی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدایش مثل یک زمزمه ست.شاید میخواهد خواب از سرم نپرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخواهم نگاهش کنم که سرم را نگه میدارم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بذار همینجا باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابش را میدهم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه.خوابم نمیاد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا احساسات واقعیم را به یغما نمیگویم.حتی بی اهمیت ترین و کوچکترینشان را.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاش هی نپرسد خوبی.نپرسد پریشونی.نپرسد از احوالم تا دروغ نشنود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من فقط نمیخواهم نگران شود.ناراحت شود.به اندازه کافی مرا تحمل کرده است.من دیگر نمیخواهم باری باشم روی شانه هایش.همین!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهایم را پشت گوشم میزند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی کسلی.یه مدتِ بدجور دمقی.میخوای رادینم اومد یه مسافرت بریم؟ سه تایی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینبار چشم در نگاهش میدوزم.چقدر خوب است.او چقدر خوب است!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آره.آره با رادین.سه تایی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رادین ! اگر او نبود حوصله مسافرت و قبولش را نداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازویم را میکشد و میان پایش مینشینم.در تمام لحظاتی که کنار همدیگریم.منتظر یک احساسم در این قلب مرده.منتظرم که به یاد گذشته همان گونه تند بزند و از خود بیخود بهم علاقه ببافد.مثل همانهایی که زیر گوش رهام زمزمه میکردم “عزیزه لعنتیِ من” چرا جریحه دار نمیشود این احساس؟ خوابی؟ مرده ای؟ زنده ای؟ کجایی اصلا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کجا بریم؟ کجا دوست داری بریم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شانه بالا میاندازم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هرجایی دور از خونه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بریم شمال؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی در دلم میپیچد.خیره به چشمانش میگویم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هرجایی …فقط با ماشین نریم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و چیزی در نگاه او میریزد.شاید هم میشکند.سریع سرش را پایین میاندازد…با خشونت دستم را میگیرد و محکم میب*و*سد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی نمیگویم.دستم را روی چشمانش میگذارد.ناراحت است؟ بی رمق میگوید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر از یغما خوشش میاید.دوستش دارد و معتقد است زندگیِ عادیِ الانم را مدیون او هستم.او و حضور فعالش.وقتی فهمید که به خاطر یغما پاگیر شده ام ناراحت شد اما نه آن دلخوری که انتظارش را داشتم.میخواهد برای تعطیلات تابستان بیاید.بیاید ایران.دلم برایش تنگ شده.این بار نمیدانم چرا اینقدر دلتنگم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رادین هفته دیگر میاید.با یک چمدان برای کل این تابستان میاید.برای سه ماهِ دوست داشتنی میاید.برای روزهای گرمی که میخواهد با حضورش شاد کند.برمیگردد و من نمیدانم چقدر طاقت دیدن دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هستی با خانواده اش دیروز به یزد رفتند.دلم برایش تنگ شده.هنوز نرفته تنگ شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخ که چقدر دلتنگم و بیشتر از همه برای او.برای اویِ لعنتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز تولد یغماست.برایش عطر گرفته ام اما.این عطر و رایحه اش با تمام ادکلن ها متفاوت است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بوی رهامم را میدهد.بین خودمان باشد اما میخواهم هربار که در آ*غ*و*ش کشیده میشوم عطر دل انگیز او زیر بینیم ام بپیچد. شاید عادت دهم خودم را به س*ی*ن*ه ای که تنها بوی مرحوم زندگیم را دارد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این عطر ارزان و خوشبو هزاربار برای من زندگیست تا ادکلن های گرانقیمت و آنچانی یغما!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیک که نه اما مقداری نان خامه ای از قنادی پایین خانه میخرم.در سینی کوچکی میچینم.خانه را تمیز میکنم.یک پیس از ادلکن را در هوا میپراکنم و ل*ذ*ت میبرم از روزهای خوبِ گذشته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کادو اش میکنم.به حمام میروم و حس میکنم این غم .این غباری که سر و رویم را فرا گرفته با هیچ استحمامی پاک نمیشود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهایم را صاف میکنم.ته آرایشی میکنم آنهم فقط به خاطر وظیفه ام.من وظیفه دارم در مقابل مردی که مدتهاست شوهر صدایش میزنم.مردی که خودش را وقف من و زندگیم کرده آراسته باشم.نمیخواهم او را هم در آتش خودخواهی های خودم بسوزانم. دلِ مرده ی من نباید عامل مرگ احساس او شود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در این دو سال خیلی چیزها یاد گرفته ام.همه از اتفاق های افتاده درس و عبرت میگیرند.من از گذشته و رابطه های پیش نیامده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تیشرت ساده صورتی با یک جین جذب پا میکنم.موزیک ملایمی هم روح میشود بر این تنهایی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای زنگ در بلند میشود.در را باز میکنم. نمیدانم چرا زنگ میزند.کلید که دارد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در آستانه در میایستم.چشمانش خسته است.نگاهی به ساعت میاندازم.نه و چهل و هشت دقیقه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدنم از همان ته حیاط ابرویی بالا میاندازد و سخت چشمانش را روی هم میفشارد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک میشود و در چند قدمی ام دستانش را از هم باز میکند.در آ*غ*و*شش جا میشوم.موهایم را میب*و*سد و محکم فشارم میدهد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش میکنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تولدت مبارک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمانش برق میزند.زمزمه میکند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرسی عزیزه دلم.مرسی فدای تو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستانش جای خالی کمرم را پر میکند.میخواهد خستگی مردانه اش را با یک ب*و*س*ه زنانه دربیاورم اما.میخواهم اما نمیشود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش را نزدیک میاورد.نمیدانم چه کنم که نکند.بی هوا عقب میروم و میگویم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی سرده یغما .بریم داخل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم زودتر فرار میکنم و میدانم اینبار برعکس همیشه لبخند نمیزند.اما این را هم خوب میدانم.که وقتی پا در خانه میگذارد دیگر از دلخوری بیرون این چهار دیواری خبری نیست.خودش گفت.خوده خودش ” من تموم خستگی ها و دلخوری هامو پشت همین در میذارم و میام تو”

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حدسم درست است.با لبخند کتش را درمیاورد و روی مبل میاندازد. برش میدارم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چندبار بگم رو مبل ننداز وسایلتو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخندد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هزار بار.هزار بار صداتو بشنوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند میزنم و به آشپزخانه میروم.فنجان را آماده میکنم تا چای بریزم.به دستشویی میرود تا دست و رویش را بشوید. از همان جا داد میزنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه کلید نداری یغما؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا چطور؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فنجان را در سینی میگذارم با تاخیر میگویم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پس چرا همیشه زنگ میزنی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برمیگردم.درست پشت سرم.درست با همان لبخند همیشگی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دوست دارم تو درو روم باز کنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم میلرزد.لبخند هل هلکی میزنم و از کنارش عبور میکنم.روی مبل مینشینم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بیا شیرینی بخور.از همین قنادیه گرفتم.همیشه شیرینیاش تازست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش میکنم شاید دلخور باشد اما نه! میخندد.نمیدانم کی میخواهم عادت کنم به اینکه یغما مثل رهام نیست.هزار بار هم ناراحتش کنی دلخور نمیشود.همه چیز را وظیفه میداند.همه چیز را .شاید این لبخند هم وظیفه اش باشد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنارم مینشیند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چایی را تلخ مینوشد و شیرینی را هم جدا.همیشه همین است.میگوید تلخی چای و شیرین خامه هرکدام برای خود هویت دارند.اصلا چه معنی میدهد تلخ و شیرین را باهم نوشید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گاهی خنده دار است تئوری های بی سر و تهش.هویت؟ خامه هویت دارد یا شیرینی اش؟ شاید هم چای و تلخی اش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم را در آ*غ*و*ش میکشد و بین دو ابرویم را میب*و*سد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مرسی عزیزه دلم.مرسی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر صدایش خسته است.چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جعبه عطر را رو به رویش میگذارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بازم تولدت مبارک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندش عمیقتر میشود.کاغذش را باز میکند.ابرو بالا میاندازد در عطر را باز میکند و زیر بینیش میگیرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میدونم که سلیقت حرف نداره.بذار ببینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند روی لبانش خشک میشود.حرف در دهانش میماسد.در ادکلن را در دست میفشارد.چشمانش را طولانی روی هم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یک حرکت ناگهانی درِ کوچک را پرت میکند کناری.قلبم میریزد.این رفتار از یغما بعید است.چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم که باز میکند آتش چشمانش تجلی کوچکی ست از جهنم .میترسم از نگاهش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسش عمیق.محکم.پر حرص میشود.سر کج میکند.دارد میکشد خودش را.دارد میکشد این حرص را که فریاد نشود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک تر میشود.دندان روی هم میفشارد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یعنی چی؟ ها؟ این کار یعنی چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب دهانم را قورت میدهم.چه بگویم؟ بگویم معنی واقعیش را ؟ نه نه .بمیرم هم نمیگویم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فک منقبض شده اش یعنی یغمایی که تا به حال نگار ندیده بود.چه حماقتی! تو که درسها زیاد گرفته بودی نگار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدایش کمی بالا میرود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- جوابمو بده.یعنی چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازهم بلند تر میشود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عطر اون لامصبو خریدی که چی؟ عطرشو خریدی که من…

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این بار دیگر واقعا فریادی میکشد که دلم برای خنده هایش تنگ میشود.لباسش را با حرص از تنش جدا میکند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- که این تن بوی اونو بده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکمه بالای پیراهنش میافتد.بغضم میگیرد.نگارِ احمق.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

او هم بغض دارد .ندارد؟ کف دستش را محکم روی میز میکوبد.این صدا از فریاد هم گذشته:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- که وقتی ب*غ*لت میکنم بوی گذشته و اون لعنتی حالتو جا بیاره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکم میچکد.خودکشی میکند.نگار .چه بگویم به تو؟ این نامش فریاد نیست.نمیدانم چیست اما هرچه هست کمی مانده تا پرده گوشم را پاره کند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بهت نگفتم اولین و آخرین باره ؟ بهت نگفتم فکره مردی رو که مرده از سرت بیرون کن.هان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در خود میلرزم.میترسم.رهام .نامش مردِ مرده است؟ نه نیست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آن لبخندهای تمام نشدنی و آن لحن مهربان را باور کنم یا حقیقت رو به رو که تنم را میلرزاند؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این اولین بار است.در تمام این دوسال اولین بار است که صدایش بالا میرود.فریاد میکشد.اولین بار است که اینگونه نفس میکشد.اولین بار است که اشکم را درمیاورد.اولین بار است که روی میز میکوبد اولین بار است که جای لبخند روی لبانش خالیست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این اولین تنش بین ماست.من چه کردم؟ باز که پشیمانی.اه.نگار!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم را میکشد سمت خودش:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی کار داری میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم را پایین میاندازم . فشار خفیفی به مچ دستم وارد میکند و مثل یه شی بی ارزش پرتش میکند سمت صاحبش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتش را برمیدارد.عطر را هم.در را میکوبد و من به اولین اختلاف این زندگی میاندیشم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز برای سومین بار در تمام این دو سال به دیدن رهام رفتم.این قبر م*س*تطیل و این نوشته های غیر قابل باور.رهامی که نیست و گلهای خشکی که همیشه روی سنگ سرد خودنمایی میکند را دوست ندارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی در خانه عکسش را به س*ی*ن*ه میفشارم یا در تراس چای داغ حضورش را سر میکشم بیشتر حس میکنم که کنارم نفس میکشد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خودم گله دارم.بیشتر از او. او که مرا تنها گذاشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- لعنتی حداقل اگر رفتی فکر و ذکرتم ببر.با خودت ببر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گریه نمیکنم.بغض نمیکنم.دیگر یاد گرفته ام که غم نبودش را چگونه بریزم بیرون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیاده برمیگردم.در راه مغازه ها را هم از نظر میگذرانم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمم به لباسهای مردانه که میافتد .نه هیچی نمیشود.من خودم یک مرد دارم.شوهر. یغما مرد من است!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چراغ را روشن میکنم.با همان لباسهای بیرون روی مبل میافتم.زیر لب زمزمه میکنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- رهام.اگر دوسم داری.اگر دوستم داشتی برو.از زندگیم برو.این گذشته زندگیه حالای منو داره خراب میکنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این کار احمقانه یغمایی که فکرش را هم نمیکردم اخم جای نوچ لبخندهایش را بگیرد بیشتر حس میکنم از دست رفته ام و بیشتر از آن از دست داده ام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیخواهم برنجانمش.نمیخواهم ناراحتش کنم.من به او، به شوهرم اهمیت میدهم.با اینکه عشق آتشین رهام وارم دیگر برگشتنی نیست اما .یغما و سایه بالای سرم برایم مهم است!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیخواهم دلخور باشد.نمیخواهم! چندبار مسیج دادم.جواب نداد.زنگ هایم را هم بی پاسخ گذاشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یغما جان.چرا جواب نمیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میشه برگردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و او همچنان جواب نمیدهد.عیبی ندارد.بگذارد دوری برطرف کند این ناراحتی را اما کینه نشود در دلش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توقع دارم حالا حالا ها سراغم نیاید.اما میاید! دلخورم از فریادش.از ترسی که در دلم ریخت.دلخورم اما نمیتوانم حرفی بزنم چون مقصر اصلی خوده من هستم! کار اشتباهم را نمیتوان به دیده اغماض گرفت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پریشان در را با پایش میبندد.پاکتهای خرید را روی اپن میگذارد.لیوان آبی میخورد و به حضورم بی اهمیتی میکند! رو به رویش ایستاده و آرام نگاهش میکنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو دستش را به لبه اپن میزند و خم میشود.نفسهای عمیق و بلندش مرا یاد پریشب و فریادهایش میاندازد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناگهانی نگاهم میکند.باید حرف بزنم.باید بگویم مقصرم.بگویم دلخورم! نزدیک تر میروم.آرام میگویم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حرف بزنیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم میکند.چیزی در آن چشمان سبزش میدرخشد.خستگی.دلهره.اضطر اب.حتی التماس و دوست داشتن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لب میزند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینشیند.منهم رو به رویش! نمیدانم چه بگویم.از چه بگویم؟ اصلا چگونه بگویم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیره در چشمانم میشود.آرام و دردناک میگوید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لعنتی تو باید معذرت خواهی کنی اما من دلم برای غروری که میخوای خورد نشه میسوزه.این عدالته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم را پایین میاندازم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واقعا کارت و یادآوریش دیوونم میکنه! غرورمو خورد نه له کردی.حالم بهم میخوره از خودم و اتفاقای اون شب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میاید سمتم.میخواستم حرف بزنم اما نه .او بیشتر دلش پر است.باید بگوید تا خفه نشود پشت اینهمه حرف!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پایین مبل زانو میزند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ببینم تو اصلا منو میبینی؟ نگار! تو شخصی به نام یغمارو تو زندگیت میبینی؟ یا نه.فقط یه مذکری که میاد و میره و یه نگاهی و آ*غ*و*ش منتظر و…نگار من چیم برای تو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش میکنم.آرام زمزمه میکنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- معذرت میخوام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشخند میزند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میگی که ادامه دار نشه این بحث.این یعنی “خفه شو یغما.خستم از بحث با تو”

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابرو بالا میاندازم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این چه حرفیه؟ من…باور کن اونطوری که تو فکر میکنی نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی میشود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چجوریه پس هان؟ تو فقط به یه سوال جواب بده.تو به همون نیت کذایی برای من عطر نخریدی؟ نه؟ نه نگار؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغضم میگیرد.سرم را باز میاندازم پایین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- با شمام.جوابمو بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش میکنم و این یعنی آره! لبش را روی هم فشار میدهد.موهایش را چنگ میزند و برمیگردد سرِ جایش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر پشیمانم.چقدر از خودم حرص دارم.فکر نمیکردم متوجه شود.فکر نمیکردم که اصلا دلخور شود! او مرا با محبت نگاه میکند با لبخند .با تمام اذیت ها و دیوانگی هایم لبخند میزد.حالا اینبار چه شده؟ این طوفان برای یک آ*غ*و*ش و رایحه اش است؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم میکند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دیوونه کنندس که زنت بخواد آ*غ*و*شت بوی یه مرد دیگرو بده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون مرده دیگر عشق قدیم من است! آ*غ*و*شش را نچشیدی یغما.عشق و ب*و*س*ه هایش را تجربه نکردی و مرا نمیفهمی.به بویش معتاد نشده ای!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آستانه تحمل من بالاست.اما این یکی.توهینه به من و به من و مردونگیم! آخه این چه حرکتی بود نگار؟ فقط یه لحظه خودتو بذار جای من.لباس خواب عشق قدیممو بدم به زنم که هروقت کنارش میخوابم حس کنم اون زن کنارمه؟ حالت بهم نمیخوره؟ نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم میپیچد بهم. حسادت باید وجودم را دربر بگیرد اما نمیگیرد.تنها حس بدی از این حرکت مهمان وجودم میشود.حق با اوست.این را هزار بار دیگر هم که باشد میگویم.اما چرا تمامش نمیکند این مواخذه را.یکبار گفتم معذرت میخواهم.چرا تمامش نمیکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل رهام بگو ” بیا دیگه درموردش حرف نزنیم.بیا دیگه بهش فکر نکنیم.”

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش میکنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بازم بگم معذرت میخوام؟ بازم بگم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش دلخور تر میشود.آرام میگوید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حداقل بذار خودمو خالی کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تاسف سر تکان میدهد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو عادت کردی که هر اشتباهی رو با لبخند جواب بگیری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم میلرزد.میترسد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هنوزم فرقی نکرده.هنوزم عاشقتم.هنوزم دوست دارم.هنوزم به اشتباهاتت لبخند میزنم.وظیفمه.تحمل بدیات و عشق ورزیدن به خوبیات وظیفمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما.نامرد حداقل بذار ناراحتی هامو یه جا بریزم بیرون.اینم ازم دریغ میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کم مانده تا گریه کند و کم مانده من از اینهمه خجالت و پشیمانی آب شوم.ببخشید هزاربار دیگر هم میگویم.و تو کماکان دلخوری هایت را بریز بیرون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنارش میروم.رو به رویش میایستم.و او روی مبل نشسته و با همان چشمان دلخور نگاهم میکند. میخواهم با یک آ*غ*و*ش زنانه تسلای اینهمه التهاب شوم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش را ب*غ*ل میکنم.نفسهای داغش روی شکمم میخواهد به عالمی دیگر ببرد مرا اما نمیگذارم.الان در این اجتماع عظیم دلخوری و ناراحتی جای من همینجاست و سره یغما هم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسش را فوت میکند و آرام میگوید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی بدی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدانم بدم.خیلی بیشتر از خیلی بدم! دلم برایش میسوزد.دو سال تحمل حماقتها و دلتنگی ها و گریه های من کم نبود.توقع بیجاییست اینکه میگویند بایدهمیشه مرد را پر صلابت یافت.اشتباه است!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راست میگوید آستانه تحملش بالاست اما یک جایی در یک بن بستی کم میاورد و فقط و فقط دل یک زن است که میتواند جایگاه فکر مغشوش او شود! و نه یکبار باید هزار بار زمزمه کند “خیلی بدی” تا خالی شود از تمام این دل مشغولی ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز هم سنگین برخورد میکند و هنوز هم با خجالت از زیر نگاهش درمیروم.کم اشتباهی نبود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز مادرش برای نهار دعوتم کرده . گفت میایم دنبالت و من قبول نکردم.برعکس همیشه اصراری نکرد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای یلدا در آیفون میپیچد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرا میبیند.از همین آیفون کوچک و این سوراخ کوچکتر میبیند و میپرسد که هستم.نفسم را فوت میکنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نگارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در را میزند.بگذار همین اول پله ها بگویم.یلدا دوستم ندارد! خوش رفتار نیست. چشم غره هایش از زیر نگاهم در نمیرود.و من هیچ حسی به او ندارم.گاهی شانه بالا میاندازم و میگویم به درک که از من خوشش نمیاید.به درک که بدگویی میکند پشت سرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادر یغما.متاسفانه او هم دوستم ندارد.اما نه به اندازه یلدا.مهربان نیست.ب*و*س*ه ها و آ*غ*و*ش و تماما رفتارش مصنوعیست.درست برعکس مادر رهامم.مادر مهربانش.مادرم.دلم میگیرد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پدر یغما که اصلا کاری به کارم ندارد.کم حرف و بی حاشیه.تنها عضو این خانواده پنج نفرِ که دوستم دارد و مهربان آ*غ*و*ش میگشاید برادر کوچکترش است.چهارم دبستان است. امیر علی اصلا حرفم را نمیفهمد.تنها برای حرافی هایش شنونده خوبی یافته.نمیدانم شاید واقعا دوستم دارد! بگذارد فکر کنم محبتش واقعیست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا در را باز میکند و با لبخند مصنوعی میگوید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام نگار جان.بالاخره اومدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من هم لبخند بی جانی تحویلش میدهم.نزدیکش میشوم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام عزیزم! خوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست میدهد و من میخواستم بعد از اینهمه مدت روب*و*سی داشته باشیم اما سریع خودش را عقب میکشد و ابرویی بالا میاندازد و مادرش را صدا میکند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مامان سیمین.مامان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب*غ*لش میکنم.روب*و*سی میکنیم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یه وقت اینوری نیای خانوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند میزنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وقت نمیکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- وا مادر مگه چیکار داری که وقت نمیکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی اولین مبل مینشینم.چه بگویم؟ من که کاری ندارم.چیزی نمیگویم.سری میکشم.دوباره دکوراسیون خانه را تغییر داده و مبلها و رنگ وسایل را عوض کرده اند.چه دلخوشی دارند!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مبارکه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چایی رو به رویم میگذارد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خیلی وقته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امیرعلی نیست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه رفته استخر! یغما کی میاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به ساعت مچی ام میاندازم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- گفت دوازده میام.امروز پنجشنبست.زود میاد حتما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سری تکان میدهد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- راسی پس فردا خونه خواهرم دوره ست.اگه دوست داری بیا، با محبوبه از این حرفا نداریم.ناراحت نمیشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما من ناراحت میشوم.این چه وضع دعوت است؟ سری تکان میدهم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه مادر جون.مزاحم نمیشم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شانه بالا میاندازد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- هرجور راحتی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راحتم.راحت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدای بیست و سه سالِ میاید و میرود و تمام مدت از خواستگارهای دکتر مهندسش میگوید!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تاره نگار من به این پسره گفتم اگر حتی قبل از من با کسی دوست بوده باشه نمیتونم قبولش کنم! میدونی برای یه مرد سخته که خوب با دختری ازدواج کنه که با کسی رابطه داشته باشه حالا چه بدتر که محرمم بوده باشه. برای یه دختر سخت ترم هست که آ*غ*و*ش مردش بوی یه زن دیگرو بده! اگر مردی یه دختری رو قبول کنه که عاشق بوده و محرمش بدون خیلی سخت قبولش کرده.البته خوب خیلیا شرایطی دارن که نیازمندن به ترحم.توش شکی نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم میشکند.صدایش میاید.میشنوم! بغضم میگیرد.نیش کلامش میرنجاند قلبم را! خوب فهمیدم منظورش را!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دستشویی پناه می اورم.به دیوار تکیه میدهم! میخواهم گریه نکنم اما نمیشود! نمیشود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در آینه خیره میشوم.یغما! او برای بدست آوردن من خودش را به آب و آتش زد.برای یک مرد سخت است؟ کاش میگفتم که سخت تر زمانیست که پسرک میبیند شوهر داری و صاحب داری اما چشمش دنبال توست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یغما با حضور رهام هم مرا برای خودش میدانست.این آسان است؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موبایلم را از جیبم درمیاورم.مسیج کوتاهی میدهم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام.کجایی؟ چرا نمیای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتم را میشویم و با روسری ام خشک میکنم.در را که باز میکنم نگاهم در چشمانش گره میخورد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند بی جانی میزند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام.اینجام.اومدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر تکان میدهم.از یلدا دلخورم و ناراحت اما نمیتوانم برای یغما بخندم! وقتی ناراحتی چشمانم را میبیندنگاهش کاوشگر میشود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیزی شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرام از کنارش عبور میکنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم را میکشد.نگاهم میکند.دوباره نگاهش مهربان شده.چقدر زود میتواند فراموش کند.چقدر زود میتواند ببخشد.:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی شده خانومم؟ هان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در چشمانش خیره میشوم و به جای حرف بغض در گلویم خانه میکند.میخواهم تمامش کنم بچه بازی را اما این شکست دل بچگانست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لرزش ابرو ها و چانه ام مضطربش میکند.میکشدم سمت خودش:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی شده؟ بگو قربونت برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر تکان میدهم.در اتاقش را باز میکند و میکشاندم داخل! در را میبندد.همان موقع صدای مادرش میاید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یغما جان بیاین نهار آمادست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخواهم فرار کنم.برمیگردم با بغض میگویم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بریم زشته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش را روی در میگذارد و آرام شانه ام را نگه میدارد.حس میکنم اگر حرفی دگر بزنم اشکهایم سرازیر خواهد شد! خیره در چشمانم داد میزند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چشم مامان الان میایم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم را بین دستانش میگیرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمیگی چی شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جهتی دلم راضی میشود که دوباره یغما همان یغماست از طرفی یلدا و حرفهایش تلنبار شده اند روی دلم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گونه ام را میب*و*سد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بغض کردی فدات شم.بیخودی؟ بی جهت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش میکنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برات سخته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمانش را تنگ میکند:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی ؟ چی سخته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکم میچکد.سرم را پایین میاندازم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- قبول من.تحملِ من ! سخته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش از روی در سر میخورد.نزدیکتر میشود.خودش را به بدن داغم میچسباند.پیشانی ام را محکم میب*و*سد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- این حرف چیه آخه؟ ها؟ تو که میدونی چقدر برام مهمی.هنوز عشقم باورت نشده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش میکنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا ولی.ولی تحمل ترحم برای من سخته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چانه ام را در دست میگیرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دوست دارم اینقدر از دوست داشتنم مطمئن بشی که دیگه به ذهنتم همیچین چیزی خطور نکنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به ذهنم خطور نکرده.با گوشم شنیدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمهایش در هم میشود و نگاهش جدی:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چی؟ از کی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نمیخوام مثه خبرچینا باشم. نمیخوام مثه بچه ها چقلی کنم.ول کن یغما.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخندد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- فعلا که داری مثه بچه ها گریه میکنی.قیافشو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حالا بگو ببینم این چرت و پرتو کی گفته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- میشه دیگه تمومش کنیم؟ ول کن.همین که از تو مطمئن شدم برام کفایت میکنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برای من نمیکنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینبار صدای یلدا بلند میشود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- یغما بیاین دیگه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در را باز میکنم وسریع از زیر دستانش رد میشوم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب*غ*لش میکنم.میبارم.درآ*غ*و*ش مرد کوچکم میبارم! این یک بارش عاشقانه نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این یک بارش غمگینانست.دلخورم از روزگار.از زندگی و حالا دارم خستگی این رابطه ی اشتباه را در آ*غ*و*ش رادین کوچکم در میکنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این روزها بدجور دلم گرفته بود و حالا میفهمم حضور رادین درمان این گرفتگی ست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند از لبانم پاک نمیشود.یغما نتوانست از شرکت بیاید و خودم رفتم دنبالشان با روشنک آمده است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدنش مرا میبرد به روزهای خوب بهار .همان شبهایی که بی طاقتی از پشت مسیج هایش هم مشهود بود.همان شبهایی که میگفت بی آ*غ*و*شت خوابم نمیبرد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند تلخم را با یک منحنی شیرین بدل میکنم.رادینم اینجاست.خوشبختی از این بالاتر؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روشنک یک بند حرف میزند.رادین هم وسط حرفش یکی در میان میب*و*ستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچه به خانه نزدیک تر میشویم روشنک ساکتتر میشود.ب*و*س*ه های رادین یکی در میان!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم میگیرد باز و نمیخواهم شیرینی این لبخند تلخ شود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین را به پارکینگ میبرم.روشنک ساکت و آرام پیاده میشود.رادین اما هنوز نشسته و به سیاهی پارکینگ خیره مانده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در پشت را باز میکنم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- زندگی! بیا ب*غ*لم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل یک بچه گربه درآ*غ*و*شم میخزد.سرش را در گردنم پنهان میکند و این نفسهای داغ مرا یاد رهامم میاندازد! موی سرش بوی او را میدهد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچه به خانه نزدیکتر میشویم صدای گریه های روشنک واضح تر میشود.روی پارکتهای براق نشسته و گریه میکند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغض گلویم را گرفته اما نمیخواهم گریه کنم.نمیخواهم.میخواهم یک رهام قوی برای این رادین باشم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارادی نیست حرکاتم.بی مهابا رادین را میب*و*سم.صورتش را .گلویش را .موهایش را.یک وقت خلاء پدرش نترکاند بغض مردانه اش را .میب*و*سمش که بگویم اگر از دست داده ای مرا داری هنوز.اما میفهمد؟ نمیفهمد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش میکنم که مبادا قطره اشکی از چشمانش سقوط کند! نمیخواهم گریه کنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رادین را میگذارم روی زمین.مانتویم را در چنگ میگیرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتش قرمز شده و در این اجتماعِ نامرد اشک را در چشمانش میبینم.سرش را پایین میاندازد و به سمت چهار پایه بلند چوبی میرود.کنار روشنک مینشینم.کمرش را میمالم و این بغض بی نمک را پس میزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چهارپایه را میکشد زیر شومینه و بالا میرود.عکس بزرگ رهام را برمیدارد.میپرد پایین و بی حرف به سمت اتاق پدرش راه میافتد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم میمیرد و زنده نمیشود.نمیتوانم تحمل کنم.روشنک با دیدن این صحنه بیشتر به خود میپیچد و منِ بدبخت پیشانی ام را روی سر روشنک میگذارم و بی حرف میگریم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روشنک هی عذر خواهی میکند که باعث تلخی این ورود شده است.میب*و*سمش:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عیبی نداره عزیزه دلم.عیبی نداره.لازم بود اتفاقا !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند تلخی میزند و به نماز میایستد.در اتاق رهام را باز میکنم.خیلی وقت است که روی تخت دو نفره این اتاق نخوابیده ام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زی زی

    ۳۳ ساله 00

    عالی بود من که واقعا لذت بردم قلم نویسنده عالی رمان جدید و بی مشابه فقط کاش اخرش خوش تموم میشد

    ۲ هفته پیش
  • خیلی گناه داشتن??

    00

    خیلی گناه داشتن😭😭😭😭

    ۴ هفته پیش
  • ندا

    00

    عالی بود خیلی لذت بردم قلم توانای داری خداقوت

    ۴ هفته پیش
  • روشناطهماسبی

    ۲۳ ساله 00

    لطفا فصل سوم این رمان روهم بنویسید

    ۱ ماه پیش
  • یلدا

    ۱۷ ساله 20

    همچی خوب بود تا اینکه به پاراگراف آخرش رسیدم خیلی درد داشت🙂

    ۴ ماه پیش
  • مبینا

    00

    عالی بینظیر

    ۴ ماه پیش
  • yali

    00

    این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد

  • ساغر

    ۲۳ ساله 10

    دوست داشتم هنوز ادامه داشته باشه ولی حیف..

    ۵ ماه پیش
  • ارا

    20

    رمان متفاوتی بود اما کاشکی نگار و رهام به هم میرسیدن ، پایان غم انگیزی داشت اگه شد فصل سوم هم بنویسید حتی اگه شد کوتاه فقط به هم برسند ممنون

    ۱ سال پیش
  • ب ت چ

    10

    دروغ نباشه رمان اول خیلی بهتر بود رمان دوم همش حرفاشو رد میکردم و انگار میخواستم زودتر تموم بشه امیدوارم رمان سومی هم در کار باشه ولی غمگین ن، عاشقانه باشه اما خدایی تنها کسی که گناه داشت رادینه

    ۵ ماه پیش
  • 00

    من واقعا خیلی اشک ریختم کاری که نگار با رهام در اخر کرد کار خوبی بود تلافی کرد تمام اون اشک هایی که واسه رهام ریخت فکر نمیکنم مثل این رمان دیگه پیدا کنم

    ۶ ماه پیش
  • فرزانه

    ۲۵ ساله 10

    واقعا عالی بود با اینکه پایانش خوش نبود اما لذت بردم چون واقعی بود

    ۷ ماه پیش
  • غزل

    ۱۶ ساله 21

    واقعا عالییییی بوووود خیلی دوسش داشتم خیلییی و خیلی غمگین بود و اشکمو در اورد واقعا زیبا بود

    ۸ ماه پیش
  • ملیکا

    ۲۵ ساله 00

    از همون اول مقدمه شو که خوندم نوشته بود پایان ناخوش نخوندم والا افسردگی میگیرم اخرش یه بار قاتل کیه رو با عملیات باچانشنی شیطنت خوندم برا هفت پشتم بسه درسته عملیاته ادامه داشت ولی من پیدا نکردم 😭😭😥

    ۱ سال پیش
  • مبینا

    10

    رمان خیلی عالی بود واقعا لذت بردم

    ۱ سال پیش
  • هلیا

    ۳۵ ساله 11

    هرچی بگم قشنگ بود کم گفتم کاش فصل سه هم بیاد انقدگریه کردیم یه خوشی هم اخرش باشع

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.