داستان درباره ی دخترشیطون وسربه هوایی به نام دلساست که به درخواست پسرخاله مغرورش سامیارتن به ازدواج صوری باسام رومیده وزندگی فورمالیتشون روباهم زیر یک سقف آغاز میکنن واین آغاز,کل کل ها ودعواهای بامزشونه کلی اتفاقات,شیرین????خنده دار????وتلخ????پیش میاد و.............

ژانر : عاشقانه، طنز، کلکلی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۲۲ دقیقه

مطالعه آنلاین دلسا
نویسنده : پریانیک فلاح

ژانر : #عاشقانه #طنز #کلکلی

طراحی و صفحه آرایی: رمان فوریو

خلاصه :

داستان درباره ی دخترشیطون وسربه هوایی به نام دلساست که به درخواست پسرخاله مغرورش سامیارتن به ازدواج صوری باسام رومیده

وزندگی فورمالیتشون روباهم زیر یک سقف آغاز میکنن

واین آغاز,کل کل ها ودعواهای بامزشونه

کلی اتفاقات,شیرین😋خنده دار😂وتلخ😭پیش میاد

و.............

تقدیم به مادر عزیزم به پاس تمامی زحماتش وهمینطور عشق همیشگی ام:mojtaba

-جااااااااااانمی جاااااان

صدای فریاد من بود حس میکردم تو آسمونام باتموم قدرتم پدال گاز روفشار میدادم,لاستیک ها باسرعت جت روی خیابون کشیده میشد.ازاین همه سرعت لذت میبردم,قیافه ترنگ تواون لحظه دیدنی بود رنگوروش مثل میت شده بودو ازترس چشم هاشوبسته بودو بدوبیراه بارم میکرد

-ای خدا ازت نگذره دلسا,زلیل مرده آروم تربرون ب فکرخودت نیستی فکرمن باش من هنوز جووووووونم

غش غش خندیدم وگفتم:یبارنشاشی ماشینو ب گندبکشی ترسووو

چشاشوبازکردو باغضب نگام کرد

-آروم تربرون نکبت

چشموابروهاموبردم بالا

-نووووووچ

-راستش حالا ب بابات حق میدم نمیزاره پشت رل بشینی عین چیز میرونی

-راحت باش بگو,ولی من این چیزاحالیم نیس فقط سرعتوهیجانوعشقه

-آخرشم سرخودتو ب باد میدی

-خب این چه ربطی بتوداره عیزم؟؟

-عیزمو مرض واس خودت میگم نفهم

-باش تویی ک فهم داری اگه ناراحتی میتونی بپری پایین

چپ چپ نگام کرد

-شیطونه میگه

پریدم وسط حرفش:شیطونه خیلی چیزا میگه ولی مگه توخنگی عقل خودتو میسپری دست شیطونه

چشمکی هم بهش زدم که خندید

-پدرسوخته زبونش مثل مار درازه

انگشت اشارموگرفتم جلوصورتشوتکون دادم

-هوی هوی تو با بابای من چیکار داری؟

غش غش خندید زدم پس کلش

-زهرمار

-ای اون زهرمار بگیره زبونتومن راحت شم

نوک زبونمواوردم بیرونو بالودگی گفتم:این زبون ازقبل پادزهرخوردس ترسوخانوم

نیشگونی ازبازوم گرفت که جیغ کشیدم

-آااااااااااخ چیکارمیکنی؟

-حقته تاتوباشی احترام بزرگترتونگه داری

-حالاخوبه همش یک ماه ازمن بزرگتری ها

-یک ماهم یک ماهه روحرف من حرف نزن

-چشم مادربزرگ

-مادربزرگ عمته

یهونیشم گشاد شدوگفتم:من که عمه ندارم

شونه هاشوبالاانداخت

-خب حالاهرچی خالته

-هوووو ب مادرشوهرعزیزم میگی مادربزرگ دیگه نشنوما

باصداخندید

-چه مادرشوهردوست شدی واسه ما

-مااینیم دیگه عروس یکی یدونهونمونه

-برمنکرش لعنت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره باهم زدیم زیرخنده که ترنگ گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-راستی دلسا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور که دنده روجابجامیکردم جواب دادم:هان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فرداشب با بچها دور دور هستی دیگه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایول اره,کیاهستن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مثل همیشه,من,آوینار,ساقی وتویه چشم سفید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عه کاری نکن یه راست بفرستمت اون دنیاها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستاشو ب نشونه تسلیم بالابرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی خب تسلیم,ازطرف سامیار که مشکل نداری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندزدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سامیار کیلوچنده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنگ باچشمای گشاد نگام میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وا ناسلامتی شوهرته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مثل اینکه تو جدی جدی باورت شده سامیار شوهرمنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب..خب اره مگه نیست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خونسردجواب دادم:نه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ بنفش کشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یعنی چی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب مافقط اسم هامون توشناسنامه هم خط خطی شده همین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-احمق جون این یعنی قانونن اون شوهرته وتوام زنش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه اینطور نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادست شقیقه هاشو فشار داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من که پاک قاطی کردم درست حرف بزن تابفهمم چی میگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نفس عمیق کشیدمو گفتم:راستش ازدواج منو سامیار یه ازدواج صوریه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنگ ازحیرت وارفته بودومثل اینکه مسخ شده باشه نگام میکرد خندم گرفت پرسیدم:چیه ترنگ شبیه منگولا شدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهانش به سختی تکون خورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-توچی میگی؟ازدواج صوری؟من ک سردرنمیارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:حقیقتش منوسامیار یه قولوقرارهایی باهم گذاشتیم توکه منوخوب میشناسی ازمردها بیزارم ونمیتونم تحملشون کنم وفقط دنبال آزادی و یه زندگی مستقلم هدفم هم ازازدواج باسامیار فقط همین بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببینم تو چی داری میگی؟چیکار کردی دلسا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی,چراانقد تعجب کردی؟ببین ترنگ حرفایی که میزنم باید بین خودمون بمونه فهمیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی عاقل اندرسفیهانه انداخت وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-توبمن اعتمادنداری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بروش لبخندپاشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تومورداطمینان ترین شخص زندگی منی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنگ هم لبخندی تحویلم داد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی خب حالا لوس نشو,تعریف کن ببینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلویی صاف کردمو گفتم:من وسامیار هردو یه هدف داریم من یه زندگی مستقل بدون شوهرمیخوام سامیارهم همینطور منتهی بدون زن,این اواخرخاله ام مدام روی ازدواج سامیارپافشاری می کرد که حتما باید ازدواج کنه اونم یه دخترازفامیل وچه بهتر که اون دختر من باشم ومیادو غضیه روبابابادرمیون میزاره تابیان برای خواستگاری,حسابی شوکه شده بودم دلم می خواست برم بامشت بکوبم وسط صورت سامیار که غلط کرده میخواد بیاد خواستگاریم,خلاصه باباراضی ب نظرمی رسید واصرار پشت اصرار به ناچار قبول کردم بیان برای خواستگاری وپیش خودم گفتم:چه عیبی داره هم فاله هم تماشا بزاربیان من ک قصدازدواج ندارم آخرشم جواب منفی میدم که بره پی کارش,سرت رودردنیارم قبول کردم واومدن خواستگاری ازاول مجلس باسگرمه های درهم نشستم وحرفی نزدم واصلاهم سامیارو تحویل نگرفتم تااینکه وسطای مجلس صدای خاله بود که می گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهتره این دوتاجوون برن وسنگ هاشون روباهم وا بکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باباهم ب تبعیت ازخاله فورا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلساجان پاشوبابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندزورکی زدم ازجام بلندشدم رفتم سمت در که صدای چیستاجون مانعم شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلسا؟کجامیری عزیزم؟اتاقت ازون سمته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه نگاش کردم وگفتم:ترجیح میدم توهوای آزاد صحبت کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیستاجون خواست مخالفت کنه که سامیار ب دادم رسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیستاخانم بزارید هرجا که دلساراحت تره حرف بزنیم لطفا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدسمتم ودستموگرفت ومنوباخودش کشوند بیرون دستم روازپنجه هاش بیرون کشیدم وعصبی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-توکی هستی که ب خودت اجازه دادی بیای خواستگاری من؟هان؟اصلا بیجاکردی,فکرمنوازسرت بیرون کن من هیچوقت زن تونمیشم کورخوندی,حالاهم بروب بقیه بگو که نمیخوای بامن ازدواج کنی ودست خاله وبابات وبگیروبروبیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز حرفم تموم نشده بودکه پنجه های سامیار دورچونه ام قلاب شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معلوم بود باحرفام حسابی عصبیش کردم دلم خنک شده بود,چونه ام روفشار داد زل زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توچشمام وگفت:یواش ترپیاده شوباهم بریم خانوم کوچولو داری زیاده روی می کنی,اولا مگه من چمه؟اصلا چیم ازتوکمتره؟دوما دخترهای امثال توآرزوشونه که بامن ازدواج کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پریدم وسط حرفش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منوبابقیه مقایسه نکنومثال نزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حس کردم فکم جابجاشد سامیار بی رحمانه چونه ام روفشارمی داد ازدردش نالیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آااااخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش و کمی شل کرد صورتش تقریبانزدیک صورتم بودوهرم نفس های داغش روحس میکردم چشماش قرمزشده بودو صداش خشن:هیییس ساکت شوفقط گوش بده فهمیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه جرات نکردم حرفی بزنم مثل بچه هایی شده بودم که ازباباشون اطاعت میکردن آب دهنم روقورت دادم ب نشونه مثبت سرتکون دادم دوباره گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اگه من امشب والان اینجام ب خواسته مامانه وگرنه محال بود بیام خواستگاری دخترلوسی مثل توبزارواضح تربهت بگم منم مثل خودت ازازدواج بیزارم زن هاودخترهای زیادی هم دوروبرم هستن که فقط منتظر یه اشاره ازمنن امامهمترین دلیلی که الان اینجام اینه که منوتوهردو یه هدف مشترک داریم دخترخالمی خوب میشناسمت وازت میخوام بامن ازدواج کنی,یه ازدواج صوری به مدت یک سال وصوری بودن این ازدواج باید ازبقیه پنهون بمونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حس کردم یه سطل آب یخ ریختن روم باحیرت نگاش میکردم ولی سامیار خیلی راحت وبیخیال حرف میزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-درقبالش هم حاضرم هرچیزی که بخوای بهت بدم ومهرت کنم من الانشم یه زندگی مستقل دارم ولی ازاصرارهای زیاد مامان واسه ازدواج کلافه شدم ومطمئنم اگه باهم ازدواج کنیم بعد ازجداشدنمون انقدرپاپیچم نمیشه ومیتونم باخیال راحت زندگی کنم یه تصمیم هایی هم دارم شاید برم خارج ازکشور معلوم نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبام ب سختی تکون خور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببینم معلومه توچی داری میگی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی خونسردجوابم روداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره ببین دلسا اگه بامن ازدواج کنی ب اون چیزی که میخوای میرسی درضمن این فقط یه ازدواج فورمالیته س,تواین یک سال برنامه های کاریموجوری تنظیم میکنم که وقتی توخونه ای من نباشم ناراحت باشی,همه چیزم دراختیارت میذارم وخرجت روهم میدم منتهی فقط باید جلوی دوخانواده نقش بازی کنیم هرشرطب هم داشته باشی قبول می کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم نگاش کردم ودوباره گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه تضمینی واسه حرفات داری؟ازکجامعلوم نزنی زیرهمه چیز؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی گوشه لبش کشیدودستی لای موهاش کشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بچه شدی دلسا؟تومنو نمیشناسی؟حرفایه من خودش یه سنده بهت حق طلاق ویه تعهدمحضری میدم الان ازت جواب نمیخوام یه هفته هم وقت داری فکرکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و با اشاره ب تاب ودامن کوتاه خوش دوخت مجلسی که تنم بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سرمامیخوری بهتره بریم تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش روهم درازکردسمتم ومن بی اراده دستش رو گرفتم ودنبالش کشیده شدم,بعداون شب هم کلی ب حرفاش فکرکردم وحالاهم که میبینی باامروز4روز میشه که زندگی مشترک وفورمالیتمون روشروع کردیم,تواین 4روزهم هرروزصبح قبل اینکه من بیداربشم میره سر کار و عصر برمیگرده خونه تامن راحت باشم ولی نمیدونه چه باشه چه نباشه من راحتم اصلاهم برام مهم نیستش شب هاروهم همونجاتواتاق کارش می خوابه اینم ازاین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنگ ب نشونه تاسف سرش روچندبارتکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخه دختره بی عقل این چه کاری بود که تو کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی من فقط خواستم به چیزی که میخوام برسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فکرنمی کردم انقدسرخودباشی دلساحالاچی میشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیچی عزیزم چی میخوادبشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی نگرانتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بایه دستم لپشوکشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نگرانی نداره که جیگر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توهمون لحظه صدای آلارم گوشی ترنگ بلند شد گوشی وازکیفش دراوردنگاهی ب صفحه انداخت وسرخ شد چشمکی بهش زدمو بالودگی گفتم:ای ناقلاکیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشواوردپایینواروم گفت:ایلیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غش غش خندیدم وبریده بریده گفتم:جواب بده خووووو بیچاره داداشم تلف شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت چشمی برام نازک کردوگوشی وگذاشت زیرگوشش وبانازه عشوه جواب داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جوووونم عشقم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره غش غش خندیدم که صدای جیغش بلندشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اه نکبت ساکت شوووووووووووو-

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زبونموبراش بیرون اوردموگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

طول نکشیدکه قطع کرد نوک بینیموباانگشت خاروندم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببینم ترنگ توکی میخوای ب این داداش بیچاره من بله بگی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالبولوچه آویزون جواب داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقت گل نی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالحن کشداری گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آاااااااااخ بمییییییییییرم برا دله عاشق یدونه داداشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الهی آمین هرچه زودتر انشاا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمودرازکردم وموهای بلند طلائیشو که اززیرشالش بیرون ریخته بود کشیدم وگفتم:هواستوجمع کن چون ب زودی قراره خواهوشوورت بشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای جیغ جیغوووش دادزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ول کن موهاموخراب کردی بیشعووووووووور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدموموهاشوول کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وحشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خواهرشوورکه میگن یعنی همین دیه عییییزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نخواستم باباداداشتو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-غلط کردی مگه دست خودته؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلههههههه کشداری گفت که زدم پس کلش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای بابا غلط کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هروهرخندیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب منم ازاول همینوگفتم غلط میکنی پس دیگه زبون درازی نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روش روازم برگردوند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قهرکردی عرووووس خوشگلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه خواهر شووره زشتم حالاماشینونگه دار که دیگه نمیتونم ریختتوتحمل کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشینوجلودرخونشون نگه داشتم سریع بانیش گشاد پرید پایین شیشه روپایین کشیدم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی باشه طلبت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدافظی کردورفت توخودمم برگشتم خونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خونمون یه ساختمون شیک 20طبقه توشمرون بود..رسیدم وماشینوپارک کردم وواردلابی شدم.نگهبان باخوشرویی جلواومدوسلام کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام خانم دکتر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازتوصیفش ته دلم قنداب کردنوکلی خرکیف شدم.اخه سامیارروانشناس بود.دکترای روانشناسی بالینی داشت,منم باروی بازجوابشودادم وپیش ب سوی اسانسور دراسانسورکه بازشد سوارشدم ودکمه 18روفشاردادم کمی بعداسانسورازحرکت ایستاد وپیاده شدم رفتم سمت واحدمون و با کلید در و بازکردم یه خونه 170متری خوشگل ازدرکه واردمیشدی جلوت یه راهروکوچیک وبعدنشیمن بود وتلوزیون ال ای دی 50اینچم یه گوشه اش بود ست گل بهی منم جلوش چیده شده بود اشپزخونه شیکمم همونجاکنارنشیمن بود ووسایل داخلش سفیدیاسی بود بایه راهروازنشیمن جداو پذیرایی بزرگ وخوجملم بودکه ب سلیقه خودم چیده شده بود وتمومی وسایله پذیراییمم ازمبلاوفرشاوپردهاو...به رنگ بنفش بودن وسه اتاق دوتابغل هم ویکی روبروی دوتادیگه قرارداشت یکی ازاین اتاق هااتاق خواب بود که این روزها به تنهایی شده حریم خصوصی من واتاق بغلی هم حریم خصوصی سامیارواتاق روبرویی هم مخصوص مهمون بود.خلاصه اینکه تصمیم داشتم خودم برای شام غدابپزم حسابی ه*و*س خوروشت بامیه کرده بودم آشپزیم خوب بود واینومدیون چیستاجون هستم(چیستاهمسردوم پدرمه وقتی ایلیا7سالش ومن5سالم بود تویه تصادف مامان مهربونم فوت شد,چیستازن فوق العاده ایه همیشه مثل یه مادردلسوز برای من وایلیابوده وهست)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بامیه هاوگوشت روازفریزر خارج کردم وداخل قابلمه ریختم وکمی هم آب وادویه اضافه کردم وگذاشتم رویه گاز برنجم روهم آبکش کردم وگذاشتم تادم بیاد ویه فنجون قهوه ☕️برای خودم ریختم واومدم نشتم جلویه تی وی همینطور داشتم کانالارو زیرورو می کردم که صدای تلفن بلندشد,رفتم سمتش وگوشیوبرداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الوسلام دلساجان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای خاله بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام خاله جووووون خوبی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مرسی عزیزم تووسامیارخوب باشید من هم خوبم چه خبرعروس گلم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلامتی شماچه خبرها؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم که بیخبرم گفتم یه زنگ بزنم حالتون روبپرسم خودت خوبی؟سامیارچطوره؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شکرخوبم,سامیارم خوبه هنوزبرنگشته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همیشه خوب وخوش باشید راستی عزیزم شنبه شب برای شام منتظرتون هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مرسی خاله ماکه دیشب اونجابودیم بازم مزاحم بشیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوایعنی چه دختر؟شمابچه های من هستید قدمتون روی چشمم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تک سرفه ای کردم وگفتم:خب شماکی تشریف میارید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وقت زیاده گلم ماهم میایم پس شنبه منتظرتون هستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چشم خاله ب سامیاربگم حتمامیایم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واقعاخوشحالم میکنیددرضمن دخترم من دیگه الان مادرشوهرتم توهنوزم بمن میگی خاله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راستش کمی سختم بود مامان صداش بزنم برای همین گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شماهمیشه خاله خوب ومهربون من بودیدوهستید برای همین هم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عادت دارم خاله صداتون بزنم البته اگه ناراحت میشین میتونم مامان هم صداتون بزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الهی قربون توگلم برم من نه عزیزم هرطورکه راحتی صدام بزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی زبون ریختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدانکنه خاله جووون خودم قربونتون میرموبس خب اگه امردیگه ای هست درخدمتم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه خانومی برو به کارات برس به سامیارم سلام برسون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شماهم ب شوهرخاله سلام من روبرسونیدخدافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حتماخدافظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی رو روی دستگاه گذاشتم وسری هم ب غذام زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای بازوبسته شدن درروشنیدم ازاشپزخونه سرک کشیدم..اووولالا سامیاربود چه تیپی هم زده بود کتوشلوارمشکی ک فیت تنش بود بایه پیراهن طوسی وکراوات همرنگ پیراهنش هم دورگردنش بسته بود البته همیشه اسپرت میپوشیدجزمواقعی که میرفت سرکار,کتش رودراوردوسلام کرد جوابش رودادم بایه حالت بامزه وتعجب اومدتواشپزخونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرسید:بوی غذامیاد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ام گرفت نتونستم حرفی بزنم درقابلمه روبرداشت وبوکشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم وایسادم جلوش که دوباره گفت:مگه توغذام بلدی بپزی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت چشمی براش نازک کردموجواب دادم:پ ن پ بلد نیستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببینم نکنه نقشه ای توکارباشه؟نکنه تصمیم گرفتی بلایی سرم بیاری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تعجب کردم این پسرمغرورو لودگی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدم ب بازوشوگفتم:دقیقاهمین تصمیم رودارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی بروم پاشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس خدارحم کنه وازاشپزخونه خارج شد زیرگازو خاموش کردم وبلندگفتم:تادوش بگیری میزومیچینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میشه گفت شب خوبی روکنارهم سپری کردیم بعداز4روززندگی مشترک اولین باری بود که باهم شام خوردیم,گفتیمو خندیدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیکی های ظهربود,چشام روبازکردم وباپشت دست مالیدمشون وبزورازجام بلند شدم وکورمال کورمال ازاتاق بیرون رفتم,سامیارروی مبل نشسته بود وتی وی تماشامی کرد یهوچشام گردشدوگفتم:توخونه ای؟چرانرفتی مطب؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشوبالااورد,نگاهش ازبالاتنه ام به روی پاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای خوش تراش برهنه ام ثابت موند,تازه ب سرووضع خودم نگاکردم,یه لباس خوابه حریره آستین حلقه ای خیلی کوتاه آبی کاربنی پوشیده بودم,سامیارهم هیییییییییییییییز زل زده بود بمن وبروبر نگام میکرد,اول کمی معذب شدم بعدش یادم افتاد که ما بهم محرمیم,راستش اینجورچیزام زیاد برام مهم نبود گفتم:چیه آدم ندیدی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ب خودش اومدوتکونی خورد ب تته پته افتاده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-م..ن...من... خب امروز جمعه س,نکنه انتظار داری برم مطب؟این چه لباسیه که پوشیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وروش روازم برگردوند,پسره هییییییز تاچندلحظه پیش داشت بانگاش قورتم میداد حالا به لباس من ایراد میگیره جواب دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مگه نمیبینی لباس خوابه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله میبینم ولباس خوابم مخصوصه شبه نه الان که روزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت چشمی براش نازک کردم و به اتاقم برگشتم ودروباغضب بستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پسره پررو فکر کرده کیه که ازلباس من ایراد میگیره یکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیست بهش بگه اگه نمی تونی ببینی خب اون چشماتوببند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبروآیینه میزتوالتم نشستم وخودم رودید زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه جفت درشت مشکی بامژه های پرپشت مشکی,پوستی سفید ابروهای پهن وموهای ل*خ*ت خرمایی رنگ ولبهای گوشتی وبینی عروسکی وسربالا,موهای بلندم روباگیره بالای سرم جمع کردم یه رژصورتی هم ب لبام مالیدم,زیاد اهل ارایش نبودم چون صورتم ساده ترزیباتر ب نظرمیرسید,یه ساپورت مشکی ویه سارافون لی بندی کوتاه هم پوشیدم.اندامم هم حسابی خوشگل بود,چشمکی توآیینه بخودم زدم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرف نداری دلسا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازتعریف خودم خندم گرفت ازاتاق بیرون رفتم سامیار هنوزهم مشغول تماشای تی وی بود نگاه کوتاهی بمن انداخت و روش روبرگردوند زیرلب باخودم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگارازدماغ فیل افتاده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وپیش به سوی اشپزخونه چایی دم کردم وفنجونی هم برای خودم ریختم ساعت1ظهربود ته دلم احساس ضعف میکردم فریزرروبازکردم ونگاهی ب محتویات داخل کشوانداختم وتصمیم گرفتم تاقورمه سبزی باربزارم ساعتی طول میکشیدولی بدجوره*و*س کرده بودم خلاصه موادلازم روداخل قابلمه وروی گاز گذاشتم اشپزخونه یه پنجره بزرگ داشت که رو به خیابون باز میشد پرده روکنارزدم پنجره باز بود همینطوری بیخیال داشتم بیرونودیدمیزدم که یهو احساس کردم دارم ب عقب کشیده میشم وپنجره باصدای وحشتناکی بسته شد سامیارباچشای ب خون نشته جلوم وایستاده وداشت نگام میکرد حسابی جاخورده بودم پرسیدم:چته تو؟چراعین دیوونها شدی؟ای چه کاریه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدا وحشتناکی فریادکشید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کی بهت گفت بااین سرووضعت بری سراغ پنجره و بیرونودیدبزنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تودلم باخودم گفتم:-اوه اوه آقا رگ غیرتش گل کرده پس منم طوری که بیشترلجش رودربیارم جواب دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:مگه چشه؟دوستدارم بیرون رونگا کنم حالام بروکنار(بین خودمون بمونهاااااامنم کرم داشتم موذی بودم واس خودم)خواستم دوباره برم سمت پنجره که مچ دستم رومحکم گرفت ازدرد اشک توچشمهام جمع شد ونالیدم,سامیار بابی رحمی دستموفشار دادوفریادکشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:دلسا بااعصاب من بازی نکن اول اون موهاوبالاتنه برهنت روبپوشون بعدبروازپنجره به بیرون نگاه کن فهمیدی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نتونستم جوابش رو بدم وفقط اشک ریختم دستم رورهاکردو سمت در خروجی رفت وخونه روترک کرد,به خودم لعنت فرستادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لعنت ب تو دلسا خاک توسرت کنم احمق اخه چراجلواین چلغوز انقدرضعیفی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ونتونستم جلوی اشکهام روبگیرم ازش بدم میومد دوست داشتم خفش کنم به اتاقم رفتم وروی تخت درازکشیدم انقدرگریه کردم که اصلا نفهمیدم کی خوابم برد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای آلارم گوشی چشام رو باز کردم نگاهی به صفحه گوشی انداختم,ترنگ بود اصلاحالوحوصله نداشتم جوابش روندادم..ولی انگارترنگ دست بردارنبودبالاخره جواب دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:بنال

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زهرمار سلامت کوپس؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی روتودستم جابجاکردم وگفتم:حوصله ندارم بگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیه؟؟کشتی هات غرق شدن؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه گفتم:میگی یاقطع کنم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی خب بابا اعصاب نداری ها زنگ زدم بگم آماده شوداریم میایم دنبالت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرسیدم:برای چی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ازدست تودلسا مگه امشب قرارنبود بریم دور دور؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی فکرکردم وگفتم:آهان آره ولی من نمیام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یعنی چی که نمیام خودتو لوس نکن بلند شو حاضر شود بینم ما راه افتادیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حوصله ندارم ترنگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم حاضرشو تانیم ساعت دیگه اونجاییم وتموم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زارت گوشی رو قطع کرد بااینکه حال درستوحسابی نداشتم اماازخونه موندن بهتر بود,ازجام بلند شدم درکمدم یه ماتنوکوتاه مشکی کوتاه که خیلی هم بهم میومد همراه شلوارلی یخی چسبون انتخاب کردم وپوشیدم موهام هم خوش حالت بودن همونطور روی شونهام رهاشون کردمو شال رنگ روشنم روروی سرم انداختم وکمی هم به مژه هام ریمل ویه رژبنفش خووووشگل ب لبام مالیدم خیلی ب چهره ام میومد ازقیافه ام حسابی راضی شده بودم کفش های پاشنه 10سانتی ام رواززیرتخت دراوردم وپام کردم وکیف همرنگ لباسم روهم برداشتم وازاتاق خارج شدم,داخل هال کسی نبودسامیار ازظهر که ازخونه رفته بود برنگشته بود..ترنگ دوباره تماس گرفت وگفت که جلوی ساختمون منتظرمن,ازخونه خارج شدم سواراسانسورشدم ودکمه لابی روفشاردادم طولی نکشید ک ازحرکت ایستاد همزمان بابازشدن دراسانسور سامیاررودیدم که منتظراسانسوره,ازقیافش معلوم بود بادیدنم جاخورده خیلی ریلکس ازاسانسورخارج وراهموکشیدم که برم سریع پرسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجامیری دلسا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم بهش توجه نکنم که دنبالم اومدودوباره مچ دستموگرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آااای ولم کن دردم میگیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگشتهاش دوردستم شل شد ودستم روبالااورد عجیییییب بود خودم هم دقت نکرده بودم جای انگشتاش دورمچم کبودشده بودیهوگفت:وای من چیکارکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندزدم وچیزی نگفتم ادامه داد:واقعامتاسفم دلسانمیخواستم اینطوری بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستموازدستاش بیرون کشیدموگفتم:تاسف توفایده نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره راهم روکشیدم تابرم که اومد جلوم وپرسید:جوابم روندادی کجامیری؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فکرنمی کنم بتومربوط بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه گفت:خواهش میکنم عصبیم نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:مثلاعصبی بشی میخوای چیکار کنی؟نکنه مثل ظهردوباره میخوای اونطوروحشیانه رفتارکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی گفت:برای باراخرمیپرسم دلسا,کجامیری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی نگاش کردم وجواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادوستام میرم بیرون,برای شام هم نمیام,حالااگه اجازه بدی میخوام برم منتظرم هستن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم دستم روگرفت وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیادنبالم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ومنوسمت اسانسورکشوند بااعتراض گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عه داری چیکار میکنی منتظرمن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالااگه دودقیقه دیگه هم منتظربمونن چیزی نمیشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلاازرفتارش سردرنمیاوردم سواراسانسورشدیم سنگینی نگاهش روروی خودم حس میکردم امایکبارم نگاش نکردم وخودم روبیخیال نشون دادم کمی بعد اسانسوراز حرکت ایستادسریع پریدم بیرون سامیاردرخونه روبازکردوگفت:بروداخل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وخودش هم پشت سرم واردشد پرسیدم:میشه بگی اینکارات یعنی چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب داد:اگه چندلحظه اجازه بدی میفهمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سمت اتاقم رفت وهنگامی ک وارد میشد یه بااجازه گفت و رفت تو وچندمین کوتاه همراه یه گیره سر بیرون اومد شالم روازروی سرم برداشت موهام رو پشت سرم جمع کرد وباگیره بست نفس های گرمش روروی گردنم حس میکردم تموم بدنم داغ شده بود وضربان قلبم تندمیزد دوباره شالم روروی سرم گذاشت ولبخندی بروم پاشید ویه دستمال جلوم گرفت وگفت:رژت روهم پاک کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم چیزی بگم که گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اعتراض واردنیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبه شیرینی خندید راستش نمیدونم چرا ولی دستمال رو گرفتم ورژم روپاک کردم شایدازاین رفتارش خوشم اومده بود ولی هنوزم گیج ومنگ بودم ودلیل این رفتارش رو نمی دونستم توافکارم غرق بودم که گفت:حالاخیلی خوشگل ترشدی زیبایی تو بدون آرایش هم بی نقصه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی اختیارلبخندزدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیگه میتونی بری فقط مواظب خودت باش زودهم برگرد,فقط تونستم بگم: باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وازساختمون خارج شدم وفقط خدامیدونه تموم فکروذهنم درگیر رفتارهای عجیب و غریب وشیرینه سامیار بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوی ساختمون ماشین ترنگ رودیدم دوروبازکردمو روبه3تامونگلاسلام کررردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سسسسسسلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنگ دنده روجابجاکردوگفت:علیک سلام,بالاخره خانوم تشریف آوردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آوینار که روی صندلی عقب همراه ساقی نشسته بود خندیدوگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتماآقادامادمیل جداشدن ازعروس خوشگلشونداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساقی هم باصداخندیدوحرف آوینارروتائیدکرد خودمم خندم گرفت وگفتم:مزخرف نگید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه بعدازکلی دوردوروپاساژگردی تصمیم گرفتیم بریم این شیکم های گرسنه روسیرکنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آوینارگفت:حالاکجابریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساقی گفت:معلومه پاتوق همیشگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهوهر4تامون باهم گفتیم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایوووول همینه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درطول راه ب رستوران کلی سرب سر هم گذاشتیموگفتیم وخندیدیم وقتی هم که رسیدیم یکی ازخدمه های رستوران ب استقبالمون اومد مارو به جای همیشگیمون راهنمایی کرد میشدگفت ما4نفرازمشتری های همیشگی وقدیمی اون رستوران بودیم وتقریباهرجمعه روبابچها برای خوردن شام وپرکردن اوغات فراغتمون به اون رستوران میرفتیم رستوران شیکی بودوازلحاظ کیفیت غذایی هم عاااااالی بودخلاصه روی میزنشستیم وهرکدوم یه غذایی سفارش دادیم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:جوجه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنگ هم:جوجه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساقی:میگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وآوینارهم:چلوبرگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساقی روبروی منوترنگ نشسته بود موهای بلوندش روکمی ازجلوصورتش کنارزدوگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلسا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور که به سالادم چنگال میزدم وبه دهانم میبردم جواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:هوووم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-توچراصورتت انقدبی روحه؟حداقل یه رژ ب اون لبات می مالیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه یادجمله آخرسامیارافتادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(زیبایی توبدون آرایش هم بی نقصه)لبخندی روی لبهام جون گرفت وبااعتماد بنفس بیشتری دوباره جواب دادم:من بدون آرایش هم زیبایی خاص خودم رو دارم وفکرمیکنم ساده ترقشنگ تربنظرمیام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کوتاه خندیدوگفت:برمنکرش لعنت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چنگالم روسمت چشای درشت گاویش گرفتم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منظور؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستاشوبالابرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بی منظور,تسلیمم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هروهرخندید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ولی اخه قبلاحتما یه رژ روحتما میزدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این وسط صدای آویناربود که درست ب هدف زده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخه الان وضعیت فرق میکنه،خانوم متأهل هستن حتمااقاسامیار این اجازه رونداده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کروکرزدن زیر خنده ترنگ گونموب*و*سیدو گفت:چیکارش دارین انقدامشب سرب سرش میزارین دلسای من همجوره خوشگله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آوینارجرعه ای ازنوشابه اش رونوشید وگفت:ای عروسه پاچه خار,دلسا این ترنگ مارمولک قصدش اینه فقط خرت کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساقی هم بادهان پرازغذا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچی باشه توخواهرشوورآیندشی,بدبخت مجبوره ازت تعریف کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم وگفتم:اولن خردوتاتونین,دومن اذیتش نکنین داداشم ناراحت میشهاااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنگ خودشولوس کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای قربون توبرمممم من دل و جیگر خووودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره آوینارگفت:ساقی مث اینکه قراره امشب این عروسوخواهرشوهر فقط بهم دل بدنوقلوه بگیرن تو غذا تو بخور محلشون نده تازه خوش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوشونشونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:کورشودهر آن کس که نتوانددید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره باهم زدیم زیر خنده که آوینارکوفتی غداش پریدتوگلوش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساقی دوضربه بادست ب پشتش زدولیوان ابودستش داد وقتی کمی حالش بهتر شد ترنگ گفت:حقته خفه میشدی وماروراحت میکردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آوینارکمی خودش وجابجاکردو صاف نشست وباپرستیژ مخصوص ب خودش گفت:هیییس خفه شید,میخوام یکم کلاس بزارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهوچشام گردشد:بازچشمت کی روگرفته؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشماش و ریزکردوجواب داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه یه نگا ب پشت سرت بندازی اون شاهزاده رویاهای منومیبینی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منوترنگ هردو برگشتیموپشت سرمونونگا کردیم دوتا پسرازین تی تیش مامانیا هردوشبیه هم باموهای بور سیخ سیخی چشمای عسلی هردوهم لباس اسپرت البته بارنگ جداگونه پوشیده بودن وبروبر داشتن مارونگا میکردن ساقی هم دستاش روب هم مالیدو گفت:ای جونم فکرمیکنم دوقلوباشن,اون یکیشم شاهزاده رویاهای منه بزن قدش که ازبی شوهری خلاص شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منوترنگ باهم زدیم زیر خنده وبریده بریده گفتم:ای پسرندیده هاچه خبرتونه انقد سبک بازی درمیارین؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساقی تکه ای ازمیگواش رودردهانش گذشت وجواب داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عزیزم توکه شوهر داردخیالت تخت تخته ترنگ هم که ب زودی میپره,اون منوآوینار بیچاره ایم که بایدتوخمره های ترشی ننه بزرگامون لالاکنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آوینارم ب تبعیت از ساقی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آی گل گفتی این دوتا هیچی حالیشون نیس بیامادلبریمونو بکنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترنگ موهای طلائیشو زیرشالش مرتب کردوگفت:موفق باشید,دلسابیامنوتواین شیکم های گرسنمون روسیرکنیم این دوتاعقده ای ان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفشوتائیدکردم ومشغول خوردن باقی غذام شدم شب خوبی بود,بعدازپرداخت صورت حساب وکمی گشت توخیابونا اول آوینار بعدساقی رو به خونهاشون رسوندیم,وقتی منوترنگ تنهاشدیم برگشت ونگام کردگفتم:چیه؟چرااونطوری نگام میکنی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب داد:خیلی نگرانتم دلسا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرسیدم:واسه چی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفت:اگه یبارسامیارزیرقولش بزنه وحرفش وبریدم وگفتم:نمیزنه نترس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهش خواهرانه ودلسوز بود گفت:مراقب خودت باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب دادم:حتما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبعدازکمی تأمل ماجرای ظهراون روز ورفتارای عجیبو غریب سامیارموقعه رفتن به رستوران روبرای ترنگ تعریف کردم,وترنگ درحین ناباوری گفت:غلط نکنم سامیارداره بتوعلاقه مندمیشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشاموگردکردم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرندنگو..امکان نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چراداره,واسه چی باید رو تو انقدر تعصب داشته باشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خودمم نمیدونم ترنگ,پاک گیج شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من که مطمعنم اون ته دلش یه احساس هایی بهت داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه ازحرف ترنگ تودلم کیلوکیلوقندآب شدولی بازصدای این وجدان مزاحم بود که بهم نهیب میزد:((توچت شده دلسا؟چراازین حس ک اون بهت علاقه داشته باشه تودلت قنداب میشه؟چراقلبت میلرزه؟هاان؟نههههه تونمیتونی عاشق بشی,یادت رفته؟؟توهمونی هستی که این ازدواج مسخره روفقط بخاطر یه زندگی راحت ومستقل قبول کردی,پس انقدرساده نباش احمق,نه نه نه تونمیتونی عاشقش بشی))تموم طول راه به خونه من وترنگ ساکت بودیم ومن به خودم وسامیاروحس های عجیبی که ب تازگی تودلم نوپاشده بود فکرمیکردم تااینکه اتوموبیل ترنگ جلوی ساختمون ازحرکت ایستاد,لپشوب*و*سیدم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالانمیای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه عزیزم بروشبت بخیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی ب روی خواهرجونیم پاشیدم وگفتم:شب توام بخیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازماشین پیاده شدم ومنتظرموندم تاترنگ بره یه بوق برام زد لاستیک هاب حرکت دراومدندورفت,هوای ازادبیرون رویک جابلعیدم وواردلابی ساختمون شدم,نگهبان بادیدنم باخوشرویی سلام کردوجوابش رودادم واینبار18طبقه روازپله هابالارفتم,دیگه نفس برام نمونده بود(باوجودراحتی اسانسور بخودم سختی دادم همچین موجودیم من)کلید رو چند بار در قفل چرخوندم تادربازشد واردخونه شدم,سامیارازاتاقش بیرون اومدوگفت:بالاخره اومدی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:سلام اره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باکلافگی دستش رو لابلای موهای خوشحالتش فروکردوگفت:چراانقدردیر؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باتعجب به ساعت نگاکردم وجواب دادم: ولی ساعت هنوز11شبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون هیچ حرف دیگه ای به اتاقش رفت.ودررومحکم کوبیدبهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

🙄وااااااا این چراهمچین.کرد؟خوددرگیری داره این بشر والا,منم ب اتاقم رفتم ولباسام روبایه دست لباس خاب بلندبنفش عوض کردموپریدم توتختم وپتوروتاصورتم کشیدم روم د بروووو که لالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردای اون روز وقتی ازخواب بیدارشدم سامیارخونه نبود دستوصورتم روشستم ویه لقمه پروپیمون نون وپنیر برای خودم گرفتم وخوردم دلم حسابی برای چیستاجون وباباتنگ شده بودگوشی ام روبرداشتم وباخونه تماس گرفتم بعدازچندبوق صدای ایلیا توگوشی پیچید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایلیییییییییییی دلسام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به به سلام خانومه دلوجیگر سایت سنگین شده عروس خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اولن دلوجیگرعمته.ازبس توگفتی اون ترنگ چلغوزم یادت گرفته دومن من همش ب فکرشمام سومن خوبی حالا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ازاحوال پرسی های شما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی روتودستم جابجاکردم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمک نریز بی مزه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید وگفت:باشه بابا,توچطوری؟شوهرت خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-منم خوبم,سامی هم خوبی خونه نیس رفته مطب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشیطنت همیشگیش گفت:پس بگووو آقاسامیارتشریف ندارن که تووقت کردی یه زنگ بمابزنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باگلایه گفتم:خیلی بدجنسی ایلیییی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت:شوخی میکنم عزیزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه می دونم,باباوچیستاجونم چطورن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باباکه شرکته,چیستاجونم.خوبه تواتاقه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آهان میشه صداش کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دلم براش یذره شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادلخوری کذایی پرسید:دلت برامن یذره نشده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم وجواب دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازون سوالابوداااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گلویی صاف کردوجدی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دلسا یک ساعت دیگه میام پیشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شکلاتی ازظرف شیشه ای روی عسلی برداشتم وگذاشتم تودهنم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بفرما داشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یکم باهات کار دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیرباشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیره خواهری من خیره گوشی دستت باشه,چیستاجون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باوشه منتظرم فعلا اودافیظ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فعلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیادطول نکشید که صدای قشنگ چیستاجون توگوشی پیچید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-الو,دلساعزیزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باذوق گفتم:الهی قربون صدای قشنگت برممممم چیستاجوون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای وای دخترخدانکنه مامان جان,خوبی عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم وبراش لوس کردم:خوب واسه یه لحظشه صداتوکه شنیدم عاولیییی شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای زبون باز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم وپرسیدم:شماچطورین,بابام خوبه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جواب داد:شکرخدا خوبم,باباتم خوبه اتفاقا دیشب داشت ازتو حرف میزدومیگفت:این دلساروازوقتی که شوهردادیم نامهربون شده منم بهش گفتم:دخترنازمن همیشه مهربونوخوش قلبه,این تویی که نامهربونی میکنی ویه زنگ ب دخترتازه عروست نمیزنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازصمیم قلبم گفتم:توخیلی خوبی چیستاجون,خیلی دوستت دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبی قراری کردم:دلم براتون تنگ شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی دیگه حرف زدیم وبه چیستاجون قول دادم برم پیششون وخدافظی کردیم.ساعتی بعد ایلیاهم اومد تعارفش کردم رومبل نشست دوتاقهوه ریختم☕️روی عسلی گذاشتم خودم هم کنارش نشستم وگفتم:عجب کردی بخدا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت:نه که شماهمش عجب میکنی برای همون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:حالاتوبروسرخونه وزندگیت میام روسرت خراب میشم ودیگه ام نمیرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باگفتن این حرفم حالت چهره ایلیاتغییرکرد انگارناراحت بود پرسیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیزی شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگام کردوجواب داد:ترنگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرسیدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ترنگ چی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره کلافه نگام کرد:میگه که شرایط ازدواج بامن رونداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باحیرت نیگاش میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یعنی چی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سیندرلا

    00

    چجوری دلسا تونست ارشین رو ببخشه اصلا توضیح ندادی راستین چجوری به ازدواج ترنگ و الیا راضی شد قشنگ معلوم بود میخواستی یه جوری سرهمش کنی ولی مگه میشه ادم سه ماهه حامله باشه نفهمه خیلی چرت بود

    ۴ ماه پیش
  • مزخرف، مسخره، بچگانه

    00

    خیلی لوس و بی مزه و احمقانه بود حیف وفتی ک تلف کررم وچشمامو گزاشتم حیف نخونین

    ۵ ماه پیش
  • بیتا

    ۱۴ ساله 00

    خیلی بیخود بود داستانش اصلا جالب نبود

    ۷ ماه پیش
  • کوثر

    ۲۰ ساله 00

    زیاد جالب نبود خیلی ضعیف بود

    ۹ ماه پیش
  • ❤️Nafas❤️

    00

    به نظر من رمان قشنگی بود☺️من دوسش داشتم😍❤️

    ۹ ماه پیش
  • نگار

    ۱۸ ساله 00

    اصلا جالب نبود نویسنده های عزیز یکم تنوع به خرج بدید این داستان هم مثل بقیه داستان های دیگه تکراری بود

    ۱ سال پیش
  • نگار

    ۱۸ ساله 10

    اصلا جالب نبود نویسنده های عزیز یکم تنوع به خرج بدید مثل بقیه ی داستانهاتکراری بود

    ۱ سال پیش
  • الین

    ۱۵ ساله 01

    باو رمان خیلی کوتاه بود من صب شروع ب خوندنش کردم الان ساعت هفته تموم شد میتونست خیلی بیشتر باشه سامیاد دوروزع عاشق دلسا شد😂😂 من ندیدع بودم کسی ایست قلبی کنه دوبارع زندع بشه

    ۱ سال پیش
  • هستی

    ۱۵ ساله 00

    این رمان واقعیت بود؟؟به خاطر تاریخ آخرش میگم...

    ۱ سال پیش
  • Pri

    ۱۷ ساله 00

    عالی بود

    ۲ سال پیش
  • ندا

    00

    عالی عالی بود خیلی ممنون از نویسنده عزیز ولی می تونست عالی تر باشه و بیشتر در مورد پدر و چیستا و خاله و... از مکالمشون بگه و دوباره حامله بشه ولی بازم عالی بود مرسی 🌸💐

    ۲ سال پیش
  • Dorsa

    00

    چرت ترین رمانی ک تو این چند سال خوندم

    ۲ سال پیش
  • ثمین

    ۱۴ ساله 01

    این رمان کپی گرفته شد از رمان هما پور اصفهانی بی قرارم کن اونم مثل این چرت بود

    ۲ سال پیش
  • ثمین

    ۱۴ ساله 10

    این داستانو اخر نخوندم چون از داستان هایی که دختر داستان همبشه مرکز توجه باشه از نظر ظاهری هم شبیه حوری بهشتی باشه خوشم نمیاد لااقل یه رمان بنویسد تعادل داشته باشه این یه فراموشی یه خیانت یه حاملگی

    ۲ سال پیش
  • نیلوفر

    ۱۸ ساله 00

    باید یک بیشتر روش کار می کرد آخه مگه میشه یه دختر توی ۴روز با یه محبت کوچیک عاشق پسری بشه که ازش متنفر بوده اسم شخصیت هاش هم برام جالب نبود ولی درکل بهتر از بیکاری بود

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.