داستان درباره دختریه که از قشر تقریبا متوسط جامعه است و شغل پدر مادرش سرایداریه، دیانایه قصه ما دانشجوی رشته مهندسی معماری و تک دختر این خانواده،اما با وجود اینکه پدرو مادرش تلاش میکنن تا اون کم و کسری در زندگیش احساس نکنه اما دیانا دوست داره روی پای خودش بایسته… .

ژانر : عاشقانه، طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۸ ساعت و ۴۵ دقیقه

مطالعه آنلاین عاشقتم دیوونه
نویسنده : Hania Basiri

تعداد صفحات : ۱۰۵۰ (PDF)

ژانر : طنز ، عاشقانه

خلاصه رمان :

داستان درباره دختریه که از قشر تقریبا متوسط جامعه است و شغل پدر مادرش سرایداریه، دیانایه قصه ما دانشجوی رشته مهندسی معماری و تک دختر این خانواده،اما با وجود اینکه پدرو مادرش تلاش میکنن تا اون کم و کسری در زندگیش احساس نکنه اما دیانا دوست داره روی پای خودش بایسته… .

باعصبانیت تو پیاده رو راه میرفتم و به خودم فوش میدادم:

__ آخه دختره خر توباید انقدر به یه مرتیکه غوزمیت روبدی که توروبخاطر نیم ساعت تاخیر ازکلاس بندازه بیرون؟ هان؟پس کجااارفت این انسانیت؟ پس احترام گذاشتن به حقوق دیگران چی شد؟

خاک توسرت دیانا خاا... دهنمو مثل چی یه متر واکرده بودم که بگم خاک یهوحرف تودهنم ماسید، یه پسرخوشکل از کنارم رد شد،

-هی وای،ببینش چه خوشکله این!

هنوزحرفم تموم نشده بود که پام گیر کردبه یه سنگ مزاحم همونطورکه روهوا و زمین معلق بودم به این فکر کردم که وویی الان دستشودورکمرم حلقه میکنه و منم مثله کوالا بهش میچسبم.

داشتم باخودم خیالبافی می کردم که شپلق همچین باکله خوردم زمین که چشمام داشت از کاسه سرم میزد بیرون

اون پسره هم بلانسبت گاو از کنارم رد شد و رفت.

دورو برو دیدزدم ببینم کسی دیدتم، که دیدم بلهه ماهیچ جانخوردیم زمین اومدیم جلو لونه زنبور روزمین بنر شدیم.

سردر مجتمعی که جلوش خوردم زمین ونگاه کردم:

"مجتمع تجاری مهرسام "

اوه مای گاد چه تصادفی پسر شریک ناشریک آقای تاجیک ،

-آآآی سرم.

ازجام بلندشدم و کوله پشتیمو روشونم انداختم وراه افتادم توحین راه به ماشینای گرون قیمت توخیابون نگاه میکردم وهرچند دقیقه یکبار ازسرحرص یه لگد بهشون میزدم و درمیرفتم والا بچه خرپولای تازه به دوران رسیده، خدایا صنمت رو شکر یکی مثل اینا انقدر پولدار یکی مثله ، مثله ،...

به اطراف نگاهی کردم، نه دیگه بی انصافیه، ماانقدربدبختم نیستیم یه زن فقیرو بغل خیابون درحال گدایی دیدم سریع گفتم:

-مثل این ؛خدایا ببینش این انصافه!!؟ نه من میخوام بدونم این انصافه؟

یهو صدای زنگ گوشیم بلند شد، ولی نه زنگ گوشی من نبود!

برگشتم دیدم همون زنه گوشی شو دراورده داره حرف می زنه.

 اولش جا خوردم بعدش گفتم:

- که چی؟ مگه فقیر بیچاره دل نداره اینم گوشی لازم داره خو.

یکم برگشتم عقب،باچشمای درشت شده از تعجب گفتم:

-لامصب آخه اپل؟

روبه آسمون کردموگفتم:

-خدایا ،اوکی حله،خودت کاراتو بهتر میدونی.

سوار تاکسی شدم، ای بابا الان سه ساعت از اوضاع جامعه حرف میزنه، نه بزار ببینم،

اوه تاکسی نارنجیه، این نارنجی هاتخصصشون اقتصاد و تورم و این حرفاست.

راننده تاکسی تا دهنشو باز کردحرف بزنه سریع گفتم:

- آقا میدونم کرایه خونه رفته بالا ، بنزین آزاده شده، نون گرون شده. خیابونا شلوغه، ترافیک سنگینه، به جان خودم همشونو میدونم اصلاً... دلیل همشونم منم، شما فقط بگازون زود برسیم .

راننده تاکسی بیچاره با تعجب گفت:

-خواستم بپرسم کجا برم!

اوه اوه اوه عجب سوتی دادم.

-نیاوران... لطفا.

-چشم .

ایییی خدا منو این رسوایی عالم،آبروم رفت اصلاً همش تقصیر این باباست اگه به من گیر نده بزاره کار کنم یه ماشین قسطی بخرم اینطوری نمیشه.

تاکسی جلو خونمون نگه داشت، کرایه رو حساب کردم و

پیاده شدم شال قرمز دور گردنم رو مرتب کردم و مانتومو هم تکوندم، کلید انداختم ودروبازکردم ازحیاط بزرگ خونه که توش پر از دار و درخت بود ویه استخر بزرگ وسطش داشت گذشتم، به عمارت بزرگ سه طبقه ی آقای تاجیک رسیدم، ماتوی این خونه سرایدار بودیم وبابا ومامانم از این خونه مراقبت میکردن، مامانم گاهی وقتا موقعی که سیما (همسر آقای تاجیک) مهمون داشت کمک دستش بود والانم یکی از اون مواقع بود،منم اینجا حکم شفتالو روداشتم! بی فایده یه کنار نشستم وزحمت کشیدن مامان و بابامو تماشا می کنم.

وارد سالن بزرگ خونه آقای تاجیک شدم وداد زدم:

-سلااااااام.

مامان برگشت و بهم نگاه کرد وباآرامش گفت:

-سلام دیانا، مگه تو این ساعت کلاس نداشتی؟ چقدر زود اومدی.

-ای وای بر من، الان که بفهمه.

منم مثل خودش با آرامش شفتالویی از تو ظرف میوه برداشتم و بهش نگاهی کردم.

- به،به شفتالو جان همین چند ثانیه پیش ذکرخیرت بود، شدیداً احساس همزاد پنداری بالایی باهات دارم عَییزم.

مامان منتظرنگاهم کرد برای عوض کردن حرف سریع گفتم:

-امم چیزه...آها،سیما و اون دختر لوسش کجان؟

مادر خیلی رفتارش با آرامش بود ومن عاشق همین آرامشش بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اِ... ساکت زشته الان یه دفعه از راه برسن بدمیشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مگه کجا رفتن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امروز قرار برادر آقای تاجیک ازفرانسه بیاد میخوان برن فرودگاه دنبالشون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آها... فرانسه وو کغه مُغَبا بانون بَغبَغی ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان به دیوونه بازی های من لبخندی زدو مشغول درست کردن غذا شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا خودمونیما،این دختر آقای تاجیک برخلاف خودش خیلی لوس وبی تربیته، میدونم حرفم خیلی تکراریه ولی مامان باور کن راست میگم، بااون دماغ عملیش، کلا کوبیده از نو ساخته.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو گذاشتم رودماغم و باصدای تو دماغی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیانا تو خیلی خرابکاری، اصلا چرا اومدی خونه ما؟ ، لبامو پروتز کردم خیلی بهم میاد، حسودیت میشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر کنم ژلی که به لبش تزریق کرده رسیده به مغزش حالا خوشکلم باشه خوبه ها،این همه عمل لولو روهلومیکردولی این مینو لولو بوده لولوترشده بااین تفاوت که این دفعه لولوء لب شتری شده،وای خدا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم از خنده غش می کردم که مامان برگشت وبادستپاچگی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام مینو جان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم و دیدم مینو پشت سرم ایستاده واز دماغش داره دودقرمز میزنه بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو- مریم (مامانم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان -جانم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو -لطفا شب که عمو اینا اومدن اینجا شما نباشید مخصوصاً این.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادست به من اشاره کرد و ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیخوام عمو اینا فکر کنن بایه مشت... هوووف برامون کسرشانه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستامومشت کردم و تاخواستم چیزی بگم مامان باهمون آرامش ذاتیه خودش که البته اینبار لرزش خاصی توصداش بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه مینو جان بامادرت صحبت کنم چشم، بخاطراینکه گفتن حتماً امشب تو مهمونی حضور داشته باشیم،چون تنهایی از پس کارا برنمیان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو باعصبانیت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان که این دفعه اصلاً اون آرامش خوشکله تو صورتش نبودگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تازه از راه رسیدی، من خودم باسیما خانم هماهنگ میکنم، راستی سیما خانم کجان؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو باعصبانیت جواب داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرایشگاه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبااون کفشای پاشنه بلند اعصاب خوردکنش پاهاشو محکم به زمین کوبید ورفت طبقه بالا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ایول مامان خوب حالشو گرفتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان یه نگاه جدی و تیز بهم انداخت وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دفعه آخرت بودکه... نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باترس آب دهنم رو قورت دادم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سعی می کنم، قول نمیدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله گفتنتو نشنیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله، بله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان بااخم گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا بروخونه، امشبم هیچ جا نمیریم پس دلتو صابون نزن بشین سر درست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اِاا مامان چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان با قاطعیت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- همینکه گفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اه این مامانم که فقط بلده ضد حال بزنه،ولی من راضیش میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوساعتی بودکه اومده بودم خونه وهمه ی لباسامو ریخته بودم روتخت وهرچند دقیقه یکبار یکیشو برمیداشتم ومیرفتم جلوی آینه یکم ژست میومدم میدیدم مناسب نیست وپرتشون میکردم رو تخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند دقیقه ای گذشت وتازه فهمیدم هیچکدوم از لباسام مناسب مهمونی امشب نیست،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای بابا اصلا به درک امشبو هیچ جا نریم بهتره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون حرف مامان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توخونه موندنو اصلاً دوست نداشتم هروقت که دلم میگرفت میرفتم تو حیاط ومیون درختا قدم میزدم، در خونه روباز کردم و به سمت حیاط رفتم . میون درختا برای خودم قدم زدم و بعدش رفتم لبه استخر پاچه های شلوارمو زدم بالا وپاهامو بردم تو آب استخر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اصلاً به اسف السافلین که لباس مهمونی ندارم،عوضش چشم وابروی خوشکل دارم، توآب استخر عکس خودمو نگاه کردم وانگشتامو گذاشتم رو پلکامو تو آب نگاه کردم. وباریتم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چشمای مشکی دارم،لبای صورتی دارم،موهای سیاهی ،دارم دستاشله هوووو...پوست سفیدی دارم خیلی دوستش میدارم،اوه اوه اوه دستااااااا بیا بالا،سیا نرمه نرمه سیا تو به تو به.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو حال و هوای خودم بودم که یه صدای بلند از اول حیاط گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ک.... ی.. کی هستی؟ هوی باتوام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم ونگاه کردم دیدم مینویه، تامنو دید پشت چشمی نازک کردو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آها باز تویی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهم رو بیخیال ازش گرفتم و دادزدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ماراز پونه بدش میاد درخونش سبز

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد جلو ودستش و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به کمرش زدومنو بر و بر نگاهم کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه متوجهش شدم موهاشو بلوند کرده بود و لنز آبی گذاشته بود ابروهاشم پهن و کوتاه برداشته بود،به اون لبای پرحجمشم یه رژ صورتی کمرنگ مالیده بود پوستشم که خدا بخواد مثل چی برونزه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چیه؟؟ نگاه میکنی؟ حسودیت شده؟؟ گدا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هه مثلاً به چی تو حسودیم بشه سیاه سوخته ی لب شتری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باعصبانیت اومد طرفمو بااون ناخونای بلندش موهامو از زیر شالم گرفت ومثل وحشی ها کشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با درد شدیدی که توسرم پیچید دادزدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آی ولم کن وحشی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به من حسودیت میشه آره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخه اعتماد به نفس، توچی داری که بهت حسودی کنم؟ آخ.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره روانی داشت موهای نازنینمو میکند منم دیدم چاره ای ندارم هولش دادم افتادتواستخر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم و با خنده گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالا خوب شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو هی میرفت زیر آب و نفس زنان میومد بالا، بریده بریده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دست... دستمو بگیر.. بیام بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هه هه هه، جوک خوبی بود، حالا بخور دختره لوس توکه شیش ماه کلاس شنا میرفتی؟ نمیتونی از یه استخر دومتری خودتوبکشی بالا؟آها،چطوره زنگ بزنم به اون پسره رقیب بابات، اسمش چی بود؟ آهان مهرسام همون دوستت که چند وقت پیش به بهونه کلاس میرفتی پیشش صفا، منکه شنابلدنیستم حداقل اون بیاد نجاتت بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو- توروخدا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دادزد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کمک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کل آرایشش پاک شده بود وداشت دست و پا میزد قیافش عین زامبی ها شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو - بهت گفتم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...-دخترا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بااومدن صدای بلندی سریع برگشتم وپشت سرمو نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما مامان مینو پشت سرم بود، دیدم اوضاع خیطه خودمو به اون راه زدم که مثلاً سیما رو ندیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بادست زدم روگونمو گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای مینو جان چه بلایی به سرت اومده؟ دستتو بده به من قربونت نرم.. اهم ینی برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو دادزد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دستم نمیرسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما اومد کنار استخر وشروع به جیغ کشیدن کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اَ، گوشم کر شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما -دیاناتوروخدا یه کاری کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راستش دلم برای سیما خانم سوخت وگرنه خود مینو که جهنم خفه شه بمیره حداقل از زخم زبوناش راحت شم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما جیغ کشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیانا شنا بلدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من-نگران نباشید سیما خانم من میرمو نجاتش میدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نذاشتم حرف بزنه وپریدم تو آب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حین پریدن توآب چندتا حرکت نمایشی هم انجام دادم. تاکف مینو خره ببره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمو رسوندم بهش،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی ناز نازی ان اینا کل عمق آب این استخر دو متر نیست،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدم به مینوتاخواستم دستشو بگیرم داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

__آروم،لباسمو بگیر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

احمق اینجا هم دست بردار نبود منم عصبانی شدم یه نیشگون محکم ازباسنش گرفتم که جیغش بلند شد، خلاصه باهزار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادا اطفار و بدبختی کشیدمش بالا وخودمم لبه استخر نشستم کل هیکلم خیس آب شده بود ... خدایی مینو ارزششو نداشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما با نگرانی رفت پیش مینو وگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالت خوبه عزیزم؟آخه چیشد؟ چرارفتی تو استخر ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو با گریه و عصبانیت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همش تقصیر...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دفعه گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای خاک به سرت نه ببخشید خاک توسر دشمنات مینو جون لباس مهمونیت خیس آب شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لحن حرف زدنم رو جوری کردم که بفهمه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اسمش چی بود؟ آها مهرسام.. مجتمع تجاری مهرسام من امروز بودم انقدر لباساش نازه،حاضر شو یه سر بریم اونجا یه لباس دیگه بخر،البته اگه دوست داری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو که منظورمو گرفت چیزی نگفت فقط با خشم بهم نگاه کرد،سیما چشماشو درشت کردو گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی! مهرسام؟ اصلا حرفشو نزن پسر شریک نامرد فرهاد (تاجیک) ؟ لباساشونم اتفاقا خیلی بده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو با غیض از جاش بلند شد و رفت،سیما هاج و واج از این کار مینو سوالی بهم نگاه کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قیافه آدمای مظلوم وبه خودم گرفتم وگفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سیما جون نمیدونم چرا مینو جان از من خوشش نمیاد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعد مظلومانه سرمو پایین انداختم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا نه اینکه من خیلی عاشقشم اوق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما خانم با دلداری گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه عزیزم، مینو اخلاقش همینطوره، هرکسی رو که دوست داره اذیت میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی زشته بگما ولی خداییش این سیما خانم عجب زری زد، پس اگه اینجوریه مینو الان عاشق منه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو تکون دادم وچیزی نگفتم، سیما خانم با شوق از جاش بلند شد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-امشب حتماً مهمونی بیا، میبینمت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه سیما جون ما نمیایم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای، چرا عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چون آخه، آخه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونستم چی بهش بگم، بگم لباس ندارم که آبروی پدر ومادرم بره؟ یهو یه فکری به سرم زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بگو عزیزم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بامن ومن الکی گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخه من لباس ندارم، یعنی تا همین چند دقیقه پیش داشتماولی موقع نجات مینو جون از این استخر به این بزرگی خیس شد دیگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز حرفم تموم نشده بود که سیما خانم دستمو گرفت وکشید به سمت خونه شون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما خانم -اینکه غصه نداره شکرم، بیابریم خونه چند دست لباس بهت بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع دستمو کشیدم و اخم کردم وگفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اِ... نه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما اشک تو چشماش جمع شد، نگاهی بهش کردم وزیرلب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینم دیوونه است.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما -نمیدونم چطوری ازت تشکر کنم، تو جون مینوی منو نجات دادی،هرچی نباشه لباست بخاطر مینو خراب شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به لباس خیسم کردم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وا،اینا هم رد دادنا کجای لباس من خرابه! من میخوام تا سه چهار سال دیگه اینو بشورم یپوشم مگه چشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باکش مکش های سیما،رسیدیم توسالن خونه،مامان ملاقه به دست از آشپزخونه بیرون اومدوباتعجب به من نگاه کرد، سیما حواسش نبود وداشت دست منو به سمت پله ها میکشید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان سرش رو به معنی چیشده؟ برام تکون داد ومنم یه لبخند موزیانه زدم و یواشکی براش بوس فرستادم، ایی حرکت چندشی بود ولی تو اون لحظه حال داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدیم تواتاق، اتاق سیما خانم وشوهرش آقای تاجیک اندازه کل خونه ی مابود،پرده های مخمل قهوه‌ای رنگ جلوی پنجره هارو گرفته بود یه کمد دیواری قشنگ کرم قهوه‌ای هم روبه روی تخت بود تختشونم که دیگه اسمش دو نفره بود اصلش ده نفره بود یه گیتار خوشکلم کنار تخت بود و دیوارا باکاغذدیواری های کرم قهوه ای خوشرنگی پوشیده شده بودن، تابه حال تو اتاقشون نیومده بودم خیلی رویایی بود، چشام افتاد کف زمین،داشتم به درودیوارنگاه میکردم که سیما خانم گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بشین دیانا جان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتش سمت کمد بود،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به لباسای خیسم کردم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خو عقل عالم من چطوری بااین لباسای خیس بشینم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اه اگه بخواد لباسای مینو رو بهم بده من جیغ میکشم، بله میکشم حالا ببین،اصلاً چه غلطی کردم اومدم ، مامان بفهمه،جرررم میده یعنی جرمیده ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما خانم برگشت و بهم نگاه کرد وگفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیانا جون، چون من تورو میشناسم ومیدونم رو لباسات حساسی،... ببین اینارو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند دست لباس از کمد اورد بیرون و به سمتم گرفت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رنگاش که قشنگ بودفقط ، مال مینو نباشه حله.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادامه داد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینا رو نگین دوستم ازآلمان اورده،خیلی قشنگن ولی اندازه مینو نمیشن،طفلک بچم خیلی این لباسارو دوست داشت اما دیگه نشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هاج و واج به لباسانگاه کردم سیما همشوانداخت تو بغلم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لکنت گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سیما جون من؟ اینا یعنی، همش؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما کرم مرطوب کننده شو از روی پاتختی برداشت وبه دستاش زد وگفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره، همش مال خودته، لباستو عوض نکردی سرما میخوری، برو عوض کن منم کار دارم، بای.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز خواستم بگم نه، یا نمیخوام، یا زیاده، که درو بست و رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشوق به لباسا نگاه کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوا خاک عالم، این سیما خانمم بلده چطوری آدم و تورودربایستی بذاره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه دیگه به لباسا کردم وازشوک دراومدم ازخوشحالی دادزدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یااااخوووداا،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل این جن زده ها از ذوق اینکه امشب مهمونی رو افتادم، لباسارو زدم زیر بغلم و دوییدم به سمت سالن ودرخروجی انقدر زیادبودن که دنباله ی یکیشون گیرکردزیرپام و وسط سالن با مخ افتادم زمین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دردم گرفته بودم ولی مثل اسکولا میخندیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هههه، آی، پام، ههه آی سرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شکست خدا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وسط سالن پهن شده بودم که دیدم مامان داره نگام میکنه،علاوه بر اون بابا وآقای تاجیک باتعجب وخنده داشتن بروبر تماشام میکردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدیم اوضاع خیطه خودمو حفظ کردم و از جام بلند شدم، فقط مینو رو اینجا کم داشتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من _اهمم، سلام آقای تاجیک، سلام باباجون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آقای تاجیک جواب سلامم و داد وباباهم با تعجب گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام، دیانا حالت خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اطراف نگاه کردم وگفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من؟ مگه قراره بد باشم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان لب به حرف زدن بازکردوگفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چرا لباست خیسه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هان؟... خیس نیست. مدلشه، من برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آقای تاجیک وقتی قشنگ خندید سری برای ماتکون دادو رفت بالا پیش سیما خانم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم موندنو بیشترازاین جایز ندو نستم والفرار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونیستم کدوم لباس وبپوشم،بعد کلی خل بازی همه لباسارو یک دور پوشیدم وآخرش یکیشو انتخاب کردم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای دهمین بار لباسو پوشیدمش و رفتم جلوی آینه،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرکی ندونه انگار تو زندگیم لباس ندیدم، چون ماتهران کسی رونداشتیم پس مسلماً مهمونی واین چیزا هم خبری نبود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شده بودم مثل این فشن مدلینگا میرفتم جلوی آینه بالباسه ژست میومدم بعد میرفتم سرلباس بعدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خلاصه بعد نگاه کردن لباس های مختلف،به پوشیدن یه کت ودامن صورتی که یه تاپ سفید زیرش داشت و قسمت جلوش شکوفه های صورتی سفید کار شده بود رضایت دادم ،دامنش خیلی خوش دوخت بود و تاروی زانوم میرسید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کارای خدارو ببین چه اندازمه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به خودم کردم وگفتم:__چی کم دارم؟ کفش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سر جاکفشی یکی یکی کفشامو بررسی کردم، و نهایت یه جفت کفش پاشنه عروسکی سفید انتخاب کردم ، بعدش باخنده رفتم ازتوی کمد یه کیف سفید که روش یه کل نقره ایه براق داشت برداشتم و نگاهی به ساعتم کردم، حتماً الان دیگه از فرودگاه برگشتن،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چقدر بیچاره ان از راه نرسیده گرفتار مهمونی و دنگ فنگ میشن، البته خوبه مهمونی رسمیه ازاون مهمونی های خاک برسری نیست که مینو تو نبود مامان باباش میگیره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گردنبند نقره ای مو از توی جعبه اش دراُوردم وگرفتم جلوم وباهزار بدبختی انداختمش گردنم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خاک توسرت دیانا عین این فیلما یه عشقم نداری که گردنبندتو ببنده و هرم گرم نفساش بخوره تو گردنت،بعد تو نگاش کنی اون اخم کنه،بعد تو دوستش داشته باشی اونم دوست داشته باشه ،اما اون مغرور باشه بهت نگه،بعد تو رژت وپررنگ بزنی،اون حرصش دراد بزنه توگوشت...غلط کرده بزنه توگوشم احمق روانی فکر کرده کیه؟بیشعور،شیطونه میگه بزنم شت وپتش کنما،اصلاً به جهنم یه قلاب گردنبنده خودم میبندمش بره،اِههَ دردسر اضافی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم برای خودم چرت وپرت بهم میبافتم که مامان مثل چی خودش وانداخت تو خونه وشروع به گریه کردن کرد، میون گریه هاش یه صدایی تو مایه های.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیانا، منو بابات ایییهییهه،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس رفتم جلو و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مامان چت شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان گریه می کرد و هیچی نمیگفت، یه نگاه به مامان یه نگاه به خودم انداخت و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخ جون مینو مرد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان بادستمال اشک چشماشو پاک کردو گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه،همین الان خبر دادن گفتن حال مادر بزرگت اصلاً خوب نیست، باید بریم شهرستان بابات رفت بلیط بگیره همین امشب بریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدایا نن جون چش شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان کلافه گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نمیدونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وشروع به برداشتن وسایلاش کرد،خیلی زود کارش تموم شد،به سمتم چرخید و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سفارش نکنم،به درس ودانشگاهت برس،بامینو کل کل نکن ،درضمن سیما خانم کاری داشت کمک کنی، تا فردا شب مابرگشتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همه رو قول میدم جز مینو، عه راستی صبر کن، منم میام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان بدون جواب دادن حرفم از تو کیفش پول دراورد وداد به من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مراقب خودت باش،سریع برمیگردیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک رفتم و پول و ازش گرفتم،جلو اومدو گونه ام رو بوسید منم بغلش کردم گوشیش زنگ خورد،بابا بودمامان سریع حاضر شدو رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم رفتم پشت درو از باباهم خداحافظی کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازدرحیاط بامامان بای بای کردم تاوقتی که ماشینشون دور ودور شد تااینکه کلا از جلو چشمم رفت،درهمون حالت بای بای گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زود برگردید من منتظرتون میمونم، هعی،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توفکر بودم که یه صدای جیغ جیغو ازپشت سرم اومد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وا، خدامرگم بده دیانا چت شده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم وسیما خانم وآقای تاجیک وخانم وآقایی که گویا زن عمو وعموی مینو بودن به همراه یه پسرخوشتیپ که گویا پسرعموی مینو بود دیدم البته مینو روهم دیدم که مثل کنه از بازوی پسره آویزون بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خودم اومدم دیدم هنوز در حالت بای بای کردنم ودارم اونارو تماشا میکنم سریع خودم وجمع وجورکردم وبهشون سلام کردم. سیما خانم به حرف اومد وگفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیشده عزیزم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه چندش آور به آسمون وزمین انداختم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نن جونم حالش بد بود مامان بابام رفتن شهرستان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آقای تاجیک بانارضایتی سرش وتکون دادوگفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره رسول بهم خبر داد،بریم داخل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه به سمت داخل خونه رفتن،منم باهاشون راه افتادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه زیر چشمی به زن عموی مینو که چهرش مثل خارجی ها بود کردم که متوجه شد سریع خندیدم وگفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

__خوش اومدید .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو جلوم گرفت و بالهجه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-سلام، دختر زِبا (زیبا)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشوق بهش نگاه کردم وویی به من گفت زیبا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زود دستمو بردم جلو و بهش دست دادم وخودم رومعرفی کردم اونم بالبخند وهمون لهجه گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوشبختم من هم ماهور هستم. لبخند دیگه ای بهش زدم، مینو وپسرعموش هم باماهم قدم شدن ،یه کیف کوچیک دست ماهور خانم بود،جو گیر شدم و گفتم:__ماهورخانم بدید من براتون بیارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهیجان گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نو، نو،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو خودش بیشتر به پسره چسبوند و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زن عمو جون بدید ببره این وظیفشه، کارای منم میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دروغ میگفت دختره عوضی، با حرص گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بله، نیست که مینو چلاقه کاراشو من میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرعموش که تاالان ساکت بود باحرف من پقی زد زیر خنده، باتعجب بهش نگاه کردم ماهور که انگار هیچی نفهمید بی تفاوت به راه خودش ادامه داد.پسره با خنده گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عجب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عه این فارسی بلده چهرشم به ایرانی ها رفته چشمای قهوه ای موهای مشکی پوست سفیدوهیکل معمولی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو باعصبانیت گفت :__زرنزن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیخیال گفتم :__من تورو نمیزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره به آسمون نگاه کرد وخندید، مینو باعصبانیت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آرش ببینش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس اسمش آرشه، آرش باخنده گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باهمدیگه بحث نکنید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو که توقع داشت آرش طرف اونو بگیره عصبانی شد ودست آرشو ول کرد ورفت پیش ماهور،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرش باخنده به راهش ادامه داد بهش نگاه کردم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوش اومدید به ایران.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ممنون، دفعه اولم نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ضایع شدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من __آها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یقه پیراهن قرمزشو مرتب کرد و قدماشو تند ترکرد و وارد خونه شد شونه ای بالا انداختم و رفتم خونه خودمون که دقیقاً پایین تراز خونه ی آقای تاجیک بود، وخونه ما به خونه اونا چسبیده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه هوا تاریک شده بود لباسمو پوشیدم وجلوی آینه یه آرایش صورتی مات کردم ودرآخر رژصورتیمو زدم، موهای مشکی مو کج کردم ویکم تافت روش زدم تاحالت بگیره، شال حریر صورتی مو انداختم رو سرم وپالتومو تنم کردم، کیف وکفشمو هم برداشتم واز خونه زدم بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسیدم درخونه و،وارد شدم.به اطراف نگاه کردم وزیرلب گفتم: -اَه، اَه، اَه یه مشت آدم فیس و افاده ای خداهمتونو خفه کنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما رو دم در دیدم که داشت به بقیه خوش آمد میگفت؛ براش دست تکون دادم باخنده ازدور بهم سلام کرد ونزدیکم اومد، یه لباس مشکیه دنباله دار بلند پوشیده بود که به پوست سفیدش خیلی میومد، باذوق گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای دیانا جون ماه شدی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنده ای کردم، ازوقتی مینو رو از استخر نجات دادم علاقه سیما بهم چند برابر شدبود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من- خیلی ممنون سیما جون لطف دارید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باناراحتی گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حیف شدمادرت امشب نیست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محض خودشیرینی گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای وای، اگه کاری هست من انجام بدم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه عزیزم، خدمتکاراهستن راحت باش وخوش بگذرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی نگفتم و به لبخندی اکتفا کردم، همینطوری ایستاده بود و بدون حرف بهم نگاه میکرد، منم هی لبخند ژیکوند بهش میزدمو به دور و بر نگاه می کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اه اینم منو گرفته برو دیگه،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم دیگه حرف زدو بعدش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بالبخند ازم دورشدوبالاخره دست ازسرکچل مابرداشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی یکی از صندلی ها نشستم ویه تیکه کیک برای خودم برداشتم وبانوشابه شروع به خوردن کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-یعنی نن جون چش شده؟ خدا منو نبخشه کاش باهاشون میرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توفکر و خیال غرق بودم که خروس بی محلی منو به خودم اورد، اومد پیشم وبامسخره گی گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اهه، خوبه توام. داری راه می افتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دوباره که سر کلت پیدا شد لب شتری جان؟آقای مهرسام چطورن؟ سلام مخصوص برسونید (واقعاً قبول دارم که خیلی خودم وبااین سوژه مهرسام خر کردم ولی دیگه چه میشه کرد)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو پوزخندی زد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هه، که چی فکر کردی من میترسم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرشو اورد جلو وباحرص گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هرچی که باشه، تو بازم نوکرمایی، مامان بابات از جیب بابا ی من نون میخورن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان جاش بود بگم بابای تو هم از دست مامان من نون میخوره وگرنه اون مامانت بلد نیست یه تخم مرغ بکشنه، ولی گفتم بیخیال سیماخانم گناهی نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از سرجام بلند شدم و رفتم جلوش وبااخم گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیلی ویز ویز میکنیا خر مگس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اطراف نگاهی کرد وبالبخند الکی گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

__تو، نوکر، مایی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا این مینو روی هرچی خره کم کرده بود به دوروبرنگاه کردم دیدم کسی حواسش نیست باپاشنه کفشم چنان کوبیدم روپاش که از درد آخ بلندی گفت و ضعف کرده افتاد بغلم، مثل خودش با چندش هولش دادم عقب اما متوجه شدم همه باکنجکاوی دارن به ما نگاه میکنم دستمو گذاشتم رو پشتشو خودم ومثل ذوق زده ها گرفتم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخ عزیزم منم، ولی الان موقع رقص نیست مهمونی رسمیه نمیشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو با صورت جمع شده دستشو به صندلی کنارش گرفت ومنو بد نگاه کرد. منم لبخند پیروز مندانه ای زدم و سرمو بالا گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو یه صدایی از ته سالن اومد که با عشوه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای آره رقص ،مهمونیه خیلی آرومی شده بدون رقص اصلاً خوش نمیگذره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا حرفش تموم شد سیما با لحن غیضی باحرص خندید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-واه، شیلا جون چقدرعجولی تو عشقم، اتفاقاًهمین الان به دی جی گفتم یه آهنگ شاد بزاره دخترا برقصن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وبعد باشستش به دیجی علامت اوکی دادوهمزمان به مانگاه کرد،به جلف بازیاش نگاهی کردم ودستپاچه داد زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عههه نه، اشتباه شده‌ سیما جون، مینو یه چیز دیگه به من گفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما یه نگاه بی خیال به من کردو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی گفت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خاک بر سرمن که نمیدونستم چی بگم، به مینوکه دست به سینه به من نگاه میکردنگاه کردم وزیر لب گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خاک تو سر تو که همیشه برام درده سری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به چشمای منتظر سیما خانم زل زدم که یهو یه چیزی به ذهنم رسید :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آها، گفت گشنمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما یهو چشماشو درشت کردو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وا دیانا...شوخی میکنی عشقولی؟ خوب مینو گرسنه اش باشه به تو میگه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای مامان دوباره بی حساب چرت گفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو دهن وا کرد و با بی تفاوتی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دروغ میگه مامی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما توبیخانه به من نگاه کرد همون لحظه یه فکری به سرم زد، چشمام و به اطراف چرخوندمو گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آره سیما جون راست میگه دروغ گفتم یه چیزدیگه گفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما-چی گفت عزیزم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره به اطراف نگاه کردم کیف دستیمو جلوی صورتم گرفتم نزدیک سیما شدم و یواش گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ناموسیه!بگم؟ زشته ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیما به دوروبرنگاه کردو زیر لب آروم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جدی؟خوب اصلاً چه کاریه بیخیال مگه حتماً باید بگی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو صبرش تموم شد اومد جلو ودستمو کشید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مامی، اینو ولش هماهنگ کن یه آهنگ شاد بزاره برقصیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوشم میومد به این مینو فوش خارمادرم میدادی بیخیال وامیستاد مثل چغندر نگات میکرد،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو ابروهاشوانداخت بالاوبه من گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میدونی که سه ساله کلاس رقص میرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخنده همونطورکه به سیما نگاه میکردم گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آها، حتماً همراه همون کلاس شنایی که میرفتی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو-هرطوری دوست داری فکر کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندی زدم وگفتم :-نمیگفتی هم میکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اووف پوزخند وکه زدم چقدر حس شاخ بودن بهم دست داد. بعدش سریع یک لبخند جمع وجوربه سیما خانم زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هعی،من برم بشینم دیگه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صندلی روکشیدم عقب که بشینم، مینو دستمو گرفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کجا؟پیاده شوباهم بریم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دندونامو روهم فشار دادم وگفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من باتو بهشتم نمیام، ولم کن دستمو .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمم خورد به سیماکه پشت سرمینوایستاده بود و سرخوش میخندید و روبه جمعیت به مااشاره می کرد که برامون دست بزنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی تلاش کردم که فرار کنم ولی مثل اینکه این مینو دست ازسرما برنمیداشت منم دیدم نمیشه باهاش راه اومدم، رسیدیم وسط سالن و نگاه همه روی ما بود از شدت خجالت و استرس وکمی ترس به جمعیت اصلا نگاه نمیکردم،خوبه چشم ننم روشن. خداروشکر اینجانیست ببینه،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به مینو نگاه کردم و زیر لب گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خیرسرتون الان مهمونی رسمیه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخاطر صدای زیاد آهنگ نفهمید چی گفتم، نفس عمیقی کشیدم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلاً مگه چیه؟ عادی میرقصم آره خیلی ریلکس یکم ادا اطفار درمیارم میشینم دیگه، اصلاً چطوره براشون جوادی برقصم توجوادی رقصیدن مهارت خاصی دارم تازه بقیه هم میخندن روحشون شاد میشه،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینوباشیطنت نگاهی به من کردوروبه دیجی گفت ؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آهنگ تکون بده آرشو بزار هوس کردم هیپ هاپ برقصم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه من کردو گفت ؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پایه ای که؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه یه تیکه از آهنگ اومد تو ذهنم.. او...او....هه بیهَ عمرا اگه من برقصم، عادی شو بلد نیستم حالا بیام هیپ هاپ برم برات.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی قاطع گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نَع.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آخ یکم دیر گفتی کاریش نمیشه کرد، البته یه راه هستی که خلاص شی، میدونی که جلو این همه جمعیت مثل دلقک برقصی خیلی ضایعست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بااسترس گفتم؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-جهنمو ضرر چی میخوای.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدوگفت قضیه مهرسام وفراموش کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دیگه به معنای کامل زِری بود که زدی تازه افسارت اومده دستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مینو با حرص گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باشه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دیجی که انگار تو حال وهوای دیگه ای بود و.چنان سرجاش وول وول میکردو آدامس میجویید که یاد "سقیچ" (سقز =نوعی آدامس گیاهی) خوردن نن جون خدابیامرزم میفتادم، اشاره زد که آماده ایم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وآهنگ شروع به خوندن کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تکون بده او او تکون بده...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انصافاً مینو خوب میرقصید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم مثل اون عصا قورت داده ها وسط صحنه کپ کرده بودم و به بقیه نگاه می کردم، مینو همونطورکه خودشو تکون میدادگفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

__یکم تکون بخور میدونم بلد نیستی حداقل یکم بپر بپر کن ملت بخندن روحشون شاد شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باعصبانیت کلمو به معنی زرنزن براش تکون دادم،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبانی روش وبرگردوندومشغول رقصیدن شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بدبختی خاصی با آهنگ همراه شدم و رقصیدم آخرای آهنگ بود که متوجه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.