یه ازدواج اجباری یه تغییر ناگهانی زندگی که زیر و رو می‌شود قلب هایی که فشرده میشوند و سرنوشت هایی که رقم میخورد در این داستان سرنوشت پر از فراز ونشیب فردین و یلدای قصه ما بهم گره خورده آیا آخر این قصه عشق است یا تنفر.

ژانر : ازدواج اجباری، اجتماعی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱ ساعت و ۱۴ دقیقه

مطالعه آنلاین اندر دل ما تویی نگارا
نویسنده : نازنویس

ژانر : #ازدواج_اجباری #اجتماعی

خلاصه :

یه ازدواج اجباری یه تغییر ناگهانی زندگی که زیر و رو می‌شود قلب هایی که فشرده میشوند و سرنوشت هایی که رقم میخورد در این داستان سرنوشت پر از فراز ونشیب فردین و یلدای قصه ما بهم گره خورده آیا آخر این قصه عشق است یا تنفر.

هوا گرم بود و بخاطر استرسی که داشتم دست هایم میلرزید ،بغض گلویم را ازار می داد

مامان هاجر زیر چادر مشکی اش ارام ارام اشک میریخت

کمر بابا محسن انگار خمیده شده بود

نزدیک مامان شدم و در اغوشش گرفتم

_مامان جون خواهش میکنم گریه نکن داداشم قویه مطمئنم هیچی نمیشه

لرزش بدن مامان دل من را هم می‌لرزاند بعد از ساعت ها منتظر یک خبر خوش بودیم

چشم های اشک الودم را روی هم گذاشتم و سر به شانه مامانم تکیه دادم

خاطرات مرا به روز هایی برد که زیاد هم دور نبود

به روزی که برف، حیاط خونه ی کوچکمان را سفید کرده بود و دل من ضعف می رفت برای بازی و ادم برفی ساختن

&فلش بک به گذشته

با لذت از پنجره به بیرون نگاه میکردم

گرمای خونه و سرمای بیرون تضاد زیبایی ایجاد کرده بود

صدای پای برادرم حواس پرت شده مرا به سمت خود کشید_ چی رو نگاه میکنی زلزله

_کیا بخدا میزنمتا بدم میاد ،نگو خب

_دلت میخواد یه چندتا گلوله برفی نوش جون کنی؟

با ذوق نگاهش کردم و گفتم

_جون من راس میگی؟؟

_بدوووو که باید برم با ارمین قرار دارم بعدش باید بشینی برا کنکورت درس بخونیا

فک نکن نمیفهمم از زیرش در میریا

خنده کنان چشمی گفتم و

بدون فوت وقت تند و سریع لباس های گرم و زمستانه ام رو پوشیدم و سریع به سمت در ورودی دویدم

جا ماندن رد کفش هایم حس زیبایی داشت

خم شدم و مقدار زیادی برف در دستهایم جمع کردم

صدای در ورودی نشان میداد که کیارش اماده شده و بیرون امده

خیلی نا محسوس برف ها را بین انگشتانم فشردم و موزیانه به سمتش برگشتم

و گلوله برفی را با شدت به سمت اویی که دهان باز کرده بود تا حرفی بزند پرتاب کردم صدای خنده و فریادش خبر از جنگ تن به تن داشت

سریع خم شدم و دو گلوله ی دیگر برداشتم کیارش هنوز وقت نکرده بود گلوله قبلی را از روی دهان و بینی اش کنار بزند که گلوله بعدی روی دهان و بعدی به سمت سرش پرتاب شد

مثل دختر ها جیغ میکشید و میگفت

_ ای زلزله هشت ریشتری

نکن لامصب ببین چیکارم کردی نشونت میدم

بعد از شنیدن فریادش ب سمت در ورودی خانه پا به فرار گذاشتم طعم انتقام های کیارش اصلا یادم نرفته بود

جیغ زنان مامان را صدا میکردم و کیارش از پشت گلوله بارانم میکرد

هنوز نرسیده بودم به در ورودی که کیارش بازویم را گرفت و خبیثانه گفت

_کجا فرار میکنی هااان؟صبر کن کارت دارم

با یکی از دست هایم صورتم را پوشاندم و مامان را با شدت بیشتری صدا میزدم و میگفتم

_کیا نکن خره جون یلدا ماماااااااان

در باز شد و مامان با صورت قرمز پرید بیرون و هنوز حرفی از دهانش خارج نشده بود که سر خورد و با شدت به زمین افتاد

صدای جیغ مامان و خنده های ما بابا محسن را هم به بیرون کشاند

هنوز جمله ی چی شده اش تمام نشده بود که سرخورد و روی مامان افتاد

من و کیارش غش غش به این صحنه میخندیدیم

مامان در حالی که سعی میکرد خندشو پنهون کنه و جدی باشه گفت

_ورپریده ها به من و این پیر مرد میخندید ؟زود باشید بریم تو مریض میشید

بابا گفت _دست شما درد نکنه خانوم حالا دیگ من پیرمردم

مامان با خنده گفت_والا از قدیم به ادمای بازنشسته پیرمرد میگفتند

صدای زنگ در خانه را که شنیدیم

کیارش گفت_ مامان، آرمین اومد من باید برم

کیارش همانطور که برای عوض کردن لباس هایش به داخل خانه میرفت گفت _

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زلزله در رو باز کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان و بابا هم دنبالش به داخل رفتند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم با صورت اخمو برای زلزله گفتن کیارش در رو باز کردم و مردی را پشت در دیدم که لبخند بزرگی روی لب داشت قیافه اشنایی داشت موهای بور و چشمان سبزش را قبلا هم دیده بودم به خودم امدم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام زِل ..اِهِم ..یلدا خانوم ! کیا هست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای دویدن مامان و بابا مرا به حال کشاند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتری سبز پوش از در اتاق عمل بیرون امده بود و سعی در ارام کردن و صحبت کردن با بابا و مامان داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانوم دکتر تو روخدا بگو پسرم در چه حاله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_لطفا گوش کنید پسرتون حالش خوبه خطر جانی نیس نگرانی ما لخته خونی بود که خداروشکر با دارو رفع شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش شکسته بود که گچ گرفته شد و زخم پیشانی اش که بخیه شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلا به دور باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از رفتن دکتر مامان رو بغل کردم و خداروشکر گویان روی صندلی نشستیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی خبر از اینده ای غم ناک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند روزی گذشت ،چند روزی که گریه با ما عجین شده بود برادرم به قتل متهم شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و از بیمارستان با ان حال به زندان رفته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا دنبال وکیل بود و پیدا کردن ماجرای نا مفهومی که خوشی زندگی ما را به تاراج برده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان دایم در حال دعا کردن و گریه کردن بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من نگران حال خراب قلب مامان و موهای سفیدی که چند روزه روی سر بابا محسنم خودی نشان میدادند بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگران حال یکدانه برادرم که نیاز به استراحت و مراقبت داشت و اکنون در زندان ممنوع الملاقات بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و خبرهای نسیه ای که وکیل برایمان می اورد چنگی به دل نمیزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدانم این عید و تعطیلاتش چرا به کام ما زهر بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شایدم قسمت این بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هفتم فروردین ماه بود که یک روز بابا با غم و غصه به خونه امد و صدای گریه های این مرد، من و مامان را ترسانده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان هراسان گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ محسن چیشده مرد نصف عمرم کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا بدو یک لیوان اب برای پدرت بیاور زود باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من سراسیمه به اشپزخانه رفتم و وقتی برگشتم صدای ناله و زجه های مادرم هم خانه را برداشته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

استرس دست و پایم را بهم پیچانده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم گواه بدی میداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هراسون به سمتشان رفتم و فریادگونه به بابا گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بابا چیشده مامان چشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا گریه میکرد و مامان خودزنی میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت مامان رفتم دست هایش را محکم گرفتم گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نکن مامان تو روخدا نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیشده جون به لب شدم داداشم چیزی شده بگو مامان بگوووو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان با حالی نزار گفت_دیدی بدبخت شدیم دیدی مادر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدی داداشت بیچاره شد دیدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سردرگم و ترسیده از حرف های مبهم مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست های لرزانم را به مامان نشان دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و گفتم _مامان ببین الان میمیرم چی شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالاخره بابا با بیچارگی به حرف آمد و انگار با خودش حرف میزد گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وضعشون توپه بهترین وکیل ها رو میگیرند پسرم رو میکشند ،خاک بر سرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اولادم رو میکشند و کاری از دستم بر نمیاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیارشم رو اعدام میکنند و من نگاه میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من شوکه شده بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلمه اعدام چند بار تکرار کردم انگار معنی آشنایی نداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان با گریه خودش را میزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی مامان از حال رفت به خودم امدم و با ترس به سمتش دویدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غصه و غم برای مادر بیچاره ام سم بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قلبش ناکار بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فریاد زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بابا بدووو بابا مامان یه چیزیش شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از رساندن مامان به بیمارستان وقتی روی صندلی های رنگ و روی رفته ی بیمارستان نشستیم بابا با غم زیادی شروع کرد به حرف زدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ وکیل میگه کیارش اعتراف کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مگه میشه پسر من قاتل باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم دوست چند سالش رو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بابا کی میتونیم با داداشم حرف بزنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این چه بلایی بود که سرمون اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاش یه خواب باشه بابا من طاقت ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شانه های لرزان بابا و گریه هایی که تمامی نداشت و مادر بی جانی که روی تخت های بیمارستان خوابیده بود صحنه تکراری این روز هایم شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمان خیس و بسته پدرم قلبم را فشرد چه مظلوم و بی کس خوابیده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رواندازی که نمیدانم لطف چه کسی بود را روی شانه هایش انداختم و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با پاهایی که دیگر حس کردنشان سخت بود به سمت سی سی یو رفتم از پشت شیشه صورت بی رنگ مادر مظلومم را دیدم و اتش گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم هایم از اشک تار شده بود ،شنیدن زمزمه هایم دشوار بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مامان دکترا میگند قلبت وضع خوبی نداره تو روخدا بخاطر ما بجنگ و بمون مامان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من بیشتر از این طاقت ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای جیغ دستگاه ها بلند شد دکتر ها سراسیمه به سمت اتاقی که مادرم خوابیده بود میدویدند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترس از دست دادن ما را به اتاق مادر کشاند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست هایی مانع من بودند و التماس هایم به گوش کسی نمیرسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو رو خدا مامانم رو نجات بدید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو روخدا یه کاری کنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا زار میزد و مویه میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه وجودم چشم بود و منتظر بودم دکتر برگردد و لبخند رضایت بزند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمایش ریتم منظم قلب مامان را روی دستگاه ببینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما دکتری که با عجله به مامانم شوک میداد هیچ لبخندی نداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچ نمایشی روی دستگاه نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی پارچه را روی صورت مامان کشیدند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگر نفهمیدم چی شد و مامان چگونه از کنارمان پر کشید و رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشم هایم که باز شد صدای شیون در خانه اوج گرفته بود یادم امد مصیبتی که گرفتارش شدیم صورتم خیس شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله رو دیدم که زاری میکرد و هاجر هاجر گویان بر سر خود میکوبید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من از خانواده مادری فقط یک خاله اجاق کور داشتم که سالها پیش وقتی هنوز هم مدرسه نمی‌رفتم از ایران رفت و ساکن شهری در کانادا شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدنش مرا یاد صورت مادرم انداخت با اندوه به سمتش دویدم و بغلش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خاله جون ببین مامانم دیگ نیس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من چیکار کنم خاله

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بگو بیاد بگو برگرده بگو یلدا بی تو یتیمه بیچارست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله ساغر زار زار گریه میکرد و مرا در اغوشش فشار میداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و میگفت _دخترم اروم باش اروم باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادرت راضی نیس بخدا ناراحت میشه یکم اروم باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا ارام نمیشدم گریه های من اصلا بند نمی امد فقط خودم میدانستم گرفتار چه مصیبتی شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی مادر شدن اسان نیس حتی به خاک سپردنش را هم نتوانستم ببینم یک دل سیر خداحافظی نکردم بغلش نکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آه بر دل من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مراسم های مامان ابرومندانه برگزار می‌شد و من و بابا در حال خود میسوختیم و. میساختیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غم برادر اسیرم و مادر پرکشیده ام ما را میسوزاند و دم نمیزدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوست پدرم عمو هومن دنبال کارهای کیارش بود و خاله ام سعی در جمع و جور کردن تکه های پاشیده ما داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چهل روز گذشت و غصه ما کم که نه اما روزگار کمی سازش را یاد ما داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی بلند شدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فراموش نه فقط کمی جمع و جور کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز هم جای خالی مامان درد داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فامیل و آشنا کم کم خداحافظی میکردند و به خانه هایشان میرفتند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط خاله هنوز کنار ما مانده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که ان هم چند باری شنیده بودم شوهرش حال خوبی ندارد و تحت درمان است و محتاج به بودن همسرش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راضی نبود همسرش را بخاطر ما رها کند او بیمار و تنها بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند باری به او گفتم خاله جان برگرد و او گفت هنوز زود است

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر ممنونم برای بودنش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اواسط تیرماه بود و هوا بسیار گرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مشغول جمع کردن و بوییدن لباس های مامان بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم خیلی تنگ بود برای غر غرهای مادرانه اش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی میگفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شلخته هرگز تو رو شوهر نمیدم هر جا بری سر سه روز برمیگردوننت زود باش این انبار کاه رو سروسامون بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یاد و خاطرش حتی صدای ارام و ملیحش همیشه در قلبم می ماند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در افکار خود بودم که صدای کوبیدن در همه را از جا پراند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا که مثل مرده ای متحرک شده بود و فقط بخاطر نجات برادرم از خانه بیرون میرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و گاهی تا دو سه روز لقمه ای به دهان نمیبرد با هراس از جا بلند شد و به سمت در دوید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دنبال بابا دویدم و همان طور بی روسری نزدیک در رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر چه نزدیک تر میشدیم صدای فریاد ادم های پشت در بلند تر میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_قاتلا در رو باز کنید به عزا میشونیمتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببینید چیکارتون میکنیم آرمین را کشتید بی شرفا زندتون نمیذاریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا بابا در را باز کرد دستی بر تخت سینه اش کوبیده شد و بابا پرت بر زمین شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت بابا دویدم و بازویش را گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو مرد هیکلی هم چهره و قد بلند با ریش و سیبیل های بلند و نامرتب به داخل حیاط امدند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خشم و عصبانیت در چهرشان هویدا بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگشت اشاره ام را به سمت در گرفتم و داد زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی میخواید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بابام چیکار دارید هااااان؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گمشیییییید بیرون!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی از اون ها که معلوم بود از دیگری بزرگتر بود نزدیک من و پدرم امد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قدبلندش روی جسم نحیف من و بابایم سایه انداخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صحنه ترسناکی از یک انسان گرگ نما داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بند دلم پاره شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی دو زانو نشست و دسته ای از موهای فر کنار گوشم را گرفت کمی به سمت خود کشید و با صدای ترسناک و خرناس واری گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دختر زبونت زیادی کرده؟ ببرم برات؟؟ هاااان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهامو ول کرد و مچ دستی که دراز بود و انگشت اشاره ام را به سمت در گرفته بودم را در دستش گرفت محکم فشار داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای آخَم بابا را به خود اورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش را گرفت و بلند و بیچاره وار گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_با دخترم کاری نداشته باش ولش کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرم بدبخت شد زنم مرد فقط دخترم مونده. اون گناهی نداره کاری با بچه هام نداشته باش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقاصشو از من بگیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم را هنوز رها نکرده بود اما دیگر فشار خیلی زیاد نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که باز به حرف امد_پسرت میره بالای دار و خودت و دخترتو بیچاره میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونی هنوزم نمیدونی چیکار کردید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه بخوام خونوادگی از روی زمین برتون دارم کار یه ثانیه اس برام اما زجر کشیدن تو و اون اشغالی ک تو زندون حتی لحظه ای عذابش رو رها نکردم بیشتر ارومم میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فقط اینو بدون بهترین وکیل رو گرفتم اونقدر پول خرج کردم به دو ماه نمیکشه پسرت پیخ پیخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو نزدیک گردنش جلو عقب کرد و دست مرا به شدت رها کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و از جا بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و با تحکم گفت امین بجنب میریم دیگ اینجا کاری نداریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ان مردی که امین نام داشت با اعتراض گفت _داداش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در مقابل برادرش با صدای بلند جواب داد_بریییم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از شنیدن صدای کوبش در

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای زار زدن من و خاله و بابا خانه را پر کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگر هیچ چیز درست نمیشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این را به خوبی فهمیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا بعد از تماس با وکیل متوجه شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادمای خانواده مقتول برخلاف تلاش ما برای پنهان کردن مرگ مامان از کیارش بهش خبر داده بودند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و و حال کیارش خیلی بد شده و. چون خودش رو مقصر مرگ مامان میدونسته رگش رو زده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و به بیمارستان منتقلش کردند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بابا اماده شدیم و به خاله قول دادم هر اتفاقی افتاد بهش خبر بدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی به بیمارستان رسیدیم دوان دوان خودمون رو به اتاقی که پذیرش گفت رسوندیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو تا پلیس در اتاق نگهبانی می‌دادند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا رفت دنبال پزشک معالج تا احوال برادرم رو بفهمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم میخواست کیارش رو ببینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیکشون رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی از ان ها بهم هشدار داد دور باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ملتمسانه و عاجزانه با صورتی خیس درخواست کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اقا اون ادمی که تو اتاق خوابیده داداشمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رگشو زده بخاطر مرگ مادرمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو رو جون عزیزت یه لحظه ببینمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگهبان با بی توجهی گفت برو خانم عقب مگه نمیگم نزدیک نشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینایی ک میگی دردی دوا نمیکنه ما وظیفمون اینه چاره ای نیس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با گریه جلوی پاهایش به زمین افتادم و دوباره خواهش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اقا فقط ی لحظه لطفا قول میدم فقط یه لحظه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگهبان بی حوصله پایش رو عقب کشید و گفت عجب گیری افتادیم برو اون ور دیگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گریه‌هایم شدت گرفته بود که دست بابا را دور بازویم احساس کردم صدای پدری که غمش یه دنیا بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یلدا بابا بلند شو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا این طوری میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاشو دخترم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاشو حال برادرت خوبه خداروشکر ،من باهاش حرف میزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمای گریان به بابا نگاه کردم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بابایی اگه کیارش طوریش بشه من میمیرم تو رو خدا کیا رو بردار بریم از اینجا من دیگ طاقت ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا بغلم کرد و چقدر محتاج شدم به اغوشی که بوی حمایت میدهد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست از پا درازتر برای رفتن به خانه به سمت ماشین میرفتیم که دو چشم اشنای خیره از دور توجه مرا به خود جلب کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

او: همان مردی بود که موهایم را کشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینجا چه میکرد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند روزی گذشت و بابا گفت وکیل توانسته قرار ملاقات خانواده درجه یک را بگیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو روز دیگر قرار بود کیارش را ببینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی پا داخل اتاقک کوچک گذاشتم با مردی رو ب رو شدم که خیلی شکسته و داغون بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی در اغوشش فرو رفتم فهمیدم چقدر دلتنگ برادر یکدانه ام بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گریه امانم را گرفته بود وقتی روی صندلی نشستم تو چشای خیس برادرم با ناچاری نگاه کردم و گفتم_ داداش چی شد که این طور از هم پاشیدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا گفت _پسر یه چیزی بگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برادرم لب گشود و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چند روز قبل از اون اتفاق ارمین بهم گفت اگر خانوادت و تو اجازه بدید برای خواستگاری از خواهرت بیایم خونتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم عصبانی شدم و با چند تامشت حالش رو گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند روزی باهاش قهر بودم و فکر میکردم یه ادم نامحرم رو دوست خودم دونستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من همیشه از خونوادم براش حرف میزدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اینکه اونقدر اومد و رفت و قسم خورد که باورش کردم بخاطر حجب و حیای یلدا خاطر خواهش شده و حتی یکبار هم با چشم بد به خواهرم نگاه نکرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دو روز قبل رفتن به مهمونی گفت بریم بیرون و حرف بزنیم اصلا حال روحی خوبی ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی رفتیم گفت میدونم خواهر داشتن چقدر قدرت میخواد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید اون قدر قوی باشی که نذاری هیچ ادم ناتویی بهش اسیب بزنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من برای خواهر خودم تمام تلاشم رو کردم به تو هم قول شرف میدم مرد باشم و پای قول خوشبخت کردنش به تو بمونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست رفاقت دادیم اما انگار غم توی دلش بیش از این حرفا بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی هم داشت می‌رفت گفت روی حرفام فکر کن و با خونوادت حرف بزن هر جوابی بهم دادید هیچ تاثیری روی برادریمون نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه پس فرداش زنگ زد و گفت امشب مهمونی یکی از رفقای قدیمی. مونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شب که اومد دنبالم رفتیم اونجا و دور هم بودیم تا اینکه ارمین گفت چون محیط بسته است بریم پشت ساختمان سیگار بکشیم و قبلا اونجا رو دیده فضای جالبی داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم پشت ساختمان سیگار رو کشیدیم و وقتی به خودم اومدم یه میله توی دستم بود و آرمین خونین روی زمین افتاده بود و هیچ کس به جز من اونجا نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم تکونش دادم ولی خونریزی زیاد بود و آرمین تکون نمیخورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه داخل ساختمان بودند و کسی توی اون سرما بیرون نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم با فکر اینکه هر چی زودتر آرمین رو به بیمارستان برسونم کسی رو خبر نکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع خودمو ب ماشین رسوندم و اوردم نزدیک ارمین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.وقتی گذاشتمش توی ماشین به سمت مرکز شهر باشدت رانندگی میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا اینکه چشممو توی بیمارستان باز کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و فهمیدم ارمین با اون میله ای که اثر دست من روشه و توی ماشینم پیدا کردند کشته شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم هیچ جوره نتونستم ثابت کنم بیهوش شدم و وقتی بیدار شدم میله توی دستم بوده حتی خونمو آزمایش کردند اما اثری نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتی شاهدی نیس ک من و ارمین رفتیم پشت ساختمان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و اونایی که اونجا بودند یا تو حال خودشون نبودندیا گفتند این دو نفر همون موقع رفتند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قتل ارمین افتاد گردن من قتل رفیقم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من بی گناهم من ارمین رو نکشتم بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا گفت _پس چطوری میگند تو اعتراف کردی پسرم ؟چرا این کار رو کردی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیا گفت_بابا من شرایط روحی افتضاحی داشتم رفیقم مرده بود و من چون اون میله تو دستم بود فکر کردم چیزی مصرف کردم که منو از خود بیخود کرده و توی اون حال ارمین رو کشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما هر چی میگذره بیشتر میفهمم این یه توطئه است چون وقتی رفتم سراغ ماشین میله ای که پلیسا میگند تو ماشین بوده رو با خودم نبردم یکی میخواد قتل رو بندازه گردنم ،منم اظهاراتم رو عوض کردم اما خونواده ارمین فه‍میدند و باور کردند من قاتلم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر چند حق دارند همه چیز بر علیه منه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما به. خداوندی خدا من بی گناهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(سپس رو کرد سمت من و گفت)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یلدا مامانم رو من کشتم اجی ،کاش میمردم و این روز ها رو نمیدیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در اغوشش گرفتم و با گریه گفتم_ نه داداشم قسمت مادرمون بهشت بود باید میرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرف های سوزناک برادرم و غم نبود مادرم دلم را میسوزاند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چطور نابود شده بودیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقت ملاقات تمام شد و ما به خانه برگشتیم من دلم قرص بود به اینکه خدا هم رضا به این نیست که بنده بی گناهش در بند باشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روزها از پس هم سپری میشد و بابا روز به روز شکسته تر میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من روز. به روز بزرگتر میشدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غم و نبود مادرم مرا بزرگ کرده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ان دختر از همه جا بی خبر همیشه شاد به اسم زلزله رفته بود و دختری از جنس غم و افسردگی به میدان امده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا محسن باز هم به تکاپو افتاده بود به هر دری میزد تا این خونواده شکسته را بند بزند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچ راهی نبود هر چه میدوید به جایی نمی رسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک شهریورماه بود و هوا رو به سردی میرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله کم کم ندای خداحافظی میخواند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگر بیش از این هم از او انتظاری نبود واقعا زحمت را به پای ما تمام کرده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اینکه هنوزم گرد غم روی شانه هامون بود اما کمی ارامتر شده بودیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لعنت به دنیایی که عزیزان را میگیرد و تو را به صبر دعوت میکند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روزی که خاله میخواست برود فرودگاه با او رفتیم من سفت در اغوشش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

nazila: گرفتم و بوی تنش که انگار بوی تن مادرم را میداد بوییدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به او عادت کرده بودم به محبت هایش به مهر مثال مادرانه اش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاله هم مثل من بغض داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قول داد باز هم پیش ما برگردد و رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا با محبت بغلم کرد همانطور که در اغوشش گریه میکردم مرا به سمت ماشین برد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خانه برمیگشتیم که تلفن بابا محسن زنگ خورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرف هایی که بابا میشنید خیلی سهمگین بود طوری که بابا کنار جاده ایستاد و شروع به گریه کرد و به خدا گلایه میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من که خیلی ترسیده بودم با هراس صدایش می‌زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بابا چیشده ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بیچاره شدیم یلدا ،برادرت(های های گریه میکرد)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگر تحمل درد پدرم را نداشتم حاضر بودم بمیرم و او این چنین گریه نکند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گریه هایم اوج گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بابا کیا چیشده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کشتنش تموم شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بابا چی میگی تو رو خدا حرف بزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_با چاقو داداشتو زدند بردنش بیمارستان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وای وای بابا بدو تو رو خدا بدو بریم بیمارستان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی به بیمارستان رسیدیم تا رسیدم به در اتاق عمل نمیدانم چند بار زمین خوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند بار مردم و زنده شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت در منتطر بودیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پنج شش ساعتی گذشت و پزشکی بیرون امد من م بابا سراسیمه دویدیم به سمتش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اقای دکتر پسرم خوبه!؟ جون عزیزت خبر خوب بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فعلا نمیتونم چیزی بگم هر لحظه برای هر چیزی باید آماده باشیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ضربه بدی خورده و خون زیادی از دست داده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی دکتر رفت زانوهای بابا محسن خم شد و به شدت ب زمین افتاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع دست زیر بازویش انداختم و بلندش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حال هیچ کداممان خوب نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داغون و بی کس بودیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا هم انگارفراموشمان کرده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعی کردم به خودم مسلط باشم ،بابا حال مساعدی نداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت اب سرد کن به راه افتادم کمی اب برای بابا بیاورم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که ناگهان دستی مرا کشید و به دیوار پشت اب سرد کن خارج از دید کوبید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازویم در میان چنگالش بی حس شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمهایم در دو چشم سیاه و خشمگین گره خوردنفسم حبس شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای اینکه صورتش در مقابل صورتم قرار بگیرد کمی خم شد و با نفرت در صورتم پچ پچ وار شروع به تهدید کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چیشد ؟داداش جونت داره به درک واصل میشه ؟چیه ؟درد داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم روی قلبم کوبید و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اینجا درد داره؟؟هااان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من تازه به خودم اومدم و ناباور گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو این بلا رو سر داداشم اوردی؟اره؟چطور تونستی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ببین دختر اون اشغال رو خودمون میکشیم منتظر نمیشم تا با هزار تا فرقه اون وکیل دوزاریتون وقت بخره فهمیدی ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم را با شتاب رها کرد و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوب گوش کن این دومین قدم من برای پایان دادن به زندگی اون کثافت بود اگه این بار هم شانس بیاره دفعه بد ریسک نمیکنم و یه گلوله تو مغزش خالی میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فهمیدی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ داداشم بی گناهه تو رو خدا باورکن داداشم ازارش به یه مورچه هم نمیرسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ قصه نباف ،کار ما از این حرفا گذشته فقط مرگش اروممون میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با قدم های بلند دور شد و من تباه شده را با استرس جا گذاشت و رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی پیش بابا رفتم آب را خورد و گفت به نماز خانه میرود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعتی گذشت و کیا را به ای سی یو منتقل کردند دکتر امید داده بود و ته دلم نوری روشن بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برق کمی دلخوشی در چشم های بابا خانه کرده بود حتی نمی‌توانستم از ملاقاتم با اون عوضی بگم از تهدیدهاش بگم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم چنگ میخورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دکتر گفته بود هر کس چاقو زده به قصد کشت زده درست از کنار قلبش رد شده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا زندگی دوباره ای به کیا بخشیده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند روز بعد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روزی که شرایط برادرم بهتر شده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با پدرم به بیمارستان رفتیم اجازه نداشتیم کنارش باشیم اما از دور میتوانستیم مراقبش باشیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی صندلی انتظار نشسته بودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بودم برای لحظه ای بتونم برادرم را بغل کنم نگهبان ها در اتاق را لحظه ای رها نمیکردند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا میگفت در زندان خلافکارا طوری باهم تبانی میکنند که اگر نخواهند هیچکس نمیفهمد چه اتفاقی افتاده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کسی که کیا را زده بود انگار اصلا وجود نداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و این استرس برای ما خود خود مرگ بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این که برادرم در ناامنی کامل بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از بیچارگی اشکم روان شد و در دلم دعا میکردم خدا بی گناهی کیا را عیان کند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جا بلند شدم و به سمت نماز خانه رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا گوشه ای دراز کشیده بود و به خواب رفته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حجم این همه غصه برای پدرم زیاد بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدانم قلب او تا کی طاقت این همه درد را داشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما حتی از فکر نبودش هم تنم میلرزید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به این فکر میکردم که چطور اون همه شادی به این همه درد تبدیل شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با احساس ادمی پشت سرم برگشتم و با دیدنش از ترس دستم را روی قلبم گذاشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست های بزرگ ترسناکش را روی بینی عقابی نسبتا بزرگش گذاشته بود و خنحر چشمانش به شدت در تنم فرو میرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمان سیاهش مثل گودالی عمیق تمام توانم را گرفته بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای گرفته و زمزمه واری گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ این دفعه هم انگار قرار نیست اون داداش عوضیتو بفرستم به درک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما من می‌خوام جون به سرتون کنم لحظه لحظه مرگ رو با گوشت و استخون حس کنید و راحت نشید، اینو بدون، آخر این راه میره ته جهنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه لازم باشه تموم سرمایمو خرج این هدفم میکنم اما لحظه ای از عذابتون دست بر نمیدارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشک چشمانم را خیس کرده بود با چشمان اشکی و دهانی باز نگاهش میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمی‌دانستم جواب این همه قصی القلبی رو باید چی بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع به حرف امدم و به خیال خودم برای نجات جون برادرم تلاش میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اقا تو رو خدا این حرف رو نزنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داداش من بی گناهه بخدا قسم اون ازارش به ی مورچه هم نمیرسه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخدا قضیه من ربطی به این ماجرا نداره کار یه نفر دیگس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشان خبیثش گشاد شد و گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کدوم قضیه؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مبهم نگاهش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی نمی دانست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع حرف رو عوض کردم و گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ببینید داداش من...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز بقیه حرفم رو نزده بودم که انگشت اشاره اش وسط پیشانی ام نشست و محکم به سمت جلو فشار داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متعاقب با سرم بدنم هم به دیوار برخورد کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس به نفسم شد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لحن عصبی و هیستیریکی در حالی که دندانهایش را روی هم فشار میداد گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_می گم کدوم قضیه !؟؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ام ..خواستگاری از من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی اونجوری نیس بخدا داداشم با این قضیه مشکلی نداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالت ترسناک چشم هایش انگار دوزاری اش افتاده باشد با حرص بسته شد و بعد از چند ثانیه مکث گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببین گدازاده نعش داداش من هم حیفه برا تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی برات دارم ،مقصر مرگ داداشم تویی اره ؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقاص هرزه بازیات رو داداش من نباس میداد، به صلابه میکشمت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و باتنه ای که به جسم بی جونم زد از کنارم رفت و منو با دنیایی از ابهام تنها گذاشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنها چیزی که عیان بود این بود که خراب کردم بد هم خراب کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ترنم

    ۲۵ ساله 00

    چقدر الکی دختره راضی شد که به زندگیش برگرده...

    ۴ هفته پیش
  • فاطیما

    ۵۲ ساله 00

    عالی بود

    ۱ ماه پیش
  • اااا

    00

    افتضاح بود آخ این همه غم چیه بابا یکم از شادی توش کار میکردی

    ۱ ماه پیش
  • تینا

    ۲۵ ساله 00

    برا چی الکی میگین خوب بود ...انقدر خونوک بود قسمت دوم از وسطاش نخوندم اومدم قسمت اخر سطرای اخرو خوندم خیلی تکراری شده این موضوع که یه ازدواج اجباری یه تنفر شدید یه عشق عمیق ..خیلی پیش پا افتاده بود

    ۱ ماه پیش
  • برزه

    00

    رمان خوبی بود ولی خیلی خلاصه بود

    ۱ ماه پیش
  • Roya

    01

    میشه راهنمایی کنید چجوری دان کنم رمانو

    ۱ ماه پیش
  • چطور دانلودش کنیم

    ۱۸ ساله 00

    ممنون میشم به من کمک کنین بگین چه طوری اینو دانلودش کنم

    ۲ ماه پیش
  • اسرا

    00

    اگه برنامه نصب کردی می تونی رمان چی داریم بزنی رمان جدیدهامیاین

    ۲ ماه پیش
  • اسرا

    10

    ویااسم رمان توجستجوگربنویسی

    ۲ ماه پیش
  • خوب بود

    00

    خوب بود

    ۲ ماه پیش
  • اعظم

    00

    عالی بود

    ۲ ماه پیش
  • .

    00

    برگردم عقب نمیخونمش

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه

    00

    سلام جالب بود

    ۴ ماه پیش
  • فضیله

    ۲۴ ساله 00

    خوب بود عالی 👍

    ۵ ماه پیش
  • darya

    00

    خیلی تکراری و ابکی کوتاههههههه

    ۵ ماه پیش
  • M.bano

    01

    چقد نویسنده عجله داشت امروز***کرد فردا شد ۱۰ماه پس فرداشم بچه اش به دنیا امد

    ۵ ماه پیش
  • A

    10

    به نظر من رمان خوبی بود ولی خیلی خلاصه نوشته شده بود

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.