رمان به رسم رقص کولی ها به قلم m0nire منیره.ق
از زبان اول شخص روایت میشه و محاوره ای . کسی که داستان رو از زبانش می خونیم ، یک دختر کولیه . کولی توی داستان های روایی ، نماد همه ی خواستنی های انسانیه . این دختر ، پر از زندگیه . پر از روح و لذت . مرد داستان پر از غرور و تکبر و ندیدنه . تقابل این دو نفر میون آدم های فرعی دیگه ای که توی داستان داریم ، اساس داستان رو تشکیل میده
تخمین مدت زمان مطالعه : ۸ ساعت و ۹ دقیقه
ژانر : #فانتزی #عاشقانه
خلاصه:
از زبان اول شخص روایت میشه و محاوره ای . کسی که داستان رو از زبانش می خونیم ، یک دختر کولیه .
کولی توی داستان های روایی ، نماد همه ی خواستنی های انسانیه . این دختر ، پر از زندگیه . پر از روح و لذت .
مرد داستان پر از غرور و تکبر و ندیدنه .
تقابل این دو نفر میون آدم های فرعی دیگه ای که توی داستان داریم ، اساس داستان رو تشکیل میده
مقدمه :
به رقص میکشمت پابه پای شورِ دفم
که های وهوی تورا بشنوم زهرطرفم
تو از سکون به جنون می رسی و می پیچد
صدای موجِ تو در گوشواره ی صدفم
دلم خوش است به روزی که باتو می رقصم
که کولیانِ سیه چشم دیده اند کفم
کجاست چله ی چشمت که پرت خواهم شد
به هیچ سوی خود ناتمامِ بی هدفم
تمامِ هستی من هرچه هست سهم توباد
که مستحق تری از وارثانِ ناخلفم
پیرمرد ، سرفه ی خشکیریزی کرد و آن را با مشتش که جلوی دهان گرفته بود ، مهار نمودکرد . سرش را بلند کرد و به مرد جوانی که کنار تختش ایستاده بود نگاه کرد .
قد بلند ، شانه های پهن ، ماهیچه های در هم پیچیده ی بازوان که نشان از قدرت بی حد و اندازه ی بدن می داد . اما آنچه این مرد را متمایز می کرد ، هیکل بی نقص و جثه ی درشتش نبود ، چشم های نافذش بود که با ترکیب با ابروهای پرپشت و زمختش ، روح هر جنبنده ای را می کاوید . چشم های مرد ، دو گوی شیشه ای بی روح بودند که عطششان را با تسخیر روح دیگران سیراب می کردند .
سرفه ی دیگری در گلوی پیرمرد شکست . نگاه مرد ، از پنجره و دوردست های پشت آن جدا شد و تا روی چشم های پیرمرد ، جریان یافت .
وقتی سرفه ها آرام یافتند ، پیرمرد ناله کرد : کارخانه ... سرفه ی ریز دیگری را با بلعیدن آب دهانش فرو داد : نگرانم . این مدت که نیستم ، به دست تو میسپارمش . مراقب اوضاع باش .
مرد بله ی خشک و محکمی زمزمه کرد . صدایش ، گرمای فریبنده ای در خود پنهان داشت ، اما آن قدر از آن بهره نگرفته بود که خش دار شده بود . کلمات ، می توانستند ، مسحور کنند اما وقتی از دهان او خارج می شدند ، سرد و یخ زده ، تنها می شکستند و ویران می کردند .
بدون کلمه ای دیگر قصد خروج کرد . پیرمرد با خودش تصدیق کرد که این مرد ، صخره ای فتح نشدنی است .
مرد ، بعد از خروج تصمیم گرفت برای سرکشی اولیه به کارخانه برود .
صحن بزرگ و خالی سیلو را ردیف های ماشین ، پر کرده بود . تایم استراحت بود و سکوتی غلیظ ، فضای همیشه پرهیاهوی کارخانه را پر کرده بود .
مرد ، راهش را از میان ردیفی از ماشین ها پیش گرفت و به سمت انتهای سیلو قدم برداشت . با نگاهش ، ماشین ها را بررسی می کرد ، مواد اولیه ای را که کنار آنها تلنبار شده بودندشدند را از نظر می گذراند و روی محصولی که کنار دیوار ، به بلندای قدش چیده شده بودند چشم می گرداند .
هر چه به انتها، نزدیک تر می شد صدای جرینگ جرینگ ظریفی بیشتر در گوشهایگوشهایش تیزش می نشست .
به انتها رسید و در فضایی ، جدا شده از تنه ی اصلی کارخانه ، دختری را دید که با لباسهای رنگی اش ، میان جمع کارگران زن و مرد ، ایستاده بود و با کوبیدن پاهایش به زمین ، صدای خلخالش را در فضا پخش می کرد .
فصل اول : کسی که مثل هیچکس نیست
لبه های دامنم رو از بالای زانو کمی جمع می کنم . تکون خفیفی به مچ پام می دم تا صدای خلخالم ، همهمه ی ریز فضا رو کم کنه . با لذت به جمعی که گرد نشستن و تک تک حرکاتم رو زیر نظر دارن نگاه می کنم . یک قدم جلو میرم ..... پاهامو محکم روی زمین می ذارم تا صدای خلخال ، سکوت رو بشکنه و به رقصم ریتم بده .
... قدم بعدی رو که برمیدارم لبه های دامن رو توی هوا تکون محکمی میدم و به یک طرف کجش می کنم . سرم رو به پایین متمایل میشه و آدم ها رو از بالا نظاره گر میشم .
... با پاهام روی زمین ضرب می گیرم . چند نفر با دست هاشون همراهیم میکنن . لبخند میزنم .
" موفقیت یه رقاصه به اینه که توی چشم های تماشاچی اش زل بزنه و لبخند به لب بیاره . "
... دوری میزنم و این بار دامن رو رها می کنم و نزدیک به آدم های نشسته ، می ایستم .
... با ضرب پام ، کمرم رو به پشت خم می کنم و اجازه میدم موهای مشکی ام از روی شونه هام سر بخورن و پایین بریزن .
صدای خلخال و دست ها فضا رو پر کرده . گاهی منم با دستام همراهی شون می کنم تا ریتم به هم نخوره .
" یه رقاصه ی خوب ، ریتم رو به دست می گیره و نمیذاره از کنترلش خارج بشه "
... ضرب بعدی رو که پام میزنه از جا بلند میشم و چند قدم رو ریتمیک برمیدارم .
... دوباره از کمر تا می شم ..... موهام که پایین می ریزه حس می کنم که یه نفر لمسشون می کنه . چشمامو می بندم و می ذارم لذت ببره .
" رقاصه اونیه که می ذاره هر حرکتش نهایت لذت رو منتقل کنه و عجله نمی کنه "
واسه این که ریتم رو نگه دارم ، شونه هام رو کمی می چرخونم . با خودم می شمارم . یک .. دو .. سه .
به نظر کافی میاد . صاف می ایستم و دوباره به جمعیت نگاه می کنم . با لبخندی گوشه ی لبم و چشمهایی که برق می زنن .
... می دونم که دیگه بیننده هامو پیدا کردم .دستش که از موهام جدا می شه بلند می شم و حرکت پاهام کمی سرعت می گیره .
... وسط دایره می رم ..... می چرخم تا دامنم کمی بالا بیاد ..... صدای دست ها هم اوج گرفته .
.... نفسی می گیرم و روی پاهام می شینم ..... دوباره از کمر خم میشم ، دستام رو به عقب می کشم و همراه با صدای دست ها دایره ای دور خودم می کشم . موهام با حرکت دستم موج می گیرن و دورم می پیچن .
...می بینم که یه عده ، دست زدن رو فراموش کردن و محوم شدن ، حالا نوبت منه که لذت ببرم .
" فقط وقتی یه رقاصه ی خوب میشی که یاد بگیری ، همه رو محو کنی . اون موقع است که باید تمام هنرت رو نشون بدی . "
صدای دست ها و هورا هاشون به وجدم آورده .... دوباره تکرارش می کنم واین بار با تموم شدن دایره ، پام رو جمع می کنم و قد راست می کنم .... دستمال کوچیکم رو که از موهام باز شده ، می تکونم توی هوا و با ریتم تند رقصم پاهام رو بالا و پایین می کنم . دامنم بی تاب ، خودش رو با رقصم هماهنگ می کنه . به دستم میگیرمش و تکونش می دم و می چرخم ....
.. می چرخم دور جمع و همراه با رقصم به تک تکشون لبخند می زنم .
... رقص داره نفس های آخرش رو میکشه ، وسط میرم و می چرخم دور خودم ، تند و بی وقفه ، می چرخم ، می چرخم ، می چرخم و ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو وقتی صدای دست ها به اندازه ی کافی بلند و کشدار شد ، از حرکت می ایستم . دستمال رو به هوا پرت می کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی می کشم و چهره ی تک تکشون رو از جلوی چشمم می گذرونم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست هام رو از دو طرف باز می کنم و به جمعی که جلوم ایستادن و هیجان زده تشویقم میکنن ، تعظیم می کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمم میفته به پشت این دایره ی نشسته ، به مردی که توی پناه دیوار ، جایی که نور روشنش نکرده ایستاده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورتش واضح نیست ولی حس می کنم اخم داره . اخماش ، لذتم رو کمرنگ می کنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین مرد کیه که بعد از هنرنمایی من ، هنوزم اخم روی صورتشه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشتم می لرزه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" وقتی بهت می گم رقاصه که همه ی جمع رو غرق لذت کنی ، حتی یک نفر هم نباید جا بمونه "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا حالا ندیدمش ، حتما کارگره جدیده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند تا از دخترها دورم جمع میشن و حواسم رو پرت می کنن ، تا برمی گردم ، اون مرد رفته .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناهید جلو میاد و دستمالم رو به دستم میده . موهامو به عقب هل میدم و با دستمال مهارشون می کنم . لبخندم رو به صورتش می پاشم و با هم سمت دستگاه ها میریم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دستگاهای غول پیکر که پایه توی زمین فرو کردن و سرشون رو به سقف سیلو ساییدن ، همه ی زندگی من و پدرم و برادرم رو تامین می کنه ، بنابراین من عاشقشونم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ردیف پشت دستگاه می ایستیم و تقریبا همزمان به کار میندازیمشون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکار مادرم هم همین بود . یعنی از وقتی که به شهر اومد کارش همین بود . وقتی که دیگه کولی نبود ، کارگر کارخانه ی نخ ریسی بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستگاه به کار میفته . پنبه های سفید ، خط به خط و تار به پود ، بافته میشن و سفیدی شون رو روی تن دستگاه پهن می کنن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرم عادت داشت که لباسای رنگی بپوشه . همیشه از درخشان ترین رنگ ها و پارچه ها لباس می دوخت و برای ما هم همین رو می پسندید .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیون خاکستری دستگاهها و سفیدی پارچه ها ، رنگی ترین موجود منم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناهید کنارم میاد و زیر گوشم می گه : خپل کارت داره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم رو فوت می کنم . صدای دستگاه ها نمی ذاره خوب بفهمم چی گفته ، ولی همین که توی جمله اش یه خپل بود کافیه تا حالم رو بگیره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" مادرم می گفت یه دختر کولی ، با همه دوسته مگه مجبور بشه با یکی دشمنی کنه . "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست می برم تا دستگاه رو خاموش کنم و به دیدن خپل برم اما ناهید اشاره می کنه که حواسش هست . خوب ، اینجوری دیگه عقب نمیمونم که مجبور شم اضافه کار وایستم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش از اون لبخندهای مخصوص می زنم . اونایی که مادرم یادم داده و فقط برای عزیزترین ها به کار میره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدامنم رو از ریزه های پنبه می تکونم . شکل برف گرفتن به خودشون روی لباسم . راه میفتم سمت دفتر کوچیکی که ته سیلو ، با سه تا تیغه از تن سیلو جدا شده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" مادرم یاد داده چطور یه کولی باشم ، چطور ناز بفروشم و نیاز بخرم . چطور آرامش جان باشم ، مثل اسمم "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتن پنجره های دفتر رو ، کرکره پوشونده اما من چشم تیز میکنم تا خپل رو قبل از ورود ببینم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی صندلی گردان ، پشت میز رییس نشسته و می گرده . عین چرخ و فلک ، عین بچه ها .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشتم رو صاف می کنم ، شونه هام رو عقب می فرستم و از جمع بودن موهام مطمئن میشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتقه زدن به در توی این سر و صدا مسخره است ، اما بهتر از اینه که بری تو و بشنوی " چرا در نزدی دختره ی کولی ؟!" یا اینکه " مگه مامانت به تو ادب یاد نداده ؟! " . پس در میزنم . انگشت اشاره ام رو خم می کنم و با بند وسطش به در می کوبم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم به زور صداش رو میشنوم و خنده ام میگیره . اما با یه نفس عمیق جمعش می کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" مادرم یادم داد به کیا باید ناز فروخت . هر مردی لایق زن کولی نیست ، هر مردی لایق ناز نیست . "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستگیره ی در رو پایین می کشم . خپل از جا می پره .میدونم که ترسش از روبرو شدن با رییسه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرییس اجازه نداده روی اون صندلی جا بگیره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره لبخند میره که روی لبام جا بگیره اما کنترلش واسه ی من اصلا کار سختی نیست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیکل گرد و قد کوتاهش ، به محض دیدن من شل میشه . نفس راحتش رو حتی پنهون نمی کنه ازم و دوباره روی صندلی جا می گیره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند دندون نمایی میزنه و اسمم رو به زبون میاره : رامش عزیزم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" مادرم اسمم رو انتخاب کرد . واسه اینکه اومدن من به زندگیشون سرآغاز فصل آرامش بود . "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون لبخند ، صاف می ایستم و زل می زنم به چشمهاش . بی روح تر از چشم های خودم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندش کمی شل میشه ، اما موضع صمیمیتش رو حفظ می کنه . چرا این مرد فکر می کنه با پول میتونه من رورومیتونه بخره ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هنرنماییت مثل همیشه بی نقص بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-می دونم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخشک جواب میدم . چون واقعا می دونم که کارم بی نقص بوده . یک دفعه چهره ی اون مرد توی ذهنم نقش می بنده . حالا شاید یه نقص کوچولوی قابل چشم پوشی داشته باشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمی خوام بهش فرصت بدم بیشتر از این پر حرفی کنه . می پرسم " کارم داشتین ؟!" با اینکه میتونم قسم بخورم ، هیچ کاری نداشته .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-رییس امروز تماس گرفت و گفت که جانشین میفرسته .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم رو فوت می کنمکردم . دیگه حوصله ام واقعا سر رفته بود : خوب ، به سرکارگر باید می گفتین ، نه من .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میدونم عزیزم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" مادرم یادم داده ، حقیقت آدم ها رو از چشماشون بخونم " آموزش های من نشون میدن این مرد سرتا پا ریاست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسکوت می کنم و دوباره سرد و بی روح نگاهش می کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-گفتم تو هم بدونی بد نیست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ممنون . هرچند نیازی نبود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از اینکه پرگویی های همیشگیش رو شروع کنه ، جمله ام رو تموم میکنم : میتونم برم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشل میشه . لبخندش وا میره و اخماش جمع میشن . این مرد باید یه جا دست از رویاپردازی برداره و بفهمه که من باهاش هیچ صنمی ندارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دست اشاره می کنه که برو . بدون اتلافاتلفا وقت از دفتر خارج میشم و در رو پشت سرم می بندم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" مادرم بهم یاد داد ، چطوری دلبری کنم ؛ اما این هم یاد داده چطور از افتادن توی منجلاب پرهیز کنم " من توی منجلاب این مرد اسیر نمیشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارسی : پنجره های قدی بلند ، با تقسیمات کوچک و شیشه های رنگی . نمادی از معماری ایرانی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا پایان ساعت کار ، از جلوی ماشین تکون نمیخورم . ناهید دورم می چرخه و مرتب باهام از شایعات توی کارگاه میگه اما من حواسم همه جا هست و هیچ جا نیست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه محض اینکه سوت پایان کار زده میشه ، دستگاه رو خاموش می کنم و دوشادوش نود و نه تا کارگر دیگه ، از سیلو خارج میشم . باید برم سراغ دکتر . داروهای مطرب تموم شده و باید براش بگیرم . دم در کارخونه ، از ناهید خداحافظی می کنم و راهی میشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی داروخانه ، منتظر میشینمنشستم . اکثر مردم بهم زل می زدند . می فهمم و لذت می برم . اینکه مرکز توجه باشم بهم حس کولی بودن میده و لبخند روی لبم میاره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر اسمم رو بلند صدا میزنه . جلو میرم و مثل همیشه با یه لبخند شیرین ، جواب لبخند روی لبش رو میدم . پلاستیک داروها رو می گیرم . مثل همیشه میخواد ازم پول نگیره . مثل همیشه به زور پولش رو میدم . من کار می کنم که دستم رو جلوی کسی دراز نکنم ، حتی اگه اون آدم دکتر مهربون و پیر داروخونه ی دو تا خیابون بالاتر از خونمون باشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه محض اینکه کلید رو توی قفل جا میزنم ، صدای قدم های باربد توی گوشم میشینه . تعلل می کنم تا اون در رو باز کنه و لذت ببره از این که غافلگیرم کرده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش رو دور گردنم حلقه می کنه و از جا بلندش می کنم . تا وسط حیاط جلو میرم و یک دفعه شروع به چرخیدن میکنم . پاهاش رو رها کرده و دستم دور کمرشه . می خنده ، بلند و سرخوش . تا وقتی از سرگیجه مجبور به ایستادن بشم ، می چرخم . روی زمین میذارمش . هر دو مون کمی تلو تلو می خوریم و به راه رفتنمون می خندیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطرب رو پشت پنجره ی ارسی می بینم . اون هم لبخند به لب داره . پلاستیک دارو ها رو جلوش میذارم . دستی روی سرم میذاره و آروم میگه : زنده باشی دختر جون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتعظیم می کنم ، لبه های دامنم رو باز می کنم ، یه پام رو از زانو میشکنم و پای دیگه ام رو پشت می برم و خم میکنم ، تعظیم میکنم . درست مثل هنرمندی که بعد از یه اجرای زیبا روی پاهاش خم میشه و به اونایی که برای هنرنمایی اش روی پا ایستادن ، تعظیم میکنه . درست مثل مادرم وقتی اولین بار برای پدرم ، مطرب ، رقصید .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطرب روی تشکچه اش جا میگیره . چایش رو به لب می بره و با لذت به من و باربد نگاه می کنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباربد با کتابهاش کنارم جا می گیره . هر کلمه ای که مینویسه رو ازم می پرسه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- امروز کارخونه چطور بود ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو بلند می کنم و به صورتش نگاه میندازم . چروک های ریز و درشت صورتش نشون از زندگی نه چندان راحتی داره که از سر گذروندهبرامون فراهم کرده ، اما بین این چروک ها خط های ریزی کنار چشم ها و لب ها هست که نشون میده ما خیلی می خندیم ، خیلی خیلی خوشبختیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند می زنمزدم : مثل همیشه بود . خپل دوباره خواستم توی اتاقش . مجبور شدم دوباره بهش بفهمونم اصلاهیچ ازش خوشم نمیاد . فکر کنم این ماه هم اضافه حقوق نداریم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشیطون می خندمخندیدم . مطرب هم لبخند می زنهزد . ادامه میدمدادم : راستی توی ساعت استراحت هم کارگرا ازم خواستن براشون برقصم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندم شکل بهتری می گیرهگرفت ، کش میاداومد از دو طرف و خطچاله های خنده ی صورتمگونه ام رو عمیق تر می کنهکرد : رقصیدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتصمیم می گیرمگرفتم که قضیه ی اون مرد که دیدم رو نگم . از کجا معلوم که دوباره ببینمش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا انگشتم کلمه ای رو روی دفتر باربد نشونش می دم و ازش میخوام تصحیحش کنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطرب استکانش رو دوباره به لب می رسونه . کم حرفه . بیشتر توی ذهنش و با مادرم زندگی می کنه ، مثل من ، مثل باربد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباربد بی مقدمه می پرسه : رامش ، دوباره برام میگی مامان چطوری بود ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه مطرب نگاه میکنم : موقع خواب داستانش رو برات تعریف می کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهمو با یه لبخند مادرانه به باربدمیسپرم و میگم : فعلا مشقاتو تموم کن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونممیدونستم که الان مطرب بلند میشه و میره توی اتاق اون طرف حیاط ، اتاق مادرم ، تا با خاطرات همسرش ، مادرمون تنها باشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهربار که اسمش توی خونه میادمیومد همین کار رو می کنهکرد . یعنی تقریبا هر شب .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی شینه توی اتاق و با مادرم و شال سرش و خلخال پاش خلوت می کنه . خوب که دلش خالی می شه برمی گرده پیشمون و تا خود صبح برامون ازش حرف می زنه . باربد همیشه وسطاش می خوابه اما من تا خود صبح پلک نمی زنم تا بشنوم و بیشتر از همیشه ، بیشتر از قبل شبیهش باشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپتو رو روی باربد مرتب می کنم و کنارش دراز می کشم . توی تاریک و روشنی اتاق چشم میدوزم به دهن مطرب تا برام از مادر بگه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش رو با سرفه ی کوچیکی صاف می کنه و دقیقا مثل همه ی این سالها با این جمله شروع می کنه : یه کولی دوره گرد بود . با چند تا از دوستام توی جاده از کنارشون رد شدیم . داشتیم می رفتیم یه شهر دیگه واسه کنسرت . کنارشون نگه داشتیم تا خرت و پرت بخریم ازشون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباربد می پرسه : چی خریدین ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطرب نفس عمیقی می کشه و میگه : نخریدم ، فروختم . اون هم دلمو .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباربد دوباره می پرسه : به کدومشون ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطرب لبخند می زنه ، دستش رو روی گونه ی باربد می ذاره و میگه : به مادرت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم لبخند می زنم . کسی نیست که ندونه پدرم عاشق مادرم بوده . قبل از اینکه باربد سوال بپرسه می گم : خوب بعدش چی شد ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطرب نفسش رو بیرون میده : می خواستی چی بشه ؟! پامو کردم تو یه کفش که دخترتونو می خوام به زنی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلافه می گم : نه اینجای قصه نبودی که . باید اونجایی رو بگی که دفعه ی اول دیدیش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآهانی میگه و ادامه میده : از توی چادر کوچیکشون اومد بیرون . تا گیتار رو دستم دید سمتم هجوم آورد . من مست موهاش بودم و اون مست گیتارم . پرسید میزنم ؟! سرتکون دادم . نگاه اون به گیتار بود و نگاه من به موهای شبقش . گفت بزن تا برقصم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحال و هواشهوایش عوض میشهشده میدونم . دیگه بدون این که ازش بخوام میگه : منم زدم . رقصید و چرخید . من که حواسم به گیتار نبود . دستام واسه خودش می زد عقل و دینمو اون دختر برده بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباربد میپره وسط : کجا برده بود ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرصم میگیره . این باربد با سوالاش داستان رو خراب می کنه . کاش زودتر بخوابه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا می خنده : برده بود پیش خودش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباربد مصر میشه : پیش خودش کجاست ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرص می خورم : باربد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطرب بلندتر می خنده : توی دستاش میشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیگه آهان .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب خدا رو شکر حل شد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا زمزمه میکنه : امشب خوب نیستم .بقیه اش باشه یه شب دیگه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغمگین میگم : حداقل رقصش رو تعریف کن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب میده : درست مثل خودت . لوند ، آروم و مسحورکننده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت می کنه و من توی خیال خودم رقصایی که از مادر دیدم رو مرور می کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irذهن و قلبم با هم تصدیق میکنه لوندی و سحر رقص مادرم رو . اون روزهایی که با دامن گل گلی روی پله های ایوان می نشستم و مادرم وسط حیاط برام می رقصید ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم از این که شبیه مادرم شدم خوشش میاد و ذهنم میگه که صورتم هم شبیه اونه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامشب ذهن و قلبم هر دو با هم حالم رو خوب میکنند .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاش اینجا بود خودش ، کاش باربد رو به عنوان آخرین یادگارش پیشمون نمیذاشت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاش خودش بود تا باربد هم یه پسر کولی بار بیاد ... کاش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلقمه می گیرم برای باربد و زیر لب زمزمه می کنم :....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآفتاب لب بوم گل افشونه ، سماور جوشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیارم تنگ طلا دوش گرفته ، غمزه می فروشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطرب با دست و روی خیس وارد میشه و ادامه اش میده :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک دونه انار دو دونه انار ، سیصد دونه مروارید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیشکنه گل ، می پاشه گل ، دختر قوچانی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر سه می خندیم . باربد ساندویچ کوچیک نون و پنیرش رو از دستم می قاپه و توی کیفش می چپونه . عجول خداحافظی می کنه و می پره بیرون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبراش بوسه می فرستیم ، هم من و هم مطرب ، که نمی بینه . میدونم که حسش میکنه ، همونطور که من بوسه های مادرم و مطرب رو حس می کردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهمو به مطرب می دوزم . نشستن سخته براش . دست به کمر میزنه . اونقدر خم میشه تا دست دیگه اش به زمین برسه و زانوهاش خم شه . بعد کامل میشکنش و یه پاش رو زمین میلغزهملغزه و با اتکا به همون دست و پای خم شده روی زمین ، میشینه . پیر شده مطربم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستکان کمر باریکش رو جلوش میذارم . دهن باز می کنم که سفارشای همیشه رو شروع کنم که باربد سرک میکشه تو : دوستتون دارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir... به همون سرعت که وارد شده خارج میشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه هم نگاه میکنیم و می خندیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره لب باز می کنم که سفارش کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به استکان می بره و قبل از اینکه به لباش برسونه میگه : میدونم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه قورت می خوره ، استکان رو روی نعلبکی میذاره و ادامه میده : قرصام رو می خورم ، غذای ناهار رو گرم میکنم و کامل می خورم ، راه میرم توی حیاط ، باغچه رو فراموش نمی کنم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دست میشمرمشونشمردمشون ، چهار تا شدن و این یعنی یکی کم گفته : حتما خودت و باربد ظهر استراحت کنین . تمومه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir... دست به هم می کوبم و به مطرب چشمک می زنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جا بلند میشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوبت مطربه که سفارش کنه : زود برگرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدامنم رو صاف می کنم و تاکید می کنم : اگه نیازی سر لج نباشه زود بر می گردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشماش رو ریز می کنه و با قند توی دهنش می پرسه : نیازی کیه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی خندم هم به صداش که با قند توی دهنش عجیب و غریب شده و هم به این که هیچ کس خپل رو به اسم خودش نمیشناسه . خپل برای همه خپله .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدم در کفشام رو به پا میکنم : خپل رو میگم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی خنده ، مردونه و سنگین . یعنی مادرم عاشق این خنده ها هم بوده ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبراش بوسه می فرستم ، به خدا می سپارمشسپارتم و راهی میشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیر می رسم ، می دونم . اما چاره ای هم نیست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی ذهنم اولویت با آماده کردن باربد برای مدرسه و آماده کردن صبحانه برای مطربه ..... کار اولویتی نداره . من کار می کنم چون مطرب نمی تونه کار کنه .... چون مادرم نیست .... چون زندگی خرج داره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمالم رو دوباره به موهام می بندم . جلو و روی پیشونی ، تا ریشه های نازک و کوتاهش بالای ابروم بشینه و زیباترم کنه ،... به زیبایی مادرم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی راه کسی نیست که سلامش رو جواب بدم ، پس معطل نمیشم و کمتر دیر می رسم .... لبخند می زنم به استدلالم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir... هیچ کس به یه دختر کولی سلام نمی کنه ؛ پس وقت دارم تا توی ذهنم با ریتم قدم هام برقصم .... گاهی تندش می کنم ، گاهی کند .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی اتوبوس جایی واسه نشستن پیدا می کنم و سرم رو به شیشه تکیه میدم . آهنگ دختر قوچانی ریتم میگیره و من با ضرباش می رقصم تا به مقصد برسم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی سیلو ، دستی به دستمال سرم می کشم . در کشویی و بزرگ سیلو رو کنار میدم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحجمی از صدا و نرمه های پنبه به صورتم می خوره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارگرا و ماشین هاماشینا میون غباری از پرز و پر ، محو شدن ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چقدر که این صحنه تکراری باشه از زیباییش کم نمیشه . مجبورم چند ثانیه روش وقت بذارم . هر زیبایی ارزش این رو داره که توی ذهنت برای چند ثانیه ثبتش کنی ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام رو می بندم .... درست مثل دوربینی که فلاشش رو می بنده و عکس توی حافظه اش واسه همیشه موندگار میشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه راست میرم کنار ماشینم و روشنش می کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیاد دیر نشده ، فقط یه ربع ، اگه از ساعت ناهارم کم کنم ، کار رو می رسونم و لازم نیست اضافه وایستم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواسه ی من بودن کنار باربد و مطرب ، از همه چیز مهم تره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناهید کنارم میاد . توی این شلوغی ، اذیت کردن حنجره و سلام کردن بی فایده است ، همه با سر سلام می کنن . ناهید فرق داره . در هر حالتی زبون دو مثقالی رو تکون میده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند می زنم در جواب سلامش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش رو تکیه میده به لبه ی ماشین و خم میشه سمتم ، داد میزنه : خبر رو شنیدی ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه بالا میندازم . اگه اون میخواد گلوش رو بخراشه ، من نمی خوام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام ، روی پارچه ی در حال بافت زیر دستگاه می گرده و گوشم در اختیار ناهیده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- رییس داره میمیره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.... مکث می کنه ، به دور و برش نگاهی میندازه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمی دونه که اینجا حتی اگه بخوان هم صدای دستگاهها نمیذاره کسی چیزی بشنوه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جانشین فرستاده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم از دستگاه جدا میشه و سمت چشمای ناهید میره . سرم خم میشه و نگاهم ادامه میده تا اتاقک ته سیلو و بی نتیجه از این گشتن ، روی پارچه برمیگرده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست ناهید روی شونه ام میشینه . دوباره به چشماش نگاه میکنم .... امیدوارم دوباره ازم نخواد که گشت و گذار نگاهم رو ادامه بدم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشم و ابرو به سمت دیگه ای اشاره می کنه ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوف می کشم .... این ناهید با کاراش منو عقب میندازه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهمو میسپرم به سمتی که اشاره کرده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخپل رو می بینم .... کوتاه و چاق . با دستش به اطراف اشاره می کنه و لباش تکون می خوره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنارش مردی بلند و هیکلی راه میره و به توضیحات احتمالی خپل گوش میده .... فیل و فنجونی ان کنار هم .... لبخند می زنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرمی گردم سمت ناهید تا ببینم که اون هم این تضاد رو فهمیده و لبخند میزنه یا نه ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهای ناهید راه کشیدن .... به مرد قد بلند نگاه میکنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندم رنگ عوض می کنه ، توی دل ناهید اتفاقاتی در حال وقوعه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم گرم میشه با پارچه و ناهید رو با مردش تنها میذارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر لب می خونم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعاشق شدم من در زندگانی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبر جان زد آتش عشق نهانی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجانم از اين عشق بر لب رسيدهرسيدها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکشک نيازم بر رخ چکيده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيک سو غم او يک سو دل من در تار مويي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اين ميانه دل ميکشاند ما را به سويیسوي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمايما را به سويي ما را به سويي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستگاه یه دفعه خاموش میشه . یکه می خورم و با بهت سرم رو بلند می کنم . خپل فقط یه قدم ، یه نفس ، یه پلک زدن باهام فاصله داره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالم عوض میشه . عقب میکشم . صورتم ناخودآگاه جمع شده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوست دارم هر دو دستم رو محکم بکشم روی صورتم ، روی گونه هام ، روی جاهایی که حس میکنم نفس خپل باهاش تماس داشته . دوست دارم آب داغ بریزم روی خودم تا پاک شم از حضورش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحق نداره نزدیک شه . حق نداره حریمم رو بشکنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخپل پوزخند میزنه . انگار حالم رو فهمیده . می لرزم اگر آتو دستش داده باشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندش به زمان حال برم میگردونه . توی قالب یخی ام فرو میرم . قالبی که میدونه با یه مرد عوضی چطور برخورد کنه ، می دونه حریم ها رو کجا بذاره ، می دونه چطوری قلم پای اونی که مرزهاش رو رد کرده خرد کنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای اینکه قالب جدیدم کامل شه باید عمیق نفس بکشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو می گردونم سمت ناهید تا بازدم پر و پیمونم به چشم خپل نیاد . بعد با چشمایی که مثل یخ سرده ، بر می گردم و نگاهش می کنم . چشماش هنوز هم روی صورتم می چرخه ، اما کم کم سرش پایین میفته و نگاه می گیره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاد مرد همراهش میفتم . این بار منم که توی چشمای مرد رو به روم خیره میشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون مردیه که دیروز دیدمش . ذهنم می خنده . بودنش یعنی فرصتی واسه جبران . می تونم دوباره بی نقص باشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلب هامو بی هدف روی هم میکشم . اگه خپل نبود از همین لحظه شروع می کردم به ناز فروختن و نیاز دیدن ، اما جلوی اون خارج شدن از قالبم ریسک بزرگیه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم میدوزم به چشماش . چشم دوخته به پارچه ی روی ماشین و پلک نمی زنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخپل رو با دست کنار میزنه و یک قدم بهم نزدیک میشه . همزمان ناهید هم یک قدم جلو میاد تا بهش نزدیک شه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند می زنم به تلاشش واسه به چشم اومدن . نگاهم بینشون رفت و برگشت می کنه . به هم میان اگه کمی ناهید لاغرتر شه و کمی پاشنه های بلند تر بپوشه . به مراسمشون فکر میکنم و می رقصم توی ذهنم . سنگ تموم میذارم واسه تنها دوست واقعیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خپل آهنگ رو توی ذهنم خاموش میکنه . رقصم قطع میشه نیمه کاره : این دختر هم رامشه . دو ساله که جزو کارگرا .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست مرد خفه اش میکنه ، لب های از هم باز مونده اش رو پر حرص روی هم میذاره و سکوت می کنه . پوزخند می زنم . چشم هام رو می بندم و تصور میکنم چه دنیای بی نقصیه ، دنیایی که توش خپل خفه باشه و من برقصم برای تنها دوست واقعی ام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بیا دفتر .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام رو باز می کنم و بهش خیره میشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناهید سرش رو جلو میاره وپر هیجان جواب میده : جان ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندم وسعت می گیره تا بناگوشم . یکی باید حسابی تکونش بده تا بیدار شه . نباید این قدر زود راز دلش رو افشا کنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای مرد سرد ، یخ و محکم میشه : با شما نبودم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش می کنم ، با همون لبخند روی لبم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش یخ ، سرد و محکمه . می لرزم ، می بینه و لبخندم رنگ میبازه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداش ضربه می زنه به یخ تنم تا بشکنه : با شمام دختر خانوم . بیاین دفتر ، باید صحبت کنیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدم هاش از کنارم به سمت ته سیلو ادامه پیدا می کنه . من به جای خالی اش روبروم زل زدم و مسخم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" همه ی مردها رگ خوابی دارن ، رگش رو پیدا کن "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی ذهنم جواب میدم ... زیر این قالب یخ چطور رگ بگیرم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخپل هم رد میشه اما کنارم توقف می کنه . به سمتم خم میشه و میگه : نگران نباش ، من هواتو دارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخمام غلیظ میشن . برمی گردم که نگاهش کنم اما رفته . پشتش به منه و نمی بینه که صورتم جمع شده از عصبانیت ، از غیض .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوی دنیای به این بزرگی ، با این همه آدم ، خپل آخرین کسیه که دینش رو به گردنم میگیرم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناهید لب برچیده و با نوک پاش به زمین می کوبه . غمگینه و نیاز به امید داره. هنوز اول راهه عاشقیه . دست روی شونه اش میذارم و لبخند میزنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی فهمه منظورم رو اما لبهاش فقط تلخ می خنده . زیر گوشش میگم : خودم پشتتم . فیتیله پیچش میکنم و قلبش رو دودستی تقدیمت می کنم . خوبه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین بار لبخندش جون دار تره . شیرینی لبخندش ته گلوم میشینه و لذت به تنم می ریزه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" اگه یه دوست واقعی ، فقط یه دوست واقعی داشته باشی که هر کاری واست بکنه و همه کار واسش بکنی ، کافیه "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمک می زنم بهش . راه میفتم سمت دفتر . بدترین حالتش اینه که اخراجم می کنه ، اما این در حیطه ی اختیاراتش نیست . هر چی دیگه که باشه تحمل می کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسردی مرد ناشناس بیش از حده ، باید اول بشناسمش ، زیر و بمش رو . باید هم بازیم رو بشناسم تا باهاش بازی کنم . هر مردی نقطه ضعفی داره ، هر مردی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه در می زنم . دوباره ذهنم نهیب میزنه که توی این سروصدا شنیدن تقه ها غیر ممکنه ، دوباره لبخند میزنم به ذهنم . تا دستم به دستگیره برسه خپل بازش می کنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهش نمی کنم به عمد . زل میزنه به تنم به عمد . حرص میخورم ناخودآگاه . لذت میبره خودآگاه . این چشم دریدگی مشمئز کننده رو با نفس های عمیق به باد می سپارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا وسط اتاق پیش می رم ، با قدم هایی که مطمئن برداشته میشن . با همون قدم هایی که نشون میدن من به راحتی از میدون به در نمیشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعی می کنم چشمای مردی که ناشناخته مونده برام رو ببینم . سرش پایینه واومدنم براش بی اهمیته . نگاه کردن به مردی که نگاهت نمیکنه یه اشتباه استراتژیکه . باید بدونه همونقدر که براش بی اهمیتم ، برام اهمیتی نداره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخپل که تکلیفش معلومه . مثل همیشه ندید میگیرمش . هرچند خودش رو جلوی چشمم میکشه و پشت مرد می ایسته .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعی میکنم چشمام به سبزی گیاهی گره بخوره که خودش رو روی میز پهن کرده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرست روبروش می ایستم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشسته روی صندلی چرم پشت بلند ، پشت میز چوب بلوطی بزرگ دفتر . کنار دستش ، روی میز گلدون سبزی که من و مادرم به این دفتر هدیه کردیم ، خودنمایی میکنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم رو بیرون می فرستم از سینه و اکسیژن تازه به ریه هام تقدیم میکنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپلک می زنم تا آماده ی دیدن چشم های مرد باشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخپل به حرف میاد : آقای ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست مرد به سکوتی طولانی تر از بار قبل دعوتش می کنه . چشم های خپل دودو می زنن و خشم برق میندازه روی نگاهش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهای مرد هیچ نرمشی ندارن . پوزخند میزنم به ابهتش . طولی نمی کشه که از این تخت سلطنتی پایین بیاد و جلوی پای دوست من زانو بزنه تا تقاضای ازدواج کنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنکی مطبوعی توی سرم می پیچه . نا خودآگاه نفس عمیق می کشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه تند و خصمانه اش دیگه اذیتم نمی کنه ، می خواد ازم زهر چشم بگیره شاید . یادم میاد از اخمش موقع رقصم ، ابروهای من هم به هم گره می خوره . محکم میشم . منم کم کسی نیستم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اسم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازپرسی می کنه . زل می زنم به چشماش که بهم زل زده . اون گلدون گوشه ای از زاویه ی دیدم لمیده و همین اعتمادم به خودم رو بالا میبره . من مطمئنم به خودم ، به تربیت مادرم ، به اعتماد پدرم . من کم کسی نیستم . چشماش منو از خود بی خود نمی کنه ، چشماش منو نمیترسونه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخپل جای من جواب میده : گفتم که ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداد می زنه : بیرون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی ترسم ولی بروز نمیدم . من محکمم و قوی ، همونطور که مادرم بارم آورده . همونطور که مادرم خواسته باشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه فاصله ی باز و بسته شدن در ، قلب من ریتم میگیره ، ریتم ماشین های بیرون این اتاق رو ، تند و بی وقفه . در که بسته میشه ، صدا قطع میشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسکوت بدی توی اتاق حکم فرماست . ازم چشم بر نمی داره . درست مثل شیری که به شکارش زل زده . سردی چشماش به آنی به زمان حال برم می گردونه . مقابله به مثل می کنم توی سردی نگاه . اون هم باید یخ بزنه به اندازه ی من . باید بفهمه چشمای سیاهش منو از پا در نمیاره . باید بفهمه برنده ی این بازی کیه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عادت ندارم دو بار بپرسم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از این که فریادش ، هرچه رشته ام پنبه کنه ، بلند و رسا جواب میدم : رامش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلرزش خفیف صدام ، توی صلابت اسمم گم میشه . همین رو می خوام . هر چه قدر هم که بترسم ، نمی ذارم بو ببره از ترسم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر لب تکرار می کنه اسمم رو ، رامش ، رامش . صداش مثل پژواک توی گوشم میشینه و یادم میاره چه قدراسمم رو دوست دارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چند سالته ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه انگشتهای زمختش خیره میشم که سیگاری رو از جعبه درمیاره و به لبهاش میرسونه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- 19
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسش رو همراه با دود سیگار ، به بالا فوت می کنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چند ساله نونتو از رقص میخوری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهام ریز میشن ، نون خوردن از رقص ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرقص عشق منه ، نه شغلم . یه گوشه ی ذهنم داد می زنه رقصت رو یادشه . لبخندم کش میاد که کارم اونقدرا هم بد نبوده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من از رقص پول درنمیارم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو کج می کنم ، نگاهم نمی کنه که حال چشماش رو ببینم اما صداش تن شوخی نداره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسکوت می کنم . چی باید بگم ؟! بهش بگم رقص هنرمه ؟ یا بگم رقص عشقمه ؟ شاید هم باید بگم رقص ارثیه ی مادرمه . هرچی که هست ، برای من منبع درآمد نیست ، که اگه بود صبح تا غروب پای این دستگاه غول تشن نمی ایستادم و عرق نمی ریختم . می رقصیدم و عشق می کردم و پول در می آوردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم میکنه . نگاه یخش ، حالم رو بد می کنه اما با همین حال بد هم جواب جرقه می زنه توی ذهنم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون مادرم هم از رقص پول درنمی آورد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخند می زنه ، واضح و بلند و گوشخراش :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس خانوادگیه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جاش بلند میشه . سیگار هنوز بین انگشتاش می سوزه . از کنار میز عبور میکنه و به سمتم میاد . نگاهم بین نوک سیگار و لبهاش و چشم هاش در گردشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوم می ایسته . یه دستش رو توی جیبش فرو میکنه . حس می کنم میخواد از توی جیبش چیزی دربیاره که نشونم بده . میخ دستش و جیبش میشم که سرم می سوزه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچنگ انداخته به جعد موهام . اونقدر به عقب میکشه تا سرم بلند شه از روی دستش و به چشماش برسه . چشماش رو ریز کرده و نگاهم میکنه . مثل میخ ، صاف و یکدست و آهنی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همون دستش که یه سیگار لای انگشت وسط و اشاره اش جا خوش کرده موهام رو می کشه . شوکه میشم بی نهایت . دلم میخواد داد بزنم ، اما این کار رو نمی کنم . به جاش اخم میکنم . سینه سپر میکنم جلوش . هیچ مردی حق نداره حریم های منو زیر پا بذاره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" خط های حریمت رو پررنگ کن ، بذار همه بدونن حدشون کجاست و نذار که از حد و حدودشون تجاوز کنن"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس می کنم خاکسترش از پشتم می ریزه روی زمین . نکنه بسوزونه تاب موهای منو ؟! نکنه آتیش بزنه به خرمنی که مادرم می پرستیده ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستام بالا میان تا به سینه اش فشار بیارن اما زودتر از من ، سرم رو به عقب پرت میکنه . دستش رو از جیبش درمیاره و سیگار رو دست به دست میده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو پایین میندازم . نفس می کشم ، عمیق و بلند . بلکه این بغض که راه گلوم رو بسته ، پایین بره . بلکه دایره ی حرمتم ، دوباره دورم رنگ بگیره . دوباره به چشماش زل می زنم . میخوام با چشمام ، چشماشو از کاسه دربیارم . کاش می شد ، کاش !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببینم ، تو که از رقص پول درنمیاری ، وسط کارخونه واسه چی می رقصی ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه صدای آرومی . انگار نه انگار همین چند لحظه پیش دسته ای از موهام رو به قصد تنبیه میون دستاش گرفته و کشیده . فکر میکنه فراموش می کنم ؟! نکنه حودش فراموش کرده ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس می کشم . دهنم باز میشه اما صداها محو میشن . دهنم رو همزمان با چشمام می بندم . امشب باید هزار بار بنویسم من قوی ام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشکی که تا پشت پلک هام اومده ، داد می زنه که نیستی . سعی می کنم به یاد بیارم مطرب کی منو زده آخرین بار ؟! اولین بارش هم یادم نمیاد . اشک ها دارن راه می گیرن روی صورتم . باید هزار بار بنویسم من از این مرد وحشی قوی ترم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نگفتم عادت ندارم دوبار بپرسم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکور خونده اگه فکر کرده دوباره جواب می گیره با این روش . لبهام روی هم کشیده میشن . سرم رو بلند می کنم تا گلدون رو ببینم . تا جرات بگیرم از حضور مادرم . سخت و سفت جلوی دیدم رو گرفته و نمیذاره . آه می کشم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدمی که عقب رفتم رو نزدیک میاد . پاهام رو میخ می کنم به زمین که عقب تر نرم ، که فرار نکنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوم می رسه . این بار گول دستش که توی جیبشه رو نمی خورم . توی اون جیب هیچ چیز برای من نیست . به چشماش زل می زنم . صدام برمی گرده . از لای دندون هام می غرم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من یه کولی ام . یه رقاصه که از رقصش پول در نمیاره ! که هنر رو واسه هنر میخواد ، من هنرم رو به نمایش می ذارم . وقتی ازم بخوان ، هر جا و هرکس که باشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبش کج میشه ، با پوزخندش تحقیرم می کنه . چشماش هیچ واکنشی ندارن . حرص گلوم رو می سوزونه . من تا امروز از مطرب و مادرم کتک نخوردم . توی ذهنم حس نوازش انگشت های مطرب رو لای موهای بلندم یادآوری می کنم . می لرزم . مطرب عاشق جعد نرم موهای منه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش خم میشه . پاهام هنوز میخ زمینه . نمیذارم بفهمه می لرزم . نمیذارم . سرش رو از کنار صورتم رد می کنه و زیر گوشم میغره : از این به بعد ، هر کس هرجا که ازت خواست واسش برقصی ، دقت کن که جلوی چشم من خواسته اش رو اجابت نکنی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقد راست میکنه . چرا قدم این قدر در مقابلش کوتاهه ؟! چرا نمی تونم دستم رو بلند کنم و بکوبم توی صورتش ؟! چرا مطرب تا حالا دست روی من بلند نکرده ؟! چرا این مرد این همه در نظرم پست شده ؟! چرا ناهید عاشق این مرد شده ؟! چرا من نمیتونم این مرد رو بفهمم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش جلوی صورتم بالا میاد و انگشت اشاره اش به سمت در نشونه میره . انگار حرفی برای گفتن نمونده . صدام دوباره محو شده و بدون نیم نگاهی به سمت در راه می افتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن له شدم برای هزارمین بار ، اما نه مثل همیشه . این با همه ی له شدنهای زندگی 19 ساله ی من فرق داره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید فکر کنم . باید ساعت ها تجزیه و تحلیل کنم . باید هزار بار هرچی بلدم رو مرور کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" مادرم یادم داده ، حقیقت آدم ها رو از چشماشون بخونم "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید راز خوندن چشم های یخی رو از مادرم بپرسم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" مادرم می گفت یه دختر کولی ، با همه دوسته مگه مجبور بشه با یکی دشمنی کنه . "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمجبورم دشمنی کنم ؟! نمی دونم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچندین ساعت وقت لازمه تا فکرام خط بگیرن . تا حوادث کنار هم چیده بشن . تا من تکلیفم رو بفهمم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامشب این منم که باید با مادرم خلوت کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاق رو پشت سرم می بندم . اشکام راهشون رو پیدا میکنن و روی گونه ام سر می خورن . من اون قدرا هم قوی نیستم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت ماشین بافت جا می گیرم . اشک هام روی تار و پود پارچه میریزه و لا به لاش بافته میشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآدم ها کنارم میان و میرن . نمی بینمشون ، نمیشنومشون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم گریه داره ، بغض داره . خونه رو می خوام ، مطرب رو و مادرم رو .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه کلون در می کوبم . باربد می دوه . مطرب نگران میشه . دیگه بغلش نمی کنم تا وسط حیاط ، نمی چرخونمش . مطرب می فهمه . باربد رو صدا می کنه و من به خلوتگاهمون پناه می برم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلخال مادر رو روی مچ دستم میندازم . با سر انگشتام حلقه های کوچیکش رو تکون میدم و چشمامو می بندم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشش سالمه . توی کوچه بد جوری کتکم زدن ، بهم فحش دادن ، تحقیرم کردن . به دامن مادرم پناه میارم . اشک هام رو اون جا می ریزم . خودم رو خالی می کنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر دو دستش رو روی گونه های داغ از اشکم میذاره ، سرم رو بالا میاره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلب هاش روی پیشونیم میشینه ، روی چشم هام ، روی گونه هام ، روی نوک بینیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده ام میگیره . با پشت دست اشک هامو پاک میکنم و ازش می پرسم : مگه نوک بینی هم می بوسن ؟! مادر نوک بینی رو نمی بوسن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی خنده . چقدر خنده هاش دل نشین بود . چقدر زندگی کنارش دل نشین بود . روی پاش مینشونه منو . موهای به هم ریخته مو از دورم جمع می کنه . بچه ها کش سرم رو پاره کردن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه میزنه به موهام با سرانگشتاش . شروع می کنه به بافتن موهام و زمزمه می کنه :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" بدون که چندان مقبول آدم های سطحی نیستی عزیز من ، هرکسی حاضر نیست با تو دم خور شه ، هرکسی تو رو نمی فهمه . "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصحنه ی کتک خوردنم دوباره جون می گیره جلوی چشمام . اشک به چشم میارم و لب می زنم " چرا؟! "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهام رو با دست سه تیکه می کنه . هر تیکه رو از لای اون یکی رد میکنه و نقش میندازه به موهام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" چون دختر من بی نهایت خاصه . "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم رو کج می کنم ، موهام لای دست های مادرم بالا میمونه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیشه خاص نباشم ، نمیشه مثل بقیه بدوم ، میون بازیشون باشم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبافتن موهام به آخر رسیده . مادرم تیکه ای پارچه از دور دستش باز میکنه و موهام رو با اون گره می زنه . رهاشون میکنه پشتم و لب هاش روی سرشونه ام میشینن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" عاشق خاص بودنت باش دخترک من . تو قدرتمند تر از اونایی . زندگی رو یادشون بده ."
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی پاش می چرخم به سمتش . دستهامو گره می کنم دور گردنش و فرو میرم توی آغوشش . لب هاش میخنده . لبهاش همیشه می خنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آخه چطوری ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" وقتی خدا کسی رو متفاوت به دنیا هدیه میده ، توی تک تک اجزای وجودش قدرت میزاره . "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمی فهمم . سر تکون میدم . التماس میکنم که بگه چطوری ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهام رو میبوسه . بلندم میکنه و میچرخه . دوباره اشک هام گم میشن . قهقهه میزنم توی بغلش . چرخ و فلکم رو می پرستم . میون خنده هام میگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" خودم یادت میدم عزیزکم "
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباربد با مشت های کوچیکش به در می کوبه . ذهنم 13سال پرواز می کنه و به زمان حال برمی گرده . دست روی زانوهام میذارم و از جا می کنم . مطرب و باربد رو نگران کردم . شرمنده ام .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر دو لنگه رو از دو طرف باز می کنم . دست های باربد روی هوا می مونه . مطرب پشت پنجره نگران نشسته . میدونم طاقت غم منو ندارن ، هیچ کدومشون . من حق ندارم ضعف نشون بدم ، به خاطر عزیز ترین های زندگیم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست باربد رو توی دست می گیرم و به سمت اتاق نشیمنمون میرم . جایی که توش میشینیم ، به همین سادگی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپا توی اتاق کوچیکمون میذارم . مطرب لبخند نگرانی میزنه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا نگرانه ؟! مگه نمیدونه من دست پرورده ی کی ام ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند میزنم . به عمق همه ی نگرانی هاش . توی قلبش رو می کاوم و ذره ذره غم رو بیرون میکشم . نفس راحتش رو میبینم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو میکنم به باربد . پسرکم رو امشب روی دستام نچرخوندم. غم داره نگاهش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی زمین میشینم و به عوضش روی پام مینشونمش . می بوسمش . درست همونطور که مادرم منو می بوسید .دم گوشش چیزی میگم که مطرب نمی شنوه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شیطنت سر تکون میده و بیرون میره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه استکان چای لب سوز و لب دوز میریزم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیذارمش جلوی مطرب . همزمان باربد با تار مطرب بر می گرده .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطرب پر از سوال نگاهم میکنه . خواهش می ریزم توی نگاهم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنارش چهار زانو میزنم و گوش میسپارم به نوای ساز و سوز صدای مطرب . مادرم هم این آهنگ رو از زبون مطرب شنیده ؟! کاش شنیده باشه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطرب زخمه می زنه به تار . نوای موسیقی توی گوشم میشینه . قلبم به دیواره ی سینه می کوبه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپر كن پياله را ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكاين آب آتشين، ديريست ره به حال خرابم نميبرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزانوهام رو جمع می کنم توی بغلم . سرم رو روشون میذارم و چشمامو میبندم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشماش سیاه بود . شاید رنگ دلش . شاید رنگی از گذشته اش . ولی سیاه بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتارش سرد بود ، نگاهش هم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز رقص بیشتر نفرت داشت یا از من ؟! نمی دونم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهای پدرم بسته است . لب هاش میخونه و من می دونم که مخاطب این آواز هیچ کس جز مادرم نیست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاين جامها كه در پي هم ميشود تهي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرياي آتشست كه ريزم به كام خويش،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگرداب ميربايد و آبم نميبرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرقصم رو به یاد داشت . حسی بهم میگه دردش نه رقصم بود و نه خودم . نفرت توی دلش ریشه داشت . درختی تنومند بود توی قلبش . میوه ی نفرت می چید و تقدیم دیگران می کرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحال مطرب دگرگونه . آهنگ غمگینه با ضرب های طولانی . اما لذت توی صورت باربد موج میزنه . این پسر جا پای مطرب میذاره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن با سمند سركش و جادويي شراب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا بيكران عالم پندار رفته ام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه خالیش توی ذهنم جون می گیره . مردی که امروز توی چشماش زل زدم از زندگی خالی بود . نفسم تیکه تیکه میشه . خالی از زندگی یعنی .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای مطرب اوج میگیره . باربد هم چشم می بنده . من چشم هام بی نهایت بازه . زنگ های خطر توی گوشم به صدا دراومدن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا دشت پرستاره انديشه هاي گرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا مرز ناشناخته مرگ و زندگي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا كوچهباغ خاطرههاي گريز پا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا شهر يادها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگر شراب هم، جز تا كنار بستر خوابم نميبرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناهید امروز شراره های عشق رو تجربه کرد . با مردی که چهره ی واقعیش رو پشت درهای بسته ، به من نشون داد . نبضم تند میشه . ناهید رو چه کنم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهان اي عقاب عشق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اوج قله هاي مه الود دور دست،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرواز كن به دشت غم انگيز عمر من،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآنجا ببر مرا كه شرابم نميبرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآن بي ستارهام كه عقابم نميبرد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبهام رو جمع می کنم توی دهنم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیلا
00قشنگ بود اما آخرش خیلی خلاصه شده بود
۲ ماه پیشام البنین
00قلم عالی بود، شعرها هم جدید و جالب بودن،، این یه تیکه نظر شخصیمه(از بعضی رفتار دختره خوشم نیومد
۴ ماه پیشماهی
۲۶ ساله 00فوق العاوه بود.دوست داشتنی و شیرین
۷ ماه پیشمهسا
۲۵ ساله 00سلام و خسته نباشد خدمت نویسنده خوب بسیار بسیار لذت بردم رمان قشنگی بود اما پیشنهادی که دارم اینه که سعی کنید آخر داستان همه ی شخصیت ها را بنویسید مثلاً مهتاب چی شد؟ به عشقش رسید؟ ممنونم بابت این رمان
۸ ماه پیشالیتا۳۲
00عالی خیلی قلم روانوقوی داشت شخصیت دختره بهدقوی وپرازآرامش بود ممنون نویسنده جان
۹ ماه پیشAylin
00رمان به شدت قشنگ و خوبیه و من از نویسنده ی این رمان واقعا ممنونم.با تشکر.
۱۱ ماه پیشAva
00👌
۱۲ ماه پیشھاجر
۲۰ ساله 00واقعا رمان بی نظیری بود ازش خیلی خوشم اومد دست نویسندہ طلا😘😍😊🙏
۱۲ ماه پیشحمیرا
۲۰ ساله 00از خوندنش آرامش گرفتم، آموزنده هم بود، ممنون از نویسنده 🌸
۱ سال پیشالهه
00این یه رمان آروم وزیبا بود که با خوندنش آرامش گرفتم وازته قلبم لذت بردم ❤
۱ سال پیشدلبر
10واقعا رمان خوبی بود و موضوع قدیمی نداشت و واقعا از نویسنده ممنونم 😍
۱ سال پیشپگاه
۳۰ ساله 00رمان متفاوت و قشنگی بود
۲ سال پیشرها
00قشنگ بود موضوعش هم جدید و تازه بود
۲ سال پیشفاطمه
۳۲ ساله 30به جرأت یکی از بهترین رمانهایی بود که خوندم ممنون نویسنده جون بابت رمان زیباتون 🌟🌟🌟🌟🌟🌟
۲ سال پیش
حدیث
۲۱ ساله 00زیبا بود حقیقتا تشکر از نویسنده محتدن 🌱