راجع به دختری به اسم بهانه است.بهانه شخصیت مقابل اتابک،دختری از جنس همه دخترای اطرافمون،دختری که غم از دست دادن مادر رو تجربه کرده .دختری که نامادریش باهاش بدرفتاری میکنه. داستان از جایی شروع میشه که پدر و نامادریش میرن خارج و بهانه برای زندگی پیش عموش اتابک میره...

ژانر : عاشقانه

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۲ ساعت و ۲۱ دقیقه

مطالعه آنلاین سرگیجه های تنهایی من
نویسنده : سید آوید محتشم

ژانر : #عاشقانه

خلاصه :

راجع به دختری به اسم بهانه است.بهانه شخصیت مقابل اتابک،دختری از جنس همه دخترای اطرافمون،دختری که غم از دست دادن مادر رو تجربه کرده .دختری که نامادریش باهاش بدرفتاری میکنه.

داستان از جایی شروع میشه که پدر و نامادریش میرن خارج و بهانه برای زندگی پیش عموش اتابک میره...

فصل اول

اتابک

تمام قدرتم رو برای آخرین پک به کار گرفتم و دود غلیظ رو از بینی و دهنم بیرون فرستادم و نالیدم-نمیشه!

صدای همیشه خونسرد بابک پیچید تو گوشم-حالا من یه چیزی ازت خواستما!

سیگار دیگه ای آتیش زدم و با ولع،دودش رو بلعیدم-من هیچی!اونو میخوای....

-راضی میشه...میشناسمش!

آهی کشیدم...کاش قدر من میشناختیش...کاش مثل من همه ی رفتاراش رو زیر ذره بین گرفته بودی، کاش میتونستی بفهمی اون با این شرایط کنار نمیاد!!

فقط سکوت کردم و به صدا نفسای بابک گوش دادم... با سومین پک، سیگارم تموم شد...توی جاسیگاری لهش کردم و منتظر شدم چیزی بگه...

-کمکم میکنی؟

زبون تلخم رو به لبای خشکیده ام کشیدم و گفتم-راه دیگه ای هم هست مگه؟

-میدونستم دست رد به سینه ام نمیزنی!کاری باری؟

دستم که حالا فارغ از سیگار بود،توی موهام کشیدم و گفتم-بذار خودم این موضوع رو بهش بگم!

-هرطور صلاح بدونی دکتر!بهش میگم فردا میری دنبالش!

آهی کشیدم و سکوت کردم...بابک که سکوتم رو دید شب بخیری گفت و قطع کرد......

موبایل رو از کنار گوشم عقب کشیدم و گذاشتمش لب پنجره و زل زدم به خیابون... نفس داغم شیشه ی سرد رو ،خیس میکرد... با نوک انگشت نوشتم-بهانه – بعد سریع روش رو ها کردم و پوشوندمش و با خشم غریدم-خجالت بکش!

مشتم رو روی میز کوبیدم... اینبار به جای میز تنم لرزید،دستم درد گرفت-آخخخ..

سر دردناکم رو ،روی مشت گره کرده ام گذاشتم ...

دست آزادم رو به سمت بسته ی سیگارم هول دادم... یه نخ الترا بیرون کشیدم و با فندک اهداییش سیگارم رو روشن کردم....

سرم رو به صندلی تکیه دادم و اولین کام رو ازش گرفتم... هووووووففففف... هوففف..

فردا!!!چه روزی بود فردا!باید میدیدمش....بعد از چند وقت....

آخرین بار کی دیده بودمش؟

یه ماه پیش؟؟؟

هوووووووف

نه نه!!!

بیشتر از یه ماهه!!!چی گذشت به من توی این یه ماه!!!

هووووووووووف

بذار ببینم....چرا نرفتم دیدنش؟؟؟؟چرا واقعا؟؟؟؟من که با خودم و احساسام کنار اومدم؟؟

آخرین کام رو با حرص از سیگارم گرفتم...من هیچ وقت نمیتوم با خودم و احساسام کنار بیام!

بهانه

با نق نق دفترم رو بستم....

فردا امتحان دارم؟؟؟؟به درک

هیچی درس نخوندم؟؟؟؟به درک

معلممون باهام لجه؟؟؟؟بازم به درک...

امسال این درس رو تجدیدی میارم؟؟اصلا به درک...به درک...به درک!

کتاب دفترم رو با عصبانیت پرت کردم و سرم رو گذاشتم روی میز...نه غرورم اجازه میداد گریه کنم....نه حال درس خوندن داشتم...

کلافه بودم به معنای واقعی!

دلم میخواست،میتونستم حداقل تو خلوت خودم گریه کنم...ولی...اینقدر مغرور بودم که دلم نخواد،غرورم جلوی خودم بشکنه!

مثل همیشه،وقتی بیکاری و تنهایی بهم فشار میاورد ،دستم رو به سمت گوشی موبایلم دراز کردم.....اوممم گوشیم رو دوس داشتم... آیفن فور...اتابک اینو واسه خودش خریده بود...ولی با چرب زبونی از دستش کشیدمش بیرون! اونم خودش و خجالت داد و فایوش رو واسه خودش خرید!

از یادآوری اتابک و برخورد آخرش...اخمام توی هم رفتن...

بچه پررو!انگاری بابامه که همچین امر و نهیم میکنه!پسره اسکله،شَل!!

زل زدم به عکس باب اسفنجی که تو بکگراند میخندید!

یه لحظه دلم خواست منم یکی از اون حلزونا که باب داشت،داشته باشم و باهاش زنگ بزنم به آقای اختاپوش....

زیر لب به خودم گفتم دیوونه...

نفسم رو محکم فوت کردم و فون بوکم رو باز کردم....به کی زنگ بزنم؟؟؟آقای اختاپوسم که نداریم!

شماره هارو دونه دونه پایین اومدم،تا رسیدم به... اوهوم....این خوبه! حسام...

تند شماره اش رو گرفتم و گوشی رو چسبوندم به گوشم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به به!!سلام بر دختر گریز پا!چطوری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لوس خندیدم و گفتم-سلام عجقم..چطولی تو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خوپم عزیزم...اوجایی؟تلم بلات تنج جده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به عقب صندلیم تکیه دادم –منم تلم تنج جده...یو خِلی بَتی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حرف زدنت رو عشقه....چیکار کردم مگه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیخیال تیتیش حرف زدن شدم و گفتم-حساااام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جااااانم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فردا امتحان زیست دارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غش غش خندید و گفت-نخوندی نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نوچ!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حدس میزدم!ببین چی میگم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زبونم رو بین ارتودنسیام و لبم گذاشتم و منتظر شدم حرف بزنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گوشیتو ببر سر جلسه...از سوالات عکس بگیر واسم ام ام اس کن...جوابارو واست اس ام اس میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با غصه گفتم-اگه بگردنمون چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گه خوردن!یه جایی قایم کن که نفهمن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خونسردی گفتم-تو کی امتحان داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کرد و گفت-با همین فامیلتون امتحان دارم!شنبه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهامو بالا دادم و گفتم-خوندی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نووووچ!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگام برقی زد....اتابک همیشه یه نسخه از سوالاش رو میذاشت توی زونکن آبی نفتیه کمدش....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو ریز کردم و گفتم-اگه کمکم کنی زیست رو خوب بدم،سوالارو برات گیر میارم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید و گفت-هواتو دارم!فردا کتاب زیست ِ ملکه الیزابت رو کش میرم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم خندیدم و گفتم-خوبه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببین!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هوووم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نامردی اگه سوالارو واسم گیر نیاریا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینطور که میخندیدم، گفتم-خیالت راحت عجیجم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای ب*و*سش توی گوشم پیچید و بعد گفت-عاجقتم جیگملم!...بلو لالا !!!دوجت تالم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوووم منم!بوج بوج بای

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی رو قطع کردم ... حرف زدن با حسام بهم حس خوبی میداد...برای دفتر و کتابم زبون در آوردم و دوتا لیچار بار معلم زیستمون کردم!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون لحظه تقه ای به در خورد....قبل از اینکه اجازه ی ورود بدم در باز شد و بابک سرش رو آورد تو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مزاحمم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دیدنش ناخودآگاه اخم کردم و نگاهم رو ازش گرفتم،خفه گفتم-نه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد اتاق شد... اومد کنار میز تحریرم وایساد و گفت-درس میخوندی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهامو دادم بالا و گفتم-نخیر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس چیکار میکردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بیخیالی شونه بالا دادم و گفتم-با دوستم حرف میزدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهاشو بالا داد و گفت-این دوستت احتمالا حسام نبود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیخیال گفتم-چرا اتفاقا!خودش بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی میز نشست و گفت-ببین،من اصلا از این پسره خوشم نمیادا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه هامو دادم بالا و تو دلم گفتم-به من چه!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی دید خیال ندارم جوابی به جمله اش بدم گفت-اتابک فردا میاد دنبالت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناخواسته لبخند اومد رو لبم!چی بهتر از این!!با اینکه آخرین بار باهم دعوا کرده بودیم ولی...فردا باید حتما میدیدمش...باید سوالا رو گیر میاوردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک خوشحال از دیدن لبخندم گفت-خوبه!پس بعد از امتحان منتظرش باش بیاد دنبالت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه ای گفتم و بابک یکم دیگه موند...وقتی دید خیال حرف زدن ندارم، خم شد پیشونیم رو ب*و*سید ...و از اتاق رفت بیرون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع گوشیم رو برداشتم و برای حسام نوشتم-برو تو خط تقلب رسوندن فردا!!!سوالا تو یه قدمیمن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حسام شکلک نیشخند برام فرستاد و پایینش نوشت-عزیزی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کردم و گوشیم رو روی تخت انداختم...فردا....با چه بهونه ای باید میرفتم خونه ی اتابک؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به این بیرون رفتنای گاه و بیگاه عادت داشتم ولی....فردا باید یه طوری میبردمش تو خونه...چطوریشو....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا تا فردا چی پیش بیاد....لبخند بیخیالی زدم و شیرجه رفتم زیر پتوم!!!همینه!!!!!با کله باید رفت وسط مسئله،بعد حلش کرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اتابک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای زنگ تلفن چشمامو باز کردم...سرم درد میکرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بطری نوشیدنی هنوز تو دستم بود...صاف نشستم...تازه داشتم میفهمیدم همه ی بدنم درد میکنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بطری رو هول دادم زیر تخت و تلفن رو برداشتم....چشمام میسوختن...با دست محکم فشارشون دادم...کم کم حس میکردم میخارن...اَه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای گرفته و شل و گفتم-الو؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابک با حرص گفت-چه مرگته؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زدم...روی تخت ولو شدم و دست کشیدم تو موهامو گفتم-هیچی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی تو گوشی کشید و گفت-م*س*تی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سکسکه ای کردم و گفتم-بفهمی نفهمی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داد کشید-خاک بر سرت!حد خودتو بدون نفهم...مگه نباید میرفتی دانشگاه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به ساعت انداختم....یازده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خمیازه ای کشیدم و شل گفتم-امتحاناته....بیکاری دارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زهر مار!شل حرف نزن حالم گرفته میشه...پاشو برو حموم ساعت 12 باید بری دنبالش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو فشار دادم... از بس به آخر و عاقبت این جریان فکر کردم به این روز افتادم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اتابک...گوشت بامنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه به دور اتاق بهم ریخته ام انداختم و گفتم-آره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برو دنبالش...مراقب حرف زدنتم باش...باز برنداری دعواش کنیا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص گفتم-تیپش مثل آدمیزاد باشه که مرض ندارم دعواش کنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوفی کرد و گفت-اذیتش نکنی .... دستت امانته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبانیتم تازه داشت بروز میکرد....به زحمت داد زدم-اگه امانت دار بودی خودت ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو لحنش ملایم شد-راه دیگه ای ندارم داداشی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از روی تخت بلند شدم....سرم گیج رفت...دیوار رو ستون کردم...باید میرفتم حموم...یه زنگم میزدم طلعت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حوصله گفتم-کار دارم بابک...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به کارات برس...ولی سر ساعت 12اونجا باشیا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تلفن رو قطع کردم و زل زدم به مردی که از توی آینه بهم زل زده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص گفتم-چیه؟چرا همچین نگام میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهاشو داد بالا و گفت-زیاده روی کردی دیشب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به تو چه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شونه ای بالا داد-بخور تا بمیری...خوک م*س*ت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کردم و نگاهم رو از ضد حال رو به روم گرفتم... شل و ول خودم رو رسوندم به حموم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیر دوش آب سرد وایسادم تا یه ذره سر حال شم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سردردم بدتر شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مغزم هنگ تر...انگاری رسم بود هروقت بیشتر به یه موضوعی فکر کنم،کمتر به نتیجه برسم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید بی هوا میرفتم وسط دغدغه تا براش جواب پیدا میکردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگام افتاد به آینه ی حموم....بازم این ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عصبانیت گفتم-تو چرا همش با منی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخند زد و گفت-چون من توام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غش غش خندیدم و گفتم-خوب شد گفتی!!کم کم داشتم شک میکردم منی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شامپو رو تو سرم خالی کردم و با همون بدنم رو هم شستم....از قصد چشمامو باز کردم تا کف وارد چشمام شه!آزار داشتم دیگه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اعصاب داغون از حموم بیرون اومدم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به کل از سرم پریده بود، ولی هنوز چشمام میسوخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه روی آینه وایسادم و زل زدم به فرد رو به روم...چشمای قرمز و سر و صورت پریشون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باز این جغله تورو بهم ریخت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به فرد رو به روم پوزخند زدم و گفتم-از روزی که وارد این خونه شد،من بهم ریختم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اعتراف خوبی بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-از اعتراف ابایی ندارم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مطمئنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو تکون دادم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دوسش داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی درنگ گفتم-میمیرم براش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهش بگو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخند دیگه ای زدم....ابروم ناخوداگاه بالا پرید-که داغون شه؟بس کن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حقشه حقیقت رو بدونه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص سشوآر زو به برق زدم و گفتم-اون همش 17سالشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرد رو به روم گفت-17سال و 11ماه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سشوآر رو روشن کردم-حالا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-درک میکنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اونوقت اگه نخواد با من باشه چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرد روبه روم حوله اش رو درآورد و گفت-اگه دوسش داری بهش بگو...اگرم نه که با شبنم یه دل شو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سشوآر رو خاموش کردم...با بدن نم،ل*خ*ت وسط اتاق وایساده بودم...سردم شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباس پوشیدم...موهامو سشوآر زدم و دیگه به مرد رو به روم خیره نشدم...نمیخواستم بازم بهم افکار ترسناک انتقال بده!فکر کرده خودم به این چیزا فکر نمیکنم!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوفی نفسم رو بیرون دادم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیکای یازده و نیم بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوییچای ماشین رو برداشتم و- بی توجه مرد توی آینه،که بر عکس عقایدش،ظاهرش دقیقا با من یکی بود،-به تیپم خیره شدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جین مشکی و پلیوور زرشکی،با کاپشن مشکی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چندتا دونه آدامس انداختم بالا و ادکلن زدم و از اتاق بهم ریخته ام زدم بیرون...همزمان شماره ی طلعت خانوم رو گرفتم و ازش خواستم بیاد برای تمیزکاری...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که خواستم پامو از تو خونه بذارم بیرون تلفن زنگ خورد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حوصله برگشتن و جواب دادن نداشتم...طرف اگه کار واجبی داشته باشه زنگ میزنه به گوشیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اتابک؟اتی؟؟؟؟نیستی؟مهمونی امشب رو که یادت نرفته؟باید حتما بیای!میفهمی؟؟؟منتظرتم!بووو وس!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند داد زدم-یه همین خیال باش من پامو بذارم تو اون ک*ث*ا*ف*ت خونه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم بی توجه به سر دردناکم،به طرف ماشین رفتم....سوار شدم و با ریموت در خونه رو باز کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیش به سوی صحبت با شیطون بلا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهانه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لب خندون از سر جلسه ی امتحان بیرون اومدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا و فرنوش به طرفم دویدن و هر کدوم یه دری وری بارم کردن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاک تو سرت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خر خون...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا لحظه آخر نشستی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چی داشتی مینوشتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو که گفتی نخوندم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب زیر کاه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موذی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و من در جواشون فقط میخندیدم!!بذار فکر کنن من خرخونم...خب مسلما وقتی نمره ی بیست زیستم رو ببینن،مطمئن میشن من خرخونم!!! اونم چه خرخونی....یه خرخون متقلب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندم عمیق تر شد....شدت ضربه هایی که بچه به سرم وارد میکردن بیشتر!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خووو یه کلمه حرف بزن...زبونت رو موش خورد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غش غش خندیدم و گفتم-نه!!سر جاشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرنوش چشماشو باریک کرد و گفت-منو نمیتونی خر کنی!یه چیزی شده که تو اینطور شنگولی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیست گرفتن از زیست کم چیزی نبود...ولی خودم خوب میدونستم دلیلم برای این خوشحالی چیه....قرار بود بعد از مدتها اتابک رو ببینم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ذوق مرگ خندیدم و گفتم-اتابک میاد دنبالم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوتاشون هنگ نگام کردن بعد...بیشتر از من ذوق مرگ شدن!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واییییی!!!آشتی کردین با هم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مقنعه ام عقب دادم و دوباره جلو کشیدم و گفتم-نوچ!ولی به بابک گفته میاد دنبالم....وقتیم میاد دنبالم یعنی آشتی دیگه...مگه نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا خندید و گفت-خوشم میاد از این تحملت!من اگه با کسی قهر کنم،زود پشیمون میشم...ولی طاقت تو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرنوش پرید وسط حرفشو گفت-هه..دلت خوشه..باز میره سوار ماشین پسره میشه،میزنه تو پرش،یه دعوا دیگه راه میندازه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کردم و به جای تائید حرفاشون گفتم-اینارو بیخیال...واسه این 3روز تعطیلی برنامه تون چیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرنوش سریع گفت-ما میریم کلاردشت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا ابروهاشو داد بالا و گفت-حتما با دیوید اینا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرنوش اخمی کرد و با غیظ گفت-ایش!مرده شور...نه خیر تشریف نمیارن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زبونم رو روی ارتودنسیام کشیدم و گفتم-پس بگو چرا اعصاب نداری!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت چشمی نازک کرد و سکوت کرد...خاک بر سر الاغش که عاشق دم دست ترین پسر فامیلشون شده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو کردم به سارا و گفتم-تو چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هنوز برنامه ای نداریم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهانی گفتم و نگاهی انداختم به ساعتم...ده دقیقه به دوازده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا پرسید-تو چه برنامه ای داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بیخیالی شونه بالا دادم-هیچی...تو اتاقم میشینم...رمان میخونم...چت میکنم...کارت شارژ میسوزونم...با فرح یکی به دو میکنم... میرم حموم... موزیک میگوشم...دنس...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینجور تند تند داشتم پشت سر هم ردیف میکردم که فرنوش گفت-کوفت...ببند یه دقیقه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم رو گذاشتم رو دهنم ... یعنی خفه شدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرنوش با کلافگی گفت-یه کاری واسم انجام میدین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سارا نگاهی رد و بدل کردیم و بعد شونه بالا انداختیم...یعنی اینکه اول حرفتو بزن بعد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یکیتون باید دیوید رو امتحان کنه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پقی زدم زیر خنده و به تقلید از خودش گفتم-ایش...مرده شور...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتاب زیستشو توی سرم کوبید و گفت-زهر...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا پرید وسط و دست منو که میرفت ،مقنعه ی فرنوش رو بهم بریزه گرفت و گفت-چطوری امتحانش کنیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زنگ بزنید بهش ببینید اهل دوستی هست یا نه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع گفتم-اون که صد در صد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرنوش غرید-عادته دل آدم رو پریشون کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم-اوهوووم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سارا رو کرد به فرنوش و گفت-این دیوونه رو بیخیال...تا حسام و اتابک و 100تا دیگه رو داره که غم نداره...خودم پشتتم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واسه جفتشون زبون در آوردم و گفتم-تا کور بشه حسود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم براشون دوتا ب*و*س هوایی فرستادم و یه خداحافظ سرسری دادم و دویدم سمت در خروجی....بدم میومد از این بچه بازیا...از مد رفته بود این جور امتحان کردناااا....واقعا که فرنوش بچه بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جلوی آقای حکمتی،سرایدار مدرسه رد شدم رسیدم به در خروجی ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه به خیابون انداختم،یه نگاه به ساعتم...3دقیقه به دوازده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوفی کشیدم و از در مدرسه بیرون اومدم...به طرف سوپر مارکت چسبیده به مدرسه رفتم و یه بسته آدامس خریدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که پامو از مغازه گذاشتم بیرون،یه پسره محکم بهم تنه زد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدم وایساد و بر و بر نگام کرد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیر لب بچه پررویی گفتم و رومو برگردوندم ...هروقت دیگه ای بود،4تا لیچار بارش میکردم،ولی جلوی مدرسه،درست نبود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون لحظه صدای بوق آشنایی شنیدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر بلند کردم...اتابک رو دیدم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی که میخواست رو لبم بشینه رو قورت دادم و به طرف ماشینش رفتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار که شدم،بوی ادکلنش،نفسم رو گرفت....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع شیشه رو دادم پایین...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام عرض شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخمایی که ناخودآگاه توی هم رفته بودن زل زدم بهش و منقطع گفتم-میخوای حرص منو در بیاری؟میخوای اذیتم کنی؟میخوای بگی میتونی لجبازی کنی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به نفس نفس افتادم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متعجب نگام کرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تلخ رومو برگردوندم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش خزید زیر چونه ام...با حرص پسش زدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ریه هام میسوختن....حس میکردم نفسم گره خورده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره دستش رو رسوند به صورتم...اینبار تلاشی برای کنار زدنش نکردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای گرفته و بمش تو گوشم نشست-باز که بدخلق شدی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر دلم تنگ شده بود برای اینجور حرف زدنش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هی هی...مَموشک؟چت شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا نمیدونست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه و با عصبانیت نگاهش کردم و گفتم-چرا این ادکلن رو زدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند ثانیه با گنگی نگام کرد و بعد محکم کوبوند تو پیشونیش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خاک بر سرم... اصلا حواسم نبود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به زحمت نفس عمیقی کشیدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زبونم رو به لب خشکیده ام که به ارتودنسیام چسبیده بود کشیدم و گفتم-آره...کی من مهم بودم که...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم قشنگی کرد و دستامو گرفت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو همیشه مهمی وروجک!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمم رو عمیق تر کردم و رومو برگردوندم...هنوز نفسم سنگین بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخم نکن!زشت میشی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میخوام زشت باشم...هرچند در همه حال از تو خوشگلترم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غش غش خندید و گفت-اوهوم!یادم نبود شما پرنسس هستین!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین رو روشن کرد و راهنما زد...ولی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبل از راه افتادن،از توی داشبورد،یه عروسک سیاه و زشت بیرون کشید و داد دستم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینطور که هنوز میخندید گفت-خداییش وقتی دیدمش،اول از هرچیزی یاد تو افتادم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه به عروسکه کردم...اندازه کف دستم بود...یه صورت کثیف و لباس چرک داشت و نمکین داشت میخندید!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم خندیدم و گفتم-خودتو تو ویترین ندیدی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهاشو بالا داد-چطور؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چون اگه میدیدی یاد خودت می افتادی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند خندید و گفت-آهان بعله!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد با خنده،از پارک بیرون اومد و گفت-نمیپرسی چرا اومدم دنبالت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اعتماد به نفس گفتم-اومدی بابت برخوردت عذرخواهی کنی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمی کرد و گفت-چه مطمئن!عمرا بابت اونروز عذرخواهی کنم...هنوزم سر حرفم هستم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خروش برگشتم سمتش و گفتم-اتابک خان،هیچ وقت...تاکید میکنم،هیچوقت فراموش نکن آقا بالا سر من نیستی!بابک گیر نمیده به چیزایی که تو میخوای گیر بدی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زد و سکوت کرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در سکوت رانندگی کرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خسته از جو حاکم گفتم-کجا میریم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوابی نداد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کردم و چند ثانیه بعد گفتم-با تو بودما!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دنده رو عوض کرد و گفت-میریم یه چیزی بخوریم،بعدم من باهاتون یه صحبتی بکنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جدیتش حرصم گرفت...دلم میخواست بازم غش غش بخنده....ولی،منم بدتر از اون سکوت کردم...خواستم تا وقتی که اون برای حرف زدن پیش قدم نشده،سکوت کنم که...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو یاد حسام و امتحانش افتادم...باید یه جوری میرفتیم خونه اش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیخیال مغرور بازی و لجبازی شدم و گفتم-نه بریم خونه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اینکه نگام کنه گفت-میخوام باهات حرف بزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خب تو خونه حرف بزن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو خونه نمیشه...جدیتش میپره...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کردم...جدیتت تو حلقم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص گفتم-بریم خونه...من دارم خفه میشم از بوی مگس کشت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت سمتم و با اخم نگام کرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دیدن اخمش،دلم خنک شد-اوی...ساری به ادکلنتون توهین کردم...این همونی نیست دوست دختر گرامی تو تولدتون هدیه دادن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم کوبید روی فرمون و بلند گفت-زیادی داری ور میزنی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از صدای بلندش،ناخودآگاه سرجام مچاله شدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اتابک سر من داد کشید....چی گفته بودم مگه؟...نکنه به خاطر بی احترامی به ادکلنی بود که جی افش خریده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشک دوید تو چشمام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو انداختم پایین و پلکام رو بیش از حد باز کردم تا اشکام نریزن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند ثانیه ای سکوت شد و بعد صدای تیک تیک راهنما سکوت رو شکست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشه ی خیابون وایساد و برگشت سمتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رومو برگردوندم سمت مخالف...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش رو گذاشت رو بازوم...سرمای دستش رو راحت میتونستم حس کنم....با صدای گرفته ای گفت-نبینم اخمتو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیوونه بود به معنای واقعی...نه به وقتی که داد میکشید...نه به الآنش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مَموش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص برگشتم سمتش...اشک رو تونسته بودم کنار بزنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عصبانیت خیره شدم تو چشماشو گفتم-منو ببر خونمون...همین حالا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ابروهای درهم خندید و گفت-ئه؟مگه میشه؟؟؟بریم خونه ی من؟ببخشید تند رفتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ازت متنفر اتابک...از تو که به خودت اجازه میدی سرم داد بکشی و بعد بگی معذرت میخوام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش رو خم کرد و گفت-من شرمنده ام...چیکار کنم آشتی کنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم بگم منو ببر خونمون که پرید وسط حرفم و گفت-جز اینکه ببرمت خونه ی خودتون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سکوت کردم و رومو برگردوندم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چونه ام رو تو دست گرفت و با لحن جدی،ولی مهربونی گفت-تو از من متنفری،ولی من دوست دارم کوچولو!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لبخند غمگین زد...خواستم بگم منم دوست دارم که یاد بلند حرف زدنش سر هیچ و پوچ افتادم و بدتر اخم کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بریم خونه ی من؟هم من برم دوش بگیرم...هم واست یه نهار خوشمزه بپزم...هم با هم حرف بزنیم؟هوووم؟خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناخواسته نرم شدم...سرم رو به نشونه ی باشه تکون دادم...باید میرفتم توی خونه اش و سوالا رو برای حسام گیر میاوردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با مهربونی گونه ام رو ناز کرد و گفت-امتحان خوب بود مَموش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوهوم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نهار کوبیده بخوریم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوهوم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قهری باهام؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوهوم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه تای ابروشو داد بالا و استفهامی گفت-اوهوم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و سر تکون دادم-اوهوم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو چشماش برق زد....سرش رو آورد نزدیک صورتم و گونه ام رو ب*و*سید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد هم مثل جت عقب کشید!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متعجب از برخوردش،زل زدم به نیمرخ منقبض و گرفته اش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی دلم هرچی دری بری بود بارش کردم-پسره الآغِ روان پریش!!احمق جذاب ! دیووانه ی بی شعور...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا خونه هردومون سکوت کردیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالی که من هر دو ثانیه یه بار به این نتیجه میرسیدم-اتابک واقعا دیوونه بود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام مسیر تو سکوت طی شد...همین که سر کوچه رسیدیم،اتابک گفت-من باید برم یه کم خرید کنم...همرام میای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو به نشونه ی نه تکون دادم...بهترین فرصت بود تا به سوالا برسم...برای همین گفتم-نه کلید رو بده برم خونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راهنما زد و وارد کوچه شد و گفت-میرسونمت....بعد میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه ای گفتم و بعد ادامه دادم-واسم یه بسته آدامس بخر با پاستیل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ی خوشکلی کرد و گفت-هنوز عادتای بچگیاتو ترک نکردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم و گفتم-نه دیگه!مگه تو عادتاتو ترک کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهاشو داد بالا و گفت-مثلا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینجور که میخندیدم گفتم-حالا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه تای ابروشو بالا داد و جلوی در وایساد و گفت-وا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گردنم رو تاب دادم و گفتم-مثل اقدس خانوم نگو وا!زشته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید و دسته کلیدش رو جلوم گرفت و گفت-خونه بهم ریخته اس!باید ببخشی دیگه...تا دست و صورتت رو بشوری برگشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشه ای گفتم و از ماشین پایین پریدم...در رو باز کردم و وارد خونه شدم...گند از سر و کله اش بالا میرفت...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راهرو پر خاک بود و هر گوشه اش یه لنگ کفش افتاده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیر لب غر زدم-اتابک بی نظم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از راهرو گذشتم...جلوی در ورودی صندلای صورتیم و دیدم..ابروهام بالا پریدن..اینا اینجا چیکار میکردن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کتونی ها و جورابام رو در آوردم و صندلامو پام کردم...مقنعه ام رو از سرم کشیدم و روی مبل ول کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه به هال انداختم.نسبت به راهرو وضعیت بهتری داشت...با اینحال جلوی تی وی بازار شامی بود...یه عالمه سی دی و دی وی دی روی زمین ولو بود...ظرف خالی آجیل و بشقاب پر از پوست تخمه و پسته هم کنارش..اونور ترشم چندتایی مجله و روزنامه ی انگلیسی ولو بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کردم و موبایلم رو از جیب مانتو برداشتم.بعد مانتوم رو درآوردم و کنار مقنعه ام انداختم و به طرف اتاقش دویدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که در اتاقش رو باز کردم نفسم گره خورد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بوی ادکلنش همه ی فضای اتاق رو پر کرده بود،البته با چاشنی ای از بوی ا*ل*ک*ل و سیگار...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چینی به بینیم انداختم و با دستم محکم جلوش رو گرفتم...داشتم به نفس نفس می افتادم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به دور و بر اتاق انداختم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طویله گفته بود زکی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباساش چپ و رو وسط اتاق ول بودن...یه سری سی دی و دی وی دی و مجله و کتاب،به اضافه ی کلی بطری خالی م*ش*ر*و*ب،وسط اتاق دهن کجی میکردن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از ته دل گفتم-کوفت بخوری...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طرف قفسه ی درهم و برهم گوشه ی اتاقش دوبدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس کشیدن هر لحظه سخت تر میشد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زونکن آب بدجوری تو ذوق میزد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازش کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع برگه ی آخر رو آوردم...حسام اسم درس رو برام اس ام اس کرده بود...بازاریابی و مدیریت بازار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند تا ورق برگردوندم تا به صفحه ی مورد نظر رسیدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی زمین چمپاتمه زدم و از سوالا عکس گرفتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که خواستم زونکن رو ببندم،صدای قیریچ قیریچ لاستیکا،روی سنگ ریزه های کف حیاط بلند شد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرعت نور زونکن رو توی قفسه جا دادم و از اتاق بیرون پریدم و شیرجه زدم تو دستشویی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تمام تلاشم رو برای نفس کشیدن به کار گرفتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ته گلوم میسوخت،شقیقه هام دل دل میزدن...احساس خفگی میکردم...حس میکردم هوا رو نمیتونم درست ببلعم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مموشک؟کجایی ؟بهانه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه به صفحه ی گوشیم انداختم...بدنم میلرزید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیتونستم گوشی رو قایم کنم...اتابک فضول بود...مطمئنا به فایلا سرک میکشید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مموش؟قایم شدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چنگ زدم به یقه ی اسکی لباسم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیم بزرگتر از اونی بود که بتونم توی لباسم قایمش کنم و مشخص نباشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقه ای به در خورد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بهانه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی هنوز تو دستم بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گذاشتمش بین کش شلوار و بدنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستام میلرزیدن...نفسای کوتاه و تند میکشیدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلوزم رو مرتب کردم...مشخص نبود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدایی که از ته چاه در میومد گفتم-الآن میام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای دادش بلند شد-چته؟چرا صدات همچینه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستگیره رو با شدت بالا پایین کرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قلبم تند تند میزد...حس میکردم اشک جمع شده تو چشمام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طرف در رفتم...توی دلم به حسام و اتابک بد و بیراه میگفتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلید رو توی در چرخوندم و بازش کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومدم چیزی بگم که نالید-بهانه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یقه ی لباسم رو کشیدم و نالیدم-اسپری تو کیفمه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز جمله ام تموم نشده بود که دوید سمت کوله پشتیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دیوار تکیه دادم و نشستم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفسم هنوز گره خورده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص زیپای کیفم رو باز میکرد...همه ی محتویات کوله رو بیرون ریخت تا رسید به اسپری...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برش داشت و دوید سمتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوم زانو زد و گذاشت جلوی دهنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیره شدم تو چشمای نگرانش..چشمایی که با یه لایه اشک پوشیده شده بودن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای پیس تو گوشم پیچید..باز شدن مجاری تنفسیم رو حس کردم...تونستم عمیق نفس بکشم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه فشار دیگه هم به اسپری داد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راحتتر تونستم تنفس کنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه قطره اشک از گوشه ی چشمم سر خورد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه قطره اشک از چشمش افتاد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز بوی اون ادکلن لعنتی رو میداد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که تونستم حرف بزنم،با خروش گفتم-داری خفه ام میکنی با این بوت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جاش بلند شد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشک تو چشمای قرمزش حلقه زده بود...بدون حرف به طرف اتاقش دوید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از سر جام بلند شدم و به روان پاکش درود فرستادم و به طرف وسیله هام که روی زمین پخش و پلا بودن رفتم...گوشیم رو توی کوله ام گذاشتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسپری دست اتابک مونده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مانتوم رو پوشیدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره ی روانی!!اداعای دوستیش میشه و باز این ادکلن رو میزنه...وقتی میدونه قراره بیاد دنبال من...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آه تلخی کشیدم...مشکل من ربطی به اتابک نداشت...اونم مثل این همه آدمی که هر روز با بوی عطر و ادکلنشون آزارم میدادن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشک دوباره توی چشمام حلقه زد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فردوس

    ۹۹ ساله 00

    برای بار هزارم دارم رمانووو میخونمممم خیلییییی خوببب بودددددد

    ۵ ماه پیش
  • زینب

    ۱۸ ساله 10

    موضوع کلی رمان قشنگ بوداماخیلی طولش داده بود وااینکه بهانه خیلی قهرمیکرد

    ۱ سال پیش
  • صدف

    ۴۲ ساله 00

    باتشکر از نویسنده عزیز رمان جالب و سرگرم کننده ای بود ممنون حتما بخونیدش بچه ها

    ۱ سال پیش
  • سوگند

    ۱۶ ساله 00

    خیلی خوب بود ولی اخرش وقتی بهم رسیدن نویسنده تموم کرد و یکم رو مخم بود و اینکه ایکاش به بهانه تج، اوز نمیشد و فقط مورد کتک کاری قرار میگرفت اینطوری درمان راحت تری پیشه رو داشت خلاصه ممنون از نویسنده

    ۲ سال پیش
  • ستایش ?

    40

    اتابک مگه عموش نی😐😐😐😐😐😐چطوری باهاش ازدواج می کنه پی😐

    ۲ سال پیش
  • سعیده

    ۳۲ ساله 10

    رمان درست بخون عزیزم بهانه دختره خاطرس و خاطره دختر خونده خانواده اتابک ایناس اوکی

    ۲ سال پیش
  • مریم

    ۱۹ ساله 20

    چطوری با عموش!!!!

    ۲ سال پیش
  • فاطمه

    ۱۶ ساله 00

    رمانو درست نخوندی چون اصلا بهانه بچه ی بابک نبود بچه ی خاطره بوده

    ۲ سال پیش
  • فاطمه

    ۳۲ ساله 01

    ممنون سید جان بابت رمان زیباتون خیلی عالی.🌷🌷🌷دوستان عزیز اگه داستان رو خوب میخوندید میفهمیدیدکه اتابک عموش نیست

    ۲ سال پیش
  • فربد

    00

    خوب و سرگرم کننده..........

    ۲ سال پیش
  • ناز

    00

    رمان خوبی بود نسبتاً، اما کلی می تونست بهتر باشه، پخته نبود، کلی راه داشت، اما پایانش باز بود می تونست یکم اخرشو جمع و جور تر بکنه.بعد از اون همه دل دل زدن همه چی کامل مشخص نشد:)

    ۲ سال پیش
  • زهرا

    30

    من دوس داشتم یکم از بعد ازدواجشون مینوشت ..اینهمه خوندیم سر گیجه گرفتیم خب یه ذره ادامه بدید..بعد بهانه خیلی پاچه***بود.قلم نویسنده عالی بود داستانم خوب بود

    ۲ سال پیش
  • لیلا

    10

    خوب بود،این سر گیجه ها توی زندگی همه هسن،اما متاسفانه خیلیهامون با این سرگیجه ها به اون دنیا میریم،بهر حال ممنون از نویسنده ی عزیز پایدار باشید ،قلمتون بی نظیره.

    ۲ سال پیش
  • کیانام??

    45

    خعلی مسخره بودد میتونم مسخره ترین رمانی بود ک تاحالا خوندم😐🗣

    ۲ سال پیش
  • محی

    50

    چرا جدیدا هر چیزی اسمه؟ بهانه؟!😂 خو حالا که اینطوریه گریه هم اسمه خخ

    ۲ سال پیش
  • پری

    20

    خوب بود فقط کاش آخرش مشخص تر بود

    ۲ سال پیش
  • (✪‿✪)

    00

    عزیزم اسم دختره دنیا نبود ریما بود اسم خوده رمانشم ریماست

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.