رمان با قلب تو می تپم به قلم افسانه نادریان
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه :
داستان درباره ی خواهر و برادری به اسم زهرا و منصور هستش که در محله ی خودشون با خواهر برادری به اسم آرش و شیدا آشنا می شوند.زهرا بعد از ورود به دانشگاه دلباخته ی یکی از دانشجوها می شود و ….
چشمان آبي و بهار (زهرا) – اول
حالا من اينجام در ميان يك اتاق كه چهار ديوار داره و يك پنجره . بيرونابرها مدام گريه مي كنن و من احساس خفگي و زنداني بودن دارم . جايي كههميشه آزاد بودم حالا تبديل به يه زندان شده چون تو بيرون از اون هستي.دست و پامو با يه زنجير به ديوار بسته ان . زندانيم كرده اند. مي خواهم بروم ، آزاد شوم ، از قفس رها شوم. بيرون زير بارون چشمامو مي بندم وشويندگي بار سنگين غمو از گوشه چشمم حس مي كنم .
بالاخره تو ميآيي وجودتو حس مي كنم شعله احساس در قلبم آزاديمو برمي گردونه لباس سيفد وبلندي تن است. با تمام وجود روي يك پل ايستاده ام . آنقدر بزرگ و غير قابلباوره كه فكر مي كنم اصلاً معلوم نيست تا كجا ادامه پيدا كرده شايد تا آخردنيا .
صداي آب رو زير پام زير پايه هاي محكم پل مي شنوم يكرودخونه كه آرامشو به قلبم و روشني رو به نگاهم هديه مي كنه نسيم موهامونوازش مي كنه و كنار گوشم مي گه : اصلاً نترس چيزي در انتظارته كه سالهاآرزوي ديدارشو داشتي همون كه آزادي رو بهت هديه كرد .
ميگم: ولي من تنهام و همه جا تاريك و سرده
ميگه: من با توام تو نفس هات لابلاي موهات خوابيدم
صداي نوازش آب رو مي شنوم كه ميگه : من با توام تنهات نمي ذارم .
ميگم: تو كه سردي از جنس يخ نكنه منو با خودت ببري .
ميگه:من پاكم همه زشتي ها رو مي شورم و مي برم به جز زيبايي احساس تو رو منروشني دل توام نور اميد قلب سرد و قنديل بسته ات من خود عشقم
حس نرمي خاك زير پاهاي برهنه ام چه لذتي داره خنكي اش قلبمو نوازش مي ده زير پام صدا مي كنه : فراموشم كردي ؟
ميگم: مگه مي تونم فراموش كنم ؟ من از توام از جنس تو
ميگه : من سردم ولي روح دارم روحي سرد ولي ميون دلم گرمه
ميگم : مي دونم دلت درست زير پاهاي منه فقط تو رو خدا وقتي مردم منو تو اعماق دلت رو گرمي قلبت جا بده
بالاي سرم ماه دست تكون مي ده ميگم: تو هم كنار مني ؟
ميگه : خيالت راحت از اين بالا مراقبتم نور روشن راهتم
ميگم: تو خيلي قشنگي ولي زيبايي تموم ميشه تو هم ميري
ميگه: زيبايي تموم نمي شه فقط رنگ عوض مي كنه عشق هم همينطور حالا به روبرونگاه كن با نور من همه چيز روشنه كسي كه منتظرش بودي بالاخره رسيد نيمهديگه وجودت بالاخره از راه رسيد .
ميگم : خدايا ! پس دوباره برگشت ؟
نور ماه تو چشمام درخشيد خاك زير پام لرزيد نسيم لابلاي موهام خوابيد و چشم هاش توي چشم هام خنديد و من فاتح تمام سوال هاي جهان شدم
* * *
ازخواب كه پريدم هنوز كاغذ نوشته هاي شيدا توي دستم بود . غلت كه زدم جغ جغكاغذ منو به عالم واقعيت برگردوند . تو اتاقم رو تخت دراز كشيده بودم كسيرويم پتو انداخته بود اثري از روياي شيرينم نبود نمي دونم رويا مال من بوديا شيدا مال هركدوم از ما كه بود خيلي شيرين بود يعني ممكنه رنگ روياهامبه رنگ روياهاي شيدا در بياد و بتونم درست مثل اون بنويسم ؟ نيمي از راهرو ميرم همه چيز تو ذهنم شكل ميگيره فقط لحظه نوشتن افكارم رو كاغذ كهميرسه ناتوان مي شم و افكار درهم و برهم از ذهنم فرار مي كنن انگار سفيديكاغذ چشممو مي زنه سخت ترين مرحله همينه شيدا راهشو پيدا كرده روش نوشتنافكارش تطبيق حركات دستش با ذهنيات مغزش روي كاغذ به قول خودش وقتي فكرشورها مي كنه و با قلبش مي نويسه چقدر چيزاي نو
مي آفرينه دوست دارم جاي اون باشم حيف كه هيچ كس نمي تونه جاي ديگري باشه .
بهواقعيت كه نگاه مي كنم نيمه ديگه زندگيش برام غير قابل تحمل ميشه وقتيمادر مريضشو مي بينم يا يتيمي و تنهاييشو يا دوري از خواهرش محبوبه كه بهخاطر حرف مردم و آزار و اذيت نامزد قبليش شهرام ناچاره تو خوابگاه زندگيكنه همه اين چيزا رو كه مي بينم در اصل واقعيت هاي زندگي اونو ، ديگه دلمنمي خواد جاي كسي غير خودم باشم وقتي اولين بار بعد از چند سال آرشو ديدمانگار خواب ميديدم و تو عالم رويا فرو رفتم و اون حالت يك الهام بهم داد وچند خط به ذهنم خطور كرد و روي كاغذ نوشتم و همون چند خط كار كلاس استادطاهري شد .
منصور با ديدن دوباره آرش خيلي خوشحال شد طوري كهمامان همون لحظه اول اينو تو صورت منصور ديد و فهميد . منم وقتي بعد ازچند ساعت منصور رو ديدم همون ادامه خوشحاليشو كه هنوز پاك نشده بود بهتماشا نشستم مطمئنم كه كوچه خونه حتي حياط و ديواراش هم فهميده بودن حتيخدا هم كه از دوستي گذشته اونا با خير بود همون لحظه اول فهميد .
بالاخرهبعد از اين همه سال ديدار دوباره بهترين دوست دوارن كودكي البته كه منصوررو آن طوري مثل يك بچه شاد و سرحا مي كنه و آن ديدار دوباره خاطرات گذشتهرو براي من هم زنده كرد . خاطره آن روز صبح وقتي گريه كنان عروسك پارچه ايدست دوز كار مامانو تو بغلم گرفته بودم بدون اينكه به تضاد بين صورتپسرانه و موهاي كوتاه طلايي و خودم كه دختري بودم فكر كنم با چشم هاي خيساشكم جلوي در ايستاده بودم و با حسرت به دوچرخه سواري آرش و منصور نگاه ميكردم آرش كه حواسش به دوچرخه سواري بود ناگهان برگشت و منو تو اون حالتديد ايستاد و با نگاه مهربونش نگاهم كرد و بعد پرسيد :
- ميخواي تو هم سوار شي زهرا ؟
من با بغض گفتم :
- آره خيلي دلم مي خواد
ولي منصور با بدجنسي گفت :
نه نمي خواد مثل اينكه ديوونه شدي آرش ! مي خواي بچه ها ما رو ببينن و مسخره مون كنن كه دختر سوار دوچرخه مون كرديم ؟
آرش به چشماي خيس اشكم نگاه كرد و گفت :
- عيب نداره همه چي گردن من
منصور گفت : ولي اين دوچرخه منه بچه ها مي فهمن
آرش مثل آدم بزرگ ها قيافه حق به جانبي گرفت و گفت :
- زهرا هم خواهرته ها !
- از همين مي ترسم همه مي فهمن كار من بوده اصلاً دخترو چه به دوچرخه سواري؟
وليآرش با همون نگاه خونسرد و مطمئن حرف خودشو به كرسي نشوند و منو سواردوچرخه كرد و خودش هم دو طرف دوچرخه رو نگه داشت تا نيفتم منصور از ترسكنار ايستاده بود و كشيك مي كشيد مبادا دوست هاش سر برسن و مارو تو اونحالت ببينن.
از همون روز فهميدم منصور روي حرف آرش حرف نمي زنه بااينكه قد و قواره آرش از منصور كوتاه تر بود و هيكلش ريزه ميزه تر ولي تودوستي و رفاقت زورش به او مي چربيد . من با اون سن و سال كم استحكام دوستياونا رو حس كردم . اتفاقاتي كه بعداً افتاد اينو بهم ثابت كرد . آرش آب ميخورد نصف ليوان براي منصور بود . منصور اگه نون مي خريد نصف بيشترش مالآرش بود . تو درس و مشق هم همه چي همونطور بود آرش ديكته و انشايش خوب بودو منصور رياضي و حسابش و به هم كمك مي كردن فقط تعجب مي كنم چطور بعداً تودبيرستان منصور علوم انساني خوند و در رشته حقوق قبول شد و آرش رياضي خوندو مهندس شد فكر كنم زيادي روي هم اثر گذاشته بودند حالا كه به گذشته نگاهمي كنم خيلي چيزا برام روشن مي شه آن وقت ها همه فكر و ذكرم سوار دوچرخهمنصور و با اونا همبازي شدن بود و از حق نگذريم آرش خوب فكرم رو مي خوند وهر بار دور از چشم منصور و بچه هاي ديگه ترك دوچرخه سوارم مي كرد .
فقطآرش احساسمو درك مي كرد حتي بعد ها كه كمي بزرگ تر شدم و دلم مي خواست پسربودم و كارهاي پسرها رو تقليد ميكردم سرمشقم آرش بود وقتي آرش و خونوادشاز محله مون و كوچه سرمستي رفتن باز هم با نگاه كردن به خونه شون و حياطبزرگش كه آدم هاي غريبه جاي آرشو گرفته بودن ياد اونو مي كردم . با اون قدو قواره كوچيكم خيلي چيزا رو مي فهميدم و غم دوري تا مدت ها سر به زير وساكتم كرده بود . ولي بعد از يك مدت همه چي مثل اول شد و روال عادي زندگيادامه پيدا كرد با اينكه منصور و آرش ارتباطشون قطع نشده بود ولي كمترهمديگرو مي ديدن تا اينكه آرش براي ادامه تحصيل رفت خارج و ديگه ازش خبرينشد .
حالا بعد از اين همه سال برگشته بود . چه روز قشنگي بود آنروز كه از دانشگاه برگشتم هنوز فكرم پر بود از درس و دانشگاه ، شيدا ونوشته هاش و چارلز ديكنز كه جلوي در خونه رسيدم . كوچه باريك محله مون وسطپاييز بوي بهار رو مي داد عطري تموم كوچه رو پر كرده بود كه مشام رو نوازشمي داد . كليد انداختم و وارد حياط شدم با تعجب جلوي در ايستادم حياط وديوارش رنگ خاصي پيدا كرده بود درخت ها چه خوش رنگ شده بودن درخت خرمالوجلوي در سرشو به علامت تعظيم پايين آورده بود ولي براي چه كسي نمي دونم .از بس خرمالو رو شاخه هاش آويزون بود سرشو خم كرده بود ولي گل ها چي ؟ وسطپاييز آن قدر رنگ قشنگ ، عجيب بود . حتي برگ هاي خشك زرد و سرخ و نارنجيكف حياط هم از هميشه خوش رنگ تر به نظر مي رسيدن انگار زنده بودن و باهامحرف مي زدن از كنار درخت سيب كه رد شدم حس كردم يكي از برگ هاش كنار گوشمچيزي گفت و اومدن كسي رو بهم اطلاع داد .
صداي مردانه و گيراييدرست شبيه فرشته هاي بهشتي پرده گوشم رو نواز شداد . به نزديكي صندلي هايفلزي كنار باغچه حياط كه رسيدم از لابلاي شاخه هاي درخت به قامتشو ديدمصورتش لابلاي برگ هاي خوشگل به و انار چه جذاب و مردونه بود . صداي منصوررو شنيدم كه گفت :
- حتماً آقاجونه
ولي همون موقع سياهي مانتوم رو ديد چون گفت :
- نه زهراست
و صداي فرشته بهشتي آن طرف درخت به و انار با تعجب پرده گوشمو قلقلك داد و پرسيد :
- زهرا؟ همون زهراي كوچيك خودمون ؟
وبعد از لابلاي شاخه ها رد شدم و درست روبرويش ايستادم . عجيب اين بود كههمون لحظه اول اونو شناختم با اينكه خيلي تغيير كرده و اصلاً يك آرش ديگهشده بود ولي نگاهش درست همون نگاه دوازده سال پيش بود همون وقت كه بامهربوني نگاهم كرد دستم رو گرفت و ترك دوچرخه سوارم كرد . خودش بود . چقدرعوض شده بود . بزرگ شده بود . مرد شده بود . وقتي تعجب رو توي نگاهش ديدمفهميدم از نگاه آرش اين منم كه عوش شدم . ياد شعر شيدا افتادم و ناخودآگاه شعرو خوندم . منصور وقتي تعجب رو توي نگاه هر دوي ما ديد گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-معرفي مي كنم آرش حكمت دوست قديم كوچه سرمستي اين خانم خانما هم زهراخواهر لجباز و يك دنده منه يادته به زور گريه و پا روي زمين كوبيدنمجبورمون يم كرد سوار دوچرخه اش كنيم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش لبخندي زد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره همون آبجي كوچولوي خودمونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بگو آتيش پاره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش دوباره گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حال شما چطوره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولحن صحبتش منو به زمان حال برگردوند و فهميدم كه ديگه دوران بچگي تموم شدهو من زهرا خانوم شدم و اون آقا آرش . چقدر حيف كه نمي تونستم آرش تنهاصداش كنم . ولي ياد گذشته كه تو دلم باقي مونده بود باعث شد شاد و خونسردبرخورد كنم و خيلي راحت پرسيدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حال شما چطوره ؟ خانواده خوبن ؟ چهعجب ياد ما افتادين ! نكنه تو كوچه هاي باريك گذشته گم شدين و بعد از جلويخونه ما سر در آوردين .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور خنديد آرش هم لبخند زد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هنوز هم مثل گذشته شاد و سرزنده هستي .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا ديگه با يه شاعره طرف هستي مواظب حرف زدنت باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتعجب رو كه تو نگاهش ديدم فهميدم حتي به نظر او هم شاعر و نويسنده بودن ازم بعيده و بهم نمياد با تعجب پرسيد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شاعر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه به باورم يقين پيدا كرده بودم گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هنوز منصور رو نشناختين ؟ شوخي مي كنه من فقط يه دانشجوي تنبل سال سومرشته ادبيات فارسي هستم از ادبيات هم فقط چند الف ب و آب بابا سرم ميشهمنو چه به شعر و شاعري .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شكسته نفسي مي كني حتماً شعري كه اول ديدارمون خوندي رو خودت گفتي مگه نه ؟ چي بود ؟ كودكي پريد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دير زماني بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكودكي از شاخه اي پريد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواني از راه رسيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدير زماني بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشوق هم پريد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعشق به جايش بر شاخه يكي به آخر سپيدار نشست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه شعر قشنگي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شعر خودم نبود مال يكي از دوست هام بود يك لحظه به خاطرم اومد و خوندمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شعر شيدا بود ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش با تعجب پرسيد : شيدا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-يادته بچه كه بوديم از خودت شعر در مي آوردي و قافيه و رديف مي ساختي و ميخوندي؟ بچه ها صدات مي كردن آرش گل سرخ وقتي هم ناراحت بودي مي گفتيم گلسرخ پژمرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آخه بيشتر شعرهام توش گل سرخ داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره بچه ها همسوژه پيدا كرده بودن و سر به سرت مي گذاشتن ولي خدايي لقب تو از همه لقبهاي ديگه بهتر بود يادته به من چي مي گفتن ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش لبخند به لب گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منصور درازه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفوري گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه اسم با مسمايي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور اخم كرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دستت درد نكنه اسم آرش هم اينقدر با مسماست ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون موقع ها كه نبود ولي حالا نمي دونم فكر كنم همون گل سرخ تنها بيشتر بهت بخوره تا پژمرده اش .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حق با شماست خيلي وقت بود كه پژمرده شده بودم ولي حالا ديگه اين حسو ندارمديدين اين كوچه ياداوري خاطرات گذشته خونه قدمي بوي خوب اين كوچه و ديوارپر پيچك خونه شما همه و همه غمو از دلم بيرون مي بره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمي دونم شايد آرش و حرف هاش تو دلم انداخت و يك عبارت شاعرانه آمد توي ذهنم كه گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حتماً منصور با حرف هاش اكسيژن هوات شد و هواي اين كوچه و خاطرات گذشتهتشنگي چندين و چند سالت رو ازت گرفت و سيرابت كرد و تو دوباره شكوفا شدي .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش پرسيد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شما از كجا فهميدين ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه مثل اينكه واقعاً خواهرم شاعره و من نمي دونستم ولي اگه طالب شعري امشببا ما بيا شب شعر محل اون وقت مي فهمي كي شعر مي گه و حرف دلشو به زبونشعر برات مي خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيكهو يادم اومد پنج شنبه بود و مثل هر پنج شنبه شبتو شب شعر محل شركت يم كرديم آرش همانطور كه لبخند قشنگش رو لبش جا خشككرده بود گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شب شعر محل ؟ از كي اين همه اتفاق خوب تو محلمون افتاده و ما خبر نداشتيم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از كي تا حالا تو بچه اين محلي ؟ حالا ديگه تو بچه بالا شهري و ما پايين شهر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من هنوزم بچه اين كوچه و اين محلم فقط خونه عوض كردم همين اما...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اما چند سالي بود كه فراموش كرده بودي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه ابداً حتي اگه كسي بتونه بچگي اش رو فراموش كنه عشق و دوستي اش رو نميتونه . همه دوران شادم تو اين محل بود وقتي پدرم زنده بود تو اين كوچه توخوه قشنگمون چه روزهاي خوشي داشتم وقتي پدرم زنده بود ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفكر كنم منصور هم مثل من قطره اشك براقي رو ته چشم آرش ديد كه فوري گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا هم بچه اين محلي و براي اثباتش بايد همراه ما به شب شعر بياي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتيبالاخره آرش موافقت كرد من از اينكه هيچ وقت نتونسته بودم شعر بگم غصه امگرفت و همون لحظه دلم خواست جاي شيدا بودم و تو شب شعرهاي محلمون ميدرخشيدم ولي اين فقط يك آرزوي محال بود و آرزو بر جوان كه عيب نيست .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي سر كوچه رسيديم آرش گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من تا حالا تو هيچ شب شعري شركت نكردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشركت تو شب شعر نه تجربه مي خواد نه آمادگي قبلي امتحان كنكور كه نيست اينقدر مي ترسي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن پرسيدم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به اون همه استعدادي كه تو بچگي داشتي چطور ديگه دنبالشو نگرفتي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندگيآدما رو تغيير مي ده گاهش اوقات مجبور مي شي چيزايي رو كه دوست داريفراموش كني و بچسبي به اون كاري كه علاقه اي بهش نداري شايد اگه پدرم زندهبود مي تونستم دنبال علايقم برم ولي مادرم مخالف اينكار ها بود براي ادارهكارخونه و شركت و مغازه فرش فروشي و همينطور حفظ آبروي خانواده مادرممجبور به تحصيل در رشته مهندسي شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس براي دل مادرت درست خوندي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولي تا اونجايي كه من يادمه تو مهندسي صنايع رو دوست داشتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بي علاقه كه نبودم وگرنه نمي تونستم ادامه بدم بين تموم رشته هايي كهمادرم بهم پيشنهاد كرده بود انتخابش كردم تو زندگي يه چيزايي هست كه غيراجبار و زور مي تونه آدمو وادار به كاري كه دوست نداره كنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مثل علاقه و احترام به مادرت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره و ادامه كار پدرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولي شعر چي شد ؟ نمره هاي بيست انشات چي شد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شعر تو دلم باقي مونده هر چند كه مثل قديما نيست ولي هنوزم خوندنشونو دوست دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا وقتشه كه استعدادتو نشون بدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حرفاي شاعرانه از زهرا شنيدن اميدوارم مي كنه نه مثل اينكه زهرا هم استعدادشو داره فقط يكي بايد هلش بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به كجا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از لبه پرتگاه تو يه دره ديگه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم كردم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- كه تو از دستم راحت بشي؟ كور خوندي تا تو رو نكشم جون نمي دم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش با تعجب به ما دو نفر نگاه مي كرد منصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عيب نداره عوضش به آرش ثابت مي كنم اشعار تو بهترين اشعار قرن معاصره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن كه مي دونستم منصور مسخره ام مي كنه گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا بهت ثابت مي كنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- احتياجي به اثبات نيست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- درست مثل بچگي هات طرفدار جناح مخالفي بي معرفت منصور فروش !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش هم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو هم مثل اون زمان ها به ضعيف تر از خودت زور مي گي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اي دلرحم احساساتي ديوونه ! حالا ببين كي بهت گفتم گول ظاهر مظلوم نماي زهار رو نخور از اون بدجنس هاست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن چشم غره اي به منصور رفتم كار ديگه اي نمي تونستم بكنم آرش خنديد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بچه كه بوديم اينطوري نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون موقع هم كلك بود تو از بس كه ساده بودي اونو نشناختي و گول ظاهرشو مي خوردي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر كوچه رسيده بوديم آرش به سمت خيابون اشاره كرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ماشين من اونجا پاركه اگه خيلي دوره با ماشين بريم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچوناز وضع مادي اونا خبر داشتم و مي دونستم كه بعد زا رفتن از محل ما چقدروضعشون خوب شده و صاحب كارخونه و خونه بزرگي هستن فكر كردم الان يه ماشينمدل بالاي گرون قيمت جلو روم ظاهر مي شه ولي وقتي جز يه پيكان درب و داغونو يه ژيان و يه بنز مدل قديمي كه رديف هم پارك شده بودن چيزي نديدم پرسيدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من كه ماشيني نمي بينم ماشين شما كدومه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور خنديد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همون بنز قراضه هه رو مي گه ديگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب به ماشين نگاه كردم و پرسيدم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اينه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي آرش بدون خجالت سرشو به علامت تاييد پايين آورد منصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- زهرا فكر مي كرد با يه بنز تپل مشكي يا يه الگانس نقره اي خوشگل روبرو ميشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش لبخند زيبايي تحويلمون داد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اين بنز هم يه روزي تپل مپل بوده منتها چون بهش نرسيدن پير و لاغر شدهضمناً اين ماشين براي من از هر ماشين ديگه اي با ارزش تره چون يك زمانيپدرم سوارش مي شده هر چيزي رو پير و قدمي شد كه نبايد دور انداخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرشهمون آرش سال هاي گذشته بود با همون دل و همون احساس پاك بچگي اينو همونلحظه فهميدم با اينكه راه زيادي نبود ولي با ماشين رفتيم وقتي رسيديم وپياده شديم منصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بيخود خودمونو سبك كرديم و با ماشين اومديم اين كه اصلاً راه نمي ره پياده يم اومديم زودتر مي رسيديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسالناجتماعات فرهنگسرا خيلي شلوغ بود خيلي دير رسيده بوديم وارد سالن كه شديميك نگاه به آرش انداختم و تعجب رو تو صورتش ديديم صندلي هاي جلوي سن همهپر شده بود فقط چند صندلي رديف آخر خالي بود چشم گردوندم و شيدا رو دررديف اول پيدا كردم او هم با نگاهش دنبالم مي گشت منصور هم او را ديد چونبهم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شيدا هم اومده كنارش يه جاي خالي هست تو اونجا بشين نميدونم اين دوستت از كي مي اد اينجا زنبيل پهن مي كنه كه جايي به اين خوبيگيرش مي ياد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم كردم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بتركه چشم حسود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو به آرش گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- با اجازه شما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به سمت شيدا رفتم صداي منصور رو شنيدم كه مي گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نيم دونم اين دخرته چه حساسيتي به دوستش داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irكنارصندلي شيدا كه رسيدم بلند شد و صورت همديگه رو بوسيديم با اينكه چند ساعتقبل با هم بوديم ولي دلم براش تنگ شده بود براي اولين بار صورتش گلانداخته بود و پوست گندمي صافش شفافيت خاصي پيدا كرده بود لبهاش بدوناينكه از لوازم آرايش استفاده كرده باشه سرخ بود و هيجان زده به نظر ميرسيد وقت نشد دليل اين حالشو بپرسم تا كنارش نشستم جلسه شروع شد و هر دوساكت چشم به روبرو دوختيم شب شعر با سخنراني يكي از اساتيد شروع شد بعد همشعراي جوان به ترتيب روي صحنه آمدند و شعرهاشون رو خوندن نمي دونم شيداچندمين نفر بود فقط پرسيدم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- كدوم شعرتو يم خوني ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قلب هاي ابري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوزحرفش تموم نشده بود كه اسمشو شنيدم بلند شد و روي صحنه رفت در تاريك روشنزير نور پردازي شاعرانه و زباي صحنه روبروي شمعي روشن ايستاده بود حس كردمدارم رويا مي بينم شبيه فرشته ها شده بود وقتي شروع به خوندن كرد همهساكتش شدن سالن اينقدر ساكت بود كه فكر كردم صداي نفس هم تو سينه ها قطعشده جذبه اي در صداي شيدا بود همه رو مجبور به سكوت كرده بود وقتي شروع بهخواندن كرد صداش جذبه اي خاص به اشعارش داد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآسمان قلب هاي ابري است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا باران نمي بارد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگ ها زرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاخه ها عريان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلب ها خالي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعشق بي معني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگر دوران چه دوراني است ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهواي قلب ها ابري است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروح زندگي خاليست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگر دوران چه دوراني است ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمستان است و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهواي قلب ها ابري است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا باران نمي بارد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهار هرگز نمي آيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي كف زدنم در دل كف زدن هاي جمعيت گم شد و تو گوشم پيچيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيداتشكر كرد و چند قدم برداشت تا از روي صحنه پايين بيايد كه استاد كنارشايستاد و از او خواست يك شعر ديگر هم بخواند شيدا برگشت پشت ميز در ميانصفحات دفترش دنبال يك شعر مناسب مي گشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه عقب نگاه كردم منصور و آرشرو ديدم كه مثل دو آدم مسخ شده به روبرو خيره شده بودند و انگار تو دنيايديگه اي سير مي كردن صداي شيدا رو شنيدم برگشتم و به صورتش خيره شدم وقتيدوباره شروع به خوندن كرد صورتش در برابر صداش رنگ باخت و فقط صداش بود كهفضا رو پر كرده بود :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- صداي گنجشكان مرا به ديروز مي برد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي گنجشكان صداي زمان من است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتيك تيك ساعت كه بيست و دوبار ضربه مي زند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگ هاي سپيدار كه مي رقصند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرقص نور بر شيشه هاي شسكته و خاموش امروز را به تماشا مي نشينم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو لب هاي سكوت ديوار هاي ترك خورده ديروز را به پاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتن رنجورشان تا امروز مي بوسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعشق گل هاي هميشه بهار به گلدان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقامتشان را از ديروز تا امروز راست نگه داشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقامت بلند و خاك گرفته كوه نيز زير بار زمان خم گشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمان عجب بيماري غريبي است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيمي را از پا در مي آورد و نيم ديگر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرا به پا مي دارد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي گرفته گنجشك هاي امروز را از ديروز باز مي شناسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي گنجشك ها صداي زمان من است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصداي زمان از همه صدا ها بلند تر است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگر صدايي مانده باشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشعرشدر عين سادگي گيرايي داشت كه همه رو جذب مي كرد انگار در و ديوار و صندليها هم كف مي زدن چون صدا تو سالن مي پيچيد شيدا كه از روي صحنه پايين آمدگفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عالي بود شعر آخري رو تا به حال نخونده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- امروز صبح سرودمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمي دونم چطور مي شه شعر در لحظه ها حتي ثانيه هاي زندگيت پر پر مي زنهولي حتي براي يك لحظه هم وارد زندگي من آرزو به دل نمي شه و همه اش با منسر قهر و دعوا داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- در عوض تو مي توني خوب ببيني خوب فكر كني حالا حتماً نبايد شعر بگي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولي باور كن همه چي تو ذهنم هست فقط نمي تونم روي كاغذ بيارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگه سعي كني مي توني فقط كمي تمرين و اعتماد به نفس مي خواد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون كه بهم دلگرمي مي دي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي جلسه تموم شد و بلند شديم گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- راستي فراموش كردم بهت بگم منصور و دوستش آرش اومدن اينجا جا نبود رديف آخر نشستن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تعجب پرسيد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آرش ؟ دوست منصور ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره ديگه يادت نيست ؟ دوست دوران بچگي منصور خونه شون تو كوچه ما بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همون خونه قدمي كه رو ديوارش شاخه هاي درخت مثل آبشار آويزون بود و مي ريخت پايين همون كه بعداً جاش يه آپارتمان چهار طبقه ساختن ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره همون خونه كه به خاطر خراب كردنش كلي غصه خوردي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- يادم اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه عجب بالاخره اونو شناختي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه منظورم خونه قديميه بود يه حوض بزرگ وسط حياطش بود با درخت هاي بلند بيد و نارون چقدر حيف كه خرابش كردن چقدر خوشگل بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو هم كه همه اش فكرت پيش خونه است صاحب خونه رو مي گم اگه ببينيش بيشتردلت مي سوزه كه چرا اينقدر دير به يادش آوردي اونم خيلي خوشگله يادت اومد؟ دوچرخه سواري تو كوچه ما تو حياط خونه شما ترك ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوب يادم اومد مگه مي شه فراموش كنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوب اينو بگو كم كم داشتم از حسن سليقه ات نا اميد مي شدم همه اش فكر درخت و خونه اي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوزحرفم تموم نشده بود كه آرش و منصور به ما رسيدن شيدا هنوز سرش گرم جمعكردن كاغذ هاش بود سرشو كه بلند كرد اونا رو ديد با منصور سلام واحوالپرسي كرد منصور به آرش گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اينم خانوم شيدا ملكي شاعر اون شعر ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ايشون هم آرش حكمت دوست بچگي من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن كه چشمم به آرش بود تعجب و خيرگي نگاهش به شيدا رو ديدم بالاخره آرش زبونش باز شد و پرسيد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- كدوم شعر ها ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور خنديد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ساعت خواب تازه مي پرسي كدوم شعرها ؟ همونايي كه مي گفتي عالين و برات آشنا هستن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيداسرشو بلند كرد و به آرش نگاه كرد تو چشماي هر دو تعجب بود بعد تبديل بهشناخت شد دستمو دور دستاي شيدا انداختم و همراه هم حركت كرديم بيرون سالنشيدا گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من ديگه مي رم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشو گرفتم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- كجا مي ري ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- كجا با اين عجله ؟ ما شما رو مي رسونيم مثل هميشه... رفيق نيمه راه كه نيستيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيدا گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولي ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور اجازه نداد شيدا بهونه بياره گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آرش از خودمونه با ماشين اون مي ريم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيدا يك نگاه به آرش انداخت و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مزاحم نمي شم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش مثل منگ ها همانطور ايستاده بود منصور با آرنجش به پهلوي آرش زد آرش پريد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه مزاحمتي قابلي شما رو نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور خنديد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چي قابل شما رو نداره حواست كجاست ؟ پرتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن به طرفداري از آرش گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ماشينو مي گه ديگه تو كه پرت تري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببخشيد تا وضع بدتر نشده بريم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشين كه شديم شيدا گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببخشيد تو زحمت افتادين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه زحمتي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه زحمتي شيدا ؟ مثل اينكه دوستاي قديمي هستيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش با تعجب تكرار كرد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دوستاي قديمي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بعد زا دوازده سال دوست قديميو پيدا كردم زهرا هم مثل هميشه مي خواد خودشو قاطي آدم بزرگا كنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديدم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله ولي تو كه خبر نداري آرش يادشه مگه نه ؟ بچگي دوچرخه سواري ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرشسرشو پايين آورد ولي انگار فكرش جاي ديگه اي بود از تو آينه عقبو نگاه ميكرد انگار چيزي رو كشف كرده بود درست مثل كريستوف كلمب وقتي قاره امريكارو كشف كرد چشماش مي خنديد منصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شيدا خانوم اگه بدونين آرشچقدر دلسوزه هر باز كه زهرا گريه مي كرد و پا مي كوبيد زمين و خواهش ميكرد من گول اداهاشو نمي خوردم به جاش آرش گول ظاهر مظلوم نماي زهرا ميخورد و وساطت مي كرد و اونو ترك دوچرخه سوار مي كرد ولي نمي دونست چه گوليخورده چون زهرا بعداً بهش مي خنديد گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دستت درد نكنه داداش منصور من از شدت ذوق بود كه مي خنديدم منصور با بدجنسي نگاهم كرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دروغ مي گم بگو دروغ مي گي با گريه و زاري و نگاه پر از التماست سر آرشبيچاره رو كلاه مي ذاشتي و دل نازكشو به رحم مي آوردي تا سوار دوچرخه بشيو تو كوچه ها بگردي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيدا گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا يادم اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور با تعجب پرسيد :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چي يادت اومد ؟ مگه اونجا بودي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه پهلوي شيدا زدم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هيچي بابا شيدا منظورش چيز ديگه اي بود شعر هاش يادش اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي منصور دست بردار نبود گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- الان ياد آوري شعره جريان چيه زهراي مارمولك راستشو بگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هيچي بابا حالا كه ديگه گذشته بهت مي گم يادته پات شكسته بود و اون چند روز دوچرخه ات رو سپرده بودي دست آرش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب اين چه ربطي به تو شيدا داره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- يادته دوستيت گل كرد و اجازه دادي چند روزي كه پات تو گچ بود آرش تنهايي سوار دوچرخت بشه و سپرديش دست اون ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب آرش خان چه بلايي سر دوچرخه ام آورده بودي ؟اينا از كجا خبر دارن ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش از دنياي ديگه اي بيرون اومده باشه يكهو زد رو پيشونيش و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- يادم اومد ... شيدا شيدا شيدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور لباشو گاز گرفت چشم غره اي به آرش رفت و زير لب گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه خبرته اينقدر شيدا شيدا مي كني؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن و شيدا به هم نگاه كرديم و خنده مون گرفت آرش به خودش اومد. از تو آينه مارو نگاه كرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شما همون دختر كوچولو با موهاي بافته هستين مگه نه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيدا كه از خجالت سرخ شده بود گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شما همون ... همون ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي ديگه نتونست حرفي بزنه منصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چي شده ؟ من كه سر در نمي يارم شما از قبل همديگه رو مي شناختين ؟ چطوري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو كه نمي ذاري بگم و رازمو فاش كنم اون روزا كه خدا رو شكر پات شكسته بود و چند روزي از دستت راحت بوديم آرش رو راضي كردم و يك روز تمام دوچرخه رو در اختيار ما گذاشت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور به آرش نگاه كرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره آرش خان ؟ دست شما درد نكنه زهرا خالي مي بنده مگه نه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد رو به من كرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اي كلك تو كه دوچرخه سواري بلد نبودي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنديدم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آرش يك روز قبلش دوچرخه سواري رو به من و شيدا ياد داد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اين شد دو روز حتماً يك روز بعدش هم جايزه و تشويق دوچرخه رو سپرد دست شما يك روز ديگه هم براي تمرين روز بعدش هم براي اينكه يادتون نره و اين داستان همينطور تا خوب شدن پام ادامه پيدا كرد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش لبخند به لب ساكت به حرف هاي ما گوش مي كرد انگار تو گذشته غرق بود من از روي بدجنسي گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شيدا يادته يواشكي سوار دوچرخه منصور شدن چه كيفي داشت ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بعد از اينكه خيالم راحت شد كه هر دوتا تون دوچرخه سواري ياد گرفتين دوچرخه رو سپردم دستتون .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- كجا بودن كه من نديدمشون ؟ تو كوچه ها ... آره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيدا مثل ادم هاي گناه كار سرشو انداخت پايين و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه تو حياط خونه ما دور حوض كوچولوي وسط حياط دور مي زديم و شعر مي خونديم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- وقتي مي خواستيم ياد بگيريم يادتونه ؟ سه تايي شعر مي خونديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره شعرش يادتونه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيدا گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- كوچه ما يه خونه داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونه ما يه باغچه داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباغچه ما توش يه حوضه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحوضه پر از ماهي سرخه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهياش يه دنيا عشق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماهياش يه دنيا شور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل دل ما سه نفر پرشور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب ديگه چي ؟ اين شعرو نمي خوندين ؟ ما سه تا داداشيم چوب مداد تراشيم صبح تا شب ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيكهو به خودم اومدم منصور همه چي رو مي شنيد . كم نياوردم و گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شايد اگه تو هم بودي اين شعرو مي خونديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش بيخيال گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ديگه چي مي خونديم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- يه شعر ديگه هم مي خونديم كه يادمه تو از خودت در آورده بودي :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبچگي دنياييه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوش پره آزاديه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه روز از عشق آب نبات مي خنديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه روز ديگه از غصه نداشتن يه دونه مداد مي گرييم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيدا رو به من گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو هم مي خوندي :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعروسكم قشنگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهاش چه رنگارنگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلپش چقدر گليه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباس هاش پارچه ايه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور خنديد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- معلومه اين شعرو رو زهرا گفته . آبرومونو بردي دختر از همون بچگي از اين شعر هاي آبكي مي گفتي ديگه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا بقيه اشو گوش كن :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه داداش دارم قلقليه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدراز و بلند و قهوه ايه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن دوچرخه نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگريه رو اما داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداداشيم سرش كلاه رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه كلاه گل منگولي سياه رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عالي بود فقط منظورت از قهوه اي چي بود ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از بس اون شلوار قهوه ايت رو مي پوشيدي و من بدم مي اومد اين شعرو براي شلوارت گفتم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عوضش قافيه ات جور در اومد . بيچاره شلوارم آخر سر نفهميدم چه بلايي سرش اومد فكر كنم تو گم و گورش كردي .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره دادم كت و شلواريه و با پولش بادكنك خريدم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب ديگه چه كار كرديد ؟ چشمم روشن آرش خان تو چرا خام اينا شدي بي معرفت ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دوچرخه رو كه بهت پس دادم براي اولين بار در طول رفاقتمون بهت دروغ گفتم يادته همون روز كه چرخ هاش گلي شده بود تو پرسيدي كجا رفته بودم منم گفتم بارون مي اومد افتادم تو جوي آب و گلي شدم و تو حرفمو باور كردي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اصلاً بارون نيومده بود ولي وقتي تو گفتي باور كردم اگه تو مي گفتي سيل اومده بازم باورم مي شد تو هيچ وقت بهم دروغ نمي گفتي فقط تعجب مي كنم شيدا خانوم شما چرا همدست اين دو تا شدي ؟ فكر مي كردم تو دنيا فقط يه كلك وجود داره اونم زهراست دوست هاي مارو ببين چه كلاهي سرمون رفت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من كه بهت گفتم كلاه گل منگولي سياه ولي خداييش همه گناه ها گردن منه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مي دونم پس فكر كردي چي ؟ تو آرش و شيدا رو مجبور كردي .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيدا گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ما رو ببخشيد لذت سوار شدن دوچرخه اينقدر زياد بود كه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عيب نداره حداقل دوچرخه من باعث شد طبع شعر شما گل كنه و بالاخره به يه جايي برسيد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيدا با صدايي آروم گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ولي شعراي زياد بدي هم نبودن ها .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چهار نفر خنديدم منصور رو به من گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو ديگه نخند با اون شعرت .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اداي منو در آورد : داداش من قهوه ايه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيدا گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگه بدونين چقدر جلوي هم كلاسي هامون پز دوچرخه رو داديم مگه نه زهرا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگه تو نمي گفتي هيچ كس حرف منو باور نمي كرد كه منصور دوچرخه رو بهمون داده . اولين و آخرين دوچرخه سواري در طول عمرمون بود .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيدا گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عجب لذتي داشت تو هشت سالگي قدر تموم عمر شادي ذخيره كرديم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- و همه رو مديون تو هستيم آرش خان .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند رو لب آرش انگار حرف مي زد و براي شادي قلب كوچيك ما مي خنديد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنصور به چشم هاي خندون هر سه ما نگاه كرد و گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگه مي دونستم اينقدر ذوق مي كنين خودم بهتون اجازه مي دادم سوار بشين خدا صاحب دوچرخه رو عمر بده كه پاش شكست تا شما بتونين اين همه خوش بگذرونين .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشيدا رو به منصور گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بالاخره دوچرخه مال شما بود دست شما درد نكنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن با بدجنسي به منصور گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پات بشكنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرش گفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir