رمان اغوش اجباری به قلم نـگارقـادری
قصه یه دل یه عشق قصه یه ما شدن یا نشدن حنا دختر قصه عاشق میشه عاشق کسی که اونم عاشقش بود و یکی دیگه هم عاشق حناش بود محمد پسر عمویه حنا با حنا عهدو پیمان بسته بودند… بهم دل داده بودن ولی دست تقدیر از هم جداشون میکنه و حنارو مجبور به اغوش اجباری میکنه محمد این وسط کجا میره به کجا میرسه حنا از دوری محمد چیکار میکنه کسی که عاشق حنا بودو حنا بهش بی تفاوت بود به کجا میرسه سرانجام این عشق چی میشه این دو دل چجوری به هم میرسن ایا اصلا میرسن یه نه…؟؟؟
تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۱۵ دقیقه
به دختري که به سمت جنس مخالف کشيده شده بود
اون دختر من بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه يه نفر حسم متفاوت تر از بقيه بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه نفر که روياهامو باش سپري ميکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه يه نفر که خنده هامو تکميل ميکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه يه پسر که حتي وقتي صداشم ميشنديم تموم وجودم ميلرزيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحمد پسر عمو بزرگم،عمو شهاب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحمد پسر اروم و سر به زيري بود وقتي حرف ميزد بايد خيلي زور ميزدي تا صداشو بشنوي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپادشاه ذهن من محمد شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي کسي از عشق يا دوست داشتن حرف ميزد ذهنم پابرهنه ميرفت به سمت محمد ،ناخوداگاه تصوير محمد جلو چشام نقش ميبيست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوست داشتم باهاش حرف بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي دربرابرش ناتوان بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي ميديدمش پس ميفتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي اسممو صدا ميکرد قلبم از تپدين مي ايستاد و دوباره شروع ميکرد به زدن طوري ميزد که ميخواست از جاش کنده بشه زبونم قفل ميشدو ديگه نميتونستم حرف بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپيش دوستام راحت از محمد ميگفتم بدون ترس بدون دلهره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسميه دوست صميم هميشه ميگفت حنا من اگه جات بودم ميرفتم همه چيو ميزاشتم کف دستش ميگفتم که بهت علاقه دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي اونا حس منو درک نميکردن من نميتونستم اسم اين حس رو عشق بزارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون با محمد عيد تا عيد هم ديگه رو نميديدم اونم اگه ميديدم به جز دو کلمه،سلام و خداحافظ چيزي باهم نميگفتيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون از وقتي به سن تکليف رسيده بودم بابام اجازه نميداد با پسر عمو و پسر عمه حرفي بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهميشه ميگفت دختر نبايد با يه نامحرم حرف بزنه هروقت يه مرد حتي پير مرد بام حرف ميزد حرف بابام تو سرم اکو ميشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواس همين برا خودمم عجيب بود اين حس ميگفتم اقتضايه سنمه درست ميشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتي اگه ميفهميدم حسم عشقه هيچ وقت نميرفتم بهش ابراز علاقه کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروم ميرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبايد اين راز رو تو سينه خودم دفن کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوتا خواهرو يه برادر داشتم دختر ارشد خونواده من بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواهرام نگارو ندا و بردارم نويد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعيد نوروز رسيده بود بابام گفت ميريم شهرستان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهميشه عيد نوروز يا عيد رمضان ميرفتيم شهرستان و خونه مامانبزرگم همه جمع ميشديم و هم ديگه رو ملاقات ميکرديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا چون کارش ساختو ساز بود و بيشترم به خاطر درسهايه من نميرفتيم چون وقت نداشتيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدارو شکر ما تو شيراز بوديم و مثل شهرستان يا روستاهايه شيراز نبود که دختر بشينه تو خونه و ظرف بشوره منم مث شيرازيا مدرسه ميرفتمو تصميم داشتم تا اخر ادامه بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم مث شيرازيا مدرسه ميرفتمو تصميم داشتم تا اخر ادامه بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابام به تبعيد از شيرازيا دخترشو فرستاده بود مدرسه تا کم نياره .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خوشحالي رو پام بند نبودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميدونم بابام ک نميزاره برم خونه عموم ولي متمن بودم ک خونه خانم بزرگ ميبينمش هرچند باش حرف نزنم ولي حداقل دلتنگيم رفع ميشد که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا مامانم شروع کرديم به چمدون و باروبنديل جمع کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابام گفت که زياد لباس برندارين چون فوقش دو روز ميمونيم من کار دارم بايد تا قبل از سيزده خونه رو تحويل بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبادم خالي نشد نکنه محمدو نبينم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزير لب شروع کردم به دعا خوندن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچمدونارو اماده کرديمو با پيکان بابا راهيه شهرستان ابرکوه کوه شديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو جاده همش توفکرو خيال بودم خبري از محمد نداشتم نميدونستم الان برگشته يانه تو دانشگاه يزد يه سال بود دانشجو بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز دانشگاهش زود زود زنگ ميزد خونمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچن باري خودم باش حرف زدم ولي فق سلام و ممنون و سلام دارن خدمتت همينام به زور از دهنم خارج ميشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشحال ميشدم و تا دو روز تو دلم هلهله برپا بود ولي بعد گفتم حنا اون بخاطر تو زنگ نميزنه چون خونه باباش تلفن ندارن زنگ ميزنه اينجا که يکم دلش باز بشه ديگه وقتي زنگ ميزد ناراحت ميشدم دوست داشتم بهم توجه کنه حتي چن باري خيال کردم يه روز به مامانم بگه زن عمو گوشي رو بده حنا ولي ذهي خيال باطل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلب بي قرارم باز بي قرارتر شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقد تو فکر غرق بودم نفهميدم کي رسيديم وقتي بابا ماشينو نگه داشت به خودم اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ماشين پياده شديم و زنگ در خونه عمه ساره رو زديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواسم عجيب بود که چرا اومديم اينجا مگه قرار نبود بريم خونه خانم بزرگ ولي حال نداشتم از بابا بپرسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقا فريد شوهر عمه ساره درو باز کرد وقتي مارو ديد گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به به جناب سعيد خان گل از اين طرفا يادي از ما کردي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شرمنده فريد جان والله کارا زياده وقت نميکنيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_انشالله که هميشه کار زياد باشه و رونق داشته باشه برفرماييد تو بفرماييد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا مامانو منم سلام احوالپرسي کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه ساره که صدامونو شنيده بود سراسيمه اومد تو حياط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الهي قربونت برم داداش اومدين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابام عمه رو تو اغوش گرفتو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره خواهرم اومدم حالت چطوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوبم داداش شمارو ديدم بهتر شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا مامانم روبوسي کردو رو کرد به من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الهي عمه قربونت بره نگا تورو خدا يه خانم شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد جلو و تند تو اغوشم گرفت منم با عشق تو اغوشش فرورفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتيم تو خونه اقا فريد گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خيلي خيلي خوش اومدين قدم رنجه فرمودين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ممنون فريد جان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو زير انداخته بودنو شنونده بودم البته گوشام ميشنيد ولي مغزو قلبم همکاري با گوشم نداشتن و به پادشاهشون فکر ميکردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو فکر ديدنش بودم بابا گفت که دوروز ميمونيم اگه الان اينجاييم حتما فردام ميريم خونه خانم بزرگ،پس نميرسيم بريم خونه عمو شهاب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا ازت ميخوام حتي يه گذري هم که شده از دور ببينمش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباصدايه عمه به خودم اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب توبگو عمه جون درسات چطوره خوب پيش ميره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ممنون عمه جون بله شکر خدا ميتونم از پسش بربيام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داداش چن روز ميمونيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_يکي دوروز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بعد يه سال اومدي تازه ميخواي يکي دوروزم بموني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب ساره جان کارا زياده يه ساختمونه که بايد قبل سيزده تحويل بدم اين يکي دو روزم بخاطر روحيع بچه ها اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پس مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پيش مامانم ميرم مگه ميشه نرم الانم يه راست رفتم اونجا ولي چراغاش خاموش بود گفتم حتما رفته خونه شهاب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوا ما کي رفتيم خونه خانم بزرگ خبر ندارم خب چرا بابا نرفت خونه عمو شهاب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irذهنم به حرفاشون کشيده شد که اسم منو اوردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من اعتراضي ندارم خودش اگه دوست داره بمونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه نگاهي بهم انداختو گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره عمه جان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگيجو ويج بهشون نگا ميکردم اصلا نميدونستم چي ميگن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چي عمه جان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_گفتم تو اينجا بموني قبل سيزده ماهم ميايم خونه فرادر فريد تورم ميبريم خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچي من اينحا بمونم واي خدايه من بهتر از اين نميشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوشهرمحمد بمونم از هوايه اون استشمام کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوست داشتم پاشم برقصم و با خوشحالي و خنده بگم اره ميمونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي وقتي به چهره اخمو بابام نگا کردم ساکت نشستم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هرچي باباصلاح بدونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باباجان پيش عمت بمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خوشحالي لب مرز سکته بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه چون تازه ازدواج کرده بود بابادلش نيومد روحرفش حرف بزنه وگرنه ميدونستم ته دلش دوست نداره بمونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه روم ميشدو از ترس بابام نبود پاميشدم اذري ميرقصيدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کمک عمه سفره شام رو پهن کرديم و غذارو خورديمو سفره رو جمع کرديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقت خواب همه تو يه اتاق خوابيديم بالاخره عمه تازه عروس بودو يه خونه نقلي خشکل داشتن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح که بيدارشديم بابارفته بود چن ديقه بعد برگشت گفت اماده شين بريم خونه خانم بزرگ چشم براهتونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفردا هم ديگه راهيه شيرازيم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_داداش اخر ميري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره داداش اومدم نگام به رويه گلت افتاد بسه توهگ اومدي بيا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_قدمت رو چشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم دست و صورتمو شستم اومدم رو سرسفره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواوووووو عمه چ کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپنير
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگردو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمربا گل مربا توت فرنگي مربا هويج
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنيمرو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتخم مرغ ابپز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسنگگ داغ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنون تنوري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشير
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عمه چيکار کرديــن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بخور عمه جون نوش جونتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم لقمه درست ميکردم که بابا گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خانم جون ديشب خونه شهاب بوده محمد از يزد برگشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبم شروع کرد به بيقراري لقمه رو باصدا قورت دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه نتونستم چيزي بخورم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دستت درد نکنه عمه جون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وا توکه چيزي نخوردي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوردم عمه جون سير شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه نگاهي بهم انداختو خودش شروع کرد به لقمه گرفتن ،پاشدم رفتم تو حياط کوچيکشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخيلي کلافه بودم ديگه تحمل اين دل شوره رو نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو پله ها نشسته بودم که دستي رو شونم نشست ،برگشتم ديدم عمه س خواستم بلند شم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بشين عمه جون ،چرا تواين سرما نشستي پاشو بريم تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_شرمنده عمه تو برو منم الان ميام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه اهي کشيدو اومد کنارم نشست ،هردو به يه نقطه نامعلوم خيره شده بوديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه دفعه بي مهابا گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حنا عاشق شدي؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو طوري به طرفش برگردونم که صدايه قرچ قرچ استخونام دراومد ،چشام انداره نعلبکي باز شد و هي ميخواستم بگم نه ولي زبون لعنتي باز قفل کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدايه خندش اومد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چيه دختر چرا اينجوري نگام ميکني حالو روزت که زار ميزنه عاشقي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواي خدايه من دستم رو شد دستم واس عمه روشد حالا چيکار کنم نکنه بره همه چيو به بابام بگه بدبخت ميشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو دلم بلبل زبوني ميکردم ولي زبونم خشک شده بودو نميچرخيد حواب عمه رو بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پاشو عمه جون بريم تو سرما ميخوري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدو دست منم گرفت باهم رفتيم تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنميدونم از سرما بود يا ترس يا دلهره يا اظطراب ولي کل وجودم ميلرزيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستامو اوردم جلو چشام دستام ميلرزيد زانوهامم همينطور ،سرجام ايستادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه برگشت وقتي منو ديد وايسادم گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عمه جون چرا وايسادي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي نگاش بهم افتاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وا حنا چت شده رنگت پريده اين لرزشت واس چيه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازشو زبون لعنتي يه حرفي بزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ع ع عمه عمه توروخدا بابابام نفهمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حنا بچه شدي بيا بريم تو ببينم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مگه من همچين چيزيو به داداشم ميگم بعدن حرف ميزنيم حرف واس گفتن زياده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا عمه رفتيم تو سفره رو مامان جمع کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمگي اماده شديم بريم خونه خانم بزرگ ما با ماشين خودمون عمه هم با پيکان سبز رنگشون راه افتاديم سمت خونه خانم بزرگ.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانم بزرگ انقد خشحال بود که تو پوست خودش نميگنجيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان و عمه نهارو اماده کردن و دور هم روسرسفره نشسته بوديم که خانم جون گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ميگم واس شب شهاب و بچه هاشو دعوت کنيم بالاخره پسرش برگشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبيا اينم از نهارم اينا نميزارن من دولقمه بدون دلهره بخورم من نميتونم باهاش روبه رو بشم نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاح خودمم نميدونم چي ميخوام خدارو به امون اوردم که ببينمش الانم ميگم نميتونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباز انگار سير شدم نکاهي به عمه انداختم که نگام ميکرد زوري با قاشق چنگال بازي کردم عاشق شدنم واسش رو شد حداقل نفهمه محمده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچي چي من گفتم عشقم محمده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره به خودم اعتراف کردم عشق من محمده من عاشقشم اونم ديونه وار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir بابا گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خيلي خوبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانم بزرگ_خب فريد جان بعد نهارت برو بهشون خبر بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم خانم بزرگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان و عمه تو اشپزخونه داشتن غذا درست ميکردن منم پيششون بودم و افکار خودم غرق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباخودم تمرين ميکردم چطوري باش حرف بزنم يا چ جوري رفتار کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاشدم رفتم اتاق مهمون همون اتاقي که اينه داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهايه طلايمو باز کردمو دوباره شونه زدم و با کش طلايي رنگم بالاسرم جمع کردم و يه دامن چين چين سياه بلند با يه پيراهن سفيد که از رو شونه هاش پف پفي بود تا مچ دستم پوشيدم تو اينه به خودم نگا کردم بهم مي اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاکثرا ميگفتن خيلي خشکلم چشايه زيتوني موهايه طلايي پوست سفيد لبايه نه چندان گوشتي داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولي خودم ميگفتم زشتم واس همينه محمد بهم توجهي نميکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشال سياه رنگ که گلهايه سبز و سفيد کوچولو روش نقش داشت رو رو سرم انداختم و رفتم بيرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانم بزرگ که نگاش بهم افتاد گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بيا اينجا عروسک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم نزديکش رو زمين نشستم ،تسبيحشو که به دستش بودو ولااله الله ميزد رو کناز گزاشت و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ماشالله ماشالله دخترم چ خانومي شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستاش سرمو گرفتو بوسه اي رو موهام زد _سفيد بخت باشي دخترم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباحرف خانم بزرگ شرمم شد سرمو انداختم پايين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدايه دربلند شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلب منم از کار افتاد بالاخره اومدن واي خدايه من حالا چيکار کنم قبلنا که اينحوري نبودم امروز چم شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبم طوري ميزدکه حس ميکردم خانم بزرگ صدايه قلبمو ميشنوه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناخوداگاه دستمو رو قلبم گذاشتم باهربار صدايه در قلبم همواره از جاش کنده ميشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دخترم برو درو باز کن ديگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواي خدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباپاهايه لرزون راه افتادم سمت حياط پاهام نانداشتن باهام رابيان بالاخره رسيدم قبل اينکه درو باز کنم يه نفس عميق کشيدم و دروباز کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول از همه عمو وارد شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام عمو جون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام عمو خوش اومدين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمو پيشونيمو بوسيد و يالله يالله کنون رفت به سمت وردي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد زن عمو نفيسه اومد تو باهام روبوسي کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir________سلام دختر عمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواي خدايه من کمکم کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش نگا کردم چشمايه سياه بادومي لبايه گوشتي پوست سفيد بينيه مردونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام محمد اقا بفرماييد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت سرش ليلا و سحر دخترعموهام اومدن تو باهاشون صميمي بودم ليلا بغلم کردو و دستمو گرفت و برد بالا گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_واي چ خشکل شدي تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباسحرم روبوسي کردمو درو بستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخرين نفر رفتم تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه باهم سلام احوالپرسي کردن زيرچشمي به محمد نگا کردم زود نگامو چرخوندم و سرمو زير انداختم سرجام خشک شده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه حرفي ميزدم نه حرکتي ميکردم هيچ کسم حواسش به من نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که خداخدا ميکردم ببينمش حالا چيشده سرم افتاده تويقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان ديگه خدا خدا ميکردم که زود پاشن برن هروقت محمد حرفي ميزد رعشه به بدنم مي افتاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشام گزاشته شد خورده شد جمع شد من حتي يه بارم سرمو بلند نکردم بعد شام با ليلا و سحر رفتيم تو ي اتاق يکم حرف زديم که صدايه عمو اومد و گفت ک ميخوان برن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي رفتن نفس حبس شده تويه سينمو اذاد کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه هم رفت خونه خودش و گفت که فردا اقافريدو دنبالم ميفرسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشب تو جام هي به اين فکر ميکردم که محمد چقد راحت بامن حرف ميزنه من تاجواب سلامشو ميدم روحم درميره ولي اون راحت و بدون دلهره و اظطراب بهم سلام داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنميدونم کي خوابم برد .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرجان پاشو ديگه ماداريم برميگرديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم سرجام نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پاشو ديگه دختر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم رفتم دست صورتمو شستم باباو خانم بزرگ داشتن صبحونه ميخوردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهشون صبح بخير گفتمو کنارشون نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد خوردن عزم رفتن کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقت رفتن باباو مامان هرودوشون بوسم کردن بابا گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دخترم مواظب خودت باش به جز خونه ساره هم هيچ جا نرو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم باباجون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنظور بابا خونه عمو شهاب بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگار و ندا و نويدم بوسيدم و اونام سوار ماشين شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت سرشون اب ريختمو رفتيم داخل سفره رو جمع کردم نزديکايه عصر اقافريد اومد دنبالم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه داشت شام درست ميکرد منم کنارش نشسته بودم دوست داشتم باعمه حرف بزنم خيلي خشحال بودم چيزي به بابا نگفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حنا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله عمه جون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_يه سوال بپرسم راستشو ميگي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمغزم هشدار داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بفرمايين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_توعاشق محمدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس فهميده بود بايدم ميفهميد تا اسم اون مي اومد حالو روزم عوض ميشد سرمو پايين انداختمو با بافتايه شالم بازي ميکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقاشق تو دستشو رو ظرفشويي گزاشت و اومد کنارم رو ميز غذاخوردي کوچيک دونفرشون نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عمه جون چرا سرتو پايين انداختي نميخواي جوابمو بدي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهيچي نميگفتم حس ميکردم صورتم قرمز شده داغيه شديدي رو پوستم حس ميکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلوزدم به دريا از احساسم گفتم از روهايام از دلهره هام از همه شبايي که بهش فکر ميکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي خالي شدم فهميدم تو اين مدت که تعريف ميکردم گريه هم کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الهي قربونت برم حيف اين مرواريدا نيس ميان پايين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عمه بااين حس چيکار کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_غصه نخور خودم تهوتوشو درميارم حالام پاشو ابي به روت بزن ک سفره رو بندازيم الان فريد ميرسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_واي عمه بهش نگي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_برو دختر خودم کارمو بلدم از زير زبونش حرف ميکشم ميخوام ببينم اونم بهت حسي داره يانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم ابي به صورتم زدمو سفره رو پهن کردم چند ديقه بعدش اقافريدم اومد وشاممونو خورديم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه هفته مثل برقو باد گذشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه همدمم شده بود با حرفاش اروم ميشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبااقا فريد راه افتاديم سمت شيراز از قرار معلوم اونام مي اومدن خونه داداششونو مادرشونو برميداشتن برميگشتن ابرکوه مادرش زمستونا مي اومد شيراز و بهاراهم برميگشت روستاشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو راه اقا فريد هي باعمه بگو بخند داشتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباخودم گفتم يني اونا عاشق همن ،قبلاهم عاشق هم بودن که الان انقد خشحالن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوالي که ذهنمو درگير کرده بود رو به زبون اوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عمه شما قبل ازدواج هم ديگه رو دوست داشتين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمه نگاهي بهم انداحتو گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره ولي هر دو تودل خودمون عاشق بوديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچ جالب مثله من ک تو دلم عاشق محمدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فريد گاهي وقتا از جلو خونمون رد ميشد نگاه کل دخترا روش بود اين باعث شده بود حسودي کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو عروسي هايه محلي به هم ديگه باعشق نگا ميکرديمو با نگاهمون به هم ديگه عشق رو ميفهمونديم گذشت و گذشت تا اينکه فريد اومد خواستگاريم از خوشي رو ابرا بودم اقاجون خدابيامرزمم بدي از فريد نديده بودو با ازدواجمون موافقت کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاينم قصه ما بعدش نگاهي با اقا فريد کرد و به رو به روش خيره شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرسيديم شيراز اقافريد دم خونمون نگه داشت پياده شدم و درو زدم بابا اومد جلو در باهاشون سلام و احوالپرسي کردو گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بفرماييد تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نه ديگه سعيد جان دسته گلتو اورديم بايد بريم خونه داداشم فردا هم راهي به اميد خدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابازياد اسرار نکرد با عمه رو بوسي کردمو کنار گوشم گفت واست حلش ميکنم صدايه اقا فريد رشته صحبتمونو پاره کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بيا بريم خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز هم خداحافظي کرديم و رفتيم تو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعيد نوروز گذشت سيزده بدر گذشت و زندگي به روال عادي برگشته بودو هر روز به مدرسه ميرفتمو و برميگشتمو باز همون اش و همون کاسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيه روز که شيفت عصر بودم ساعت پنج از مدرسه برگشتم مامان تو هال داشت لحاف ميدوخت و منم تو اشپزخونه غذا گرم ميکردم که بخورم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتلفن خونه زنگ خورد مامان چون دستش بند بود منو صدا زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم تلفنو برداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام دختر عمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشنيدن صداش هرچي جون توتنم داشتم به باد هوا رفت نزديک بود بيفتم رو يه صندلي که کنار تلفن گزاشته بوديم نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_س سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چطوري خوبي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواي خدايه من اين خطابش به من بود نميتونستم چيزي بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الو کجايي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ا اللو بفرماييد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ حق داري نتوني حرف بزني منم اگه عشقم بهم زنگ بزنه نميتونم حرف بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواي خدايه من پس ميدونه لب مرز سکته بودم گوشي رو تند تو دستم نگه داشته بودم که نيفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عمه همه چيو بهم گفته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره صدايه خنده خشکلش اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ميتوني حرف بزني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه نتونستم طاقت بيارم و مامانو صدا کردم بدو بدو رفتم اتاقم و هي با خودم حرف ميزدم،واي خدا ابروم رفت حالا چيکار کنم چ گلي بسرم بگيرم ،اخ عمه مگه نگفتم نگو ،بغض داشت خفم ميکرد انقد راه رفته بودم سرگيجه داشتم صدايه مامان اومد که گفت حنا دختر کجايي غذا سوخت،واي يادم نبود غذارو رو گاز گزاشتم رفتم زيرشو خاموش کردمو چن قاشق زرشک پلو ريختم تو بشقاب نفهميدم چ جوري خوردم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_واي دختر يني تو هيچي نگفتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چي ميگفتم سميه داشتم ميمردم از هيجان تازه پيش مامانم چي ميگفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگه من بودم ازش ميپرسيدم که نسبت بهم چ حسي داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_پيش مامانم چ جوري ميپرسيدم اونوقت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_راست ميگي ;ولي اين دفعه زنگ زد ازش بپرس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمدرسه تموم شدو برگشتم خونه مامان با زنايه همسايه تو کوچه نشسته بود سلامي دادمو رفتم توخونه لباسامو دراوردمو رفتم حموم که دست صورتمو بشورم شير اب رو باز کردمو که صدايه تلفن بلند شد همزمان با زنگ تلفن قلبم طپشش شديد تر ميشد باپاهايه لرزون و دلي ترسون به سويه تلفن رفتم،نفس عميقي کشيدمو گوشيو برداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام دخترعمويه خجالتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار يخ کردم ولي پوست صورتم انگار روش اتيش روشن کرده بودن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الووو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره به هرجون کندني بود گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بالاخره حرف زدي چته بابا نميخورمت که وقت داري حرف بزنيم حنا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوروخدا صدام نزن قلبم داره وايميسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله بفرماييد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حناحرفايي که عمه زده راسته دوسم داري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواي خدا چقد سخت بود نفسم توسينه حبس شده بود و نميتونستم چيزي بگم حس ميکردم به خس خس افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_عمه چي گفته مگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_جواب منو بده دوسم داري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب خب خب شما چي ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حنــــــــــا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواي خدا کمکم کن اين نميگه قلبم از کار ميفته توروخدا صدام نکن نکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاهي کشيدو گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره خب من از همون اول خاطرتو ميخوام از همون بچگيات که موهايه طلاييت تو افتاب مث خورشيد ميدرخشيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنميتونستم هيچي بگم فق ديگه نفس نميکشيدم ديگه نميلرزيدم سرجام خشک شده بودم دستام شل شده بود گوشي داشت از دستم ميفتاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الوو حداقل چيزي بگو بفهمم هستيو باديوار حرف نميزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ب بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حنا جوابمو ندادي تو مهر تاييد ميزني روحرفايه عمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديگه وقتش بود بگم بسه ديگه اگه اونم دوسم داره چرا نگم زبون باز کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_درسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ميتونيم بيشتر بهم اميدوار باشيم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نميخوام کسي چيزي بدونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اي بچشم تو جون بخواه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترسو دلهره ازم دور شد و به جاش يه لبخند گله گشاد رو لبام جاخوش کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب پس من برم مامانم الان مياد تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باش برو فرارکن خانم خجالتي فردا زنگ ميزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_باش خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حنـا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواي خدايه من توبش بگو اين چرا اينجوري کشيده صدام ميزنه قلبم ميلرزه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irميخواستم بگم جون حنا ،حنا فداتبشه ولي روم نشدو به يه بله قناعت کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مواظب خودت باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_توهم همينطور خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمينه گوشيو گزاشتم توجام ميپريدم دستمو به دهنم گرفته بودم جيغ نزنم دستام سرد سرد بود توقلبم انگاري زلزله اومده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپريدم اتاقم کف زمين نشستمو گه گاهي ميخنديدمو حرفاشو برا خودم تکرار ميکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب منم خاطرتو ميخوام از همون اول از همون بچگي ازهمون موقع که موهات مثل افتاب ميدرخشيد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد نيم ساعت خلو چل بازي رفتم دست صورتمو شستم و رفتم اشپزخونه غذاموبخورم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خوشحالي نميدونستم زهر ميخورم يا غذا تودلم هلهله اي بود بياو ببين.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_واي حنا جون من راست ميگي؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اره بخدا سميه گفت که اونم منو دوس داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خيلي برات خوشحالم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدل تو دلم نبود زود مدرسه تموم بشه برم خونه محمد گفته بود زنگ ميزنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره مدرسه هم تموم شد توراه انقد تند تند ميرفتم چن باري نزديک با سر ميخ زمين شم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتي ندا درو باز کرد رفتم توخونه مامان تو اشپزخونه نشسته بودو داشت سبزي پاک ميکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش سلام کردمو رفتم اتاقم لباسمو عوض کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواي خدا حالا چيکار کنم فکر اينجاشو نکرده بودم محمد زنگ بزنه جلو مامان چطوري حرف بزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسامو با يه دست شلوار و تيشرت عوض کردم و رفتم اشپزخونه پيش مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتلفن زنگ خورد ميدونستم محمده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من ميرم مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا پايه ترسون و لرزون رفتم سمت تلفن و برشداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_الو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام خانمي چطوري؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواي خدا از لفظ خانومي دلم به قيري ويري افتاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام اقا محمد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کسي پيشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله مامان بابام خوبن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدايه خندش اومدو گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من حال عشقمو پرسيدم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده کردمو گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب گوشيو بده مامانت مشکوک ميشه ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان بيا اقا محمده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خب خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خداحافظ مواظب خودت باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشيو دادم دست مامانو خودم رفتم تو اتاق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خندش دلم اب شده بود فدايه خنده هاشم بشم من .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزها سپري ميشدو محمد هر روز زنگ ميزد بعضي وقتا نگار و ندا رو مجبور ميکردم مامانو به ي بهونه ببرن بيرون بعضي وقتام پيش مامان سلام عليک ميکرديم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irMS
۳۸ ساله 00تشکر از نویسنده ی داستان وقت گذاشتین عالی بود لذت بردم فکر کردم که داستان یک زندگی واقعی و نوشتن دوست دارم داستان های بیشتری و از نویسنده ی این رمان بخونم
۴ ماه پیشدل
00حنا شخصیت خودخاهی داشت
۴ ماه پیشدختر تنها
00رمان خوبی بود ممنون از نویسنده
۵ ماه پیشماهرخ
10خوب بود با اینکه یکم دور از واقعیت بود و تضادهایی داشت . پدر و مادر به جا روشنفکر بودن و یجا بشدت تعصبی . حسام هم اغراق آمیز عاشق بود . ولی خداییش کیش ویزا نمیخواستا 🤣
۷ ماه پیشایلا
۱۹ ساله 00رومانی خوبی بود و کل کل داشتم خیلی خوب بود ممنون از نوسیده
۹ ماه پیشثانیا
۲۲ ساله 00رمان خیلی خوبی بود
۱۱ ماه پیشسپهری
۲۳ ساله 00ممنون از رمان زیباتون .واقعا جالب بود.
۱۱ ماه پیشسوگل
۱۶ ساله 00سلام خیلی ممنونم از نویسنده عزیز واقعا زیبا بود
۱۲ ماه پیشمینو
00قشنگ بود ولی برای منی که چندساله میخونم مسخره بود با پوزش اصلا رفتار هیچ کدوم از شخصیت هامثله آدم نبود بلا استثنا انگار حیوون بودن😐💔🤌🏻
۱ سال پیشnazanin
00اینهمه غلط املایی برای یه مثلا نویسنده نوبره اذاد؟؟؟متمن؟؟؟
۱ سال پیشرز
۲۰ ساله 10دوستان میشه این کلمه حال نداشتم بپرسم و برام معنی کنین 🤔..واقعا یعنی چی حال نداشتم بپرسم مگه میخواستی بری دستشویی برینی ک حال نداشتی یه کلمه حرف انقد حال خوب میخواد 😐نویسنده جان درکت نمیکنم
۲ سال پیشببخشد این رمان ها دا
۲۵ ساله 00ببخشید این رمان ها داستانشون واقعی یا تخیله
۱ سال پیشفاطمه
۲۵ ساله 30عالی بود خیلی رمانی قشنگی بود
۱ سال پیشفاطمه
۳۱ ساله 00عالی پرفکت
۱ سال پیشالهه
00برای یکبار خوندن بد نیست
۱ سال پیش
پاییز
۳۰ ساله 10من عاشق رمان هایم که بعد ازدواج هم ادامه داره خیلی عالی بود ممنون نویسنده عزیز ♥